۲-۳-۴-۱٫ دیدگاه رشدی فارمن

طبق نظر فارمن در مورد امنیت عاطفی توانایی برای کسب امنیت عاطفی از طریق یک فرایند مطالبه کردن تسهیل می­شود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه منجر به شکل خاصی از درگیر شدن با افراد و اشیا می‌شود. توانایی برای تجربه امنیت عاطفی یک پدیده رشدی است. البته امنیت عاطفی ویژگی‌های فوری نیز دارد که کاملا بوسیله توانایی‌های اولیه مشخص نمی‌شود. اما از پیش زمینه‌های اولیه از طریق مجموعه‌ای از انفعالات ناشی می‌شود. در هر مرحله از زندگی کودکی، تجربه با والدین و همسالان ساختارهای زیربنایی که توانایی رفتار صمیمانه با بزرگسالان است را شکل می‌دهد. خودافشایی و امنیت عاطفی در بزرگسالی نتایج کیفی دوران کودکی هستند. هیچ چیز در کودکی بطور مستقیم این توانایی ها را ایجاد نمی‌کند اما رویکرد رشدی به ما اجازه می‌دهد بین کودکی یا تجارب اولیه با همسالان و امنیت عاطفی در بزرگسالی ارتباط برقرار کنیم. یک دیدگاه رشدی همچنین جنبه های پیچیده صمیمیت رفتاری، هیجانی و انگیزش را در نظر می گیرد (فارمن،۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

فرد بزرگسال برای تجربه امنیت عاطفی باید بتواند هیجانات شدید که بخش غیرقابل تفکیک یک رابطه نزدیک است را آزادانه در میان بگذارد. سرانجام فرد باید توانایی خودافشایی، تقابل بالغانه، حساسیت نسبت به احساسات دیگران و علاقه به خوب بودن دیگران را داشته باشد. هر یک از این جنبه های امنیت عاطفی از ترکیب تجارب خانوادگی و همسالان در مراحل اولیه رشد ناشی می‌شود. کودک باید نزدیکی، تقابل و حل تعارض بین گروه‌های همسال را نیز تمرین کند. دیدگاه رشدی از دو بعد توانایی تجربه امنیت عاطفی را بررسی می کند:

الف) روابط اولیه و توانایی برای نزدیکی: از نظر فارمن روابط در کودکی با سه جزء نزدیکی، تعامل و نهایتاً محبت ارتباط دارد. اول: رابطه با مراقبین اولیه که تاریخچه پاسخ دهی و در دسترس بودن منجر به انتظارات مثبت درباره تعاملات با دیگران می‌شود. دوم: این روابط زمینه ای برای یادگیری تعامل با همسر را آماده می‌کند. سوم: از طریق یک تاریخچه مراقبت مسئولانه و حمایت برای استقلال کودک یک حس خود ارزشی را رشد می‌دهد. این ویژگی‌ها احتمالاً زیربنای رفتارهایی است که احتمالاً با الگوهای بعدی مثل خود اطمینانی ارتباط دارد. این تجارب همچنین کودک را به پذیرش و انتظار انواع خاصی از واکنش‌ها از سوی دیگران هدایت می کند.

ب) حساسیت نسبت به طرد و روابط رمانتیک: شواهد تجربی نیز ارتباط این رشد دلبستگی و نزدیکی را نشان می‌دهد. آنچه افراد از روابط قبلی می‌آورند ممکن است روابط رمانتیک را تحت تاثیر قرار دهد. براساس رویکردهای بین فردی کلاسیک (باولبی، اریکسون، هورنای و سالیوان) یک راه کلیدی برای بررسی تاثیر روابط گذشته بر روابط رمانتیک بررسی اثر این روابط روی انتظارات دریافت پذیرش و پرهیز از طرد است. بزرگسالی که انتظارات دفاعی طرد را بعنوان نتیجه طرد از والدین یا همسالان رشد داده، نسبت به طرد همسرش حساس خواهد بود. حساسیت نسبت به طرد یک فرایند شناختی- هیجانی است که از تجربه طرد ناشی می‌شود. بطور خلاصه حساسیت نسبت به طرد این موضوع را مطرح می‌کند که افراد چگونه فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن در رابطه رمانتیک و تصمیم گیری برای تداوم رابطه رمانتیک یا پایان آن را بر اساس تجارب اولیه انتخاب می کنند (فارمن، ۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی، ۱۳۸۷).

