بررسی پایان نامه های انجام شده درباره : بررسی تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خودکارآمدی بر ایجاد ... |
- تدوین طرح کسب و کار
- نمونه سازی و آزمون محصول
- تولید نیمه صنعتی و آزمون بازار حرفهای
- بازاریابی و آزمون بازار
- شروع تولید و عرضه و معرفی به بازار با حمایت مراکز رشد
- تأمین مالی، سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار
- تولید و عرضه محصول در ظرفیت واقعی
- تحقیقات بازار و دریافت بازخورد از بازار
- تشخیص فرصتهای کارآفرینی مجدد (شرکتی/سازمانی)
- پژوهش و توسعه و نوآوری مجدد
تحصیلات دانشگاهی میتواند با ترویج فرهنگ کارآفرینی در دانشجویان و آموزش مهارتهای کارآفرینی به آنان و با ایجاد بانک ایدهها و مسایل واقعی ، فراهم کردن بانک اطلاعات کارآفرینی و سرمایه گذاری، زمینه لازم برای شروع فرایند کار آفرینی توسط دانشجویان را فراهم کند و با حمایتهای مشاورهای در تدوین طرح کسب و کار و عرضه امکانات لازم در مرکز رشد دانشجویان را تا پایان مرحله نهم حمایت کند. کسانی که تا این مرحله را با موفقیت طی نمایند، آماده تاسیس کسب و کار جدید هستند و با ورود به بازار قادرند ظرفیتهای تولید و اشتغال جامعه را افزایش دهند. از این رو، دانشگاه پویایی رشد اقتصادی و بهبود رفاه عمومی را فراهم میکند(ملک پور و علی احمدی ، ۱۳۹۱).
۲-۱۱- آیا آموزش کارآفرینی مفید و اثرگذار است؟
رابرت رانستات[۳۲] ، استاد مدرسه علوم اقتصادی هاروارد آمریکا ، در یکی از تألیف های خود به نام آموزش و تربیت کارآفرینان نوپا ، رابطهی میان آموزش و موفقیت در امر کارآفرینی را به تفصیل شرح داده و حتی در مورد این که چه دروسی باید به کارآفرینان نوپا آموزش داده شود مطالب زیادی آورده اما با وجود این تا به حال در مورد نحوۀ تدریس مواد آموزشی کارآفرینی تحقیقهای کمی انجام شده است. در گذشته، افسانهای شایع بود که کارآفرینان دارای ویژگی ذاتی هستند و این ویژگیها که همراه با آنها متولد میشود شامل : ابتکار، روحیهی تهاجمی، تحرک، تمایل در به بارگیری خطر، توان تحلیلی و مهارت در روابط انسانی است. بنابراین، فرض اساسی افسانه این بود که کارآفرینان با آموزش ، پرورش نمییابند. اما امروزه ، کارآفرینی به عنوان یک رشته علمی شناسایی شده و فروپاشی این افسانهی قدیمی را به دنبال داشته است .رشته علمی کارآفرینی همانند تمامی رشتههای دیگر، دارای الگوها ، فرایندها و فضایی است که باید دانش مربوط به آنها کسب شود(پرهیزگار و همکاران،۱۳۸۳).
در هر صورت ساختار دوره آموزشی جدید ، بر اساس نظر پایه گذاران آن ، که معتقدند اتخاذ یک رویکرد جدید نتایج مثبت و سودمندی را در دورههای آموزش کارآفرینی به بار آورده و با الگوها و روشهای قدیمی آموزش کلاسهای سنتی تفاوت بنیادین دارد( همان).
