کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


 



آموزش و پرورش، روان درمانی فردی و گروهی ومشاوره خانوادگی شد. آدلر نیز مانند فروید اعتقاد داشت، شش سال اول زندگی هر فرد تأثیر بسیار زیادی بر زندگی بزرگ سالی او دارد، ولی او تنها به کشف وقایع گذشته اکتفا نمی‌کرد؛ بلکه توجه او به ادراک فرد از وقایع گذشته و نحوه تعبیر و تفسیر او از این وقایع معطوف بود. به نظر آدلر اختلال‌های روانی؛ ناشی از یادگیری نامناسب ادراک‌ها وتصورات معیوب و منحرف است.

نظریه آدلر بر «احساس حقارت»[۱] متمرکز است. به نظر اواحساس حقارت نشانه نابهنجاری نیست، بلکه علت پیشرفت‌ها و موفقیت‌های انسان به شمار می‌اید. انسان به منظور غلبه بر احساس حقارت خود تلاش می‌کند تا خود را به جلو براند. هدف زندگی کمال جویی است نه لذت جویی. نظام درمانی آدلر بر یک دیدگاه اجتماعی و هدفمند مبتنی است. در این دیدگاه انسان موجودی خلاق؛ مسئول و در حال کامل شدن است. آدلر رفتار را تحت تأثیر تلاش‌هایی می‌دانست که درصد جبران احساس حقارت هستند. شیوه زندگی فرد یعنی ادراک فرد از خود است و زندگی تحت تأثیر احساس حقارت قرار می‌گیرد. اگر فرد قادر نباشد از احساس حقارت خود رهایی پیدا کند احساس ناکامی می‌کند. بنابراین فردی که به مشاور مراجعه می‌کند، بیمار نیست، بلکه فردی مأیوس و ناکام است که علایق اجتماعی مختلی دارد (کری[۲]، ۲۰۰۱ به نقل از خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۱۸۸ – ۱۷۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

از آنجا که تمایل اجتماعی یک قابلیت ذاتی تلقی می‌شود می‌یابد به صورت خود آگاه در طول زمان تکامل پیدا کند (منستر و کورسلین ۱۹۹۲). تمایل اجتماعی یا قدرت بده بستان از طریق تکالیف زندگی که تمام انسان‌ها درگیر آنند قابل رشد است. این تکالیف عبارتند از:

الف. اشتغال          ب. جامعه             ج. جنسیت

وقتی کسی به دنبال درمان می‌آید در یک یاچند زمینه از تکالیف زندگی احساس ناراحتی و ناهماهنگی می‌کند. لذا روند مشاوره ابزاری تلقی می‌شود که طی آن درمانگر و مراجع برای کمک به مراجع در حصول خودآگاهی و دست یافتن به رفتار و نگرش‌های سالم‌ تر با هم کار می‌کنند تا مراجع بتواند به کسب خودآگاهی و رفتار و نگرش‌های سالم ‌تر دست پیدا کند و در جامعه و در بعد مفیدتر زندگی فعال باشد. روند مشاوره‌ای آدلری مستلزم ۴ مرحله است.

الف. ایحاد رابطه               ج. بصیرت/ تعبیر و تفسیر

ب. تشخیص                   د. باز جهت گیری (لندرث،. ترجمه آرین. ۱۳۹۰، ۴۰-۳۹).

 نظریه مراجع – محوری:

این نظریه اساساً به عنوان واکنشی در مقابل آنچه که محدودیت‌های اساسی روان تحلیل تلقی می‌شود توسط کارل راجرز وضع و توصیف شد. این رویکرد به علت نفوذ راجرز غالباً راجرزی خوانده می‌شود. رویکرد انسان – محوری بر مسئولیت وقابلیت مراجع برای یافتن راه‌های موجهه کامل ‌تر با واقعیت تأکید دارد. مراجع که خود را بهتر می‌شناسد کسی است که مناسب ‌ترین رفتار را برای خود پیدا می‌کند. رویکرد انسان محوری بر دنیای پدیداری تمرکز دارد. درمانگر با هم فهمی دقیق و سعی در درک مبنای داوری درونی مراجع؛ توجه خود را عمدتاً معطوف به ادراک مراجع از خود و جهان می‌کند. راجرز این فرضیه را عنوان می‌کند که نگرش‌های خاص درمانگر (صدق، گرمی و پذیرش غیر مالکانه و همفهمی دقیق) شرایط لازم وکافی برای درمانی را تشکیل می‌ دهند.

مراجع باشد و علاوه بر این تجربه کنون – اینجای ناشی از رابطه خود با مراجع تمرکز داشته باشد (کوری، ۱۹۹۲؛  به نقل از خدایاری فرد، ۱۳۸۹٫ ۱۹۹).

به نظر راجرز (۱۹۹۷) برای ایجاد تغییر در شخصیت شش شرط زیر ضروری به نظر می‌رسند:

  1. حضور دو شخص که با یکدیگر تماس روانی داشته باشند.
  2. فرد اول یعنی مراجع، در یک حالت ناهماهنگی روانی به سر می‌برد.
  3. فرد دوم یعنی مشاور، دارای هماهنگی روانی و یک پارچگی شخصیت است.
  4. مشاور، نسبت به مراجع احترام مثبت و بدون قید و شرط ابراز می‌کند.
  5. مشاور شناخت همدلانه‌ای نسبت به حالات درونی مراجع پیدا کرده وبا توجه به آن با مراجع به گفتگو می‌پردازد. او دنیای درون مراجع را همان گونه که هست احساس وتجربه می‌کند و آن را به مراجع نیز منتقل می کند.
  6. درک همدلانه مراجع و احترام مثبت و بدون قید و شرط، حتی اگر در حداقل آن به مراجع ابراز شود موجب پیشرفت او می‌شود. (خدایاری فرد ۱۳۸۷، ۱۹۹). بنابراین دید الگوی مراجع – محوری نسبت به انسان مثبت یا خوش بینانه است. مراجع اساساً خود و صاحب قابلیت‌های خود شناسی، بصیرت، حل مشکل، تصمیم گیری، تغییر و رشد تلقی می‌شود نقش مشاور همانا تسهیل‌گر و منعکس کننده است مشاور خودشناسی مراجع را تسهیل می‌کند ونگرش‌ها و احساسات ابراز شده مراجع را تصریح و به او منعکس می کند.

