فصل چهارم
اعجاز تشریعی
جای تردید نیست که آداب قرآنی، آداب انسانیت حقیقی محض است که به هیچ وجه دستخوش آرا و اهوای بشری نگشته و مکر و خدعه آنان در آن راه نیافته است. هیچ جمعیتی جز از راه آراستگی بدان بر دیگران برتری نیابند و مقام شایستگی را احراز ننمایند و هیچ ملتی جز در نتیجه فقدان آن دچار مشکلات نگردند. هرگاه آداب نفسانی که وسیله ارتباط افراد و جمعیتها به یکدیگر میباشد و برای آنها حدودی از آزادگی و مساوات تعیین میکند، وجود نداشت، بناچار هرج و مرجی در جمعیت بشری پدید میآمد و جعل قوانین، بیشتر بر فساد آن وضعیت میافزود و افراد انسانی مانند سایر حیوانات که هرکدام جدای از یکدیگر زندگی میکنند وپیوسته میانشان دشمنی و تعدی به یکدیگر حکمفرمایی دارد، میبود که سرانجام آن ، اضمحلال و نابودی است. شرایع الهی، راهنمایی نیکو برای جمعیت بشری است که منافع آنان را آشکارا به ایشان نشان میدهد و درحقیقت به منزله عقل انسانی است که وسائل احتیاج آنها را فراهم ساخته و آنان را به طرف سعادت سوق میدهد.[۳۵۹]
۴-۱ تعریف اعجاز تشریعی
از دیگر وجوه اعجاز قرآن کریم، اعجاز تشریعی است. اعجاز تشریعی از جهت نوآوریهای مفاهیم دینی است بدین معنا که قرآن در دو قسمت معارف و احکام، راهی پیموده که تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود و برای ابدیت، بدون راهنمایی دین، دستیابی به آن امکان پذیر نیست. هستی شناسی قرآن، فراگیر و شامل وتشریعات آن، همه جانبه و کامل است و از هر دو جهت بدون هیچ گونه کاستی بر بشریت عرضه شده است.[۳۶۰]
۴-۲.علت تشریع احکام شرعی در قرآن
علت تشریع احکام شرعی در قرآن، توجه به هدایت مردم است تا همانند امتهای قبل، به گمراهی کشیده نشوند. لذا خداوند متعال میفرماید: {یریدُ اللَّهُ لِیبَینَ لَکُمْ وَ یهْدِیکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یتُوبَ عَلَیکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ}[۳۶۱](خداوند مىخواهد با این دستورها، راههاى خوشبختى و سعادت را براى شما آشکار سازد، و به سنتهای صحیح پیشینیان رهبرى کند و خداوند دانا و حکیم است.) در این آیه نکته لطیفی است و آن عبارت است از این که خداوند به منظور بیان افعال، از صیغه مضارع، استفاده نموده است تا دلالت بر تجدد بیان و استمرار این احکام، داشته باشد زیرا این احکام دائمی بوده و برای تمامی مخاطبان، حتی نسلهای آینده، بیان شده است. از سوی دیگر، آیه اشاره بدیعی دارد به اینکه خداوند، تا ظهور نسلهای آینده و تا روز قیامت، حافظ این احکام خواهد بود تا مورد استفاده همگان قرار گیرد.[۳۶۲] بدین ترتیب، خداوند متعال، با تفننی که در اسلوبهای متنوع بیانی به کار گرفته است، از هر فرصتی برای بیان احکام شرعی و پند و اندرز مردم، استفاده کرده است و این از عادات و ویژگیهای این کتاب آسمانی است.[۳۶۳]در واقع آنچه در این قرآن، مبنی بر تبیان بودن هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت بودن آن است، حسن تخلصی است از بیان اصول هدایت و تشریع دین اسلام. و تمام این اصول به اصل امر به معروف و نهی از منکر، برمیگردد. زیرا تمام شریعت، امر و نهی است. تقوی نیز در اطاعت از حق و دوری از باطل، منحصر میشود.[۳۶۴] نیز، باید دانست که برترین و بالاترین قوانین، قوانین الهی است زیرا مناسب با مخاطب خود نازل و مصلحت او در نظر گرفته شده و از خواستها و هواهای نفسانی یک گروه یا قوم خاص تبعیت ننموده است.[۳۶۵]
۴-۳.اهداف هشتگانه قرآن از نگاه ابن عاشور
ابن عاشور درباره مقاصد و اهداف قرآن ۸ مورد را برمی شمرد:
اول: اصلاح اعتقادات وتعلیم عقاید صحیح که بزرگترین عامل در جهت اصلاح خلق است. زیرا نفس انسان با داشتن عقیده راستین، درمقابل غیر حق کرنش نکرده، نیز قلب او از اوهام ناشی از شرک و هواپرستی پاک میشود. خداوند متعال در آیهای به این معنا اشاره کرده و میفرماید پرستش آلهه ها ومعبودانی غیر از خداوند، بر هلاکت بت پرستان میافزاید. { فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ}[۳۶۶] هنگامى که فرمان مجازات الهى فرا رسید، معبودانى را که غیر از خدا مىخواندند، آنها را یارى نکردند و جز بر هلاکت آنان نیفزودند.
