کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


 



شرح گلشن راز، بیت۳۴۸، ص۲۴۵
بقا عبارت است از آن که پس از آن که سالک از خود فانی می گردد به حق باقی می شود یعنی به مرتبه ی بقاء باللّه می رسد.[۲۲۲]
«بقا حقّ راست باقی جمله فانی است بیانش جملـه در سبـع المثـانی است»
همان، بیت۶۶۸، ص۴۳۱
در این بیت شاعر بیان می کند که بقا صفت خداوند است چرا که تنها اوست که باقی است و فنا، صفت بقیّه ی موجودات و از جمله صفات خلق می باشد و تمام موجودات فانی و زوال پذیرند.
بقاء و فناء از اصطلاحاتی هستند که مکرراً در کلام عارفان مورد استفاده قرارگرفته اند و از اصطلاحات مهم و کلیدی درعرفان به شمار می روند. سالک باید به بقاء باللّه و فناء فی اللّه نایل آید تا به حق باقی شود و از خلق فانی.
«بـقـاء اسـم وجـود آمــد ولیـکـن بـه جــایی کان بود سایر چو سـاکن»
همان، بیت۶۷۷، ص۴۳۶
دکتر سجّادی می گوید: «این مقام بقاء باللّه است که نهایت معرفت و رفتن از باطل به سوی حقّ است». [۲۲۳]
قشیری گوید: بقا تحصیل اوصاف ستوده است.[۲۲۴]
هجویری معتقد است که بقا در زبان علم به یک معنی و در زبان حال به معنای دیگر است.
بقا بر زبان علم
بقا در زبان علم و در لغت سه گونه است:
«۱- بقایی که طرف اوّل وی اندر فناست و طرف آخر اندر فنا چون این جهان که ابتدا نبود و در انتها نباشد و اندر وقت هست.
۲- بقایی که هرگز نبود و بوده گشت و هرگز فانی نشود و آن بهشت است و دوزخ و آن جهان و اهل آن.
۳- بقایی که هرگز نبود که نبود و هرگز نباشد و آن بقاء حقّ است و صفات وی جلّ جلاله وی با صفاتش قدیمی است و مراد از بقای وی دوام وجود وی است تعالی اللّه: « عمّا یقول الظالمون » کس را اندر اوصاف وی با وی مشارکت نیست» .[۲۲۵]
بقا بر زبان حال
هجویری معتقد است که بقا در زبان حال چنین است: « فاذا فنی العبدعن اوصافه ادرک البقاء بقمامه » چون بنده اندر حالت وجود اوصاف از آفت اوصاف فانی شد به بقاء مراد اندر فناء مراد باقی شد تا قرب و بعدش نباشد و وحشت و انسش نماند صحو و سکر و فراق و وصال نبود طمس و اصطلام[۲۲۶] نه و اسماء اعلام نه سمات و ارقام نه». [۲۲۷]
نمودار بقا در کشف المحجوب بدین صورت قابل ترسیم می باشد.[۲۲۸]
۱- بقایی که طرف اول و آخر در فناست. چون: این جهان.
۱- بر زبان علم: که بر سه نوع است:
۲- بقایی که هرگز نبود، بود گشت و هرگز فانی نشود. چون: بهشت و دوزخ و آن جهان و اهل آن.
۳- بقایی که هرگز نبود و هرگز نباشد که نباشد و آن بقای حـق است و صفات وی.
انواع بقا
۲- بر زبان حال
هجویری در جای دیگر گفته است که مسیحیان معتقدند که مریم (ع) از طریق مجاهده تمام صفات بشری را از خود فانی کرد و به بقاء باللّه رسید و در حقّ باقی شد و عیسی (ع) نتیجه ی آن بقاء باللّه بود و اصل سرشت و ترکیب عیسی (ع) از خمیرمایه ی انسان نبود چرا که بقای او به سبب بقاء اللّه بود پس او و مادرش و خداوند هر سه به یک بقا باقی هستند که آن صفت خداوند است و تنها باقی او است.[۲۲۹]
نجم الدین رازی نیز معتقد است که بقا بر دو گونه است:
۱- بقای خداوند که از آغاز آفرینش، همیشه بوده و تا آخر هم باشد.
۲- بقای ارواح و ملکوت و عالم آخرت: از ابتدا نبوده و سپس پدید آمده و پس از این هم بـا بقای حق باقی باشد.
نمودار انواع بقا در مرصادالعباد بدین صورت قابل ترسیم است:
بقا بر دو گونه است:
«پس نفس انسانی از هر دو نوع بقا چاشنی یافته است. امّا چاشنی بقا از حق در وقت تخمیر طینت آدم حاصل کرد، یکی از آن گوهرهای نفیس که در خاک خسیس به خداوندی خویش دفین می کرد بقای ابدی بود، و امّا چاشنی بقای ارواح در وقت ازدواج روح و قالب به تصرّف « و نفخت فیه من روحی»[۲۳۰] تعبیه افتاد».[۲۳۱]
خواجه عبداللّه انصاری میدان صدم کتاب خود را میدان بقا نامیده است که از میدان فناء، میدان بقاء به وجود آید.[۲۳۲]
در خلاصه ی شرح تعرّف آمده است: «جمله فناء و بقاء آن است که از حظ های خویش فانی گردد و به حظ های غیر باقی گردد».
دکتر رجایی در ادامه می گوید: بقا مقام پیامبران (ص) است که حق تعالی بر وجود آنان سکینه پوشانیده است تا هر اندوه و بلایی که به ایشان می رسد، آنان را از فرایض و از فضایل باز ندارد «و ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء »[۲۳۳] و این فضل خداوند است که آن را به هر کسی که می خواهد عطا می کند. نشان بقاء نیز این است که تمام چیزها برای او یک چیز شود تا حرکت و جنبش او در جهت موافقت با حق تعالی باشد نه در مخالفت با او تا در مخالفات فانی در موافقات، باقی باشد.[۲۳۴]
پایان نامه - مقاله - پروژه
بوسه
«ز غمزه می دهـد هستـی به غـارت بـه بـوسـه مـی کنـد بـازش عمـارت»
شرح گلشن راز، بیت۷۵۱، ص۴۸۲
درشرح گلشن راز آمده است: «بوسه ی لب لعل جانفزا عبارت از نفخ روح و احیاست».[۲۳۵]
«ز غمـزه عـالـمـی را کــار ســازد به بوسـه هـر زمـان جـان مـی نــوازد»
همان، بیت۷۵۵، ص۴۸۳
«ازو یک غمـزه و جـان دادن از مـا ازو یـک بـوسـه و استـادن از مـا»
همان، بیت۷۵۶، ص۴۸۳
در ابیات بالا، بوسه کنایه از افاضه ی فیض است.[۲۳۶]
دکتر سجّادی در این باره چنین می گوید: «بوسه در معنای فیض و جذبه ی باطن است و نیز لذّت بشری را گویند».[۲۳۷]
بهشت
«بگـو سیمـرغ و کـوه قـاف چـه بود؟ بهشت و دوزخ و اعـراف چـه بـود ؟»
همان، بیت۱۶۷، ص۱۱۲
«بود هستی بهشت امکان چو دوزخ مـن و تـو در میـان مـاننـد بـرزخ»
شرح گلشن راز، بیت۳۰۱، ص۱۹۶
شاعر هستی را بهشت می داند و عالم امکان را دوزخ.
لاهیجی معتقد است: «بهشت و دوزخ را مظاهر در جمیع عوالم هست؛ زیرا که شک نیست که ایشان را اعیان که صورت علمیّه اند در عـالم الهی هست و در عالـم روحانی پیش از وجـود جسمانی نیز وجـود
دارند و اخراج «آدم» و «حوّا» از بهشت اشارت بدان است».[۲۳۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 05:57:00 ب.ظ ]




۶۴۵/۰

 

 

 

خوزستان

 

۳۴۵/۰

 