دریافت مراجع محوری، دادن اطلاعات برای حل مشکل معمولاً مسئولیت مشاور محسوب نمی‌شود مشاور مراجع محوری متر صد مداخله مستقیم در دنیای درونی مراجع هم نیست بلکه بیشتر در صدد ایجاد جوی است که مراجع در آن بتواند خود را تغییر دهد. در سال‌های اخیر، عنوان دیگری که همان نظریه خود باشد به جای عناوین سنتی مراجع محوری یا راجرزی اشاعه روز افزون یافته واین امر احتمالاً از تأکید بر تعالی خود، قابلیت خود و شکوفایی و ادراک خود شناسی شده است (لندرث، ترجمه آرین. ۱۳۸۹؛ ۲۷۴ – ۲۷۳).

نظریه رفتاری:

در زمینه شرطی سازی کلاسیک یافت. مبانی رویکرد رفتاری بعدها از یک سیستم روان شناسی موسوم به رفتار گرایی گرفته شد. بنیان این سیستم جدید توسط روان شناسی آمریکایی جان، بی، واتسون (۱۹۲۳) گذاشته شد. این نظریه رفتار را مجموعه پاسخ‌های فرا گرفته شده نسبت به وقایع، تجارب یا محرکات تاریخچه زندگی فرد می‌داند. رفتار گرا معتقد است که رفتار را می‌توان با ایجاد تجارب و شرایط یادگیری مناسب، اصلاح کرد. مبانی تجربی رویکرد رفتاری، توجیه کننده بی تفاوتی رفتارگرا نسبت به مفاهیمی است که قابل مشاهده و اندازه گیری تجربی نیستند. بنابراین رفتار گرا به عوض توجه به پویاییهای عاطفی ویژگی‌های رفتاری که در رویکردهای مبتنی بر بصیرت خواه از نوع فرویدی یا راجرزی آن متداول است؛ برهدفهای رفتاری ویژه تمرکز دارد و بر روش‌های دقیق و قابل تکرار تأکید می‌ورزد. لذا مشاوره برای رفتار گرا مستلزم کاربرد منظم روش‌های گوناگون است که بر مبانی هدف‌های متقابلاً توافق شده مراجع و مشاور متوجه تغییر رفتار است روش‌های مورد استفاده گسترده و وسیعی از فنون بر گرفته شده از دانش مربوط به فرایندهای یادگیری را شامل می‌شود.

رهبران فعلی روان شناسی رفتاری، جان. دی. کرومبولنز[۳]  و کارل شورسون[۴] این روش‌ها را در چهار مقوله قرار می‌دهند.

  1. یادگیری عامل: این رویه مبتنی بر کاربرد تقویت و زمان بندی اعمال آن برای تغییر رفتار است تقویت کننده می‌تواند یاد داشت‌های ملموس باشد و یا به صورت تأیید با توجه ابراز شود.
  2. یادگیری تقلیدی: این رویکرد کسب پاسخ‌های جدید را با عرضه سر مشق‌هایی تسهیل می‌کند که به رفتار مطلوب مبادرت می‌ورزند.
  3. یادگیری شناختی: این تکنیک صرفاً با آموزش روش‌های بهتر تطابق باعث یادگیری پاسخ‌های مناسب می‌گردد.
  4. یادگیری عاطفی: مستلزم جایگزین کردن پاسخ‌های عاطفی مورد قبول با واکنش‌های عاطفی نا مطلوب وبا استفاده از فنون بر گرفته شده از شرطی سازی کلاسیک است.

از دید رفتار گرا نتایج مشاوره باید به صورت تغییر رفتارهای آشکار قابل مشاهده باشد (گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸؛ ۱۷۵).

از نقطه نظر کالیس[۵] مهم ‌ترین مشکلی که مردم دارند نارسایی در رفتار است و سه عامل موجب این نارسایی می‌شود: فقدان تجربه؛ ادراک تحریف شده، اشتباه در تعمیم. او معتقد است هیچ روش مشاوره‌ای به تنهایی نمی‌تواند در تصحیح بی کفایتی‌های رفتاری مراجع مؤثر باشد بلکه باید به اقتضای هر یک از مشکلات روش مشاهده‌ای خاصی انتخاب شود، اگر مشکل فقدان تجربه باشد روش مشاهده مستقیم باید استفاده شود. در حالیکه اگر مشکل ادراکی تحریف شده یا تصمیم غلط باشد؛ باید از روش غیر مستقیم استفاده شود (حسینی ۱۳۷۸؛ ۳۱۴).

کرومبولتز (۱۹۸۶) سه ملاک برای اهداف مشاوره عنوان می‌کند:

  1. اهداف مشاوره را باید بتوان به صورت متفاوتی برای هر فرد مراجع بیان کرد.
  2. اهداف مشاوره برای هر مراجع باید هماهنگ و نه لزوماً منطبق بر ارزش‌های مشاور باشد.
  3. این که هر مراجع تا چه حد به اهداف موردنظر مشاوره رسیده باید قابل مشاهده باشد.

فرض مشاوری که نظریه رفتاری را به کار می‌برد آن است که رفتار مراجع معلول شرطی سازی است و هر فردی بسته به آنچه فرا گرفته نسبت به محرک یاشرایط معین به شیوه‌ای قابل پیش بینی واکنش نشان می دهد. به نظر هورن[۶] (۱۹۸۹) بدیهی است که هدف مشاوره رفتاری معطوف به تصمیم گیری اتخاذ یک تصمیم است. پاترسن عنوان می‌کند. هدف رفتار درمانی ایجاد مجموعه کاملی از اصول روان شناختی است. که از اولین مرحله عرض حال بیمار تا هنگام مرخصی او به کار گرفته می‌شود. این امر مستلزم روش‌های منظم جمع آوری اطلاعات به مظور ارزیابی مشکلات بیمار و تصمیم گیری در مورد برنامه درمان است. چارچوب مبتنی بررفتار گرایی مستلزم آن است که درمانگر:

  1. مشکل را موضع یابی کند.
  2. عرض حال اولیه بیمار را به زبان یک مجموعه سؤالات متناسب با تکنولوژی رفتاری امروز ترجمه نماید (هورن ۱۹۷۹؛ ۲۲۶ – ۲۲۵ به نقل از گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸، ۱۷۶).

