طرح های پژوهشی انجام شده درباره : تحلیل و مقاسیه ی ساختاری غزلیات سعدی و انوری- فایل ۴۷ |
چو نیک بدیدم که نداری سر سعدی. . . . . بر بخت بخندیدم و بر خود بِگِرستم
درون مایه اصلی غزل:
در این غزل غم انگیز سعدی، عاشق بی چاره ای را می بینیم که در محضر معشوق زیبا رویش، در کمال تسلیم و وفا داری و عاشقی، نشسته و برای معشوق از حال پریشان و غصّه دارش سخن می گوید، گویی از مسبب این حال شکایتی ندارد و فقط می خواهد دل سنگی معشوق را نرم کند. به قول حافظ: می گریَم و مراد از این سیل اشکبار. . . . تخم محبّتست که در دل بکارمت-زیرا همگان دانند که هوای عاشق، گله و شکایت نیست، بلکه عشق است و بازگو کردن غصّۀ دل به جهت نرم شدن دل معشوق است بلکه رحمی بر عاشق کند و به او عنایت و محبّت داشته باشد. بهر حال شعر سعدی با آرایه های درونی و برونی و صناعات ادبی و دستوری گوناگون و متنوع صیقل داده شده وغزلی ظریف با بُنمایه روان و مشخص آفریده که اهل ادب با خواندن آن مٌهر سعدی را در جای جای اثرش می یابند و این است هنر قلم سعدی.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
اگرچه چشمهایم جای دیگری را نگاه می کنند ولی دلم پیش توست (ای معشوق)، برای اینکه دشمن متوجه نشود که تو را نگاه می کنم. دِگَرَستم:دیگر است مرا. ضمیر «م» در واقع متعلّق به «دل» و «دیده» است: «مرا دل پیش تو و دیده به جای دیگر است» یا «دلم پیش تو و دیده ام به جای دیگر است» /خصم:دشمن و این «دشمن» لابد «همان رقیب یا نگهبان معشوق» است. /می نگرستم:[از مصدر نگرستن]می نِگریستم، نگاه میکردم. /دل و دیده:مراعات نظیر و تناسب معنایی/
بیت دوم:
روزی این پرده ریاکاری و تزویر و شهرت و آبرو را کنار می زنم (دست از ریا کاری بر می دارم)و هر کجا که زیبا رویی مانند تو ببینم، در برابرش سجده خواهم کرد. پردۀ ناموس:[تشبیه صریح]، استعاره از پردۀ ریاکاری و تزویر و شهرت و آبرو/بُت:استعاره از معشوق زیبا روی خوش اندام، معشوقی که تا حد پرستیدن زیباست/به در آیم:بیرون می آیم/هر جا:قید مکان/بُتی مانند تو:تو (معشوق)را به بت تشبیه کرده است. /
بیت سوم:
خدا را شکر که دلم شکار غم عشقی شد که (تمام وجودم را تسخیر خود در آورده است)که از اینکه غمهای متفاوت دیگری را بخورم نجات پیدا کرده ام (به جمعیّت خاطر رسیده ام). المِنَّتهُ لِلَّه:خدا را شکر، خدا راسپاس/دلم صید غمی شد:کنایه از عاشق شدن و به دام عاشقی افتادن است. /خوردَنِ غم:استعاره از غمگین شدن، غصّه داشتن/
بیت چهارم:
(ای معشوق)آن عهد و پیمانی که گفتی عشق تو را فراموش نمی کنم. فراموش کردی و پیمان را گسستی، ولی من عاشق بر سر عهد و وفای خود محکم و پا برجا هستم. عهد و پیمان:مراعات نظیر، تناسب معنایی/دُرُستم:استوار و محکم/بشکستی:شکستی، (در واقع عهد شکستنی بوده است و واژۀ عهد به قرینۀ لفظی حذف شده است)/بر سرِ پیمان درستم:تتابع اضافات/
بیت پنجم:
تا وقتی که سر خوشی و شور و حال من (عاشق)بخاطر وجود خبر گرفتن از معشوق است، از حرف نیش دشمن به خدا قسم که بی خبر هستم (نیش حرف دشمن برایم مهم نیست و تفاوتی ندارد)ذوق درونم:سر مستی و سر خوشی وجودم، اضافه اقترانی/طعنه دشمن:اضافه توصیفی یا ترکیب وصفی، نیش زبان دشمن/به خدا:قسم به خداوند/خَبَرَستم:با خبر شوم، باخبر باشم. /گَر خَبَرستم:اگر با خبر باشم، یعنی با خبر نیستم، متوجه نیستم، خبرش، تفاوتی ندارد/
بیت ششم:
هدیه ای می خواستم به تو (ای معشوق)بدهم که شایستۀ خدمت و بندگی و حضور تو (ای معشوق)باشد، جان، (بالا ترین چیزی که دارم)بسیار برای تو کوچک و کم است، نمی دانم چه چیزی برایت بدهم. میخواستَمَت: ضمیر «ت» متعلق به «خدمت» است: «پیشکشی لایق خدمتت می خواستم» /خدمت: بندگی، چاکری، حضور/ نیک: بسیار، سخت/لایقِ خدمت: توصیفی، شایستۀ بندگی و حضور/نیک حقیر است: سخت کوچک است، بسیار ناچیز است. /
بیت هفتم:
وقتی خوب تامل کردم و در یافتم که تو به فکر سعدی نیستی و میلی به او نداری، از بخت نا مساعد خود خنده ام گرفت و به حال خود گریه کردم. چون:وقتی/نداری سر سعدی:به فکر سعدی نیستی/ نیک بدیدم: خوب اندیشه کردم/بدیدم و بگریستم و بخندیدم:مراعات نظیر و تناسب معنایی/
وزن غزل:
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مثمن احزاب مکنوف محذوف سروده شده است.