اصفهان

 

۷۵۰/۰

 

 

 

همدان

 

۳۵۸/۰

 

تهران

 

۸۱۶/۰

 

 

 

واضح است که در یک اقتصاد متکی به مالیات این نارسائی ها به حداقل می رسد زیرا مردم در ازای پرداخت مالیات، خدمات عمومی مورد نیاز خود را از دولت مطالبه می کنند اما در اقتصاد نفتی درآمدهای نفت یا به عبارت بهتر رانت نفت مستقیماً به دولت تحویل داده می شود و دولت اختصاص اعتبارات به مناطق مختلف را نوعی هبه می داند. ممکن است تصور شود محرومیت برخی استانها ناشی از شرایط جغرافیایی و فقدان منابع در این استان هاست و درصورت نبود نفت، وضع آنها بدتر خواهد بود. در پاسخ باید گفت برحسب اتفاق تعدادی از استانهای محروم بیشترین میزان منابع را دارند به عنوان مثال خوزستان علاوه بر اینکه قسمت اعظم نفت را تأمین می کند، به عنوان قطب گندم کشور نقش عمده ای درتامین این محصول استراتژیک دارد اما از نظر سطح توسعه در زمرۀ محروم ترین استان ها قرار دارد .
با توجه به نتایج داده های آماری و مباحث تحلیلی این فصل، نفت در ارتقاء و بهبود برخی شاخص های کمّی توسعۀ اقتصادی از قبیل تولید ناخالص ملی، رشد اقتصادی و صنعتی شدن، نقش مثبت و ارزنده ای داشته است، همچنین نفت مهمترین منبع تأمین هزینه ی برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور بوده است اما در مورد شاخص های کیفی توسعه اقتصادی یعنی رفع فقر، بیکاری و نابرابری تأثیر آن متفاوت بوده است: در برخی سالها و دوره ها نفت بصورت مقطعی و گذرا در بهبود این شاخص ها موثر بوده اما در کل، درآمدهای نفت نتوانسته است این سه پدیده نامطلوب را رفع کرده و یا بطور اساسی کاهش دهد و در مورد شاخص برابری نه تنها نفت به رفع نابرابری منجر نشده بلکه به تعمیق آن کمک کرده است.
فصـل پنـجم
نفت و توسعۀ سیاسـی
پیش در آمد
توسعۀ سیاسی و برقراری دموکراسی مهمترین بعد توسعه است. به این معنی که توسعه سیاسی در مورد مدیریت کلان جامعه بحث می کند و در واقع سایر ابعاد توسعه مانند توسعه اقتصادی تابع حوزه ی توسعه سیاسی می باشند. توسعه سیاسی در مورد اصلاح حوزه ای از امور عمومی (حکومت و رابطۀ آن با مردم) بحث می کند که توسعه نیافتگی آن مانع تحقق سایر ابعاد توسعه می گردد. اهمیت توسعه سیاسی به گونه ای است که در برخی تعاریف و نظریه ها، توسعه را به معنای توسعه سیاسی بکار برده اند. البته در اینجا منظور از اهمیت این بعد از توسعه ، تقدم زمانی آن نیست؛ درخصوص تقدم زمانی ابعاد توسعه بویژه اولویت توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی، مباحث زیاد مطرح شده است؛ عده ای معتقدند بدون توسعه اقتصادی و فراهم شدن زمینه های اجتماعی دموکراسی، نمی توان به برقرای و یا لااقل استمرار نظام دموکراتیک امیدوار بود و برعکس عده ای دیگر عقیده دارند ابتدا باید نظام مردم سالار شکل گیرد و پس از آن توسعه اقتصادی ایجاد شود. در این پژوهش با توجه به اهمیت توسعه همه جانبه و موزون ، نوعی رابطه متقابل میان ابعاد توسعه در نظر گرفته شده است.
مهمترین شاخص توسعه سیاسی، دموکراتیک شدن کشور است و دموکراسی نیز مفهومی گسترده است. یک برداشت از دموکراسی، شکل حکومت و نحوۀ انتخاب کارگزاران سیاسی است. از این منظر، چنانچه در کشوری نمایندگان پارلمان، اعضای نهادهای محلی و سایر مقامات ارشد (به تناسب ساختار نظام سیاسی) توسط مردم و ازطریق انتخابات واقعی و رقابتی انتخاب شوند، دموکراسی برقرار شده است. معنای دوم دموکراسی، عبارت است از نوعی فلسفه زندگی که محتوای نظام سیاسی است (نه صرفاً شکل آن). براساس این برداشت، علاوه بر انتخاب کارگزاران سیاسی توسط اکثریت مردم، باید ارزش های دموکراسی مانند آزادی، برابری و حقوق بشر نیز بر جامعه حکمفرما گردد. در چنین نظام اجتماعی، مشروعیت کارگزاران سیاسی فقط با انتخاب آنها توسط مردم تأمین نمی گردد بلکه لازمۀ دموکراتیک بودن نظام سیاسی، اجرای اصول دموکراسی است و نهاد های منتخب اکثریت، موظفند حقوق اقلیت را نیز رعایت کنند.
نفت ابزار دیکتاتوری
شکل گیری و میزان استحکام دموکراسی، از عوامل مختلف از جمله نظام اقتصادی تاثیر می پذیرد. ساختار ومیزان کارآمدی اقتصاد به شیوه های مختلف بر شکل گیری دموکراسی و استمرار آن اثر می گذارد و نفت به عنوان یکی از عوامل مهم شکل گیری و کارکرد نظام اقتصادی از طریق ساز و کار های گوناگون، دموکراسی را تحت تاثیر قرار می دهد: اولین مجرای اثرگذاری نفت بر روند ایجاد دموکراسی ، توسعه نیافتگی اقتصادی و عدم رشد بخش خصوصی است. دموکراسی نیازمند یک اقتصاد توسعه یافته است. در اقتصاد نفتی نه تنها دولت به مردم وابسته نیست بلکه مردم به دولت وابسته اند و این وابستگی آنان را از انتقاد بازمی دارد. «مردم تا جایی فرایند نقد حاکمیت را ادامه می دهند که شرایط معیشتی آنها در معرض خطر قرار نگیرد، در واقع این نقطه، مرز رویاروئی و نقد آنها از حوزه قدرت است چون از اینجا به بعد احتمال آسیب دیدن جریان معیشتی جامعه افزایش می یابد… درجوامعی که دولت ازطریق مردم تأمین نمی شود، انتقاد جدی هم وجودندارد. »[۲۵۸]
چنانکه قبلاً مطرح شد، نفت در ایران منجر به شکل گیری اقتصاد دولتی شده است و این نوع اقتصاد نیز مانع دموکراسی است. براساس برخی نظریه ها، اقتصاد آزاد لازمه دموکراسی است. از نظر هانتینگتون، پیش نیازهای توسعه سیاسی و دموکراسی عبارتند از: وفور اقتصادی، وجود یک ساختار اجتماعی متکثر (متشکل از یک بورژوازی مستقل و یک نظام اقتصادی معطوف به بازار)، نفوذ بیشتر دولت دموکراتیک موجود در جامعه و وجود یک فرهنگ که در برابر تنوعات و گوناگونی ها مکانیسم هایی نظیر استقلال دولت از جامعه، تجهیز نهادها و سازمان های سرکوب سیاسی، حامی پروری و … مانع شکل گیری دموکراسی و دستیابی به توسعه سیاسی گردید. در این فصل به منظور ارزیابی تأثیر ساختار اقتصادی نفت- محور بر شاخص های توسعه سیاسی و دموکراتیک شدن کشور، روند پویش تعدادی از شاخص‌های توسعه سیاسی و دموکراسی را در تطبیق با تحولات نفت مورد بررسی قرار می‌دهیم
.
عده ای در انتقاد از کاربرد نظریۀ رانتیریسم در ایران می گویند که قبل از پیدایش نفت (در دوره قاجار) نیز در ایران دیکتاتوری وجود داشته است، بنابراین دیکتاتوری دوره پهلوی ارتباطی با نفت ندارد. در پاسخ به این ادعا باید گفت، دولت قاجار اگرچه مالک نفت نبود اما مالک زمین بود و از این طریق به اِعمال قدرت می پرداخت. از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که شاهان قاجار از نظر تئوریک و بر اساس ساختار سیاسی دیکتاتور بودند اما ابزار اعمال دیکتاتوری را نداشند. در دولت قاجار شاه حاکم بلامنازع بود اما دراستفاده از قدرت بی رقیب خود، ناتوان بود. در متون تاریخی مختلف آمده است که حوزه قدرت شاهان قاجار بعضاً از پایتخت فراتر نمی رفت زیرا از توان مالی و نظامی کافی برای اعمال قدرت محروم بودند؛
پایان نامه - مقاله - پروژه
به نوشته لمبتون، هنگامی که فتحعلی شاه از دنیا رفت، “محمدمیرزا در تبریز بود و افرادی(قشون و تجهیزات مورد نیاز آنها) برای آمدن به تهران و تأیید سلطنت خود نداشت. قشون او به دلیل نداشتن خوراک و پوشاک و حقوق در حال فروپاشیدن بود. روس ها برای جلوس وی به تخت سلطنت قشون افسر و ذخایر در اختیار او گذاشتند”[۲۵۹]. همچنین در مورد به تخت نشستن ناصرالدین شاه می گوید: “محمدشاه در ۴ سپتامبر ۱۸۴۸ مُرد. ناصرالدین شاه، ولیعهد که پس از سقوط کامران میرزا حاکم آذربایجان شده بود، در خزانه خود پولی نداشت تا توسط آن بتواند بیاید و برخت سلطنت بنشیند. جامعه تجار قبول کرد تا پول مورد نیاز را برای او تهیه کند.”[۲۶۰] بنابراین حکومت قاجار که ازدرآمد هنگفت نفت برخوردار نبود، اگر چه از نظر تئوریک حاکم بلا منازع بود اما در عمل از ابزار لازم برای حکومت کردن به شیوۀ دیکتاتوری محروم بود.
در دوره رضاشاه اگرچه نفت یکی از های مردمی همه با پول نفت صورت می گرفت.
یکی از کاربردهای نفت در دوره پهلوی ، تجهیز نیروهای نظامی و امنیتی برای سرکوب مردم بود. برپایه برخی نظریه ها، ارتش تضمین کننده نهایی امنیت در دولت های نفتی است و ماهیتی دوگانه دارد: یک ارتش، دفاع از کشور و ارتش دیگر حفاظت از رژیم منابع مالی دولت بود اما هنوز رقم آن ناچیز بود در این دوره با بهره گرفتن از نیروی نظامی منابع مالی مورد نیاز دولت از راه مالیات و … تأمین گردید اما در دوره پهلوی دوم آنچه اعمال شیوه های دیکتاتوری را امکان پذیر کرد، پول نفت بود. در اواخر دهه ۱۳۴۰ و های مختلف جمعیت شهری، برای نخستین بار در تاریخ ایران زندگی و کار در روستاها را تحت سلطه استبدادی خود درآورد.[۲۶۱]
گسترش بوروکراسی در سراسر کشور، تبلیغ گسترده درمورد ایدئولوژی مشروعیت بخش رژیم (احیای ایران باستان) و سرکوب جنبش