   نظریه منطقی – عاطفی:

نهضت درمان منطقی – عاطفی توسط آلبرت[۷] الیس به وجود آمده است. این نظریه متکی است بر این فرض که انسان می‌تواند به شیوه‌ای منطقی عمل کند. رفتار منطقی رفتاری مفید و بالقوه ثمر بخش تلقی می‌شود در حالی که رفتار غیر منطقی به ناخرسندی و بطالت منجر می‌گردد. فرض الیس بر این است که بسیاری از انواع مشکلات عاطفی نتیجه الگوهای تفکر غیر منطقی است. الگوهای غیر منطقی از همان اوایل زندگی توسط اشخاص مهم زندگی فرد و کل فرهنگ و جامعه تقویت می‌شود. بنا به نظر الیس، اشخاص دچار مشکلات عاطفی به منظومه باوری می‌رسند که باعث تکلم مکنون و با خودگویی‌های  مبتنی بر مفروضات و منطق غلط منجر می‌شود و آنچه که فرد با خود می‌گوید رابطه نزدیکی با احساس و عمل او دارد.

مبنای اساسی نظریه پردازی الیس در الگو AB.CD به شرح زیر خلاصه می‌شود.

A: مربوطه به یک واقعه خارجی است که شخص مشمول آن قرار می‌گیرد.

B: مربوط به سلسه افکار یا با خودگویی هایی است که شخص در پاسخ واقعه خارجی بدان می‌پردازد.

C: به احساسات و رفتارهای ناشی از B مربوط می‌شود.

D: به تلاش درمانگربرای تغییر سلسله افکار با خودگوییها بر می‌گردد.

E: پیامدهای رفتاری و عاطفی مفروض ناشی از مداخله درمانی درمانگر است.

به طور خلاصه مشاوره منطقی – عاطفی مبتنی بر این فرض است که اکثر افراد جامعه دچار روش‌های متعدد افکار غیر منطقی می‌شوند. همین افکار غیر منطقی به رفتارهای غیر منطقی منجر می‌گردد. لذا هدف مشاوره باید کمک به اشخاص جهت شناسایی و تغییر همه عقاید غیر منطقی باشد. تحقق این هدف مستلزم وجود مشاوری فعال موجه و مقتدر است که بتواند از یک مجموعه فنون گوناگون استفاده کند (هانس و دیگران ۱۹۹۰، ۱۷۳ به نقل از گیبسون، میشل. ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸٫ ۱۷۵).

در روش منطقی – عاطفی مشاور بیشتر یک معلم و مراجع بیشتر یک دانش آموز تلقی می‌شود و روش‌های مشاوره نه فقط شامل تدریس و فعالیت‌های وابسته به آن مانند مطالعه یا سایر تکالیف، بلکه سؤال کردن وزیر سؤال بردن حتی تاکتیک‌های مواجهه، عقد قرار داد، تلقین و ترغیب را هم شامل می‌شود. مشاوره منطقی – عاطفی را می‌توان نه فقط در درمان فردی بلکه در گروه درمانی، گروه‌های مواجهه ماراتون، مشاوره زناشویی و خانواده درمانی هم به کار گرفت. (گیبسون؛ میشل؛. ترجمه ثنایی.۱۳۸۸؛ ۱۷۷: ۱۷۸).

مبنای بنیادی درمان عقلانی – عاطفی و رویکردهای هم خانواده آن این دیدگاه است که واکنش‌های عاطفی و رفتاری انسان را باورهای اشخاص هدایت می‌کنند. فرایند رشد اجتماعی، بسیاری از باورها و ارزش‌هایی را که فرد نسبت به آنها هوشیار نیست و به روشنی بیان نشده‌اند (مانند آزادی، انصاف و حقوق فردی)، به وی تحمیل می‌کنند؛ بنابراین اشخاص به بسیاری از باورهای مهم دیگر به صورت آشکار معتقدند و با توجیه عمل خود از آنها استفاده می‌کنند (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۱).

[۱]. Inferiority feeling

[۲]. Cory

[۳]. John D. Krumbotlz

[۴] .Carl Thoreson

[۵] . Callis

[۶].Horan

[۷].Albert Ellis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:35:00 ب.ظ ]




گروهی از نظریه پردازان سعی کرده‌اندکه نظریه‌های مشاوره را در پیوستاری از نظریه‌های عاطفی و شناختی ارائه دهند و نظریه‌های رفتاری را در حد میانی این دو قرار دهند اما بهترین طبقه بندی مربوط به رادولف و تامسون[۱] (۲۰۰۳) می‌باشد که به جای یک پیوستار دو بعدی مدلی از روابط هماهنگ میان افکار، احساسات و رفتار به وجود می‌آورند. آنها با تمرکز بر روی نوع مداخله، ۸ نظریه عمده مشاوره‌ای را به قرار زیر طبقه بندی می‌کنند:

عاطفی (احساس کردن) شامل: مشاوره مراجع محوری، گشتالت درمانی

رفتار (رفتار کردن) شامل: مشاوره رفتاری، واقعیت درمانی، روان شناسی فردی

شناختی (فکر کردن) شامل: رفتار درمانی عقلانی – عاطفی، رفتار درمانی شناختی، مشاوره روان تحلیل گری، و تجزیه و تحلیل مقابله‌ای (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۴۲).

 نظریه روان تحلیلی:

پس از درمان‌های پزشکی، نظریه روان کاوی[۲] «فروید» را شاید بتوان به عنوان شناخته شده‌ترین نظریه در مورد اختلالات معرفی نمود. در واقع این روش، موجب شد که برای اولین بار در تاریخ روان شناسی، احساسات و عواطف، مقام مهمی در حیات آدمی پیدا کرده و آنها را بخش منفی وجود آدمی به شمار نیاورند. این دیدگاه به انسان و آینده وی بدبین است؛ وروشی مبتنی بر گفتار است که با بهره گرفتن از گفتار، سعی دارد فرد را به بینش برساند تا از این طریق مسائل و مشکلات وی، تقلیل پیدا کند.روان تحلیل گری با نام «زیگموند فروید» عجین شده است اگر چه افرادی از قبیل «آنا فروید»، «کلاین»، «هورنای» و «اریکسون» نیز در این زمینه کارهای با ارزشی دارند. هسته مرکزی نظریه «فروید» درباره ذهن بشر، تأکید بر وجود دو نوع غریزه کلی است. طبق نظریه «فروید» این دو غریزه در تمام افراد وجود دارد:

دانلود مقاله و پایان نامه

غریزه زندگی: که انگیزه بشر برای لذت و خشنودی است. انرژی مربوط به این غریزه «لیبدو» یا «انرژی جنسی» نام دارد.

