ج: هوش بدنی ـ جنبشی

 

شامل توانایی کـنترل حـرکات بـدنی، کارکردن ماهرانه با اشیاء، استفاده از‌ تمام‌ یـا قـسمتی از اعضای بدن برای حل کردن مسایل، تعامل با فضای پیرامون خود برای یـادآوری و پردازش اطـلاعات و هماهنگی میان چشم و دست و دیـگر مـهارتهای روانی ـ حـرکتی‌ اسـت. نـقاشان،‌ هنرپیشه‌‌ها، صنعت‌گران و ورزشکاران از هوش بدنی ـ جـنبشی بـالا برخوردارند. به نظر گاردنر میان توانایی‌های ذهنی‌ و بدنی انسان رابطه وجود دارد و این دیـدگاه بـا اعتقاد‌ همگانی‌ مبنی‌ بر استقلال ایـن دو توانایی در تضاد است.

 

چ:هوش بـین فـردی

 

یعنی استعداد درک مقاصد، انگیزه ها‌ و ‌‌احـساسات‌ دیـگران و مهارت در ایجاد روابط با آنان. این گونه افراد سعی می‌کنند‌ برای‌ درک‌ بـهتر امـور آن ها را از منظر دیگران احساس و ادراک کـنند. آنـان از اسـتعداد سازمان‌دهی‌ و نفوذ در دیـگران بـرخوردارند و در میان افراد گروه، صـلح و هـمکاری‌ ایجاد می‌کنند. برای ارتباط‌ با‌ دیگران از روش های کلامی و غیرکلامی به خوبی استفاده می‌کنند. مـربیان، بـازاریابان، رهبران دینی، رهبران سیاسی و مشاوران از ایـن اسـتعداد برخوردارند.

 

ح:هوش درون فـردی

 

شـامل استعداد شخص برای‌ خـویشتن شناسی، درک احساسات، ترسها و انگیزه های خود است. این گونه افراد می‌کوشند تا احساسات درونی، رؤیاها، روابـط خـود با دیگران و نقاط قوت و ضعف خـود را درک کـنند. بـرخورداری‌ از‌ ایـن هـوش سبب می‌شود کـه شـخص زندگی خود را به گونه مؤثری سازمان دهد. به سبب رابطه نزدیک میان هوش بین فردی و درون فـردی، در بـیشتر فـرهنگها آن ها را‌ به‌ عنوان سازه واحدی تلقی مـی‌کنند، امـا بـه نـظر گـاردنر آنـها مستقل از یکدیگرند.

 

خ: هوش وجودی

 

هوش وجودی به تعریف گاردنر، متضمن توان انسان برای تأمل و تعمق درباره بزرگ ترین بزرگ ترین پرسش ها است: “ما که هستیم؟ چرا اینجا هستیم؟ چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد؟ چرا می میریم؟ بالاخره همه این چیزها برای چیست؟” در سراسر دنیا کودکان و بزرگسالان چنین سوالاتی را می پرسند و بسیاری از “نظام های نمادین” دینی، هنری، فلسفی و عرفانی در تلاش برای دادن پاسخ هایی قانع کننده (یا حداقل پاسخ هایی محکم) ‌به این پرسش ها به وجود آمده اند.

 

خ: هوش طبیعت گرا

 