دوم: دومین مقصود خداوند متعال از نزول قرآن کریم، تهذیب اخلاق است. خداوند متعال درآیهای خطاب به پیامبر مکرم اسلام(|) میفرماید:{وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ}[۳۶۷] در حدیث موطأ مالک از رسول اکرم (|) روایت شده است که فرمود: «براستى که من براى به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.» این مقصود قرآن را هم عامه عرب وهم خواص، درک میکردند.
سوم: سومین مقصود، بیان احکام و قوانین شرعی است. خداوند متعال فرمود: { إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ}[۳۶۸] (ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى.) قطعا خداوند در قرآن کریم تمام احکام خاص و عام را بیان کرده است. و اینکه فرمود: قرآن { تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ}است و یا اینکه در سوره مائده فرمود:{الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ} به این معناست که در قرآن کلیات تمام امور بیان شده است. اما برای امور جزئی تر به استنباط فقها نیاز است.
چهارم: سیاستگذاری های جامعه که بخش مهمی در قرآن میباشد و هدف از بیان این امور، صلاح امت و حفظ نظام مسلمانان میباشد. مانند تشویق و ارشاد مردم به داشتن و حفظ وحدت و برادری در بین خود. {وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها}[۳۶۹] و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت بزرگِ خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهاى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. یا اینکه فرمود: {وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ}[۳۷۰] و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود. یا سفارش خداوند به مسلمانان نسبت به مشورت در کارها. {وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ}[۳۷۱] و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست.
پنجم: ذکر قصه ها و اخبار امت های گذشته به منظور تأسی به نیکوترین افعال و احوال ایشان بوده است. { َنحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ}[۳۷۲] ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن- که به تو وحى کردیم- بر تو بازگو مىکنیم و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتى. یا اینکه فرمود : {أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَده}آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن.[۳۷۳] همچنین به منظور عبرت گیری از عاقبت کردار زشت آن امت ها این قصص در قرآن ذکر شدهاست.
ششم: آموزش متناسب با عصرمخاطبان به منظور دریافت و فهم شریعت ونشر آن. عرب عصر نزول، درک درستی از ادیان آسمانی و اخبار پیشینیان، جز اندکی که آن هم ، از طریق معاشرت با اهل کتاب بدان دست یافته بود، نداشت. اما قرآن کریم علاوه بر این علوم، حکمت بهره گیری از عقل، نیز صحت استدلال و مجادله به روش های گوناگون، هنگام مواجهه با گمراهان و دعوت آنان به تفکر را به مسلمانان آموزش داده و مردم را به اهمیت حکمت، توجه داد و فرمود: {یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ، وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً}[۳۷۴] (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است واز باب حکمت، سرچشمه های معارف جوشید و چشم مردمانی أمی به روی علم گشوده شد. این علوم، حتی به گوش عرب نرسیده بود و نهایت دانش موجود درنزد آنان برخی امورتجربی بود. اما قرآن کریم در چنین فضایی، مکرر به بیان فایده علم همت گماشته و مسلمانان را به سوی آن سوق داد. { هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ}[۳۷۵] آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند یکسانند؟!
