نظریه های مهارتهای هیجانی |
۲-۲-۶-۱٫ نظریه مایروسالووی(۱۹۹۰)
مدل مهارتهای هیجانی مایر و سالووی یک رویکرد مبتنی بر توانایی است.زمانی که آنها برای نخستین باراین مفهوم را به کار بردند،مقصود آنها این بود که توجه روشن تری نسبت به رابطه بین هیجان وشناخت (استدلال) ایجاد کنند در این مدل، مهارتهای هیجانی به عنوان توانایی درک وتظاهر هیجانی، فهم وبکار گیری هیجانها واداره هیجانها جهت تقویت رشد شخصی تعریف می شود.اما اخیرا سالووی و مایر درتجدید نظر درمورد تعریف اولیه خود مهارتهای هیجانی را براساس کفایتهای اختصاصی آن شامل :
- توانایی درک و ابراز هیجان به شکل صحیح
- تسهیل هیجانی تفکر
- فهم و تحلیل اطلاعات هیجانی و به کار گیری آگاهی هیجانی
- توانایی تنظیم هیجانی جهت ارتقا رشد هیجانی و عقلانی و سلامت ، تعریف نمودند .
با تعریف اخیر از مفهوم مهارتهای هیجانی، آنها تحلیل خود از توانایی های مرتبط با هیجان را به چهار حوزه از مهارت ها تقسیم کرده اند و آنها را رشته نامیده اند.
دریک نتیجه گیری کلی می توان گفت که مایر و سالووی مهارتهای هیجانی را به عنوان توانایی و استدلال درباره هیجانها تعریف می کنند. درنظرآنها ،مهارتهای هیجانی نقش مهمی دربسیاری ازحوزه های زندگی بازی می کنند، اماسایر مهارتها وکفایتها نیز مهم هستند .
۲-۲-۶-۲٫ رویکرد مختلط
این رویکرد مبتنی بر توانایی وسایر ویژگیها، مانند انگیزش وحالتهای هوشیاری است که مهارتهای هیجانی را باسایرمهارتها و ویژگیهایی مانند بهزیستی وسلامت، انگیزش وتوانایی برقراری رابطه با دیگران ترکیب میکند.باعمومیت یافتن مهارتهای هیجانی تعریف آن به طوراساسی تغیریافت.
بابیان تغییرمختصرتوجه مولفان درمهارتهای هیجانی به سمت مفهوم انگیزش(خودانگیزی)وروابط اجتماعی (اداره روابط) تغییرجهت یافت.این تغییرمفهومی موجب شدکه توانایی فهم وپردازش با برخی از ویژگیهای دیگر ترکیب شود ویک رویکرد جدید درحوزه مهارتهای هیجانی به نام رویکرد مختلط بوجودآید .
در قالب این رویکرد یک مدل متفاوت دیگر توسط بار-آن در سال ۱۹۹۷ ایجاد شد و مهارتهای هیجانی را شامل مجموعه ای از توانایی ها ، کفایتها و مهارتها ی غیر شناختی که توانایی فرد را در کسب موفقیت در مقابله با شرایط و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار می دهد تعریف نمود . بنابر توصیه بار- آن کسانیکه در صدد تعریف و سنجش مفهوم مهارتهای هیجانی هستند بایستی تا حد امکان این مفهوم را روشن، دقیق و عملیاتی تعریف کنند. در نتیجه، این رویکرد موجب می شود که مفهوم مهارتهای هیجانی ملموس تر شده و کار برد آن آسان تر گردد .
۲-۲-۶-۳٫ مدل مهارتهای هیجانی گلمن (۱۹۹۵،۱۹۹۸)
یکی از برجسته ترین نظریه پردازان مهارتهای هیجانی دانیل گلمن است که در ابتدا نظریه خود را با الهام از یافته های مایر و سالووی پایه ریزی کرد، اما وی رویکرد خود را بسط داده مولفه های زیادی را وارد چارچوب نظری خود کرد. گرچه برخی شباهتها وپیوستگی بین نظریه گلمن و نظریه مایر و سالووی وجود دارد اما تفاوتهایی نیز بین آنها دیده می شود، به عنوان مثال مدل مهارتهای هیجانی گلمن شامل مولفه هایی مانند انگیزش وهمدلی است و اینها عواملی هستند که مایر وسالووی معتقدند که آن سوی مرز مهارتهای هیجانی قابل گسترش اند .
