کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



 

ازدواج و دگرگونی آن

(بنیادی در اسلام گذارده نشده است که در نزد خداوند پسندیده تر از بنای ازدواج باشد)

حضرت محمد (ص)

ازدواج یکی از مهم ترین نیاز هایی است که تقریبا تمام ابعاد زندگی انسان را برای حدود نیم قرن تحت تاثیر قرار می­دهد.قدمت ازدواج به اندازه تاریخ است و از روزی که انسان وجود داشته، عشق و محبت، ازدواج و اختلافات زناشویی هم وجود داشته است. در واقع سلامت روانی انسان تاحد زیادی در گرو یک ازدواج خوب و موفق است. تکامل و رشد شخصیت انسان به کم وکیف روابط او بستگی دارد و روابط صمیمانه در واقع حکم یک رابطه درمانی را دارد که می ­تواند سکوی حمایتی و پناهگاه انسان در مقابله با دشواریهای واقعی زندگی باشد .ازدواج بارزترین تجلی عشق و محبت در چهارچوب مورد قبول جامعه است. هرچه عشق و محبت را بیشتر بشناسیم بیشتر می­توانیم مشکلات ناشی از ازدواج را مهار کنیم. عشق و محبت نیز طنینی به طول تمام تاریخ دارد و پایانی برای آن متصور نیست (ثنایی،۱۳۷۵).

ازدواج و بنا نهادن خانواده از صفت های انسان بودن است که آن ها را جزء کامل زندگی اجتماعی می سازد. ازدواج به عنوان عرف معمول نقش تعیین کننده ای در کمک به هریک از زوج دارد تا پیشرفت کنند و زندگی خانواده را غنی سازند. بر همین اساس فاورز(۱۹۹۵) می گوید، عشق و ازدواج یک منبع آغازی برای شادی های شخصی و معنی در زندگی است (عبدل عزیز،۲۰۱۳).

پایان نامه - مقاله - متن کامل

ازدواج در کنار تولد و مرگ یکی از سه حادثه ی مهم زندگی است. هنوز ازدواج بخشی از ساختار جامعه است، اما والدین و واسطه های ازدواج، دیگر انتخاب همسر را تحمیل نمی کنند و در عوض، بیشتر انتخاب آزاد حاکم است یا اینگونه به نظر می رسد، هدف ازدواج در طول زمان تغییر کرده است. ازدواج، به طور سنتی شیوه ای بود که جامعه از طریق آن، رفتار جنسی لازم برای بچه دار شدن را تنظیم می نمود و بقای اقتصاد خانواده را ممکن می­ساخت اما یکی ازدلایل اصلی ازدواج در جامعه امروز عشق است (برنشتاین، ترجمه سهرابی،۱۳۸۲).

عاشق شدن و عاشق ماندن ممکن است احساس خوبی باشد ولی پایه و اساس ازدواج نیست. در ازدواج مسائل مهمتر از عشق وجود دارند که سبب پیوند بین دو نفر می شوند. پایه و اساس ازدواج وحدت معنوی است. اگر شخصی زندگیش را بر اساس عشق پایه ریزی کند ممکن است بعد ها در زندگی فشارهای زیادی را متحمل شود که حتی فرصت فکر کردن به عشق را هم نداشته باشد(سیمون،۲۰۰۳ به نقل نویدی،۱۳۸۴).

ازدواج از اوایل سال ۱۹۷۰ تغییر زیادی کرده است. شاید آشکارترین تغییرات، افزایش درنسبت طلاق و در نسبت زوج هایی است که قبل از ازدواج باهم زندگی می کنند.نرخ طلاق از ۴٫۱ در هر هزار نفر از زنان ازدواج کرده در سال ۱۹۷۰ به ۱۲٫۰ در سال ۲۰۰۰ رسیده است.(وایس، کیو و وستون،۲۰۰۳).

میزان بالای طلاق در جوامع تایید کننده این حقیقت است که بسیاری از زوجین تمایلی به ماندن در ازدواج های ناکام ندارند؛ تحقیقات در ایالات متحده نشان میدهد که ۶۰ در صد زوجین در اولین سال ازدواج ، سرخوردگی راتجربه می کنند(کایزر،۱۹۹۳ ؛ به نقل شریفی، کارسولی و بشلیده،۱۳۹۰).

 

تعریف دلزدگی زناشویی

در فرهنگ لغت، واژه to burn out  به عنوان شکست خوردن، کاملا خسته شدن یا خسته و فرسوده شدن به وسیله مطالبه بیش از اندازه انرژی، نیرو یا منابع تعریف شده است.

اولین نوشته هایی که در آن از فرسودگی یادشده است مربوط به شکسپیر در سال ۱۵۹۹ می باشد(بایرن به نقل کایا،۲۰۱۰). عبارت دلزدگی در سال ۱۹۷۰ توسط فرویدنبرگر رشد کرد و ابتدا به عنوان یک مشکل سلامتی و نه به عنوان یک مفهوم ممتاز تشخیص داد (بیانی، باقری، بیانی؛۲۰۱۳). فرویدنبرگر فرسودگی را خاص شاغلین در حرفه هایی می دانست که با خدمات انسانی سروکار داشتند از جمله پزشکان، پرستاران، درمانگران، معلمان و افسران پلیس(بایرن،۱۹۹۹؛به نقل از کایا،۲۰۱۰).