غریزه مرگ: غریزه‌ای ویرانگر و پرخاشگر است و هدفش از بین بردن زندگی است .این دو غریزه برای تمام فعالیت‌های روانی، حکم منبع انرژی را دارند. نظریه «فروید» نظریه‌ای جبری است. یعنی برای تمام رفتارها، حتی رفتارهای کم اهمیت، علت خاصی قائل است. نظریه روان تحلیلی شخصیت را به سه سیستم کلی تقسیم می‌کند: نهاد، خود و فراخود. نهاد تجلی عوامل ارثی است که در دنیای  درون شخصیت فرد عمل می‌کند و لذا عمدتاً ناخودآگاه است. نهاد سیستم اصلی شخصیت تلقی می‌شود که ذاتی بوده واز بدو تولد وجود دارد. بسیاری معتقدند نهاد تحت سیطره اصل ذات است و به دنبال پرهیز از تنش و درد بوده ودر مقابل جویای ارضاء لذت است. به عقیده کوری (۱۹۸۹) نهاد فرزند سرکش شخصیت است. خود تنها عنصر منطقی شخصیت تلقی می‌شود و با دنیای واقعیت در تماس است. خود به خاطر همین تماس با واقعیت خواآگاهی را در کنترل دارد و عامل طرح ریزی و تفکر منطقی و واقع بینانه است. فراخود تجلی خودآگاهی ذهن است و بر اساس واقع گرایی اخلاقی عمل می‌کند. فراخود بازتاب استانداردهای اخلاقی فرداست که مبتنی بر برداشت او از اخلاقیات و ارزش‌های جامعه است. در این مثلث، فراخود به خاطر این که عمدتاً در نیمه آگاه قرار دارد بیش از همه به سائق‌های نهاد واقف است و بر آن است که خود را به سوی کنترل نهاد بکشاند. نتیجتاً نظریه روان تحلیل، تنش، کشمکش و اضطراب انسان را اجتناب ناپذیر می‌کند و لذا رفتار انسان را معطوف به کاهش این تنش می‌داند. لذاکاهش تنش در نظریه روان تحلیل یکی از اهداف عمده مشاوره است. چون تعارض شخصیت در تمام مردم وجود دارد، همه می‌توانند از مشاوره حرفه‌ای، (تخصصی) بهره‌مند شوند (گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸ ؛۱۶۸ – ۱۶۹).

[۱]. Rodolph& Thompson

[۲]. «روان تحلیل گری» یا «پویای روانی».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




نظریه واقعیت درمانی توسط ویلیام گلسر[۱] تدوین شده است. رویکرد گلسر یک رویکرد نسبتاً صریح است که در آن مراجع برای پرداختن به نیازهایش از طریق یک روند منطقی یا واقع بینانه اعتقاد دارد. مشاوره از دید واقعیت درمانی صرفاً یک نوع تعلیم یا کارآموزی ویژه است به فرد آنچه را که باید طی رشد طبیعی خود فرا گیرد در یک مدت زمان نسبتاً کوتاه بیاموزد.

دانلود مقاله و پایان نامه

واقعیت درمانی از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع – محوری شباهت دارد. در همه نظریه‌های یاد شده نحوه دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تأکید قرار می‌گیرد. به نظر گلاسر، مراجع در دنیای بیرونی (دنیای واقعی) و درونی خود زندگی می‌کند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تأثیر نمی‌گذارد، بلکه دریافت و ادراک او از دنیای واقعی بر رفتار او تأثیر گذار است. انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخاب‌های خود را بر عهده بگیرد. در این روش درمانی، مواجه شدن با واقعیت، مسئولیت ‌پذیری و ارزشیابی در مورد رفتارهای درست  نادرست مورد تأکید قرار می‌گیرد. فرد نه تنها در مقابل اعمال خود، بلکه در برابر تفکرات واحساسات خود نیز مسئول است. فرد قربانی گذشته و حال خود نیست، مگر این که خود بخواهد. این رویکرد درمانی هم در مورد رفتارهای بهنجار و هم در مورد رفتارهای نابهنجار و هم در مورد تدوین شیوه‌های مناسب تعلیم و تربیت به کار می‌رود (خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۲۰۷).

واقعیت درمانی بر رفتار فعلی تأکید دارد و لذا به تاریخچه گذشته مراجع تکیه نمی‌کند. واقعیت درمانی بر این فرض مبتنی است که در سراسر زندگی یک نیاز روانی وجود دارد: نیاز به هویت (که شامل نیاز به احساس منحصر به فرد بودن، مجزا بودن و متمایز بودن) است. نیاز به هویت به عنوان محرک رفتار در تمام فرهنگ‌های عمومیت دارد.واقعیت درمانی مبتنی بر این پیش بینی است که مراجع مسئولیت شخصی سلامت خود را خواهد پذیرفت. قبول این مسئولیت به یک معنا به شخص برای حصول استقلال و یا بلوغی کمک می‌کند که نتیجه آن اتکا به حمایت درونی خود اوست. گلسر معتقد است که آموزش و پرورش می‌تواند کلید روابط انسانی موثر باشد و در کتاب مدارای بدون شکست، برنامه حذف شکست، تأکید بر تفکر به عوض کار حفظی، طرح ایده مرتبط بودن برای برنامه درسی قرار دادن انضباط به جای تنبیه، ایجاد محیط یادگیری یعنی جایی که کودک بتواند تجارب موفق و منتهی به هویت موفق خود را به اوج برساند. ایجاد انگیزش، درگیر شدن، کمک به کسب رفتار مسئولانه دانش آموز و برقراری شیوه‌های فعال شدن والدین و جامعه در مدارس را عنوان کرده است. کری رویکرد واقعیت درمانی را چنین خلاصه می‌کند: یک درمان فعال، دستورالعملی، آموزشی، شناختی و رفتار – محورانه اغلب از روش عقد قرارداد استفاده می‌شود و هنگامی که قرارداد انجام شد درمان خاتمه می‌یابد. این رویکرد می‌تواند هم حمایتی و هم مواجه ای باشد از سؤالات چه و چطور ولی نه از سؤالات چرااستفاده می‌شود (کری ۱۹۸۷؛ ۴۹ به نقل از لندرث، ترجمه آرین. ۱۸۷، ۱۳۸۹، ۱۸۹).

