غزالی و فیض کاشانی از عالمان اخلاق، اعتماد به خداوند یا اعتماد به حقیقت توحید را ریشه توکّل معرفی میکنند. با این بیان روشن میشود که توکّل از مراتب ایمان است و همه مراتب ایمان تنها به علم و حال و عمل تحقّق مى‏یابند. این علم همان ایمان است و ایمان تصدیق قلبی است و چون قوى شود یقین گفته مى‏شود و مراتب یقین نیز بسیار است که نگارنده در مقام بیان مراتب یقین نیست. لیکن در این جا از آن یقینى صحبت میشود که مبتنى بر توکّل باشد و این همان توحید یا کلمه «لا إله إلّا الله» است و ایمان به قدرت خداست که «له المُلک» ترجمه آن است، و ایمان به وجود و حکمت اوست که «وَ لَهُ الحَمْدُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَى‏ء قَدِیر» دالّ بر آن است. بنابراین هر کس مؤمن به اینهاست، ایمان او که اصل و ریشه توکّل ‏باشد کامل است‏ و غزالی اعتماد به فضل الهی را بالاترین مرتبه توکل دانسته که فیض کاشانی این مقام را مختص صدیقانی میداند که در توحید خداوند تعالی فانی شدهاند.[۱۹۰]
پایان نامه - مقاله - پروژه
کشف معنای توحید به وسیله نور حق که برای مقربان است، بعد از مرتبه اقرار به زبان در مرحله اول و تصدیق قلبی در مرتبه دوم است. طبق نظر فیض کاشانی حالت توکل در مرتبه سوم متجلی میشود که همان مرتبه کشف معنا بوده و مختص مقربان الهی است. امّا مرتبه اوّل حالت نفاق خواهد بود و مرتبه دوّم اعتقاد همه مسلمانان است. در مرتبه سوّم که توکّل بر آن مبتنى است، صرف اعتقاد به توحید توکّل را به بارنمى‏آورد؛ یعنی باید کشف شود در جهان فاعل و مؤثّرى جز خداوند وجود ندارد و هرچه موجودات اعمّ از آفرینش، روزى، مرگ و زندگى، توانگرى و نادارى و غیره، پدید آورنده و هستى بخش آنها تنها خداوند است و او را در ایجاد آنها شریکى نیست.[۱۹۱]
نتیجه اینکه نباید به جز او به چیز دیگرى نظر افکند، بلکه تنها باید از او بیم داشت و تنها به او امیدوار بود. و میبایست که وثوق و اعتماد بر او باشد؛ چه تنها فاعل و مؤثّر اوست و هر چه جز اوست مسخّر او هستند و از خود، هستى و استقلالى ندارند تا بتوانند ذرّه‏اى را در ملکوت آسمانها و زمین به جنبش درآورند. این توحید جز با ایمان به رحمت و حکمت بارىتعالى کامل نمى‏شود؛ زیرا توحید توجّه به مسبّبالأسباب را نتیجه میدهد و ایمان به رحمت الهی، وثوق به او را درپی دارد.
توکل به خدای تعالی در امور روزمره منافاتی با سعی و تلاش انسان در رسیدن به مقاصدش ندارد. به بیان دیگر انسان در وهله اول باید توکلش به منشأ اسباب باشد و در مرتبه بعد خود از تلاش خود دریغی نداشته باشد و هر دو امر را مدنظر قرار دهد.
۳- اعتماد به خداوند یا اعتماد به نفس
قرآن کریم عبارت پرمعنایی را در رابطه با سعی و کوشش بیان میکند. آیه شریفه «وَ أن لَیسَ لِلإنسَان إلا مَاسَعی»[۱۹۲] حکایت از آن دارد که نه تنها اعتماد به نفس از دیدگاه اسلام پذیرفته شده؛ بلکه برای مردم جز آنچه خود کردهاند نیست. شهید مطهری با استناد به این آیه دیدگاه خود را نسبت به مقبولیت اعتماد به نفس اتقان میبخشند. ایشان در جای دیگری بر درستی اعتماد به نفس تأکید میکنند، مشروط بر اینکه در مقابل انسانهای دیگر باشد؛ اما در مقابل اعتماد به خدا جایگاهی برای اعتماد به نفس وجود ندارد. این بدان معناست که انسان در کارهای خود به انسانهای دیگر اتکال نداشته باشد و کار خود را تا جایی که ممکن است، خود انجام دهد و از دیگران تقاضایی نداشته باشد و همچنین امتیازی در میان بندگان برای خود قائل نشود.[۱۹۳]
در تأیید این سیره تربیتی، سخن معروف دیگری از نبی مکرم۷ وارد شده است. همان جایی که ایشان خود زانوی شتر خویش را باز کردند. سپس به اصحابشان که خواستار کمک به ایشان بودند فرمودند: «لَا یَسْتَعِنْ أحَدُکُمْ مِنْ غَیره وَ لَو بِقُضْمَه مِنْ سِواک» یعنی تا میتوانید در کارها از دیگران کمک نگیرید ولو برای خواستن یک مسواک.[۱۹۴] آنچه که در اینجا مهم است عمل و اتکاء به عمل است که پیامبر اکرم۷ در سیره عملی و تعلیمی خود بدان تصریح داشتهاند.