را برعهده دارد. ارتش دوم درواقع کنترل ارتش اول را برعهده دارد. به عبارت دیگر ایده«ارتش مواظب ارتش» ویژگی اصلی ساختار نظامی و امنیتی این دولت هاست.[۲۶۲] ارتش ایران که سنگ بنای آن را عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه نفتی تجهیز گردید و به عامل سرکوب جنبش های مردمی تبدیل شد. در سال ۱۹۷۲ هنگامی که نیکسون، رئیس جمهور ایالات متحده، شاه را به ژاندارمی خلیج فارس متعهد کرد، ایران بطور ویژه ای در خرید هر نوع سلاح از غرب آزاد بود و افزایش درآمدهای نفتی به شاه اجازه می داد تا میلیون ها دلار برای خرید تانک ها، هواپیماهای اف ۱۴ و سایر سلاح های مدرن هزینه کند.[۲۶۳]
شاه نهاد ارتش را همچنان پشتیبان خود می دانست. نفرات آن را از ۲۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۲ به ۴۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۶ افزایش داد. گارد شاهنشاهی که به عنوان نیروی محافظ شخصی شاه عمل می کرد، در فاصله این سالها از ۲۰۰۰ نفر به ۸۰۰۰ نفر رسید. همچنین شاه بودجه نظامی سالانه را از ۲۹۳ میلیون دلار
استقلال و تمامیت ارضی کشور است، برخورداری از ارتش مجهز یکی از ابعاد قدرت ملی محسوب می گردد اما مسأله اساسی در مورد ارتش پهلوی، بکارگیری این نیروها برای ارعاب و تهدید مردم و سرکوب جنبش های آزادی خواهانه بود. ارتش درکنار نیروهای مختلف امنیتی مانند ساواک، رکن ۲ و … با برخورداری از درآمدهای هنگفت نفت به سرکوب مردم می پرداخت. جان فوران در مورد نقش سرکوبگر ارتش و نفت در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ می گوید:
دو نوع ثبات سیاسی وجود دارد که یکی براثر مشارکت پدرش فشار بر جامعه ایران را توسط اهرم های اجتماعی تحمیل کند. دولت او هم مثل دولت رضاشاه، سرانجام به ارتش و درآمد نفت متکی شد و حتی در رابطۀ وابستگی شدیدتری با یکی از کشورهای واقع در هسته مرکزی(ایالت متحده آمریکا) قرار گفت. دولت شاه به فاصله یک دهه ایران را به یک دیکتاتوری سلطنتی متکی به قدرت سرکوبگر ارتش و درآمد نفت تبدیل کرد. اینها منابع توأمان سلطه اش بر جامعه ایران بودند.[۲۶۴]
با پایان یافتن دوره رونق نفتی (۱۳۵۶)، سرکوبگری تاحدی کاهش یافت. درسال ۱۳۵۶ به علت کاهش صادرات نفت خام به میزان ۶/ سال ۱۳۵۶ معمولاً در راستای سیاست کاخ سفید آمریکا ارزیابی می گردد اما بحران اقتصادی ناشی از پایان رونق نفتی که منجر به تورم و مشکلات اقتصادی گردید نیز در کاهش شدت دیکتاتوری بی تأثیر نبوده است.
قبل از این نیز کاهش درآمد نفت نتیجۀ مشابهی را به بار آورده بود؛ در پایان دهه ۱۳۳۰ پس از بروز بحران اقتصادی و کسری تراز پرداخت ها ۸ درصد، ارزش افزودۀ گروه نفت به قیمت جاری ۲/۱درصد و به قیمت ثابت ۲/۷ درصد کاهش یافت و سهم ارزش افزوده نفت در تولید ناخالص ملی از ۲/۳۹ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۸/۳۵ درصد در سال ۱۳۵۶ تنزل یافت[۲۶۵] و رژیم را با مشکلات مالی جدی مواجه ساخت. اگرچه ایجاد فضای باز سیاسی در فضای سیاسی اندکی تغییر کرد. در این سال ها یک نخست وزیر اصلاح طلب (علی امینی) روی کار آمد. در کابینۀ امینی، درخشش، رییس انجمن معلمان ایران که از نیروهای اپوزیسیون به شمارمی رفت، وزیر فرهنگ شد. در سال های ۱۳۴۲-۱۳۳۹ افرادی مانند امینی و ارسنجانی (وزیر کشاورزی) اصلاحاتی را بوجود آوردند که شاه نیز از روند اقدامات آنها بیمناک شد و سرانجام با جلب موافقت آمریکایی ها امینی را برکنار کرد. از نظر جان فوران، «در فاصله سالهای ۶۳-۱۹۶۰/۱۳۴۲-۱۳۳۹ شاه با آزمون دشواری مواجه شد چون در داخل با جنبش های سیاسی توده ای و در خارج با فشار برای انجام اصلاحات روبرو بود. بحران کسری تراز پرداخت ها در فاصله سالهای ۳۹-۱۳۳۷ فرصتی پدید آورد تا جبهه ملی در سالهای ۴۰-۱۳۳۹ بار دیگر فعالیت سیاسی را از سر گیرد.»[۲۶۶]
عقب نشینی شاه و کاهش شدت دیکتاتوری در سال های بحران مالی بیانگر نقش نفت در سرکوب جامعه است. افزایش قدرت شاه و گسترش دستگاه های امنیتی و نظامی مختلف در دوره پهلوی دوم جز در سایه درآمدهای نفت امکان پذیر نبود. علاوه بر ارتش و نیروهای امنیتی، بوروکراسی نیز به عنوان یکی از ابزارهای تحکیم دیکتاتوری مورد استفاده قرار می گرفت و همه این ابزارها به مدد نفت ایجاد شده بودند.
عواید نفتی و به تبع آن، توان مالی و اقتصادی دولت در سال های ۱۳۳۲ به این سو افزایش یافت و این افزایش عمدتاً به گسترش و تقویت “بوروکراسی” و “نیروهای نظامی و امنیتی” به عنوان پایه های تقویت سلطه و انحصار متمرکز فردی معطوف شد. بوروکراسی که به مدد نفت در حال گسترش بود، به عنوان مبلّغ حکومت و توجیه کنندۀ سیاست های شاه عمل می کرد. در این میان، نیروهای امنیتی یا انتظامی نقش ویژه ای داشتند و از این رو سهم عمده ای از این درآمدها را به خود اختصاص می دادند. درواقع، به مدد افزایش اهمیت اقتصادی و بویژه رشد فزاینده درآمد نفت پس از مرداد ۱۳۳۲ دستگاه دولت رو به گسترش نهاد. این گسترش بویژه در بخش انتظامی میدان مانور بیشتری پیدا کرد.[۲۶۷] البته هنگامی که حکومت بیش از حد از مردم فاصله گرفت و سایر زمینه های فروپاشی آن نیز فراهم شد، نه ارتش و نه بوروکراسی نتوانستند آنرا نجات دهند و بسیاری از کارمندان دولت و پرسنل ارتش به صف انقلابیون پیوستند.
نفت و استقلال دولت از جامعه
یکی از ویژگی های کشورهای توسعه یافته، وابستگی دولت (حکومت) به طبقات اجتماعی است. در این دسته از کشورها حکومت برآمده از طبقات اجتماع بوروکراسی” و “نیروهای نظامی و امنیتی” به عنوان پایه های تقویت سلطه و انحصار متمرکز فردی معطوف شد. بوروکراسی که به مدد نفت در حال گسترش بود، به عنوان مبلّغ حکومت و توجیه کنندۀ سیاست های شاه عمل می کرد. در این میان، نیروهای امنیتی یا انتظامی نقش ویژه ای داشتند و از این رو سهم عمده ای از این درآمدها را به خود اختصاص می دادند. درواقع، به مدد افزایش اهمیت اقتصادی و متکی به آنهاست و خود را پیمانکار مردم می داند اما در کشورهای جهان سوم بویژه کشور های نفت خیز این ارتباط به گونه ای دیگر است. در کشورهای برخوردار از منابع طبیعی مانند نفت، دولت نه تنها برآمده از طبقات اجتماعی نیست بلکه با بهره گرفتن از درآمد نفت اقدام به تشکیل طبقات جدید و خودساخته می کند. این استقلال و جدایی دولت از جامعه یکی از شاخص های توسعه نیافتگی سیاسی است زیرا پیامدهای نامطلوبی از قبیل: عدم پاسخگویی، تبعیض میان مردم، حیف و میل اموال عمومی و … را به دنبال دارد.
اولین نشانه وابستگی دولت به مردم، سهم ناچیز مالیات در اجرای برنامه های مدیریت کشور است. براساس نظریۀ رانتیریسم و نتایج مطالعات موردی، هرچه دولت وابستگی بیشتری به مالیات داشته باشد، به میزان بیشتری در مقابل مردم پاسخگو خواهد بود. در ایران درآمد نفت دولت ها را از سایر درآمدها بی نیاز کرده و مانع شکل گیری نظام مالیاتی مناسب شده است. خود بسندگی دولت که در سایۀ دلارهای نفتی بوجود آمده بود، به فرار دولت ها از پاسخگویی منجر گردید.
از نقطه نظر مالی و اقتصادی، اثر قرارداد ۱۹۰۱ دارسی چنین بود که ۱۶درصد سود خالص درآمد شرکت انگلیسی سالانه به دولت ایران پرداخت شود، از همین نقطه بود که دولت ایران صاحب درآمد مستمر و فزاینده ای شد که آن را از مالیات ها و سایر عوارض و درآمدها عملاً بی نیاز نمود، این امر قدرت و آزادی عمل حکومت را در مقابل ملت افزایش داد. بدین ترتیب درآمد حاصل از فروش نفت سرچشمه جدیدی برای استبداد کهن سیاسی ایران فراهم نمود.[۲۶۸]
از دیدگاه “شامبیاتی"، به علت وجود درآمدهای نفتی، دولت ایران هیچ گاه یک نظام مالیاتی کارآمد را به وجود نیاورد، یکی از پیامدهای این کار، مالیات گریزی گسترده در میان قشرهای مختلف جامعه است، به عنوان مثال در سال ۱۳۵۳ از ۲۰ هزار شرکت ثبت شده، فقط۶۳۶۲ شرکت، گزارش های مالیاتی خود را ثبت کرده اند و ۴۳% از این شرکت ها در گزاش های خود اعلام کرده اند که متضرر شده اند. مالیات گریزی خصوصاً در میان طبقات خوداشتغال، مثل بازاری ها که به دلیل کمبود مشروعیت رژیم پهلوی هیچ دلیلی برای کمک به خزانه دولت نمی دیدند، بسیار بالا بود. درنتیجه همانطور که نمودارهای صندوق بین المللی پول نشان می دهد، درحالی که از اواسط دهه ۱۹۷۰ میانگین مالیات ها در کشورهای در حال توسعه برابر ۱۹% از تولید ناخالص داخلی این کشورها بود، این رقم در ایران تنها ۹درصد از تولید ناخالص داخلی را تشیکل می داد. فرد هالیدی این رقم را پایین تر از رقم نمودار صندوق بین المللی پول و در حدود ۵/۳% می داند.[۲۶۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:56:00 ب.ظ ]




