به کلام روشنتر نفس ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش آن است که زمان و حرکت ظاهری را ادراک میکند و کمیت میانگارد و برای آن مکان و بُعد فرض میگیرد. باطنش این است که استمرار را درک میکند. و عقل هم برای تدبیر معاش است. حاصل آنکه او حقیقت را استمرار دانسته و فلسفه، ادراک استمرار به وسیله مـراقبه است.[۹۵] او استمرار هر نفس را عـامل سـازنده فردیت هر نفسی میداند. علاوه بر این، ژرفترین و شخصیترین لایه نفس را شاخص این استمرار معرفی میکند.
دانلود پایان نامه
بعد از این مقدمات احترام به خویشتن را اینگونه معرفی میکند که اگر کسی براساس تکریم و احترام به خویش و به لحاظ شرافت بشری عمل میکند، در حقیقت خود را به دو شخصیت تقسیم کرده است. یکی آن شخصیتی که در صورت وانهادن خویش، چنان خواهد بود. و دوم شخصیتی که ارادهاش او را بدان سو خواهد کشید. حاصل آنکه «منآگاهی» که احترام میگذارد، همان منآگاهی نیست که مورد احترام قرار میگیرد. بنابراین سؤال این است که منِ مورد احترام کیست؟ و شرافت و حیثیت چیست؟
جوابی که او از این سؤال میدهد این است که در احترام و تکریم، تواضع و قبول تفوق دیگری وجود دارد. مثالی او رفتار شاگرد و استاد است و یا به زبان ارسطوئی شیوه رفتار عرض در مقابل جوهر است. او شخصیت منِِ برتر را در وهله اول «منآگاه اجتماعی» باطنی و درونی هرکس میداند. او روحیه احترام به خود را که با مفهوم ناسیونالیسم آمیخته شده، با احساس همبستگی فرد و گـروه، متلاقی و متقـارن میبیند. گروه در اینجا شاکلهای است که مراقب و ناظر فرد است و از او میخواهد با جامعه به مشورت پرداخته و اطاعت کند. برگسن، برای دریافت اینکه تکریم و احترام به خود، با عزت نفس گروهی در یک راستا است، ملاحظه ماجراهای برخی از جوامع کوچک را کافی میداند.
خاصیت این جوامع آن است که افرادِ دارای علائم و مشخصات ممتاز، به یکدیگر نزدیک میشوند. این امر به نظر برگسن نشانه نوعی برتری واقعی یا ظاهری است. در نتیجه، احترام به دیگری ضمیمه احترام به خود میشود. تعبیر او در این رابطه چنین است: «احترام به خود را هر فرد، به اعتبار آدمیزاده بودن عنوان میکند و احترام به دیگری نیز، احترام من در مقام آدمیزاده است به معنی والا، در میان آدمیزادگان».[۹۶] بدین ترتیب تمامی اعضای گروه واجد نوعی وقار هستند و این وقار را بر همدیگر تحمیل مینمایند. البته وی احساس افتخارِ پدیدآمده که با همبستگی یکی است، را ابتداءً از آثار احترام به خود و در مرحله بعدی از ترکیبات اولیه آن دانسته است.
او معتقد است احترامی که اینچنین ملاحظه میشود موجب الزامات اجتماعی شده، انسان را به اموری مکلف میسازد. حتی چهرههای اخلاقی از فراز قرون و اعصار و از مدینههای بشری دست خود را به جانب یکدیگر دراز کرده، مدینهای الهی میسازند و ما را به ورود بدان فرا میخوانند. اگرچه ممکن است ما نتوانیم ندای آنها را مجزا و متمایز از هم بشنویم، ولی در باطن و ژرفنای جان ما نیز، چیزی بدین ندا پاسخ میگوید. در حقیقت به یاری اندیشه از جامعه واقعی، خویشتن را به جامعه آرمانی و ایدهآل منتقل میکنیم.
