فايل دانشگاهی – رسانه و بزهکاری از دیدگاه جامعه شناسی انحراف |
رسانههای جمعی، بهویژه رسانههای تصویری نظیر سینما و تلویزیون، تأثیراتی مستقیم و سریع بر رفتار جوانان دارند. به اعتقاد سادرلند (۱۹۴۲) جوانان در فرایند یادگیری اجتماعی به تقلید از رفتاردیگران میپردازند و از طریق رسانهها برخی از رفتارهای بزهکارانه نظیر پرخاشگری و خشونت را میآموزند. در سالهای اخیر، تأثیر نمایشهای مداوم خشونت تلویزیونی بر بزهکاری جوانان در کانون بحث جامعهشناسی انحرافات و روانشناسی اجتماعی قرار گرفته است؛ برای مثال نتایج پژوهشهای انجام شده بیانگر آن است که خشونت رسانهها گرایش به رفتار خشونتآمیز را در بین جوانان افزایش داده است (مقدم، ۱۹۹۸). جوانانی که در معرض تماشای فیلمهای خشونتآمیز و سکسی قرار میگیرند در یک فرایند همانندسازی با بازیگران فیلمها رفتار بزهکارانه را از طریق پیوستگی با رسانهها یاد میگیرند. رفتارهایی که رسانههای به تصویر میکشند بر چگونگی رفتار مخاطبان اثر میگذارد. بهعلاوه، هنگامی که بازیگران فیلمها و سریالهای خشن در رسانههای تصویری به عنوان گروه های مرجع جوانان عمل می کنند، جوانان از بزهکاری ملایم نظیر تخریب اموال مدرسه به سمت بزهکاری شدید نظیر ضرب و جرح گرایش مییابند، به این معنی کهبا تقلید از بازیگران فیلمهای خشن پلیسی، ابزارها و روش های قدیمتر رفتار خشونتآمیز را کنار گذاشته و از ابزارها و روش های جدیدتری که بازیگران فیلم به کار میبرند استفاده می کنند. استفاده از اسلحه در بین جوانان امریکایی به جاری کارد برای قتل در فرایند همانندسازی و تقلید از رسانهها شکل گرفته است.
برای روانشناساسن اجتماعی و جامعهشناسان انحرافات این سؤال مطرح است که «آیا در معرض تلویزیون (یا هر رسانه دیگری همچون سینما) قرار گرفتن علت بزهکاری است»؟ باندورا (۱۹۷۳) نظریهپرداز یادگیری روانشناختی در پژوهشهای خود نشان داد که تلویزیون پرنفوذترین رسانه برای جوانان است و می تواند در آموزش شیوه های رفتار پرخاشگرانه، کاستن ممانعتها از پرخاشگری و حساسیتزدایی و عادت به خشونت مؤثر باشد. در پژوهش دیگری فیلیپس (۱۹۸۳) به این نتیجه رسید که میزان کشتارها و دیگر رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه در امریکا در روزهای بعد از مسابقات بوکس سنگین وزنها به گونه معنیداری افزایش یافته است. روانشناسان اجتماعی در تأثیر رسانهها بر رفتار خشونتآمیز فرایندهای زیر را بیان کردهاند:
-
- نمایش خشونت رسانهای ممکن است موانع بینندگان برای مشارکت در رفتار خشونتآمیز را تضعیف کند. پس از مشاهده رفتار خشن قهرمانان فیلمها، به نظرمیرسد که جوانان بیننده چنین برداشت کنند که: «اگر آنها بتوانند این کار را انجام دهند، ما نیز میتوانیم».
- نمایش خشونت رسانهای ممکن است بینندگان را با فنون نوینی از حمله و آزار به دیگران آشنا کند که قبل از مشاهده چنین فیلمهایی درباره این فنونِ به کارگیریِ خشونت آگاهی نداشتند. افزون بر این، اگر آنان این فنون را بیاموزند ممکن است در شرایط و موقعیتهای بعد نیز از آنها استفاده کنند.
