عوامل خارجی

ویژگی­های والدین: نشان داده شده که غالباً کیفیت زندگی زناشویی از نسلی به نسل دیگر منتقل می­شود (لارانس و هولمان،۲۰۰۲؛ به نقل از سامانی،۱۳۸۶). یک تبیین به عمل آمده برای این مطلب آن است که کودکانی که در معرض ازدواج­های دارای کیفیت پایین قرار می­گیرند از الگوهای نقش مناسب کارکرد ارتباطی محروم مانده و از مهارت­های اجتماعی مناسب برخوردار نمی­شوند و یا اینکه پاسخ­های ناسازگارانه­ای را در قبال تعارضات اکتساب می­ کنند. لویس و اسپانیر (۱۹۹۹) گزارش کرده­اند که هر چه مواجهه فرد با الگوهای نقش مناسب برای کارکرد زناشویی بیشتر باشد کیفیت زندگی زناشویی بالاتر خواهد بود (الیس، ۲۰۰۴).

آماتور و بوث (۱۹۹۷) دریافتند که سطح تحصیلات والدین و درآمد از رابطه­ای مثبت با کیفیت و کمیت روابط زناشویی فرزندان برخوردار است. آنها پیشنهاد کرده­اند والدینی که از منابع بیشتری بهره­مند هستند بهتر قادر به برطرف ساختن فشارهای اقتصادی فرزندان و تسهیل رفاه اجتماعی ـ اقتصادی آنها خواهند بود (مثلاً از طریق تسهیل ورود آنان به تحصیلات عالی) (الیس،۲۰۰۴). با این حال برنز و دانلوپ (۲۰۰۰) پیشنهاد کرده‌اند که اثرات طلاق والدینی از تأثیر قوی­تر به نسبت اثرات ویژگی­های فردی برخوردار نیستند و این ویژگی­ها حائز تأثیر قوی­تری بر روابط فردی هستند. بنابراین ممکن است یک مؤلفۀ توارث ویژگی­های روانی و شخصیتی در تأثیرات والدینی دخیل باشد.

ویژگی های افراد مهم دیگر: لویس و اسپانیر (۱۹۹۶) با مرور شواهد مربوطه پیشنهاد کرده­اند که تأیید یا مخالفت با یک رابطه از سوی خانواده و دوستان می ­تواند بر کیفیت زندگی زناشویی تأثیر معنادار بگذارد. در حالی‌که یک شبکۀ اجتماعی قوی می ­تواند منجر به افزایش کیفیت زندگی زناشویی شود، مقاومت مستمر می ­تواند حائز تأثیری منفی بر کیفیت یک رابطه باشد (آخرتی، ۱۳۸۶).

رویدادهای استرس­آور: ویلیامز (۱۹۹۵) یک رابطۀ معنادار را بین رویدادهای استرس­آور زندگی و کیفیت زندگی زناشویی گزارش کرد. رویدادهای استرس­آور زندگی از قبیل رویدادهای ضربه زا و فشارهای شغلی یا اقتصادی نیز می­توانند باعث افزایش فشارهای خانوادگی و استرس­های ارتباطی از طریق پاسخ­های انزجاری و نامؤثر به تعارضات گردند. با این حال زوجینی که قادر به مقابله هستند ممکن است در این بین به تقویت رابطۀ خود بپردازند (برادبوری و همکاران، ۲۰۰۰).

۲-۱-۵٫ کیفیت زندگی زناشویی مطلوب

در گذشته کیفیت زندگی زناشویی مطلوب برآوردن نیازهای ضروری زوجین بدون تغییری خاص در آن بود. این همان معنای دانش فرمانش اولیه را می­رساند، یعنی اینکه زوجین در برابر تغییر مقاومت می­ کنند و می­کوشند آن را به حالت قبل باز گرداند. گلدنبرگ و گلدنبرگ (۱۳۸۹) در حال حاضر، کیفیت زندگی زناشویی مطلوب را به گونه‌ای در نظر می­گیرند که زوجین به خاطر تداوم رابطه خویش می­توانند تغییرات مربوطه را تحمل کنند. در واقع، استواری زوجین وابسته به تغییر آن‌هاست. در ادامه گلدنبرگ و گلدنبرگ (۱۳۸۹) موازنه میان تعادل ساختی و ساخت­زدایی را معرف زوجین برخوردار از کیفیت زندگی زناشویی مطلوب می­دانند. از یک طرف تعادل ساختی به گرایش نظام برای حفظ ثبات ـ یا حالت تعادل پویا ـ اشاره دارد، و از طرفی دیگر منظور از ساخت­زدایی فرآیندی است که نظام با بهره گرفتن از آن، ساختار خود را به منظور انطباق با شرایط محیطی جدید تغییر می­دهد. این تغییر منعطف نظام، این امکان را فراهم می­سازد تا در برابر تحریکات جدید پاسخ­گو بوده و نسبت به نوآوری، تغییر و رشد حالتی گشوده داشته باشد.

به نظر ویرجینیا ستیر و ریسکین (۱۹۷۹؛ به نقل از آخرتی،۱۳۸۶) زوجینی که دارای کیفیت زندگی زناشویی مطلوب هستند، مشکلات خود را به درجات و در زمان­بندی­های متفاوت حل می­ کنند، این زوجین از فلج یا خشک و سنگواره نمودن فرآیندهای تعاملی در رابطه‌شان اجتناب می­ورزند. در چنین روابطی، کشمکش و تعارض از آنجا که فرآیندهای رشدی را تقویت می­ کند، مثبت ارزیابی می­شود. والش (۱۹۸۲) زوجینی را که فاقد علائم مرضی هستند و در شرایط مطلوب به سر می­برند و نیز آنهایی را که از لحاظ آماری عادی هستند، دارای کیفیت زندگی زناشویی مطلوب معرفی کرده است. وجه دیگر تعریف کیفیت زندگی زناشویی مطلوب می‌تواند بر حسب فرآیندهای موجود در رابطه زوجین باشد؛ فرآیندهای اساسی شامل پا گرفتن، نگهداری، شکوفایی زوجین در رابطه با یک‌دیگر و نیز سیستم­های اجتماعی است. اینکه چه چیزی طبیعی، نمونه و یا مطلوب به شمار آید در زمینه ­های عرفی و اجتماعی توصیف می شود و متناسب با خواسته­ های متفاوت داخلی و خارجی رابطه زوجین که احتیاج به انطباق با جریان چرخه زندگی دارد، تغییر می­ کند (نقل از نیکولز و شوارتز،۱۳۸۷).

زیمون، کلمنت و اشتیرلین (به نقل ۱۹۹۵؛ نقل ازپیرمرادی،۱۳۷۹) تفاوت­های اساسی بین دو نوع رابطه زناشویی با کیفیت مطلوب و نامطلوب را در استراتژی حل مشکل، فضای عاطفی رابطه، قابلیت تغییر در مراحل مختلف چرخه زندگی زناشویی، تعادل و توازن در نزدیکی و فاصله در روابط زناشویی و وجود مرزهای مؤثّر بین زوجین می­دانند.

[۱]. Larson

[۲]. Holman

[۳]. Lewis

[۴]. Spanier

[۵]. Burns

[۶]. Dunlop

[۷]. Williams

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...