نظریه تحلیل مراوده‌ای:

تحلیل مراوده‌ای یک رویکرد رفتاری – شناختی و مبتنی بر این فرض است که انسان از قابلیت انتخاب و تصحیح مسیر یا دوباره شکل دادن سرنوشت خود برخوردار است. این نظریه برای کمک به مراجعان جهت مرور وارزیابی تصمیمات اولیه و اتخاذ تصمیمات جدید و مناسب ‌تر تدوین شده است. تحلیل مراوده‌ای تکیه زیادی بر خود دارد که بنا به این نظریه دارای سه حالت والد، بالغ و کودک است.

در تحلیل مراوده‌ای، از پرسش‌نامه، نمایش‌نامه زندگی، تحلیل ساختی، نقش بازی، تحلیل بازی‌ها استفاده می‌گردد. تحلیل مراوده‌ای بر فرد متمرکز است اما روشی است که طی آن مشاوره فردی در محیط گروه صورت می‌گیرد. مشاوره روش تحلیل مراوده‌ای بر آن است که گروه روند عرضه بازخورد به اشخاص در مورد مناسبات و روابط آنان را تسهیل می‌کند. لذا گروه مشاوره‌ای تجلی جهان کوچکی از عالم واقعی است. در این محیط تک تک اعضای گروه برای کار روی اهداف خود حضور دارند و نقش مشاور در گروه رهبری آنان است (لندرث، ترجمه ارین. ۱۳۸۹، ۱۱۱، ۱۱۲).

نام دیگر این نظریه، نظریه تحلیل رفتار متقابل[۲] است که توسط اریک برن[۳] عنوان شده است. در این روش تأکید ضروری بر رفتارهای متقابل است که آن را برای کار خانواده ومهارت‌های اجتماعی و رفتارهای اجتماعی  و رفتارهای ضد اجتماعی و برخی از مشکلات فردی، مناسب می‌سازد. گرچه محدودیت‌های فنی سبب می‌شود که این روش برای درمان مشکلاتی که به راه حل‌های اضطراری نیاز دارند (نظیر گرایش به خشونت) به کار نبریم.در این روش درمانی، مقدار زیادی اصطلاح تخصصی غیر ضروری وجود دارد. در این روش برای تفسیر ومرور ذهنی، تسلط بر مفهوم‌های پیچیده بازی‌ها و تمرین‌های مربوطه، لازم است. این موضوع، مستلزم آموزش‌های تخصصی است و از این رو کاربرد این روش‌ها را محدود می‌سازد.

از سوی دیگر مبنای نظری و تصوراتی که در این روش درمانی به کار گرفته شده به عنوان ابزاری تحلیلی، انگیزاننده بسیار سودمند است. در روش درمانی تحلیل رفتار متقابل به تأکیدی به جا، بر اهمیت «خود پنداره» در شیوه‌های تعیین کننده تعامل بین کودکان و دیگران بر می‌خوریم. این روش به علت تأکید مشابهی که به شناخت و باورهای تغییر پذیر دارد، به ایجاد ابراز وجود و توانایی شخصی در تعامل‌ها تأکید دارد. برای اجرای این روش، شرایط ویژه‌ای نیاز نیست و می‌توان آن را در مورد طیف وسیعی از افراد در سن‌های متفاوت و با مشکلات مختلف و هم چنین به صورت فردی یا گروهی به کار برد؛ اجرای این شیوه در مقایسه با شیوه‌های دیگر، نگرانی‌های اخلاقی یا حرفه‌ای ایجاد نمی ‌کند. (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۰ – ۱۴۹).

[۱].William Glasser

[۲]. Transactional Snalysis

[۳] . Eric Bern

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




گشتالت درمانی از روش‌های مشاوره است که فردریک پرلز[۱] (۱۹۷۰ -۱۸۹۳) و همسرش لورا[۲] آن را ارائه دادند. آنها از مکاتب اصالت وجود، پدیدار شناسی و روان شناسی گشتالت تأثیر گرفته بودند. در مکتب اصالت وجود، بر تجارب زمان حال فرد، در روان شناسی گشتالت بر ادراک و کلی نگری و در پدیدار شناسی بر ادراک فرد از هستی واقعیت تأکید می‌شود. در حالی که گشتالت درمانی، ضمن توجه به اهمیت تجربه، ادراک فرد از هستی خود در زمان حال، بر ارگانیزم، به عنوان یک کل، هم چنین چگونگی ارتباط ارگانیزم با محیط و چگونگی کسب تجربه از جانب فرد تأکید می‌شود.

گشتالت درمانی بر افکار و احساسات و برداشت فرد از دنیا در زمان حال تمرکز دارد وبه گذشته‌ی فرد توجهی ندارد. در این روش بیش از این که به گفنگوهای انتزاعی در مورد وقایع وموقعیت‌های مختلف توجه شود بر ایجاد زمینه برای تجربه مستقیم تأکید می‌شود. در گشتالت درمانی درمانگر به مراجع کمک می‌کند که رفتارهای اجتنابی را به سطح آگاهی بیاورد تا بدین وسیله حالت تعادل در فرد ایجاد شود. زیرا هنگامی که فرد از امیال، تحریکات و عواطف ناخواسته خود مطلع شود می‌تواند بامحیط تعادل مناسب‌ تری داشته باشد. توجه به مکان و زمان موجود (حال) و ایجاد حداکثر آگاهی اساس گشتالت درمانی است. فرد پس از کسب آگاهی قادر خواهد بود به کمک اصول گشتالت رابطه بین مشکل و زمینه را وسعت بخشد و موقعیت‌های ناتمام را تشخیص داده و در صدد اصلاح آن برآید. منظور از موقعیت‌های نا تمام، نیازهای ارضا نشده‌ای است که معمولاً فشار روانی زیادی بر فرد وارد می‌کند و رفتارش را تحت تأثیر قرار می‌دهد (کری ۲۰۰۵٫ به نقل از خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۲۰۱).

