غیر از این ، صحنه های دیگری هم مربوط به تشریفات دیگر در داخل معابد تصویر می شده مانند تشییع زورق مقدس ، تشریفات معبد و همچنین تشریفات مخصوصی که طی آن رب النوع توت ، با حضور خود پادشاه ، نام او را روی میوه های درخت مقدس ، هلیوپولیس می نویسد .[۲۳۹]
دراویدی ها از اقوام سومری بوده اند که در هزاره چهارم پیش از میلاد از راه شمال غربی بر سرزمین هند استیلا یافته اند و پس از غلبه بر سکنه قدیم زندگی خود را از راه شکار و کشاورزی و گله داری تامین کرده اند . مذهب آنها پرستش خدایان متعدد بود و ستایش حیوانات در این مذهب اهمیت شایان داشته است . از آثار آنها مهرهای سنگی با تکنیک نقش برجسته و مجسمه های سفالی و سنگی در اندازه های مختلف کشف گردیده است .[۲۴۰]
نوع اسلحه مقداری با وضع اقلیمی و جغرافیایی ملت ها ارتباط داشته است . در کشوری وسیع و کوهستانی مانند ایران سلاح دور زن چون تیر که می بایست بر اسب های تیزرو به کار برده شود ، زمینه دارتر است در حالی که در کشورهای کم عرصه ای مانند یونان ، سلاح متناسب با نبرد رودررو انتخاب می شد . هرودوت می گوید که سربازان پارسی ( یا لااقل سرکردگان لشکر) زره بر تن داشته اند ترکیب سپاهیان ایران شبیه ماهیت ساختمان «تخت جمشید» بود . همانگونه که همه استادکاران و کارگران سرزمین های تابع شاهنشاهی در ساختن این بنا شرکت جستند و مصالح از سرزمین های متنوع دوردست آورده شد ، در لشکر نیز می بایست از چهل و شش قومیت تشکیل گردند البته در راه تخریب و هجوم و نه سازندگی .[۲۴۱]
بخش پنجم
۵-۵ : وجود نمادهای اعتقادی هخامنشیان درحجاری
حیوانات از ابتدا نقش فعال و گسترده ای در کلیه جوانب زندگی بشر داشته اند . این نقش در زمینه های مختلف احساسی ، زیبایی شناسی ، جادویی ، مذهبی و فلسفی قابل مشاهده است . تمدن های مشرق زمین حیوانات را یا به خاطر فوایدی که برای انسان داشته اند یا به خاطر انگیزه های مذهبی مورد پژوهش قرار داده اند .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
حیواناتی که بیشتر در این آثار هستند ، عبارتند از : اسب ، گاو ، قوچ ، مارال ، بز کوهی ، شیر و حیوانات خیالی مانند گریفین .
۵-۵-۱ اسب :
ار دوران پیش از هخامنشیان نیز این حیوان مقدس و با ارزش بود .
به کار بردن نقش اسب در حجاری ها ، ظروف ، سکه ، مهر و فرش را در دروه هخامنشی نمی توان نادیده گرفت .[۲۴۲]
در داستان آفرینش از میان آب ازلی ، نخست آتش ، عین اسبی است که محل او در آب است و آفریدگار کاینات در تجسم مادی خود به صورت اسب در آمده است .
در فرهنگ ایران به ویژه اسب و گردونه ، از زمان های کهن استفاده شده است . مهر از جمله ایزدانی است که بر گردونه ی مینوی نشسته است .
معنای سمبلیک اسب :
اسب در معنای سمبلیک به معنی آزادی ، اندام زیبا ، انرژی خورشیدی ، بخشندگی ، پایداری ، پیروزی ، تحمل ، حرکت ، حس شنوایی ، خیرخواهی ، دانش زمانی ، سپاس گذاری و قدردانی ، سرعت ، فراوانی ، فهمیدگی ، نیرومندی هوش ، همچنین خیره سری ، جنگ ، سرسختی و لجاجت و غرور هم آمده است .
اسب با بال موج دار نشانه خورشید است . اسب در حال پرواز ، مرکب خدایان ، نشانه ظهور علم ، فهم و هوش می باشد.
اسب سفید یا طلایی در اساطیر ایران باستان شکلی از « تیشتر » آورنده ی آب ، نشانه مردی و نیرومندی است .
اسب همراه ارابه نشانه خدای باد ، خورشید یا دریا است و چهار اسب در اساطیر چهار جهت اصلی است .
از جمله نقوش مربوط به اسب مجسمه اسب برنزی سواری از دوره ی هخامنشی مربوط به قرن ۶-۴ ق . م در موزه ی بریتانیا است این مجسمه نشان می دهد که در زمان کوروش بزرگ اسب هایی که در زمان جنگ به دست می آوردند و اسب هایی که برای پیش کش به آنها تقدیم می شد نشان میدهد که ، این اسب ها را در نظام به کار می برند و تنها هدیه ای که آنها می پذیرفتند اسب و سلاح بود .
