مقاله دانشگاهی – دیدگاه فرایند کارکرد رابطه زناشویی |
این مدل نیز کیفیت زندگی زناشویی را در طول شش بعد بررسی می کند، که همه آنها به جز یک بعد شبیه به طبقات مدل فوق است. این ابعاد عبارتند از:
۱ـ انجام وظیفه،
۲ـ ایفای نقش،
۳ـ ارتباط (ابراز عاطفی)،
۴ـ دخالت عاطفی،
۵ـ کنترل،
۶ـ ارزشها و هنجارها.
بر اساس این مدل،چند مشکل شایع روابط زناشویی مطرح میشود که عبارتند از: مشکلات انجام وظیفه، مشکلات ارتباط، مشکلات نقش، مشکلات کنترل رفتار، مشکلات ساختاری شامل مشکلات مرزبندی و کنش ضعیف نظامهای فرعی و مشکلات نظامهای خارجی (الیس، ۲۰۰۴).
۲-۲٫ موضعگیری نظری درخصوص مهارتهای هیجانی
۲-۲-۱٫ تعریف مهارتهای هیجانی
مهارتهای هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارتها میباشند از قبیل: توانایی در شناسایی هیجانات، ابراز هیجانات،همدلیکردن ومدیریت هیجانات چالشبرانگیز.به عبارت دیگر مهارتهای هیجانی شامل روشهای اکتسابی هرفرد برای شناسایی کردن،سازماندهی کردن وابراز هیجاناتش وهمچنین نحوه پاسخگویی او به هیجانات دیگران میباشد (کردوا، جی و وارن،۲۰۰۵).
۲-۲-۲٫ تعریف هیجان
واژهای که تحت عنوان هیجان به آن اشاره میشود اصطلاحی است که روانشناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل پرداختهاند. درفرهنگ لغات انگلیسی اکسفورد، معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است « هرتحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس عاطفه، هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده».
لغت هیجان را برای اشاره به یک احساس، افکار، حالتهای روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنهای از تمایلات شخص برای عمل کردن براساس آن به کار میبرند (مارشال ریو،۱۳۸۵).
۲-۲-۳٫ابعاد هیجان
هیجانها نوعاً واکنشهای موقتی، انطباقی وبیولوژیک هستند که معمولاً (ولی نه ضرورتاً) توسط محرک بیرونی به سرعت ایجاد میشوند.
جایگاه اصلی تجلی هیجان چهره میباشد. چهره یا صورت میتواند شماری از هیجانات را نشان دهد. حالات چهرهای برای هیجان تاحدودی ذاتیاند. حالات چهره ممکن است هیجانات را بیان کند اما هدف واقعی آنها ممکن است ارتباط با دیگران باشد.ما میتوانیم چهره خود را به خوبی کنترل کنیم.طوری که خیلی کم احساس واقعی به چهره نفوذ کندوحائزاهمیت است که بدانیم صدا وصوت نافذتر ازچهره است و کمترکنترل میشود.برای آگاهی ازاحساس واقعی افرادگوش دادن به صدای آنها ممکن است بهتر از تماشای چهره آنان باشد.مردان به صدا توجه میکننددرحالی که زنان به چهرهها نگاه میکنند(بردباری، ۱۳۸۴).
تعدادی از نظریهپردازان چندین هیجان مشابه را در مجموعه واحدی جای میدهند اما جملگی آنان بر این مطلب اتفاق نظر دارند که عنوان برخی از مهمترین هیجانها عبارتند از:
خشم:
بسیاری از روشهای کنترل اجتماعی بزرگسالان و خردسالان به اجتماعی کردن چگونگی واکنش خشم به موقعیتهای مختلف مربوط است. نظریه روانکاوی اصطلاحات مختلفی را در این زمینه به کار میبرد که دربرگیرنده اشکال مختلف خشم است. مثلاً سادیسم، پرخاشگری، غریزه مرگ، تغییر تنفر، دشمنی و امسال آن. روانشناسان آکادمیک ضمن اظهارنظر در مورد هیجان عموماً اصطلاحات خشم و ترس را پایهای برای تحلیلهای خود قرار دادهاند چنانکه الگوی این هیجانها الگوی اصلی همه هیجانهاست.
