۲-۱-۹-۴-سلامت روانی
طبق تعریف سازمان بهداشت و انسان در آمریکا، سلامت روانی عبارت است از حالتی از عملکرد موفق فرایندهای ذهنی شامل فعالیت‌های کارآمد، روابط مؤثر و پربار با افراد، توانایی سازگاری[۶۳] با تغییرات و منطبق شدن با شرایط نامطلوب. بنابراین سلامت روانی صرفاً به معنای عدم وجود بیماری ذهنی یا روانی نیست و تنها حضور سطوح بالایی از سلامت روانی را نیز شامل نمی‌شود. سلامت روانی در بهترین منظر عبارت است از یک حالت پویا و کامل از فقدان نشانه‌های بیماری و حضور نشانه‌های سلامت که دارای ابعاد ذهنی، روانی و اجتماعی است (فارسی‌نژاد، ۱۳۸۳: ۷۵).
دانلود پایان نامه
۲-۱-۱۰- تعیین‌کننده‌های اجتماعی سلامت (دیدگاه ویلکینسون)
ویلکینسون[۶۴] معتقد است حتی در مرفه‌ترین کشورها، مردمی که از رفاه کمتری برخوردارند، دارای امید به زندگی کمتر و بیماری بیشتری نسبت به افراد متمول هستند. نه تنها این تفاوت‌ها در سلامتی یک بی‌عدالتی مهم اجتماعی می‌باشد، بلکه ذهن ما را متوجه قوی‌ترین استانداردهای تعیین‌کننده سلامت، در جوامع پیشرفته می‌سازد، به ویژه متوجه درک روزافزون و حساسیت قابل توجه به امر سلامت در رابطه با محیط اجتماعی؛ یعنی چیزی که به نام «تعیین‌کننده‌های اجتماعی سلامت» شناخته شده است. این تعیین‌کننده‌ها عبارتند از:
طبقه اجتماعی: «در یک جامعه هر چه وارد طبقات اجتماعی پایین‌تر شویم. امید به زندگی کوتاه‌تر و اکثر بیماری‌ها شایع‌تر می‌شوند. در این راستا، سیاست‌های بهداشتی باید تعیین‌کننده‌های اقتصادی ـ اجتماعی سلامت را مهار نماید». در طول زندگی، شرایط ضعیف اقتصادی ـ اجتماعی بر سلامتی اثرگذار است. افرادی که در طبقات بالاتر هستن، دچار بیماری جدی و مرگ زودرس می‌شوند. علل مادی، روانی و اجتماعی در به وجود آمدن این تفاوت‌ها سهیم هستند و آثار آن منجر به بروز بیماری‌ها و علل مرگ می‌شوند. مشکلات زندگی ممکن است شکل‌های مختلف داشته و به صورت مطلق یا نسبی باشد؛ از قبیل: داشتن سرمایه کم در خانواده، داشتن تحصیلات پایین در نوجوانی، داشتن کاری نامطئن، مواجه شدن با خطرهای کاری یا بن‌بست شغلی، زندگی در خانواده‌ای محقر، اداره کردن خانواده در شرایطی مشکل و سر کردن با مستمری ناکافی. به طور کلی، هرچه مردم در شرایط اقتصادی ـ اجتماعی تنش‌دار طولانی‌تر زندگی کنند به همان نسبت به لحاظ فیزیکی بیشتر رنج می‌برندوکمتر می‌توانند در سنین کهنسالی از لذت سلامتی بهره‌مند شوند(ویلکینسون،۱۳۸۳: ۱۶).
استرس«شرایط استرس‌زا مردم را نگران، مضطرب و ناسازگار می‌سازد و از این‌رو، مخرب سلامتی است و منجر به مرگ زودرس می‌شود». شرایط اجتماعی و روانی می‌تواند منجر به استرس طولانی مدت شود. عواملی همچون اضطراب مداوم، ناامنی، اعتماد به نفس پایین[۶۵]، انزوای اجتماعی و عدم کنترل بر کار و زندگی خانوادگی آثار زیادی بر سلامت دارد. تجمع چنین خطرهای اجتماعی ـ روانی در طول زندگی باعث افزایش ضعف سلامت روان و مرگ زودرس می‌شود. اضطراب، عدم امنیت و نداشتن دوستان حامی در هر مقطع از زندگی که به وجود آید در بلند مدت اثر مخرب دارد. احساس تنش به مدت کوتاه مهم نیست، اما اگر این احساس تنش به مدت طولانی باقی بماند، ما را در معرض وسیعی از شرایطی همچون بیماری عفونی دیابت، فشار خون بالا، حمله قلبی، سکته، افسردگی و تهاجم قرار می‌دهد (همان، ص ۱۹).
