خانم سیمین طاهری نیز در کتاب فرهنگ عامیانه مردم کهگیلویه و بویراحمد ، به ادبیات حماسی بویراحمد توجه کرده که اکثراً برگرفته از منابع قبلی است. وی نامی از منابع خویش نمی برد. البته اشعاری که نویسنده در خصوص خسروخان بویراحمدی و میرزا یدالله ساداتی آورده، برای نخستین بار از جانب او ارائه شده است. عیب عمده و آشکار کتاب او، صفحه بندی مغلوط و مغشوش آن است. بنابراین از صفحه ۲۵ به بعد نظم و ترتیب صفحات بهم خورده و به هیچ گونه ای نمی توان صفحه درست را در استنادات خود ارائه داد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فصل دوم
حوادث تاریخی بویراحمد در دوره قاجار
و بازتاب آندر اشعار محلی
۲-۱-موقعیت جغرافیایی و طبیعی کهگیلویه و بویراحمد
استان کهگیلویه و بویراحمد ، در جنوب غربی ایران و در میان استانهای اصفهان، فارس، بوشهر، خوزستان، چهارمحال و بختیاری واقع است. این استان از شمال به چهارمحال و بختیاری، از شرق به اصفهان و فارس، از جنوب به فارس و بوشهر، از غرب به خوزستان محدود می شود. مساحت استان با ۱۶۲۶۴ کیلومتر مربع، حدود یک درصد مساحت کل کشور است، که تقریباً چهار پنجمآن را ارتفاعات و تپه ماهورها تشکیل می‌دهد و حدودیک پنجم آن دشت هاست. کوه های این استان جزو رشته کوه های زاگرس به شمار می آید که بلندترین آن کوه دنا در شمال شهر سی سخت است.این کوه ها در تنوع آب و هوایی منطقه مؤثر واقع شده، و دو اقلیم سردسیری و گرمسیری را به وجود آورده ا. ناحیه سردسیری، حدود نیمی از کل مساحت استان است که بیشتر، شهرستان های بویراحمد و دنا را شامل می شود.ناحیه گرمسیری، بیش از نیمی از کل مساحت استان و در شهرستان های کهگیلویه و گچساران است که تقریبا ۹۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در مسیر وزش بادهای گرم استان خوزستان است. هوای آن گرم و خشک و میزان بارندگی اندک است ( خلیلی و دیگران، ۱۳۸۸: ۷ -۳ ).
۲-۲- تقسیمات سیاسی
استان کهگیلویه و بویراحمد کنونی، تا پیش از قیام عشایر جنوب، خاصه جنگ مشهور«گجستان» (۳۱فروردین ماه ۱۳۴۲)جزیی از استان فارس و خوزستان بود. پس از این نبرد حساس و تاًثیرگذار، سازمان اطلاعات و امنیت کشور(=ساواک) در گزارشی به شاه و نخست وزیر، پیشنهاد« تجدید نظر در وضع جغرافیایی و تقسیم بندی اجتماعی و سیاسی منطقه و تشکیل یک فرمانداری کل و انتخاب یک افسر شایسته و دلسوز برای اداره ی امور محل» را ارائه داد)سیاهپور، ۱۳۸۸ : ۵۳۲ – ۵۳۱ ) .
ریاست ساواک کشور، موارد مهم دیگری نظیر ایجاد راه های خوب و مربوط نمودن این ناحیه به اصفهان و بهبهان و فارس، تاسیس ادارات و مؤسسات دولتی، احداث کارخانجات برق، قند، کبریت سازی و غیره، ایجاد مدارس ابتدایی و حرفه ای، ایجاد مؤسسات بهداشتی و کشاورزی و دامپزشکی را پیشنهاد داده بود .