شادی:
نتیجه تحقیقات این است که خشم و شادی دارای نکات مشترک بیشتری هستند تا هیجان، خشم، ترس یا خشم واندوه.درهنگام خوشحالی جریان خون درسطح بدن افزایش مییابد و درحالت غم واندوه ونگرانی کاهش مییابد (پلاچیک، ۱۳۸۵). خلاصه مطلب اینکه درهنگام شادی حالتهایی نظیر لذت،آسودگی، خرسندی، سعادت،شوق،تفریح، احساس غرور، لذت جسمانی، وجد، خشنودی و حالتهایی از این قبیل… به انسان دست میدهد (گلمن، ۱۳۸۳).
اندوه :
آثار ناشی ازکمبود ومحرومیت را به طور کاملاً طبیعی میتوان مشاهده کرد. اشکال مهم و پایدار این آثار را مالیخولیا و یا روانپریشی ملالانگیز و تظاهرات طبیعی آنان را به نام حزن یا اندوه نامیدهاند اندوه با عشق و شادی تضادی ذاتی دارد. داروین در این مورد میگوید «تمامی حالات یک فرد خوشحال درست متضاد آن حالاتی است که یک فرد غمگین از خود بروز میدهد» (پلاچیک، ۱۳۸۵). درهنگام اندوه حالتهایی نظیر غصه، تأثر، عبوسی، مالیخولیا، دلسوزی به حال خود،احساس تنهایی و حالتهایی از این قبیل…به انسان دست میدهد (همان منبع).
نفرت:
الگوی دفع یا نفرت در اساس یک نوع واکنش رهایی است که موجود زنده به وسیله آن ماده یا شئی را که خورده است دفع کند. داروین در تعریف نفرت میگوید: نفرت در سادهترین معنی عبارت است از حالتی که ذائقه را آزار میدهد و چون نفرت موجب رنجش میشود همراه با حرکاتی مانند تحقیر، اهانت، خوار شمردن، اکراه، بیرغبتی، بیزاری و… است (همان منبع).
تعجب:
احساس تعجب بیشتر با ترس و سایر هیجانها همراه است. احساس تعجب به ترس تبدیل میشود و با علائمی نظیر شگفتی، حیرت، بهت و از این قبیل همراه است (همان منبع).
۲-۲-۴٫تاثیر مهارتهای هیجانی بر وضعیت روانشناختی
پژوهشگران مختلف ابراز داشته اند که مهارتهای هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنا بخشی تجربه ها، داوری صحیح، تصمیم گیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیری چشمگیر میگذارد و افرادی که از مهارتهای هیجانی بالایی برخوردارند، قدرت بیشتری برای سازگاری با مسایل جدید روزانه دارند. هم چنین مهارتهای هیجانی بالا با برون گرایی، انعطاف پذیری، دلپذیر و با توان بودن، هماهنگ کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آنها بر مغز و رفتار همبستگی دارد (بردبار، ۱۳۸۴).
در مقابل، مهارتهای هیجانی پایین با رفتارهای مساله ساز درونی ، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسرده خویی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است (همان منبع).
با ارزیابی مهارتهای هیجانی میتوان میزان موفقیت های فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیش بینی کرد. در بررسی ها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات مثبت است که آنان در خود ایجاد می کنند و برعکس افراد ناموفق کسانی اند که احساسات منفی را در خود پرورش میدهند.این عوامل احساسی مثبت عبارتند از احساس عزت نفس، دوست داشتن و عزیز داشتن خویش، خویشتن پذیری، خوش مشربی، ماجراجویی، بردباری و… ازجمله احساسات منفی می توان از بدبینی، ترس از شکست، اضطراب ، احساس ناتوانی، احساس حقارت ، ترس ازتنبیه ، احساس عدم امنیت ، فرار از پذیرش مسئولیت، احساس گناه و… نام برد (گنجی، ۱۳۸۱).
