۲-۳-۱-۵- تئوری کشت
یکی از قوی ترین و با نفوذترین تئوری ها در مورد تاثیر رسانه ها “تئوری کشت[۳۱]” است که بر اساس تحقیقات و بررسیهای جورج گربنر[۳۲] شکل گرفت. به زعم او، تلویزیون تخم نحوهی نگرش خاصی به جهان را در ذهن مخاطبان میکارد و تماشای مستمر تلویزیون در دراز مدت میتواند بر باورهای مردم و رفتار آنها اثر بگذارد. به اعتقاد گربنر، تماشای زیاد تلویزیون آدمها را شبیه به هم می کند و آنها را وا میدارد تا واکنشهای مشابهی به رخدادهای ملی و بین المللی از خود نشان دهند. به عبارت دیگر، تلویزیون آدمها و گروه های اجتماعی مختلف را"یکسان” میسازد. برای مثال ادعا شد که کسانی که ساعات متمادی جلوی تلویزیون مینشینند، بدبینتر، منزویتر و سردتر از بقیهی مردم هستند و تلویزیون میتواند “دامنهی تمرکز و توجه” آنها را کوتاهتر کند و در عین حال فرصت مطالعه را از آنها بگیرد. این رویکرد نافی رفتارشناسی است، اما این بحث را که تاثیر رسانه ها محدود یا حداقل هستند، رد نمیکند. گربنر و همکارانش توجه را به سمت نقش پیامهای رسانهای در تداوم ساختار اجتماعی در طی زمان متمرکز کردند و نتیجه گرفتند که هدف پیامهای رسانهای تغیر باورها یا رفتارهای مخاطبان نیست، بلکه تاکید بر تداوم ساختار اجتماعی موجود بر اساس مجموعهی خاصی از باورها و ارزشها است. این تجزیه و تحلیل، به تاثیرات ایدئولوژیک رسانه ها علاقهمند است و می کوشد تا راه های تجربی برای سنجش و ارزیابی آنها پیدا کند. اما منتقدان این بحث معتقدند که این رویکرد نمیتواند از حد فرضیه های تاثیر مستقیم چندان فراتر رود و در آن کماکان مخاطب آدم منفعلی است که نمیتواند در برابر پیامهای رسانهای مقاومتی از خود نشان دهد آنها از سوی دیگر به این نکته اشاره میکنند که همه آدم ها به یک شیوه تلویزیون نگاه نمیکنند و واکنش یکسانی به جهان بینی آن نشان نمیدهند و برداشتهای آدمها با هم فرق دارد (ویلیامز۱۳۸۶: ۱۹۷-۱۹۸).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳-۱-۶-تنظیم دستور کار
مشکل ارزیابی تاثیرات رسانه ها بر افراد و جامعه، برخی از محققان را به این سمت متمایل ساخته تا بر قدرت رسانه ها در تعیین این که مردم باید دربارهی چه چیزهایی فکر کنند، تمرکز نمایند. در یک مطالعه در مورد رسانه ها و سیاست خارجی آمریکا این ادعا مطرح شده است که برنامههای خبری شاید در این امر که به مردم بگویند چگونه فکر کنند موفق نشده باشند، اما به نحو موفقی توانستهاند به مردم بگویند که به چه چیزهایی فکر کنند. قدرت رسانه برای ترغیب مردم به این که به مسائل خاصی فکرکنند،"تنظیم دستور کار[۳۳]” نام گرفته است. تئوری تنظیم دستور کار نیز مخالفان و منتقدان خود را دارد. مخالفان بر این عقیدهاند که رسانه ها در واقع روحیات جامعه را بازتاب میدهند و حتی خود دست اندرکاران رسانه ها نیز اذعان دارند که رسانه ها چیزهائی را به مردم میدهند که مردم میخواهند. ماحصل این نقدها و پاسخهای متقابل این بوده است که تحقیقات بعدی محققان الگوی “تنظیم دستور کار” بر این پایه استوار شده است که نشان دهند آیا این رسانه ها هستند که بر مردم تاثیر میگذارند و به آنها جهت می دهند، یا این مردم هستند که برای رسانه ها مسیر حرکت مشخص میکنند؟ تحقیقات مفصلی دربارهی الگوی “تنظیم دستور کار” انجام گرفته است. برای مثال میتوان به تحقیقی که در سال ۱۹۸۷ توسط آینگار[۳۴] و کیندر[۳۵] انجام گرفته است اشاره کرد. به اعتقاد آینگار و کیندر، قدرت رسانه ها به اقناع مردم ختم نمیشود، بلکه تعیین کننده مسائل جالب توجه (تنظیم دستور کار) و عامل شکل دهندهی معیارهای داوری هم هست. به رغم آن که تحقیقات در این مورد با استقبال روبهرو شدند، اما اصل و اساس الگوی تنظیم دستور کار به خاطر بعضی از کاستی هایش با انتقادهایی روبهرو بوده است. یکی از این انتقادات این بوده که دشوار میتوان موضوع اصلی مورد مناقشه را تشخیص داد و بدون تعیین دقیق موضوع، این بحث به بحثی کلی و فاقد تمرکز تبدیل می گردد (ویلیامز۱۳۸۶: ۱۹۹).