روانشناسی گشتالت یک شیوه درمانی است که مشاور طی آن به مراجع برای حصول یک پارچه خود و آموختن طرز استفاده از انرژی خود برای رشد، کمال و خودشکوفایی کمک می‌کند. هدف عمده مشاور گشتالتی یکپارچگی فرد است و این امر را بنا به اصطلاح متدوال می‌توان منسجم کردن کل وجود قلمداد کرد. مشاور برای رسیدن به انجام وجود متر صد آن است که خودآگاهی مراجع را افزایش دهد. در نتیجه مشاور به شیوه‌ای عمل می‌کند که مراجع در اتمسفری قرار گیرد که به کشف نیازهای او و شرایطی منجر شود که مراجع در آن شرایط می‌تواند شناخت و رشد لازم را پیدا کند.مشاور گشتالتی بر این باور است که مردم همواره در راستای سازماندهی محرک‌ها در قالب تصاویر کلی یا کل‌ها عمل کنند. تمرکز این نظریه بر خودآگاهی نسبت به تجارب کنون اینجایی است. هانس استوسک و وارنر[۳] (۱۹۸۶) سه اصل تبیین کننده این روند را بیان کرده‌اند:

اصل بندش: وقتی که ما تصاویر ناقصی دریافت می‌کنیم ذهن ما برای تکمیل کردن آن و ادراک آن به صورت کامل فعال می‌شود.

اصل مجاورت: فاصله نسبی محرک‌ها از یکدیگر در حیطه ادراکی مشخص کننده چگونه دیدن آنهاست.

اصل مشابهت: محرک‌هایی حیطه ادراکی باعث می‌شود ما آنها را با هم گروهبندی کنیم.

پارسونز[۴] (۱۹۸۵) هشت فریضه درباره ماهیت انسان بر می‌شمارد که مبنای مشاوره گشتالتی را تشکیل می‌دهند:

  1. انسان یک کل متشکل از اجزای به هم مرتبط است. هیچ یک از این اجزا بدن، عواطف، افکار حواس و ادراکات را نمی‌توان خارج از بافت کل انسان درک کرد.

۲-انسان جزئی از محیط خویش است وجدای از آن قابل درک نیست.

  1. انسان طرز پاسخ خود را به محرک‌های درونی وبرونی انتخاب می‌کند، انسان کنش گراست نه واکنش گرا.
  2. انسان از قابلیت خود آگاهی کامل نسبت به حواس، افکار، عواطف و ادراکات خود برخوردار است.
  3. انسان به علت خودآگاهی قادر به انتخاب است.
  4. انسان از قابلیت اداره مفید زندگی خود برخوردار است.
  5. انسان نمی‌تواند گذشته و آینده را تجربه (ادراک واحساس) کند او فقط می‌تواند خود را در زمان حال تجربه کند.
  6. انسان اساساً نه خوب و نه بد است.

می‌توان چنین نتیجه گرفت که درمانگر گشتالتی نسبت به قابلیت انسان برای خود رهبری، نظریه مثبت دارد. علاوه بر این باید مراجعان را برای استفاده از این قابلیت وقبول مسئولیت زندگی خود تشویق کرد و آنها باید کار را هم اینک در زمان حال انجام دهند باید «اکنون و اینجا» را تجربه (ادراک و احساس) کنند (گیبسون، میشل. ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸؛ ۱۸۳ – ۱۸۲).

[۱].Perls

[۲]. Laura

[۳].Hansen, Stevic,& Warner

[۴]. Parssons

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ب.ظ ]




اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی

محققان برای آسانی در سنجش، همچنین عملیاتی کردن مفهوم کیفیت زندگی زناشویی، آن را به چهار بٌعد اساسی تقسیم کرده‌اند که عبارتند از:

دانلود مقاله و پایان نامه

الف) جاذبه: عبارت است از جنبه‌ای از یک شئ، یک فعالیت یا یک شخص، که بر‌انگیزاننده پاسخ‌های نزدیکی‌ در دیگران باشد؛ تمایلی برای نزدیک شدن به یک شی، فعالیت یا شخص. در کیفیت زندگی زناشویی جاذبه‌های بدنی و جنسی انسان مد نظر قرار گرفته است.

ب) تفاهم: ارتباطی مبتنی بر پذیرش دوسویه، راحت و بدون تنش و دغدغه خاطر که بین دو نفر برقرار می‌شود.

ج) نگرش: نوعی سوگیری عاطفی درونی که عمل یک فرد را تبیین می‌کند. در اصل، این تعریف در برگیرنده قصد و نیت فرد ‌است.

د) سرمایه‌ گذاری: منظور از این عبارت آن است که هر یک از زوج‌ها برای بهتر ساختن رابطه و نیز خوشایندی طرف مقابل، کارهایی را انجام می‌دهند و یا از انجام آن خود‌داری می‌کنند. به بیان دیگر، مقابله به مثل کردن، هنگامی که رفتار طرف مقابل پاداش‌دهنده است و خودداری از انجام عمل متقابل، هنگامی که رفتار وی پاداش‌دهنده نیست (مرادی، ۱۳۷۹).

در تقسیم بندی دیگری اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی را اینگونه نام برده اند: عشق، همدلی، محبت، صمیمیت، تعهد، احساس مسئولیت، وفاداری و جانب داری و اعتقاد و اعتماد. در ادامه به بررسی تفصیلی هریک از این مولفه ها پرداخته می شود.

۲-۱-۳-۱٫ عشق

ستیر (۱۹۹۸) معتقد است که عشق بین دو جنس مخالف مهمترین پاداش و بهترین احساسی است که هر آدمی می ­تواند تجربه کند. بدون عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری از علاقه دیگران جسم و روح انسانی پژمرده می‌شود و می­میرد. در درون عشق و عاشقی گرایش طبیعی و عشق موجود در میان دو دلداده، بسیاری از گرفتاری­ها را حل می­ کند. زن و شوهر انگار که یک روح در دو بدن هستند. اشعه پر نفوذ عشق با ذوب تفاوت‌های اخلاقی به خواسته­ و هدف­های متفاوت به ایجاد احساس هم­دردی و مهر و نوع دوستی کمک می‌کند (ستیر،۱۹۹۸؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).