دکتر “جیم نیومن” در کتاب خود به نام “ترمزهای خودرا رها کنید"، احساسات منفی را به نوعی ترمز در زندگی و احساسات مثبت را به نوعی گاز در زندگی تشبیه می کند که سرعت کامیابی را افزایش می دهد. بعضی شرکت ها برای استخدام کارکنان خود علاوه بر آزمون عمومی، آزمون خوش بینی و بدبینی هم اجرا میکنند. تحقیقات نشان داده است کسانی که در آزمون اخیر نمره خیلی خوش بین را به دست آورده اند بسیار موفق هستند، زیرا افراد خوش بین وقتی شکست می خورند، شکست را به عواملی نسبت می دهند که آنها را میشود تغییر داد و نا امید نمی شوند (هیلگارد، ۱۳۸۵).
۲-۲-۵٫ تقویت مهارتهای هیجانی
مهارتهای هیجانی به عنوان یک عامل سازمان دهنده برای تفکر و برنامه ریزی مربیان تعلیم وتربیت به اثبات رسیده است و به کوشش های پراکنده ای که به عنوان پیشگیری اولیه محسوب می شود، انسجام بخشیده و آنها را در یک دیدگاه متحد ارائه میدهد، مثل برنامه هایی که بنیان مدرسه ای دارند و در پیشگیری از جنایت، پیشبرد سلامت روان ، سلامت عمومی و حتی پیشگیری از بیکاری استفاده می شوند (بردبار، ۱۳۸۴).
یادگیری مهارتهای هیجانی در منزل و با تعامل کودک- والد شروع می شود، بنابراین فرصتهای یادگیری مهارتهای هیجانی همیشه مساوی نیست چرا که ممکن است والدین محدودیت های روانی داشته و در نتیجه قادر به هدایت یک جریان یادگیری شناختی- هیجانی نباشند. هم چنین امکان دارد برخی از یادگیریها در مدرسه صورت گیرد، مثلا در ارتباطات غیر رسمی معلم و کودک. جای دیگری که مهارتهای هیجانی آموزش داده میشوند برنامه استاندارد می باشد.
طبق نظر کارول دو فالکو (۱۹۹۷)، جوانان محتاج مهارت هایی هستند که معمولا در بطن یک برنامه آموزشی مدرسه به حساب نیامده است و این مهارتها عبارتند از کنترل تکانه، کنترل استرس، حس همدلی، حل مساله و مساله گشایی. برای اینکه دانش آموزان را به مرحله آموزشی بالاتری برسانیم باید ببینیم در کجا و در چه حالتی هستند و به آنها منابع و مهارتهایی ارائه دهیم تا بتوانند با عوامل فشار زا مقابله کرده و کنار بیایند و سپس بتوانند به یادگیری موثرتر بپردازند. بدون این مهارتهای اجتماعی و هیجانی، عوامل فشار زا مانع از رسیدن دانش آموزان به ظرفیت بالقوه تحصیلی خود میشوند. دوفالکو از برنامههایی که مهارت های اجتماعی را به عنوان قسمتی از برنامه های جامع و مداوم آموزش میدهد حمایت کرده و می گوید: بهتر است این قابلیت ها از دیدگاه پیشگیری اجرا شوند یعنی برنامههایی که برای همه دانش آموزان انجام میشود نه فقط دانش آموزان مشکل دار. این برنامه ها باید مانند سایر مهارتهای تحصیلی آموزش داده شوند که عبارت است ازارائه مطلب ، الگو، تمرین ، کاربرد و پاداش (بردبار، ۱۳۸۴).
[۱]. Task accomplishment problems
[۲]. Suprasystem problems
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:32:00 ب.ظ ]
|