آه! از ایــن زمــانــه ی کـــوتــــاه آه از ایـن دسـت کوته مـن آه
از حیـات جهــان کســی بر خــورد کـه بـه نـور چراغ تو پی بـرد
این چراغی است کز ازل می سوخت ابدیّت بدین چراغ افروخـت.»
(همان: ۸۹۰)
شهریار از خداوند طلب یاری دارد، او همهی جلوههای بارز خداوندی را در عالم هستی نظاره کرده و اکنون در صدد آن است خداوند را به معنای واقعی خود احساس کند. از آنجا که خدا، خاموش گویا است شهریار در مناجات خود با خدا از او میخواهد که شناختی به او بدهد که زبان سکوت خدا را بشناسد و درک کند؛ زیرا شهریار میداند که جهان هستی طبق اصول و قاعدهای مشخص آفریده شده و خدا صاحب حواسی بینظیر است.
استاد شهریار معتقد است که شعرش «چه از نظر صنعت و چه از نظر مضامین، آخرش عرفان است، خلاصهاش ناسوت و جبروت و ملکوت را باید طی کرد تا رسید به راه، تا آن جایی که میتوان گفت جز خدا چیزی نمانده است.» (علیزاده، ۱۳۷۴: ۵۵۵)
۴-۱-۵ توحید
به نظر میرسد شهریار در قطعهی «همه اوست» به حقیقت هستی و شناخت واقعی خداوند نائل شده است:
« پروانـه ی هـر انجمنـم خواسـت که دیـدم جز شمع رخ دوست به هیچ انجمنی نیست
در وصف لب اوست به هرجا سخنی هسـت هر چند که شایسته ی لعلش سـخنی نیست
حسرت به دلم بود کـه روزی کنـدم بخــت روزی کـه میـان مـن و او اهرمنـی نیـست
آخــر شـبی از چهـره حـجابـش بفـکنــدم امـا همـه او بودم و دیدم کـه منی نیسـت.»
(شهریار، ۱۳۸۷، ج۲: ۱۰۶۸)
شهریار خدا را در همه جا حاضر میداند و از سوی دیگر میخواهد که تمام حریمها بین او و خدا برداشته شود تا با ذات احدیّت روبرو شود.
شهریار در نهایت این همه جستوجو، خدا را در خودش مییابد و به این شناخت میرسد که در ذات باری تعالی «منی» وجود ندارد بلکه خدا در تک تک و در جزء جزء آفریدههای خود تجلّی پیدا کرده است و این اصلیترین مفهوم نماز؛ یعنی توحید را در بر دارد.
در نهایت شهریار از اینکه به راز حقیقت الهی پی برده و به این شناخت دست یافته، خدا را سپاس میگزارد:
« خوشـم که خط رمز تو راز می خوانم رمـوز عشـق بــه راز و نیـاز می خـوانـم
زبانــم از سـخن عشـق بستـه اند ولـی تـو را بـدیـن دهـن بـسته، باز می خـوانم
بـه تـارهای دلم زخمه می نوازی و من در اهـتـراز که چـون سیم ساز می خوانم
ســرم بـه هیـچ کـتابـی فـرو نمـی آید ولی خط تو به صد حرص و آز می خوانم
تو بی نهایت و من در مضیقه ی کلمات تـو را گـهی گـل و گه سرو ناز می خوانم
یگـانه زهـد مـن شـبرو جـریـده سـیاه که در سپیده دو رکعـت نمـاز می خوانـم.»
(همان:۳۱۴)
در واقع میتوان اذعان کرد که شعر شهریار سه مرحلهی متمایز دارد؛ در مرحلهی اول شعر زبانی است که جمال یک فرد (معشوق زمینی)، در مرحلهی دوم جمال طبیعت و در مرحلهی سوم جمال الهی را توصیف میکند.
