دانشآفرینی در سازمانهای رسانهای با استفاده از مدل نوناکا مورد ... |
کیم (۲۰۰۲) دانش سازمانی را از لحاظ منشا به دو دسته تقسیم می کنند:
دانش تجربی: حاصل تجمیع تجربیات افراد یا سازمان در انجام وظایف و کار خود می باشد.
دانش تحلیلی : از تحلیل اطلاعات و داده های به دست آمده در عملیات و تراکنش های سازمانی حاصل می شود که الگو ها و مدل ها به این دسته تعلق دارند.(kim,2002)
۲-۱-۴) خصوصیات دانش
برخی از محققـان سازمان(Spek and Hoog, 1995) با دانش به عنوان اشیایی برخورد کرده اند که میتواند شخصیتهای مختلفی را به خود گیرد. این رویکرد مشابه روش شی گراء است که در آن برای شناسایی و کارکردن با هریک از موجودیتهای سازمان، صفات یا خصوصیـاتی به آنها نسبت داده مـــیشود.
در این رویکرد میتوان انواع دانش را با بهره گرفتن از چنین خصوصیاتی شناسایی کرد: (Borghoff and Pareschi, 1998)
فعالیت: اشاره به فعالیتهای سازمانی دارد که دانش با آنها مرتبط است. هریک از فعالیتهای سازمانی مرتبط می تواند به عنوان یک خصوصیت به دانش نسبت داده شود.
حوزه: خصوصیت حوزه اشاره به موضوع دانش دارد. برای مثال، دانش می تواند متعلق به حوزه پزشکی، جامعه شناسی یا امثال آن باشد.
شکل: این خصوصیت اشاره به شکل ارائه دانش دارد و مثلاً می تواند کاغذی، الکترونیکی یا ذهنی باشد.
نوع: اشاره به نوع دانش دارد و می تواند مقادیری چون رویه، اصول راهنما، گزارش پیشرفت، گزارش شکست، دستنامه و … را اختیار کند.
محصول / خدمت: در برخی مواقع دانش در سازمان به طور مستقیم با یک محصول یا خدمت در ارتباط است که این محصولات و خدمات به عنوان خصوصیت دانـش ذکـر مــی شود.
زمان و مکان: این خصوصیت بیشتر به دانشهایی تعلق می گیرد که به شکل ذهنی هستند تا زمان و مکان دسترسی به آنها مشخص شود.
با تکمیل این خصوصیات برای دانشهای موجود در سازمان، می توان به ذخیره، بازیابی و توزیع آنها پرداخت.
۲-۲) مدیریت دانش
در سالهای اخیر، مدیریت دانش به عنوان یکی از جالبترین و چالش برانگیزترین موضوعات مدیریت کسب و کار بوده و دایره کاربرد آن همواره با سایر مباحث عرصه مدیریت، گستردهتر میشود. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان ها در شناسایی، انتخاب، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات مهم و مهارت هایی که بخشی از سابقه سازمان هستند و عموما به صورت ساختار نیافته در سازمان وجود دارند، یاری می رساند (توربان،۲۰۰۶). از آنجا که مدیریت دانش ریشههایی در سیستمهای خبره، یادگیری سازمانی و نوآوری دارد، به خودی خود ایده جدیدی نیست. مدیران موفق همیشه از سرمایه های فکری بهره برده و ارزش آن را تشخیص داده اند. اما این تلاشها، سازمان یافته نبوده و تضمینی وجود نداشت که دانش به دست آمده به طور مناسب، برای حداکثر منافع سازمان، به اشتراک گذاشته شده و توزیع گردد (توربان،۲۰۰۶)، در حالیکه دانش و سرمایه فکری پایه و اساس شایستگی های اصلی و نیز راهبردی برای عملکرد بهتر میباشد. دانش در صورتی نقش راهبردی دارد که سازمان بتواند آن را در فعالیتهای ارزش آفرینی استفاده نموده و از دانش ابزاری برای عملی ساختن فرصت های موجود در بازار رقابتی بهره برداری کند. زیرا برای شرکت ها دیگر امکان پذیر نیست که با انجام سریعتر و بهتر کارها مزیت رقابتی خود را حفظ کنند، بلکه مزیت رقابتی هنگامی امکان پذیر میشود که کارهایی صورت گیرد و قابل تقلید توسط دیگران نباشد. در دستیابی به مزیت رقابتی پایدار، هم توجه به دانش موجود و استفاده موثر از آن و هم ایجاد ساختاری برای استفاده از دانش نوین اهمیت بسیار دارد. سازمان ها باید به همه امور توجه داشته باشند، زیرا مدیریت دانش همچون یک استراتژی کاری، همزمان، در کل سازمان عمل می کند و ابزار پیشرفت برنامه کلی یک سازمان محسوب میشود.
