آیا می توان رد عرفان هرمسی را در گلشن راز شیخ ... |
در تاریخ الحکما آمده است : «هرمس الثالث هرمس مصری است و همین هرمس است که او را مثلث بالحکمه نامیده اند از آنکه سیمین هرامسه بود. این هرمس نیز بعد از طوفان است. فیلسوفی بوده، در عهد قدیم. همواره سیاحت نمودی. و معرفتی تمام به هر بلد و صفات آن و طبایع اهل آن حاصل داشت. او را کتابی است جلیل الشأن در صناعت کیمیا. و کتابی درحیوانات ذوات السموم.» (قفطی: ۱۳۴۷،۴۷۳)
۲-۱۰مکتب هرمسی و تأثیر آن در تمدن های دیگر
یکی از نتایج مهمی که تلاقی تمدن های یونانی و مصری در اسکندریه به بار آورد، ایجاد مکتب خاصی بوده که به نامهرمس شهرت یافت و اثر عمیقی از هخود در علوم و فلسفه و ادیان ملل غرب آسیا و حوالی دریای مدیترانه به جای گذاشت.
در قرون وسطی نام هرمس نزد مسیحیان و مسلمانان و همچنین یهودیان به عنوان بانی و موسس حکمت و علم تلقی می شد، و کتب و رسائل متعددی که به وی نسبت داده شده بود مورد مطالعه جمیع طالبان معرفت قرار می گرفت، تا حدی که تقریباً درهر رشته از علوم اثری از تعلیمات خاص مکتب هرمسی دیده می شد.در این دوره دانشمندان مشهوری در جهان اسلام مانند جابرابن حیان و اخوان صفا و جلدکی و مجریطی و ابن سینا و سهروردی و نیز برخی از مشاهیر مغرب زمین مانند البرت کبیر و راجر بیکن و ریموندلول از تعالیم مکتب هرمس پیروی می کردند. و در دورۀ رنسانس بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی مانندآگریپا و پاراسلسوس هرمس را مشعلدار علم و خرد معرفی کردند. حتی می توان گفت که متفکرین عصر رنسانس کوشش کردند تا هرمس و مکتب او را جایگزین مکتب ارسطو و فلسفۀ مشایی که در قرون وسطی بر عالم دانش حکمفرما بود سازند. از قرن هفدهم به بعد نیز گر چه نظرگاه علوم طبیعی و فلسفه متوجه جهت دیگری شد، گروهی مانند نیوتن و بویل که از پایه گذاران علوم جدید به شمار می آیند، علاقه مند به فلسفه هرمسی بودند.
این مکتب در قرن نوزدهم اثر به سزایی در مکتب فلاسفه طبیعت که در آلمان گسترش یافت از خود باقی گذاشت. فلسفۀ هرمسی و نوشته های این مکتب که از یک نوع جهان شناسی خاص و عقاید ممتاز حاکی است در ادوار مختلف اثر زیادی در نحله های فلسفی و علمی مشرق زمین و هم چنین اروپا به جا گذاشته است.
۲-۱۱ هرمس و هرمونتیک
لفظ هرمونتیک از فعل یونانی با همین ساختار مشتق شده است این فعل در یونانی به معنای تفسیر کردن و شرح دادن می باشد و امروزه نیز غالباً همین معنا از آن افاده می گردد. همان طور که بیان شد، هرمس را کاشف و واضح بسیاری از علوم و دانشها دانسته اند مانند موسیقی، نجوم، خط، زیان و غیره… با این وصف به نظر می رسد وجه ارتباط لفظ هرمونتیک با هرمس، به این نکته برمی گردد که او را واضح زبان و خط می دانستند، و چنانکه در اسطورۀ یونانی هرمس مشاهده کردیم، او پیغام رسان و واسطۀ خدایان با مردم بود. در حقیقت او سخن خدایان را برای مردم قابل فهم کرده و به زبان آنها بیان می کرد.
درست ما مسئلۀ هرمونتیک یا برداشت از متن چیزی است که با عنوان تفاوت تاویل و تفسیر بدان اشاره شده است و تفسیر، سخن مجمل را به مفصّل درمی آورد درحالی که در تأویل یک متن، چیزی بیان می گردد که در پشت ظاهر لفظ قرار گرفته است، یا اینکه معنای دیگری غیر از معنای نخست و ظاهری لفظ اراده می شود.