« نماز
با قیام و قعودش
با تکبیر و درودش
با رکوعش، با سجودش
به من میآموزد
فریاد، نه سکوت
طلب، نه رکود
حرکت، نه سکون.»
(همان:۲۵۷)
در واقع سبزواری نماز را با اعمالش بامعنا میداند. ما با تکبیر و رکوع و سجود میآموزیم که باید نام خدا را بر زبان بیاوریم و از او مدد بخواهیم و برای تحقق اهدافمان تلاش کنیم که خداوند با حرکت آدمی به او برکت بسیاری میدهد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۲-۵ مناجات
سبزواری شب را برای کسانی که به شناخت حقیقی خداوند رسیدهاند، بهترین زمان برای مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بیان میکند:
« باز شـب شـد دیـده ی دل باز شد فرصـت معـراج جـان آغاز شد
بــانـگ یــا رب یا رب آزردگـــان با خروش مرغ شــب انبـاز شد
غـافــلان را گــاه آســایش رســید عارفان را وقت سوز و ساز شد
بــاز شـب شــد بامـداد عاشـقــان در سکــوتش رمز آرامش نهان
از ظـــلام ظلـــمــت گسـترده اش نور عشــق و برق آزادی جهان
جـرعــه نوشــان ســبوی عشـق را شب فزاید نشوه ی رطل گـران
غبـطــه بر بــزم حبیبــان می بــرد با هزاران چشم روشـن آسمـان
باز شــب شـد صـبـحگـاه عارفـان اختـران، مسـت نگـاه عارفــان
مه ز گــردون پرتو افشاند به خـاک تا ببوسـد سجـده گـاه عارفـان
کهکشــان بـا صـد هزاران مشعلش تــا مقـام وصـل راه عـارفــان
دیگ بخشایش به جوش آید به شب زآتـش جـان سـوز آه عـارفان.»
(همان: ۳۱۴و ۳۱۵)
سبزواری آغاز شب را با نورانیّت دل یکی میداند یعنی بهترین زمانی که روح فرصت دارد به تعالی، دست پیدا کند و کسانی که جرعهنوش جام الهی هستند با مناجاتهایشان از شراب الهی سرمست میشوند. در واقع نیایش و راز و نیاز عارفان سبب گشایش درهای رحمت الهی میشود. از سوی دیگر مناجاتهای سبزواری به درگاه خدا، هر شب با ندایی متفاوتتر جان میگیرد در حالی که او از اعمال گذشتهی خود و تأثیر آن بر آینده اندوهگین است و اینگونه از وجود مشتاق نیایش خود سخن میگوید:
« باز شب شد تا چو شب های دگر نغـمــه آغــازم بــه آوای دگـر
شرمسـار از غفـلت دیـروز خویش نالــم از انــدوه فــردای دگــر
مایه از کـف داده حـاصـل ها تبـاه بـاز هــم سـودای سودای دگـر
باز شب شد این شب دیجور و من خسته تـن از رنج راه دور و من
جـان بـه پرواز آمـده در اوج عشق تن به دام زندگی محصور و من
رحمـت حـق آسمـان را بـر زمیـن می زند پیوند، من شبکور و من
در هــوای دوسـت اشـک اشتـیاق تا سحـرگـه در منثـور آفـریـن
در حـریـم وصـل جانان پر فـروغ جلوه ی معشوق در طور آفرین
تـا یـکـی بیـگانــه گــردد آشـنـا الفـت پروانـه بـا نور آفـریــن.»
(همان:۳۱۶و۳۱۷)
وجود سبزواری در پرتو مناجات با خدا به وجد آمده در حالی که گرفتار جسم مادّی خویش است اما باز در آرزوی روی دوست مشتاقانه تا سحر اشک میریزد و به راز و نیاز میپردازد و بدین واسطه او که بیگانهای از خود بوده با وجود نور آفرین پروردگار مأنوس میشود و اینگونه، خداوندی را که خالق شب است خطاب قرار میدهد :
« خواهم ای شب با تو گویم راز ها شکـوه آغـازم ز بـت پرداز ها
رو بــه درگــاه خــدا آرم، خـــدا سر کنم چون مرغکان آواز ها
دیـده بر دوزم ز هر چه غیر اوست رنـگ ها، نیـرنگ ها، انبـاز ها
راه معــنـی گـیــرم و راه یقیـــن در فـراز و شیب چشم اندازها.»
(همان : ۳۱۹)
در واقع شاعر معتقد است که در مقام راز و نیاز با پروردگار اگر حجابها کنار گذاشته و اسرار هویدا شود و یگانگی خدا نیز اثبات شود در فراز و فرود همهی این چشم اندازها، میتوان به باطن و حقیقت موضوع دست یافت.
به این ترتیب شاعر در راز و نیازهایش از خداوند دیدهی بینا میطلبد:
« دردمنــدم آه درمــانـم فرسـت مرهــمی بـر زخـم پنـهانم فرست
کســوت و انــدام انســان دادیم جـان انسـان، جـان انسـانم فرست
دیــده دارم باز و از بینش به دور دیـده ی جان دیده ی جانم فرست
پرتو شمع و مه و مهرت نکوست نـور ایمـان، نور ایـمانـم فرســت.»
(همان:۳۲۳)
سبزواری که در مقام مناجات با خدا قرار گرفته از آنجا که هنور زخم دردهای دیرینهاش در وجود او نهان است، از خدا میخواهد حال که در جایگاه یک انسان قرار دارد روح انسانی هم به او عطا کند تا دلش با نورانیّت ایمان صیقل و جلا یابد.
۴-۲-۶ توحید
آن چه به نظر میرسد این است که دریافت نورانیّت وجود خداوند، سبزواری را در طریق معرفت قرار داده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:56:00 ب.ظ ]