مدل هایی برای توضیح دلزدگی رشد کرده اند، مدل مسلش، مدل روانکاوی، مدل چرنیس، مدل ایدلویچ، مدل وجودی-روانکاوی پاینز، مدل فیشر ، مدل گولمبیوسکی و مونزن ریدر، مدل لیتر، سهم قابل توجهی برای توضیح این مساله داشته اند. تحقیقات زیادی با مدل مسلش انجام شده است بر طبق این مدل دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی عاطفی، زوال شخصیت وکاهش پیشرفت های فردی است که در بین کار کردن در زمینه ی خدمات انسانی پدیدار می شود. برطبق مدل روانکاوی-وجودی که براساس ایده های فرانکل درباره ی بودن انسان و جستجو برای معنی است، دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی جسمی، عاطفی و ذهنی در نتیجه ی احساس دائمی استرس، ناامیدی، یاس و به تله افتادن با از دست دادن اشتیاق، انرژی و آرمانگرایی و چشم انداز و هدف تعریف می شود. شاید دلیل اصلی که چرا مدل روانکاوی-وجودی پاینز تمییز پیدا کرده این باشد که آن یک بعد جدید و با اهمیت به ادبیات پژوهش فرسودگی شغلی در زمینه ازدواج و زوج، اضافه کرده است. زیرا مدل های اخیر گزارش کرده اند که دلزدگی شغلی به زوج و ارتباطات و خانواده گسترش پیدا می کند. هممر و زیمرمن،۲۰۱۰؛ ؛به نقل از چاپری،۲۰۱۳). احساس دلزدگی از طریق یکی از زوجین بر زمینه های دیگرانتقال می یابد و این فرآیند دوسویه است (چاپری،۲۰۱۳).

فرسودگی وضعیت دردناک جسمی و عاطفی و روانی است و کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگی شان معنا ببخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوندعلی رغم تمام تلاش هایشان این رابطه به زندگی شان هیج معنا ومفهوم خاصی نداده و نخواهد داد(ون پلت،۲۰۰۴؛پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

ایدلویچ و بروسکی(۱۹۸۰)، فرسودگی را  به عنوان سرخوردگی پیشرونده در نظر می گیرند که شامل چهار مرحله تصاعدی است. این مراحل شامل ۱٫اشتیاق ۲٫ ایستایی و رکود ۳٫ ناامیدی ۴٫ بی علاقگی و بی احساسی می شود(به نقل از موسوی زاده،۱۳۸۸).

گاهی افراد توقع دارند عشق به زندگیشان معنی دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده اند یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این فرد  می تواند زندگی آن ها را سرشار از شادی کند. در هر حال، هر چه ما به محبوبمان صورت شاعرانه و خیالی بدهیم، او نمی تواند کامل و بی نقص باشد چون انسان است و واقعی. اگر فرد همه چیز ما باشد، در این صورت وجود هرگونه نقصی تهدیدی بزرگ برای ما به حساب می آید(پاینز،۱۹۹۱).

این افراد توقع دارند عشق به زندگینشان معنا دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده است، یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این افراد می توانند زندگی آنها را سرشار از شادی کنند.افراد هرگز به این نمی اندیشند که ممکن است شعله عشق آنها به خاموشی گراید. الیس عنوان می کند زوج هایی که به تازگی ازدواج کرده اند، کمتر به این فکر می کنندکه ممکن است زمانی عشق افسانه ای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که فرسودگی اغاز شده است. ناکامی عشق رویایی برای معنابخشیدن به زندگی افراد، ورشکستگی تاریخی آن را شرح می دهد. وقتی توقعات عاشقانه محقق نشوند، احساس سرخوردگی مستقیما به همسر نسبت داده می شود و سبب تحلیل رفتن عشق و تعهد می شود و فرسودگی، جایگزین عشق می شود(پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱ و برنشتاین؛ترجمه توزنده جانی،۱۳۸۰). شروع دلزدگی به ندرت ناگهانی است و معمولا تدریجی و به سختی از یک پدیده ی ناگوار و یا حتی چند ضربه ی ناراحت کننده ناشی می شود (نعیم، ۱۳۸۷ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد،۱۳۸۸).

از نظر لینگرن(۲۰۰۳)، از پا افتادن جسمی و عاطفی و روانی و ناشی از عدم تناسب بین توقعات و واقعیات است. فرسودگی به علت ناکامی در عشق بروز می کند و پاسخی است در برابر مسائل وجودی.

به اعتقاد کایزر(۱۹۹۶)، سرخوردگی و فرسودگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی، بی  علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت همراه است.در یک ازدواج سرخوده یک یا هردو زوج ضمن تجربه احساس  گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباطات متقابل، نگرانی های قابل توجهی در خصوص تخریب فزاینده رابطه و پیشروی به سمت  جدایی و طلاق دارند.کایزر معتقد است با ووجوداینکه تمامی ازدواج ها به نوعی سرخوردگی را تجربه می کنند، اما بسیاری از ازدواج ها با کیفیت پایین ادامه یافته و زندگی متاهلی بی ثباتی را تشکیل می دهند که متمایل به فروپاشی است و اگرچه ممکن است لزوما به طلاق منجر نشود ولی مسلما با فراوانی های افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (نیکرو،۱۳۹۱).

[۱]. Abdul azeez

[۲].Vaus

[۳].Qu

[۴].Weston

[۵].kayzer

[۶]. Kaya

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:43:00 ب.ظ ]




علائم دلزدگی زناشویی

فرسودگی معمولا به عنوان مجموعه علائم روانی، اجتماعی مشاهده شده که به نظر می رسد در پاسخ به استرسورهای بین فردی و مزمن در محیط کار ایجاد می شود. فرسودگی از سه بعد تشکیل شده: خستگی عاطفی(EE)، زوال شخصیت(DP) و بدبینی یا کاهش موفقیت شخصی(RPA). EE   به فقدان انرژی و شور و شوق و کاهش منابع عاطفی فرد اشاره دارد. زوال شخصیت به پیشرفت جزئی و غیر شخصی و داشتن نگرش بدبینانه به خود و دریافت کنندگان خدمات اشاره دارد. RPA هم تمایل به درک کار فردی به صورت منفی و بیهوده است (تروزی، والنته، اولستن، انگل هارت، لدوس، انگوال،۲۰۱۲).