بنابراین چنین پنداری باطل است که اتکای به خدا با اعتماد به نفس سازگار نبوده و کسی که به خدا متکی باشد نمیتواند به خود اتکا داشته باشد؛ زیرا معتقد به خدا بین اعتماد به خود و اعتماد به خدا یک نوع تلازم وتوافقی را مدنظر قرار میدهد. در واقع اعتماد به نفس وسیلهای برای اتکای به خدا نیز هست؛ چراکه اعتماد به نفس یکی از نتایج و دستاوردهای صبر است و بیصبری در برابر حوادث تلخ زندگی از مقابله با مصیبتهای اختیاری که نموداری از اتکاء به نفس است موجب دوری و فراموشی از خداوند میگردد. از اینرو میان اعتماد به نفس و تکیه به خداوند نه تنها همبستگی مثبت وجود دارد؛ بلکه اعتماد به نفس مشروط به توکل بوده و بدون توکل به حق، اعتماد به نفس ناممکن است. حتی اتکاء به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است. البته این بدان معنی نیست که کسی که به خود اعتماد دارد در واقع خود را از خداوند بی نیاز میداند و خود را همهکاره هستی میپندارد؛ بلکه مقصود این است که هیچ کس نمیتواند بدون لطف و یاری خداوند مسیر پر پیچ و خم کمال را بپیماید و هر کس بیتوجه به این نکته بخواهد به اوج کمال برسد خود را تباه ساخته است. چنین کسی نه تنها به کمال نمیرسد؛ بلکه در خودبینی و خودفریبی فرو رفته است.
بنابراین اعتماد به نفس واقعی با حقتعالی پیوندی عمیق داشته بدون توجه به اینکه اسباب و عوامل آن پنهان هستند یا آشکار، که این همان معنای دقیق توکل به خدا و اعتماد به او است. به بیان دیگر انسان در زندگانی خویش لیاقت ذاتی خود را بهکار میاندازد و به امید دیگران نمینشیند، نه این که از خدای تعالی بریده، خود را مصدر هر امید و آرزو و مؤثر حقیقی بداند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
> وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیء إنّی فَاعِلٌ ذلک غَدا إلّا أن یَشَاءَ اللهُ<[195]
هرگز نگو فردا چنین میکنم، مگر خداوند بخواهد.
۴- اعتماد به نفس در اخلاق
اینکه اعتماد به نفس اخلاقی است و در مقولهای از موضوعات اخلاقی میگنجد یا اینکه غیر اخلاقی بوده و جایگاهی در حوزه اخلاق ندارد، محل بحث و تأمل است؛ زیرا اگرچه این مفهوم در اخلاق اسلامی جایگاهی ندارد و هر جائی که از اعتماد صحبت میشود، مقصود اعتماد به خداست؛ اما مفهوم و جلوههایی از اعتماد به نفس در روایات آمده و مردم نسبت بدان برانگیخته شدهاند. دلیل این امر آن است که در متون دینی ما به جای تعبیر «اعتماد به نفس»، تعابیری مانند «اعتماد به خداوند و توکل به او» آمده است و شاید هم دلیل آن نقدشدن اعتماد به نفس در بعضی از روایات از ناحیه معصومینG باشد.
