استقرار موفقیت آمیز سیستم زنجیره تامین یکپارچه، منوط به آشنایی مدیران با عوامل کلیدی موفقیت و شکست و پایش دقیق آنها است. به طور کلی موارد زیر را می توان به عنوان عوامل کلیدی موفقیت استقرار یکپارچگی در زنجیره تامین برشمرد:

  • پذیرش کامل همکاری در میان شرکت های عضر زنجیره تامین
  • درک کامل و صحیح منافع یکپارچگی توسط تمام شرکت های ذینفع
  • قابلیت تحول و تطبیق شرکت ها با فزاینده های یکپارچگی
  • استفاده اثربخش از فناری های لازم جهت ارتباط و تبادل داده ها
  • سازگاری فعالیت های یکپارچگی با چشم انداز استراتژیک هر یک از شرکاء.

موارد زیر نیز به عنوان عوامل اصلی زمینه ساز شکست یکپارچگی زنجیره تامین تلقی می شوند:

  • عدم توجه کافی شرکای زنجیره به حفظ و ارتقای روابط
  • عدم اعتماد متقابل و مداوم
  • بروز تحولات اساسی در بازار و عدم توجه شرکت های عضو به آن
  • نگاه به سایر شرکاء به عنوان یک رقیب بالقوه
  • طولانی شدن استقرار نظام یکپارچگی (Hoyt and Huq, 2000).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش سوم: رقابت پذیری

۲-۳-۱) مقدمه

رقابت پذیری مقوله ای اساسی است که طی سالهای اخیر در ادبیات مدیریت و بازاریابی مورد تاکید قرار

گرفته و دراین راستا چشم اندازهای متفاوتی نسبت به عوامل تعیین کننده رقابت پذیری ارائه شده است. از همین رو، جستجوی راهکارهای جدید برای رقابت در بازارهای رقابتی شاکله اصلی بازاریابی را تشکیل میدهد همچنین رقابت پذیری به عنوان یک مفهوم چند بعدی، با بهره گرفتن از متغیرهایی همچون درجه انطباق پذیری سازمان با تغییرات محیط کسب و کار، مزیت رقابتی وشاخصهای عملکرد مورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرد.بدین مفهوم که، هر شرکتی بتواند به بهترین شکل ممکن، منابع در دسترس اعم از سرمایه، نیروی کار و فناوری را تلفیق نموده و محصولاتی مشتری پسند و یا خدماتی مناسب را به بازار عرضه نماید، از موفقیت بیشتری در فضای رقابتی برخوردار خواهد بود (عباسی ورحیمی،۱۳۹۱).

۲-۳-۲) رقابت پذیری

در حال حاضر، رقابت پذیری ابزاری جهت دستیابی به رشد اقتصادی مطلوب و توسعه پایدار تلقی میشود، دراقتصادی جهانی شده، رقابت پذیر بودن به معنای امکان به دست آوردن موقعیت مناسب و پایدار در بازارهای بین المللی است. از منظر اقتصاد سیاسی و در عصری که جهانی شدن به طور گستردهای رو به افزایش است، رقابت پذیری میتواند به موضوعی مهم در بین سیاست گذاران و در سطوح مختلف مبدل شود. از سوی دیگر رقابت پذیری را می توان به صورت مجموعه ای از دارایی ها و فرآیندهایی قلمداد نمود که دارایی ها قابل دستیابی یا قابل ایجاد شدن بوده، فرآیندها نیز این دارایی ها را به نتایج اقتصادی تبدیل کنند. همچنین رقابت پذیری به توانایی وادار کردن مشتری به انتخاب پیشنهادهای شرکت در قبال پیشنهادهای رقبا تعریف میشود بدین نحو که، توانایی در بهبود مداوم فرآیندهای شرکت؛ به ارائه پیشنهادی بهتر منجر شده و در نتیجه سطح رقابت پذیری ارتقاء خواهد یافت. در یک جمع بندی کلی، رقابت پذیری مفهوم یا قلمرو گستردهای دارد و در تعیین آن عوامل متعددی دخالت دارند(۲۰۰۸ & Porter & Schwab).

۲-۳-۳) عوامل موثر بر رقابت پذیری

۱٫عوامل محیطی

عامل محیطی به عنوان پارامتر تاثیرگذار بر رقابت پذیری،  در حوزه های مختلف اقتصادی - سیاسی حضوری فعال داشته و در ابعاد مختلف کلان بین الملل، ملی و خرد قابل طرح و بررسی است که در این میان، عوامل محیطی کلان اساساً به مجموعه عواملی که بر بنگاه تاثیر گذاشته و از حیطه کنترل آن خارج میباشند(مانند عوامل سیاسی، اقتصادی و…). اشاره دارد. عوامل محیطی ملی، اهداف فوق را در ابعادی کوچکتر و در سطح ملی تعقیب و دنبال میکند. عوامل محیطی خرد به محیط نزدیک به سازمان ودر واقع بازار میپردازد و در عین حال، عوامل تشکیل دهنده آن از ارتباط تنگاتنگ با بنگاه و فعالیتهایش برخوردار است نظیر پویایی های مربوط به بازار، فناوری، مشتری، رقابت و نهایتا پویاییهای مربوط به خود بنگاه ( ۲۰۱۱ , Goran etal) بر این اساس، محیط کلان- بین الملل نقش زیرساخت را برای محیط ملی ایفا میکند و چنان چه تحولات به وجود آمده در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی بین الملل بتواند آثار مثبتی در حوزه های چهارگانه داخلی بر جای بگذارد در این شرایط محیط ملی نیز می تواند منجر به ایجاد پویایی در حوزه های بازار، فناوری، مشتری و رقبا شده و پویایی خود بنگاه را نیز به ارمغان بیاورد در غیر این صورت چنان چه تغییرات محیط کلان- بین الملل به گونه ای رقم بخورد که هم خوانی لازم را با محیط ملی نداشته باشد با فرض ثبات در وضعیت محیط ملی امکان ایجاد مزیت رقابتی آن هم از نوع پایدار وجود نخواهد داشت و این امر در میان مدت آثار سویی بر پویاییهای محیط خرد بر جای خواهد گذاشت ( ,۲۰۰۹ Aszlo & Ulbert).