عشق مجموعه ­ای از احساسات مثبت نسبت به طرف مقابل است، از نظر ماهیت این احساسات شامل توجه، مراقبت، صمیمیت و نزدیکی انگیختگی و روابط حسنه است. دوست داشتن و مورد توجه قرار گرفتن مطمئناً از جمله غنی­ترین تجربه­های مردم هستند و به این کیفیت سایر امتیازات زندگی مشترک یعنی صمیمیت، با هم بودن، رسیدگی به یکدیگر، امنیت عاطفی و خیلی جنبه­ های دیگر بیفزایید تا بر شدت تحیر شما اضافه شود و می­بینید که کسی هست که روح خسته­تان را آرام بخشد، با یأس­ها و دلتنگی­هایتان در می­ستیزد و با شما در هیجان زندگی و اتفاقات خوشایند آن سهیم می­گردد. احساس عشق، البته یکی از زیباترین و لطیف­ترین احساساتی است که داریم و به ندرت کسانی پیدا می­شوند که بتوانند از اشتیاق لذت و هیجان و نشاط ناشی از عشق یا وجود رویه آن که نرسیدن به وصال و یأس و ناامیدی است چشم بپوشد (بک، ۱۳۷۸).

۲-۱-۳-۲٫ همدلی                 

داشتن یک مونس و غمخوار و همدم که در تمام مسایل زندگی اعم از غم و شادی و اندوه رویارو و همراه باشد، یقیناً از نظر روانی امری مهم محسوب می­شود. ازدواج می ­تواند این خلاء روحی و عاطفی را پر کند و سپس داشتن یک رفیق، یک هم­نشین در کنار شخص امری بسیار ضروری و مهم تلقی می­شود. همدلی یک نوع عشق خیرخواهانه و نوع پرستانه است (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰). احساس مشترک داشتن با دیگری، همان رسیدگی و توجه به اوست. برای دریافت عشق و محبت بیشتر در زندگی به کسانی نیاز داریم که بتوانیم به راحتی همه­ حرف­ها و احساسات خود را با آن‌ها مطرح کنیم، بدون این که مورد سرزنش و انتقاد و طردشدگی قرار بگیریم (باگاروزی،۱۳۸۷).

۲-۱-۳-۳٫ محبت

محبت در روان­شناسی و واقعیت زندگی مشترک عمیق­ترین، پایدارترین، جدی­ترین و در عین حال زیباترین معانی را دارد. محبت فقط یک احساس محض یا کلام تنها نیست. محبت تنها در تقدیم یک هدیه، گفتن یک جمله زیبا و نگاهی پرمعنا خلاصه نمی­ شود، همه این ها می ­تواند نشانه­ای از رفتار محبت آمیز باشد. اما محبت یک مرام تربیتی و شیوه زندگی است، محبت زیباترین جلوه ایمان و باشکوه­ترین رفتار مذهبی است. محبت پاسخی به گران قدرترین نیاز فطری انسان است و در یک کلام محبت آمیزه­ای از گذشت و ایثار، شجاعت و صداقت، حق شناسی و عدالت و صبوری و همدلی و احسان است. رفتار محبت آمیز رفتاری است به همراه ایثار، قربانی کردن هوس­ها و کشش­های نفسانی، فدا کردن میل­ها و تحمل سختی­ها و لب فروبستن، روشنی بخشیدن، تشنه ماندن فرد، اندیشه سیراب کردن دیگران (باگاروزی،۱۳۸۷).

۲-۱-۳-۴٫ صمیمیت

عامل دیگری که ارتباط تنگاتنگی با کیفیت زندگی زناشویی دارد صمیمیت می‌باشد. صمیمیت به عنوان توانایی ارتباط با دیگران با حفظ فردیت تعریف می‌شود. این‌گونه تعاریف مبتنی بر خویشتن، حاکی از آن است که فرد به درجه‌ای از رشد فردی دست یابد تا بتواند با دیگران رابطه صمیمانه بر قرار کند. صمیمیت را می‌توان به عنوان توانایی شناخت خود در حضور دیگران دانست که خودآگاهی و رشد هویت، برای ظرفیت قابلیت شخص در جهت صمیمیت بسیار ضروری است. مفهوم پردازی رایج از صمیمیت، سطح نزدیکی به همسر، به اشتراک گذاری ارزش‌ها و ایده‌ها، فعالیت‌های مشترک، روابط جنسی، شناخت از یکدیگر و رفتارهای عاطفی نظیر نوازش کردن است. فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه می‌کند قادر است خود را به شیوه مطلوب‌تری در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل موثرتری به شریک و همسر خود ابراز کند. رضایت زناشویی می‌تواند در زوج‌هایی که میزان صمیمیت بالاتری دارند، بیشتر باشد؛ به عبارت دیگر زوج‌هایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه با مشکلات و تغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و در نتیجه رضایت زناشویی بالاتری را تجربه کنند (پاتریک، سلز، گیوردانو و فولراد،۲۰۰۷).

صمیمیت شامل مراقبت و محافظت از علائق فردی و معشوق و در صورت لزوم قربانی ساختن منافع و مصلحت‌های خود است. صمیمیت تنها به رابطه جنسی محدود نمی­ شود بلکه به معنای احساس توجه و تعهد نیز هست که آزادانه و بدون استفاده از هیچ گونه وسایل خود حمایتی، بدون ترس از دست دادن هویت خود در رابطه مورد نظر ظاهر می­شود. میل به صمیمیت نه فقط جنبه جسمی بلکه جنبه روانی نیز دارد. این میل مکرراً به عنوان اشتیاق خاص به خلوت و تنهایی در نظر زوج­ها جلوه گر می­شود. کیفیت ارضای جنسی و عاشقانه در افراد سالم با گذشت زمان تکامل می­یابد و بیشتر به آشنایی و صمیمیت نزدیک می­گردد (متولی، بختیاری، علوی مجد و ازگلی،۱۳۸۸).