کارآفرینان نه تنها میتوانند از اشتباههای مربیان غیررسمی خود بیاموزند ، بلکه با مطالعه و تربیت رسمی، مستعد یادگیری هستند. کتابها و دورههایی در مورد شکل دهی کسب و کار جدید با سرعت زیاد در حال افزایش هستند. افزون بر کتابها و دورهها ، مجموعهی جدیدی از برنامههای آموزشی برای پر کردن شکاف اطلاعاتی و دانشی برای کارآفرینانی طراحی شده که هم اکنون در حال پی گیری کسب و کارشان هستند. برنامههای مبتنی بر آموزش بر مبنای این فرض عمل میکنند که اگر فقط ما وسایل مناسب و اثرگذار برای مرتبط کردن منابع برگرفته از دانشگاهها، مدارس فنی و دانشکدهها را به جامعهی کسب و کار جدید پیدا کنیم ، آن وقت ما واقعی میتوانیم ابتکارهای صنعتی را تقویت کنیم(رحمتی و همکاران،۱۳۸۹).
روند رشد کارآفرینی و اثرگذاری آموزشها و کارآفرینی در اواخر دهه هشتاد میلادی و به دنبال آن توسعهی آموزشها ی تخصصی کارآفرینی در دهه نود نشان میدهد که آموزشهای کارآفرینی نه تنها باعث رشد کمی کارآفرینان شد بلکه موجب تحول در نسلهای کارآفرینی و ارتقای سطح مهارتهای کارآفرینی به ویژه در طراحی راهبردهای کسب و کار و مدیریت بنگاه داری با توجه به تغییرهای سریع در حوزهی اختیاری میشد(همان).
۲-۱۲- دلایل نیاز به درس کارآفرینی در دانشگاههای کشور
یکی از چالشهای پیش روی جوامع مختلف، دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار مناسب است. این امر، آماده سازی فارغالتحصیلان دانشگاهی را به وسیله توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان مسلم میسازد. آماده سازی در مورد کارآفرینی نبایستی بعد از فارغالتحصیلی باشد. بلکه این امر بایستی در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود. در این راستا ، بازنگری در رشتههای دانشگاهی و سرفصلهای دروس آموزشی در تمامی مقاطع به ویژه در دانشگاهها و در جهت تأمین منافع ملی امری لازم و تاسیس رشتههای علمی به ویژه علومی که خلاء آنها در کشور محسوس است، ضروری به نظر میآید (ملکی، ۱۳۸۶).
به طور کلی دلایل نیاز به ارائه درس کارآفرینی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
- تقویت ساختارهای دانایی محور در تولید علم و فن
- توجه به تولید علم و تولید ثروت از دانش
- ایجاد توان شناسایی نیازهای جامعه و تطبیق تخصص و تحصیلات
- ایجاد و پرورش فرهنگ کارآفرینی
- ایجاد توانایی کار گروهی
- بالا بردن توان ارزش آفرینی
- آشنایی با منابعی که به دانشجویان در جهت شناسایی فرصتهای جدید و ایجاد توان پردازش ایدههای نو کمک خواهد کرد.
- ایجاد توانایی ارزیابی اقتصادی از طرح تجاری
- ایجاد توان شناسایی تحولات در نیازهای جامعه
- درک مفهوم کارآفرینی در ارتباط با توسعه اقتصادی
- ایجاد و تقویت برخی بسترها و ظرفیتهای بالقوه برای مسائل علمی حل نشده، نیازهای کشور و ایدههای نو
- تشویق و گسترش خلاقیت برای خلق کسب و کارها و مفاهیم کسب و کار جدید
- افزایش پویایی و بالا بردن قدرت تجزیه و تحلیل دانشجویان در شناسایی بازار، تکنولوژی، فرصتهای مالی و اقتصادی
- شناسایی قوت و ضعف کسب و کارهای موجود، تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدها و ارائه راهکارهای بهبود آنها( ملکی، ۱۳۸۶).
۲-۱۳- روحیه کارآفرینی
پرورش روحیه کارآفرینی در افراد غیر کارآفرین از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است و از این رو فعالی تهای آموزشی برای تربیت کارآفرینان در دستور کار بسیاری از مراکز آموزش کارآفرینی قرار گرفته، چرا که لازمه توسعه کارآفرینی، آموزش آن است(مقدسی، ۱۳۸۶).