دلزدگی با مجموعه ای از رویاها و انتظارات آغاز می شود، هنگامی که این رویاها محقق نمی شوند و در عوض با تنبیه و تجارب استرس زا متوجه می شوند، نتیجه دلزدگی است. این موضوع با زوج ها، والدین و بچه ها مررتبط است (پیپل،۲۰۰۰ به نقل از داور نیا،۱۳۹۲).

پاینز فرسودگی زناشویی را در سه بعد جسمی، عاطفی و روانی مشخص نموده است

خستگی جسمی: به صورت خستگی مزمن بروز می کند که با خواب و استراحت برطرف نمی شود. این افراد گرفتارکابوس شبانه می شوند برای به خواب رفتن از قرص های خواب و یا مشروب استفاده می کنند که بعد از بیمار شدن، خسته ، کسل و بی حال هستند و سردردهای شدید دارند، گاهی دچار سردرد های مزمن، دردهای شکمی و یا کمر درد می  شوند. مستعد ابتلا به انواع بیماری ها بوده و مرتبا دچار سرماخوردگی می شوند ممکن است پرخوری و کم خوری داشته باشند( پاینز،۱۹۹۶، ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

دانلود مقاله و پایان نامه

خستگی عاطفی: شامل کمبود اشتیاق، عدم رضایت، فرسایش هیجانی و کاهش انگیزه است. افرادی که دچار فرسودگی هیجانی می شوند، احساس می کنند با وجود تلاش فراوان به نتیجه دلخواهشان نمی رسند. آنها ممکن است در حالت عادی زودتر خشمگین شوند و احساس می کنند توانایی خوشگذرانی و حس شوخ طبعی را از دست داده اند (نالت،۲۰۰۵؛به نقل از نویدی،۱۳۸۴). فرسودگی عاطفی شامل دلخوری، بی میلی برای حل مشکلات و احساس غم و دلتنگی، ناامیدی، احساس بی معنایی، افسردگی، تنهایی، کمبود انگیزه و در دام افتادگی و اختلالات هیجانی و گاهی در صورت دلزدگی به وجود آمدن افکار خودکشی در فرد دلزده می باشد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ

گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).

خستگی روانی: ناشی از فرسودگی نیز معمولا به صورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط، به خصوص رابطه با همسر رخ می دهد.در واقع فرسودگی روانی شامل احساس درماندگی، ناامیدی و فریب می شود (شوفلی و یونگ، ۲۰۰۳؛ به نقل از ادیب راد و ادیب راد، ۱۳۸۴). فرسودگی روانی علائمی همچون کاهش اعتمادبه نفس، خود باوری، نظر منفی درباره همسر، ناامیدی و نارضایتی از خود و کمبود دوست داشتن خود را به همراه دارد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).

مبتلایان به فرسودگی زناشویی احساس می کنند که از نظر هیجانی تباه شده اند، آزرده خاطر و دلسردند، علاقه ندارند چیزی را توضیح بدهند و یا در جهت حل مشکلاتشان گام بردارند. تصور می کنند که دیگر برای آنها در رابطه شان نقطه امیدی باقی نمانده است لذا روز به روز ناراحت تر می شوند. از نظر آنها هر روز بدتر از روز قبل است. زندگی را بی ارزش و بی معنا می پندارند اغلب افسرده اند و اگر هم نیروی کمی برایشان باقی بماند ان را صرف کار و فرزندانشان می کنند، به ایجاد هیچ نوع تغییر و تحولی در رابطه شان امید ندارند و احساس می کنند که برای هر تغییری، بی یار و یاور هستند و در دام افتاده اند (پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

انباشته شدن فشارهای روانی تضعیف کننده عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی و جمع شدن رنجش های کوچک به بروز فرسودگی کمک می کند (برک، ویر و دورز، ۲۰۰۷ ؛ به نقل از یوسفی و باقریان،۱۳۹۰).

 

متغیر هایی که سبب تشدید فرسودگی می شوند

پاینز(۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱)، سه خصیصه را که بیشترین تاثیر را بر فرسودگی را دارند را از طریق یک پژوهش که از افراد خواسته شده بود تا جنبه های مختلف روابطشان را شرح دهند و آن را با پاسخ هایی که به مقیاس فرسودگی زناشویی داده اند، مرتبط کنند؛ استخراج کرد. این مطالعه ۱۰۰ زوج را شامل می شد که متوسط طول ازدواج آنها ۱۵ سال بود که از چند ماه تا ۳۴ سال متغیر بود:

بار مسئولیت اضافی

نتایج نشان  می دهد که هرچه احساس بار مسئولیت اضافی بیشتر باشد، درجه فرسودگی هم بالاتر می شود. این پدیده برای هردونوع کمی و کیفی بار مسئولیت اضافی صادق است. بار اضافی کمی وقتی رخ می دهند که اشخاص حس می کنند وظایفی که به آنها محول شده است بیش از توانشان است که بتوانند به خوبی آن را انجام دهند یا در زمانی محدود کارهای زیادی بر دوش آنها گذاشته شده است. بار اضافی کیفی زمانی است که فرد احساس می­ کند وظیفه محول شده بیش از توانایی های اوست. چنین مشکلاتی حتی با گذشت زمان می تواند ازدواج را از بین ببرد.

مطالبات متناقض

چند مرتبه حس کرده اید که گرفتار مطالبات متناقضی شده اید که حداقل تا حدی تقصیر همسرتان بوده است؟ هرچه تعداد این مطالبات بیشتر باشد میزان فرسودگی نیز بیشتر است. زوج ها احساس می کنند که گرفتار خواسته های یکدیگر در توجه بیشتر، امنیت مالی و تخصیص زمان بیشتر هستند. چنین خواسته هایی منطقی باشد یا خیر، واقعی باشد یا خیالی، برآورده کردن همه آنها با هم ممکن باشد یا خیر، تنش زا هستند.