انزوای اجتماعی«جایی که کیفیت زندگی پایین است. طول عمر کوتاه می‌شود. مشقت و رنجش، فقر، انزوای اجتماعی و تبعیض به قیمت زندگی‌ها تمام می‌شود». فقر، تبعیض[۶۶]، محرومیت[۶۷] نسبی و انزوای اجتماعی[۶۸] تأثیر مهمی بر سلامتی و مرگ زودرس دارد. زندگی فقیرانه بردوش برخی ازگروه‌های اجتماعی سنگینی می‌کند.
فقر[۶۹] مطلق، یعنی: کمبود نیازهای ضروری و اولیه زندگی؛ مسئله‌ای که در غنی‌ترین کشورهای اروپایی نیز وجود دارد. در این میان، بیکاران، گروه‌های اقلیت قومی[۷۰]، کارگران خارجی، افراد ناتوان، پناهندگان[۷۱] و بی‌خانمان‌ها به طور اخص در معرض خطر فقر مطلق و انزوای اجتماعی قرار دارند (همان، ص ۲۷).
کار(اشتغال): «استرس در هنگام خطر بیماری را افزایش می‌دهد. افرادی که کنترل بیشتری بر کارهایشان دارند، از سلامت بهتری برخوردارند». به طور کلی، داشتن کار، برای سلامتی بهتر است تا اینکه شغلی نداشته باشیم. اما سازمان اجتماعی کار، روش‌های مدیریت و روابط اجتماعی در محل کار تماماً در سلامتی دخیل می‌باشند. شواهد نشان می‌دهد که استرس در کار نقش مهمی را در تفاوت‌های اجتماعی بر سلامت، فقدان بیماری و مرگ زودرس ایفا می‌کند. داشتن کار در سطح پایین، رابطه قوی با افزایش خطر در ناحیه کمر و پشت، و بیماری‌های قلبی ـ عروقی همراه می‌باشد. پاداش‌ها می‌توانند به شکل پول، مقام یا احترام به نفس باشند. تغییرات اخیر در بازار کار موجب تغییراتی در ساختار فرصت‌ها گردیده و دادن پاداش مناسب به افراد را سخت‌تر ساخته است. بنابراین، محیط روانی ـ اجتماعی کار تعیین‌کننده بسیار مهمی برای سلامتی است و یکی از محرک‌های اجتماعی در ضعف سلامت به شمار می‌رود. در نتیجه، می‌توان گفت: یک رابطه متقابل بین سلامتی و بهره‌وری در کار وجود دارد؛ شرایط بهبود یافته کاری منجر به نیروی سالم‌تر کاری می‌شود که آن هم منجر به بهبود بهره‌وری می‌گردد. در نهایت، سلامتی بیشتر، بهره‌وری و سودمندی در محل کار را به دنبال دارد (همان، ص ۳۵).
بیکاری«امنیت شغلی بالا باعث افزایش سلامتی، رفاه و رضایت شغلی می‌شود. میزان بیکاری بالا موجب بیماری و مرگ زودرس می‌گردد». بیکاری، سلامتی را به خطر می‌اندازد و این خطر در مناطقی که بیکاری گسترش دارد. بیشتر است. این آثار از زمانی شروع می‌شود که افراد ابتدا احساس کنند شغلشان در معرض تهدید است، حتی پیش از اینکه واقعاً بیکار شوند. این امر نشانگر آن است که اضطراب در مورد ناامنی شغلی یکی از تعیین‌کننده‌های سلامت است.
