مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۳:
«در خانواده کسی متوجه متفاوت بودن من نبود. شاید هم بود ولی اهمیتی نمی­دادند و این را به حساب بچه­گی من می­گذاشتند. به کارهای خانه علاقمند بودم».
کد ۱۲۲: تجربه­ ایفای نقش پدری در دوران کودکی
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۷:
«تو خاله­بازی همیشه نقش پدر خانواده رو بازی می­کردم. یعنی هیچ­وقت یادم نمی­یاد که نقش خاله یا مادرو بازی کرده باشم. عشق موتور بودم. شوهرخالم موتور داشت،‌ همش بهش می­گفتم که موتورسواری رو یادم بده. داییم خیلی تو کار ماشین و لوازم یدکی وارد بود. از همون بچه­گی همش ازش می­خواستم که قسمت­ های مختلف ماشین رو بهم یاد بده».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۱۲:
«اون حس پسر بودن چیزی نبود که من بخوام بگم که علاقه داشتم که این­جوری باشم. من این­جوری بودم. همیشه خواهرهام رو کتک میزدم که بیاید با هم فوتبال بازی کنیم. اونا هم که بدشون می­اومد فوتبال. یه موقع­هایی هم که مجبورمی­شدم باهاشون خاله­بازی کنم، من می­شدم پدر خانواده و می­رفتم سر کار و خرید. از وقتی یادم میاد همینم که بودم».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۹:
«من از همون بچه­گی احساس می­کردم که پسرم. از بچه­گی همه همبازی­هام پسرخاله­هام بودند. بازی­های پسرونه­رو خیلی دوست داشتم. چون بازیِ دخترها که خاله­بازی بود و من هم خیلی بدم می­اومد. اگر تو جمع دخترها قرار می­گرفتم و مجبور بودم باهاشون بازی کنم،‌ نقش پدر خانواده­رو بازی می­کردم. مثل بابام نقش می­گرفتم. در صورتی­که تو همه خاله­بازی­ها اگه پسر باشی نقش پدر خانواده رو به عهده می­گیری اگه دختر باشی نقش مادر خانواده­رو به عهده می­گیری. ولی من نقش پدر خانواده­رو داشتم که مثلا دو ساعتی برم بیرون خونه کار کنم و اینا بازیاشون تموم شه. تو جمع دخترها که این­جوری بازی می­کرد».

 

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت ( ۱۱۲ و ۱۲۲)

 