- تماشای اشتغال قهرمانان فیلمها در کنشهای خشونتآمیز می تواند تأثیر شدیدی به شناخت بینندگان در
مورد خشونت و پرخاشگری داشته باشد؛ به عبارت دیگر، مشاهده خشونت و پرخاشگری ممکن است باورهای بینندگان را در مورد چنین کنشهایی تغییر دهد و نتیجهگیری کند که دنیای اجتماعی پیرامون آنان از رفتار خشونتآمیز و پرخاشگرانه لبریز است و چون تمام جوامع این نوع رفتار را تجربه می کنند، بنابراین خشونت و پرخاشگری توجیهپذیر و پذیرفته شده است.
- نمایش مداوم خشونت رسانهای ممکن است حساسیت عاطفی بینندگان را نسبت به خشونت و پرخاشگری و پیامدهای مضرش کاهش دهد (بارون و بیرن؛ ۱۹۸۷: ۳۱۲).
باید به این موضوع توجه داشت که مشاهده تلویزیون در خلأ اتفاق نمیافتد. اگرچه بیشتر پژوهشها نشان میدهد که واکنشهای جوانان به نمایشی ویژه، دقیقاً بعد از تماشای نمایش موردنظر رخ میدهد، با این حال، نمیتوان رابطه علت و معلولی مستقیمی بین تماشای فیلمهای پلیسی، جنایی و سکسی بر بزهکاری جوانان فرض کرد. رفتار را باید در زمینه های اجتماعی و اقتصادی کلیتر و تحت تأثیر متغیرهای مختلف نظیر جنس، تجارب خانوادگی و روابط جوانان با دوستان و همسالان جستجو کرد، که در این میان، تماشای تلویزیون به مانند هر پدیده اجتماعی دیگر نمیتواند در پیدایش رفتار عاملی بدون تأثیر باشد؛ برای مثال زنان نسبت به مردان بیشتر تلویزیون تماشا می کنند، با وجود این نرخ بزهکاری میان مردان بالاتر است. در ارتکاب رفتار بزهکارانه غیر از رسانههای تصویری عوامل دیگری نیز درگیر میباشند (رید، ۲۰۰۰:-به نقل از احمدی؛۱۳۸۴: ۱۴۲-۱۴۵) بنابراین مسئله مهم تعیین متغیرهایی است که در تبیین واکنشها به خشونت رسانهای درگیر میشود، زیرا بخشی از تأثیرات محتوای تلویزیون به گسترهای از شرایط اجتماعی و اقتصادی بستگی دارد تا پیامهای دریافتی از تلویزیون فهم و درک گردیده و فرد را به واکنش برانگیزد.
نظریه سوزن تزریقی (گلوله جادویی)
نظریه تزریقی، جزء اولین نظریات اثرهای ارتباط جمعی بر نگرشها، درک دنیا و رفتار است. این دیدگاه نه بر اساس بررسی های دقیق علمی، بلکه در اثر مشاهدۀ محبوبیت زیاد مطبوعات و رسانههای جدیدی مثل فیلم و رادیو و نفوذ آنها در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بوده است. (مک کوایل، ۱۳۸۵: ۳۳۵).این نظریه مصداق الگوی تاثیر مطلق محتوای رسانه ای بر نگرش و رفتار مخاطبان است. این نظریه گویای آن است که پیام های رسانه ای به طور یکسان و یکنواخت به همه مخاطبان می رسد و تاثیر مستقیم و قوی بر جای می گذارد. به عبارتی، نظریه تزریقی وسایل ارتباط جمعی را دارای تاثیر مطلق، مستقیم و فوری بر مخاطب می داند. رسانه ها نه تنها به تغییر نگرش مردم بلکه به تغییر رفتار آن ها نیز قادر هستند. مخاطبان به طور مستقیم به رسانه ها مرتبط هستند و تاثیر رسانه ها بر نگرش و رفتار آن ها، فوری اتفاق می افتد (مهدی زاده، ۱۳۹۱: ۵۱).
[۱].Hypoderamic Theory
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:38:00 ب.ظ ]
|