۳-۳ )روش های جمع آوری اطلاعات

- روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش اطلاعات میدانی است که ابزارهای گرد آوری داده به شرح ذیل استفاده شده است.
۱-پرسشنامه :استفاده از پرسشنامه مدل تحقیق جهت گردآوری داده های مورد نیاز

۳-۴) ابزار گردآوری داده ها

ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه می باشد. در این تحقیق از ۲ پرسشنامه که پرسشنامه اول برای عوامل موثر دارای ۱۵سوال وپرسشنامه دوم برای عامل اعتماد حاوی ۱۳سوال است استفاده شده است. . هدف از طراحی سوالات بسته در این پژوهش، گرد آوری اطلاعات لازم درباره متغیرهای پژوهش می باشد. مقیاس اندازه گیری مورد استفاده در این پرسشنامه، مقیاس ۵ نکته ای لیکرت می باشد. مقیاس اندازه گیری به کار گرفته شده در این پژوهش همراه با ارزش هر یک از آنها در ذیل آورده شده است. عدد یک نشان دهنده کمترین ارزش و عدد پنج نشانگر بالا ترین ارزش می باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
خیلی کم کم متوسط زیاد خیلی زیاد
۱ ۲ ۳ ۴ ۵

 

ارزش خیلی کم کم متوسط زیاد خیلی زیاد
پرسشنامه ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
تاپسیس ۱ ۳ ۵ ۷ ۹

جدول (۳-۱)میزان ارزش سوالات درپرسشنامه وتجزیه تحلیل
مندرجات پرسشنامه نیز باتوجه به مشاوره های متعدد متخصصان بانکی ومشتریان متعدد ومطالعات کتابخانه ای وازطریق سایت های آموزشی متعددوبراساس سه مدل بیان شده در تحقیق که دررابطه بااعتماد ونقش اعتماد وعوامل اعتماد مشتریان بررسی شد طراحی وتوزیع شد.ساختارپرسشنامه به گونه ای طراحی شد که افرادنمونه قادرخواهند بود تابرای ارزیابی عوامل موثربراعتماد به میزانی که هم اکنون اعتماد را رادرک می کنند اشاره نمایند.
۳ سوال اول پرسشنامه مربوط به امنیت بانکداری اینترنتی بانک ملت است.
۳سوال دوم مربوط به متغیر سهولت ادراکی بانکداری اینترنتی است.
۳سوال سوم مربوط به سودمندی ادراکی بانکداری بانک ملت است.
۳سوال چهارم مربوط به آگاهی دهندگی بانکداری اینترنتی بانک ملت است.
۳سوال پنجم مربوط به کاربرپسندی بانکداری اینترنتی بانک ملت است.

