توانایی بکارگیری عواطف (هیجانات) یاتولید هیجانها برای تسهیل حل مسئله درکارآیی اعضای گروه نقش مهمی راایفا می کند. گسترش عواطف مثبت درداخل گروه ها،همکاری ومشارکت اعضای گروه راتسهیل کرده، تعارض را کاهش داده ومیزان کارآیی اعضای گروه رابهبود می بخشد. بارساد (۲۰۰۰) از دانشکده مدیریت ییل درمطالعه ای که راجع به شناخت هیجانی انجام داد، دریافت که عملکرد گروههایی  که هوش عاطفی بالایی داشتند، به طورمعناداری بیشترازعملکرد گروههایی بود که هوش عاطفی پایینی  داشتند. با توجه به نتایج این بررسیها وسایر مطالعه ها به نظرمی رسد که هوش عاطفی به عنوان یک  عامل واسطه ای و سازمان دهنده می تواند موجب بهبودعملکرد گروه شود. زیرا برای گروه این امکان را فراهم می آورد که به طور وسیع ومؤثربه شکل هماهنگ درآید. همچنین به نظرمی رسد که گروههایی  که ازنظرهوش عاطفی درحد پایینی قرار دارند، به وقت بیشتری نیاز داشته باشند تا نحوه کارکردن مؤثررا در قابل یک گروه هماهنگ تجربه کنند.  (علامه،۱۳۸۶)

پایان نامه ها

 

گلمن نیاز به هوش عاطفی رادرمحیط کاریعنی محیطی که اغلب به عقل توجه می شود تا قلب واحسا- سات رامهم می داند. مدیریت ورهبری سازمانی ازطریق مدیران ورهبرانی که دارای هوش عاطفی بالایی هستند به بهترین نحواجرامی گردد. درزیربنای این مسئله یک نظریه عملکردی وجوددارد.  مسئله ای که پیوندهای بین عصب شناسی چهارحیطه اصلی هوش عاطفی ومهارتهای آن راآشکارمی- نماید. این مهارتهای هوش عاطفی درواقع بخشهای سازنده ی روش های مدیریت ورهبری هستند که دریک گروه زمینه های ایجاد تحول رامهیا می سازند. تحقیقات بسیار زیادی درمورد وجود هیجانات دردانشگاهها ومراکزتحقیقاتی دنیا صورت گرفته که نشان دهند ه ی خاصیت تأثیرگذاری گروه ها ازهیجانات اعضاء بویژه رهبرمی باشد. تأثیر متقابل ومداوم مدارهای هیجانی یک شخص درمیان اعضاء گروه نوعی سوپ هیجانی رابوجود می آورد که درآن هرفردطعم خاص خودرابه آن می دهد، امااین رهبرگروه است که قویترین چاشنی رابه این ترکیب اضافه می کند. چراکه به خاطر آن واقعیت همیشگی درکارافرادازسطوح بالاترخودتقلیدهیجان می کنند. مطالعات نشان می دهد این اثربویژه وقتی که برای کل گروه مسئله وسئوال مطرح می گردد، افرادنگاه خودراروی مدیرخیره می کنند تاپاسخ اورا ببینند. درواقع اعضای گروه اغلب واکنش هیجانی مدیران رابه عنوان معتبرترین پاسخ به حساب می -آورند، لذاازروی آن برای خودالگو می سازند ، این می تواندنشان دهنده ی این باشد که رهبرانی که  می دانند چگونه تمرکز گروه رادرکارباتوجه به کیفیت روابط اعضاء متعادل کنند بطورطبیعی فضا یی دوستانه، امااثربخش راایجاد می کنندکه روحیه ی افراد گروه را بالا می برد. (ابراهیمی، ۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...