حمایت اجتماعی: «دوستی، روابط خوب اجتماعی و شبکه‌های حمایتی قوی، باعث ارتقای سلامتی در خانه، کار و جامعه، می‌گردد». حمایت اجتماعی و روابط خوب اجتماعی سهم مهمی در سلامتی دارند. حمایت اجتماعی در جهت محقق شدن نیازهای واقعی و عاطفی افراد کمک‌کننده هستند. تعلق داشتن به یک شبکه اجتماعی از جامعه و الزامات متقابل موجب می‌شود تا افراد احساس محبت، دوستی، احترام و ارزش نمایند. این امر اثر حفاظتی قوی بر سلامت دارد. به طور کلی، روابط اجتماعی و روابط حمایتی می‌تواند موجب برانگیختن الگوهای رفتاری سالم‌تر گردد.
همبستگی اجتماعی که به عنوان کیفیت روابط اجتماعی و وجود اعتماد، الزامات متقابل و احترام در جوامع تعریف گردیده، محافظ مردم و سلامت آنان است. جوامعی که دارای سطح بالایی از درآمد هستند، تمایل کمتری به همبستگی اجتماعی و در نتیجه، افزایش خشونت دارند. حمایت‌های متقابل در سطح بالا باعث حفظ سلامتی می‌شوند، در حالی که به هم خوردن روابط اجتماعی بعضاً نابرابری‌های اجتماعی ـ اقتصادی و کاهش انزوای اجتماعی می‌تواند منجر به همبستگی اجتماعی و استانداردهای بهتری از سلامتی گردد (همان، ص ۴۱).
اعتیاد[۷۲]: «اعتیاد یکی دیگر از عوامل مؤثر بر سلامت و افزایش شمار مرگ و میرها به شمار می‌آید».
غذا[۷۳]«نوع رژیم غذایی و میزان کالری‌های دریافتی بدن در سنین مختلف در سلامت افراد و افزایش طول عمر مؤثر است.
زندگی اولیه[۷۴]: سبک زندگی فرد در مراحل اولیه، در کاهش یا افزایش میزان سلامت افراد تأثیر قابل توجهی دارد.
حمل و نقل[۷۵]: دسترسی و یا عدم دسترسی به وسایل حمل و نقل منجر به افزایش و یا کاهش شمار مرگ و میرها و در نهایت، طول عمر افراد می‌شود (همان).
۲-۱-۱۱- فرایندهای کنش حمایت اجتماعی بر سلامت
هر عملی عکس العملی درپی دارد و با توجه به این نکته می توان در رفتارهای معنی دار وتاثیرآن به صورت حمایت اجتماعی برسلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار تاکید کرد. برای تبیین تأثیر حمایت بر سلامت دو نوع فرایند مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اولین فرایند بیانگر تأثیر مستقیم حمایت اجتماعی بر سلامت است. مطابق با این ساز و کار اثرات مثبت حمایت یا نبود حمایت ناشی از انزوای اجتماعی مستقیماً بر سلامت افراد تأثیر می‌گذارد. فرایند دوم از طریق آنچه که اصطلاحاً اثر تعدیل نامیده می‌شود عمل می‌کند. مطابق این فرایند حمایت اجتماعی هیچ اثر مستقیمی بر سلامتی ندارد، اما به تعدیل آثار فشار عصبی حاد و مزمن بر سلامتی افراد کمک می‌کند. از سالیان پیش مشخص شده بود که تجربه و مواجهه با عوامل فشار عصبی نظیر حوادث، منجر به خطر افتادن سلامت در برخی افراد (نه همه) می‌شود. در تبیین این مسأله فرض بر این است که اثر علّی حوادث زندگی بر شکل‌گیری بیماری از طریق عوامل حمایتی اجتماعی تعدیل می‌شود. اگر چه به احتمال زیاد عوامل عوامل آسیب‌پذیری نظیر نبود حمایت، آمادگی فرد برای ابتلاء به بیماری پس از تجربه یک حادثه مولد فشار عصبی را افزایش می‌دهد، با این حال برای فرایند اثر مستقیم و هم فرایند تعدیل‌کننده شواهد زیادی وجود دارد.