این اسب اختلافی با مجسمه اسب های دیگر دارد این است که ، در دوره های قبل هر ۴ پای اسب ها را نمایش داده شده بود . در صورتی که ، در این تصویر فقط دو پای جلویی نشان داده شده است .[۲۴۳]
از جمله آثار دوره ی هخامنشی که نقش اسب روی آن حک شده است در زمینه ی نقش برجسته نوعی پلاک سیمین از این دوره است که نقش سوارانی کنده شده که همه ی آنها با لباس مادی هستند .
شاید این نقش مربوط به تزئینات روی سپرهای دوره ی هخامنشی است و چهار سوار هنگام شکار به طور برجسته نمایش داده شده است . در این تصویر چهار اسب خیلی زیبا به صورت دایره وار با گردی خود پلاک ها هماهنگی را ایجاد کرده اند و به صورت نیم رخ نمایش داده شده اند .
از دوره ی هخامنشی و پارتی مهرهایی به دست آمده که ، نقش کامل اسب و یا سر اسب بر پشت سکه ها نقش بسته و درجه اهمیت اسب را در آن زمان نشان می دهد .[۲۴۴]
۵-۵-۲ گاو :
از حیواناتی که تقدسش حتی تا عصر حاضر ، نزد برخی از اقوام هند و ایرانی ادامه یافته است و در کتب پهلوی برای این گاو اساطیری ایرانیان نام های سروو و سرسئوک و هذیوش ذکر شده است که به ترتیب شاخ دار و پیشانی سفید و باهوش می باشد . کلاً مردم فلات ایران و آریائیان آریاورته ، خراسان و ماوراءالنهر گاو را مقدس می دانستند .
در اساطیر کهن ایران گاو یکتا آفریده gaw- I – ek- dad نمادی از منبع رویش و بالندگی گیاهان بود که از استخوان هایش کوه ها ، از خونش جوی ها و از سایر اعضایش پدیده های دیگر خلق شدند .
در آثار فراوانی که از دوره هخامنشیان بر جای مانده اند ، نقش گاو و گاو بال دار به عنوان نمادی از برکت و آفرنش مورد استفاده هنرمندان آن زمان قرار گرفته بود . نقش های حیوانات و دیوار نگاره های تخت جمشید و شوش بیشتر متاثر از نقش های بابلی هستند .
از آثار دیگر می توان به نقش برجسته نبرد شیر و گاو ، گاوهای بال دار و پیشکش های مقدس نوروزی به شاه اشاره نمود.[۲۴۵]
در افسانه های آریایی گاو مقدس و نماینده قدرت و نیرو است .
گاو در فرهنگ کهن مصری ، به علت سابقه ی گاو آپیس و در فرهنگ هندی ، به سبب زمینه های پرستش و تقدیس گاو نیز بسیار توجه و ستایش شده است .
مقام گاو در زمین برابر «ثور» در آسمان است . زیرا وی در کشتکاری زمین نقش موثری دارد حیوان منتسب به روح غلات . علامت خورشید ( چون خورشید برای سودمندی دیگران در خود می سوزد . در تصویرهای سمبلیکی ، غالباً به شکل گنبد (خورشید درخشان) مصور شده است ) .
گاو با سری از شیر علامت حاصل خیزی و قدرت زمین است .
از جمله نقوش مربوط به گاو سرستونی است در تخت جمشید که نقش دو گاو روبروی هم قرار گرفته را نشان می دهد.[۲۴۶]
درباره ی نقش گاو در هنر ایران می توان به تصویر گاو ماده ای دیگری که در یکی از سرستون های تخت جمشید حجاری شده است اشاره کنیم . در ایران باستان شاخ گاو ماده علامت رسالت ، عقل و علامت خورشید یا ماه بوده است . نمونه ای دیگر از تصویر و نقش گاو را می توان روی یکی از مهرهای زمان هخامنشی مشاهده کرد . در تصاویر دیگر مربوط به گاو می توان به ریتون ها و ساغرهای نقره ای اشاره کرد که مربوط به زمان اشکانیان و از مقبره ی هفت برادران به دست آمده است که به ساغرهای شاخی شکل مشهورند و کاملاً قابل مقایسه با کار هنرمندان زمان هخامنشی است .[۲۴۷]
۵-۵-۳ مارال و بز کوهی :
این حیوانات در باور اقوام آریایی از حیوانات مقدس محسوب می شدند . ویژگی عمده مارال که از خانواده بز است ، شاخ های دراز و متمایل به عقب اوست .
بز کوهی ، حیوان مورد توجه و با اهمیت تواحی کوهستانی ایران بوده است .
بز کوهی را یکی از مظاهر مفید و طبیعی می دانند در لرستان ، بز گاهی نماد خورشید و زمانی نماد باران است . در زمان های باستان ماه ارتباط نزدیک با باران داشت . بنابراین معتقد بودند رابطه ای میان شاخ های پیچیده بز کوهی و هلال ماه وجود دارد و باور داشتند که شاخ های بز کوهی در ریزش باران موثر است .