هنگامی که در درون خود مقابل شرافت و حیثیت انسانی سر تعظیم فرود میآوریم و زمانی که بهخاطر احترام به خود به عمل دست مییازیم، تحسین و ستایشمان متوجه این جامعه آرمانی و کمالی است. و این لحظه زمانی است که نفوذ و تأثیر اشخاص بر ما، به غیر شخصی شدن متمایل میشود. در آن هنگام که اخلاقیان معتقداند، عقلِ حاضر و ناظر در ما سازنده شرافت و حیثیت انسانی است، آن ویژگی غیرشخصی یادشده را در نظر ما قویتر مینماید.
برگسن حول عقل و اراده مطالب گستردهای دارد و شاید مجالی برای دیدگاه او در این رابطه نباشد، اما او کار عقل را اقامه دلائلی میداند که اقامه دلیل بر آنها رواست. نتیجهای میگیرد به این بیان که نمیتوان قائل شد فرشته عقل در ما حاضر و ناظر است و ما را وادار به احترام میکند و چون دارای ارزشی والا است، بنابراین از اطاعت ما برخوردار است. ولی نباید از این نکته غفلت داشت که فرای عقل، کسانی وجود دارند که بشریت را به جانب الوهیت میکشانند. بدین ترتیب مهر و نشان خاصه خدائی را بر پیشانی عقلی که صفت اساسی اوست، میزنند. و انسانها را از فشار و الزام جامعه واقعی جدا کرده به جامعه آرمانی سوق میدهند.[۹۷]
سوم. اعتماد به نفس در ادیان ابراهیمی
در قسمتهای مختلفی از کتاب مقدس اعم از عهد قدیم و عهد جدید راجع به اعتماد مطالب متعددی آورده شده است. در این موارد گاهی بر اعتماد به خدا تأکید شده و در موارد دیگر از اعتماد به خود صحبت به میان آمده و در هر قسمت احکام خاصی که مرتبط با آن بوده ملاحظه شده است. از جمله این موارد میتوان به این کتابها اشاره داشت:
در کتاب مزامیر، فصل ۷۱، آیات ۱و ۵ به تکیهگاه بودن خداوند اشاره شده و او مأوی و معتمَد بوده است. زیرا فرموده: «در تو ای یَهُوَه پناه بردهام پس تا به ابد خجل نخواهم شد. تو به نجات من امر فرمودهای زیرا صخره و قلعه من تو هستی. ای سلطان تعالی یَهُوَه تو امید من هستی و از طفولیتم اعتماد من بودهای».
در کتاب امثال سلیمان، فصل ۳، آیه ۲۶ یکی از دلگرمیهای سلیمان به فرزندش این است که «یهوه اعتماد توست؛ زیرا او به حکمت خود زمین را بنیاد نهاد و به عقل خویش آسمان را استوار نمود. و تو حکمت کامل و تمیز را نگاه دار». سپس او ادامه میدهد که اگر در این راه باشی، به امنیت سالک خواهی شد و پایت نخواهد لغزید و هرکه با او باشد ترسی به او نخواهد رسید. علاوه بر این در فصل ۱۴ آیه ۲۶ نیز همین تعبیر آمده است که یهوه اعتمادی قوی در ترس است و او ملجأ خواهد بود.
کتاب اشعیا، فصل ۱۰، آیه ۲۰ این فراز را دارد که «روزی خواهد آمد که باقیمانده اسرائیل و ناجیان خاندان یعقوب بر زننده خود اعتماد نکرده، بر یَهُوَه که قد‌ّوس اسرائیل است به اخلاص اعتماد خواهند نمود». همچنین در فصل ۳۰ آیات ۲ و۳ نیز بیانی را از یهوه اعلام میکند مبنی بر اینکه چون فرعون را به خدایی گرفتند و او را پناهگاه خود قرار داده به او اعتماد دارند، بنابراین قوت و قدرتش مایه خجالت و اعتماد به او باعث رسوایی خواهد شد. همچنین درفصل ۵۰، آیه ۱۰ از همین کتاب دارد که توکل به اسم یهوه روشنایی است در ظلمت برای سالک و بر اوست که بر خدا اعتماد کند.
