نظریه‌های خرده‌فرهنگی به موضوع رفتار بزهکارانه در میان جوانان طبقات پایین جامعه برحسب ویژگی‌های خرده‌فرهنگی آنان نظیر ارزش‌ها، زبان و اسلوب‌های زندگی پرداخته‌اند (کوهن، ۱۹۵۵؛ کلووارد و اهلاین، ۱۹۶۰؛ ماتزا، ۱۹۶۴؛ میلر، ۱۹۷۵).به‌علاوه، این نظریه‌ها بزهکاری جوانان را از جرم متمایز دانسته و بر این باورند که رفتار بزهکارانه به‌وسیله افرادی رخ می‌دهد که هنوز به سن قانونی نرسیده‌اند. به اعتقاد نظریه‌پردازان خرده‌فرهنگی رفتار بزهکارانه به‌وسیله  دار و دسته‌ه ای بزهکار معمولاً در اجتماعات خرده‌فرهنگی طبقات پایین جامعه شکل‌گرفته و به اجرا درمی‌آید. در این بخش نظر صاحب‌نظران نظریه‌های خرده‌فرهنگی بررسی می‌شود.

 

کوهن: پسران بزهکار

کوهن (۱۹۵۵) با بررسی پسران بزهکار، نظریه خرده‌فرهنگی را با تفکیک رفتار انحرافی جوانان از انحرافاتاجتماعی بزرگ‌سالان و تأکید بر بزهکاری پسران طبقات پایین تدوین کرد. او نظریه‌های آناتومی دورکیم و مرتن را مورد انتقاد قرارداده، کاستی‌های آنان را برمی‌شمارد. نظریه کوهن به این سؤال اساسی که چرا خرده‌فرهنگ بزهکارانه وجود دارد و به جوانان منتقل می‌شود؟ پاسخ می‌دهد. در پاسخ به این سؤال، کوهن نظریه‌ای کلی درباره چگونگی پیدایش خرده‌فرهنگ بزهکار ارائه می‌دهد. ساخت نظام اجتماعی و فرهنگ و سازمان اجتماعی آن برای افرادی که هر یک موقعیت‌های خاصی را در نظام اجتماعی اشغال کرده‌اند مسائلی از نظر همسازی با شرایط اجتماعی به وجود می‌آورد و آن‌ها را به‌طورمؤثر یا غیر مؤثر به وسایلی مجهز می‌کند تا مشکلات همسازی با محیط را حل کنند.

دانلود مقاله و پایان نامه

هنگامی که برای برخی از افراد وسایل همسازی با محیط بر اساس معیارهای پذیرفته‌شده اجتماعی کافی نباشد، این افراد به نفی جنبه‌هایی از فرهنگ جامعه که مشکلات همسازی با محیط را برای آنان فراهم نموده‌اند پرداخته و خرده‌فرهنگ‌هایی را که زندگی را برایشان آسان‌تر می‌سازد جایگزین این جنه‌های نفی‌شده فرهنگ جامعه می‌کنند. در صورتی که پذیرش معیارهای خرده‌فرهنگ‌های جایگزین مستلزم انحراف از معیارهای موجود در فرهنگ عمومی جامعه باشد فرد انحراف از معیارهای موجود را برای خود موجه می‌سازد؛ برای مثال، معلمان در ارزیابی دانش‌آموزان معیارهای فرهنگ عمومی جامعه را ملاک قرار می‌دهند که معمولاً بر اساس استاندارهای طبقه متوسط تعیین‌شده است. این در حالی است که دانش‌آموزانی که در خانواده‌های طبقه پایین جامعه‌پذیر شده‌اندبه‌طور نسبی قادر به همسازی با این معیارها نیستند و نمی‌توانند بر اساس این استانداردها با دانش‌‌آموزان طبقات اجتماعی دیگر رقابت کنند. یکی از راه‌حل‌هایی که آنان برای مشکل همسازی خود انتخاب می‌کنند رفتار بزهکارانه با مشارکت دانش‌آموزانی است که شرایط مشابهی دارند. آنان داردسته‌های بزهکار را شکل می‌دهند، زیرا اگر به‌تنهایی مرتکب رفتار انحرافی شوند از دیگران جدا افتاده و موفق نخواهند شد. رفتار بزهکارانه در دار و دسته‌ه ای بزهکار مجموعه

جدیدی از هنجارها را برای اعضای این دار و دسته‌ ها فراهم می‌کند که با ارتکاب بزهکاری علیه مظاهر فرهنگ طبقه متوسط نظیر تخریب اموال دولتی (شکستن کیوسک‌های تلفن و پاره کردن صندلی‌های اتوبوس‌های عمومی و غیره) می‌توانند برای خود منزلت اجتماعی کسب کنند. به اعتقاد کوهن خرده‌فرهنگ بزهکار پاسخ دسته‌جمعی افراد است که در ساختار اجتماعی موقعیت یکسانی داشته و برای کسب موقعیت اجتماعی بالا ومزایای مادی که به تبع این موقعیت حاصل می‌شود احساس ناتوانی می‌کنند و انتخاب خرده‌فرهنگ بزهکار به‌طوردسته‌جمعی راه‌حلی است برای کسب موقعیت اجتماعی فرد بر اساس معیارهایی که از طرف آنان پذیرفته‌شده و انجام آن‌ها برایشان امکان‌پذیر است. کوهن ویژگی‌های بزهکاری جوانان را به شرح زیر بیان کرده است:

