طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن- ... |
بطور مثال در ذیل آیات ۳۴ ـ۲۶ سوره مبارکۀ اعراف بعد از تفسیر آنها، این دستهاز آیات را به آیات ۱۵۱ ـ۱۴۴ سورۀ انعام تشبیه کردهاست و بسیار زیبا و دلنشین به ارتباط این دو بخش از دو سوره میپردازد.
با توجّه بهاینکه در سورۀ اعراف، به آداب ورسوم و اعتقاد عرب جاهلی دربارۀ لباس و خوراک اشاره شده واینکه گمان میکردند این آداب ورسومیکه غالباً نیز از نیاکانشان به ارث رسیده واقعیت دارد وناشی از شریعت خداست؛ در سوره انعام نیز به یکسری دیگر از آداب و رسوم موروثی آنها دربارۀ ذبیحهها ونذرها وتحلیل وتحریم آنها پرداختهاست وآنها نیز گمان میکردند کهانها ناشی از دستورات وشریعت یزدان است.
سید قطب این تشابه را چنین توضیح میدهد:
« روند قرآنی در اینجا (اعراف ) نیز بههمان روال وبرهمان منوال وبا همان گامها حرکت کردهاست، گناه برهنگی ایشان را تذکر دادهاست وشرک آنان را با به دست گرفتن حاکمیت در تحریم وتحلیل لباس وخوراک یاد آور شده وآنهارا از آن بر حذر داشته وتراژدی غم انگیز برهنگی پدر ومادشان آدم وحوا در بهشت را نیز یاد آوردهاست…. وآنگاهادعای آنها دربارهء تحریم وتحلیل آنها وربط دادن آن را به شریعت یزدانی زشت شمردهاست.» [۲۷۲]
سید قطب هم چنین در ذیل آیات ۴۸ ـ ۲۶ سورهء مبارکۀ حجر که به عبارتی اشاره به داستان بزرگ بشریت دارد، داستان هدایت وضلالت ایشان ومنشاء خلقت او وعواملی که بدنبال خلقت او آمدهاست پرداخته و آوردهاست کهاین داستان در دو جای دیگر قرآن نیز آمدهاست، با این تفاوت کههر بار به خاطر هدف ویژهای و در فضای ویژهای بودهاست. در هر سه سوره به استقرار انسان در زمین وخلیفهگری او اشاره داشته اما در بقره خلیفه گری آدم در زمین را مطرح کردهاست و در سورۀ اعراف کوچ طولانی از بهشت وبرگشت به آن ونیز از دشمنی ابلیس با انسان از آغاز این کوچ تا پایان آن سخن رفته است واما در سورۀ حجر بیشتر از راز آفرینش آدم وحوا وراز هدایت وضلالت وعوامل وانگیزههای اصلی آن دو در وجود انسان بررسی شدهاست.[۲۷۳]
مفسر فی ظلال همچنین در ذیل آیات ۶۴ ـ ۳۳ سورۀ مبارکۀ آل عمران به نحوۀ ارتباط این سوره با سوره مبارکۀ مریم در قالب داستان حضرت عیسی × وحضرت مریم ÷پرداختهاست. البته درعین حال بهاختلافات این دو داستان نیز اشاره نمودهاست.