هفتم: پند واندرز و هشدار و بشارت دادن به مردم و ترغیب و ترهیب ایشان.
هشتم: در نهایت اعجاز قرآن تا دلالت بر صدق آورنده آن داشته باشد. زیرا تصدیق، بعد از تحدی، متوقف بر دلالت معجزه بودن قرآن دارد.[۳۷۶]
در تفسیر التحریر و التنویر، به بعد اعجازتشریعی قرآن، به صورت مستقل اشاره نشده، بلکه آن را در وجه سوم و در کنار اعجاز علمی قرآن، بیان کرده است اما به دلیل اهمیت آن، سعی شده است در یک فصل جداگانه به آن پرداخته شده و با توجه به تفسیر التحریر والتنویر، نمونههایی از این بعد اعجاز قرآن، به ترتیب آیات قرآن کریم، بیان شود.
۴-۴. نمونههایی از اعجاز تشریعی در قرآن
۴-۴-۱. دعوت به توحید
در آیه ۲۳ سوره اسراء {وَ قَضىَ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاه}ُ (و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید!)
از عبادت غیر خداوند نهی شده است. زیرا اساس اصلاح جامعه در آن است و اصلاح اندیشه مقدمهای است برای اصلاح عمل. ابن عاشور میگوید به این مسئله در کتاب “اصول نظام اجتماعی در اسلام"خویش، بیشتر پرداخته است.[۳۷۷]
۴-۴-۲.نیکی به والدین
در آیه ۲۳ سوره اسراء، بلافاصله بعد از نهی از عبادت غیر خدا، نیکی به والدین سفارش شده است.{وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَنًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبرََ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لهَُّمَا أُفٍّ وَ لَا تَنهَْرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا}{وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانىِ صَغِیرًا} (و به پدر و مادر نیکى کنید! هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهاى تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!») زیرا پدر و مادر وسیلهی ایجاد خلق هستند و از آنجایی که خداوند در سرشت پدر و مادر، دل رحمی و دلسوزی در حق فرزند را قرار داده است، در مقابل فرزندان را نیز به نیکی در حق آنان سفارش میکند. علت نیکی به والدین و صلهی رحم به دو امر مربوط میشود: اولین امر نفسانی و به منظور تربیت نفوس امت در جهت آموختن شکرگزاری و متخلق شدن به اخلاق خدای باری تعالی است. زیرا یکی از اسمهای خداوند، شکور میباشد. دومین امر عمرانی است و به تقویت پیوندهای خویشاوندی و خانوادگی مربوط میشود تا بدین وسیله محبت و مودت در بین اعضای خانواده افزایش یابد. در این قرابت اعضا، صلاح بزرگی برای امت اسلامی وجود دارد که موجب تقویت حس برادری و برابری و اتحاد در بین تمام اقشار جامعه خواهد شد.[۳۷۸]
۴-۴-۳. رعایت عدالت اجتماعی
عدل یک اصل جامع حقوقی و از اصول معاشرت اجتماعی و زندگی گروهی است و التزام به آن، در قول و فعل، در برخورد با نفس، تعامل با دیگران، نیز در معامله با خالق، امری بسیار ضروری است.[۳۷۹] قرآن برای عدالت اجتماعی، تا آن اندازه احترام قائل شده که میفرماید:{یَاأیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شهَُدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلىَ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِین}[۳۸۰] (اى کسانى که ایمان آوردهاید! کاملًا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد!) یعنی هیچ چیز حتی به خطر افتادن منافع شخصی و منافع خویشان نزدیک شما، مانع از اجرای اصول عدالت نیست.[۳۸۱]