۳-۵ )روایی وپایایی پرسشنامه

 

۳-۵-۱ ) تعیین پایایی (قابلیت اعتماد پرسشنامه)

پایایی یک وسیله اندازه گیری است که عمدتا به دقت نتایج حاصل از آزمون اشاره دارد .به عبارتی پایایی به دقت ،اعتمادپذیری ،ثبات،یاتکرار پذیری نتایج آزمون می پردازد.دراین پایان نامه برای تعیین پایایی به علت محدودیت زمانی فقط به تعیین پایایی آزمون باتاکیدبرهمسانی درونی ،روش ضریب الفای کرانباخ اکتفا شده است. دراین روش اجزاباقسمت های آزمون برای سنجش ضریب پایایی ازمون به کار می روند.برای محاسبه ضریب پایایی آزمون روش کرانباخ پرسشنامه قبل از توزیع کامل به ۳۰نفراز متخصصان بانکی از جامعه اماری داده شد وپس از جمع آوری پاسخ ها از فرمول زیر برای محاسبه استفاده شد.(سیف ،علی اکبر،۱۳۸۲،ص۴۴۷)
(فرمول۳-۱)محاسبه ضریب آلفای کرانباخ
Ra=ضریب پایایی آزمون =jتعداد بخش های آزمون
=SJ2واریانس نمرات هربخش S2=واریانس کل
جزئیات مربوط به محاسبه میزان پایایی داخلی پرسشنامه مربوط به هرفرضیه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]