داستان عیسی در سورۀ مریم عرضه شدهاست و در اینجا نیز آمدهاست. ولی با مراجعه به آیـات اینجا و
آنجا روشن میشود که در اینجا به زنجیرۀ داسـتان بندهای تازهای افزوده شدهاست، و برخی از بندها به اختصار آمده است…. در سورۀ مریم دربارۀ تولّد عیسی سخن به درازکشیده است، ولی از تولّد مـریم سخنی به میان نیامدهاست. در اینجا دربارۀ رسالت عیسی وکار حواریون به تفصیل سخن رفته است و داستان تولّد او بطور خلاصهآمدهاست همچنین پیرو اینجا طولانیتر است، زیـرا در صدد مناظراتی است که پیرامون قضیۀ شاملتری دور میزند و آن قضیۀ توحید، دین، وحی و رسالت است. این چیزها در سورۀ مـریم وجود نـداشت. چیزهائی که سرشت روش قرآنی را در چگونگی بیان داستان تبیین کند و هماهنگ با فضای سورهای بوده که در آن عرضه میگردند و با خود سوره مناسبت داشته باشند.[۲۷۴]
گاهی نیز یک آیه را با آیات متعددی در سورههای دیگر کهاز نظر مضمون ومحتوی شبیه هستند، مرتبط میداند. از جمله در ذیل آیۀ:
{ وَ یوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَهُ تَنْزِیلاً الْمُلْکُ یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ. وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً}.[۲۷۵]
به آیات مختلفی از سور دیگر اشاره نموده، ومعتقد است که:
این آیه و آیات بسیار دیگری در قرآن، بیان میدارنـد که رخدادهای نجومی بزرگی در آن روز روی میدهد. همهاین آیات بیشمار اشاره دارند بهاین کهاختلال و از هم گسیختگی کاملی در نظم و نطام جهان صورت میپذیرد، نظم و نظامیکهاین جهان دیدنی و سیّارگان و ستارگان و افلاک و کواکب را به یکدیگر ربط میدهد این آیههای بسیار اشاره دارند بهانقلاب و دگرگونی در اوضاع و اشکال و ارتباطات جهان، و این انقلاب و دگرگونی پایان این جهان خواهد بود. سپس در ادامه تأکید میکند که: هیچ مانعی نداردکه ما نماها و نمادهای این انقلاب و دگرگونی بدانگونه که در سورههای متعدد و فراوانی آمدهاست را عرضه بداریم،
{ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ*وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ*وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ*وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ*وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ*وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَت}.[۲۷۶]
{إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ*وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انتَثرََتْ*وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ*وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثرَِت}[۲۷۷]
{ فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکاَنَتْ وَرْدَهً کاَلدِّهَان}[۲۷۸]
{إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ * وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ * وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ *وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّت }[۲۷۹]
ارتباط بین سورههایی که در موضوع و هدف شبیههم هستند
گاهی ارتباط وهماهنگی بین دو سوره به علت هدف مشابهی است که در آنها وجود دارد. والبته این مسأله نیز از دید مفسران و پژوهشگران علوم قرآنی پنهان نمانده و غالب آنها با توجه به این موضوع به تفسیر سورهها پرداختهاند. این تشابه و تناسب، نشانههای است تا مفسر بتواند ارتباط سور را به راحتی پیدا نموده و به تبیین دقیقتر آیات بپردازد و هم چنین به لطافتها و دقائق تفسیری خود بیفزاید
مرحوم سید قطب در مقدمۀ سوره یونس مینویسد، این دو سوره ( انعام و اعراف ) حتی میان موضوعی که در بر دارند و شیوۀ عرضۀ آن مشابهت زیادی دارند.چه سوره انعام خود حقیقت عقیده را توضیح و بیان میدارد، و با حقیقت عقیده به مبارزه جاهلیت مینشیند، و با باور واحساس وپرستش و رفتار جاهلیت میرزمد و آنها را از میان بر میدارد؛ در عین حال سورهاعراف حرکت این عقیده در زمین را پیگیری میکند. سپس تأکید میکند که این مطالب در سورههای یونس و هود نیز مشابهت دارد. [۲۸۰]
وی همچنین در مقدمۀ سورۀ حجر ابتدا میگوید: این سوره در دورۀ سخت و دشوار در فاصلۀ زمانی عام الحزن وسال هجرت نازل شدهاست که شرایط ومقتضیات این دوره را به سورههای قبل ارجاع داده؛ ودر ادامه مینویسد:
« این سوره در رویکرد و در موضوع و در سیماها و نشانههای خود با سائر سورههائی همگام میشود که در این دوره نازل گردیدهاند و هم چون سائر سورههای مکی با
مقتضیات و نیازمندی های جنبش این دوره هم خوانی دارد.»[۲۸۱]
به اعتقاد مفسّر فی ظلال، سورۀ نساء نیز با دو سورۀ بقره و آل عمران، در موضوع و هدف شبیه هستند، بطوری که سوره نساء نقشی از تلاشی را که اسلام در راه فراهم آوردن گروه مسلمانان و تشکیل جامعهاسلامی و حمایت از مسلمانان و حفظ این جامعه، مبذول داشتهاست، بیان میدارد، و نمونهای از تاثیر قرآن در جامعه جدید را عرضه می کند.
وی معتقد است که در سورههای بقره وآل عمران نیز چگونگی رودرو شدن قرآن با همۀ این شرایط، یعنی شرائطی که پیدایش و بالش گروه مسلمانان را در مدینه میپائید؛ بیان نمودهاست و چگونه به بیان سـرشت برنامه یزدانی میپردازد کهگروه مسلمانان، بر اساس آن پا میگرفتند.
