پایان نامه درباره :ادبیات زنانه در آثار (میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف قزوینی)- فایل ... |
در امپراتوری ساسانی بنابر قوانین متداول از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت. یعنی زن شخص فرض نمیشد بلکه شیء پنداشته میگردید[۱۸].
البته این اطلاعات در خصوص وضع زنان و دختران طبقهی ثروتمند است و از زنان طبقه پایین اطلاعی در دست نیست. «زنان و کودکان و حتی بردگان بدون تردید وضعشان در حال ترقی و تحول از پایین به بالا بود. آنان در راهی بودند که میبایست به طرف استقلال و رهایی از بردگی جسمانی و عقلانی هدایتشان کند.[۱۹]»
داشتن مقرری یومیهی دختران از سن معین نشانهی دیگری برای استقلال زنان است[۲۰].
زن در این عهد نقش اجتماعی و جایگاه اقتصادی مهم تر و ارزشمندتری داشته است. «هنوز پرده نشینی وظیفهی اصلی زنان درباری و اطاعت محض به مثابه خصلت کامل و بی منازع زن کوچه و بازار و ده در نیامده بود.[۲۱]»
در نظام خانوادگی دوره ساسانیان تعداد ازدواجها در اختیار زن نبوده بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند، مردان اگر توان مالی داشتند به تعداد زیاد زن میگرفتند. مردان که توان مالی و اقتصاد بالای داشتند به اندازه یک دوره تسبیح، زن در حرمسرای خود، میتوانستند داشته باشند[۲۲].
«در دوره ساسانی مطابق با حقوق ثابت شده آن زمان انواع متعددی زناشویی وجود داشت که تاریخ نگاران این ازدواجها را به سه دسته تقسیم نمودهاند.[۲۳]»
۲-۲-۱- انواع ازدواجهای ساسانی
۱- پادشاه زن و چکر زن
این نوع ازدواج مختص طبقه اشراف بود، بدین معنا بود که در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار وجود داشت، «زنی که دارای مقام اول بود «پادشا زن» وزن که دارای مقام دوم بود «چکر زن» نامیده میشد. با وجود که «پادشاه زن» از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقهی همسر خود بود و کدبانوی منزل محسوب میشد ولی حق به عهده مرد بود. «چکر زن» نقطه مقابل «پادشاه زن» بود. و از خانواده پایین تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری میرساند.
او تمام تلاش خود را میکرد که به مقام «پادشاه زن» ترقی کند، در غیر آن تا آخر عمر خدمت کاری میکرد، شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکر زن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد[۲۴].»
۲- ازدواج استقراضی
«ازدواج استقراضی را ازدواج «عاریتی» مینامیدند. بدین معنا بود که یک زن شوهردار مدتی با مرد دیگری زندگی میکرد. در ازدواج استقراضی از لحاظ قانون آن زمان تنها رضایت شوهر اول زن لازم بود که همسر خود را برای مدتی به مرد دیگری قرض بدهد در این معامله زن هیچ اختیار به رد چنین تعهدی نداشت، فقط مانند کالای بود که میتوانست، در اختیار هر کسی باشد. جالب تر این که کودکان که حاصل ازدواج استقراضی بود، متعلق به شوهر اول زن بود و شوهر دوم زن که پدر اصلی کودکان محسوب میشد، فقط تا زمانی که مدت زمان ازدواج استقراضی تمام نشده بود، از کودکان سرپرستی میکرد، بعد از ختم مدت زمان، زن و کودکان حاصل از ازدواج استقراضی را به منزل شوهر اول میفرستاد[۲۵].»
۳- ازدواج با محارم
جامعه ایرانی باستانی، ازدواج با محارم را به بهانهی حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد. از «بطریق ماربها» یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است: «عدالت خاصه پرستندگان «اهورا مزدا» به نحوی جاری میشود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند».
او مثالهای را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت میکردهاند، متذکر میشود[۲۶].»