اگر در سخنانی از امام علیC چنین آمده است که «الثِّقَهُ بِِالنَّفسِِ مِنْ أوْثَقِِ فُرَصِِ الشَّیْطانِ»[۱۹۶] بدان معنی که اعتماد به نفس از استوارترین و بزرگترین فرصتها و دامهای شیطان است و یا این کلام گوهربار حضرت که در جای دیگری میفرمایند: «کُنْ أوثَقْ مَاتکوُنُ بِنَفسِک أحْذَر مَا تَکوُنُ مِنْ خِداعِها»[۱۹۷] به مقداری که به نفس خود اعتماد داری به همان مقدار نسبت به نیرنگش هشیارتر باش، نمیتوان به این نتیجه رسید که اعتماد به نفس غیر اخلاقی است؛ زیرا با توجه به اینکه حقیقت نفس در قرآن و روایات معصومینG دارای مراتب گوناگونی است، در بعضی موارد نقد و نکوهش میشود و یا در موارد دیگر به سبب سوگندی که خداوند برای آن یاد کرده است، ارزش آن تبیین میشود و در نهایت گاه از آن به دشمنترین دشمنان تعبیر شده و گاهی از آن به نیکی یاد میشود؛ اما توجه به این نکته ضروری است که حضرات معصومینG کرامت انسانی را که شرافت دارد، تأکید کردهاند.
اینکه نفسِ آدمی را گوهری گرانبها معرفی میکنند طوری که مروت انسانی به شرافت نفس بستگی دارد و یا اینکه بهای بهشت، نفس و جان آدمی قرار میگیرد، همگی تأییدی است بر این امر که شناخت نفس، بالاترین و بهترین شناخت است و در مقابل، جهل و ناآگاهی نسبت به آن، بزرگترین جهالتها است. بنابراین با توجه به این سخنان نه تنها اعتماد به نفس غیراخلاقی نیست؛ بلکه اخلاقی بوده و ارتباطی تنگاتنگ با حقتعالی داشته و پایه و مبنایی برای اعتماد و توکل به ذات بـاریتعـالی است. از اینرو توجه به نفس، دانستن قدر و منزلت آن، بکارگیری سعی و تلاش در راستای پرورش و شکوفایی آن، همه از مطالبی است که در فحوای روایات و حتی در مطالب عالیه عرفانی، همیشه مورد تأکید ائمه هدی بوده است.
طبق این بیان هرجا که از اعتماد به نفس بر حذر شدهایم، مقصود تن دادن به شرایط موجود و مراتب نازله نفسانی است و اینکه موانع نفس و پرتگاههای انسانیت را فراموش نکنیم. پس که سزاوار است، انسان هم و غم خویش را صرف رشد و اعتلای خود کند و مسئولیت کارهای خود را به عهده گیرد و به نفس و غرایز آن اعتماد نکرده و از همه مهمتر برای پیشرفت خود در ارکان مختلف زندگانی سربار دیگران نشویم.
امام علیC بهترین بینیازی را بینیازی نفس از اموری میدانند که او را به قید و بند وادارد. از اینرو میفرمایند:
> خَیرُ الغِنی غِنیَ النَّفسِ<[198]
بهترین بینیازی، بینیازی نفس است.
همچنین ایشان در دو فراز متفاوت ارزش و بهاء نفس را گران توصیف کرده و آن را در مقابل بهشت الهی قرار میدهند. بنابراین چنین وجود گرانبهایی را نباید به بهای اندک دنیا فروخت و در برابر هر کسی ذلیل وخواری کرد.
> إنَّ النَفسَ لَجَوهَرَه ثَمینَه مَن صانَها رَفَعَها و مَن إبتَذَلَها وَضَعَها<[199]
نفس گوهری گرانبها است، کسی که آن را حفظ کند تعالی یابد و کسی که آن را پست گرداند فروافتد.
> ألا إنه لَیْسَ ﻻنفُسَکُمْ ثمَن إلا الجنَّه فَلاتَبیعُوها إلا بها<[200]
آگاه باشید که چیزی جز بهشت بهای جان و نفس شما نیست، پس آنرا جز به بهشت نفروشیدش.
علاوه بر این همانطور که بیان شد ایشان ارتباط مستقیمی بین جوانمردی و شرافت انسانی برقرار میکنند و در فراز دیگری میفرمایند:
> عَلی قَدرِ شَرَفِ النَّفسِ تَکوُنُ المُرُوَّه<[201]
جوانمردی و مروت به میزان شرافت انسانی است.
اینها از شواهدی بودند که ائمه معصومینG بعد از قبول و پذیرش اعتماد به نفس، بر جلوهها و ثمرات این ویژگی تأکید کردند و مردم را بر تقویت آن برانگیختند. اساسا معنا و مفهومی که از اعتماد به نفس نزد موافقین آن اراده میشود، همین معنای بینیازی و باورکردن استعدادهاست که نباید آنها را دست کم گرفت. بنابراین اعتماد به نفس با این تبیین هیچگاه در برابر اعتماد به خداوند قرار نگرفته، خودسری نفسانی تلقی نمیشود.