تلاشهای دائمی مک کلاند[۳۳] در حوزه کارآفرینی باعث شد که شایستگیهای شخصیتی کارآفرینان به عنوان ویژگیهایی دائمی، وارد حوزه تحقیقاتی کارآفرینی شود، بر اساس این مدل، کارآفرینان دارای پنج ویژگی توفیق طلبی (پیشرفت طلبی)، ریسک پذیری، استقلال طلبی، خلاقیت، اراده یا کنترل درونی هستند که این ویژگیهای شخصیتی جزء مؤلفههای روحیه کارآفرینی به شمار میروند که هر یک به تفصیل در زیر آورده شده است( نقل از سیادت و همکاران، ۱۳۹۱).
۱- مخاطره پذیری: عبارت است از پذیرش مخاطرههایی که میتوانند از طریق تلاشهای شخصی مهار شوند. مخاطره پذیری شامل تمایل به مدیریت و بر عهده گرفتن امور و اختصاص منابع به فرصتهایی است که احتمال تقبل هزینه شکست معقولی را نیز همراه دارند. شاید یکی از گستردهترین ویژگیهای ذکر شده از کارآفرینان یا کارآفرینی تمایل به پذیرش مخاطره است. مک کله لند(۱۹۶۲) ادعا کرده بود که افراد با نیاز به موفقیت بالا تمایل بیشتری به قبول مخاطره دارند. کارآفرین وقت، تلاش و اعتبار کاریاش را در معرض مخاطره قرار میدهد و منابع مالی را در یک کار مخاطره آمیز سرمایه گذاری میکند، در این کار، عدم قطعیت و مخاطره ناشی از شکست وجود دارد، به همین دلیل، کار آفرینان به یادگیری مدیریت مخاطره و تحمل ابهام برای خود و دیگران تمایل دارند و شکست در یک پروژه را به عنوان یک تجربه یادگیری تلقی میکنند(کیاکجوری و همکاران، ۱۳۹۱). تحقیقات نشان میدهد که کارآفرین خواه زن باشد خواه مرد، شخصی است میانه رو، که حساب شده مخاطره میکند. او لزوماً در پی فعالیتی نیست که مخاطره آن زیاد باشد، بلکه مایل است مقدار متوسطی از مخاطره را که برای شروع فعالیت اقتصادی «معمولی» تلقی میشود، بپذیرد و در این حد حاضر میشود تا پول، امنیت ، شهرت و موقعیت خود را به مخاطره اندازد(همان).
۲- کنترل درونی: نگرانی مهمی که اکثر مردم هنگام تشکیل یک فعالیت کارآفرینانه نوپا با آن مواجه می شوند این است که آیا انگیزه و توان لازم را نه تنها برای شکل دادن اولیه سازمان جدید، بلکه برای اداره و رشد آن دارا هستند یا خیر؟ افراد با مرکز کنترل بیرونی معتقدند که وقایع بیرونی که خارج از کنترل آن هاست، سرنوشت شان را تعیین می کند. به عبارت دیگر، کارآفرینان موفق به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال یا نیروهای مشابه نسبت نمی دهند(هزارجریبی، ۱۳۸۹).
۳- توفیق طلبی: نیاز به توفیق طلبی عبارت است از تمایل به انجام کار در استانداردهای عالی، جهت پیش گرفتن از رقبا و تعیین استاندارد توسط خود فرد. در حوزه تحقیقات مربوط به خصوصیات شخصیتی و کارآفرینی مفهوم نیاز به موفقیت توجه زیادی را به خود جلب کرده است. مطالعات «مک کله لند[۳۴]» (۱۹۶۲) مفاهیم اولیه نیاز به موفقیت را مورد بررسی قرار دادهاند «مک کله لند» معتقد است که انگیزه موفقیت بالا با برخی از جنبههای عملکرد مخاطره آمیز مرتبط میباشد. وی همچنین بیان میدارد که نیاز به توفیق در افرادی که فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز نمایند، بالاتر میباشد. این افراد مایل هستند تا همواره در چالش باشند و در راه رسیدن به اهداف قابل دسترس و همچنین نسبت به عملکرد خود، بازخورد مکرر و منظم زمانی نیاز دارند. این افراد ترجیح میدهند تا شخصاً مسئولیت حل مشکلات، تعیین اهداف و دستیابی به آنها را از طریق تلاشی شخصی خود بر عهده گیرند. به طور خلاصه وی استدلال می کند افرادی که نیاز به توفیق بسیار زیادی دارند، دارای ویژگیهای ذیل میباشند: ۱-مسئولیت شخصی برای تصمیم گیری را ترجیح میدهند. ۲-مخاطره پذیری آنها متوسط است.۳- به دریافت بازخورد از نتایج تصمیمات خود علاقهمند میباشد. «مک کله لند» (۱۹۶۲) در تحقیقات خود نتیجه گیری می کند که نیاز به توفیق، انگیزه اصلی توسعه اقتصادی در کشورها بوده و در تصمیم گیری فرد برای کارآفرین شدن تاثیر بسزایی دارد( نقل از سعیدی کیا، ۱۳۸۲).