۴-۴-۳-۱. توزیع عادلانه اموال در بین مردم به ویژه نیازمندان
ابن عاشور در تفسیر آیه {قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَهٌ خَیرٌْ مِّن صَدَقَهٍ یتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنىٌِّ حَلِیم} به تقسیم عادلانه نظام ثروت بین افراد جامعه اشاره کرده و محقق شدن چنین هدفی را از بزرگترین مقاصد شریعت معرفی میکند زیرا پایداری و دوام یک جامعه بستگی به توزیع و گردش عادلانه اموال، در بین مردم دارد. لذا خداوند در اموال ثروتمندان حق واجبی به نفع فقیران و نیازمندان قرار داده است این حقوق در زمان حیات ثروتمندان باید پرداخت شود و صدقات واجب مثل زکات و خمس و فطریه ماه مبارک رمضان و … را در بر میگیرد. بعد از وفات نیز اگر شخصی اموالی از خود برجای گذاشته باشد، این تقسیم، با کمک قوانین و احکام ارث، در بین اقوام آن شخص، صورت میپذیرد درحالیکه قبل از اسلام، مردم عرب عادت داشتند که بعد از وفات شخص، اموال او را به بیگانگان میبخشیدند.[۳۸۲]
۴-۴-۳-۲.حق زنان و دختران در تقسیم ارث
قرآن کریم در آیه {للذکر مثل حظ الأنثیین}[۳۸۳] به بهره فرزند دختر در تقسیم ارث، اشاره میکند و بیان میدارد که یک مرد برابر دو زن حق ارث دارد. اهمیت این آیه در این است که اسلام، زمانى این اصل را اعلام نمود که نه تنها در محیط عرب جاهلى، بلکه حتى در جوامع متمدّن آن روزگار نیز، زنان از ارث محروم بودند، بدتر از آن این بود که زنان به عنوان بخشى از میراث، به ورّاث منتقل مىشدند. نکته لطیفی که از آیه برداشت میشود این است که قرآن نفرمود “للأنثی نصف حظ الذکر” بلکه فرمود {للذکر مثل حظ الأنثیین} یعنی حق مرد برابر است با حق دو زن! درست است که هر دو جمله نتیجه واحدی را میرسانند اما نوع بیان قرآن به گونه ای است که مقدار بهره مرد را با معیار بهره زن میسنجد یعنی در واقع، با اینکه بهره مرد دو برابر است اما اصل و معیار سنجش ارث، ارث زن است.[۳۸۴] دکتر رفعت در کتاب خویش ۲۱۶ وجه اعجازی قرآن کریم را برای تشریع آیات میراث، بیان کرده است.[۳۸۵] از جمله این وجوه اعجاز این است که به وسیله آن، جامعه مطلوب الهی شکل گرفته و ثروت اجتماعی در دست عده قلیل انباشته نمیشود و گروههای ضعیف که شامل یتیمان و زنان و سفیهان هستند، با مشکل مواجه نمی شوند. در نتیجه امنیت اقتصادی و عدالت اجتماعی برای تمامی اقشار جامعه ایجاد میشود.[۳۸۶]
۴-۴-۳-۳.رعایت حقوق یتیمان
ذیل آیه «وَ لَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْیتِیمِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ حَتىَ یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کاَنَ مَسُْئولا»[۳۸۷] رعایت حقوق یتیمان از مهمترین وصایایی است که خداوند به آن سفارش کرده است. زیرا عرب جاهلی به علت ناتوانی یتیمان، تصرف در اموال آنان را مباح میدانستند. اما خداوند مسلمانان را از این اقدام شنیع بر حذر میدارد.[۳۸۸]
۴-۴-۴. تحریم ربا