۲-۳-۱-۷- فرضیه جایگزینی (جابجائی)[۳۶]
فرضیه جابجایی میگوید به دلیل این که زمان کیفیتی محدود است، زمانی که در اینترنت صرف میشود، فعالیتهای دیگر روزانه را هزینه خود میکند به ویژه آنهایی که درگیر تعاملات اجتماعی رو دررو هستند (نای[۳۷] و هیلگاس[۳۸]،۲۰۰۲). مانند جایگزینی مطالعهی روزنامه در اینترنت با مطالعه روزنامه در فضای واقعی یا جایگزینی چتکردن با تفریح یا استراحت. در مواردی نیز کاربرد فراغتی اینترنت به واسطهی ترغیب[۳۹] کاربران به انجام برخی رفتارهای فراغتی واقعی و یا ارتقاء[۴۰] یا افزوده شدن رفتارهای فراغتی جدید در فضای مجازی دچار تغیر شود. مانند افزوده شدن فعالیتی مانند چت کردن به مجموعه فعالیتهای فراغتی پیشین (پاک سرشت:۱۴۰). در این دیدگاه، کاربری اینترنت جایگزین “تعاملات واقعی” نوجوانان با همسالان و خانواده می شود و به این ترتیب ممکن است روابطی ضعیف جایگزین نوع قویتر شود. تحقیقات نشان میدهد که روابط ضعیف به طور معمول پایهی اجتماعی کم اهمیتتری نسبت به روابط صمیمی دارند (ولمن[۴۱]،۱۹۹۶). برخی از تحقیقات حاکی از آن است که استفاده بیشتر از اینترنت با کاهش بهزیستی نوجوانان همراه است و نیز روابط اجتماعی ضعیفتری به همراه میآورد (کراوت و همکاران[۴۲]،۱۹۹۸). در بین کاربرانی که مرتب از اینترنت استفاده میکنند میزان بیشتری از سطح دلبستگی پائینتر به دوستان نزدیک، دیده میشود (میچ[۴۳]،۲۰۰۱).
همان گونه که ملاحظه شد تفکر دربارهی تاثیر رسانه ها مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. تئوریهای اولیه فرض را بر این میگذاشتند که مخاطبان به سادگی تحت تاثیر قرار میگیرند. الگوی تاثیر مستقیم بنا را بر این گذاشته بود که تاثیرات رسانه ها ساده و مستقیماند و رابطه سر راستی بین آنچه مردم میخوانند ، میبینند و میشنوند با دانش، طرز فکر و رفتار آنها وجود دارد. به تدریج این فکر رواج یافت که مخاطبان آدمهای مستقل و خودمختاری هستند که به آسانی تحت کنترل قرار نمیگیرند."الگوی دو مرحلهای” کانون توجه را از بیننده منفعل و بیقدرت تاثیر مستقیم دور کرد. تحقیقات بعدی از حد “رهبران فکری[۴۴]” گذشت و به عامه مردم رسید تا دریابد که چگونه رسانه ها توسط گروه های مختلف اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد. رویکرد “استفاده و لذت” این موضوع را مطرح کرد که مخاطبان نیازها و آرزوهایشان را در فرایند درک پیام دخالت میدهند. در این رویکرد، برخلاف نظریه تاثیر مستقیم، رسانه ها هیچ تاثیری بر مخاطبان ندارند، بلکه گوش به فرمان مخاطبان خود هستند و این مخاطبان رسانه ها هستند که تعیین میکنند رسانه ها چه نقشی در زندگی آنها ایفا کنند رفته رفته قدرت بیشتری به مخاطبان نسبت داده شد. توانائی و استعداد مخاطبان برای عرضهی تفسیرهای متفاوت از آنچه میبینند، میخوانند و میشنوند، به عنوان نشانه های آزادی عمل مخاطبان در مقاومت در برابر رسانه ها تعبیر شد. بنابراین حتی اگر رسانه ها ایدئولوژی حاکم را عرضه کنند، مخاطبان میتوانند در برابر آن مقاومت کنند. اگر چه این اندیشه خیلی زود جا افتاد، اما امروزه در معرض چالش جدی قرار دارد. برای مثال، منتقدان به تفاوتهای برداشتهای آدمها از پیامهای رسانهای اشاره کنند. از سوی دیگر، برخی منتقدان این رویکرد را بیش از حد روانشناسانه یافتهاند و عدهای نیز به تفاوتهای تاثیر آنی و کوتاه مدت و تفاوت آن با تاثیرهای بلند مدت و ماندگار اشاره کردهاند. رویکرد “تاثیرات فرهنگی[۴۵] ” واکنشی به این نگرانیها بوده است. پرسش جدید این است که رسانه ها چگونه بر شیوهی تفکر جامعه اثر مینهند و مخاطبان چگونه پیامهای رسانهای را درک می کنند (ویلیامز۱۳۸۶: ۱۸۴،۱۸۵).