در اسطوره های یونان، هرمس کسی بود که پیغام خدایان را به بشر می رساند و آن را برای مردم تأویل و تفسیر می کرد و در حقیقت هرمس را باید پیامبری دانست که واسطۀ میان خدا و مردم بوده است.
بنابر نظر واژه شناسان، لفظ «هرمنوتین» دارای سه وجه اصلی است که عبارتند از :
بیان کردن یک مطلب
شرح و توضیح دادن چیزی
ترجمه کردن
بنا بر آنچه که گفته شد، به نظر می رسد این سه وجه در هرمس به خوبی نمایان گردیده است.
درحقیقت می توان گفت که در فرایند هرمنوتین، مطلبی را که برای شنونده غریب و ناآشناست به گونه ای تحول معنایی، به سخنی قابل فهم و درک تبدیل می شود، درست مانند اسطوره یونانی که سخن خدایان توسط هرمس به سختی قابل فهم برای مردم تبدیل می گردد.
بنابراین در اینجا می توانیم به یکی ازوجوه تشخیص مکتب هرمسی اشاره کنیم ، یعنی فرایندی که به قابل فهم کردن مطالب رمزی، پیچیده و متعالی و ریختن آن در قالب الفاظ و عباراتی دیگر می پردازد شاید بتوان این فرایند را فرآیندی هرمسی نامید و بر این اساس، این فرایند در تمامی مشرب مشرب هایی که بر پایۀ اشراق و شهود استوار است مانند عرفان، تصوف، فلسفۀ اشراق، و … قابل مشاهده است و این همان چیزی است که در بسیاری از اشعار شعرا به چشم می خورد و افرادی که تنها به ظاهر الفاظ توجه می کنند گویندۀ آن سخنان را کافر یا شراب خوار و … می خوانند.
در حقیقت یک عارف و یا یک شاعر با درک یک حقیقت متعالی، سعی می کند تا آن را به زبان مردم بیان کند و بدون آنکه خود بداند به فرایند مسّمی به فرایند هرمسی روی آورده است.
۲-۱۲ شیخ محمود شبستری
شیخ سعدالدین محمود بن امین الدین عبدالکریم بن یحیی شبستری از عرفا و شعرای قرن هشتم هجری است.
با وجود شهرت این عارف بزرگ، از زندگی وی اطلاعات زیادی در دست نیست . سال ولادت او را مختلف ذکر کرده اندکه از آن میان سال ۶۸۷ صحیح تر به نظر می آید.
محل تولد شبستری، روستای شبستر درهشت فرسخی تبریز است. در ایام تولد شیخ محمود، تبریز شاهد طلوع قدرت مغول بود که غلبۀ آنها نوعی هرج و مرج فکری را نیز به وجود آورد و مدتی بین آیین اسلام و نصارا و بودا، دردربار ایلخانان کشمکش سختی وجود داشت تا سرانجام در سال ۶۹۶ که در آن هنگام شیخ شبستری کودکی بیش نبود غازان اسلام آورد و این کشمکش خاتمه یافت .
شبستری پس از کسب دانش در تبریز به مسافرت پرداخته است و شهرهای مصر و شام و حجاز را دیده و از علمای این سرزمین ها کسب فیض نموده است. « کمال الدین حسین گازرگاهی در کتاب افسانه آمیزخود مجالس العشاق که در سال ۹۰۸ هجری تألیف کرده می نویسد که شیخ یک ماجرای عاشقانه داشته است» (سبحانی،۱۳۸۴، ۳)
شیخ در سفرش به کرمان ازدواج می کند و صاحب اولاد می شود. او پسری به نام عبدالله داشته که جوانی فاضل و کامل و در هر علمی مخصوصاً فنون علم ریاضی ماهر بوده است.«او در سال ۹۲۶ ازجانب سمرقند به دربار روم رفته و سلطان سلیم او را تعظیم زیادی کرده و برایش ماهانه مبلغی تعیین کرده بود که به او انعامی می داده است» (خالقی و کرباسی، ۱۳۸۸، ۲۱)
او مثنوی به نام شمع و پروانه به نام سلطان سلیم گفته که دارای معانی دلپذیری است و نیز رساله ای به زبان پارسی در قواعد معما به نام همان سلطان نوشته که امثلۀ قواعد معما همه به نام سلطان سلیم قرار داده شده است.