نود درصد سنگ نگاره های موجود در ایران دارای نقش بز کوهی با شاخ های بلند سمبلیک است که نشان و پیام آن (آب ، باران ، فراوانی و نعمت ، نگهبان ماه ، نگهبان و ناجی مشی و مشیانه ) است و این ارتباط پیامی و کلامی مشترک بر روی سفال ها نیز از اعصار کهن بر جا مانده است . وجود تصاویر بز کوهی بر روی سفال ها ، ظروف فلزی ( برنز ، نقره و طلا) و نقوش آنها با شاخ های سمبلیک بر سنگ های سخت کوه ها ، جداً تحسین برانگیز و قدرت ماندگاری آن به جهت اعتقادات مردم است . نمونه دیگر دسته گلدان بز کوهی از جنس نقره باقی مانده از دوران هخامنشیان است . [۲۴۸]
۵-۵-۴ شیر :
حیوانی است که نقش آن را در بسیاری از آثار اقوام ایرانی می توان دید ، حتی در دنیای امروز و در آثار ملل گوناگون نیز نقش این جانور به صورت سمبلیک یا در هنر گرافیک دیده می شود .
شیران نگهبان های نمادین پرستشگاه ها ، قصرها و آرامگاه ها بودند و تصور می رفت درنده خویی آنها موجب دور کردن تاثیرات زیان آور باشد . در آثار دوره هخامنشی ، قداست شیر را که بازتابی از اندیشه های دینی پیشینیان این سرزمین است ، به خوبی در می یابیم . نقش برجسته ها و حجاری ها ، تندیس ها ، سرستون ها ، دیوارنگاره ها ، شیرهای سنگی ، ظروف ، لوازم زینتی و جواهرات ، سلاح و ادوات جنگی ، ریتون ها ، مهرها و بسیاری از آثار بر جای مانده از دوره هخامنشی ، نشانه برتری و قداست آن بر سایر حیوانات است .
نقش شیر در هنر دوره هخامنشی متاثر از باورها و اساطیر اقوامی چون عیلام ، بین النهرین ، سومر ، اکد ، بابل و آشور است . شیران نیز از نگهبانان کاخ های پادشاهان بودند .
سرتاسر یکی از حیاطهای کاخ با یک ردیف از آجرهای لعاب دار از تابلوهای شیر بال دار تزیین شده اند .
این جانور خیالی ترکیبی از موجودات گوناگون است که با یکدیگر مرتبط هستند و نقشی از زندگی و قدرت را نشان می دهند و از طرفی یادبودی است از خصوصیات بیست و سه استان از تشکیلات پهناور امپراتوری هخامنشی که برای داریوش کار می کردند .
سر و پاهای جلویی این حیوان از یک شیر تشکیل شده ، گردن با پرهایی است با سه رنگ ، شاخ ها شاخ های بز و گوش های مانند گوش های کفتار (گرگ) هستند . بدن و دم آن از یک شیر و پاهای عقبی چنگال های عقابند . دو جفت از نقش ها با اختلافاتی در وضعیت و لعاب ها بازسازی شده اند و هر تابلو کمی بیشتر از دو متر و سی سانت طول و تقریباً یک متر بلندی دارد و چهار لعاب آبی ، سفید ، زرد و سبز مورد استفاده در این تابلوها می باشند .[۲۴۹]
از معنای سمبلیک این حیوان می توان : آتش ، ابهت ، پارسایی ، پرتو خورشید ، پیروزی ، تابستان ، دزدی ، دلاوری ، روح زندگی ، سبعیت ، سلطان جانوران ، سلطنت ، شجاعت ، عقل ، غرور ، فکر ، قدرت ، قدرت الهی ، قدرت نفس ، گرمای خورشید ، مراقبت ، مواظبت ، نیروی ابر انسانی و مادون انسان (الهی و حیوانی) را نام برد .
سر شیر به نشانه مراقبت و هوشیاری و اندام پسین او مظهر قدرت است ، شیر اگر همراه با خورشید نشان داده شود علامت ملی ایران قدیم و اشاره به ساکن شدن قدرت در خورشید است.
در میان نقوش مربوط به شیر و خورشید ، شکلی است مرکب از صورت شیر که در پنجه ی راست شمشیری دارد و بر پشت او آفتاب می درخشد . این علامت نشان رسمی دولت و پرچم ایران بوده است . که پیشینه ی این نشان به روزگاران کهن مربوط می شود .
به این بیان که ، از گذشته های دور ایرانیان از خورشید ، که نماینده و مظهر خداوند و میترا و پیمان و زور و نیرو است و عقاب که فر و شکوه و سلطنت از اوست ، برای خود پرچم و درفش داشته اند .
شیر (مظهر قدرت) با اسب ، هر دو مظهر و نماینده خورشید بوده اند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...