۳-تعهدات خانوادگی

هرچه فشار تعهدات خانوادگی بیشتر باشد میزان استیصال و فرسودگی بالاتر است. بار مسئولیت اضافی، مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی، وجه اشتراک مهمی دارند؛ هرسه بیانگر ناکامی در برابر انجام باید ها، برآورده کردن توقعات و معیارها هستند. ناکامی یا ترس از ناکامی سبب ایجاد فشار و تضاد می شود. شباهت دیگر این سه عامل این است که هر سه آنها سبب تخلیه انرژی می شوند. در هر سه مورد، احساس غالب، حس از پا افتادگی است. احساس از پا افتادن و ناکامی، عشق رویایی را از بین می برد. بعضی اشخاص مسائل بیرونی را به خاطر تضعیف عشقشان ملامت می کنند و برخی همسرشان را به طور ناعادلانه ملامت می کنند.

سایر علل دلزدگی

استرس های دیگری از قبیل خستگی، کارهای شاق خانه، لزوم همبستگی ابراز وجود، زندگی در مناطق پر ازدحام، آلودگی های هوا و آلودگی های صوتی نیز مطرح هستند.

 

[۱].Truzzi

[۲]. Valente

[۳]. Ulstein

[۴]. Engelhardt

[۵]. Laks

[۶]. Engedal

[۷]. Burke,R.J. & Weir,T.H. & Duwors,R.E

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




دلزدگی زناشویی از دیدگاه روان تحلیلی

مطابق دیدگاه روان پویایی تفاوت های جنسیتی در رابطه رومانتیک نتیجه تفاوت تجارب کودکی و مراحل رشد روانی و جنسی است که دختران و پسران با آن مواجه می شوند. به طور کلی درجریان رشد، دوپدیده اهمیت زیادی دارد: تکامل مفهوم خویشتن مستقل در عین وابستگی و تکامل هویت جنسی واضح به عنوان زن  و مرد .  این روندهای تکاملی در هریک از دو جنس به گونه متفاوتی صورت می گیرد. لازمه تکامل هویت جنسی مذکر، انکار کردن وابستگی عاطفی به مادر و در نتیجه جست و جوی هویت جایگزینی پدر است. موفقیت در این جدایی دشوار، پسرها را قادر می سازد تا حدود خویشتن خود را محکم سازند. به همین دلیل حس متفاوت بودن در پسرها قوی تر است. برای دخترها تکامل هویت جنسی بسیار آسانتر است، زیرا لازمه آن شناخت مادر است که اولین وابستگی عاطفی کودک به اوست (پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱). به طور کلی مطابق دیدگاه روان پویایی و تکاملی، زنان بیشتر از مردان در جستوجوی تعهد، صمیمیت و امنیت در روابط صمیمی شان هستند و عشق واقعی را در ازدواج به معنای امنیت، همراهی و خوشحالی برای همیشه قلمداد می کنند. در مقابل مردان، غالبا توسط جذابیت های ظاهری و کشش های جنسی تحریک می شوند (پاینز، ۲۰۰۲؛ به نقل نیکرو،۱۳۹۱). زمانی که افراد احساس می کنند شکست خورده اند یعنی زمانی که رابطه صمیمی شان را دوباره تجدید می کنند آسیب کودکی شان نسبتا کاهش می یابد، پیامد آن دلزدگی زناشویی است(پاینز، ۲۰۰۳).

دلزدگی زناشویی از دیدگاه وجودی

فرسودگی از دیدگاه معنادرمانی اینگونه اثبات می شود که علت اصلی فرسودگی در نیاز افراد در اعتقاد به اینکه زندگی شان معنادار است، قرار می گیرد. ارتباط میان فرسودگی شکست افرادی که معنای وجودی را از همسرشان دریافت می کنند، یک مفهوم ملموس دارد که به عنوان یک نکته درمانی برای فرسودگی زناشویی مطرح می شود که شامل سه مرحله است.

  • چرا افراد شخص خاصی را به عنوان همسر انتخاب می کنند و چگونه انتظار دارند که آن شخص معنای وجودی او را فراهم کند؟
  • چرا افراد حس شکست را در سوال وجودی حس می کنند و چگونه این موضوع به فرسودگی ربط داده می شود؟
  • چه تغییراتی برای افراد باید اتفاق بیفتد تا از آن طریق حس معنای وجودی را از همسرشان دریافت کنند؟ (پاینز ، هامر، نیل و آیسکسن،۲۰۱۱ ، به نقل از نیکرو،۱۳۹۱ ).

بر اساس نظریه وجودی، افراد نیاز دارند که باور کنند زندگیشان با معنی است. افکار معنی دار، مفید ومهم است. ویکتور فرانکل(۱۹۷۶:۱۵۴) اظهار کرده که تلاش برای پیدا کردن معنی در زندگی هر فرد، نیروی حرکتی ابتدائی در انسان است. ارنست بیکر موافق بود افراد نیاز دارند که باور کنند که چیزهایی که آنها انجام میدهند در راه مقابله با ترس ناشی از روبرو شدن با مرگشان مهم است. افراد به احساس قهرمان بودن و روش آنها بهترین نقشه فکری است نیاز دارند. بر اساس نظر بیکر(۱۹۷۳) هر فرد پاسخ هایی برای سوال وجودی اش را در کار یا عشق پیدا می کند. اروین یالوم (۱۹۸۰) اضافه کرد که استخراج یک معنا در دنیای شغل به افراد کمک می کند تا ترس از مرگ را از خودشان دور کنند، در حالی که پیوند با فرد دیگر و یافتن حس معنی دار در عشق کمک می­ کند که افراد با ترس از مرگشان روبرو شوند. افرادی که انتظار دارند که یک حس معنی وجودی از کار یا ارتباط عشقی شان بیابند ، امید و انتظار زیاد در آن ها ایجاد می شود. زمانی که آنها احساس می کنند که موفق نبوده اند و کار یا ازدواجشان بی معنی است و تفاوتی ایجاد نمیکند، آنها احساس ناامیدی و در نهایت احساس خستگی می کنند. از آن طرف زمانی که افراد احساس می کنند آنچه آنها انجام می دهند مهم است آنها فکر می کنند معنادارند و تفاوت دارند و آنها تمام نشده اند، حتی زمانی که تحت استرس های زیاد قرار دارند، از دست دادن معنی می تواند با فرسودگی شغلی و دلزدگی زناشویی توضیح داده شود ( پاینز ، هامر، نیل و آیسکسن،۲۰۱۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