آیاتی که پیرامون ربا در قرآن کریم وجود دارد در چهار سوره روم، آل عمران، نساء و بقره، واقع شده است[۳۸۹] و علت تحریم آن، متضمن سه عنصر میباشد.( عقیده، اقتصاد، جنگ). در سوره روم، علت تحریم ربا مربوط به عنصر عقیده است، در سوره آل عمران، عنصر اصلی مربوط به جنگ و در سوره بقره، عنصر اقتصادی عامل تحریم ربا است. سوره روم مکی است دعوت به توحید و برچیده شدن شرک و اصلاح عقاید در آیات مکی نمود فراوان دارد. تعلیم عقیده صحیح، از نخستین اهداف اسلام برای بارور کردن نهال ایمان در دلهای مردم بوده است. سوره آل عمران، مدنی بوده و در سالهای نخستین که مسلمانان به مدینه مهاجرت کرده بودند، نازل شد و میتوان گفت تا حدودی عقیده راستین اسلام برای مردم روشن شده و نور آن در قلبهای مردم تابیده بود اما خطری که مسلمانان را تهدید میکرد جنگ با دشمنان به ویژه مشرکان و کفار قریش بود . از سویی سپاهیان اسلام برای جهاد نیاز به پشتیبانیهای مادی داشتند. پس در این آیات علت تحریم ربا، به عامل جنگ مربوط میشود آن چنان که در این سوره ، قبل و بعد از آیات مربوط به ربا، به جنگ بدر واحد اشاره شده است. سوره بقره هم مدنی است و آیات ربا در آخرین آیات این سوره واقع شده است. این آیات در اخرین سال حیات پیامبر اکرم(|) نازل شده است. در این مرحله خطر مشرکان از بین رفته یا بسیار کم شده بود. در واقع مرحله به کمال رسیدن قوانین و احکام تشریعی بود. در این دوره نیز قرآن کریم به تحریم ربا اشاره میکند. این تحریم به منظور استقرار احکام در جامعه صورت گرفته است. با شناخت مجموع این ایات و ارتباط و انسجام آن ها بار دیگر اعجاز قرآن کریم خود را به رخ جهانیان میکشاند.[۳۹۰] ابن عاشور ذیل آیه {یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأْکُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَفًا مُّضَاعَفَه } به توضیح و تفسیر حکمت تحریم ربا میپردازد. به جریان افتادن ربا در جامعه، آن را از تعادل اقتصادی و ثبات لازم و هدفمندی و همسانی در سطح افراد، خارج ساخته و به شکاف طبقاتی می انجامد. اما با گردآوری پساندازها و سرمایه گذاری در طرحهای بزرگ تولیدی و ایجاد اصلاحات زیربنایی منافع فراوانی عائد جامعه خواهد شد. مسلمانان، قرنها بدون اینکه نیازی به استفاده از ربا داشته باشند، زیستند و آن دوره، هنگامی بود که سیادت جهان به دست ایشان بوده و از نظر ثروت کمتر از سایر ملتها نبودند.[۳۹۱]
۴-۴-۵. تلاش در جهت آزادی اسرا
از دیگر اسرار شریعت اسلامی تلاش و اهتمام، در جهت آزادی اسیران، میباشد. هنگامی که رسول اکرم(|) به نبوت مبعوث گردید، بردگی به علل مختلف، مانند جنگ و ربوده شدن یا گروگانگیری به دلیل داشتن بدهی، فروش فرزند توسط والدین و … در همه جای سرزمین عربستان سایه گستر بود. اما اسلام، تمام این اسباب را، غیر از اسارت در جنگ، در هم شکست، این یک مورد نیز با هدف ایجاد ترس در بین دشمن و تشویق مجاهدین، جایز شمرده شد.[۳۹۲] خداوند در آیه ۹۲ سوره نساء، در سه جا، کفاره قتل را آزاد کردن برده ذکر میکند. در این آیه آمده است هیچ فرد با ایمانى مجاز نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روى خطا و اشتباه از او سر زند و در عین حال، کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد که دشمنان شما هستند و کافرند، ولى مقتول با ایمان بوده، تنها باید یک برده مؤمن را آزاد کند و پرداختن خونبها لازم نیست. و اگر از جمعیتى باشد که میان شما و آنها پیمانى برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مىگیرد. این، یک نوع تخفیف، و توبه الهى است. و خداوند، دانا و حکیم است.[۳۹۳]
۴-۴-۶ تحریم سخن گفتن به نجوا