۴- خلاقیت: خلاقیت، همانا توانایی خلق ایدههای جدید است که این ایدهها ممکن است به محصولات یا خدمات جدید نیز منجر شوند. تورنس[۳۵] (۱۹۷۴) فرایند «حساس شدن به مسائل، نقصها، پیدا کردن نقاط مبهم در معلومات، مشخص نمودن مشکل، جست و جو برای راه حل، حدس زدن و صورت بندی فرضیهها درباره نواقص، آزمون فرضیهها، تغییر در فرضیات و آزمون فرضیهها، تغییر در فرضیات و آزمودن مجدد آنها و در نهایت اتصال عناصر مختلف به یکدیگر» را خلاقیت می شما رد. برای ارائه تعریف دقیق از خلاقیت، باید ابتدا جایگاه نوآوری را مشخص کرد. نوآوری همانا ارائه محصول، فرایند و خدمات جدید به بازار میباشد و خلاقیت نیرویی است که در پس نوآوری نهفته است( به نقل از مقصودی، ۱۳۸۴).
نوآوری فرآیندی است که خلاقیت را به محصول تبدیل میکند. بنابراین، نوآوری متمایز از خلاقیت (ایجاد یک فکر یا محصول جدید) است. فعالیت نوآوری در تعریفی که «شومپیتر[۳۶]» از کارآفرین میدهد، یک ویژگی واضح و آشکار است. «شومپیتر» (۱۹۳۴) نقش کارآفرین را به عنوان یک میانجی تحقیق تعریف کرده و کارآفرین را به عنوان مرد فکر و مرد عمل میبیند «دراکر» بعداً نقش نوآور بودن کارآفرین را گسترش داده و نوآوری را به عنوان ابزار خاص کارآفرینان تشریح میکند. نوآوری ضرورتاً پرداختن به کار جدید نیست. نوآوری ابزار ویژه کارآفرینی است. نوآوری میتواند یک روش جدید برای یک کار قدیمی باشد(یک روش قدیمی برای انجام کار جدید است). «گیلفورد» خلاقیت را تفکری واگرا میداند که به جهات مختلف سیر میکند و برای حل مسئله به خلق راه حلهای بسیار متنوع و نوین میپردازد. کارآفرین از میان ایدههای ناشی از خلاقیت خود و یا دیگران و ترکیب آن با فرصتهای بازار، این ایده را با تلاش پیگیر و مستمر به یک فرصت کارآفرینانه تبدیل میکند و با راه اندازی کسب و کار به آن عینیت میبخشد. هم نوآوری و هم خلاقیت، از اجزای لاینفک کارآفرینی میباشند و به گفته «پیتر دراکر[۳۷]» (۱۹۸۵) وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که میتوان ادعا نمود کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجهای ندارد(همان).