توانایی ایجاد رابطه صمیمی مستلزم مصاحبه و گذشت است. حتی رابطه جنسی سالم در زناشویی زمانی امکان پذیر است که فرد به هویت مطلوب دست یافته باشد. به نظر اریکسون حل بحران صمیمیت در برابر کناره­گیری به توانایی عشق ورزیدن می­انجامد که از نظر او نوعی از خود گذشتگی متقابل بین کسانی است که شریک زندگی یکدیگرند. به اعتقاد اریکسون رابطه­ای که بین زوجینی که به هویت مستقل دست نیافته اند برقرار می شود ممکن است آسیب روانی به دنبال داشته باشد (حیدری و اقبال،۱۳۸۹).

دوستی و رفتار دوستانه با همسر از جمله عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی زناشویی است. به نظر می­رسد که این خصوصیت اغلب ازدواج­ها نباشد و کیفیت بسیاری از آنها تا حد نامناسبی تنزل می­ کند. صمیمیت حالتی است که بین زن و شوهر پرده و مجابی نباشد، آنچه در دل دارند بگویند و یاور و غمخوار یکدیگر باشند و در این زمینه از صمیم قلب عمل کنند. صمیمیت آینه­ای است که آنچه در ذهن است در آن منعکس می‌شود (بک،۱۳۷۸).

۲-۱-۳-۵٫ تعهد

تعهد به تصمیم گیری یک فرد که در درازمدت عاشق است اشاره می­ کند. تعهد ادامه بقای رابطه را افزایش می­دهد و از نظر بسیاری از انسان­ها جزء لاینفک عشق محسوب می­شود. تعهد ملاک طول رابطه است. بعد از شیدایی اوایل ازدواج و پس از آنکه شور روزهای نخست ازدواج فروکش می­ کند، توجه به رفاه و خوشبختی همسر، مهمترین نیروی پیوند دهنده روابط زن و شوهر می­شود. این احساسات کم و بیش با زندگی مشترک و نقش بعدی مراقبت از فرزندان منطبق هستند. زن و شوهر در هر شرایطی، در بیماری و در سلامت، در قبال آسایش، ناراحتی، ثروت و فقر یکدیگر مسئولند. مسئولیت یعنی نشان و عیار تعهد، معیاری فراهم می­آورد تا زن و شوهر خود را با آن بسنجند. گر چه بعضی از زوج­ها در آغاز زندگی مشترک خود را نسبت به رابطه زناشویی خود متعهد می­دانند، ممکن است میزان تعهد آنها، آنقدر نباشد که در برابر طوفانهای ناگزیر و ناشی از ناملایمات زندگی زناشویی مقاومت کنند (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰).

۲-۱-۳-۶٫ احساس مسئولیت

یکی از جنبه­ های مهم مربوط به یک رابطه عاطفی خوب چیزی است که می­توان آن را همسان ­سازی نیاز و یا احساس مسئولیت در رابطه با نیازهای دیگری نامید. تأثیر این احساس مسئولیت این است که شخص نیازهای دیگری را همچون نیازهای خودش احساس می­ کند و به همین پایه نیازهای خودش را نیز تا حدودی متعلق به دیگری می­داند. اکنون یک من تا آن جا گسترش می­یابد که هر دو فرد تحت پوشش قرار می­دهد هر دو فرد به خاطر مقاصد روان شناختی تا حدودی به یک نفس واحد یک شخص منفرد و یک من منفرد تبدیل می‌شود (حیدری و اقبال،۱۳۸۹).

۲-۱-۳-۷٫ وفاداری و جانبداری

وفاداری با تعهد تفاوت دارد، به این شکل که ممکن است زن یا شوهر ضمن علاقه و تعهد نسبت به حفظ رابطه ازدواج با یکدیگر صمیمی نباشند. وفاداری با این مفهوم یعنی آن که زن و شوهر خواسته­ های یکدیگر را به خواسته­ ها و منافع دیگران ترجیح بدهند. مثلاً، وقتی شوهرش مورد انتقاد قرار می­گیرد، انتظار دارد که همسرش در مقام دفاع از او صحبت کند. وفاداری صرفاً به منزله ظرفیت انسان بر اعتماد به دیگران نیست بلکه ظرفیت فرد برای قابل اعتماد بودن را نیز در بر می­گیرد. زن و شوهر آنچه لازم همسری است باید تا آخر عمر مورد نظر قرار دهند و حقوق همسر خود را رعایت نمایند. یکی از چیزهایی که باعث رضایت زناشویی می­شود وفاداری نسبت به یکدیگر است. اریکسون وفاداری را این طور تعریف می­ کند: وفاداری در واقع داشتن ایمان و نوعی احساس تعلق است، وفاداری ممکن است در یک سلوک خاص نوعی اعتقاد مذهبی، مجوعه ارزش و حتی یک رابطه عاشقانه و پایبند به ارزش­ها یا فرقه معین جلوه­گر شود (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰).

۲-۱-۳-۸٫ اعتقاد و اعتماد

ممکن است زن و شوهر به رغم تعهد نسبت به ازدواج خود نتوانند احساس اعتماد و اطمینان محکمی در خود ایجاد نمایند. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان ریشه ­های اعتماد و اطمینان اولیه، مدت ها قبل از ازدواج پا می­گیرد. اریکسون به این نتیجه رسیده است که این طرز تلقی از دوران کودکی و زمانی ایجاد می­شود که کودک ارتباط با افراد شاخص خانواده را تجربه می­ کند. این اعتماد فراتر از وابستگی کورکورانه طفولیت است و حاصل احساساتی که کودک نسبت به پدر و مادر و خواهر و برادرش دارد (بک، ۱۳۷۸). زندگی زناشویی که در آن اعتماد حاکم نباشد نتیجه­اش اضطراب و نگرانی و بدبینی و بالاخره نابسامانی است. اگر پایه اعتماد و اطمینان در خانواده­ای سست باشد زندگی از نظر روانی وضع نابسامانی پیدا خواهد کرد. بنابراین رفتار و حرکاتی که ممکن است از طرفین سلب اعتماد کند باید کنترل شود تا ترتیبی فراهم گردد که زوجین نسبت به یکدیگر اعتماد کامل داشته باشند (باگاروزی،۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ب.ظ ]