  1. بزهکاری بدون انگیزه مادی[۱]، برای مثال، دزدی کالا صرفاًبه‌منظورتخریب آن
  2. کینه‌جویی، بدخواهی یا سوءنیت[۲]، خرابکاری[۳]، بی‌انضباطی[۴]
  3. منفی‌بافی[۵]
  4. لذت‌گرایی کوتاه‌مدت با ورود به دار و دسته‌ه ای بزهکار
  5. تغییرپذیری
  6. خودمختاری و استقلال گروهی

 

میلر: فرهنگ طبقه پایین

نظریه میلر (۱۹۵۸) مبتنی بر ویژگی‌های طبقاتی جوانان طبقات پایین جامعه است و خرده‌فرهنگ‌های بزهکاری که بزهکاران طبقات پایین جامعه تولید می‌کنند پاسخ به خرده‌فرهنگ طبقه خود است. به اعتقاد میلر پدران در خانواده‌های طبقات پایین به علت عدم توانایی کافی در ارضای نیازهای فرزندانشان از منزلت اجتماعی بالایی برخوردار نبوده و خانواده حول محور مادران سازماندهی می‌شود. جایگاه مردان در خانواده برای فرزندان ممکن است به شکل تثبیت‌شده مبتنی بر ازدواج به‌گونه‌ای که طبقات متوسط و بالا معرفی می‌شوند، به رسمیت شناخته نشود. مردان طبقه پایین به‌طور کامل در پرورش فرزندان و در حمایت اقتصادی از خانواده به‌اندازه مردان سایر طبقات اجتماعی مشارکت ندارند. میلر همچنین اظهار می‌دارد که پسرها در خانواده‌های طبقات پایین بیشتر از پسرهای سایر طبقات اجتماعی از آزادی و استقلال برای ترک خانه برخوردارند. آنان همچنین نسبت به بچه‌های طبقه متوسط برای انجام دادن برخی از بزهکاری‌ها نظیر خوردن مشروبات الکلی و کشیدن سیگار که منتسب به بزرگ‌سالان است مستعدترند؛ زیرا خودمختاری از ویژگی‌های منحصر به فرد بچه‌های طبقه پایین است که میلر به آن اشاره‌کرده است. علاوه بر خودمختاری که موردتوجه میلر بوده، در رابطه با خرده‌فرهنگ جوانان طبقات پایین، قانون و مقررات از منظر جوانان این طبقه به‌عنوان پدیده‌ای تعریف می‌شود که برای آنان ایجاد زحمتمی‌کند. بر اساس نظریه خرده‌فرهنگی میلر، جوانان طبقات پایین قانون و مقررات حاکم بر جامعه را مزاحم خود دانسته، ولی در حالی که به قانون مقررات اعتقاد ندارند به‌احتمال زیاد از روی مصلحتاز قانون و مقررات اطاعت می‌کنند. آنان هرگز پیروی از قانون را به‌عنوان امری اخلاقی نمی‌پندارند، بنابراین، جوانان طبقات پایین پلیس را به‌عنوان منبعی

از حفاظت یا خدمات اجتماعی موردتوجه قرار نداده و نقش پلیس را ایجاد زحمت و «به ستوه آوردن» مردم می‌دانند و بر این اساس تمایلی به احترام گذاشتن به پلیس ندارند. چنین نگرشی نسبت به پلیس، جوانان طبقات پایین را برای اعمال بزهکارانه آماده می‌سازد. در مقابل نظریه کوهن که جوانان طبقه پایین در واکنش علیه ارزش‌های طبقه متوسط که موجب محرومیت آنان گردیده، درگیر رفتار بزهکارانه می‌شوند،

میلر بر این باور است که ارزش‌های طبقات پایین از ویژگی‌های ذاتی فرهنگ خاص خودشان نشئت گرفته که زمینه‌ساز رفتار بزهکارانه است؛ به‌عبارت‌دیگر، به اعتقاد میلر، آنچه باعث می‌شود جوانان طبقه پایین جامعه بزهکار شوند، شدت توجه و دل‌بستگی آنان به ارزش‌های طبقه پایین جامعه است. میلر بر نظام ارزشی و خرده‌فرهنگ طبقات پایین تمرکز نموده و معتقد است که طرفداران عمومی ارزش‌های فرهنگی طبقات پایین، این ارزش‌های خرده‌فرهنگی، نظیر عدم تمایل در احترام قائل شدن برای پلیسرا در روابط اجتماعی‌شان در «کانون توجه[۶]» خود قرارداده‌اند.

[۱]Non-utilitarianism

[۲]malice

[۳]vandalism

[۴]wanton

[۵]negativism

[۶] Differential opportunity

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...