مؤلفه یکم. خودآگاهی و بصیرت
از کارهای ابتدایی که برای هر کاری باید رخ دهد آگاهی و بیداری نسبت به وضعیت موجود است. در مرحله بعدی باید نقطه نهایی و هدف غایی کار دیده شود؛ بدین معنی که موقعیت موجود تا چه اندازه با مقصد فاصله دارد. طبعا کسی که آگاهی نسبت به وضعیت فعلیاش ندارد نمی تواند تصور درستی از هدف نهایی و مطلوب خود داشته باشد. بنابراین خودآگاهی و بصیرت امری است که ملازم حرکتهای اصلاحی درونی و بیرونی انسان است و هرکسی ممکن است به چنین بصیرتی در مراحل حساس زندگی رسیده باشد. البته این خودآگاهی قانون ثابتی ندارد؛ اما میل به تحول و رشد و رسیدن به تکامل انسانی و شاید مطالعه زندگی نامه و احوالات بزرگان و الگوهای انسانی، هدایت افراد بسیاری را تأمین کرده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
حتی در تفسیر عرفانی میبدی، بصیرت، هدایت و بیان تفسیر شده است. همچنین در تفسیر کریمه «قُلْ هذِهِ سَبیِِلی أدْعُوا إلی ا… عَلی بَصِیرَه» نقل شده است که بصیرت دانش و معرفتی است که به سبب آن بتوان حق را از باطل تمیز داد.[۲۰۵] علاوه بر این در جای دیگری از این تفسیر درباره بصیرت، آمده است که انسان خود را خوب و نیک بشناسد به شرط آنکه پرده فریب و عذر را از پیش خود بیفکند.[۲۰۶] بصیرت در تفسیر دیگری، یقین، معرفت و حجت قاطع معرفی شده است.[۲۰۷] در وصیتی از نبی مکرم۷ به حضرت علیC آمده است که ایشان یاد پروردگار عالم را موجب بصیرت دانسته و عمل کردن به دانسته ها و معلومات را میراث گرانبهایی معرفی میکنند.[۲۰۸] فخر رازی در تفسیرش اشاره میکند که انسان دارای بصر و بصیرت است. بصر همان چشم و قوه بینایی او است که درککننده نورها و رنگها است. بصیرت، همان قوه عاقله است. اشتراک آنها این است که إدراک هر دو، مقتضی ظهور شیء درکشده است؛ بنابراین هر ادراک به منزله نور است و در ادراک چشم عیوبی است که در ادراک عقل حاصل نمیشود و غزالی از آنها هفت عیب را مطرح کرده و فخر رازی بیست عیب را شمرده است.[۲۰۹]‏ از سوی دیگر بصیرت و خودآگاهی تا اندازهای اهمیت دارد که در ادعیه شبانهروز نیز وارد شده است؛ گو اینکه بصیرت و آگاهی مبدأ هدایت انسان به سوی کمال و منشأ تحولات روحی ـ روانی است.
در ادعیه صبح و شام میخوانیم:
> اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَهَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی<[210]
بارخدایا به حقیقت محمد۷ و خاندان مطهرش از تو میخواهم که بر او و اهل بیتش درود فرستی، نورانیت را در دیدگانم و آگاهی را در دینم و یقین را در قلبم قرار دهی …
همانطور که ملاحظه شد دعـاکننده، خداوند را به حق پیامبر اکرم۷ و خاندان مطهرشG قسم یـاد میکند که به او نورانیت، آگاهی و بصیرت دهد و در نهایت او را به یقین رساند. اگرچه این بصیرت و آگاهی در امر دین است، با این همه رسیدن به خودآگاهی و یقین قلبی دارای اهمیت است که در دعاهای فراوانی از زبان ائمه هدیG وارد شده است و همین آگاهی است که انسان را از ورطههای هلاکت نجات بخشیده و با نورانیت و صفای باطن قرین و همراه شده او را به مقصد رسانیده است.
ابوزکریا یحیی بن عدی (۲۸۰-۳۶۴ ق) صاحب کتاب تهذیب الاخلاق، اخلاق را حالتی از نفس معرفی میکند که آدمی کارهای خویش را بدان انجام میدهد. ایشان اخلاق را گاه در برخی از افراد، فطری و غریزی دانسته و در برخی دیگر در سایه تمرین و جد و جهدها ممکن میداند. مردمان از دیدگاه ایشان بر اخلاق ناپسند گرایش داشته و فرمانبردار هوسهای پست خویشاند و برای آنکه در کلیه کارهای خویش به اعتدال بازگردند، نیازمند ادیان و آداب شرعی و تدابیر پسندیدهاند. با اینکه در وجود آدمیان، اخلاق ناپسند سرشته است، اما برخی مقهور آن شده و در گروه بدها جای میگیرند و برخی دیگر در سایه جودت فکر و نیروی تمییز، به زشتی اخلاق خویش پیبرده و از آن روی گردانند که این به تنهایی حاکی از کرامت نفس و شرافت طبیعت آنان است. از نظر ایشان خودآگاهی شقوق دیگری نیز دارد.
ممکن است کسانی باشند که آگاهی به ناپسندی اخلاق خود نداشته باشند، اما بعد از هشدار به آنان متوجه آن خواهند شد. بعضی دیگر هستند که تحت هر شـرایطی عدول از کاستیها بـرایشان دشـوار مینماید، اگرچه خواهان ترک آنها باشند که باید با ممارست و تمرین در راه اعتلای نفس خود بکوشند. در نهایت عدهای دیگر با اینکه به تمام نقاط ضعف خویش آگاهند و یا حتی به آنان آگاهی داده میشود، اما بر کاستیهای خویش پافشاری دارند و درمان این افراد جز به تهدید و کیفر به امر دیگری میسر نباشد.[۲۱۱] ایشان اقسام مختلف نفس را دلیل تفاوتهای اخلاقی دانسته که یکی برخواسته از شهوت است و دیگری از غضب و در نهایت نفس ناطقه که ساختار نفس آدمی را تشکیل میدهد.
در اینجا نظریات علمای اخلاقی حول این بخش از مؤلفه های اعتماد به نفس در عناوین ذیل خلاصه میشوند که در هر یک از آنها به بعد خودآگاهی و بصیرت از دیدگاه ویژهای پرداخته شده است.
الف. ملاک شرافت آدمی
آدمی در نفس شهویه و غضبیه با حیوانات مشترک است. از این رو لازم است که انسان به تأدیب و تهذیب نفس شهوانی خویش بپردازد تا نفس فرمانبردار او و او فرمانروای نفس گردد. نفس ناطقه که وجه تمایز آدمی از دیگر حیوانات است، اندیشه، تشخیص و ادراک به آن وابسته است و شرافت آدمی و بلندی همت و شناخت قدر انسان، موقوف بدان است. با کمک این نیرو، نیکیها را نیک و بدیها را بد مییابد.
از فضایل نفس ناطقه کسب دانش و ادب و خویشتنداری از پستیها و زشتیهاست. به همین جهت عادات نیکو و پسندیدهای که بر سبیل طبیعت و عادت در آدمی موجود است به لحاظ نیکی گوهر و نیرومندی نفس ناطقه انسان است و در مقابل عادات ناپسندی که در مردمان وجود دارد، ناشی از فرومایگی و ناتوانی نفس ناطقه آنهاست. طبعا در باطن کسی که فضایل و رذایل نفس ناطقه، علیالسویه است، نفس ناطقه او به حد اعتدال رسیده است.
یحیی بن عدی حصول بسیاری از این عادات و وجود کلیه صفات پسندیده و ناپسند در مردم را به میزان تلاش و کوشش آنها وابسته میداند و طبعا این موضوع به شرافت گوهر آدمی و نیز به اخلاق حاکم بر محیط زندگانی، مشاهدات، نزدیکان انسان، رهبران جامعه و الگوهای انسانی بستگی دارد. برای مثال جوانان، تحت تأثیر رفتار کسانی مانند پدر و مادر و اقوامی که بیشتر با آنان نشست و برخاست دارند هستند. بنابراین اگر رفتار آنان ناپسند و نکوهیده باشد، نتیجه آن رنگ ناپسندی است و اگر رفتار آنها پسندیده و نیکو باشد، نتیجهاش رنگ نیکوست.
ب. خویشتنداری درمان اخلاق ناپسند
از مواردی که یحیی بن عدی در بیان پسند و ناپسند اقسام اخلاق متذکر شده، این است که خویشتنداری را از جهات گوناگون امری پسندیده میداند، چه در نگاهداری نفس از سبکسریها و پرهیز از همنشینی با اهل هزل و چه تواضع در برابر بیمایگان و یا خودنمایی در موارد غیر ضروری و یا مصادیق متعدد دیگر از این باب که حکمت آن حفظ مکانت خویش، شکوه و حرمتی است که خداوند آن را برای انسان اختیار نموده است؛ زیرا مردمان بلندپایه کسانی هستند که نامشان زبانزد و خودشان ناپیدا هستند.[۲۱۲]
محمد بن یعقوب رازی ملقب به ابن مِسکویه (۳۲۵- ۴۲۱ ق) در اثر ارزشمند خویش یعنی «جاویدان خرد» راجع به خودآگاهی مطلب دقیقی را توجه میدهد و برای آن مثالی نیز ارائه میکند. او بیان میکند که هر کسی که خواهان رسیدن به فضیلتی باشد، بر او واجب است که از بیدارکردن نفسش غافل نشود و همواره آن را به چیزی که برای او مصلحت بیشتری دارد برانگیزد و حتی اهمال این نفس به ساعتی نیانجامد. این نفس زمانی که مورد اهمال واقع شد، چون ماری است که تحرک از لوازم آن است؛ ولی حرکت آن به سوی نفس بهیمی است و ناخودآگاه رنگ این قوه را به خود میگیرد، طوری که برگرفتن از آن قرین سختی است. در واقع اگر هم بتواند و موفق به دوری شود، وقت خود را بیهوده تلف کرده است و سزاوار بود در این مدت فضیلتی را کسب کند و حال آنکه این فضیلت از او فوت شده است.[۲۱۳]
یکی دیگر از توصیههای اخلاقی که در این کتاب وارد شده است، داشتن آگاهی و اعتمادی است که در هر زمانی باید همراه و قرین انسان باشد. ایشان کسی را کوشش کننده و ساعی میداند که اولا از عملی که به آن نیازمند است فراغت و گشایشی حاصل شود… و همچنین در هر موقعیتی اعتماد داشته باشد و آگاهی او روزآمد باشد.[۲۱۴]
ج. شخصیت متعادل در پرتو قوای متعادل
أبوحامد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ ق) صاحب کیمیاء سعادت و دیگر آثار ارزشمند اخلاقی است. از نظرگاه او یکی از اموری که سعادت بر آن بنا شده، قوه علم است. قوای شهوت و غضب نیز از ستونهای دیگر این ساختمان هستند. وی معتقد است که این قوا باید در مرحلهای مساوی باشند تا شخصیت متعادلی را سازمان دهند. اضافه و نقصان در هر یک از این قوا، صفات سوء و مخربی را به دنبال خواهد داشت.
به نظر او قلب جایگاه معرفت است، به شرط آنکه فارغ از شهوات دنیوی باشد؛ چه قلب از عالم ملکوت بهرهمند است. قدرت بر معرفت زمانی برای آدمی حاصل میشود که مرحله خودآگاهی را گذر کرده باشد و برای خداوند تعالی خالص شده و ریاضات شرعیه را متحمل شود و در نهایت از شهوات، غضب، اخلاق قبیحه و اعمال پست خلاصی یافته باشد.[۲۱۵]