گلمن در سال ۱۹۹۵، پنج حوزه اصلی شامل :
- آگاهی از هیجانهای خود
- مدیریت هیجانها
- خود انگیزی
- شناسایی هیجانهای دیگران
- اداره روابط
را جزء مهارتهای هیجانی مشخص نمود. او سپس در سال ۱۹۹۸ رویکرد اولیه خود را گسترش داد تا مهارتهای بیشتری را شامل شود و در نهایت مدل مهارتهای هیجانی خود را مشتمل بر ۲۵ کفایت اصلی مربوط که در پنج مقیاس جا داشتند پایه ریزی نمود . وی براین عقیده است که افراد برای برتری یافتن بر چالشها باید مهارتهای هیجانی را پرورش دهند که به قرار زیر است:
- خودآگاهی : شناخت احساسات خود به هنگام وقوع آنها از ارکان اصلی مهارتهای هیجانی است . توانایی نظارت لحظه به لحظه براحساسات، کلید بینش روانشناختی و خود شناسی است. آگاهی از هیجانها به ویژه هنگام اخذ تصمیم های مهم زندگی مانند انتخاب همسر یا یک حرفه، شخص را مطمئن تر می سازد. گلمن خودآگاهی را ریشه و اساس مهارتهای هیجانی میداند و آن را چنین تعریف می کند: درک عمیق و روشن احساسات ، هیجانها ، نقاط ضعف و قوت، نیازها وسائق های خود. وی معتقد است افرادی که سطح خود آگاهی بالاتری دارند به دلیل شناخت توانایی خود، همیشه از اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتری برخوردارند. این افراد در کارهای خود دقیق بوده و امیدواری آنها غیرواقع بینانه نمی باشد و مسئولیتی را قبول می کنند که درحد توان آنها باشد.همچنین،این افراد با خودودیگران صادق بوده وبه خوبی می دانند که هر احساس تا چه اندازه بر آنها و اطرافیان تاثیر می گذارد .
- مدیریت هیجانها : ابراز واکنش های هیجانی مناسب ، قابلیتی است که براساس خود آگاهی تکوین می یابد. توانایی تغییر عواطف منفی مانند اضطراب، خشم وافسردگی یک مهارت هیجانی مهم به شمار می آید . ویژگی انعطاف پذیری هیجانی به شخص درغلبه برمشکلات و موانع اجتناب ناپذیر زندگی یاری می رساند . افرادی که فاقد توانایی خود تنظیی هستند ، دائما در معرض احساس پریشانی به سر می برند. خود تنظیمی هیجانی به معنی سرکوب هیجانها و یا ایجاد سد دفاعی محکم در برابر احساسات و خودانگیزی نیست ، بلکه بر عکس یک شیوه انتخاب برای نحوه ابراز احساست و روش ابراز آنهاست ، به شکلی که این روش ابراز بتواند هم جریان تفکر را تسهیل و هم از انحراف آن جلو گیری نماید.
- خود انگیزی : توان تمرکز بر هدفی خاص برای دستیابی به موفقیت ضروری است. خود کنترلی هیجانی مانند به تاخیر انداختن ارضای نیازها و کنترل تکانه ها، در دستیابی به اهداف زندگی بسیار حائز اهمیت است. اشخاصی که توان مهار هیجانهایشان را دارند و علی رغم نا کامی ، امیدوار وخوشبین هستند، عموما در انجام وظایف خود سازنده تر و موثر تر عمل می کنند.بسیاری از روانشناسان خودانگیزی را شرط بقاء میدانند.به عقیده آنان انسان سالم هیچ کاری را بدون هدف از پیش تعیین شده، انجام نمیدهدو برای دستیابی به هدف ویا حتی انتخاب آن، خودانگیزی لازم است.
- شناسایی هیجانهای دیگران (همدلی): همدلی یکی دیگر از مهارتهای مبتنی بر خود آگاهی هیجانی ، برای اثر بخشی روابط بین فردی بسیار بنیادی است. کسانی که با سرنخ های اجتماعی ظریف به خوبی آشنا هستند ،احساسات دیگران را خوب درک کرده و در روابط شغلی و شخصی شان بسیار موفق ترند. گلمن همدلی را عبارت از :"درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران وانجام یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه آن” تعریف می کند . این مولفه با احساس مسئولیت درقبال دیگران نسبت بیشتری دارد، زیرا هر چه اطرافیان برای ما اهمیت بشتری داشته باشند ، بیشتر سعی می کنیم تا درمقابل آنها واکنش مناسبی نشان دهیم و شرایط واکنش مناسب نیز درک نوع احساس طرف مقابل است .
- اداره روابط (مهارتهای اجتماعی): هنر برقرای رابطه به مهارت مدیریت هیجانهای دیگران نیازمند است. کفایت اجتماعی تعیین کننده محبوبیت، رهبری و اثرمندی بین فردی است . گلمن معتقد است افرادی که تمایل دارند درایجاد رابطه بادیگران موثرواقع شوند،باید توانایی شناسایی،تفکیک وکنترل احساس خود را داشته باشند،سپس ازطریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند ،حتی دراین میان خودانگیزی هم درمیزان روابط اثرگذار است.
هریک از این پنج حوزه به میزان زیادی مجموعه ای ازعادات وپاسخ های آموخته شده را نشان می دهند،و درنتیجه می توان با روشهای مناسب ،آنها را بهبود بخشید. (بردبار،۱۳۸۴).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:33:00 ب.ظ ]
|