گسترش روزافزون اینترنت و همگانی شدن استفاده از آن در سال­های اخیر ابعاد فیزیکی و کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی شهرها را تحت تاثیر قرار داده و همچنین پیچیدگی ساختار شهرها اهمیت و ضرورت استفاده از فضای مجازی(اینترنت) را در فرایند برنامه­ ریزی و مدیریت شهری ضروری نموده است. فضای مجازی به سبب تنوع موضوعات و دسترسی، در ابعاد جهانی تاثیرات گوناگونی در پی داشته است. در روند توسعه مجازی و الکترونیکی شهر توجه به هویت مکانی، حس تعلق به مکان و جلوگیری از احساس لامکانی از ملزومات برنامه­ ریزی شهری می­باشد. در نتیجه تاثیرات تکنولوژی بر تعاملات اجتماعی و احساس تعلق به مکان افراد به عنوان مهم­ترین مسئله و هدف این تحقیق مطرح می­باشد، در این راستا وضعیت حس تعلق به مکان و ارتباط آن با میزان استفاده از اینترنت در سطح محله­های مناطق ۱، ۶ و۹ مشهد بر اساس وضعیت­های اجتماعی (سطح سواد، ابعاد خانواده و …) و اقتصادی(میزان درآمد، وضعیت شغلی و وضعیت مسکن) مورد بررسی و ارزیابی قرار می­گیرد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه­ای، اسنادی و مشاهدات میدانی می­باشد. داده ­ها و اطلاعات محدوده­های مورد مطالعه با بهره گرفتن از مصاحبه، پرسشنامه و بررسی­های میدانی بدست آمدند. تجزیه و تحلیل داده ­ها و اطلاعات نیز با بهره گرفتن از نرم افزار­های آماری انجام شده است. همچنین برای ارزیابی و رتبه بندی مناطق در زمینه آشنایی با خدمات فضای مجازی از مدل­های APEC و CPSS استفاده گردید.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
یافته­ ها نشان می­ دهند، استفاده فزاینده از اینترنت می ­تواند بر متغیرهای رفت و آمد در محله، همبستگی بین همسایگان، عدم اهمیت فضای محله، فقدان پیوند اجتماعی بین افراد محله، انزوای اجتماعی و کاهش دیدار افراد در مکان­های عمومی چون پارک و خیابان، ضعف تعلق اجتماعی افراد، کاهش پیاده­روی و در نهایت کاهش حس تعلق و دلبستگی به مکان به عنوان پیامدهای اجتماعی استفاده از اینترنت تاثیرگذار باشد. با بهره گرفتن از مدل(APEC و CPSS) مشخص گردید که، وضعیت محله­های مورد بررسی شهر در زمینه آشنایی با فضای مجازی و سطح سواد الکترونیکی به اینگونه می­باشد: در منطقه ۶ محله امیرآباد با میانگین(۶۱۶/۱) و محله کوی کارمندان با میانگین(۸۹۶/۱) در وضعیت نامطلوب، در منطقه ۱ محله آبکوه با میانگین(۱۲۶/۲) و محله بلوار سجاد با میانگین(۵۵۴/۲) تاحدی مطلوب و در منطقه ۹ محله هاشمیه با میانگین(۲۷۸/۲) و محله رضاشهر با میانگین(۲۷۳/۲) از وضعیت مطلوب­تر برخوردار بوده است.
غلامرضا ابراهیمی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان تحلیل و بررسی تعلق مکانی ساکنین ایرانی و افغانستانی در شهر مشهد(مطالعه موردی: شهرک گلشهر) بیان کرده است که:
تحقیق حاضر با هدف تحلیل و بررسی حس تعلق مکانی ساکنین ایرانی و مهاجرین افغانی شهرک گلشهر مشهد، انجام شده است. سالهاست که با وجود تصمیمات دولتِ ایران برای بازگرداندن مهاجرین افغان به کشورشان، هنوز مهاجرین افغان در حاشیه شهر مشهد زندگی می‌کنند. با توجه به همین وضعیت بی‌ثبات اقامتی مهاجرین و همچنین ساکن شدن اغلب مهاجرین در مناطق محروم شهر مشهد، این پژوهش به بررسی تعلق مکانی ساکنین مهاجر گلشهر در مقایسه با ساکنین ایرانی و همچنین مقایسه درون‌گروهی تعلق مکانی نسل اول و نسل دوم مهاجرین افغان می ­پردازد.