 

۲٫عوامل درون سازمانی

به عوامل قابل کنترل داخل یک سازمان یا بنگاه اقتصادی اطلاق می شود که خود متشکل از سه عامل کلیدی نگرش مبتنی بر منابع، نگرش مبتنی بر بازار و نگرش مبتنی بر دانش می باشد. از عوامل درون سازمانی موثر در فضای رقابتی میتوان به مواردی همچون ساختار سازمانی، استراتژی، سیستم،سبک مدیریت، کارکنان و نیز فرهنگ اشاره نمود ( ۲۰۰۲ ,  Webster).

۱٫۲٫ رویکرد مبتنی بر منابع

یکی از رویکردهای مرتبط با رقابت پذیری، رویکرد مبتنی بر قابلیت یا منابع است که اساسا بر نقش عوامل داخلی سازمانها در تاثیرگذاری بر توان رقابتی آنها تاکید دارد. این دیدگاه عملکرد سازمانی و موقعیت بازار را تابعی از ویژگیهای سازمانی دانسته و رابطه بین مشخصه های سازمانی و نتایج عملکردی را بررسی می کند. بر پایه این دیدگاه، منابع سازمان شامل همه دارایی ها، قابلیت ها، فرآیندهای سازمانی، مشخصه ها و ویژگی های سازمان، اطلاعات و دانش تحت کنترل مجموعه است که سازمان را قادر به تدوین و اجرای استراتژیهایی برای بهبود کارایی و اثربخشی و در یک کلام بهره وری می کند(مهری ، ۱۳۸۳).

۲٫۲٫رویکرد مبتنی بر بازار

در دیدگاه مبتنی بر بازار، بنگاهها به منظور کسب مزیت رقابتی پایدار، بایستی مشتری گرا، بازارگرا، نوآور و در عین حال کارآفرین بوده و نیز گرایش بالایی به یادگیری داشته باشند. بر این اساس، گرایش به بازار، منبعی مهم برای نیل به مزیت رقابتی آن هم از نوع پایدار محسوب می شود (., ۲۰۰۳ Liu etal). همچنین در این رویکرد، ساختار صنعت، عاملی موثر در کسب توان رقابتی آن تلقی می شود فلذا هدف غایی این رویکرد، در وهله اول شناسایی نیازها و خواسته های مشتری و سپس عرضه کالاها و ارائه خدمات برای تحقق آن نیازها و خواسته ها به گونه ای متمایزتر از شرکتهای رقیب است، به طوری که مسیر حرکت فعالیت ها از محیط بیرون (بازار) به سمت محیط درون (کسب سود و رضایت مشتری)  جریان می یابد. امروزه استراتژی بسیاری از شرکت های موفق و پیشرو بر پایه مشتری گرایی استوار بوده و مشتری گرایی در ردیف فرهنگ سازمانی و برنامه ریزیهای استراتژیک شرکت طبقه بندی می شود (عباسی ورحیمی،۱۳۹۱).

۳٫۲٫رویکرد مبتنی بر دانش

نگرش مبتنی بر دانش، در مقایسه با رویکردهای پیشین مزیت رقابتی تلاش دارد عوامل موثر بر ارتقاء عملکرد رقابتی شرکت را از منظر دانش، تفسیر و تحلیل نماید. دیدگاه مبتنی بر دانش در قیاس با نگرشهای قبل، دارای ویژگیهای منحصر بفردی است که مهمترین آنها عبارتند از:

اولا دیدگاه مبتنی بر دانش، اساسا از دیگر تئوریهای بنگاه همچون الف) تئوریهای رفتارگرایی بنگاه (Kogut & Zender ,1992).  ب) تئوری منبع محور (,۲۰۰۱ Barney) و رویکرد اقتصاد هزینه مبادله الهام گرفته  شده است. ثانیا دیدگاه مبتنی بر دانش، تعاملات بین افراد و گروه های  سازمان را در حوزه به اشتراک گذاری تجربیات و خلق  دانش و نیز تاثیر این تعاملات بر مزیت رقابتی بنگاه را مورد توجه قرار می دهد. ثالثا دیدگاه مبتنی بر دانش ابزارهای تحلیلی و رویکردهای جدیدی را برای درک بهتر عملکرد بنگاهها در اقتصاد نوین ارائه نموده است.  بنابراین عناصر مرتبط با عوامل درون سازمانی عبارتند از: عوامل مبتنی بر منابع، عوامل مبتنی بر بازار و عوامل  مبتنی بر دانش؛ و رابطه بین عوامل سه گانه مذکور به صورت چرخشی و متقابل بوده و به محض تغییر در یکی از این سه حوزه؛ آثار این تغییر بلافاصله در حوزه های دیگرمشاهده خواهد شد( ۲۰۰۰ , Akimova).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...