بررسی عبارت­های معنایی این تم نشان می­دهد، تفاوت جنسیتی آشکاری میان تجربه­ این دو گروه از تبدیل­خواهان وجود دارد: نکته­ی در خور توجهی که در این تفاوت مشهود است، تاکیدی است که این دو گروه از تبدیل­خواهان بر ایفای نقش در درون خانواده دارند. اینان ایفای نقش درون خانواده را با والد ناهمجنس (از نظر فیزیکی)، مطابقت می­ دهند. جالب آنکه در مصاحبه های تبدیل­خواهان زن به مرد، آنها با برشمردن و نقش­هایی همچون خرید خانه و نقش­های پدرگونه تاکید دارند که این نقش­ها، نقش­های پدری است اما در مقابل ترنس­های مرد به زن، از واژه­­ی مادری استفاده نکرده ­اند و با معادل­سازی کارهای خانگی با نقش­های زنانه، فاقد هم­ذات­پنداریِ مبتنی بر نقش زایش به مثابه­ی مهمترین تصویر مادری هستند. به بیان دیگر در ذهن این کنشگران نقش پدر محدود به کارهای بیرون از خانه و درآمدزایی و نقش زن کارهای خانگی است، اما از تحلیل نتایج تبدیل­خواهان مرد به زن، تقلیل مادریت به نقش­های خانگی صورت نگرفته است. بنابراین در تجربه­ دوران کودکی اینان، معادل­سازی مفهوم یا تصویر مرد با پدر صورت گرفته اما مادر با زن یکی پنداشته نشده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کد ۱۱۳: تجربه­ کودکی متمایز: ناهمانندی جنسیت و جنس تجربه شده
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۴:
«از همان دوران کودکیم رفتارهام کاملا دخترانه بود. یعنی این مشکل از بچه­گی در من وجود داشت ولی من نمی­دونستم که این یک بیماریه و من مشکل دارم».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۵:
«واقعیتش اینه که من از وقتی یادم میاد،‌ یعنی از همون دوران کودکی ۵ یا ۶ سالگی اصلا شبیه پسرها نبودم و کارهام همگی دخترونه بود».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۲:
«هنگامی ­که به مدرسه می­رفتم کاملا این حس را داشتم که مثل بقیه نیستند. همه بچه­ها در مدرسه شیطنت می­کردند، دنبال هم می­دویدند. بازی می­کردند ولی من بسیار گوشه­گیر و منزوی بودم. اصلا حس خوبی نسبت به محیط مدرسه نداشتم. رفتن به مدرسه برای من مانند کابوس بود. اصلا دوست نداشتم در محیط مدرسه باشم. همیشه زنگ­های تفریح در گوشه­ای می­ایستادم و به بچه­ها نگاه می­کردم. بسیار آرام بودم و شیطنت­های آنها را نمی­کردم. احساس خاص بودن می­کردم. بچه­ها هم متوجه این متفاوت بودن من شده بودند».
کد ۱۲۳: تجربه­ کودکی متمایز: ناهمانندی جنسیت و جنس تجربه شده
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۱۰:
«از زمانی که من تونستم که دست چپ و راستم را تشخیص بدم و خودم رو بشناسم همش می­گفتم که من یه پسرم. حس نمی­کردم که اختلالی دارم. واقعا فکر می­کردم که پسر هستم چون به سن بلوغم نرسیده بودم که جسمم بخواد تغییر کنه».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۱۱:
«من ۷،۸ ساله بودم که تازه فهمیدم دختر یعنی چی، پسر یعنی چی همیشه با خودم می­دونستم که من دختر نیستم. من همیشه به این موضوع فکر می­کردم. از خیلی قبل­تر هم من همیشه می­دونستم که دوست ندارم با دخترها باشم».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۸:
«من از همون بچگی همین­جوری بودم. همیشه فکر می­کردم که پسرم. اول کوچیکتر بودم که کلا قاطی دخترها نمی­شدم. همش با پسرها بودم».

 

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۱۱۳ و ۱۲۳)

 