چنانچه ملاحظه میشود، نظریاتی که به عنوان نظریات تبیین کننده ذکر شدند، هریک جوانب و ابعاد متفاوتی از تاثیرات رسانه (اینترنت) را به عنوان یک وسیله ارتباطی نوین مطرح و بیان می کنند. به منظور تبیین تاثیرات اینترنت می توان با توجه به هریک از نظریههای مطرح شده در بالا تنها به ابعادی از تاثیرگذار بودن رسانه ها (اینترنت) بر حیات اجتماعی دست یافت، با این وجود چنین می توان گفت که این نظریات با وجود سعی در تبیین تاثیرات رسانه بر افراد، خانواده و جامعه نتوانسته اند مکانسیم این تاثیر را روشن سازند و نیز ضعف دیگر این نظریهها غفلت از بررسی تاثیر ساختار و ویژگیهای خانواده در پذیرش و استفاده از اینترنت توسط اعضای خانواده میباشد در حالی که این پژوهش معتقد است تاثیر اینترنت بر افراد بسته به ساختار خانواده آنها می تواند بسیار پیچیده و تفسیرپذیر باشد و میخواهد نقش ساختار و ویژگیهای خانواده را در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت در زندگی افراد مورد بررسی قرار دهد. لذا برای تبیین دقیق مساله ابتدا به معرفی متغیر کاربرد اینترنت و مکانیزمهای اثرگذار آن پرداخته سپس خانواده را تعریف و مولفه های تشکیل دهنده ساختار خانواده را مورد بررسی قرار میدهیم.
۲-۴- چارچوب نظری تحقیق
با ورود اینترنت به دنیای رسانهای همچون دیگر رسانه های پیشین پژوهشهای بسیاری درباره آثار و پیامدهای آن بر اجتماع، خانواده و فرد از سوی جامعهشناسان صورت گرفت. بعضی از تحقیقات انجام شده نشان دادهاند که تصمیمگیری در مورد استفاده از اینترنت بر اساس رویکرد “استفاده و لذت” جهت یادگیری و سرگرمی که محرک اولیه برای استفاده جوانان از اینترنت است شکل می گیرد و موجب افزایش ارتباطات بین فردی میشود(لنهارت وهمکاران[۴۶]،۲۰۰۷؛ مک وسکی [۴۷]،۲۰۰۲؛ اسمال و همکاران [۴۸]،۲۰۱۲ ). اما برخی از نظر سنجیها نشان میدهد که تعدای از جوانان با بهره گرفتن از اینترنت با دیگران ارتباط میگیرند (میشل جی[۴۹] و همکاران،۲۰۰۶). از سویی نتایج برخی ازتحقیقات حاکی از آن است که اینترنت می تواند برای حفظ روابط معنادار بین فردی مورد استفاده قرار گیرد (لیناساسجی و تسای سیسی[۵۰]،۲۰۰۲). برخی دیگر گمان میکنند (لارسون[۵۱]،۲۰۰۱؛ اسمیت و همکاران[۵۲]،۲۰۰۸) که کامپیوتر و اینترنت نسبت به دیگر اشکال رسانه از جمله تلویزیون نوید پیشروی بیشتر را میدهد چون اجازه مشارکت فعال، فردگرایی و شکلگیری هویت میدهد و برخی از تحقیقات قدیمی نشان دادهاند که افزایش استفاده از اینترنت با کاهش مشارکت اجتماعی، تنهایی و افسردگی همراه است(کراوت وهمکاران[۵۳]،۱۹۹۸). متفاوت است (اسمال و همکاران[۵۴] ،۲۰۱۲). تحقیق دیگری نشان میدهد که استفاده از اینترنت برای اهداف شبکه های اجتماعی در میان نوجوانان شایع شده است (لنهارت و همکاران[۵۵]، ۲۰۰۷). استفاده جوانان از اینترنت اغلب برای برقرای ارتباط با همسالان، از جمله دوستان و غریبههاست (اسمال[۵۶]، ۲۰۰۳، ۲۰۱۲). در حالی که در برخی مطالعات، بحث بر این است که کاربری اینترنت، با از بین بردن تماس انسانی در تعامل اجتماعی، حس انزوا را افزایش میدهد؛ بقیه بر این باورند که برنامهی زمان محور[۵۷] همچنین گفتگوی رلهای[۵۸] اینترنتی میتواند نوعی فرصت کم خطر برای جوانان جهت تمرین مهارتهای ارتباطی (کمپل و همکاران[۵۹]،۲۰۰۶) ارائه دهد. به همین دلیل است که روابط سطحی آنلاین جای روابط معنادار در زندگی واقعی را