خداوند در چند آیه از قرآن، به ویژه سوره های مجادله و نساء، با اشاره به مسأله نجوا، به یکی دیگر از آداب تربیت اجتماعی امت اسلامی، پرداخته و میفرماید گفتگوها باید آشکارا بیان شود زیرا نجوا، عملی است شیطانی و موجب اذیت و آزار و هتک حرمت و حیثیت مسلمانان میشود و هدفش غمگین کردن مؤمنان است و از ناحیه مخالفان و منافقان و افراد مریضالقلب، به منظور مخفیکاری، تدابیر و برنامههایی که برخلاف مصالح مؤمنان است، یا صرفاً از سرِ لجاجت و به منظور ایذای مؤمنان صورت میپذیرد.{إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا}[۳۹۴] اهمیت آشکارا سخن گفتن در این است که هم دلالت بر شجاعت گوینده و اعتماد به نفس او دارد و هم از مفسدهها و تهمتها و سوء ظنهای فراوانی که ممکن است در نتیجه درگوشی صحبت کردن با هم، ایجاد شود، جلوگیری میکند.[۳۹۵] موارد مجاز نجوا، زمانی است که توصیه به صدقه و کمک به دیگران یا انجام کارهای نیک و یا اصلاح در بین مردم باشد. و نه تنها حرام نیست، بلکه اگر برای انتقال مسأله سرّی لازمی بوده و مصالح فرد یا افراد مسلمان به آن وابسته باشد، صورت وجوب هم به خود میگیرد. {یااَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُم فَلا تَتَناجَوا بِالإِثمِ وَ العُدوانِ وَ مَعصِیهِ الرَّسولِ وَ تَناجَوا بِالبِرِّ وَالتَّقوی}[۳۹۶] (ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون با یکدیگر محرمانه گفتگو میکنید، به قصد گناه و تعدی و نافرمانی از پیامبر(ص) با همدیگر محرمانه گفتگو نکنید، و به نیکوکاری و پرهیزگاری نجوا کنید).
۴-۴-۷. تحریم ازدواجهای جاهلی
ابن عاشور ذیل آیه {و اللآتی یأتین الفاحشه من نساءکم} به ازدواجهای جاهلی و نحوه تصاحب زنان اشاره میکند که آنان را در جنگ به اسارت گرفته یا غارت میکردند و یا اینکه شوهری، زن خویش را به مرد دیگری میبخشید تا از او باردار شود که به آن ازدواج، استبضاع میگفتند. ازدواج جمعی، ازدواج صواحب الرّایات، ازدواج با دو خواهر و… از دیگر ازدواجهایی بودند که اسلام تمام آنها را باطل شمرد. نیز زنا را خدشه ای بر قوانین اجتماعی و اخلاقی مردم دانسته و آن را فاحشه نامید چون فساد را از حد گذرانده بود.[۳۹۷] در آیه ۱۹ همین سوره نیز، خداوند، به بطلان یک رسم زشت جاهلی مبنی بر به ارث بردن زنان اموات توسط وراث، اشاره دارد.[۳۹۸]
۴-۴-۸. ادای امانت به صاحب آن
یکی از اغراض مهم تشریع، باز پس دادن امانت به اهل آن میباشد که در آیه «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»[۳۹۹] بیان شده است. امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانههای مهم ایمان است، چنانکه خیانت به امانت، علامت نفاق است. در حدیث است: به رکوع و سجود طولانی افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی وامانتداری آنان بنگرید.[۴۰۰] در این آیه نوع امانت مشخص نشده است و مناسب است مراد از آن، هر دو نوع امانت مادی یا معنوی باشد. با توجه به ارتباط و تناسب این آیه با آیات قبل، میتوان بیان کرد، چون اهل کتاب، کلام الهی را از مواضع خود تحریف میکردند و بر خدا افترا بسته و فضلی که خداوند، شامل حال رسول اکرم(|) و مؤمنان کرده بود، انکار میکردند، در واقع، در دین، علم، حقانیت و نعمت که امانتهایی معنوی هستند، حق امانت را به جا نیاوردند.[۴۰۱] در روایات متعدد، منظوراز امانت، رهبری جامعه معرفی شده که اهلش اهل بیت (علیهم السلام) میباشند.[۴۰۲] برخی گفتهاند: امانت سه گونه است: الف) میان انسان و خدا. (وظایف و واجباتی که بر انسان تعیین شده است). ب)میان انسان و دیگران.(اموال یا اسرار دیگران نزد انسان) ج)میان انسان و خودش. (مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند.خیانت در امانت هم شامل کتمان علم، حرفه و حق، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهی، انتخاب همسر یا معم نااهل برای فرزندان و … می شود.[۴۰۳]
