تعاملات: ممکن است ویژگی تعاملات میان زوجین برای کیفیت زندگی زناشویی مهمتر از صفات اجتماعی یا فردی باشد. مثلاً، لویس و اسپانیر (۱۹۷۹)، گزارش کرده­اند که احترام مثبت، ارتباطات اثر بخش، غیاب تعارض نقش و رضایت­مندی به کیفیت زندگی زناشویی بالاتر می­انجامد (غلامعلیان و احمدی، ۱۳۸۷).

برقراری و حفظ ارتباط زناشویی سالم و رضایت بخش بر اساس فراهم شدن فضای خانوادگی با همسرانی برخوردار از سلامت و رضایت، مثبت اندیشی، مساوات، انعطاف پذیری، احساس مسؤلیت و عالم و عامل بودن، تعهد و انصاف و خوش بینی، حل مسالمت آمیز مسایل و مانند اینها را لازمه تحکیم روابط زناشویی و در نتیجه داشتن زندگی رضایت­مندانه می­دانند (به پژوه و رمضانی،۱۳۸۴). برادبوری و همکاران (۲۰۰۰) به گزارش مطالعاتی پرداخته­اند که پیشنهادگر یک الگوی چرخه­ای از تقاضاهای بسیار از یک همسر و احتراز بسیار از جانب دیگری می­باشد که در نهایت به کاهش کیفیت زندگی زناشویی می­انجامد.

شکست در برقراری ارتباط یکی از رایج­ترین مشکل­هایی است که از سوی همسران ناراضی ابراز می­شود. ده رفتار مانع از ارتباط همسران به شرح زیر است: نق زدن، حرف همدیگر را قطع کردن، فاجعه آمیز کردن مسایل، بگو مگو کردن در مورد چیزهای کم اهمیت، تعمیم بیش از اندازه، منحرف شدن از موضوع اصلی، پر توقع بودن، توهین کردن، ریشخند زدن و انتقاد گزنده (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰).

روابط جنسی: فعالیت جنسی تنها یک نمونه از رفتار متقابل زن و شوهر است و بدیهی است که رضایت از رابطه جنسی ارتباط تنگاتنگی با رابطه کلی زن و شوهر دارد. یک ارتباط جنسی مشکل آفرین ممکن است بر تعامل عمومی زن و شوهرها تأثیر زیان آوری داشته باشد. در عمل ممکن است چرخه معیوبی از تأثیر رخ دهد که در آن ناهماهنگی زناشویی در عملکرد موفقیت آمیز جنسی تداخل نموده و ناهنجاری جنسی موجب بروز ناسازگاری زناشویی بیشتری گردد. وقوع هر یک از مشکلات جنسی یا زناشویی ممکن است تأثیر زیان آوری بر سایر حوزه­ها بگذارد (باگاروزی،۱۳۸۷). بنابراین جای شگفتی نیست که بین کیفیت زندگی زناشویی و رضایت جنسی همبستگی بالایی وجود دارد. یاوری کرمانی (۱۳۸۷) در پژوهش خود به بررسی رابطه رضایت‌مندی زناشویی و جنسی در زنان پرداخت، نتایج بررسی او نشانگر وجود همبستگی بالا در این دو بود.

اکثر زن و شوهرهایی که برای اختلال جنسی به درمان روی می­آورند، کیفیت زندگی زناشویی پایین را نیز عنوان می­ کنند. به طور مشابه، اغلب افرادی که برای درمان زناشویی مراجعه می­ کنند از مشکلات رابطه جنسی رنج می‌برند. گاهی اوقات مشکلات مربوط به رابطۀ غیر جنسی زوجین می ­تواند مسایل جزیی را که احتمالاً در زندگی جنسی آنان وجود دارد، تشدید کند. بعضی مواقع رابطه جنسی به میدان جنگ برای کشمکش­های زناشویی مبدل می‌شود. برای مثال، برخی از همسران برای اثبات برتری یا به دلیل حسادت و تنبیه­گری، ناخواسته مشکلات عمده­ای را در رابطۀ جنسی میان خود و شریک جنسی­شان پدید می­آورند (مرادی،۱۳۷۹).