به دنبال پیشنهاد های ساواک، تاًسیس فرمانداری کل«بویراحمد و کهگیلویه» پذیرفته شد. هیئت دولت در جلسه مورخ ۲۲تیرماه۱۳۴۲ تصویب نامه تشکیل فرمانداری کل بویراحمد و کهگیلویه را مصوب و منتشر نمود. در این تصویب نامه،ده یاسوج مرکز فرمانداری کل تعیین گردید و بنابراین بویراحمد سردسیر که پیشتر جزو استان فارس بود از آن منتزع شد و به همراه کهگیلویه و گچساران -که قبلا جزو استان خوزستان بود- تبدیل به یک فرمانداری مستقل گشت. بدین ترتیب، استانی مستقل به نام کهگیلویه و بویراحمد در نقشه سیاسی کشور به وجود آمد که بنا به تعبیر دقیق و زیبای محمد بهمن بیگی«تنها استان ایران بود که نه به دلیل جمعیت، نه به دلیل وسعت، نه به دلیل ثروت بلکه فقط در نتیجه قدرت موجودیت یافت»(بهمن بیگی، ۱۳۶۸: ۳۱۹).
فرمانداری کهگیلویه و بویراحمد در سال ۱۳۵۵ تبدیل به استانداری گردید و تا کنون یکی از استان های معروف کشور است. این استانداری در حال حاضر دارای ۷ شهرستان بویراحمد، کهگیلویه، گچساران، دنا، بهمئی، باشت و چرام می باشد.
۲-۳- پیشینه تاریخی بویراحمد
بویراحمد، یکی از اقوام بزرگ و پرجمعیت ساکن کهگیلویه و بویراحمد است که از قلمرو وسیعی برخوردار بوده است . نام بویراحمد، یک اسم قدیمی است که دقیقاً معلوم نیست از چه زمانی مرسوم و معمول شده است. در حال حاضر، قدیمی‌ترین سند مکتوب ـ مربوط به سال ۸۵۶ هـق است، که یکی از بزرگان قوم، نام خود را برسنگی نقر کرده است (صفی نژاد، ۱۳۶۸: ۲۱۳-۲۱۲). علاوه بر این، در یک سند معتبر محلی مربوط به عـهد شاه عباس دوم ، و نیز کتاب ریاض الفردوس در دوره شاه سلیمان ، نام بویراحمد مضبوط است (صفی نژاد، ۱۳۸۱: ۶۸۷-۴۸۹/ ۲٫ حسینی منشی، ۱۳۸۵: ۳۳).
آنچه از ظاهر روایات شفاهی بویراحمدی ها برمی‌آید ،این است که آنان، اتحادیه‌ای از طوایف و تیره‌های مختلف بوده اند. درست نمی‌دانیم که طوایف و تیره‌های تشکیل دهنده بویراحمد، از ابتدا کدام بوده است. «رینهولد لوفلر» معتقد است که احتمالاً «در نخستین مرحله، این ائتلاف و اتحادیه، شامل بخش‌های اصلی [طوایف] قایدگیوی، گودرزی، جلیلی، تاس احمدی و تامرادی بود» (Lofller، ۱۹۸۹: ۳۲۲).
مؤلف فارسنامه ناصری، از سه قوم جاکی، باوی و آقاجری در کهگیلویه و بهبهان نام می برد که بویراحمد یکی از باز مانده­های قوم جاکی است (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۷۹/۲).جاکی، از جمله اقوامی بود که در عهد اتابک هزار اسف لُر (۶۵۰-۶۰۰هـ ق) بدو پیوست، ودر دوره­ های بعد از شهرت خاصی برخوردار گردید (مستوفی، ۱۳۸۱: ۵۴۰/ اسکندر بیگ منشی، ۱۳۷۷: ۴۲۰/ ۱/ قزوینی، ۱۳۸۳: ۱۳۰). به گفته فسایی، جاکی به دو گروه چهار بنیچه و لیراوی تقسیم گردیده بود که بویراحمد، نویی، دشمن زیاری و چرامی چهار بنیچه محسوب می شدند و بهمئی، طیبی، شیرعلی و یوسفی لیراوی به شمار می رفتند (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۷۹/۲ و دومورینی، ۱۳۷۵: ۴۳). خورموجی به طور کلی «طوایف مختلفه» کهگیلویه را اینگونه بر می شمارد: «باوی، بویراحمد، نویی، طیبی، بهمئی، چروم، آقاجری، شیرعلی، یوسفی، شهرویی و دشمن زیاری» (خورموجی، ۱۳۸۰: ۱۰۳). بنا به تحقیق فسایی، طوایف تشکیل دهنده بویراحمد در دوره قاجار،عبارت بود از : «آقایی، اردشیری، اولاد میرزاعلی، باباملکی، باده‌لونی، باتولی، برآفتابی، تاس احمدی، تامرادی، جلیل خلیلی، سرکوهک، شیخ ممو، عباسی، گودرزی، نگین تاجی، مشهدی» (فسایی، ۱۳۷۸: ۱۴۸۲/۲). اکثر قریب به اتفاق طوایف مذکور، هسته اصلی بویراحمد را از عهد قاجار تا کنون شکل و انسجام داده‌اند.