این پژوهش به روش پیمایش، از طریق پرسشنامه و با ۳۸۰ نفر حجم نمونه از ساکنین شهرک گلشهر مشهد که به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شده‌اند، انجام گرفته است. حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران و با توجه به جمعیت شهرک گلشهر ـ ناحیه ۳ شهرداری منطقه ۵ مشهد ـ طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، به دست آمده است. آمار دقیقی از تعداد ساکنین مهاجر این شهرک در دست نیست. بعضی از آمارها حاکی از آن است که ۴۴ درصد جمعیت این شهرک مهاجر هستند و بعضی آمارها تا قریب به ۵۵ درصد را ذکر کرده‌اند. بر همین اساس، حجم نمونه بین ساکنین ایرانی و مهاجر به صورت مساوی تقسیم شد. همچنین با توجه به بُعد خانوار در این محدوده، تعداد ۷۴ پرسشنامه به نسل اول مهاجرین و ۱۱۶ پرسشنامه به نسل دوم مهاجرین اختصاص یافت. داده ­های جمع­آوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرم‌افزار SPSS و روش­های آماری تجزیه و تحلیل شده ­اند.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین حس تعلق مکانی ساکنین ایرانی و مهاجرین افغان ساکن در شهرک گلشهر تفاوت معناداری وجود ندارد(میانگین تعلق مکانی مهاجرین افغان نسبت به ساکنین ایرانی بیش­تر است، اما این تفاوت معنی‌دار نیست). از سویی پژوهش حاضر نشان می­دهد که میزان حس تعلق مکانی نسل اول مهاجرین نسبت به نسل دوم مهاجرین که اکثراً متولد ایران هستند، به شکل معنی‌داری تفاوت دارد و نسل اول نسبت به نسل دوم احساس تعلق مکانی بیش­تری نسبت به شهرک گلشهر دارند. همچنین بین متغیرهای مستقل سن، مدت زمان سکونت و متغیر وابسته تعلق مکانی رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد و حس تعلق مکانی مردها نسبت به زنان در این شهرک به طور معناداری بیشتر است. اما بین متغیرهای مستقل تحصیلات، نوع مالکیت مسکن، درآمد و متغیر وابسته تعلق مکانی رابطه معناداری به دست نیامد.
نرگس کریمی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان تبیین جایگاه نشانه­ها در فضای شهری و بررسی تاثیرات آن بر حس تعلق به مکان(مطالعه موردی: خیابان ولیعصر) بیان کرده است که:
نشانه­ها نقاط عطف در شهر هستند و عوامل تشخیص قسمت­ های مختلف در شهر که ناظر به درون آنها راه پیدا نمی­کند. مهم­ترین خصوصیت آن بی­نظیر بودن، منحصر به فرد بودن، فرمی واضح و روشن داشتن است. نشانه­ها دارای چهار نقش عمده در شهر هستند: از توده اطراف قابل تمییز هستند و به نظام شهری ثبات می­بخشند، به طور نمادین عمل می­ کنند و به حافظه یاری می­ دهند، به فواصل موجود در اطراف خود نوعی پیوستگی می­ دهند و خوانایی شهر را افزایش داده به آن هویت می­بخشند.