۲-۲-۱) تعاریف مدیریت دانش
انسان تاکنون دو دوره اقتصادی را پشت سر گذاشته است. زمانی اقتصاد بشری مبتنی بر کشاورزی بود. پس از آن با ابزارگرایی و آشنایی با اعجازی که علوم مکانیک و سپس برق ایجاد نمود، دوره اقتصاد صنعتی پایه گذاری شد. در این دورهها زمین و کار به عنوان اصلی ترین عناصر و سرمایه های آدمی تلقی میشدند. “توانگر” نیز به کسی اطلاق میگردید که بیشترین بهرهمندی را از این دو نوع دارایی داشت. اما عصری که در آن زندگی میکنیم، بدون تردید در هیچ کدام از دو عصر کشاورزی و صنعتی نمی گنجد. اگر چه کماکان زمین و کار دو مزیت مناسب در برتری جویی ها محسوب می شوند، اما در عصر کنونی، که به عصر “اطلاعات و دانش ” موسوم شده است، مزیت اصلی در"سرمایه دانشی “نهفته است.
هم اکنون بزرگترین شرکتهای دنیا، برتری اصلی خود را نه در دارایی های انباشته ناشی از کارخانجات و حتی بازار بزرگ، بلکه در “دانش در جریان فرایند های خود” کسب نموده اند.
شکل ۲-۳ نشانگر حضور “نیروی کار"، “سرمایه"، “زمین” و “دانش ” در سه اقتصاد مذکور می باشد. همچنان که ملاحظه می شود، اقتصاد امروز آن چنان بر پایه دانش شکل گرفته که از آن به عنوان “اقتصاد دانش محور ” یاد می شود.
Figure 5 شکل۲-۵: منابع سازمان در بستر زمان
تمامی این مسائل و وضوح تغییرات ایجاد شده در روند اقتصاد جهانی و توجه صنایع و شرکت های پیشرو، به حفظ موقعیت خود در بازار جهانی، باعث خلق مفهوم و دانشی جدید تحت عنوان مدیریت دانش شده است. مدیریت دانش، علم ماندن و پیشرفت کردن در سبز فایل است و مسلح نشدن به آن به مثابه عدم استفاده از ماشین آلات کشاورزی و استفاده از گاوآهن در قرن بیستم می باشد.
مدیریت دانش فرآیندی است که طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش و یا سرمایه فکری خود میپردازد. (نوناکا و تاکوچی، ۱۹۹۵).
طبق تعریفی دیگر از سوان(۱۹۹۹)، مدیریت دانش، فرایند یا فعالیت ایجاد، به دست آوردن، تسخیر، تسهیم و بهکار بردن دانش، هر جایی که وجود داشته باشد، برای افزایش یادگیری و عملکرد در سازمانهاست.
مدیریت دانش از دیدگاه هالی گریل توانایی کسب، بایگانی و دسترسی مطلوب به دانش منتخب و توانایی تصمیم گیری از طرف کارکنان و مدیران برای رفتار های فردی و گروهی محسوب می شود. (برگرن،۱۳۸۶)
با توجه به تمامی موارد مطرح شده، به عبارت بسیار ساده مدیریت دانش را میتوان به عنوان فرایند بهینه سازی کاربرد سرمایه فکری به منظور دستیابی به اهداف سازمانی دانست. در هر سازمان، دانش از تمام منابع موجود از قبیل پرسنل، سیستم ها، بانک های اطلاعاتی، مستندات روی میزها و پرونده های بایگانی جمع آوری می شود. تمام دانش جمع آوری شـــــده در ساختارهای مناسبی دسته بندی میشوند. این دانش به سرعت و به راههای مختلف بین آنهایی که در سازمان به آن نیاز دارند قابل توزیع است. دانش مناسب و صحیح نزد افراد یا سیستم مناسب و در زمان مناسب قرار می گیرد.
در شرکت های نوین، با ابتکار مدیریت دانش، مفهوم سرمایه گسترش پیدا کرد تا سرمایه های فکری و تاثیراتش بر رفتار افراد و سازمان را نیز در بر گیرد. .(برگرن،۱۳۸۶)
اجرای مدیریت دانش در سازمان منجر می شود دانش تولید شده توسط افراد برای همیشه در سازمان باقی بماند و در نتیجه ی خروج کارکنان از سازمان، دانش تولیده شده - با توجه به هزینه ای که سازمان صرف تولید آن کرده است - از سازمان خارج نمی شود. هدف مدیریت دانش شناسایی، جمع آوری، دسته بندی و سازماندهی، ذخیره، اشتراک، اشاعه و در دسترس قرار دادن دانش در سطح سازمان می باشد.