در این تم نیز، عبارت معنایی برای هر دو گروه از تبدیل­خواهان یکسان است. اینان تاکید دارند که ازهمان دوران کودکی، هم خودشان و هم اطرافیان بر جنبه­ های ناهماهنگی میان حرکات، رفتارها و حالات تاکید داشته اند. به بیان دیگر، این ناهمانندی میان آنچه از کودک انتظار می­رود با آنچه در عمل هست، از همان دوران دیده می­ شود؛ پسرهایی که همه می­گویند مانند دخترها رفتار می­ کنند و دخترهایی که شیطنت­ها و رفتارهایِ عادتا پسرانه دارند. علت استفاده از واژه­ی «متمایز» به جای متفاوت، تاکیدی است که بر ابعاد تمایزگونه­ی تجربه­ کودکی مشارکت­کنندگان، وجود داشته­است. در واقع میان «تجربه­ متفاوت» و «تجربه­ متمایز» این فرق وجود دارد که در تجربه­ متفاوت یک فرد، تنها بر غیرمعمول بودن تجربه تاکید می­ شود، حال آنکه واژه­ی متمایز، ناظر بر وجه های­لایت ­کننده­ تجربه­ یک شخص است. بنابراین محقق تاکید دارد که تجربه­ اینان متمایز کننده است؛ درست همانگونه که تولد یک پیرمرد در فیلم «سرگذشت غریب بنجامبن باتن[۱۵۸]» اثر دیوید فینچر[۱۵۹] (۲۰۰۸)، او را از دیگر کودکان متمایز می­سازد. در واقع همان­گونه که تماشاگران و کاراکترهای فرعی این فیلم از دیدن کودکی با این ظاهر متعجب می­شوند، اطرافیان تبدیل­خواه نیز تعجب می­ کنند وقتی این حد از تمایز را، با کودک مورد انتظار ادراک می­ کنند.
کد ۱۱۴: بازنمایی جنسیت متفاوت با جنس در بروز جنبه­ های بیرونی زنانگی: لباس و لوازم آرایشی
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۵:
«گاهی لباس­های مادرم رو تنم می­کردم. کفش پاشنه­دار خیلی دوست داشتم».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۱:
«من از بچه­گی این حس رو داشتم حتی مدرسه نمی­رفتم، کاملا یادمه که بچه بودم و خواهر داشتم لباس­های خواهرم که کهنه می­شد را می­پوشیدم. در آن زمان والدینم نمی­دانستند که همچین چیزی وجود دارد می­گفتند بچه­ست دیگه دوست داره لباس­های دخترونه بپوشه. یا مثلا کفش­های پاشنه بلند مادرم را که تو عروسیش پوشیده بود پام می­کردم و مثلا خیلی علاقه داشتم وقتی بابام می­گفت برو آب بیار من با همون کفش­ها تق­تق برم واسش آب بیارم».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۳:
«به مدرسه که رفتم مدرسه ما دخترها و پسرها با هم در یک کلاس درس می­خواندیم. من اصلا دوست نداشتم کنار پسرها بنشینم و درونم احساس می­کردم که نباید در ردیف پسرها باشم. از بودن در کنار پسرها خجالت می­کشیدم. وقتی می­دیدم دخترها مقنعه سرشان کردند من هم دوست داشتم مقنعه سرم کنم. این حس از همان دوران ابتدایی با من بود».
کد ۱۲۴:  بازنمایی جنسیت متفاوت با جنس در بروز جنبه­ های بیرونی مردانگی: لباس و عدم استفاده از لوازم آرایشی
مشارکت­کننده­ شماره­ ۸:
« همه لباس­هام پسرونه بود. اصلا از لباس­های دخترونه چندشم می­شد».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۹:
«تو بچه­گی تیپم همیشه پسرونه بود، بلوز آستین کوتاه و شلوارک. همیشه تیپم اسپرت بود. البته مهمونی­ها که می­رفتیم مامان پیرهن تنم می­کرد ولی اگه قرار بود به انتخاب خودم باشه یه بلوز شلوارک داشتم که عکس بانی خرگوشه روش بود. چون نه دخترونه بود و نه پسرونه. البته اون موقع عقلم نمی­رسید که نه دخترونه­س و نه پسرونه. اون موقع می­دیدم که ازون لباسه بیشتر از همه خوشم میاد. می­رفتم بیرون با اون لباسه دیگه اطرافیان به چشم یه دختر نگاهم نمی­کردن یا حتی یه پسر. به چشم یه بچه نگاهم می­کردن که داره بازی می­کنه. این­جوری برام بهتر بود تا بخوان بهم لقب یه دخترو بدن».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۷:
«من از همون بچه­گی کلا همه چیزم فرق می­کرد با بقیه دخترها. اولین دست لباسی که به سلیقه­ی خودم خریدم یه جلیقه شلوار کاملا پسرونه­س، عکسش هم دارم،‌ با یک جفت کفش کت که البته یکی دو سایز از پام بزرگتر بود ولی چون پسرونه بود خوشم اومد. چقدرم بابام­اینا دعوام کردند که نخر ولی من کار خودم رو کردم».

 

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۱۱۴ و ۱۲۴)

 

اگر تم قبلی بر ابعاد متمایز کننده تاکید دارد، این تم دقیقا بر تفاوت­ها انگشت می­ گذارد: تفاوت­های ظاهری مانند پوشیدن لباس­های دخترانه/ زنانه و علاقه به لوازم آرایش در پسران دخترسرشت و بی­علاقگی دختران پسرسرشت به انجام آرایش و علاقه به پوشیدن لباس­هایی که معمولا بر تن پسربچه­ها دیده می­ شود، در دختران پسرسرشت. به همان میزان که گروه اول به پوشیدن دامن علاقه دارند، گروه دوم از آن اعلام انزجار می­ کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...