نظریه کنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از تمایل به رفتار بزهکارانه و مجرمانه باید همه افراد کنترل شوند. این نظریه همچنین رفتارانحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی و کنترل‌های شخصی ودرونی می‌داند؛ بنابراین بزهکاری و جرم، ازیک سو، محصول عوامل فردی کنترل نظیر خودپنداره منفی، ناکامی، روان پریشیو اعتماد به نفس پایین است و از سوی دیگر، نظام‌های کنترل ناقص اجتماعی وفقدان تقید و تعهد نسبت به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند خانواده و

مدرسه به رفتارانحرافی منتهی می‌شود.به‌طور کلی، نبود کنترل‌های شخصی و اجتماعی موجب پیدایش بزهکاری و جرم می‌گردد. کنترل‌های اجتماعی از کنترل‌های رسمی نظیر قوانین و کنترل‌های غیررسمی همچون ضمانت‌های اجتماعی منتج می‌شوند. برخی از مقوله‌های کنترل برای تحلیل بزهکاری جوانان به شرح زیر است:

۱٫کنترل مستقیم، که والدین آن را از طریق تنبیه و تشویق اعمال می‌کنند

۲٫کنترل غیرمستقیم، که به‌وسیله آن جوانان از رفتار بزهکارانه خودداریمی‌کنند، زیرا این رفتار ممکن است موجب نگرانی و ناامیدی برای والدین یادیگرانی باشد که با آن‌ها روابط نزدیکی دارند.

۳٫کنترل درونی، که به‌وسیلهآن آگاهی از احساس تقصیر و گناه و شرمجوانان را از درگیریشان در رفتار بزهکارانه باز می‌دارد.

 

کنترل‌های شخصی

بازدارنده یا کنترل‌های درونی به توانایی‌های درونی برای نظارت بر ‌«خود» شخص ارجاع داده می‌شود. خودانگاره، خودپنداره و خود ادراکی از مؤلفه‌های توانایی‌های درونی است که زمینه را فراهم می‌سازند تا فرد خودش را به‌عنوان فردی مسئول درک نموده و مسئولانه عمل نماید و در نتیجه مرتکب رفتار انحرافی نشود.سطح بالای اهداف و آرمان‌ها و آرزوهای هماهنگ و همخوان باارزش‌ها و قوانین جامعه از عوامل بازدارنده بزهکاری و جرم است. این عوامل در جهت کمک به افراد به ‌منظور پرهیز از تخطی از قوانین عمل می‌کنند…نظریه پردازان کنترل شخصی برای عوامل درونی نظیر احساسات شخصی جوانان، وسواس، خودپنداره، ناکامی و اعتماد به نفس بیش از عوامل اجتماعی اهمیت قائل هستند.(رکلس، ۱۹۶۱؛ کاپلن، ١٩٧٨). آنان بر این باورند که همچنان که فشارهای خارجی نظیر فقر، بی‌کاری، شرایط زندگی، تبعیض نژادی، قومیت،خرده فرهنگ‌ها و جذابیت رسانه‌های گروهی می‌تواند در کاهش کنترل افراد درگرایشی به رفتار بزهکارانه و مجرمانه مؤثر واقع شوند، فشارهای درونی مانند تنش‌ها، لذت‌جویی‌های آنی، احساس بی‌کفایتی، ترس‌ها و ضایعات مغزی نیز در این زمینه مؤثرند.از میان متغیرهای درونی، بر خودپنداره تأکید بیشتری شده است… فردی که خودپنداره مثبت دارد و به‌منظور تأیید خود حرکت می‌کند، معمولاً اعتماد به نفس بالایی داشته و ازموفقیت بیشتری در زندگی برخوردار است، کمتر برای دستیابی به اهدافش ازراه‌های غیرقانونی استفاده می‌کند. در مقابل، فردی که خودپنداره پایین دارد، اززندگی ناخشنود است، با اضطراب زندگی می‌کند و در راستای رشد و موفقیت حرکت نمی‌کند. افراد با خودپنداره منفی در دوست یابی و حفظ روابط دوستی، زیاد موفق نبوده و به لحاظ اخلاقی بیشتر در معرض انحراف اجتماعی هستند. خودپنداره منفی موجب می‌شود که فرد در برابر انتقادها حساسیت نابخردانه نشان دهد. فردی که خودپنداره منفی دارد، معمولاً در مورد هویت خود احساس خطر می‌کند، قدرت پذیرش خود را نداشته و به انکار خود می‌پردازد و اززندگیدرخانواده، مدرسه و اجتماع احساس عدم موفقیت و شکست نموده و برای جبران مشکلات خود مرتکب رفتار بزهکارانه و مجرمانه می‌شود.(رید، ۲۰۰۰- به نقل از:احمدی؛۱۳۸۴: ۸۹-۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...