کتاب ارمیا، فصل ۱۷، آیات پنجم تا هفتم بیان میکند که یَهُوَه چنین میگوید: «ملعون باد کسی که بر انسان توکل دارد و بشر را اعتماد خویش سازد و دلش از یَهُوَه منحرف باشد». و او مثل درخت عرعر در بیابان خواهد بود و چون نیکویی آید آنرا نخواهد دید بلکه در مکانهای خشک بیابان در زمینِ شوره غیرمسکون ساکن خواهد شد. و مبارک باد کسی که بر یَهُوَه توکل دارد و یَهُوَه اعتماد او باشد. در اینجا خداوند به عقاب و ثواب کسی که به خدا اعتماد و توکل داشته یا اینکه به دیگری توکل داشته باشد اشاره کرده است. ثواب همان برکتی است که شامل حال انسان میشود و زندگانی سخت و بامشقت سزای بیاعتمادی بر خداوند است.
آنچه که درباره اعتماد به نفس در مسیحیت و یهودیت وجود داشت در حد ضرورت بیان شد. اما مواردی که در دین اسلام خصوصاً در حوزه اخلاق بدان پرداخته شده، نیازمند تفصیل بوده و مباحث متعددی را میطلبد که ارائه آنها را به فصل الگوی اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی ارجاع میدهیم.
۵- روششناسی
در یک تقسیمبندی میتوان روش تحقیق این پژوهش را از نوع توصیفی[۹۸] دانست. این روش عهدهدار توصیف، ضبط، تجزیه و تحلیلِ شرایط موجود و به بیان دیگر توصیف منظم و مدون موقعیتی ویژه بوده و از هستها صحبت میکند. پژوهشهای کتابخانهای که روش گردآوری مواد و اطلاعات لازم برای تحقیق است، به حسب ماهیتی که دارند نام خاصی به خود میگیرند. مانند: بررسیهای استدلالی، انتقادی، تاریخی، تطبیقی، شناختی یا توصیفی. در این نوع بررسیها، معمولا فرضیه یا نظریه خاصی از پیش مطرح نشده است؛ بلکه هدف از جمعآوری و تنظیم داده ها، صرفاً ایجاد مجموعهای منظم از آگاهی در یک حیطه خاص و با هدف زمینهسازی برای بررسیهای محققانه است. و این به دلیل آن است که نگارنده با هدف توصیف عینی، واقعی و منظم خصوصیات یک موقعیت یا یک موضوع به تحلیل و گزارش از آن میپردازد. ویژگیهایی که برای یک تحقیق توصیفی وجود دارد عبارتند از:
۱- بررسی منابع و جمعآوری اطلاعات مورد نظر از این منابع.
۲- ارزیابی و جمعبندی اطلاعات و در صورت نیاز طبقهبندی آنها.
۳- نتیجهگیری و استنباط از نظریههای مورد نظر.
۴- تنظیم اطلاعات و گزارش یافته های تحقیق.
همچنین در این تحقیق نگارنده در پی آن است که به توصیف و گزارش از موقعیتها و وقایع براساس اطلاعاتی که جنبه وصفی دارند توجه نماید. اگرچه این نوع تحقیق در مواردی در انواع دیگر تحقیق وارد شده و شاید اتفاق نظر راجع به آن با دشواری همراه باشد. و از سوی دیگر نیز گاهی دایره آن شامل همه انواع روش های تحقیق غیر از تاریخی و تجربی میشود.[۹۹]
از جنبه دیگر میتوان این تحقیق را بنیادی[۱۰۰] نیز دانست. زیرا در تحقیق بنیادی، محقق در جستوجوی کشف حقایق، واقعیتها و شناخت پدیده ها و اشیاء بوده، به دنبال کشف قواعد علمی میباشد و صفات و ویژگیهای یک واقعیت را تبیین میکند. گردآوری مواد و اطلاعات لازم در این تحقیقات به روش کتابخانهای است و سپس به روش های مختلف، استدلال تجزیه و تحلیل شده و نتیجهگیری میشود.[۱۰۱]
بهطور خلاصه، روش تحقیق کتابخانهای عبارت است از گردآوری اطلاعات لازم در خصوص موضوعات و ریز موضوعات تحقیق از طریق مطالعه و بررسی کتابها، مقالات، پایاننامهها و دیگر آثار مکتوب و نیز تأمل و کنکاش در داده های گردآمده و انجام برخی عملیات پژوهشی از قبیل شرح، تفسیر، تحلیل، نقد، مقایسه و غیره.