شیخ محمود سرانجام به تبریز بازگشته، و «در سال ۷۲۰ در ۳۳ سالگی وفات یافته و در شبستر وسط باغچه ای که به گلشن معروف است، در جوار مزار استادش بهاء الدین یعقوب تبریزی مدفون گردیده است.» (صفی نیا، ۱۳۸۱، ۱۶۰)
در زمان شبستری که دوران حکومت ایلخانان بود، خانقاههای متعددی در اطراف و اکناف ممالک ایلخانی دایر بود و جمع زیادی از صوفیان در آن خانقاهها به انجام آداب تصوف از محضر مرشدان و مشایخ خود مشغول بودند. و ایلخانان بزرگ مغول یعنی غازاخان و اولجایتو و سلطان ابوسعید از صوفیه حمایت می کردند. و لیکن وزرای ایلخانان به خصوص خواجه رشیدالدین فضل الله و خواجه غیاث الدین به مشایخ صوفیه روی خوش نشان نمی دادند و در همین بُرهه بود که عارفان بزرگی چون صفی الدین اردبیلی و شبستری صفحات تاریخ شعر و ادب را مزین ساختند . دربارۀ اساتید شبستری نیز اختلاف است.لاهیجی، شارح گلشن راز شیخ او را امین الدین می نویسد.
دکتر زرین کوب درکتاب جستجو در تصوف ایران می نویسد: «ممکن است که شیخ، مرید امین الدین باله بوده باشد که می گویند در۶۹۸ در تبریز به صحبت باباحسن بلغاری رسیده است.»(زرین کوب، ۱۳۸۸، ۳۱۹)
وی معتقد است که «احتمال دارد نام مرشد شبستری با نام شاگردش امین الدین تبریزی که گلشن راز را هم شرح کرده است، خلط شده باشد.» (همان،۴۱۴)
۲-۱۲-۱ آثار شبستری
الف: آثار منظوم
۱-گلشن راز: این مثنوی دربحرهزج مسدس مقصور یامحذوف دروزن شیرین وخسرونظامی است که مهمترین ومشهورترین اثر ناظم است.گلشن رازدرپاسخ سوالات امیرحسینی هروی سروده شده است.
۲ ۲- سعادت نامه : که مثنویی است عرفانی بر وزن حدیقه الحقیقه سنایی مشتمل بر چهار باب و هر باب در بر دارنده فصول و حکایات در حدود سه هزار بیت است. اهمیت این منظومه به این دلیل است که در برگیرنده مطالبی دربارۀ پیران بی نام و نشان و گمنام نزدیک به عصر شیخ محمود است.
ب: آثار منثور
حق الیقین: نام کامل آن حق الیقین فی معرفه رب العالمین است. این رساله در هشت باب و حاوی دقایق عرفان نظری و مبتنی بر قرآن و برهان است.
مرآه المحققین : رساله ای است در هفت باب به نثری ساده و روان است و شیخ در این دو اثرخود،درتبیین وتوضیح مطالب فلسفی وعرفانی،پختگی و دقت نظر پیرانه ای نشان داده است.
شاهد: یاشاهدنامه رساله ای است در بیان عشق و عاشق و معشوق که بعضی در صحّت انتساب آن به شبستری تردید کرده اند.
اما خود شبستری در پایان باب پنجم حق الیقین، هنگام سخن گفتن از عشق مجازی و حقیقی می نویسد: «اسرار مراتب این حال را در رساله ای که موسوم است که به شاهد حواله کرده ایم آنجا طلب باید کرد.»(نوربخش،۱۳۸۳ ، ۲۸)
۲-۱۲-۲ گلشن راز
آثار زیادی از متون عرفانی ادب فارسی به زبان رمز و ایماء و اشاره بیان شده است، که عواملی در گفتن چنین سخنانی نقش جدی را ایفا می کنند. یکی از علل رمز گرایی صوفیان در آثار رمزی شان این است که چون موضوع معرفت صوفیانه، جزء اموری است که خارج از دایرۀ محسوسات و قلمرو عقل است و واسطۀ رسیدن به این معرفت، دل یا روح یا نفس انسانی است که خود نیز امری بیرون از دایرۀ ادراک حس و عقل می باشد، بنابراین معرفت کسی که صاحب دل است وقتی حاصل می شود که وی از طریق ریاضت و مجاهدت به مرحلۀ کشف حجاب حسی رسیده باشد. و این چنین ت تجربیات شخصی و بیان کردن آن بسیار دشوار است. و جزء از طریق رمز و اشاره امکان پذیر نمی باشد؛ چرا که در این حال، صوفی مجبور است این تجربۀ شخصی و غیر حسی را با کلماتی بیان کند که مولود تجربه های حسی مناسب ادای معانی محدود و عمومی است و ناچار استفادۀ از آنها در بیان تجارب صوفیانه، رمز آمیز کردن آنهاست.