تنوع

هرچه تنوع بیشتر باشد، دلزدگی کمتر است. تنوع را می توان جایی در میانه بار مسئولیت اضافی و خستگی یافت. با وجودمسئولیت های اضافی، تنوع زیاد ممکن است سبب استرس و اضطراب شود، درحالی که یکنواختی می تواند به خستگی بینجامد و سبب رنجیدگی گردد. عدم وجود تنوع، خستگی و یکنواختی حتی ممکن است روابط زناشویی خوب را از بین ببرد.اشخاص هنگامی که تنوع در زندگیشان به زعم خودشان به حد ایده ال برسد، بهترین عملکرد را دارند. همانطور که زوج ها با هم فرق دارند، روش هایی که به زندگیشان تنوع می بخشند نیز متفاوت است. تنوع به هر شکلی که باشد، اوقات خاصی را در زندگی زوج ها پرشور و هیجان می کند و سبب برانگیختگی عاطفی می شود و حالت عاشقانه رابطه شان را احیا می کند.

قدر دانی

قدر دانی از بروز دلزدگی پیشگیری می کند.این احساس که از شخص قدردانی شده و به احترام گذاشته شده است سبب می شود تا فرد حس خوبی داشته باشد.از طرف دیگر، این حس که از شخص سپاسگذاری نشده است، باعث ایجاد خشم می شود و سبب می شود از کسانی که از آنها انتقاد می کنند، برنجد و اعتماد به نفس شان را از دست بدهند. در نظام حاکم بر زندگی زناشویی، هرچه یکی از طرفین بیش تر قدر دانی کند، پاداش بیشتری نصیب نظام خواهد شد و هر دو نفر از این پاداش بهره خواهند برد.

موقعیت هایی برای خود شکوفایی

دانلود مقاله و پایان نامه

هر چه محیط برای زوج ها موقعیتهای بیش تری را جهت خود شکوفایی و رشد شخصیتی فراهم بیاورد، احتمال اینکه آنها دچار دلزدگی شوند، کم تر می شود. محیط هایی که به زوج ها این امکان را می دهد تا به خودشکوفایی برسند و روندی را آغاز کنند که طی آن هردو فرد بکوشند به رشد معنوی و شناخت خویش نایل شوند و قابلیت های انسانیشان را تحقق بخشند، محیط هایی هستند که شعله عاشقانه را مشتعل می کنند.

خود شکوفایی سبب تغییرات مداوم و رشد می گردد که در برخی از افراد باعث ایجاد اضطراب می شود. برای خود شکوفایی، شخص باید در مقابل تجربه های جدید، مثبت اندیش، پرتحرک و خلاق باشد.

سایر عواملی که از دلزدگی پیشگیری می کند:

جنبه های مثبت دیگر از جمله روابط خوب با سایر افراد خانواده، دوستان و همکاران ، حمایت بدون قید و شرط در زمان بروز مشکل ، بازخورد مثبت در نتیجه انجام کارها، خود جوشی؛ و خانه ای که راحت، خوشایند و متناسب با نیازها، علائق و سلیقه ی شخص باشد، همگی می توانند مانع بروز دلزدگی شوند.

۱-عشق ورزیدن به همسر به عنوان اولین و مهمترین فرد زندگی.

۲-اختصاص زمان جداگانه به همسر: در جریان این زمانهاست که مسائل مهم و اصلی اتفاق می افتد، تعارض ها حل می شود، اختلاف ها برطرف می شود و سوء تعبیرها روشن می شود.

۳-یافتن علایق مشترک با همسر، مانند پروژه های مشترک کاری، عضویت در سازمانهای اجتماعی و یا گروه های داوطلبانه و لذت بردن از انجام کارها با  یکدیگر که در این صورت دو اتفاق می افتد:

الف)درگیر شدن با مسائلی متفاوت از جریان روزمره زندگی

ب) فرصتی برای انجام کارهای معنادار فراهم می شود که باعث ایجاد حس تعلق به همسر و رضایت می شود(لی، ۲۰۱۱؛ به نقل از منوچهری،۱۳۹۰).

۴- تاکید بر نکات مثبت همسر: هیچ فرد و هیچ ازدواجی کامل نیست. زوج های خوشبخت بیشتر به چیزهایی که در همسرشان می پسندند تمرکز می کنند نه بر چیزهایی که دوست ندارند. در مقابل، زوج های ناراضی فقط به نکات منفی همسرشان توجه می کنند.

۵-ایجاد تنوع در زندگی زناشویی: برای اینکه زندگی شور و هیجان داشته باشد باید کارهای روزمره را به شیوه های مختلف انجام داد. همسران باید با هم تصمیم بگیرند که کارهای همیشگی را تغییر دهند. مهم این است که چیزهایی را که انها را به هیجان می آورد را پیدا کنند.