دو نوع ارتباط بین ظهور روابط رمانتیک و تغییرات مربوط به قدرت در روابط خانوادگی در خلال دوره انتقال بزرگسالی اولیه وجود دارد. اول رشد علاقه رمانتیک به وظایف جدایی و تفرد مربوط می شود. ظهور فعالیت رمانتیک در نوجوانی می‌تواند بعنوان بخشی از فرآیند کلی رشد استقلال هیجانی در بافت خانواده در نظر گرفته شود. دوم: درگیر شدن نوجوان در روابط رمانتیک همراه با تغییراتی در موقعیتهای بین فردی یا خانواده و وسیله جدا شدن نوجوان از خانواده در ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی است. یکی از مسائل مهم در روابط بین فردی حفظ استقلال و فردیت در عین نزدیکی، قرابت و دلبستگی است که تجارب اولیه دوران کودکی و نوجوانی در رشد این توانایی می تواند نقش اساسی داشته باشد (فالونو اسکوپر،۱۹۹۷؛ به نقل از سامانی،۱۳۸۶).

۲-۳-۴-۲٫ دیدگاه ترکیبی وارینگ

وارینگ (۱۹۸۰، ۱۹۸۳؛ نقل از الیس،۲۰۰۴) امنیت عاطفی بین همسران را به عنوان ترکیبی از هفت عنصر زیر تعریف می‌کند:

محبت یا هیجان: میزانی که احساسات نزدیک هیجانی بوسیله همسر بیان می­شود. وقتی احساسات نزدیک هیجانی و محبت بین همسران ابراز می­شود، امنیت عاطفی ایجاد می­شود.

بیانگر بودن و خودافشایی: میزانی که افکار، عقاید، گرایشات و احساسات در درون رابطه بیان می­شود. خودافشایی با امنیت عاطفی ارتباط مثبت دارد؛ وقتی خودافشایی در رابطه زناشویی تسهیل می­شود، امنیت عاطفی افزایش می­یابد.

تطابق : میزانی که همسران می­توانند با یکدیگر بصورت راحت کار و تفریح داشته باشند. تطابق، امنیت عاطفی را به وسیله افزایش زمان با هم بودن در فعالیت­های مشترک ایجاد می­ کند.

همبستگی و تعهد: میزان تعهد همسران نسبت به رابطه است. تعهد شرط ضروری برای امنیت عاطفی است، زیرا اطمینان و اعتماد در رابطه را تسریع می کند.

روابط جنسی: میزانی که نیازهای جنسی مبادله و ارضاء می شود، ارضاء جنسی منعکس کننده بیشتر  با هم بودنهای شدید است که یک زوج تجربه می کنند.

تعارض: میزان آسانی حل عقاید متفاوت بین همسران است. مهارتهای حل تعارض بعنوان یک پیش بینی کننده سطح نهایی امنیت عاطفی در نظر گرفته می شود.

اختیار: میزان روابط مثبت همسران با خانواده و دوستان است. اختیار مربوط به استقلال در برقراری روابط هیجانی قوی با افراد دیگر مانند خانواده اصلی است که به زوج اجازه یک فضای هیجانی که برای رشد امنیت عاطفی نیاز است، را می‌دهد.

[۱] - Developmental

[۲] - Furman .

[۳] - Fallon

[۴] - Scoper.

[۵] - Waring

[۶] - Affection

[۷] - Expressivness

[۸] - Self- disclusure

[۹] - Compatibility

[۱۰] - Cohesion

[۱۱] - commitment

[۱۲] - Sexuality

[۱۳] - Conflict

[۱۴] - Autonamy.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...