و نیزگفته اند که چون «عقاید نو افلاطونی و وحدت وجودی با تصوف اسلامی آمیزش نزدیک یافت، به شدت مورد اعتراض فقهای معتصب و اهل شریعت واقع شد» (خالقی و کرباسی، ۱۳۸۸، ۴) زیرا که سازگاری نداشتن این گونه اندیشه ها با عقیدۀ توحید متشرعین، موجب شد که صوفیه مورد تکفیر فقها واقع شوند. «صوفیه که نمی خواستند از اسلام خارج باشند یا خارج شمرده شوند در قرن چهارم و پنجم از یک سو به تأویل و تفسیر عارفانه قرآن دست زده و تصوف را با اسلام تطبیق دادند و از یک سوی دیگر متمایل به رمز و سّر شده، خود را در بیان حقایق عرفانی به تعبیرات ویژه مقید ساختند؛ به این معنی که در پرده سخن گفتند و کلمات را در معانی مجازی بسیار دور بکار بردند و پیروان تصوف را به پنهان داشتن اسرار و لب فروبستن توصیه نمودند.» (صبور، ۱۳۴۹، ۲۰۹-۲۱۰)
رمز کلمه ای عربی و در اصل به معنی لب یا چشم یا به ابرو یا به دهن یا به زبان اشارت کردن است. این کلمه در زبان فارسی همانند زبان عربی به معنی های گوناگون بکار رفته است؛ از جمله: اشاره، راز، سر، ایما، دقیقه، نکته، اشاره کردن به صورت پنهانی و بیان مقصود با نشانه ها و علائم قراردادی است.
در قرآن که کلام خداوند تبارک و تعالی است کلمه رمز یکبار به طور صریح و واضح بیان شده است آن هم در سوره آل عمران آیه ۴۱ که خداوند در این آیه چنین می فرمایند: «قالَ ربِّ اجعَل لی آیهً قالَ آیَتُک ألّا تّکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَه اَیّامٍ اِلّا رمزاً»
در علم بیان، رمز یکی از انواع کنایه است و گفته اند: «رمز کنایه ای است که وسایط آن اندک باشد و معنی پنهان و احتیاج به قدری تأمل داشته باشد. و در آثار متصوفه رمز عبارت از معنی باطنی است که مخزون است تحت کلام ظاهری که غیر از اهل آن بدان دست نیابند.» (پورنامداریان،۱۳۸۶، ۴)
و یکی از راه های پی بردن به رمز مطالب عرفا، مطالعه مکاتبات و مراسمات آنها می باشد؛ استفاده از رمز سبب می شود که امکان اراده معنی حقیقی کلمه وجود داشته باشد و از سوی دیگر آن معنی مجازی رمز هم واضح نباشد و مقصود سخنگو یا نگارنده پوشیده و مخفی بماند، در نتیجه خوانندگان در هر زمانی معانی و مفاهیم مجازی مختلفی از کلمه پیدا کنند.
یکی از کتبی که در آن شرح معانی و راز و رمزهای عرفانی به رشته نظم کشیده شده است، مثنوی گلشن راز شیخ محمود شبستری است.
۲-۱۲-۳ میانی عرفانی در گلشن راز
گلشن راز منظومه بالنسبه کوچک اما بسیار مهم است که هر چند غالباً تأثیر حکمت ابن عربی و بعضی شارحان او را نشان می داد و با توجه و علاقه ای که گوینده اش به شیوه شعر عطار داشت به سرچشمه معنویت مولانا جلال الدین هم نزدیک بود و اینکه «تعدادی از شارحان کتاب گه گاه در تبیین مقاصد و مطالب وی نیز به ابیات مثنوی مولوی استشهاد کرده اند، در عین حال نشان می دهد که فهم درست تمام مندرجات آن کتاب بی مدد مثنوی میسر نیست.»(زرین کوب، ۱۳۸۸، ۳۱۳)
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 09:16:00 ب.ظ ]
|