جستجوی مقالات فارسی – اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی |
اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی
محققان برای آسانی در سنجش، همچنین عملیاتی کردن مفهوم کیفیت زندگی زناشویی، آن را به چهار بٌعد اساسی تقسیم کردهاند که عبارتند از:
الف) جاذبه: عبارت است از جنبهای از یک شئ، یک فعالیت یا یک شخص، که برانگیزاننده پاسخهای نزدیکی در دیگران باشد؛ تمایلی برای نزدیک شدن به یک شی، فعالیت یا شخص. در کیفیت زندگی زناشویی جاذبههای بدنی و جنسی انسان مد نظر قرار گرفته است.
ب) تفاهم: ارتباطی مبتنی بر پذیرش دوسویه، راحت و بدون تنش و دغدغه خاطر که بین دو نفر برقرار میشود.
ج) نگرش: نوعی سوگیری عاطفی درونی که عمل یک فرد را تبیین میکند. در اصل، این تعریف در برگیرنده قصد و نیت فرد است.
د) سرمایه گذاری: منظور از این عبارت آن است که هر یک از زوجها برای بهتر ساختن رابطه و نیز خوشایندی طرف مقابل، کارهایی را انجام میدهند و یا از انجام آن خودداری میکنند. به بیان دیگر، مقابله به مثل کردن، هنگامی که رفتار طرف مقابل پاداشدهنده است و خودداری از انجام عمل متقابل، هنگامی که رفتار وی پاداشدهنده نیست (مرادی، ۱۳۷۹).
در تقسیم بندی دیگری اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی زناشویی را اینگونه نام برده اند: عشق، همدلی، محبت، صمیمیت، تعهد، احساس مسئولیت، وفاداری و جانب داری و اعتقاد و اعتماد. در ادامه به بررسی تفصیلی هریک از این مولفه ها پرداخته می شود.
۲-۱-۳-۱٫ عشق
ستیر (۱۹۹۸) معتقد است که عشق بین دو جنس مخالف مهمترین پاداش و بهترین احساسی است که هر آدمی می تواند تجربه کند. بدون عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری از علاقه دیگران جسم و روح انسانی پژمرده میشود و میمیرد. در درون عشق و عاشقی گرایش طبیعی و عشق موجود در میان دو دلداده، بسیاری از گرفتاریها را حل می کند. زن و شوهر انگار که یک روح در دو بدن هستند. اشعه پر نفوذ عشق با ذوب تفاوتهای اخلاقی به خواسته و هدفهای متفاوت به ایجاد احساس همدردی و مهر و نوع دوستی کمک میکند (ستیر،۱۹۹۸؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).
عشق مجموعه ای از احساسات مثبت نسبت به طرف مقابل است، از نظر ماهیت این احساسات شامل توجه، مراقبت، صمیمیت و نزدیکی انگیختگی و روابط حسنه است. دوست داشتن و مورد توجه قرار گرفتن مطمئناً از جمله غنیترین تجربههای مردم هستند و به این کیفیت سایر امتیازات زندگی مشترک یعنی صمیمیت، با هم بودن، رسیدگی به یکدیگر، امنیت عاطفی و خیلی جنبه های دیگر بیفزایید تا بر شدت تحیر شما اضافه شود و میبینید که کسی هست که روح خستهتان را آرام بخشد، با یأسها و دلتنگیهایتان در میستیزد و با شما در هیجان زندگی و اتفاقات خوشایند آن سهیم میگردد. احساس عشق، البته یکی از زیباترین و لطیفترین احساساتی است که داریم و به ندرت کسانی پیدا میشوند که بتوانند از اشتیاق لذت و هیجان و نشاط ناشی از عشق یا وجود رویه آن که نرسیدن به وصال و یأس و ناامیدی است چشم بپوشد (بک، ۱۳۷۸).
۲-۱-۳-۲٫ همدلی
داشتن یک مونس و غمخوار و همدم که در تمام مسایل زندگی اعم از غم و شادی و اندوه رویارو و همراه باشد، یقیناً از نظر روانی امری مهم محسوب میشود. ازدواج می تواند این خلاء روحی و عاطفی را پر کند و سپس داشتن یک رفیق، یک همنشین در کنار شخص امری بسیار ضروری و مهم تلقی میشود. همدلی یک نوع عشق خیرخواهانه و نوع پرستانه است (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰). احساس مشترک داشتن با دیگری، همان رسیدگی و توجه به اوست. برای دریافت عشق و محبت بیشتر در زندگی به کسانی نیاز داریم که بتوانیم به راحتی همه حرفها و احساسات خود را با آنها مطرح کنیم، بدون این که مورد سرزنش و انتقاد و طردشدگی قرار بگیریم (باگاروزی،۱۳۸۷).