۴-۴-۹. توقف در مواجهه با شبهات
در آیه {وَ لَا تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کلُُّ أُوْلَئکَ کاَنَ عَنْهُ مَسُْئولًا}[۴۰۴] (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.) به ادب اجتماعی بزرگی اشاره دارد که امت را از وقوع مضرات و افتادن در مهلکههای فراوان ناشی از توهم و سوء ظن حفظ میکند.[۴۰۵]
۴-۴-۱۰. تحریم زنا
در آیه {وَ لَا تَقْرَبُواْ الزِّنىَ إِنَّهُ کاَنَ فَاحِشَهً وَ سَاءَ سَبِیلا}[۴۰۶] زنا در اصطلاح اسلام به جماع مرد با زنی غیر از همسر خویش، گفته میشود. توجهی که اسلام به تحریم زنا دارد به این دلیل است که با زنا، نسبها به هم میریزد و خلل بزرگی در جامعه ایجاد میکند.[۴۰۷]
۴-۴-۱۱. نهی از قتل نفس
در آیه {وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَق}[۴۰۸] به حفظ جان مردم که از بزرگترین قواعد کلی شریعت اسلامی است اشاره شده است. از آنجایی که عرب جاهلی بسیار خون ریز بود، قرآن به نهی از قتل نفس پرداخته و در واقع از مهمترین سفارشاتی است که اسلام به آن دستور داده است.[۴۰۹]
۴-۴-۱۲. نهی از تبذیر
در آیه ۲۶سوره اسراء، {وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا} مردم از تبذیر، نهی شدهاند. با توجه به این نهی، آنان موظف میشوند اموال اضافی خویش را به جای صرف در امور غیر ضروری، در اختیار نیازمندانی قرار دهند که روز به روز با افزایش مقدار اموال ثروتمندان، بر آمار آنان افزوده میشود.[۴۱۰] اسراف در غذا و پرخوری، منشأ بسیاری از بیماریهای جسمی و روحی و مایه سنگدلی و محروم شدن از چشیدن مزهی عبادت است. چنانکه پیامبر(ص) فرمودند: «المعده بیت کل داء» معده کانون هر بیماری است. پزشکی مسیحی پس از شنیدن این آیه و حدیث گفت: تمام علم طب، در این آیه و حدیث شماست.[۴۱۱]
جمعبندی
از دیگر وجوه اعجاز قرآن کریم، اعجاز تشریعی است. اعجاز تشریعی از جهت نوآوریهای مفاهیم دینی است بدین معنا که قرآن در دو قسمت معارف و احکام، راهی پیموده که تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود. علت تشریع احکام شرعی توجه به هدایت مردم است. ابن عاشور، بیان احکام ومعارف را یکی از اهداف و مقاصد هشتگانه قرآن، برمیشمرد. از دیگر این اهداف، اصلاح اعتقادات و تعلیم عقاید صحیح، همچنین تهذیب اخلاق را نام میبرد. ایشان نمونههای فراوانی از احکام و آداب فردی واجتماعی را متذکر میشود و گاه به منظور آگاهی بیشتر، به کتاب خویش«اصول نظام اجتماعی» ارجاع میدهد. در تفسیر التحریر و التنویر، به این بعد اعجاز، به صورت مستقل اشاره نشده، بلکه ابن عاشور، آن را در وجه سوم و در کنار اعجاز علمی قرآن، بیان نموده است اما به دلیل اهمیت آن، سعی شده است در یک فصل جداگانه به این مبحث پرداخته شده و با توجه به تفسیر التحریر والتنویر، نمونههایی از این بعد اعجاز قرآن، بیان شود.