۵- حقیقت اعتماد به نفس در اخلاق
اعتماد به نفس حقیقی آن است که انسان مسئولیت زندگانی خود و شخصیت خویش را بپذیرد و برای تحقق آن و نیل به سعادت واقعی و کمال حقیقی در تلاش و کوشش باشد و آن گوهری است خدایی که درون انسانها به ودیعه گذاشته شده که باید درخشیدن و پرورش آن را در گذر زمان به نظاره نشست. از اینرو اعتماد به نفس لازم و ملزوم اعتماد به خدا بوده و کسی که اعتماد به نفس دارد، قطعا به خدا اعتماد داشته و توکل کرده است و از نیروی خویش بهره جسته و کمک و نصرت حق را همراه و قرین خود کرده است. پس سزاوار است که انسان در کارهایش متوجه مسبب الأسباب شود؛ چراکه تعلق و بستگی او به آن منبع فیض الهی است و بایسته است که به نصرت و عنایت ذات اقدس ربوبی اعتماد کند. از اینرو مرحوم علامه طباطبائی بیان میکنند که:
مراد از اعتماد به نفس این است که انسان در زندگی، لیاقت ذاتی خود را به کار انداخته به امید دیگران ننشیند؛ نه اینکه از خدای تعالی بریده، خود را مصدر هر امید و آرزو و مؤثر حقیقی بداند.[۲۰۲]
اگر مراد از اعتماد به نفس، دوری از خدا و جدایی از او باشد، نه تنها کسی به آن معتقد نیست؛ بلکه مردود هم هست و هر جا از اعتماد به نفس مثبت سخن میرود، آن در برابر ضعف نفسانی، وابستگی به دیگران، خود کمتر بینی و خود را بیارزش شمردن قرار دارد. در نهایت باید گفت که اعتماد به نفس با تکیه بر نقاط قوت شکل میگیرد و هنگامیکه انسان خود را باور میکند، همت و تلاش او بر حالات حقیقی و واقعی تمرکز مییابد، اگر با هماهنگیهایی که اعتماد به نفس بین قوای مختلف انسان ایجاد میکند، همت و اراده نیز او را همراهی کنند، حرکت به سوی هدف معین آغاز میشود و در نتیجه با اتکاء به منبع لایزال الهی به مطلوب نائل خواهد شد.
همانطور که قبلا عرض شد، مخالفتهایی در برابر اعتماد به نفس صورت گرفته است. از جمله کسانی که مخالف آن هستند عالم بزرگوار اخلاق و عمل، آقای جوادی آملی است. ایشان در تفسیر موضوعی خویش چنین میفرمایند:
یکی از افکاری که از مغرب زمین به حریم اندیشه ناب توحیدی مسلمانان و موحدان نفوذ کرده، این است که اعتماد به نفس از فضایل است و باید دیگران را به آن ترغیب کرد؛ درحالیکه اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأیید نکرده است؛ زیرا انسانی که مالک هیچ شأنی از شئون خود نیست … چگونه میتواند بر خود تکیه کند؟[۲۰۳]
و باز در ادامه میفرمایند:
اما اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران از نظر اسلام رذیلت است؛ زیرا معنای اعتماد به نفس آن است که انسان به حول و قوه خود اعتماد کند، درحالیکه خدای سبحان در معرفی مؤمنان میفرماید: آنان در برابر تهاجم بیگانگان میگفتند: حسبنا ا… و نعم الوکیل.[۲۰۴]
علاوه بر پاسخهایی که قبلا ایراد شد، دو پاسخ در اینجا متبادر است. پاسخ اول همان است که علامه بزرگوار مرحوم طباطبائی فرمودند به اینکه مراد از اعتماد به نفس این است که انسان در زندگی، لیاقت ذاتی خود را به کار اندازد و به امید دیگران ننشیند؛ نه اینکه از خدای تعالی بریده، خود را مصدر هر امید و آرزو و مؤثر حقیقی بداند که این بیان ایشان در بالا نیز اشاره شد.
پاسخ دوم اینکه هرگونه نیرو و انرژى که انسان در اختیار دارد از خداست و از ناحیه ذات اقدس حق به وى واگذار شده است. اعتماد به نفس به این معنا نیست که در مقابل اعتماد به خداوند قرار دارد تا چنین اشکالاتی به آن وارد شود؛ بلکه اعتماد به نفس توجه و التفات به لیاقتهای ذاتی و فطری است که انسان باید از آنها بهره وافی و کافی ببرد تا سربار دیگران نشده به مقصود و مطلوب خویش برسد، از اینرو اعتماد به نفس، فینفسه با خودش مقایسه میشود و تأیید این پاسخ همان مطلبی است که در صفحه ۹۶ نیز آمد و به بُعد ایجابی و سلبی اعتماد به نفس اشاره شد.