مدت ازدواج: این یافته که کیفیت زندگی زناشویی با گذشت زمان کاهش می­یابد، یافته­ای متداول محسوب می­شود (استتس، به نقل از غلامعلیان و احمدی،۱۳۸۷). اکثر پژوهش­ها بر سال­های اولیۀ ازدواج تمرکز کرده‌اند. به عنوان مثال، کارنی و برادبوری (۱۹۹۷)، دریافتند که نمرات رضایت زناشویی در خلال چهار سال اول ازدواج کاهش یافته و سپس افزایش می­یابد. ادعاهای اولیه مبنی بر اینکه ازدواج­ها بعدها در طی سال‌های آتی بهبود می­یابند توسط پژوهش­های اخیر تأیید نشده­اند. مقایسۀ میان مطالعات پیشنهادگر آن است که کیفیت زندگی زناشویی در وهلۀ اول به سرعت کاهش یافته و سپس افزایش می­یابد (الیس، ۲۰۰۴).

روابط قبل از ازدواج: روابط قبل از ازدواج با فردی به غیر از همسر فعلی از رابطه­ای منفی با رضایت و ثبات زناشویی برخوردار است (استتس،۱۹۹۶؛ به نقل از الیس، ۲۰۰۴). همچنین کیفیت زندگی زناشویی در ازدواج‌های اول بالاتر از ازدواج­های بعدی است. روابط قبل از ازدواج از رابطۀ منفی با کیفیت زندگی زناشویی برخوردار است. اما با این حال مشخص نمی­باشد که آیا واقعیت زندگی کردن با هم یا نوع افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی می­ کنند در این اثر دخیل می­باشد (الیس، ۲۰۰۴).

 حضور کودکان: افراد با فرزند کیفیت زندگی زناشویی بهتری را در قیاس با افراد بدون فرزند گزارش می‌کنند. اینکه فرزندان چگونه در طی دوران بارداری و طفولیت بر کیفیت زندگی زناشویی تأثیر بگذارند در بین زوجین متفاوت است و ممکن است در این بین سبک­های تعاملی و فرزند پروری در تعیین اثرات تولد فرزندان بر کیفیت زندگی زناشویی حائز اهمیت­تر باشند (برادبوری و همکاران، ۲۰۰۰). همچنین به نظر می­رسد پس از تولد فرزندان رابطه زناشویی بیشتر بر کارکردهای ابزاری و کمتر بر ابراز هیجان متمرکز می‌شود بویژه برای زنان. تولد یک نوزاد از رابطه معنادار با اختلافات زناشویی ادراکی برخوردار است (راجرز،۲۰۰۱؛ به نقل از الیس، ۲۰۰۴).

تقسیم وظایف: عدم توافق بر سر تقسیم وظایف در منزل یک منبع کیفیت زندگی زناشویی پایین محسوب می­شود. ویلکی و همکارانش (۱۹۹۸) دریافته­اند که شوهران دارای نگرش­های سنتی در هنگامی که همسرانشان شاغل هستند از سطوح کیفیت زندگی زناشویی پایین­تری برخوردار هستند. ظاهراً ادراک از عدالت، اثرات ترجیحات تقسیم وظایف و ترجیحات نقش بر کیفیت زندگی زناشویی را متعادل می­ کند. کیفیت زندگی زناشویی همچنین متأثر از انتظارات نقش در بافت طبقۀ اجتماعی می­گردد، مثلاً در طبقات پایین­تر ممکن است زنان به خاطر احتیاج روی به کار بیاورند و از زنان دارای تحصیلات بالا انتظار کار کردن برود. بنابراین در اینجا این خود استخدام نخواهد بود که برای کیفیت زندگی زناشویی حائز اهمیت است بلکه مسئله مهم میزان تطابق تجارب خانواده با استخدام خواهد بود (الیس، ۲۰۰۴).

کیفیت زندگی زناشویی همسر: نشان داده شده است که کیفیت زندگی زناشویی زنان و شوهران از رابطه‌ای معنادار و مثبت در هر یک از مقاطع سنجش برخوردار است. راسل و ولز (۱۹۹۴)، دریافتند که کیفیت زندگی زناشویی همسر حائز بیشترین تأثیر بر کیفیت زندگی زناشویی است. با پیشنهاد به اینکه عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی زناشویی یکی از زوجین از تأثیر قابل ملاحظه بر کیفیت زندگی زناشویی دیگری برخوردار است (الیس، ۲۰۰۴).

[۱]. Stets

[۲]. Karney

[۳]. Bradbury

[۴]. Rogers

[۵]. Wilkie

[۶]. Russel

[۷]. Wells

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...