گرفته است. همانگونه که ممکن است استفاده از اینترنت منجر به انزوا اجتماعی شود، عکس آن نیز امکان پذیر است. به عبارت دیگر، حس انزوای اجتماعی می تواند نوجوان را به سمت یافتن حس تعلق به جهان مجازی بکشاند (لاروز و همکاران[۶۰]،۲۰۰۱) فکر می کنند ارتباطات اینترنتی با آشنایان، حداقل در بین افرادی که دارای انزوایاجتماعی به طور متوسطی افسرده هستند، می تواند افسردگی را کاهش دهد. نظیر دانشجویان کالجی که میتوانند با تمایل به تکیه بر فنآوریهای اجتماعی، از حمایت اجتماعی برخوردار شوند. از آنجائی که برخی تحقیقات صورت گرفته آثار منفی استفاده از اینترنت را شامل کاهش ارتباط با اعضای خانواده و دوستان، افزایش انزوایاجتماعی، احتمال افزایش رفتارهای پر خطر واعتیاد به اینترنت، افزایش آسیب پذیری و تمایل کمتر برای زندگی در مکان محلی[۶۱] میدانند (کراوت و همکاران[۶۲]،۱۹۹۸؛ مک وسکی [۶۳]،۲۰۰۲). برخی از تحقیقات به آثار مثبت استفاده از اینترنت اشاره میکند برای مثال مطالعات متعدد نشان میدهد که تعاملات آنلاین میتواند موجب کاهش اضطراب اجتماعی و تنهایی شود (گروس و همکاران[۶۴] ،۲۰۰۲، مک وسکی[۶۵]،۲۰۰۲، مک کنا و بارگ[۶۶]،۲۰۰۰). همانگونه که ملاحظه میشود بررسیهای صورت گرفته در بردارنده نتایج و یافته های متفاوت و حتی متناقض درباره پیامدهای اجتماعی کاربرد اینترنت هستند. به نظر میرسد سبب اصلی آشفتگی موجود ادبیات موضوع، در مبانی و پیش فرضهای روششناختی این مطالعات نهفته باشد. مطالعات یاد شده عموما بر پیشفرضی بدین مضمون استوارند که خانواده واحدی همگن و منفعل است و پژوهشهای مذکور بدون توجه به نقش و ساختار خانواده به مطالعه و بررسی مساله پرداخته اند.
با ورود اینترنت به کشور پژوهشگران و جامعهشناسان در پی تبیین اثرات اینترنت برآمدند. واضح است که کاربرد اینترنت و بررسی تاثیرات اجتماعی آن از زوایای مختلف قابل تحقیق و پژوهش است. مثلا در حوزه جامعهشناسی، روانشناسی، پزشکی و اقتصاد…. می توان این تاثیرات را مورد بررسی قرار داد. در حوزه جامعهشناسی عمده پژوهشهای صورت گرفته در ایران، بررسی میزان و نوع مصرف اینترنت و تاثیرات فردی یا اجتماعی آن بوده و از پرداختن در حوزه های مختلف فردی، خانوادگی، گروه همالان، ملی و غیره غفلت شده است. در پژوهشهای انجام شده تنها اینترنت فعال و واجد اثرگذاری در نظرگرفته شده است و از توجه به دیگر زمینه های تاثیر گذار اجتماعی و فرهنگی بخصوص نقش ساختار و ویژگیهای خانواده غفلت شده و نقش خانواده در برابر اینترنت منفعلانه فرض شده است و گویا در چنین شرایطی افراد در اختیار اینترنت قرار میگیرند. به اعتقاد پژوهشگر این مطالعات نتوانسته اند مکانسیم تاثیر را روشن سازند چرا که اگر، اینترنت به عنوان جزئی از زندگی روزمره افراد پذیرفته شود، تاثیرات اینترنت بر کاربران بسیار پیچیده و تفسیرپذیر است و کاربران می توانند نقشی فعال داشته باشند. اما بررسی پیامدهای اجتماعی اینترنت از طریق مداخله‌ی ساختار و ویژگی‌های خانواده کاربران و انتخاب ساختار و ویژگیهای خانواده به عنوان متغیر مستقل در این پژوهش به دلیل اهمیت نظام خانواده در جامعه کنونی ایران و نقش احتمالی ساختار خانواده در بروز پیامدهای اجتماعی استفاده از اینترنت میباشد. با وجود تعدد ویژگیها تنها چهار متغیر ذیل به عنوان شاخص سنجش ساختار و ویژگیهای خانواده آورده شده که به نظر پژوهشگر دارای اهمیت بیشتری بوده است.