حاصل آنکه اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خداوند قرار ندارد؛ بلکه آن در راستای توکل به خداوند است و به بیان دیگر پله و مقدمهای برای رسیدن به توکل است. بنابراین بایسته است که آدمی نیروها و توانائیهای ذاتی و فطری خویش را در رسیدن به مطالبش بهکار گرفته پیگیری نماید و از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکند و در عین حال تمام امر خود را به خدای متعال واگذارد و نتیجه کار را طبق مقدراتش بپذیرد.
۶- مؤلفه های اعتماد به نفس در اخلاق
رشته های گوناگون علمی، مفاهیم و اصطلاحات مختص به خود دارد که از نظر معنایی اشاره به موضوعات مربوط به آن رشته دارد. اکنون برای بررسی و تبیین واژه اعتماد به نفس که واژهای روانشناختی است، ارائه اوصاف و ویژگیهای این کلمه برای فهم دقیقتر و بهتر دیگران ضروری است.
اعتماد به نفس از مفاهیمی است که در گستره روانشناسی ایجاد شده و با حفظ کلیت و وحدت مفهومیش، فقط در این گستره قابل فهم خواهد بود؛ بنابراین نمیتوان در مباحث دینی واژگـان معادل آنرا یافت؛ زیرا در آیات و روایات و کتابهای اخلاقی، مفهومی با این ویژگی که بهطور کامل بر اعتماد به نفس منطبق باشد، وجود ندارد؛ اما از آنجا که این مفهوم دارای مؤلفه ها و یا شبکه های مفهومی است، بررسی ویژگیهای اعتماد به نفس در گستره دین بهطور کامل امکان پذیر است و از این طریق است که میتوان اعتماد به نفس را در آیات و روایات بازشناسی کرده، با رویکرد اخلاقی و اسلامی به آن بنگریم.
اعتماد به نفسى که اسلام در انسان تأکید دارد این است که امید انسان را از هرچه غیر عمل خودش است از بین مى‏برد و به هرچه انسان بخواهد امید ببندد از راه عمل خودش باید امید ببندد و همین‏طور پیوند انسان با هر چیز و هرکس از راه عمل است. از اینرو آنچه که شاکله اعتماد به نفس را تشکیل میدهد، باید ارتباط مستقیم و دقیقی با عمل انسان داشته باشد. عمل انسان نیز مربوط به اندیشه و نوع تفکر اوست. به تعبیر دیگر بررسی اعتماد به نفس در اسلام و خصوصا در اخلاق اسلامی تنها از منظر اندیشه و عمل امکان دارد؛ یعنی از یکسو کسی که خواهان تقویت و ارتقاء آن است باید اندیشه و شیوه تفکر خویش را اصلاح نماید و از سوی دیگر به عمل خود توجه داشته باشد تا عمل او رسیدن به مطلوب را تضمین نماید. بنابراین پایداری و پایایی فردی ساختمان اعتماد به نفس با مهندسی فکر و عمل، سهل و ممکن است. از اینرو آنچه که در ذیل به عنوان مؤلفه های اعتماد به نفس ارائه شده، مبتنی بر همان مهندسی فکر و عمل است که دستآورد مطالعات کتابهای متعدد اخلاقی و اعتقادی خصوصا سیره علمی و عملی اهل بیتG و در صدر آن خطابات عام و خاص قرآن کریم است که در لابهلای متن به تناسب بحث آورده شدهاند. به هر روی مؤلفه های اصلی که ساختمان اعتماد به نفس بر آن بنا شده عبارتند از:
خـودآگاهی و بصیرت، احترام به خود، کرامت انسانی، مثبت اندیشی، امیدواری، همـت و اراده، مسئولیتپذیری، استقلال روحی ـ روانی.
بعد از بیان موضوع اعتماد به نفس در حوزه اخلاق اسلامی و مؤلفه های آن در جایگاه اخلاقی، نوبت به نظرگاه دانشمندان و علماء اخلاق در رابطه با اعتماد به نفس و مراتب آن میرسد. از اینرو آثار دانشمندان صاحبنظر به لحاظ تقدم عصر و زمان بر دیگران مقدم شده و آثار برگزیده ذیل از میان آثار بیشمار دانشمندان اخلاق که حاوی رویکرد آنان است، برای مطالعه و تحقیق بیشتر در اخلاق اسلامی انتخاب شدهاند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...