۶-به تعادل رساندن بالها و ریشه ها: برای تعادل رساندن بالها و ریشه ها، ریشه ها نماد امنیت و تعهد و اعتماد هستند، یعنی همسران فکر می کنند یکدیگر را کاملا با تمام مزیت ها و کمبود هایشان می شناسند و به همان صورتی که هستند دوست دارند. بالها نماد شور و هیجان و رشد شخصی اند. این احساس که زوج هم به صورت فردی و هم با هم بیشترین بهره را از چیزهایی را که آنها را به هیجان می آورد را پیدا کنند.

این احساس که زوج هم به صورت فردی وهم با هم بیشترین بهره را از زندگی فردی و مشترکشان می گیرند. مزایای بالها عبارتند از: آزادی، خود شکوفایی و هیجان، نکته بسیار مهم این است که ریشه ها و بالها هردو برای بقای زندگی مشترک لازم اند. رابطه های که ریشه های عمیق دارد ولی بال ندارد، احساس امنیت را تامین می کند ولی زندگی خسته کننده، طاقت فرسا و خفقان آور می شود. از طرف دیگر رابطه ای که بال های رشد یافته ای دارد ولی ریشه ندارد، مدت کوتاهی دوام می آورد. معمولا در چنین رابطه ایی هر یک از طرفین به دنبال علایق خودش است، زمان تفریح را با دوستان خود سپری می کند و فعالیت های اوقات فراغت خودش را انجام می دهد. در نتیجه پیوندی که دو طرف را در کنار یکدیگر نگه می دارد سست می شود(لینگرن[۱]، ۱۹۹۲).

تفاوت های جنسیتی در دلزدگی زناشویی

با توجه به تفاوت های جنسیتی در انتخاب همسر سوالی که مطرح می شود این است که در زندگی زناشویی کدام یک بیشتر دچار فرسودگی می شوند؟

بسیاری از مطالعات تفاوت های جنسیتی را در دلزدگی گزارش کرده اند. میزان دلزدگی را در زنان بیشتر از مردان دانسته اند، بعضی از پژوهش ها هم سطح بیشتری از دلزدگی را در در میان مردان گزارش کرده اند و تعداد کمی از آن هم هیچ تفاوتی بین مردان وزنان در میزان دلزدگی نیافته اند(پاینز، همر، نیل، آیسکسون،۲۰۱۱).

تفاوت نوع منابع فرسودگی در بین زنان و مردان توسط اریل(۱۹۹۳، به نقل ازمطهری، احمدی، بهزادپور، آزموده،۱۳۹۲)، مورد پژوهش واقع شده است. اریل در پژوهش خود به این نتیجه رسید که زنان به صورت معناداری و در مقایسه با شوهران خود، فرسودگی بیشتری دارند. فرسودگی زنان هم تحت تاثیر عوامل کاری است و هم عوامل خانوادگی، در حالیکه مردان تنها تحت تاثیر عوامل استرس زای کاری قرار دارند. افزون بر منابع موثر بر فرسودگی، شدت و میزان آسیب پذیری در مردان و زنان نیز می تواند تفاوت داشته باشد .زنان نسبت به مردان در برابر عوامل استرس زای زناشویی بیشتر زخم پذیر هستند و استرس های زناشویی بر انها بیشتر تاثیر می گذارد. این مساله می تواند به دلیل اهمیت بیشتر زنان نسبت به روابط صمیمانه و نیاز به حفظ این رابطه باشد. (نادری، افتخار و آملازاده،۱۳۸۹).

مطالعات نشان می دهند که مردان متاهل هم از نظر جسمی و هم از نظر عقلی سالم تر و خوشحال تر از مردان مجردند و طول عمرشان بیشتر است.احتمال خودکشی مردان متاهل کمتر بوده و اختلالات جسمی و روانی کمتری دارند و کمتر درگیر بزهکاری و جرم و جنایت می شوند. مردان بیشتر از زنان به ازدواج  نیاز دارند و حتی اگر ازدواجشان به طلاق بینجامد، خیلی زود و یا به محض اینکه شخص مناسبی را یافتند ازدواج می کنند. این درحالی است که ازدواج به این اندازه بر زنان تاثیر مثبت ندارد بیشتر زنان به این دلیل که خود را وقف نیازها و توقعات همسرشان می کنند، به تدریج حس هویت فردی و عزت نفسشان را از دست می دهند. زنان متاهل به طور چشمگیری بیشتر از مردان متاهل در معرض بیماری های روان شناختی از جمله افسردگی، اضطراب، هراس، بیماری های عصبی و دیگر واکنش های انفعالی اند (جی برنارد، ۱۹۸۳؛به نقل از پاینز، ۱۹۹۶؛ ترجمه شاداب، ۱۳۸۱).

در نهایت اینکه زنان بیشتر از مردان دچار فرسودگی زناشویی می شوند. پاینز(۱۳۸۱)، علاوه بر سنگینی بار مسئولیت دو علت دیگر را برای فرسودگی زنان بیان می کند:

۱-زنان با  توقعاتی بیش از آنچه زندگی زناشویی می تواندبه آنها بدهد، ازدواج می کنند.

۲-استرس ها و مشکلاتی که زنان به عنوان همسر و مادر با آن روبرو می شوند به مراتب بیشتر از مردها در نقش شوهر یا پدر دارند.