در بررسی این مسأله، این سؤال مطرح است که چگونه مجموعه‌ای از فرایندهایی نظیر روابط اجتماعی که اغلب ماهیتی روان‌شناختی دارند بر فیزیولوژی بدن تأثیر می‌گذارند؟ محققان معتقدند که حمایت اجتماعی از چند مسیر بر سلامت تأثیر می‌گذارد. برای مثال تأثیر مستقیم بر سلامتی ممکن است از طریق رفتارهای مرتبط با سلامت اعمال شود. دریافت حمایت از دیگران رفتارهای سالم‌تر نظیر کاهش چربی در رژیم غذایی، ورزش کردن و ترک سیگار را تشویق می کند، اما به نظر می‌رسد که این امر تنها بخشی از تأثیر مستقیم حمایت اجتماعی بر سلامت را تبیین می‌کند. دریافت حمایت از طرف دیگران ممکن است تنها در صورتی باعث ارتقاء سلامت شود که آن‌ها خود، رفتارهای سالمی داشته باشند (ویلکینسون، ۱۳۸۷: ۱۹۴).
۲-۱-۱۲- نظریه‌ها (مروری بر دیدگاه‌های مختلف)
۲-۱-۱۲-۱-نظریه کنش تالکت پارسونز(تطبیق، دستبابی به هدف، یکپارچگی، سکون یا نگهداشت الگو)
یک کارکرد، ((مجموعه فعالیتهایی است که درجهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام می گیرد)) (روشر، ۱۹۷۵، ص۴۰).

 

۳- نظام اجتماعی ۴- نظام فرهنگی
۲- نظام شخصیتی ۱- ارگانیسم رفتاری

هر نظامی برای زنده ماندن باید چهار کارکرد زیر را انجام دهد:
ا- تطبیق(ارگانیسم رفتاری): هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته است تطبیق دهد، یعنی باید خودش را با محیطش تطبیق دهد ومحیط را نیز با نیازهایش سازگار سازد.
۲- دست یابی به هدف(نظام شخصیتی) : یک نظام باید هدفهای اصلی اش را تعیین کند و به آنها دست یابد.
۳- یکپارچگی(نظام اجتماعی) : هرنظامی باید روابط متقابل اجزای سازنده اش را تنظیم کند و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیش نیز سر و صورتی بدهد.
۴- سکون یا نگهداشت الگو (نظام فرهنگی) : هرنظامی باید انگیزشهای افراد وهمچنین الگوهای فرهنگی آینده و نگهدارنده این ا نگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
۲-۱-۱۲-۲- رز و وو[۷۶] (حمایت اجتماعی)
رز و وو ابتدا حمایت اجتماعی را اینگونه تعریف می‌کنند که حمایت اجتماعی عبارت است از احساس فرد در مورد اینکه از سوی دیگران مراقبت می‌شود، دوست داشته می‌شود و مورد اعتماد بقیه است. به عنوان یک شخص برای وی ارزش قائلند و در نهایت به عنوان بخشی از شبکه ارتباطی محسوب می‌شود و دارای تعهدات متقابل است و بلافاصله مطرح می‌کنند که افراد تحصیل کرده از سطوح بالاتری از حمایت اجتماعی برخوردارند. و همین امر سطح سلامت روانی و اجتماعی آنان را ارتقا می‌دهد (رز و وو، ۱۹۹۵؛ به نقل از خیراله‌پور، بی‌تا).
۲-۱-۱۲-۳- اسپینوزا و ولمن[۷۷]: (شیوه‌های کسب منابع)
افراد براساس روابط اجتماعی و نوع پیوندهایی که دارند از منابع حمایتی برای برطرف کردن نیازهایشان استفاده می‌کنند. به طوری که هراندازه روابط اجتماعی گسترده‌تر باشد میزان دسترسی به منابع حمایتی۳ را بیشتر می‌کند (اسپینوزا و ولمن، ۱۹۹۹: ۱۴۶).
اسپینوزا و ولمن در سال ۱۹۹۹ شیوه‌هایی که منابع مورد نیاز به دست می‌آید را به شرح زیر بیان نموده‌اند:
مبادلات بازاری[۷۸]
توزیع‌های نهادی‌[۷۹]
به خود اختصاص دادن اجباری[۸۰]
خود تأمینی[۸۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...