۱) الگوی اوقات فراغت
۲) پایگاه اقتصادی-اجتماعی
۳) نظام قدرت درون خانواده
۴) سرمایه فرهنگی خانواده
همچنین با وجود تنوع پیامدهای اقتصادی، هویتی، روانشناسی، سیاسی و امنیتی ناشی از استفاده از اینترنت در زندگی کاربر، بنابر زمینهی فکری و رشته تحصیلی پژوهنده تنها دو پیامد ۱) نظام روابط اجتماعی درون خانواده ۲) میزان پایبندی به ارزشهای اجتماعی در زندگی کاربر حائز اهمیت می باشد که مورد بررسی قرار می گیرد.
از نظر محقق اینترنت بر نظام روابط اجتماعی درون خانواده و میزان پایبندی به ارزشهای اجتماعی تاثیر میگذارد و از سویی چون ساختار درونی خانواده ها (نظامقدرت، الگوی اوقاتفراغت، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و سرمایه فرهنگی) با همدیگر یکسان نمیباشد بنابراین پیامدهای اجتماعی در زندگی فرد نیز متفاوت میباشد. یکی از مهمترین عوامل موثر بر نظام روابطاجتماعی درون خانواده دایره و شدت (صمیمیت) روابط درون خانواده میباشد. منظور از صمیمیت اعضای خانواده نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده با همدیگر است. نظر افراد خانواده نسبت به هم، احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آن ها در کارهای هم و همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر، نحوه ارتباط آنها را نشان میدهد.
۲-۴-۱- الگوی اوقات فراغت
فرض اصلی این است که سبکهای زندگی ویژگیهای دنیای مدرن هستند یا به عبارت دیگر ویژگی مدرنیته است. در جهان مدرن سبک زندگی به توصیف ارزش و طرز تلقیها کمک میکند. سبکهای زندگی در زندگی روزمره مردم است تا پیچیدگیهای وسیعتر هویت و وابستگی را نشان دهد و یکی از مهمترین مصادیق سبک زندگی-که توام با رشد شهرنشینی و مدرنیته ظهور کرد- را می توان چگونگی گذران اوقاتفراغت دانست.
چگونگی گذراندن اوقاتفراغت یکی از مهمترین عناصر انتخاب سبکزندگی افراد در جامعه است؛ گیدنز میگوید «سبک های زندگیای که افراد برای خود بر میگزینند نه فقط نیازهای جاری آنها را بر میآورند بلکه روایت خاصی را هم که آنها برای هویت شخصی خود برمیگزیدهاند در برابر دیگران متجسم میسازند.» (گیدنز، ۱۲۰:۱۳۷۸به نقل از خادمیان،۱۲۳:۱۳۹۰).
از سویی در تعریف فراغت میخوانیم «مجموعهی اشتغالاتی است که فرد کاملا برای رضایت خود یا برای استراحت، یا برای تفریح، یا به منظور توسعه اطلاعات، یا آموزش غیرانتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از آزادشدن از الزامات شغلی، خانوادگی واجتماعی بدان میپردازد» (دومازیه، ۱۳۵۳:۲۵)
بنابر نظر نایدهارت خانواده هستهای دارای دو کارکرد «گذران اوقات فراغت جمعی خانواده با یکدیگر» و «اجتماعی کردن و تربیت کودکان» است (اعزازی،۱۳۸۲:۱۷۶). همچنین براساس فرضیه جابجایی “زمان کیفیتی محدود است"و خانواده برای گذران اوقاتفراغت خود برنامه ریزی میکند. از آنجا که بنابر گفتهی گیدنز عنصر اصلی موثر در سبکزندگی، انتخاب وآزادی است، نوع این برنامه ریزی فراغتی نیز بسته به سبک زندگی خانوداهها متفاوت خواهد بود.