هویت یعنی حدی که یک شخص می ­تواند یک مکان را به عنوان مکانی متمایز از سایر مکان­ها مورد شناسایی قرار دهد به گونه ­ای که شخصیتی منحصر به فرد داشته باشد و هویت به همراه ویژگی­های دیگری نظیر ساختار، شفافیت، سازگاری و خوانایی عاملی است که معنی مکان را در نظر ناظر شکل می­ دهند. می توان دو کارکرد برای “هویت” قائل شد: ۱- به انسان قدرت تشخیص می­دهد که بتواند شهر خود را بخواند و پیش ­بینی کند و به همین دلیل “هویت” از مهم­ترین کارکردهای “خوانایی” است. ۲- عملکرد عاطفی “هویت مکانی” است که حس ایمنی به فرد می­دهد. هویت یا حس مکان می ­تواند احساس تعلق به همراه داشته باشد و میان مردم و مکان­ها ارتباط برقرار کند و وحدت به وجود آورد. شهرها باید برای مردم و درباره آنها باشد و فعالیت مردم را در خود جای دهد، بنابراین هر اندازه که تنوع و کارایی بیش­تری داشته باشند وجود حس تعلق به مکان در آنها محتمل­تر خواهد بود. مهم­ترین هدفی که این تحقیق در جهت نیل به آن می­باشد، هدفمند کردن طراحی نشانه­ها به منظور ارتقای کیفیت خوانایی در راستای ایجاد هویت مکانی و رسیدن به حس تعلق مکانی است و مهم­ترین سئوال تحقیق این است که: نشانه­ های شهری چه تاثیری در شکل­ گیری هویت مکانی، وابستگی مکانی و رسیدن به حس تعلق به مکان دارند؟
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کیفی، کاربردی و پژوهش موردی است که تدابیر مورد استفاده در مطالعه نمونه پژوهشی با توجه به عنوان آن “تبیینی” به صورت ساخت زنجیره­ای منطقی از مدارک و ایجاد انسجام مفهومی/ نظری در تولید معنای خاص تحقیق، خواهد بود و از روش­های اسنادی و کتابخانه­ای، به همراه پرسشنامه و مصاحبه و مشاهده، و تکنیک تصویر ذهنی و نقشه ذهنی در آن بهره گرفته شده است. نتایج بدست آمده به این صورت قابل وصف هستند:
مکان زمانی معنا پیدا می­ کند که درکی حسی از آن صورت گرفته و تصویری ذهنی از خود به جای گذاشته باشد.
در تصاویر ذهنیِ نشانه­ها مواردی همچون بو، صدا، بنا، احساس غم و شادی، لذت و… وجود دارد و انسان با یادآوری آنها، بخشی از وجود خود را به یاد می ­آورد.
مکان توسط ساختار و فعالیت­هایی که در آن صورت می­پذیرد شناخته می­ شود. بالطبع هرچه قدر کیفیت مکان بالاتر باشد، حس تعلق به آن بیش­تر خواهد بود. زیرا میزان مراجعه به آن و مسیل به بازگشت بیش­تر صورت می­گیرد.
در مجموع نشانه­ های واقع در مکان(کالبد و فعالیت) و تصویر ذهنی که از آن باقی می­ماند در شکل­ گیری تعلق مکانی از مؤثرترین عوامل هستند.
حمیدرضا وارثی و دیگران در مقاله­ای با عنوان تحلیل و ارزیابی احساس هویت ساکنین در شهرهای جدید(مطالعه موردی: شهر جدید فولادشهر) بیان کرده ­اند که:
شخصیت شهرها با مؤلفه­ های متفاوتی تعریف و توصیف می­گردد. بر مبنای تفاوت شکل، محتوا و عملکرد مؤلفه­ ها، می­توان شهرها را در گروه ­های مختلفی جای داد. این مؤلفه ها که به نوعی ساختار ماهوی شهر را تشکیل می­ دهند، از شهری به شهر دیگر متفاوتند. بسیاری از اندیشمندان یکی از بزرگترین دلایل عدم موفقیت شهرهای جدید را در زمینه ­های مختلف، بی­هویتی آن­ها می­دانند، بحران در هویت پیامدهای ناگواری مثل مسئولیت­گریزی، دلزدگی و بی ­تفاوتی را به دنبال خواهد داشت. در این راستا پژوهش حاضر با ۳۹۶ نفر حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران به منظور ارزیابی هویت ساکنین در شهر جدید فولاد­­شهر صورت گرفته است. روش پژوهش توصیفی/ تحلیلی بوده و پرسشنامه ­ها در واحد محلات با بهره گرفتن از روش نمونه گیری طبقه بندی احتمالی توزیع گردید. داده ­های جمع­آوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS و همچنین روش­های آماری نظیر توزیع فراوانی، آزمون ANOVA، محاسبه میانگین هویت و ضریب همبستگی پیرسون، توصیف و تحلیل شده ­اند. روند پژوهش را سه فرضیه مطرح شده هدایت می­ کند که در پاسخ به سئوالات بیان شده ارائه گردیده است:
فرضیه اول، بیانگر این است که میان مدت زندگی در شهر جدید فولاد شهر و تعلق مکانی ساکنان رابطه معنی­داری وجود دارد. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معنادار(مثبت و مستقیم) بین مدت سکونت و تعلق مکانی در فولاد­شهر وجود دارد، یعنی هر چه مدت زمان زندگی در شهر بیش­تر باشد، تعلق مکانی نیز افزایش می­یابد.