در سازمان هایی که به شکل سنتی اداره می شوند دانش از بالا به پایین در طول خطوط سازمانی در جریان است. در این صورت دانش به ندرت در زمان درست و در جایی که بیشترین نیاز به آن وجود دارد، قابل دسترس است. اما در سازمان های دانش محور که به اجرا و پیاده سازی مدیریت دانش پرداخته اند، دانش در کل سازمان جاریست و هرکس به فراخور نیاز خود در زمان مناسب می تواند از آن در جهت انجام وظایف خود استفاده کند.
تقاضا برای دانش به نوبهی خود به تقاضا برای افزایش ذخیرهی دانش و توزیع آن منجر میگردد. مدیریت دانش، مجموعهای از فرایندها برای فهم و بهکارگیری منبع استراتژیک دانش در سازمان است. مدیریت دانش، رویکردی ساختیافته است که رویههایی را برای شناسایی، ارزیابی و سازماندهی، ذخیره و بهکارگیری دانش بهمنظور تامین نیازها و اهداف سازمان برقرار میسازد. بنابراین، مدیریت دانش فرایند تسهیل فعالیتهای مرتبط با داش نظیر خلق، کسب، تغییر شکل و استفاده از آن است (بات، ۲۰۰۰).
۲-۲-۲) عناصر مدیریت دانش
مدیریت دانش اغلب متشکل از سه عنصر: افراد، فرآیندها و فن آوری است. این دیدگاه تقریبا به طور قطع ریشه هایش به نظریه الماس مدل سازمانهای لیویت[۱۰] بر میگردد. هرچند نظریه لیویت شامل وظیفه و ساختار در کنار افراد و فن آوری به جای فرایند ها می باشد. این مهم است تا تاکید شود که اصطلاح فرآیندهای ذکر شده نه فقط به فرایند های مدیریت دانش بلکه به فرآیندهای کسب و کار سازمان مربوط می شود. شکل ۲-۴ نشان می دهد این سه عنصر در پیوند با هم، هر یک از آنها یک رابطه متقابل با دو عنصر دیگر دارد. به عنوان مثال، افراد به طراحی و سپس اجرای فرآیندها کمک می کنند، در حالی که فرآیندها، نقشها و دانش مورد نیاز مردم را تعریف می کنند.
Figure 6 شکل۲-۶: افراد، فرآیندها و فن آوری برگرفته از (Edwards ,2009)
علاوه بر رابطه بین این سه عنصر، شکل ۲-۴ می تواند بوسیله قرار دادن هر یک از سه عنصر در یکی از رئوس مثلث، برای کمک به هر طرح مدیریت دانش خاصی مورد استفاده قرار گیرد. در طرحهای مدیریت دانش، در راس “افراد” مثلث باید به صورت راهنما پیاده سازی و یا به صورت جمعی تمرین شود؛ در رأس “فن آوری” باید منابع یا سیستم های دانشبنیان پیادهسازی شود؛ در راس “فرآیندها” باید روشهای جدید در کار و یا ساخت اجراشو ، در هر دو مورد آنچه که شما می خواهید به آن برسید، برای رسیدن به اهداف مدیریت دانش است. (Edwards ,2009)
۲-۲-۳) دسته بندی ابزارهای مدیریت دانش
تلاش های زیادی برای تقسیمبندی ابزارهای مدیریت دانش صورت گرفته است. در کل میتوان گفت یک نظر واحد در این زمینه وجود ندارد و هر یک از صاحبنظران مطابق نظر خود این تقسیمبندی را انجام داده اند. مدیریت دانش بیشتر از آنکه یک فناوری و یا محصول باشد یک متدولوژی است. با این وجود فناوری اطلاعات یک عنصر بسیار مهم برای موفقیت سیستم مدیریت دانش محسوب میشود. مدیریت دانش به وسیله فناوری اطلاعات تسهیل میشود اما خود فناوری اطلاعات، مدیریت دانش نیست. در واقع میتوان گفت که پایه اصلی موفقیت مدیریت دانش در سازمان بر استفاده از تکنولوژی اطلاعات است(OECD,2004). سیستمهای مدیریت دانش به کمک چند دسته تکنولوژی- که همگی ریشه در فناوری اطلاعات دارند- توسعه مییابند. ابزارهای مدیریت دانش را به هفت دسته کلی تقسیم می شود: ( Soliman & Spooner,2004)
همکاری: ابزارهای همکاری کمک میکنند تا افراد، با هم روی یک کار محول شده به فعالیت بپردازند. افراد ممکن است در یک مکان فیزیکی و یا در مکانهای مختلف باشند و کار ممکن است به صورت همزمان توسط افراد و یا به صورت غیرهمزمان انجام گیرد.