۵-استقلال: استقلال نیروی برانگیزاننده که فرد با این ویژگی احساس میکند که بر سرنوشت خود کنترل دارد، کاری را برای خود انجام میدهد و آقای خودش است. استقلال طلبی (یا به عبارت دیگر، بیعلاقگی به کار کردن برای دیگران) همانند نیرویی است که باعث میشود که کارآفرین تمام مخاطرهها و ساعتهای طولانی کار خسته را برای ایجاد فعالیت کارآفرینانه نوپا به جان بخرد. نیاز به استقلال طلبی همانند نیاز به موفقیت از ویژگیهای افراد کارآفرین تلقی میشود، نیاز به استقلال طلبی به عنوان تمایل به مستقل بودن و خود هدایتی تعریف میشود، نیاز به استقلال طلبی به عنوان یک انگیزه اساسی برای دانشجویانی که ممکن است علاقهمند به کار کردن در شرکتهای کوچکتر باشند، پیشنهاد میشود(شریف زاده و زمانی، ۱۳۸۵). نیاز به استقلال طلبی عنصر محوری مورد علاقه کارآفرین میباشد. نیاز به استقلال ویژگیهایی است که به عنوان یک نیروی انگیزشی مهم برای کارآفرینان بر آن تاکید شده است. در واقع، نیاز به استقلال را نمیتوان با عباراتی نظیر «کنترل داشتن بر سرنوشت خویش» «کاری را برای خود انجام دادن» و «رئیس خود بودن» تعریف کرد. در واقع نیاز به استقلال، عاملی است که سبب میشود تا کار آفرینان به اهداف و رویاهای خود دست یابند. البته داشتن استقلال، یک زندگی راحت را تضمین نمینماید. بیشتر کارآفرینان ساعات زیادی را در روز کار میکنند، علی رغم محدودیتهای اقتصادی و محیطی، خود تصمیم میگیرند، کارها را به شیوه خود انجام می هند، طبق برنامه خود عمل مینمایند و سودی که خود ایجاد نمودهاند را برداشت میکنند و آنچه حاصل میشود، رضایت آنهاست(همان). پرورش روحیه کارآفرینی در افراد غیر کارآفرین از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است. از این رو فعالیتهای آموزشی برای تربیت کارآفرینان در دستور کار بسیاری از مراکز آموزش کارآفرینی قرار گرفته، چرا که لازمه توسعه کارآفرینی، آموزش آن است و رشد روحیه کارآفرینی فرایندی پرورشی است(مقدسی، ۱۳۸۶).
۲-۱۴- برنامه درسی آموزش کارآفرینی
برنامه درسی کارآفرینی از نظر ماهیت باید مبتنی بر رویکرد چند رشتهای[۳۸] باشد. این برنامه باید قواعد پیچیدگی علوم را نشان دهد و همان گونه که افراد دارای استعدادها، انگیزهها و هویتهای پیچیدهاند این برنامه باید نیازهای متنوع آنها را مرتفع نماید( لوسزکیو[۳۹] ، ۲۰۰۸).
برنامه درسی کارآفرینی باید دارای پنج بعد( ای) باشد: محیط[۴۰]، اقتصاد [۴۱] ، کارآفرینان[۴۲]، شرکت[۴۳]( بنگاه) و پیچیدگی.[۴۴] در خصوص محیط، به بررسی این موضوع میپردازد که محیط چگونه بر رفتار جوامع و افراد اثر میگذارد. در زمینه اقتصاد، منعکس کننده استراتژیهای است که برای موفقیت در این محیط مورد نیاز است. در بخش کارآفرینان، فراگیران با افراد کارآفرین جامعه خود مصاحبه میکنند و از این طریق ذهنیت و آمادگی کارآفرینی را کسب مینمایند و با دشواریها و فرصتهای شروع کسب و کار در جامعه خود آشنا میشوند. در رابطه با شرکت یا بنگاه؛ فراگیران از طریق تحلیل محیط، اقتصاد و کارآفرینان چارچوبی برای طراحی یک واحد بنگاه فراهم میکنند و بخش پنجم یعنی پیچیدگی نشان دهنده پیچیدگی عمل کارآفرینی و تأثیر متغیرهای مختلف بر کارآفرینی است(شرفی و همکاران،۱۳۹۱).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 08:32:00 ب.ظ ]
|