حوادثی که در دوره قاجار در بویراحمد اتفاق افتاده فراوان است، که تنها بخشی از آن در منابع عصر یا روایات شفاهی آنها ضبط گشته است . چنانکه ملاحظه می گردد حضور برجسته و نقش تعیین کننده شخصیت‌های منطقه، موجب ماندگاری وقایع و ثبت آنان در منابع کتبی و شفاهی گردیده است. در واقع بررسی و پیگیری رخداد های مهم بویراحمد، با نام و عملکرد اشخاص مؤثر ممزوج گشته و در سلسله خوانین آن ادامه یافته است. بر مبنای اطلاعاتی که محمود باور در آغاز دهه ۱۳۲۰ارائه می دهد، محمدرحیم نامی جد بزرگ خوانین بویراحمد است که فرزندش عبدالرحیم و نوه اش قاید ملک بود (باور، ۱۳۲۴: ضمیمه ص ۹۲). قاید ملک سه فرزند به نام های هادی، شاهین و عبدالخلیل داشت که هرسه مدتی حاکمیت بویراحمد را در دست داشتند.
۲-۴- هادی خان بویراحمدی
قاید ملک (یا کی ملک) پدر هادی خان ، دو فرزند دیگر به نام های شاهین و عبدالخلیل داشت ، که ابتدا هادی به مقام خانی اتحادیه بویراحمد رسید (کیاوند ، ۶۶:۱۳۶۸ / باور ، ۸۷:۱۳۲۴).هر چند سال تولد و مدت حاکمیت هادی خان معلوم نیست اما او مدتی حاکم کهگیلویه بود و لقب «والی» را کسب کرد . به رغم این، مؤلف کتاب «حکومت ، سیاست و عشایر» والی گری هادی خان بر کهگیلویه را در عهد آقامحمدخان قاجار ذکر کرده است (کیاوند ، ۶۷:۱۳۶۸). بنا به نوشته فسایی: «در زمان سلاطین زند ، هادی‌خان بویراحمدی به کلانتری این ناحیه [بویراحمد] و چندی به ضابطی طوایف چهار بنیچه [بویراحمد ، چرام ، دشمن زیاری و نویی] برقرار بود» (فسایی ، ۱۳۷۸ : ۱۴۸۲/۲).
در «ویژه نامه هنر و فرهنگ ایل بویراحمدی»به نقل از راویان شفاهی ، القاب «والی و عالی» را به ترتیب مخصوص هادی خان و برادرش شاهین خان دانسته که در دوره فتحعلی شاه قاجار به آنها تعلق گرفته است (نامه نور ، ۱۰۶:۱۳۵۹). بی تردید این نکته نادرست است؛ زیرا سال وفات هر دو تن، پیش از پادشاهی فتحعلی شاه بود. به نظر نمی رسد، روایت مندرج در کتاب کیاوند صحت داشته باشد. احتمالاً بایستی نوشته فسایی را-که به زمان رخداد نزدیک تر است- ارجح دانست.