فصل پنجم
اعجاز غیبی
یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن، خبر دادن از اخبار غیبی است؛ ابن عاشور به تبعیت ازعلمایی مثل قاضی عیاض وکتابش «الشفاء»، وجه چهارمی هم برای اعجاز برشمرده و آن، خبر دادن از اخبار غیبی است. این وجه نسبت به مردم عصر نزول، به صورت تفصیلی، ونسبت به مردم بعد از عصر نزول، با تواتر قرآن، معجزه میباشد.[۴۱۲]
این اخبار از علم لایزال الهی نشأت میگیرد و تنها اوست که گنجینه این علوم را در اختیار داشته و از آن آگاه است. همانطور که در کتاب حکیم خویش میفرماید: {قل لا یعلم من فی السماوات و الارض الغیب إلا الله}[۴۱۳] (تنها اوست که علام الغیوب است و هیچ کس و هیچ موجودی از اخبار غیب آگاه نیست). با این حال خداوند از روی لطف و رأفتی که نسبت به بندگان دارد بخشی از این غیب را در راستای هدایت آنان در نزد رسولان و پیامبران برگزیدهاش به ودیعت میگذارد، همانان که موجبات خوشنودی او را فراهم کردهاند. آن چنان که میفرماید: {عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا إلا من ارتضی من رسول}[۴۱۴] (داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده) در این میان کافران هم به زعم خویش ادعا میکردند که آنان نیز از علم غیب بهره ای دارند و از روی علم غیب ایشان است که ادعا دارند پیامبر اکرم(|) رسالتی نداشته و دروغ میگوید یا اینکه آن حضرت به زودی هلاک خواهد شد. آن کافران کور دل مدعی بودند این سخنانشان آیاتی است که از ملأ اعلی شنیدهاند و با این تخیلات خویش گاه اعلام میکردند که فردا چنین و چنان خواهد شد و اگر آن گفتارشان بر حسب اتفاق به واقعیت میپیوست به حساب صدق خود میگذاشتند. در آیه ۳۸ سوره طور میفرماید: {أَمْ لهَُمْ سُلَّمٌ یسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِین} (یا آنها را نردبانى است (به سوى آسمان) که بدان مىشنوند؟ (اگر چنین است) پس شنونده ایشان دلیلى روشن بیاورد. بدینترتیب خداوند از آنان درخواست میکند اگر بر این اطلاع خویش از اخبار غیب، حجت و دلیلی دارند بیاورند.)خداوند در آیات زیادی به اخبار غیبی خود تحدی نموده و فرموده که اگر در آسمانی بودن این کتاب شک دارید کتابی مثل آن، شامل اخبار غیبی بیاورید. به عنوان مثال فرموده است: {تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحیها إِلَیکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقین}[۴۱۵] (این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، پیش از این نه تو آن را میدانستی و نه قوم تو.) این پیشگوئیها بعد از تحقق نشان اعجاز میباشد و صرف پیشگویی، معجزه نیست.
ابن عاشور در تفسیر التحریر و التنویر، با توجه به اهمیتی که به اعجاز قائل است، در کنار وجوه دیگر، با ذکر نمونه های فراوانی به وجه غیبی آن هم میپردازد.