بنابر آنچه گفته شد به نظر میرسد رفتارهای فراغتی بسته به جنسیت، نظامقدرت، شکل روابط اعضای خانواده، سرمایه فرهنگی خانواده، اهمیت رفتارهای فراغتی جمعی یا فردی وخانه محور بودن یا بیرون از خانه بودن رفتار فراغتی، در خانواده ها متفاوت است. آن چه که در این پژوهش مورد نظر است شناسایی تنوع الگوهای فراغتی جمعمحور یا فردمحور است که بدین صورت میتوان آن را مورد بررسی قرار داد:
آیا الگوی فراغت قابلیت جایگزینی با اینترنت را دارد؟ زیرا زمان کیفیتی محدود است و برای فراغت در اینترنت باید از زمان فراغتهای دیگر کاست. در خانواده چه نوع فراغتی ارجح میباشد؟ یعنی خانواده بر فراغت جمعمحور (گروهی) تاکید دارد یا فراغت فردی. اگر در خانواده فراغت فردی مطلوب اعضا باشد وجود اینترنت بر روابط بین افراد تاثیر چندانی نخواهد گذاشت چون از قبل روابط بین اعضای خانواده از انسجام بالائی برخوردار نبوده است و اعضای خانواده دارای روابط گرم و صمیمانه نمیباشند، در چنین خانوادههایی میزان پایبندی به ارزشهای خانوادگی توسط اعضای آن مورد پذیرش اعضای آن نمیباشد اما اگر رفتار فراغتی خانواده جمع محور(گروهی) باشد و بر جمع شدن اعضا خانواده در کنار هم تاکید شود اینترنت میتواند بر رفتارفراغتی خانواده تاثیر بگذارد. زیرا هرچه میزان استفاده از اینترنت افزایش یابد میزان زمان اختصاص یافته برای انجام بازیهای گروهی بین اعضای خانواده، گردش و پیکنیک دسته جمعی، تماشای فیلم به صورت خانوادگی، گردش در پارک و کار در منزل کاسته میشود. محقق چنین متصور است که اینترنت با کم کردن زمانی که افراد پیش از آن صرف برقراری ارتباط با اعضای خانواده خود داشتهاند موجب کاهش روابطاجتماعی درون خانواده و افزایش تفرد می شود.
از سویی میدانیم که ارزشهای خانوادگی الگوهایی هستند که درصد پذیرش آنها توسط افراد خانواده مبنایی برای ایجاد انتظاراتی مشترک است. به نظر محقق در خانواده فرد محور این الگو شکل نمی گیرد و اعضای این خانواده ها از ارزشهای متفاوت و متنوعی برخوردارند که نمی توان آن را ارزشهای خانوادگی تلقی کرد. اما در خانواده های جمعمحور که دارای یک الگو و نمادی مشترک هستند ورود اینترنت میتواند بر آن تاثیرگذار باشد. با ورود اینترنت به خانواده با الگویفراغت جمع محور ارزشهایی چون رضایت پدر ومادر در استفاده از اینترنت، افکار والدین، مسئولیتپذیری و غیره به چالش کشیده میشود و محقق بر این باور است که پایبندی به ارزشهای خانوادگی کاهش مییابد.
در این پژوهش میخواهیم دریابیم که نقش الگوی فراغتی خانواده بر بروز پیامدهای (نظام روابط اجتماعی درون خانواده و میزان پایبندی به ارزشهایخانوادگی) ناشی از کاربرد اینترنت در زندگی فرد چه می تواند باشد. در واقع با این پژوهش به فرضیات ذیل پاسخ داده می شود:
کاربرد اینترنت در کاربرانی که الگویفراغت در خانواده آنها فردمحور است موجب کاهش روابط اجتماعی آنان می شود.
کاربرد اینترنت در کاربرانی که الگویفراغت در خانواده آنها فرد محور است، موجب کاهش پایبندی به ارزشهای خانوادگی آنان می‌شود.
۲-۴-۲-پایگاه اقتصادی-اجتماعی
واضح است که جهت کار با اینترنت علاوه بر داشتن سواد رسانهای، صرف هزینه های مالی نیز لازم است. هرچند با سرعت بالای گسترش استفاده از اینترنت و ارزان شدن قیمت تمام شده آن، میتوان پیشبینی کرد که به زودی استفاده از اینترنت در بخشهای کم درآمد جامعه نیز رواج بیشتری پیدا خواهد کرد. این پژوهش درصدد پاسخگوئی به سئوالاتی است که در این زمینه مطرح میشود: تفاوت پایگاه های اقتصادی–اجتماعی خانواده ها (بالا، متوسط و پائین) چه تاثیری بر الگوهای استفاده از اینترنت اعضای خانواده میگذارد؟ و این تفاوت در چه صورت می تواند مفید یا آسیبزا برای اعضای خانواده باشد؟ محقق متصور است چنان چه فرد در خانوادهای با موقعیت پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین قرار داشته باشد به دلیل نداشتن حق انتخابهای بیشتر و عدم امکان استفاده از موقعیتهای متنوعتر میزان رابطه وی با اعضای درون خانواده کاهش می یابد و از سویی انسجام درونی چنین خانوادههایی کمتر بوده و پایبندی آنها به نظام ارزشهای خانواده کاهش مییابد. بنابراین با بررسی و ادغام مولفههایی زیر میتوان به متغیر پایگاه اجتماعی–اقتصادی یک خانواده یا فرد در اجتماع دست یافت. در این تحقیق از پنج مولفه تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، شغل پدر، شغل مادر و میزان هزینه های خانواده در طول یک ماه به این منظور استفاده خواهد شد.