نگاشت دانش: ابزارهای نگاشت دانش به تسخیر، تجسم و ذخیره دانش ساختارنیافته در قالب گرافهای استاندارد - نه به صورت متنی- کمک میکنند.
داده کاوی و اکتشاف دانش: تولید دانش از اطلاعات، هدف اصلی ابزارهای داده کاوی و اکتشاف دانش هستند.
بازیابی اطلاعات: ابزارهای بازیابی اطلاعات برای جستجو و بازیابی اطلاعات در محدوده کامپیوتر شخصی یک کاربر، مخزن و یا شبکه گسترده اطلاعات یک شرکت و یا اینترنت به کار گرفته میشوند.
سیستمهای آموزش برخط: سیستمهای آموزش برخط، سیستمهای نرمافزاری مدیریت آموزشی هستند که نرمافزارهای ارتباطاتی و شیوههای برخط ارائه محتوای آموزشی را ترکیب میکنند.
مدیریت اسناد: سیستمهای مدیریت اسناد الکترونیک، سازمان را برای خلق، مدیریت و توزیع اطلاعات مبتنی بر اسناد پشتیبانی میکنند. این سیستمها باعث کاهش هزینه های تولید و توزیع مستندات میشود و دستیابی، بهنگامسازی و کنترل آنها را بهبود میبخشد.
حافظه سازمانی: هدف ابزارهای حافظه سازمانی تأمین اطلاعات مناسب برای رویههای سازمانی است که نمیتوان آنها را در جایی غیر از سازمان خود آموخت. واژگان فنی و اصطلاحات مخصوص سازمان، درسهای فرا گرفته شده از پروژههای سازمان و خط مشیها و راهبردها نمونههایی از حافظه سازمانی هستند.
۲-۲-۴) مدیریت دانش و سازمان یادگیرنده
در عصر حاضر که عصر دانایی نامیده می شود، سازمانها شاهد محیطهایی هستند که روز به روز پویاتر و چالش برانگیزتر میشوند. تغییر و تحول جزء جدایی ناپذیر دنیای امروزی است، به عبارت دیگر تنها جزء ثابت تغییر است. امروزه به سرمایه های نامشهود و معنوی که همان دانش نامیده می شوند، به عنوان یک عامل مهم و حیاتی می نگرند. به بیان دیگر، سازمانهایی در برابر تغییرها و تحولها پیروز خواهند بود که بتوانند سرمایه نامشهود و معنوی (دانش) خود را بهبود و توسعه بخشند. اما در این میان نکته قابل توجه این است که دستیابی به دانش و اندوخته های دانش سازمان، بدون یادگیری ممکن نیست. یادگیری، کلید دستیابی به دارایی های دانشی و در نتیجه افزایش سرمایه نامشهود است (سبحانی نژاد و دیگران، ۱۳۸۵). دانش، غذای سازمان یادگیرنده است؛ مواد مغذی دانش، سازمان را قادر به رشد می سازند. افراد ممکن است بیایند و بروند اما اگر دانش ارزشمند از دست برود، شرکت آماده مرگ خواهد بود. (مارکوارت، ۱۹۹۶)
پیچیدگی مفهوم دانش و نیز وجود رویکردهای مختلف در مورد مدیریت دانش، باعث شده است تا نگرش واحدی در مورد مدیریت دانش شکل نگیرد. سوکنان (۱۹۹۸)، می گوید برخی تعاریف از مدیریت دانش، به گونهای است که آن را حتی تا سطح مدیریت داده ها تنزل داده است. مالهوترا(۲۰۰۰)، تعریف خود را از مدیریت دانش اینگونه ارائه می دهد: «مدیریت دانش، فرایندی است که بواسطه آن سازمانها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش، مهارت هایی را کسب می کنند» (Malhotra,2000). هاینس ، مدیریت دانش را فرایندی میداند که مبتنی بر چهار رکن است:
الف) محتوا: که به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود،
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 12:22:00 ب.ظ ]
|