۲-۵- طلاق زن در ایران باستان
در ایران باستان طلاق به معنای امروزی وجود نداشته، «در واقع زن حق طلاق گرفتن را نداشت و زمانی که شوهرش او را نمیخواست، او را اختیار میداد که به طور مستقل خود را اداره کند. در این صورت زن میتوانست، شوهر دوم اختیار کند، اما زن مطلقه محسوب نمیشد، فقط اجازه مییافت که ازدواج دیگر نماید[۲۷].»
در ازدواج جدید زن «خدمتکار» همسر تازهی خود بود، «فرزندان که در ازدواج تازه و در مدت حیات شوهر اولش به دنیا میآمد، متعلق به شوهر نخستین بود. بنابراین زن همچنان تحت سرپرستی و قیمومیت شوهر اول باقی میماند[۲۸].»
۲-۳- سیمای زن در شاهنامه فردوسی
زن در شاهنامه دارای مقامی بلند و ارجمند است و در جای جای شاهنامه ستایش میشود. زنانی که در شاهنامه حماسه میآفرینند کمتر از مردان نیستند. در واقع از لحاظ جنسی، با مرد فرق دارند، اما از لحاظ روحیه و شجاعت و وفاداری چون مردان استوار و پا برجا هستند. برای همین «زنان به تبع مردان اعتباری دارند و برترین زنان، مردانهترین آنان است … و مردانگی فضیلتی است که زنان بزرگوار از آن بهرهای دارند و یا از زن و مرد، آنان که از مردانگی بهره مندند بزرگند.[۲۹]»
فردوسی این بلند آوازه ترین حماسه سرای یکی از معدود کسانی است که در پهنهی ادب فارسی به زن نگاهی مثبت دارد. گاه او را تا مقام فرشتگان بالا میبرد و مظهر خوشبختی میداند[۳۰]. در دور اندیشی و پارسایی و عقل و درایت و دلاوری و تیز هوشی همچون مردان مورد ستایش قرار میگیرد[۳۱].
یکی از مشهورترین زنان شاهنامه فرانک مادر فریدون همسر آبتین است. مادری فداکار که فرزند خود، فریدون را از دست ضحاک ظالم و ستمکار میرهاند.
تهمینه مادر سهراب و همسر رستم پهلوان، زنی مهربان و پر عاطفه است. مادری که پس از مرگ فرزند تنها یک سال دوام میآورد.
یکی از زنان پهلوان و دلیر شاهنامه گرد آفرید خواهر هجیر و دختر گژدهم است. دختری زیبا که برای نجات سپاه و دژ سپید لباس مردان میپوشد و دلیرانه به جنگ سپاه تورانی به فرماندهی سهراب میرود و با سیاستی هوشمندانه از چنگ سهراب فرار میکند.
رودابه همسر زال و مادر رستم از دیگر زنان شاهنامه است. که وقتی با مخالفت در ازدواج با زال روبرو میشود، بر تصمیم خود پا فشاری میکند و دلیل عشق خود را مردانگی زال بیان میکند و سفیدی موی او را بی اهمیت میداند. رستم در جنگ با اسفندیار از مادر خود رودابه نیز نام میبرد و به وجود او میبالد. و در این راه یاوری مهربان و کاردان او را همراهی میکند: مادرش سیندخت.
مهراب به شدت نگران و خشمگین است. میترسد که سام و منوچهر به خاطر عشق رودابه و زال به کابل هجوم آورند. هر چه خشم دارد بر سر زنش سیندخت میریزد. سیندخت زنی است مدیر و فداکار. او خشم شوهر را درک میکند و درد او را درد خود میداند. سیندخت با این احساس نسبت به شوهر، از مهراب میخواهد که نگران نباشد و کار را به دست او بسپارد. مهراب میپذیرد. سیندخت سوار اسب پیش سام میرود، سام این فرستاده را- با آنکه زن است- با کمی تامل میپذیرد. سیندخت با سام به مذاکره مینشیند. سیندخت نظر سام را به ضرورت حفظ صلح جلب میکند.
سام هنوز نمیداند که این زن کیست و آنگاه که پی به حقیقت میبرد با او محبت فراوان میکند، سیندخت نخستین شهبانوی برازندهی شاهنامه است. آمیزش خردمندی و وقار با عواطف زنانه و مادرانه در شخصیت این زن به راستی تحسین برانگیز است. او در نهایت زیرکی و کاردانی کار عشق دختر خویش رودابه را با زال، جهان پهلوان ایرانی به سامان میآورد. زنی چیره زبان و برخودار از توانایی در رام کردن شوی سرکش و آتشین مزاج خویش است.