غزالی در کتاب إحیاء علومالدین مقام آگاهی و بصیرت را تا بدانجا بالا میداند که آن را کلید سعادت معرفی میکند و پرده غفلت و فریفتگی را منبعی برای شقاوت میداند. از سوی دیگر بزرگترین نعمت را ایمان و معرفت به خدای تعـالی دانسته و بصیرت و آگـاهی را به نوری تشبیه کرده که دل آدمی را میگشاید.[۲۱۶]
د. راه رسیدن به بهداشت روانی
همانطور که قبلتر آمد یکی از مؤلفه های اعتماد به نفس خودآگاهی و بصیرت است. توضیحات لازم و کافی درباره آن و رویکرد عالمان اخلاق با تعابیر مختص خودشان بهطور مبسوط بیان شد. اکنون باید گفت قدم اول برای رسیدن به بهداشت روان، خودآگاهی و بصیرت است. عالم بزرگوار ملا محمدمهدى نراقی (۱۱۲۸- ۱۲۰۹ ق) یکى از مجتهدان برجسته و داراى تألیفات باارزشی مانند کتاب جامع السعادات است‏. وی تنبه و آگاهی با حکمتها و مواعظ را برای کسانی که به زیور ادب آراسته میشوند، علاوه بر پایبندی به قوانین و سنن الهی لازم و ضروری میداند. این بدان سبب است که نفوس رذائل را ترک کند و به فضائل اخلاقی عادت نماید. وی آگاهی از عیوب را مایه خشنودی میداند و معتقد است، آدمی در جستوجو و کشف عیبهاى پنهانى خود سعى و کوشش کند و چون به چیزى از آنها آگاه شد در دفع و ازاله آن بکوشد. چه این، وسیلهای برای سلامت و بهداشت روان باشد. این عالم بزرگوار عمدتا بعد از بیان رذائل اخلاقی اولین مرحله علاج آنها را بیداری و آگاهی معرفی میکند.۳
سید عبدا… شبر (۱۱۸۸- ۱۲۴۲ ق) در کتاب اخلاق،‏ تا بدان حد بر کسب عزّت تأکید دارد که رذیله اخلاقی حرص را با صفت حسنه قناعت درمان میکند و رهایى از ذلت را ضرورى میداند. از اینرو ایشان اصل در علاج رذایل را به شناخت آشوب و غائله‏هاى حاصل از آنها دانسته و با عنصر آگاهى نفس انسانى از آن آشوبها روى گردان شده از زشتیها متنفر مى‏شود. بعد از حال تنفّر خود را به صفات پسندیده‏ ملتزم کند تا برایش بهصورت عادت در آیند.
بدون تردید تزکیه نفس بستگى به شناخت صفات اخلاقى نجاتبخش و صفات و خویهاى هلاک کننده و همچنین علم و آگاهى به موجبات و عوامل و راه علاج آنها دارد و این همان حکمت حقیقى و دانش راستین است که خداوند صاحبان آن را ستوده است و روا نیست که کسى از این علم بى‏خبر و ناآگاه باشد؛ چراکه سعادت و نیکبختى جاودانى دستآورد چنین معرفتی است.[۲۱۷]
حاصل آنکه خودآگاهی همان بیداری و توجه به وضعیت موجود شخصی است و آن دانش و معرفتی است که بتوان با آن حق را از باطل تمیز داد به شرط آنکه فرد برای کارهای خود عذری نیاورد. عمل به دانسته ها و یاد خدا در این راستا بسی اهمیت دارد و بایسته است که انسان در این راه نفس را از سبکسریها نگه دارد و سزاست که آنرا به مصلحتهای خویش برانگیزد و همواره بکوشد تا قوای نفسانی او در حال تعادل باشد؛ چراکه شخصیت متعادل در گروی قوای متعادل است و این آگاهی کلید سعادتی است که برای هر کسی ضرورت دارد. بنابراین عنصر آگاهی و بیداری و توجه به نفس و قوای آن، نقش مهم در سیر اخلاقی انسانی ایفا میکند و از اینرو برای کسب اعتماد به نفس و یا ارتقاء آن گام اول برای حرکت محسوب میشود.
مؤلفه دوم. احترام به خود
یکی دیگر از سازه های اصلی اعتماد به نفس، احترام به خود است. هر فردی بعد از برطرف ساختن نیازهای زیستی خویش درپی تأمین نیازهای روانی و عاطفی خود میرود. تلاش افراد برای مقبولیت اجتماعی و تکاپو برای محبوبیت گویای این حقیقیت تغییرناپذیر است که نیازمند احترام به خویش هستند. اهمیت احترام به خود در زندگی اجتماعی به قدری زیاد است که براساس آن میتوان روابط خود را با دیگران تنظیم نمود و به هر میزانی که انسان این حس را از دست میدهد انسانیت خود را نیز از دست میهد؛ چراکه نفس آدمی مستحق احترام و صیانت است.[۲۱۸] حال اگر کسی برای خود چنین احترامی قائل نباشد به سادگی به هر پستی تن در میدهد.
بر همین اساس یکی از تعلیمات امامان بزرگوارG، ارائه رهنمودهایی برای افزایش احترام به خویش است. آنان در این زمینه بر چند نکته تأکید میکردند: اول اینکه هیچ چیز همسنگ جان آدمی نیست. دیگر آنکه هر کس جان خود را باخت همه چیز را باخته است. کلام معروف امام علیC که در بالا نیز ذکر شد همین مطلب را تأیید میکند. ایشان میفرمایند:
> إنَّه لَیسَ لأنفُسِکم ثَمَنٌ إلا الجَنّه فَلَا تَبیعُوهَا إلا بها<[219]
جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان.
از این جهت هیچ مسلمانی حق ندارد که خود را خوار و حقیر سازد و اختیار هر چیزی جز پست نمودن خویش را دارد. شـاهد و تأییدی که در این زمینه وجود دارد کـلام معنـادار امام صـادقC است که میفرمایند:
إنَّ الله تَبَارَکَ و تَعَالی فَوَّضَ إلیَ المُؤمِنِ کُلَّ شَیء إلّا إذْلال نَفسِهِ <[220]
خداوند تبارک و تعالی اختیار همه چیز را جز حق خوارساختن خود را به مومن سپرد.
بیان دیگر حدیث این است که خوار شدن مساوی است با سقوط از قله رفیع انسانیت. در تفسیر مفاتیح الغیب آمده است که پیامبر اکرم۷ مخیر شدند که یا بر اهل کتاب منت گذارند و آنها را به رقیت و بندگی قبول کنند و یا از آنان در قبال جانشان مالیات بگیرند؛ اما اینکه منت گذاشتن مقدم بر دیگری ذکر شده به دلیل ترجیح حرمت نفس بر طلب مال بوده است و این مبین آن است که احترام نفوس مقدم بر اموال است.[۲۲۱]
همچنین فرعون طبق بیان قرآن، هنگامی موفق شد مردمانش را به زیر سلطه کشد و ادعای خدایی کند که آنان را خوار سازد. بیان قرآن کریم این است که «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَه فَأطاعُوه إنَّهُم کَانُوا قَومَا فاسِقین»[۲۲۲] در نتیجه مردمی که حس احترام به خود را از دست نداده باشند نمیتوان بر آنان سلطه یافت. از اینرو یکی از روش های تسلط بر دیگران، گرفتن حس احترام به خود از آنان است که به شیوه های گوناگون صورت میگیرد. به محض اینکه کسی خود را بیارزش یافت به هر حقارت و پستی تن میدهد. بنابراین پرهیز از چنین کسانی واجب است. امام هادیC در اینباره میفرمایند:
> مَن هَانَت عَلیه نَفسُه فَلا تَأمَن شَرُّهُ <[223]
از شر کسی که خود را حقیر میبیند ایمن مباش.
حاصل آنکه حس احترام به خود باعث میشود تا فرد، خود را شایسته هر کمال و سزاوار هر پیشرفتی بداند و در راه رسیدن به خواستهاش بکوشد. همین حس احترام به خود است که امکان تعلق به گروه را فراهم میسازد و خودپرستی مطلق را محدود میکند. حضور این حس در تمام رفتارهای فردی و اجتماعی محسوس بوده و حتی در تأمین نیازهای بیولوژیکی ما نیز دخیل است. بنابراین با توجه به اینکه شدت و ضعف در داشتن احترام، مراتب انسانیت را رقم میزند و طبق بیان امامC بهشت معادل آن است، آدمی نباید به هر ذلتی تن دهد و همواره بکوشد که احترام به خود را اعتلا دهد. اهمیت احترام به خود در ایجاد اعتماد به نفس تا حدی است که اگر انسان برای خود احترامی قائل نباشد، نمیتواند در مسیر رشد اخلاقی قرار بگیرد و طبعا چون ارزش نفس خود را تحت هر شرایطی از بین برده است، تکیه بر آن برای رسیدن به مراتب بالایی انسانی میسر نخواهد بود.
مؤلفه سوم. کرامت انسانی
کرامت از پایه های اعتماد به نفس و از ویژگیهای برجسته آدمی در منابع دینی است. کرامت علاوه بر معنی احترام به خود که ارزشیابی مثبت از خویشتن است، دوری جستن از بدیها و مجموعه صفات متعدد ناپسند را نیز شامل میشود. این نعمت خدادادی فرای اعتقادات در هر انسانی وجود دارد و انسان برای حفظ آن تلاش میکند. ماده کرامت در قرآن بسیار به کار رفته است که در بعضی موارد صفت برای خداوند متعال است و در موارد دیگر برای پیامبران، ملائک مقرب الهی، کتب آسمانی و حتی انسانهای عادی نیز صفت واقع میشود.[۲۲۴]
قرآن کریم پرهیزگاری را ملاک و معیار کرامت و منزلت انسانیت دانسته[۲۲۵] و آن حتی به جایگاه بهشت و نعمات دنیوی نیز تسری یافته است. به هر روی کرامت اگر برای توصیف خداوند باشد،[۲۲۶] اسمی است که برای احسان و انعامی که از او صادر میشود، کاربرد دارد و اگر برای توصیف انسان باشد،[۲۲۷] اسمی است که برای اخلاق و رفتارهای پسندیده او استفاده میشود.[۲۲۸] حال این کرامت یا ذاتی است و یا اکتسابی. اگر ذاتی باشد، در واقع تکریم انسان و احترام به او و حقوقی که مترتب بر او میشود، از مهمترین پایه های زندگانی اجتماعی در اسلام یاد میشود. چه بسا این تکریم مشتمل باشد بر قابلیت‌های اساسی انسان که جسم و روح او را پوشش میدهد و یا حتی گرایشهای متعالی او را دربر بگیرد. علت برداشت این تکریم، کریمه قرآن است که میفرماید:
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا<[229]
و ما فرزندان آدم را بسیار گرامى داشتیم، و آنان را بر مرکبهای آبى و صحرایى سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه روزیشان کردیم و بر بسیارى از مخلوقات خود برتریشان دادیم، آنهم چه برتری؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]