برای تبیین تاثیر کاربرد اینترنت و پیامدهای اجتماعی آن از پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده به عنوان متغیری مستقل استفاده میکنیم و در صدد پاسخگویی به فرضیات ذیل هستیم.
کاربرد اینترنت درکاربرانی که خانواده آنان دارای پایگاه اقتصادیاجتماعی پایینی است، موجب کاهش روابط اجتماعی آنان میشود.
کاربرد اینترنت درکاربرانی که خانواده آنان دارای پایگاه اقتصادیاجتماعی پایینی است، موجب کاهش پایبندی به ارزش های خانوادگی میشود.
۲-۴-۳- نظام قدرت درون خانواده
اما در بحث نظریه نظام قدرت باید گفت “مفهوم قدرت در خانواده چندان شفاف نیست. درباره مفهوم سازی ابعاد قدرت در خانواده از سوی نظریه پردازان اجماع کامل وجود ندارد؛ با وجود این اختلافات نظری، بسیاری از محققین در تحقیقات سوای اختلافات لغوی وجه تصمیمگیری را به عنوان مصداق مفهوم قدرت در خانواده به کار میبرند. وقتی سؤال میشود چه کسی اعمال قدرت میکند، این امر به طور اخص متوجه تصمیمگیرها در خانوادهاست” (اولسون۵۴۷:۱۹۶۹). معنای عام قدرت، توانائی کنترل بر اعمال سایر افراد علیرغم میلشان است (هورتن،۱۹۷۲و برون،۱۹۹۴). ماکس هورکهایمر در مقاله مشهور خود “اقتدار و خانواده در دوران معاصر[۶۷]” شرحی تاریخی از خانواده ارائه میدهد و در آن اشاره میکند که هر چند در دوران قبل، پدر خانواده به علت مالکیت بر اموال خانواده دارای قدرتی بود، اما در اثر دگرگونیهای اقتصادی جامعه و از میان رفتن واحد تولیدی خانواده، به پدری حقوقبگیر و وابسته به کارفرما تبدیل شده است. به این ترتیب اقتدار پدری که در دوران طولانی شرط بقا جامعه بود، بیمعنا شد. اما در جوامع صنعتی هنوز بر آرمان پدر مقتدر در خانواده تاکید میکردند و او معتقد بود که تاکید بر اقتدار در زمانی که از لحاظ اجتماعی ضرورت آن وجود ندارد، مشکل ساز خواهد بود (اعزازی ،۹۰؛۱۳۸۹).
بوئرمن الگوهای ساختار قدرت خانواده را در سطوح زیر دیده است (بوئرمن،۱۹۶۴).
۱-ساختار مستبدانه- پدر یا مادر بر فرزند صرفا دیکته میکنند و فرزند حق اظهار نظر ندارد.
۲-ساختار اقتدارگرایانه- پدر یا مادر به حرف فرزندان گوش میدهند، اما خودشان تصمیم میگیرند.
۳- ساختار دموکراتیک- به فرزند فرصت کافی برای تصمیمگیری داده میشود، ولی تائید تصمیم با اولیا است.
۴- ساختار مبتنی بر برابری- سهم اولیا و فرزندان در تصمیمگیری به صورت مشارکت ۵۰ به ۵۰ می باشد.
۵- ساختار مخیرانه- فرزند نسبت به اولیا نفوذ بیشتری در تصمیمگیریها دارد. به عبارتی، تصمیم فرزند مورد تمایل و توجه اولیا قرار میگیرد.
با پذیرش تعاریف و الگوهای فوق به نظر میرسد ساختار نظام قدرت در درون خانواده می تواند در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت اعضای خانواده تاثیر بگذارد. به نظر میرسد، هر چه سطح تحصیلات اعضای خانواده بالاتر و زنان در عرصه های اجتماعی حضور بیشتری داشته باشند، ساختار قدرت افقیتر (دموکراتیک) بوده و افراد آزادی عمل بیشتری در تصمیمات شخصی دارند و در تصمیمات خانوادگی نیز از نظرات آنها استفاده میشود. تجربهی مشارکت در تصمیمگیریهای خانوادگی، منجر به شکلگیری نگرش خاصی در افراد نسبت به حضور در فعالیتهای اجتماعی میشود اما در خانواده های با نظام سنتی، ساختار قدرت عمودی (مستبدانه یا مقتدرانه) بوده و آزادی عمل در تصمیمهای شخصی کمتر میباشد و زنان حضور کمتری در عرصه های اجتماعی دارند و بیشتر نقش خانهداری را ایفا میکنند واضح است که ساختار قدرت در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت برای کاربران متفاوت است.