این سوره، همچون سورههای بقره و آلعمران توجه خاصی دارد به سخنگفتن از توطئههائی که پیوسته یهودیان با همدستی منافقان و مشرکان بر ضدگروه مسلمانان به راه میاندازند. وتأکید میکند که؛ چنین نصوصی به هنگام بررسی آنها در جای خود در روند کلام به تفصیل خواهد آمد. از جمله در آیات ۵۵- ۵۴ ونیز آیات ۱۵۱ ـ۱۵۰٫[۲۸۲]
گاهی نیز اگر چه موضوع سورهها را برای خوانندۀ خود معرفی میکند اما تأکید میکند که سوره ممکن است در پرداختن به موضوع با همدیگر تفاوت داشته باشند.
بطور مثال در مقدمۀ سورۀ مبارکۀ اعراف ضمن اشاره به یکی بودن موضوع هر دو سوره ( عقیده) که موضوع قرآن مکی نیز هست. به تفاوت این دو سوره در نحوه تبیین آن میپردازد، بدین سوره کهاز نظر ایشان سورۀ انعام به عقیده به خاطر خود عقیده میپردازد، و موضوع عقیده و حقیقت عقیده را عرضه میدارد، و با جاهلیّت عربی در زمـان خودرویاروی میشود، اما سـورۀ اعـراف موضوع را درجولانگاه تاریخ بشری عرضه میکند، یعنی در سراسر جولانگاه کوچ بشریّت کهاز بهشت و دنیای فرشتگان میآغازد، و به نقطهای برمیگرددکهاین کوچ از آن شروع به حرکت کردهاست و به راه فتادهاست….این سوره «کاروان ایـمان» را در طـول تاریخ نشان میدهد.کاروان ایمانی کهاز آدم ×آغازیدهاست و به محمّد|ختم گردیدهاست.[۲۸۳]
ایشان همچنین در آغاز سورۀ مبارکۀ سجده ابتدا به موضوع آن کههمان موضوع سورههای مکی (عقیدۀ پـرستش یـزدان یگانه و یکتا، پشتیبان، آفریدگارجـهان و مردمان) است اشاره نموده؛ ولی درادامه بهاین مسأله تصریح میکند کههر یک از آن سورهها هم با شیوۀ ویژهای، و با انگیزههای ویژهای بدین عقیده میپردازد
سورۀ سجده بهاین مسأله با شیوه و روشی میپردازد که جدای از شیوه و روش سورۀ لقمان است که پیش از این سوره قرار گرفتهاست. این سورهاین مسأله را در آیههای نخستین بیان میدارد، سـپس آیـههای بـعدی انگیزههائی را ذکر میکنند که دل را بـیدار، و روح را روشن میکنند، و تفکّر و تدبّر را برمیانگیزند.[۲۸۴]
مفسّر فی ظلال علاوه بر اینکه در آغاز سورهها به این مسأله اشاره نموده گاهی در آغاز یک جزء نیز آنرا مطرح کرده و خواننده را برای ورود به یک جزء بیشتر آماده میکند.
مثلاً در آغاز جزء ۳۰ ضمن تأکید بر کوتاه بودن همۀ سورهها ی این جزء یاد آور میشود که مهمترین نکته دربارۀ این جزء قالب ویژهای است که به این جزء تقریباً در موضوع، رویکرد، آهنگ، تصویرها وسایه روشنهای و شیوه همگانی، وحدت میبخشد. و بعد از شمردن آیاتی که به رخدادها وحوادث جهان هستی پرداخته، در آغاز سورۀ نباء میگوید: این سوره به طور کلی نمونۀ کاملی از تکیه کردن برای حقایق و صحنههاست. وسپس مینویسد سورۀ نازعات نیز همین گونهاست و البته از دیباچۀ سورۀ عبس که بگذریم بقیۀ این سوره نیز به این دو سوره شباهت دارد.