۶- ساختار کلی
به این منظور نگارنده برای اجرای پژوهش و نیل به هدف نهایی، بعد از شناسایی منابع مورد نیاز و مطالعه اجمالی آنها و سپس فیشبرداری از کتب و مقالات، فصل اول را با بیان مسئله آغاز کرده به مفهومشناسی مفاهیم اولیه این موضوع اهتمام داشته است و راجع به الگو، اعتماد به نفس، روانشناسی دین و محدوده آن و در نهایت از معنی، مفهوم و حیطه اخلاق اسلامی تحقیق شده است. سپس ضرورت و اهمیت این موضوع و جایگاه آن برای مخاطب تبیین شده است. در بخش پیشینه و تاریخچه، به گزارشی از سیر تاریخی این بحث و کتابهایی که در این زمینه وجود داشته، اکتفا شده و بر موضوع اعتماد به نفس از نظرگاه فلاسفه و رهیافتی که از آن در مسیحیت و یهودیت وجود دارد، تأکید شده و در آخرین بخش از فصل کلیات، روش تحقیق و سپس ساختار کلی مطالب ارائه گردیده است.
فصل دوم که به الگـوی اعتماد به نفس در روانشناسی دین اختصـاص یافته، به اقوال و نظـریههای روانشناسان و نقد و بررسی آراء و اندیشه های آنان اهتمـام شده است. چیستی اعتماد به نفس و شاخصهای آن، درمان استرس، رویکردهای روانشناختی اعتماد به نفس، روشها و راهکارهای اعتماد به نفس، آثار جسمی و روانی آن، موانع اعتماد به نفس و درنهایت الگوی اعتماد به نفس در روانشناسی دین از مباحث عمده این فصل هستند.
در فصل سوم که راجع به الگوی اعتماد به نفس در حوزه اخلاق اسلامی است، دیدگاه ها و اندیشه های دانشمندان اسلامی از قدماء تا متأخرین تحلیل و بررسی شده است. مطالب مهم این فصل عبارتند از: سیره عملی پیامبر۷ در اعتماد به نفس و توکل، توکل و حکمت خداوند، مؤلفه های اعتماد به نفس در اخلاق، راه رسیدن به بهداشت روانی و الگوی اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی.
در فصل چهارم، مقایسه و تطبیق بین دو رویکرد روانشناسی دین و اخلاق اسلامی صورت گرفته که حاوی شباهتها و تفاوتهای آنها بوده و علاوه بر آن، تحلیل و بررسی شده است. خاتمه، پایانبخش این پژوهش است که به ارائه نتایج و پیشنهادات این تحقیق از جهات مختلف و ارائه الگوی مناسب به همراه محدودیتهایی که در این زمینه وجود داشته، پرداخته است.
مروری بر فصل
آنچه که باید در پایان فصل اول به عنوان خلاصه اشاره کرد، این است که نگارنده به بیان مسئله پرداخت و انتظار میرود مفاهیم الگو، چیستی و حقیقت اعتماد به نفس، ارکان اصلی اعتماد به نفس، روانشناسی دین، اخلاق اسلامی و محدوده آن برای مخاطب روشن شده باشد. ضرورت و اهمیت، پیشینه تحقیق و تاریخچه آن از نظرگاه روانشناسی و فلسفه و همچنین جایگاه این بحث در ادیان ابراهیمی مسیحیت و یهودیت، به همراه روش و ساختار این پژوهش پایان بخش این فصل است.