محقق در این پژوهش درصدد است این موضوع را بررسی کند بسته به این که نظام قدرت درون خانواده به چه شکلی باشد میزان استفاده از اینترنت و در نتیجه تاثیرات آن متفاوت خواهد بود. خانوادههایی که الگوی نظام قدرت درون آنها دموکراتیک باشد میزان و زمان استفاده از اینترنت برای همهی اعضای خانواده در شرایط برابر قرار دارد و اعضا به اندازه مساوی می توانند از آن بهره ببرند. اما در خانوادههایی که الگوی نظام قدرت درون خانواده مستبدانه است اینترنت به میزان و زمان مساوی در اختیار همگان قرار ندارد چون بسته به جنسیت، سن و الگوی فرهنگی خانواده افراد خاصی می توانند مدت زمان بیشتری از اینترنت استفاده کنند در حالی که زنان در خانواده چنین حقی را ندارند. محقق متصور است در خانواده هایی که الگوی نظام قدرت در آن غیر دموکراتیک است افراد پایبندی کمتری به نظام ارزشهای خانوادگی دارند زیرا فرد حق آزادی و انتخاب ندارد و پذیرش نظام ارزشهای خانوادگی از روی اجبار بوده است اما در خانواده های با الگوی نظام قدرت دموکراتیک به دلیل داشتن حق انتخاب و آزادی عمل بیشتر افراد پایبندی بیشتری به ارزشهای خانوادگی بیشتر می باشد زیرا فرد آزادانه دست به انتخاب زده است.
بدین ترتیب انتظار میرود تاثیرات اینترنت بر خانوادهای دارای نظام قدرتدموکراتیک و غیر دموکراتیک متفاوت بوده و یکسان نباشد. در این پژوهش تنها از دو ساختار مستبدانه و دموکراتیک برای تبیین نظام قدرت استفاده خواهیم کرد و به فرضیات زیر پاسخ می دهیم:
کاربرد اینترنت در کاربرانی که نظام قدرت در خانواده آنان غیردموکراتیک است موجب کاهش روابط اجتماعی آنان میشود.
کاربرد اینترنت در کاربرانی که نظام قدرت در خانواده آنان غیردموکراتیک است، موجب کاهش پایبندی آنان به ارزش های خانوادگی میشود.
۲-۴-۴-سرمایه فرهنگی خانواده
سر ادوارد برنت تایلور، انسان شناس انگلیسی، در آغاز کتاب فرهنگ بدوی وی، نه تنها نخستین تعریف علمی از فرهنگ (۱۸۷۱) بلکه غالباً به عنوان تعریفی جامع و مانع بدین شرح ارائه می دهد: فرهنگ، کلیت درهم تافتهای شامل دانش، دین، هنر، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی است که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست میآورد (آشوری۱۳۸۰:۱۱۲) اما اصطلاح سرمایه به ثروت انباشته (به خصوص آنچه برای تولیدثروت بیشتر به کار میرود) اطلاق میشود(www.meriam-webster.com) . لیکن سرمایه فرهنگی اصطلاحی جامعه شناختی است که از زمانی که پیربوردیو در سال۱۹۷۳ آن را مطرح ساخت، کاربرد گستردهای پیدا کرد.  اصطلاح سرمایه فرهنگی نخستین بار توسط پیربوردیو به ادبیات علوماجتماعی و انسانی وارد شد. به نظر بوردیو، سرمایه هر منبعی است که در عرصه خاصی اثر بگذارد و به فرد امکان دهد که سود خاصی را از طریق مشارکت در رقابت بر سر آن به دست آورد (استونز۱۹۹۸:۲۲۱). به عقیده بوردیو در هر میدانی، میان بازیگران یا گروه های اجتماعی، چهار نوع سرمایه رد و بدل میشود که عبارتاند از الف: سرمایه اقتصادی ب: سرمایه اجتماعی پ: سرمایه فرهنگی ت: سرمایه نمادین. سرمایه فرهنگی، یعنی قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی در هر فرد و آن در برگیرنده تمایلات پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشته میشوند. ( فکوهی،۱۳۸۱:۳۰۰) از دیدگاه بوردیو، سرمایه آن چیزی است که به عنوان یک رابطه اجتماعی در درون یک سازواره از تعاملات، عمل مینماید و دامنه آن بدون هیچ تمایزی به تمامی کالاها، اشیاء و نشانههایی که خود را به عنوان چیزهای کمیاب و ارزشمند، عرضه میدارند (و در یک ساختار مشخص اجتماعی، مورد تقاضا هستند) کشیده میشود و سرمایه فرهنگی به عنوان یک رابطه اجتماعی درون سازوارهای از تعاملات که مشتمل بر دانش فرهنگی انباشته عمل می کند، منتهی به قدرت و منزلت میگردد (هارکر۱۹۹۰:۱۳به نقل از روحانی:۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...