به قول استاد «اوستا» شهریار از آوازه و نامی استثنایی بهرهور است و در عین حال نیز یکی از ناشناختهترین شاعران معاصر فارسی است؛ زیرا تحوّلات درونی وی که او را اینک به اوجهای معنوی رسانده است برای بسیاری ناآشناست. (علیزاده، ۱۳۷۴: ۵۴۳)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۱-۶ بسامد واژگان و اجزاء و مفاهیم نماز و نیایش
۱- «به وضویی که سحرخیزتر از هر گل مریم / صد چمن سرو چمان لب جوییم خدا را.» (شهریار، ۱۳۸۷، ج۱: ۷۳)
۲ و ۳- «به رکوع و به سجود است که چون چنگ خمیده / وادی از مویه ستانیم و بموییم خدا را.» (همان)
۴ و ۵- «همه آفاق، مسجد و محراب / همه یک گوشهی عبادت اوست.» (همان: ۱۲۱)
۶- «به طواف و نیایش ذرّات / همه آفاق غرق حیرت اوست.» (همان)
۷- «ذرّات در طواف و نیایش که میکنند / موزیک لایزال سلام و سرود اوست.» (همان: ۱۲۲)
۸ تا ۱۰- «صف بستن و صعود و نزول ستارگان / مشق نماز عشق و قیام و قعود اوست.» (همان)
۱۱- «مسجود با ملک شود از جودش آدمی / وین جود بیدریغ نهان در سجود اوست.» (همان)
۱۲- «با عبادت میتوان هر مشکلی را کردن آسان / گر بدین درمان رسیدی مشکلی درماندنی نیست.» (همان: ۱۳۷)
۱۳ و ۱۴- «طاق هر طارمش از صحن و سرا و در و بام / مهبط رحمت و محراب دعایی دارد.» (همان: ۱۶۴)
۱۵- «عارفان فجر شکافند به معراج نماز / قشریان بندی و پیچیده به شکیّاتند.» (همان: ۲۰۵)
۱۶- «بسا رسد به مقالید آسمان و زمین / به صدق صبح اگر بیدلی دعا بکند.» (همان: ۲۱۳)
۱۷- «ساز ذرّات همه نغمهی تسبیح خداست / گر خلایق در گوش شنوا بگشایید.» (همان: ۲۲۶)
۱۸- «نای توحید به چنگ آر و دمی دم کآفاق / گوش در نغمهی آیات خدا بگشایند.» (همان: ۲۲۷)
۱۹- «عاصیان گر که در توبه به عصیان بستند / عاشقانت در رحمت به دعا بگشایند.» (همان)
۲۰ و ۲۱- « از زاهدان به ذکر و دعا گر که نشنوی / از مطربان به شور و نوا میتوان شنید.» (همان:۲۵۰)
۲۲- « غربت چکاره است که هم در بلاد کفر / بانگ اذان به صبح و مسا میتوان شنید.» (همان)
۲۳- « شب به بربط ناهید میزنم ره توحید / صبحدم به جام افق میخورم شراب شفق.» (همان: ۲۸۰)
۲۴ - «یگانه زُهد من شبرو جریده سیاه / که در سپیده دو رکعت نماز میخوانم.» (همان: ۳۱۴)
۲۵ و ۲۶ - «در نمازند درختان و گل از باد وزان / خم به سرچشمه و در کار وضو میبینم.» (همان: ۳۲۰)
۲۷ و ۲۸- «در نمازم قبله، گاهی پشت و روست / کافر عشقم، مسلمان نیز هم.» (همان: ۳۲۳)
۲۹- «این مناجات که از زخمهی سازی غیبی است / نغمهای نیست که نامش به مقامات بریم.» (همان: ۳۲۷)
۳۰- «به مناجات بنالیم و به بال معراج / راهی از صفّهی صفوت به سموآت بریم.» (همان)
۳۱ و ۳۲- « حاجت خلق برآوریم و به پیشانی باز / سجده بر درگه آن قبلهی حاجات بریم.» (همان: ۳۲۸)
۳۳- «از بهر خلایق چه کنی طاعت معبود / باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن.» (همان: ۳۴۶)
۳۴ و ۳۵- «یک شهر به خود یار کن از بهر دعایی / وز حق طلب عفو دو عالم به دعا کن.» (همان)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...