در شاهنامه رابطه پهلوانان با زنان چنین است که آنها زن را صاحب شخصیت میشناسند. یکی از ازدواجهای سیاسی شاهنامه ازدواج سیاوش با فرنگیس است. فرنگیس بعد از کشته شدن شوهر از فرزندش کی خسرو مراقبت میکند و به تربیت او میپردازد.
یکی دیگر از زنان شاهنامه همای است وی نخستین زن در شاهنامه است که به حکمرانی دست مییابد. او سی و سه سال پادشاهی میکند سراسر عدل و دادگری.
ولی چنان بر قدرت دل میبندد که دیگر جایی برای مهر مادری باقی نمیگذارد و فرزند را پنهانی به آب میسپارد.
دختران شهر کجاران شاهنامه زنانی هستند زیبا و پر تلاش که از دسترنج خود روزگار میگذرانند و شغل آنها ریسندگی است.
فردوسی از همسر انوشروان که زنی مسیحی است با وجودی که هم آیین ایرانیان نیست به نیکویی یاد میکند.
یکی از زنان مشهور شاهنامه سودابه دختر شاه هاماوران است زیبا، بلند قامت چون سرو، گیسو کمند و دهانی پر از در.
سودابه برخلاف میل پدر و به خاطر برقراری صلح با کاووس ازدواج میکند و حتی با تهدیدهای پدر هم همسرش را ترک نمیکند.
او عاشق ناپسری خود سیاوش میشود سیاوش، از نظر زیبایی و خردمندی، چیره زبانی، هوشیاری و بینادلی گوی سبقت را از همگان ربوده است او در واقع نقطه مقابل کاووس شاه که پیرمردی بدخلق است میباشد.
سودابه در راه رسیدن به هدف خویش از سیاست دوگانه ترغیب و ارعاب بهره گرفت. از یک سو وی را به پادشاهی پس از پدر دلگرم داشت و از سوی دیگر تهدید کرد که او را از چشم شاه خواهد انداخت.
سیاوش تمنای سودابه را رد کرد و دلیل آورد: «چنین با پدر بی وفایی کنم؟» و سودابه با مکر و حیله گناه را به گردن سیاوش انداخت.
سودابه برای رسیدن به او دست به حیله و نیرنگ میزند و این نیرنگها باعث نابودی سیاوش میشود. سیاوش به توران زمین میرود و در همان جا بیگناه کشته میشود و در نهایت رستم انتقام او را از سودابه میگیرد:
و چنین است که داستان سودابه که با وفاداری آغاز شده بود با بدفرجامی ناشی از هوس گناه آلود به پایان رسید. فردوسی در مقابل خیانت سودابه که باعث کشته شدن سیاوش است دو بیت سروده است که در آن زنان بد کنش نکوهش شدهاند:
بگیتی بجز پارسا زن مجوی زن بد کنش خواری آرد بروی
زن و اژدها هر دو در خاک نه جهان پاک از این هر دو ناپاک به
با توجه به داستانهای شاهنامه یکی از برجسته ترین خصوصیات زنان ستودهی شاهنامه آزادگی، عفت و فداکاری آنان است و این نکته بسیار مهم که زنان گام اول را در ابراز عشق بر میدارند و تا پایان به مرد محبوب خود وفادارند (مانند تهمینه).
در میان زنان شاهنامه فقط دو مورد خیانت به چشم میخورد یکی سودابه و دیگری گردیه خواهر بهرام چوبین.
در شاهنامه فردوسی چهرهی زنان پاک و روشن است سرشار از فداکاری و گذشت، پر از پند و نصیحت زنان شاهنامه (سیندخت، تهمینه، گرد آفرید، رودابه …) زنانی به تمام معنا هستند؛ اینها هم دلیر و شجاع هستند و هم ظرافتها و خصوصیتهای زنان را دارا هستند.
۲-۴- زن در اساطیر ایران
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 11:34:00 ق.ظ ]
|