۲-۱-۳-۳٫ محبت
محبت در روانشناسی و واقعیت زندگی مشترک عمیقترین، پایدارترین، جدیترین و در عین حال زیباترین معانی را دارد. محبت فقط یک احساس محض یا کلام تنها نیست. محبت تنها در تقدیم یک هدیه، گفتن یک جمله زیبا و نگاهی پرمعنا خلاصه نمی شود، همه این ها می تواند نشانهای از رفتار محبت آمیز باشد. اما محبت یک مرام تربیتی و شیوه زندگی است، محبت زیباترین جلوه ایمان و باشکوهترین رفتار مذهبی است. محبت پاسخی به گران قدرترین نیاز فطری انسان است و در یک کلام محبت آمیزهای از گذشت و ایثار، شجاعت و صداقت، حق شناسی و عدالت و صبوری و همدلی و احسان است. رفتار محبت آمیز رفتاری است به همراه ایثار، قربانی کردن هوسها و کششهای نفسانی، فدا کردن میلها و تحمل سختیها و لب فروبستن، روشنی بخشیدن، تشنه ماندن فرد، اندیشه سیراب کردن دیگران (باگاروزی،۱۳۸۷).
۲-۱-۳-۴٫ صمیمیت
عامل دیگری که ارتباط تنگاتنگی با کیفیت زندگی زناشویی دارد صمیمیت میباشد. صمیمیت به عنوان توانایی ارتباط با دیگران با حفظ فردیت تعریف میشود. اینگونه تعاریف مبتنی بر خویشتن، حاکی از آن است که فرد به درجهای از رشد فردی دست یابد تا بتواند با دیگران رابطه صمیمانه بر قرار کند. صمیمیت را میتوان به عنوان توانایی شناخت خود در حضور دیگران دانست که خودآگاهی و رشد هویت، برای ظرفیت قابلیت شخص در جهت صمیمیت بسیار ضروری است. مفهوم پردازی رایج از صمیمیت، سطح نزدیکی به همسر، به اشتراک گذاری ارزشها و ایدهها، فعالیتهای مشترک، روابط جنسی، شناخت از یکدیگر و رفتارهای عاطفی نظیر نوازش کردن است. فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه میکند قادر است خود را به شیوه مطلوبتری در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل موثرتری به شریک و همسر خود ابراز کند. رضایت زناشویی میتواند در زوجهایی که میزان صمیمیت بالاتری دارند، بیشتر باشد؛ به عبارت دیگر زوجهایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه با مشکلات و تغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و در نتیجه رضایت زناشویی بالاتری را تجربه کنند (پاتریک، سلز، گیوردانو و فولراد،۲۰۰۷).
صمیمیت شامل مراقبت و محافظت از علائق فردی و معشوق و در صورت لزوم قربانی ساختن منافع و مصلحتهای خود است. صمیمیت تنها به رابطه جنسی محدود نمی شود بلکه به معنای احساس توجه و تعهد نیز هست که آزادانه و بدون استفاده از هیچ گونه وسایل خود حمایتی، بدون ترس از دست دادن هویت خود در رابطه مورد نظر ظاهر میشود. میل به صمیمیت نه فقط جنبه جسمی بلکه جنبه روانی نیز دارد. این میل مکرراً به عنوان اشتیاق خاص به خلوت و تنهایی در نظر زوجها جلوه گر میشود. کیفیت ارضای جنسی و عاشقانه در افراد سالم با گذشت زمان تکامل مییابد و بیشتر به آشنایی و صمیمیت نزدیک میگردد (متولی، بختیاری، علوی مجد و ازگلی،۱۳۸۸).
توانایی ایجاد رابطه صمیمی مستلزم مصاحبه و گذشت است. حتی رابطه جنسی سالم در زناشویی زمانی امکان پذیر است که فرد به هویت مطلوب دست یافته باشد. به نظر اریکسون حل بحران صمیمیت در برابر کنارهگیری به توانایی عشق ورزیدن میانجامد که از نظر او نوعی از خود گذشتگی متقابل بین کسانی است که شریک زندگی یکدیگرند. به اعتقاد اریکسون رابطهای که بین زوجینی که به هویت مستقل دست نیافته اند برقرار می شود ممکن است آسیب روانی به دنبال داشته باشد (حیدری و اقبال،۱۳۸۹).
دوستی و رفتار دوستانه با همسر از جمله عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی زناشویی است. به نظر میرسد که این خصوصیت اغلب ازدواجها نباشد و کیفیت بسیاری از آنها تا حد نامناسبی تنزل می کند. صمیمیت حالتی است که بین زن و شوهر پرده و مجابی نباشد، آنچه در دل دارند بگویند و یاور و غمخوار یکدیگر باشند و در این زمینه از صمیم قلب عمل کنند. صمیمیت آینهای است که آنچه در ذهن است در آن منعکس میشود (بک،۱۳۷۸).