فرضیه دوم، بیانگر این است که بین میزان تحصیلات ساکنین و حس تعلق مکانی ساکنین رابطه معنی­داری وجود دارد، بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معناداری بین میزان تحصیلات و تعلق مکانی در فولاد­شهر وجود ندارد و فرضیه مطرح شده رد می­ شود.
فرضیه سوم، بیانگر این است که بین میزان رضایت ساکنین از دسترسی به خدمات شهری و تعلق مکانی ساکنین رابطه معنی­داری وجود دارد. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معنادار (مثبت و مستقیم) بین میزان رضایت ساکنین از دسترسی به خدمات شهری و تعلق مکانی در فولاد شهر وجود دارد، یعنی هر چه میزان رضایت از دسترسی به خدمات شهری بیش­تر باشد، تعلق مکانی نیز افزایش می­یابد.
درنهایت، مطالعات نشان می­دهد که به علت کیفیت فضاهای بنا شده در محلات قدیمی فولادشهر، احساس هویت ساکنین در این محلات نسبت به محلات جدید پررنگ­تر بوده است و در میان ساکنین نوعی تمایل به سکونت در محلات قدیمی فولادشهر به چشم می­خورد. همچنین با وجود رعایت کمّی استانداردهای شهری در ساختِ شهر جدید فولادشهر، به لحاظ کیفیت پایین این استانداردها، ضعف تعلق مکانی در بین ساکنین وجود دارد. به عبارتی توجه منفرد به استانداردهای کمّی شهرسازی و چشم­پوشی از استانداردهای کیفی، مانع تقویت و شکل­ گیری حس تعلق مکانی شهروندان در فولادشهر شده است، که باید مورد توجه قرار گیرد.
حمیدرضا وارثی و دیگران در مقاله­ای با عنوان بررسی و تحلیل مؤلفه‌های هویت شهری و رابطه آن با میزان تعلق مکانی ساکنین شهرهای جدید(مطالعه موردی: شهر گلبهار) بیان کرده ­اند که:
یکی از مسائل شهرهای جدید، بحث هویت شهری در این گونه شهرها است. کم توجهی به ابعاد و عوامل هویت­بخش در شهرهای جدید، باعث ایجاد محیط­هایی مصنوع و تهی از هویت انسانی می­گردد. از نتایج این امر، پایین بودن احساس تعلق مکانی، همبستگی و مشارکت اجتماعی؛ کاهش انگیزه ساکنان برای ادامه سکونت و تاثیر در عدم تحقق اهداف جمعیتی است. لذا شناخت مؤلفه­ های هویت­بخش به نوشهرها، بررسی هر شهر جدید به لحاظ برخورداری از این عوامل، تحلیل رابطه بین فاکتورهای هویت شهری و میزان تعلق مکانی شهروندان، شناخت نقاط ضعف و قوت شهرها در این زمینه می ­تواند به حل بسیاری از مشکلات ناشی از بی­هویتی این گونه شهرها کمک نماید. در این راستا، این پژوهش با حجم نمونه ۱۶۰ نفر، در شهر جدید گلبهار انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و داده ­های جمع­آوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS و با به کارگیری روش­های آماری نظیر توزیع فراوانی، آزمون ناپارامتریک خی­دو، ضرایب رابطه دو متغیره ترتیبی، ضریب همبستگی اسپیرمن به همراه نمودار پراکنش همبستگی توصیف و تحلیل شده ­اند.
در این پژوهش سعی گردیده است بر روی مهم­ترین مسئله حاضر شهرهای جدید- به گفته بسیاری از کارشناسان- یعنی بحث هویت شهری این شهرها و اثر آن بر تعلق مکانی ساکنان پرداخته شود. برای این منظور مؤلفه­ های مؤثر در هویت­بخشی به شهر از دیدگاه ­ها و نظریات استخراج و در شهر مورد مطالعه بررسی گردید. نتایج حاکی از آن است که میزان وجود مؤلفه­ های هویت شهری در شهر گلبهار به اندازه ۳/۹۱ درصد متوسط به پایین است که این میزان نشان دهنده ضعف مؤلفه­ های هویت­بخش شهری در شهر گلبهار است. سپس برای سنجش وجود رابطه بین مؤلفه­ های هویت شهری و تعلق مکانی شهروندان، ابتدا در یک فرضیه جداگانه و بر مبنای تئوری چند تن از دانشمندان که گذشت زمان را در ایجاد تعلق مکانی و علقه­های محیطی مؤثر می­دانند، به آزمون رابطه متغیر مدت زمان سکونت و تعلق مکانی ساکنان پرداخته شد. نتیجه آزمون نشان داد که علاوه بر تطبیق تئوری در شرایط خاص مکانی و زمانی نمونه مورد مطالعه، حدود ۱۲ درصد از تعلق مکانی شهروندان ناشی از مدت زمان سکونت است. به گونه ­ای که هر چه مدت زمان سکونت فرد در شهر بیش­تر گردد، تعلق مکانی وی نیز افزایش می­یابد. بعد از اثبات فرضیه اول، فرضیه دوم مورد تحلیل قرار گرفت. در فرضیه دوم به آزمون رابطه مؤلفه­ های هویت­بخش شهری و تعلق مکانی ساکنان پرداخته شد. نتیجه آزمون نشان داد که همبستگی متوسط و مستقیمی بین دو متغیر(مؤلفه­ های هویت بخش شهری/ احساس تعلق مکانی) وجود دارد، به گونه ­ای که با افزایش مؤلفه­ های هویت­بخش شهری، احساس تعلق مکانی نیز بالا خواهد رفت.