مطابق دیدگاه تکاملی و روان پویایی اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه زنان، وابستگی و ارتباط عاطفی است و اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه مردان روابط جنسی است؛ بدیهی است که هم برای زنان و هم برای مردان دشوار است که همزمان و از طریق یک رابطه تصورات عاشقانه شان را برآورده سازند، بنابراین تاثیرات تفاوت های جنسیتی در فرسودگی زناشویی بسیار آشکار است و فرسودگی معمولا غیر قابل اجتناب است. در این میان چون زنان از یک طرف، ابراز خواسته های مختلف را منطقی می یابند و مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی را به عنوان مسئولیت می پذیرند و توقعات بیشتری از خود و رابطه زناشویی شان دارند، استرس بیشتری را تجربه می کنند. از طرف دیگر این انتظار که عملکردشان به اندازه انتظاری که از خود دارند نیست، سبب بروز احساس گناه و تقصیر در  آنها می شود.از نظر بسیاری از زنان زندگی ایده ال یعنی داشتن یک رابطه زناشویی عالی که احساسات مشترک درونی ، اهداف مشترک ، شناخت دو جانبه ، قدرشناسی دو جانبه و خود شکوفایی را در خود  جای داده است و وقتی احساس می کنند که در این راه شکست خورده اند و رابطه شان چیزی نیست که گمان می کردند باید باشد، دچار فرسودگی می شوند(پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

بر اساس اینکه تفاوت های جنسیتی دلزدگی مطالعه شده و این واقعیت که زنان به طور سنتی مسئولیت عمده مراقبت از کودکان و سالمندان را به دوش دارند. از نظرما زنان سطح دلزدگی شغلی و زناشویی بیشتر از مردان گزارش کرده اند. همچنین تعدادی از مطالعات بر دلزدگی شوهران و همسران تمرکز کرده اند و نیز بعضی مطالعات نیز سرریز دلزدگی شغلی در خانواده را گزارش کرده اند (پاینز، همر، نیل، آیسکسون،۲۰۱۱).

[۱]. Lingren

[۲]. Hammer

[۳]. Neal

[۴]. Icekson

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:42:00 ب.ظ ]




ماهیت و تعاریف مدیریت کلاس درس

در قرن حاضر پیشرفت فناوری، تغییرات سریع و پدیده جهانی شدن بر تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع بشری تأثیر گذاشته است، همگام با این تغییرات روبه‌رشد، انتظارات جامعه از نظام آموزشی نیز هر روز تغییر یافته و موجب آن شده تا دست‌اندرکاران، مدیران و مدرسان پاسخگویی به نیازهای فراگیران را در اولویت کار خود قرار دهند (نیازآذری، مداح و عمویی، ۱۳۸۷: ۱۴۸). از این‌رو در زمینه عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی فراگیران، قابلیت حرفه‌ای معلم و رفتارهای کلاسی وی به عنوان مهمترین معیارهای عملکرد تحصیلی فراگیران شناخته شد (فراسر و البراگ، ۱۹۹۱: نقل از مهاجری، شریف و مهاجری، ۱۳۹۱: ۲۹). ماهیت فعالیت معلم در کلاس درس با مدیریت کلاس درس درآمیخته است و معلم به عنوان مدیر کلاس با بهره گرفتن از امکانات موجود، زمینه تحقق اهداف آموزشی فراگیران را فراهم می‌کند (حمیدی، دماوندی و دهنوی، ۱۳۹۱: ۶). مدیریت کلاس درس از ابعاد مهم تدریس اثربخش است. نشانگرهای تدریس اثربخش در پنج مقوله شامل ۱- طراحی و تدوین درس ۲- ارائه درس ۳- مدیریت کلاس ۴- روابط انسانی و ۵- ارزشیابی از عملکرد تحصیلی دانشجویان قابل بررسی است (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۱). مدیریت کلاس یکی از کارکردهای ضروری معلم در کلاس درس است (علوی‌لنگرودی و سلیمانی، ۱۳۹۲: ۱۲۰). یکی از انواع مهارت‌های حرفه‌ای برای معلمان که باید در آموزش‌های قبل از شروع خدمت به دست آورند مهارت مدیریت کلاس درس است (سادیک و سادیک، ۲۰۱۴: ۲۳۶۹).

مدیریت کلاس درس طبق طبقه‌بندی پار سونز از سازمان‌ها در سطح فنی قرار دارد. بنابراین، طراحی و سازماندهی و عمل به‌طور همزمان توسط معلم صورت می‌گیرد بنابراین، بین تحقق کارکردهای مدیریت در کلاس درس تقدم و تأخر عمده‌ای به چشم نمی‌خورد (رجایی‌پور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۵). مدیریت کلاس درس دارای ویژگی‌ها و ظرافت‌های خاصی است که کارکردهای مدیریتی در آن به صورت خاصی جلوه‌گر می‌شود. مدیریت کلاس درس چه به مفهوم اداره کردن یا انجام دادن و یا یک مسئله در نظر گرفته شود، باید کارکردهای مدیریت؛ یعنی طراحی و سازماندهی، رهبری، نظارت و ارزشیابی را متحقق سازد تا جو یادگیری در کلاس اثربخش گردد (رجایی‌پور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۵).

مدیریت کلاس درس شامل ابعاد مدیریت مکان، زمان، فعالیت‌ها، مواد، کار، روابط اجتماعی و رفتار دانش‌آموزان است. بنابراین این مفهوم با طیف گسترده‌ای از فعالیت‌ها که توسط معلم در کلاس انجام می‌شود مانند سازماندهی کردن محیط فیزیکی کلاس، تعریف و تمرین روش کلاس درس، مشاهده رفتار دانش‌آموزان، برخورد با بی انضباطی رفتاری، تشویق دانش‌آموزان به قبول مسئولیت یادگیری مرتبط است (دجگیک و ستوجیلکویک، ۲۰۱۱: ۸۱۹).