باری بر مبنای سنگ نوشته مزار هادی خان ، سال وفات او ۱۲۰۸ ق است و از فحوای آن برمی‌آید که مرگ وی طبیعی رخ داده . به رغم این استنباط ، کیاوند می نویسد: «هادی خان در جنگی با ایل طیبی کشته شده» (همانجا). البته نویسنده هیچ اطلاعات دیگری در باب قتل هادی خان و جنگ با طیبی ها ارائه نمی کند . منابع دیگر نیز در این رمینه خاموشند . در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد ، سرودن اشعار در رثای مرده – خاصه اشخاص بزرگ و معروف – معمول بود و غالباً بر سنگ قبر آنان حک می شد . اشعار زیر که شاعر آن گمنام مانده ، بر سنگ مزار هادی خان نقر گردیده است .
«آه و فریاد از جفا و جور چرخ داد و بیداد از قضای آسمان
خان عالی قدر هادی خان سرور و سردار و سرخیل جهان
در شجاعت رستم و اسفندیار در عدالت سنجر و نوشیروان
در زمان امتداد دولتش جمله اندر سایه امن و امان
ناگهان از بخت نافرجام ما از کج اقبالی اهل این مکان
گلبن اقبالش از پا اوفتاد شد بهار گلشن عمرش خزان
در آدینه شب به هنگام عشا گشت مرغ روحش از قالب روان
خواند تاریخ وفاتش میر عقل سال و ماهش را که تا سازد عیان
هاتف غیب این ندا در داد و گفت سال تاریخ وفاتش جاودان » (صفی نژاد ۱۳۶۸ : ۶۰۸).
۲-۵- شاهین خان بویراحمدی
پس از مرگ هادی خان برادرش شاهین به مقام خانی رسید. دوران حاکمیت وی مستعجل بود . زیرا چهار سال بعد ، به دست برادرش عبدالخلیل کشته شد . بنا به نقل راویان شفاهی در سال ۱۲۱۲ ق : «شبی شاهین خان با برادرش عبدالخلیل ، در قلعه دهدشت مشغول صرف شام بوده» که « ناگهان عبدالخلیل شمشیری بر گردن» وی «فرود می آورد و سرش را از تن جدا می کند و از قلعه پایین می اندازد» (کیاوند ، ۱۳۶۸ : ۶۷). نویسنده هیچ گزارشی از علل و انگیزه قتل شاهین خان به دست نمی دهد . اشعاری که شاعر گمنام در رثای شاهین خان سروده و بر سنگ قبرش منقور گشته به شرح زیر است :
«فغان از این جهان [ظلمت ] آور دریغ از گردش چرخ مدور
بلند اقبال شاهین خان که بودی به حسن و رای چون خورشید انور
به هنگام سخاوت حاتم طی به درگاهش یکی دیرینه چاکر
شب آدینه ناگه کشته گردید ز کج رفتاری چرخ ستمگر
نبود از دوستان دلنوازش به پهلو غیر زخم تیغ و خنجر
تقاضای فلک بودی و گرنه برادر کی کند قصد برادر
چو زمزم خواهرش از اشک ریزان سیه پوش از غمش چون کعبه مادر
شفیع او شهید کربلا باد ز الطاف الهی روز محشر
ز میر عقل جستم سال و تاریخ بگفتا معذرت زین قصه بگذر
غریب آمد حروف سال فوتش چو شد مقتول از تیغ برادر» (صفی نژاد،۱۳۶۸: ۶۱۰ – ۶۰۹).
۲-۶- عبدالخلیل و سرانجام او
عبدالخلیل که گویا فردی خشن و بی رحم بوده ، اندکی پس از قتل برادر کشته شده است . محمدطاهر فرزند هادی خان و پسر برادر عبدالخلیل ، بعد از سفاکی عبدالخلیل به جنگ او رفت و به قتلش رسانید . در توصیف عبدالخلیل بیتی مبالغه آمیز که ظاهراً مبین شخصیت اوست ، گفته شده که شاعر آن نیز نامعلوم است :
«شود کوه آهن چو دریای نی اگر بشنود نام عبدالخلیل» (کیاوند ، ۱۳۶۸ : ۶۷).
۲-۷- محمد طاهر خان و وقایع عهد او

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...