بنابراین نتایج نشان می­دهد که، ضمن اثبات تاثیر گذر زمان بر هویت­بخشی به ساکنان، تاثیر سایر مؤلفه­ های هویت شهری بر تعلق مکانی بیش­تر بوده است. لذا با تدبیر راهکارهایی جهت شناخت و به کارگیری مؤلفه­ های مختلف هویت شهری در مراحل مختلف احداث و توسعه این شهرها، به هویت­بخشی به این شهرها در مدت زمان کوتاه­تری کمک نموده که گامی مؤثر در جهت ایجاد فضاهای شهری دارای ارزش­های هویتی، احساس تعلق مکانی بیشتر افراد و نتیجتاً به وجود آمدن “شهری برای زندگی” خواهد بود.
محمدرحیم رهنما و محمد محسن رضوی در مقاله­ای با عنوان بررسی تاثیر حس تعلق مکانی بر سرمایه اجتماعی و مشارکت در محلات شهر مشهد، بیان کرده ­اند که:
مکان علاوه بر بعد مادی، از بعد غیرمادی نیز برخوردار بوده و احساساتی در ساکنان خود ایجاد می­ کند. به واسطه­ این احساسات، نوعی تعلق به مکان در افراد ایجاد شده که منجر به شکل گیری هویت مکانی می­ شود که همگام با برنامه­ ریزی پست مدرن عمدتاً در سطح محلات شهری مطرح است. این حس تعلق مکانی بر مشارکت و سرمایه اجتماعی تاثیر می­ گذارد، که تحلیل این فرایند هدف این مقاله است و هدف دیگر معرفی کاربرد مدل­های ساختاری(به علت چند بعدی بودن ابعاد بررسی و وجود متغیرهای مکنون) در حوزه مطالعات شهری است. در این تحقیق تحلیلی و همبستگی، نمونه ­ای ۵۰۰ نفری از ساکنین محلات منطقه ۴ و ۱۱ شهر مشهد به عنوان نمونه انتخاب شده و هر یک از متغیرهای سه گانه­ی تحقیق، که عبارتند از حس تعلق مکانی، مشارکت و سرمایه اجتماعی، با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی اکتشافی مورد بررسی قرار گرفته و سپس چهار مدل از چگونگی روابط متفاوت میان متغیرها تهیه شده است. جدول زیر روابط علی اثبات شده این مدل­ها را به صورت خلاصه نشان می­دهد. می­توان گفت؛ رابطه به صورت علی و غیرمستقیم می­باشد، یعنی حس تعلق مکانی بر مشارکت و مشارکت بر اعتماد اجتماعی تاثیرگذار می­باشد و یا بالعکس، حس تعلق مکانی بر سرمایه اجتماعی و سرمایه اجتماعی بر مشارکت تاثیرگذار می­باشد.
جدول ۲- ۲ مدل­های تاثیرگذاری حس تعلق مکانی بر سرمایه­اجتماعی و مشارکت

 

عنوان روابط معنی­دار مقدار تخمین شده
مدل شماره ۱ حس مکان >>> مشارکت
مشارکت >>> سرمایه اجتماعی
۸۳/۰
۷۴/۰
مدل شماره ۲ حس مکان >>> مشارکت ۷۵/۰
مدل شماره ۳ حس مکان >>> سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی >>> مشارکت
۶۵/۰
۷۷/۰
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...