مهارت مدیریت کلاس درس یکی از اجزای نخست دستورالعمل کلاس درس کارآمد است و با فرآیند یادگیری دانش‌آموزان در کلاس درس مرتبط است (مارزانو و مارزانو، ۲۰۰۳؛ به نقل از سوب، ۲۰۱۳: ۶۷۱). مدیریت کلاس عبارت است از کلیه‌ی تلاش‌های معلم برای سرپرستی فعالیت‌های کلاس درس که شامل تعاملات اجتماعی، رفتار دانش‌آموزان و یادگیری است (ولفکانک و گلیکمن، ۱۹۸۶: به نقل از آریاپوران، عزیزی و دیناروند، ۱۳۹۲: ۲۵). در تعریفی دیگری مدیریت کلاس درس به تمام اقدامات معلمان برای ایجاد یک محیط یادگیری تحریک کننده، وابسته است (دجگیک و ستوجیلکویک، ۲۰۱۱: ۸۱۹).

ویلیامز و استرنبرگ (۲۰۰۰)، مدیریت کلاس را مجموعه‌‌ای از تکنیک‌ها و مهارت‌ها می‌دانند که به معلمان امکان می‌دهد، دانش‌آموزان را به طور اثربخش کنترل نمایند و محیطی مثبت برای یادگیری فراهم نمایند (رجایی‌پور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۶). مدیریت کلاس درس بر اقدامات معلمان جهت ایجاد محیط حمایتی، تسهیل کننده یادگیری علمی، اجتماعی و عاطفی اشاره دارد (رحیمی و اسدالهی، ۲۰۱۲: ۴۳). مدیریت کلاس درس شامل پیش‌بینی‌ها و رویه‌های ضروری برای ایجاد و حفظ محیطی است که در آن تدریس و یادگیری رخ می‌دهد (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۳).

مدیریت کلاس درس یک فرایند چرخشی است که شامل طراحی پیشرفته، اجرا، ارزیابی در طول اجرا و ارزیابی نهایی است که موجب پیشرفت در فعالیت‌های انجام شده برای یادگیری و تضمین سلامت عاطفی کودکان در کلاس درس می‌شود (تال، ۲۰۱۰: ۱۴۴). در مجموع می‌توان مدیریت کلاس درس را شامل کلیه فعالیت‌ها و تلاش‌های معلم در محیط کلاس درس دانست که برای ایجاد یک فضای مثبت در کلاس صورت می‌گیرد، که در آن دانش‌آموزان بتوانند توانایی‌های خود را نشان دهند و بتوانند آنچه را که لازم است یاد بگیرند.

 

۲-۲- اهمیت و ضرورت مدیریت کلاس درس

نقش مدرسه و سیستم‌های آموزشی، به ویژه معلمان و چگونگی ارتباط آنان در پرورش خلافیت شناختی دانش‌آموزان، قابل تعمق و بررسی است (البرزی، ۱۳۸۹: ۳۳). مطالعات مختلف نشان داده است که اقدامات معلمان در کلاس درس مهم‌تر از همه اقداماتی که مسئولان آموزش و پرورش و مدارس انجام می‌دهند (دجگیک و ستوجیلکویک، ۲۰۱۱: ۸۱۹). توانایی معلمان برای سازماندهی و مدیریت کلاس درس در دست‌یابی دانش‌آموزان به نتایج مثبت آموزشی و پرورشی بسیار مهم است (علی‌اکبری و دارابی، ۲۰۱۳: ۱۷۱۶). در همین رابطه بننت (۲۰۰۱) در پژوهشی نشان داد که جو و سبک مدیریت کلاس باعث پیشرفت تحصیلی دانشجویان می‌شود. همچنین کورت و همکاران (۲۰۱۴) نیز دریافتند که مدیریت کلاس اثر مثبت و متوسطی بر باورهای خودکارآمدی مربوط به فرآیند آموزش دارد.  مدیریت کلاس درس، متغیری کلیدی در ایجاد جو مطلوب برای آموزش و یادگیری دانش‌آموزان به شمار می‌آید (عالی و امین‌یزدی، ۱۳۸۷: ۱۰۳). و بر آموزش نیروی انسانی تأثیر گذار است (بایتکین، ۲۰۰۹: ۲۶۱۵).

انگیزش و موفقیت شناختی دانش‌آموزان در گرو فرایند ارتباط‌های بین معلم و دانش‌آموز است و آنچه تبیین‌کننده نقش مؤثر معلم در کسب پیامدهای مثبت است علاوه بر خودتعیینی و انگیزش، تأثیری است که معلم بر باورهای اسنادی دانش‌آموزان دارد (البرزی، ۱۳۸۹: ۳۵). سبک مدیریت کلاسی مناسب منجر به افزایش کارآیی نظام آموزشی و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان می‌شود (عرب‌زاده، کدیور، فرزاد، کاووسیان و نیکدل، ۱۳۹۰: ۵۲).

بنابراین مدیریت مناسب کلاس درس محیطی ایجاد می‌کند که در آن دانش‌آموزان نه بر مبنای انگیزه اجتنابی، برای احتراز از تنبیه و یا به صرف کسب تشویق، بلکه بنا به حس مسئولیت‌پذیری رفتار می‌کنند. (حمیدی، دماوندی و دهنوی، ۱۳۹۱: ۷). هنگامی که سبک‌های تعاملی معلم به طور صحیح به کار بسته شود، معلم فراهم کننده و هدایت کننده فرصت‌های یادگیری، عامل اساسی ارضاء دلبستگی‌ها و نیازهای فراگیران و پرورش دهنده‌ی مهارت‌های اساسی و مهم در دانش‌آموزان است (ریوی و همکاران، ۲۰۰۵: به نقل از البرزی و خیر، ۱۳۹۰: ۵۴).

  1. ۱٫ Fraser & Walberge
  2. ۲. Classroom Management
  3. ۱. Sadik & Sadik
  4. Djigic & Stojiljkovic

۳ . Marzano & Marzano

  1. ۴. Sueb

۵ . Wolfgang & Glicman

  1. ۱. Williams & Sternberg

۲ . Rahimi & Asadollahi

۳ . Tal

۱ . Baytekin

۲ . Reeve & et al

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:42:00 ب.ظ ]