۲-۱-۳-۵٫ تعهد
تعهد به تصمیم گیری یک فرد که در درازمدت عاشق است اشاره می کند. تعهد ادامه بقای رابطه را افزایش میدهد و از نظر بسیاری از انسانها جزء لاینفک عشق محسوب میشود. تعهد ملاک طول رابطه است. بعد از شیدایی اوایل ازدواج و پس از آنکه شور روزهای نخست ازدواج فروکش می کند، توجه به رفاه و خوشبختی همسر، مهمترین نیروی پیوند دهنده روابط زن و شوهر میشود. این احساسات کم و بیش با زندگی مشترک و نقش بعدی مراقبت از فرزندان منطبق هستند. زن و شوهر در هر شرایطی، در بیماری و در سلامت، در قبال آسایش، ناراحتی، ثروت و فقر یکدیگر مسئولند. مسئولیت یعنی نشان و عیار تعهد، معیاری فراهم میآورد تا زن و شوهر خود را با آن بسنجند. گر چه بعضی از زوجها در آغاز زندگی مشترک خود را نسبت به رابطه زناشویی خود متعهد میدانند، ممکن است میزان تعهد آنها، آنقدر نباشد که در برابر طوفانهای ناگزیر و ناشی از ناملایمات زندگی زناشویی مقاومت کنند (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰).
۲-۱-۳-۶٫ احساس مسئولیت
یکی از جنبه های مهم مربوط به یک رابطه عاطفی خوب چیزی است که میتوان آن را همسان سازی نیاز و یا احساس مسئولیت در رابطه با نیازهای دیگری نامید. تأثیر این احساس مسئولیت این است که شخص نیازهای دیگری را همچون نیازهای خودش احساس می کند و به همین پایه نیازهای خودش را نیز تا حدودی متعلق به دیگری میداند. اکنون یک من تا آن جا گسترش مییابد که هر دو فرد تحت پوشش قرار میدهد هر دو فرد به خاطر مقاصد روان شناختی تا حدودی به یک نفس واحد یک شخص منفرد و یک من منفرد تبدیل میشود (حیدری و اقبال،۱۳۸۹).
۲-۱-۳-۷٫ وفاداری و جانبداری
وفاداری با تعهد تفاوت دارد، به این شکل که ممکن است زن یا شوهر ضمن علاقه و تعهد نسبت به حفظ رابطه ازدواج با یکدیگر صمیمی نباشند. وفاداری با این مفهوم یعنی آن که زن و شوهر خواسته های یکدیگر را به خواسته ها و منافع دیگران ترجیح بدهند. مثلاً، وقتی شوهرش مورد انتقاد قرار میگیرد، انتظار دارد که همسرش در مقام دفاع از او صحبت کند. وفاداری صرفاً به منزله ظرفیت انسان بر اعتماد به دیگران نیست بلکه ظرفیت فرد برای قابل اعتماد بودن را نیز در بر میگیرد. زن و شوهر آنچه لازم همسری است باید تا آخر عمر مورد نظر قرار دهند و حقوق همسر خود را رعایت نمایند. یکی از چیزهایی که باعث رضایت زناشویی میشود وفاداری نسبت به یکدیگر است. اریکسون وفاداری را این طور تعریف می کند: وفاداری در واقع داشتن ایمان و نوعی احساس تعلق است، وفاداری ممکن است در یک سلوک خاص نوعی اعتقاد مذهبی، مجوعه ارزش و حتی یک رابطه عاشقانه و پایبند به ارزشها یا فرقه معین جلوهگر شود (برنشتاین و برنشتاین،۱۳۸۰).
۲-۱-۳-۸٫ اعتقاد و اعتماد
ممکن است زن و شوهر به رغم تعهد نسبت به ازدواج خود نتوانند احساس اعتماد و اطمینان محکمی در خود ایجاد نمایند. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان ریشه های اعتماد و اطمینان اولیه، مدت ها قبل از ازدواج پا میگیرد. اریکسون به این نتیجه رسیده است که این طرز تلقی از دوران کودکی و زمانی ایجاد میشود که کودک ارتباط با افراد شاخص خانواده را تجربه می کند. این اعتماد فراتر از وابستگی کورکورانه طفولیت است و حاصل احساساتی که کودک نسبت به پدر و مادر و خواهر و برادرش دارد (بک، ۱۳۷۸). زندگی زناشویی که در آن اعتماد حاکم نباشد نتیجهاش اضطراب و نگرانی و بدبینی و بالاخره نابسامانی است. اگر پایه اعتماد و اطمینان در خانوادهای سست باشد زندگی از نظر روانی وضع نابسامانی پیدا خواهد کرد. بنابراین رفتار و حرکاتی که ممکن است از طرفین سلب اعتماد کند باید کنترل شود تا ترتیبی فراهم گردد که زوجین نسبت به یکدیگر اعتماد کامل داشته باشند (باگاروزی،۱۳۸۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 05:34:00 ب.ظ ]
|