این هوش باعث ایجاد قوه تمیز چیزهای مهم در جهان طبیعی است: تشخیص گیاه از گیاه دیگر، حیوانی از حیوان دیگر، انواع ابرها، شکل های مختلف سنگ ها، شکل بندی های جذر و مد و مانند آن. این هوش نیز مانند هوش بدنی- حرکتی در گذشته انسان بسیار حیاتی بود. اجداد ما اگر نمی توانستند گیاه سمی را از گیاه مغذی یا حیوان قابل خوردن را از حیوان خطرناکی که باید فورا از آن می گریختند تشخیص دهند، نمی توانستند به حیات خود ادامه دهند. حتی در دنیای امروز نیز، کسانی که به کار آماده سازی غذا، ساختن مسکن، پرورش گیاهان، حفاظت از محیط زیست یا استخراج معادن قیمتی اشتغال دادند، باید به استعدادهای طبیعت گرای خود متکی باشند. به نظر گاردنر همه افراد، انواع هوش را به نسبت‌های متفاوت دارند و در فرایند یادگیری‌ انواع‌ هوش در حکم مکمل با یکدیگر کار می‌کنند. به نظر وی هوش چندگانه هـم دارای پایه های زیستی و هم پایه های فرهنگی است. پژوهش‌های عصب شناختی نشان داده‌اند که یادگیری‌ نتیجه‌ تغییر‌ در ارتباطات سیناپسی میان سلولهای‌ عصبی‌ است.‌ علاوه بر پایه های زیستی، عوامل فرهنگی نیز در رشد انـواع هـوش مؤثرند. برحسب اینکه کدام نوع هوش در فرهنگ‌ها با ارزش‌ شمرده‌ شود،‌ در فرهنگ‌های متفاوت انواع گوناگون هوش در افراد‌ پرورش‌ می‌یابد.

۲-۱۰) مؤلفه های هوش معنوی در اسلام

 

در فرهنگ اصیل‌ اسلامی‌ به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فـراوانی قرار گرفته است. به طور مثال، جامی (۱۳۸۱)‌ بر‌ اساس متون مـذهبی مـؤلفه های ذیـل را برای هوش معنوی برشمرده است:

 

مشاهده‌ وحدت‌ در ورای کثرت ظاهری؛

 

تشخیص و دریافت‌ پیام‌های‌ معنوی‌ از پدیده ها و اتفاقات؛

 

سؤال و دریافت‌ جواب‌ معنوی در مـورد ‌ ‌مـنشأ و مبدأ هستی (مبدأ و معاد)؛

 

تشخیص قوام هستی‌ و روابط بین فردی بر فضیلت‌ عدالت‌ انسانی؛

 

تـشخیص‌ فـضیلت‌ فـراروندگی‌ از رنج و خطا و به‌ کارگیری‌ عفو و گذشت در روابط بین فردی؛

 

تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم‌ رفتار‌ بر مـبنای الگوی معنوی؛

 

تشخیص کرامت‌ و ارزش فردی و حفظ‌ و رشد و شکوفایی این‌ کرامت؛

 

تشخیص فرایند رشد معنوی و تـنظیم عوامل درونی و بیرونی در جـهت رشـد‌ بهینه‌ این فرایند معنوی؛

 

تشخیص معنای‌ زندگی،‌ مرگ‌ و حوادث مربوط‌ به‌ حیات، نشور، مرگ و برزخ،‌ بهشت و دوزخ روانی؛

 

درک حضور خداوندی در زندگی معمولی؛

 

درک زیباییهای هنری و طبیعی‌ و ایجاد حس قدردانی و تشکر؛

 

داشتن‌ ذوق عشق‌ و عرفان‌ که در آن عشق‌ به وصـال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس؛

 

داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته‌ در‌ یک قطعه شعری را بفهمد؛

 

هوش‌ معنوی‌ باعث‌ فهم‌ بطون‌ آیات قرآنی می شود‌ و موجب می‌گردد افراد کلام انبیا را راحت تر و با عمق بـیشتر درک نمایند؛

 

هـوش معنوی در‌ فهم‌ داستان‌های‌ متون مقدس و استنباط معنای نمادین این‌ داستانها‌ کمک‌ فراوانی‌ می‌کند؛

 

هوش‌ معنوی که در قرآن ‌در مورد صاحبان آن صفت اول والالباب به کار رفته است، باعث می شود افراد به جوهره حـقیقت پی بـبرند و از پرده های اوهام عبور‌ نمایند.

 

هر چند عرفای اسلامی نیز این مؤلفه ها را ذکر نموده اند، ولی از آنجا که این مؤلفه ها به انسان بینش می‌دهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی می‌شوند، می توان آن ها‌ را‌ جزء مـؤلفه های مـعنوی قلمداد نمود.عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت،‌ تدبر‌ در آفاق و انفس، روزه داری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صـادقانه در آیـات آن مـی توانند نقش اساسی در تقویت هوش مـعنوی داشـته بـاشند.

 

۲-۱۱) تعاریف کیفیت زندگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...