بعد از آشنایی با مباحث مقدماتی و کلی درباره اعتماد به نفس و چیستی آن و مطالب مهم دیگری مانند معناشناسی عزت نفس و اعتماد به نفس و همینطور شناخت ارکان اصلی اعتماد به نفس که در فصل پیشین آمد، مقتضی است تا اعتماد به نفس در فصل دوم، از جنبه های متفاوتی در روانشناسی دین بررسی شود. از اینرو مباحث اختصاصی در حوزه روانشناسی دین در نُه شماره ارائه میشوند که به ترتیب اهمیت توضیح داده شده و بخشهای مقدماتی در کنار آنها برای درک بهتر و تکمیل مباحث اجمالی بیان شده است.
فصل دوم
اعتماد به نفس
در
روانشناسی دین
۱- شاخصهای فرد دارای اعتماد به نفس
آیندهگرایی، مخاطرهپذیری، تسلط بر عواطف و احساسات، کمکپذیری و کمکرسانی، پذیرش دیگران، نمایش اطمینان به خود، خودگشودگی، هدفداری، مسؤلیتپذیری و وحدت شخصیت از ویژگیهای کسی است که اعتماد به نفس دارد. یکی از روانشناسان جایگاه مخـاطـرهپذیری را در اعتماد به نفس اینطور بیان میکند که اعتماد به نفس به این شکل ایجاد میشود که از یک فرصت استفاده میکنید و از تلاش خود چیزی میآموزید و این آموخته را در آزمون بعدی بهکار میبرید. این نه تنها شکست نبوده بلکه موفقیت تدریجی است و این موفقیت بدون خطرکردن ممکن نیست.[۱۰۲]
اعتماد به نفس به معنای بستن دریچهها بر دیگران و خود را در چهاردیواری وجودی خویش زندانی ساختن نیست؛ بلکه آن باورهای آدمی و گسستن رشته های وابستگی یکطرفه به دیگران است. سربار دیگران شدن با اعتماد به نفس ناسازگار است. کسی که خود را وابسته به دیگران میداند و به خود ایمان ندارد، فاقد اعتماد به نفس است. بنابراین فرد دارای اعتماد به نفس به دو نکته باور دارد: یکی آنکه استقلال مطلق و جداشدن از دیگران، شدنی نیست. دوم آنکه وابستگی کامل به دیگران نادرست و ویرانگر است. بدین ترتیب راه میانهای بر میگزیند و از ترکیب درست استقلال و وابستگی، به شیوه کارآمدی میرسد و آن را در زندگی بهکار میگیرد؛ زیرا استقلال مطلق دست نیافتنی است.
یکم. پذیرش دیگران
آن به رسمیت شناختن تواناییها و قابلیت‌های دیگران است؛ بنابراین کسی که به خود اعتماد دارد هم توانایی های خود را میپذیرد و هم توانایی های دیگران را. در حقیقت همانگونه که خود را در زمینههایی منحصر به فرد میداند و از این جهت به خود و کارایی خویش اطمینان دارد، معتقد است که دیگران نیز میتوانند در زمینههایی منحصر به فرد باشند.
دوم. خودگشودگی
مقصود از خودگشودگی[۱۰۳] آن است که انسان خود را چنان که هست، در برابر دیگران آشکار سازد. خودگشودگی در فرد دارای اعتماد به نفس به این معنا است که او میتواند به راحتی در برابر مخاطبان خود بدون گارد دفاعی برخورد کند و از آشکار کردن خود نزد دیگران نهراسد.
سوم. هدفداری
همه ویژگیهای بالا تنها با داشتن هدف معنا پیدا میکنند. کسی که اهداف معینی نداشته باشد نمیتوان او را دارای اعتماد به نفس دانست؛ چراکه داشتن همین هدف مایه محک انسان است. شخص دارای اعتماد به نفس از آنجا که آیندهگرا است و به خود و توانایی های خویش باور دارد در زندگی برای خود اهداف تعیین میکند و در جهت رسیدن به آنها بیوقفه تلاش مینماید. اهداف افراد دارای اعتماد به نفس ویژگیهای ذیل را دارد: اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت. همچنین ساز و کار رسیدن به هر هدفی معین شده است بنابراین این ویژگی، اهداف را از آرزوها جدا میسازد.
چهارم. وحدت شخصیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...