قافیه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از: (دگرستم، می نگرستم، بپرستم، بِرَستم، دُرُستم، خبرستم، فرستم، بگرستم)
ویژگی سبکی غزل:
در واقع هر بیت خصوصیت مفهومی واحدی دارد که در پی هم آورده شده است و با جابجایی دو مصرع در یک بیت، معنی و هدف شاعر تغییر نمی یابد، مراعات نظیر و مترادف زیاد دیده می شود سعدی با این تنوع مفهومی در هر بیت، هدف واحدی را دنبال می کند و زیرکانه و هنرمندانه افسار معنایی غزل را به دست گرفته و طبعا این غزل از ویژگی های سبکی دورۀ خویش بهرۀ لازم را برده است.
۴-۲٫ غزلیات انوری
۴-۲-۱٫
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا
ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا
زیر جور بر جانم کنون دست از جفا شستی به خون
جانا چه خواهد شد فزون آخر ز آزارم ترا
رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی
در حال خود گویم همی یادی بود کارم ترا
آب رخان من مبر، دل رفت و جان را در نگر
تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم تو را
هان ای صنم خاری مکن، ما را فرازاری مکن
آیم به تاتاری مکن، تا دردسر نارم ترا
جانا ز لطف ایزدی گر بر دل و جانم زدی
هرگز نگویی انوری، روزی وفادارم ترا
درون مایه ی اصلی غزل:
در این غزل انوری به تمجید از معشوق می پردازد و این کار را غیر مستقیم انجام می دهد. در واقع شاعر معشوق را «جان» می داند و او را «جانا» خطاب می کند و اعتراف می کند که هر مشقتی را برای وصل معشوق با دل و جان می پذیرد. شاعر از جفای یار شکوه می کند و با لحنی ملتمسانه از وی می خواهد که دست از آزار و اذیت و بی وفایی بردارد. این غزل به سبک اشعار انوری سروده شده است که در آن شاعر در عین اینکه از معشوق و دل بر خود شکایت می کند به تمجید او می پردازد.
بافت معنایی غزل و آرایه های ادبی:
در بیت اول:
شاعر خطاب به معشوق می گوید: تنها جرم من این است که از دل و جان و با تمام وجود به تو وفادار هستم و اگر بخواهی به اذیت و آزار من بپردازی هیچگاه دست به عمل متقابل نمی زنم و تو را نمی آزارم. در این بیت واژه ی «کز جان» برای تاکید وفاداری عاشق آمده است.
در بیت دوم:
شاعر به زیبایی جفایی را که معشوق در حق جان او کرده، به شستن دستش به خون تشبیه می کند. به این معنی که دستان تو به خون آغشته شده است و این خون بخاطر جفایی است که در حق جان من روا داشته ای. از آزار من چه چیزی نصیب تو خواهد شد؟در بیت اول و دوم واژه آرایی در حرف «ج» به زیبایی محسوس است .
در بیت دوم و در مصرع پایانی استفهام انکاری دیده می شود و بین واژه های کنون، خون و جنون سجع دیده می شود.
در بیت سوم:
شاعر تاکید می کند که اگر جفای تو ادامه یابد و دیدگانم و صورتم را با خون بشویم و خون گریه کنم، در این حال با خود می گویم که کار من تنها از تو یاد کردن است. در این بیت آب از جگر جوییدن کنایه از خون گریه کردن و گریه ی فراوان از ته دل است. واژه آرایی در حرف «خ» در آغاز مصراع اول و همین آرایه در حرف «ج» در پایان مصراع اول به زیبایی در کنار هم قرار گرفته اند. کلمه ی «همی» در این بیت سه بار تکرار شده است که به خاطر ایجاد آهنگ و رعایت وزن ضرورتاً به کار رفته است. همچنین بین واژههای (خون و جگر و رخ) تناسب دیده می شود.
در بیت چهارم:
شاعر از معشوق در خواست می کند که به اشکهای او دامن نزند و باعث گریه و زاری او نشود و شوریدگی عاشق را ببیند و حال او را درک کند و غصه ی او را بخورد، چرا که از دل و جان خواهان و خریدار اوست. در این بیت «آب رُخان» ایهام دارد به اشک و آبرو که به نظر می رسد معنی نزدیک «اشک» مورد نظر شاعر باشد. بین واژه های مبر و نگر سجع دیده می شود. همچنین در این بیت واژه آرایی در حرف «خ» محسوس است.
در بیت پنجم:
شاعر با لحن نسبتاً تندی معشوق را «صنم» خطاب می کند و از او می خواهدکه عاشق را بیش از این سرافکنده و ناامید نکند و دست از آزار و اذیت او بردارد و حتی او را تهدید می کند که نزد مغولان او را خوار و سرافکنده نکند زیرا ممکن است برایش دردسر درست شود. «هان» از حروف خطاب است. «صنم» استعاره ی مصرحه از معشوق است. بین خواری و فرازاری سجع دیده می شود. «آب» در مصرع دوم ایهام دارد به آب کردن از شدت شرمساری و آبروریزی.
در بیت ششم:
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 05:33:00 ب.ظ ]
|