در ادامه میافزاید که تعداد کمی از سورهها در این جزء هست که از حقایق عقیده و برنامۀ ایمان صحبت میکنند مثل سورۀ اخلاص، کافرون، ماعون، عصر، قدر، ونصر یا سورههای اندکی از رسولخدا|غمزدایی میکنند و همدردی و همدلی مینمایند و او را رهنمود و رهنمون میکنند به این کهاز هر بلا و بدی خویشتن را در پناه خود دارد، همچون سورههای ضحی، انشراح، کوثر، فلق وناس.[۲۸۵]
علامه طباطبائی نیز اگر چه به ارتباط بین سور اعتقاد ندارد؛ در سورۀ هود به این مسأله تأکید کرده، وی بعد از تفسیر کوتاهی از سوره و ارتباط برقرار کردن بین آیات آغازین با آیات بعدی نظر بعضی از مفسرین را در باره غرض وهدف سوره آورده و این گونه ردّ میکند:
«این دو سوره در مقام بیان دو غرض متفاوتند دو غرضی کهاصلاً ربطی به هم ندارند و برگشت هیچ یک از آن دو به دیگری نیست.»[۲۸۶]
مفسّر المیزان با توجه بهاینکه در ابتدای هر سوره به مکی یا به مدنی بودن اشاره میکند و سپس غرض و موضوع آن را هم مشخص نموده، میتوان گفت کهاز نظر ایشان سورۀ مکی حول یک یا چند موضوع خاص که شامل اصول عقاید باشد میچرخد و سورههای مدنی نیز حول مسائل فرعی.
بطور مثال درباره غرض و موضوع سورۀ فاطر که مکی است این گونه میآورد
« غرض سوره بیان اصول سه گانۀ توحید، رسالت پیامبر، بازگشت به سوی خدا و نیز استدلال و ارائۀ برهان برای هریک است ».[۲۸۷]
اما در آغاز سورۀ مبارکۀ حدید که آنرا مدنی معرفی کردهاست مینویسد:
« غرض سوره انگیختن و ترغیب مومنان به انفاق در راه خداست همانسان که تأکیدهای پی در پی چنین موضوعی را گواهی میکند. پس انفاق که یک موضوع فرعی دینی است در سورههای مدنی بیشتر به چشم میخورد.»[۲۸۸]
وی همچنین در ذیل آیات ۵۲- ۵۱ سورۀ مبارکۀ حاقه ضمن اشاره به اینکه این آیات شبیه آیات پایانی سورۀ واقعه میباشد براین مسأله تأکید میکند که:
این دو سوره یعنى واقعه و حاقه هر دو یک غرض را دنبال مىکنند و آن بیان اوصاف روز قیامت است، سیاق هر دو و آخر آنها نیز یکى است و آیه مورد بحث سوگندى است بر حقانیت قرآن، که از روز قیامت خبر مىدهد، و این دو سورههر دو با این نکته ختم مىشوند که قرآن و آنچه خبر داده که در قیامت واقع مىشود حق الیقین است و آن گاه رسول گرامى خود را دستور مىدهد به اینکه اسم پروردگار عظیم خود را تسبیح گوید، یعنى منزه بدارد از اینکه عالم را به باطل بیافریند، و براى آن هدفى به نام معاد قرار ندهد، و از اینکه معارف حقى را که قرآن در امر مبدأ و معاد بیان مىکند باطل سازد.[۲۸۹]
برخی معتقدند یکی از نشانههای این ارتباط تشابه در فواتح سورههاست، بطوری که سورههای قرآن به ده نوع از کلام آغاز شده که هیچ یک از سورهها از آن خارج نیستند [۲۹۰]
یکی دیگر از این علامتها حروف مقطعه در آغاز سورههاست؛ به همین دلیل سورههای هفتگانه را «حم» نامیدهاند چون هر یک از آنها با عنوان کتاب یا توصیف آن آغاز شده است به اضافۀ این که در کوتاهی و
بلندی و هم شکلی کلام به هم نزدیک میباشند.[۲۹۱]
گروهی از دانشمندان علوم قرآنی نیز تسمیۀ دو یا چند سوره را به یک اسم مشترک (زهراوین) نشانه و دلیلی برتقارن اغراض سورهها میدانند؛ مثلاً سورههای بقره وآل عمران را که هر دو دارای حرف مقطعۀ مشترک هم هستند؛ دارای یک غرض وهدف دانسته و معتقدند سورۀ بقره به تاریخ بنی اسرائیل در دو دورۀ حضرت موسی و یهودیان اشاره دارد و دومیمسیحیت را از آل عمران که ریشۀ اصلی این قوم بودهاند معرفی می کند. [۲۹۲]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 07:53:00 ب.ظ ]
|