کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



قابل ذکر است که مجموعه خاطرات مزبور به دلی ارائه اطلاعات جدید و بعضاً منحصر به فرد از رویدادهای سیاسی یکی از حساس ترین دوران تاریخ معاصر کشور و علاوه بر این نمایان ساختن زوایای پنهان و آشکار حوادث سیاسی ایل قشقائی قابل توجه است.
وی در مورد خودش چنین اظهار می دارد:
من محمدحسین صولت قشقائی، فرزند اسماعیل خان صولت الدوله هستم. در شهریور ماه ۱۲۹۳ شمسی به دنیا آمدم. تولدم به هنگام حرکت ایل از ییلاق به قشلاق و محل تولدم مکانی به نام «خویس» بود. خویس اول محال هنگام، از محال اربعه فیرزوآباد است. در آن روزها این محل دارای چند نخل خرما و چشمه ای آب گوارا بود. امروز عده ای از خانواده های عشایر چوپانکاره قشقائی در آن جا ساکن شده، خانه ساخته اند و گویا باغ لیموترش و مرکبات هم ایجاد کرده اند. خویس که «خبیص» هم نامیده می شود، در پانزده کیلومتری روستای پنجشیر و دهرود واقع شده است.
مادرم خدیجه بی بی، دختر حاجی عبدالله خان کشکولی بود. کشکولی از طوایف هفتگانه ایل قشقائی است که به دو تیره کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک تقسیم می شود. حاجی عبدالله خان، کلانتری و رئیس ایل کشکولی کوچک بود. خانواده مادرم از خانواده های بزرگ و سرشناس ایل قشقائی است.
۳ – ۳ قشقائی، خسرو
قشقائی، خسرو: کوچکترین فرزند ذکور «سردار عشایر ـ صولت الدوله»، در ۱۲۹۶ در شیراز متولد شد. تحصیلات خود را در فارس انجام داد. در ۱۳۱۱ که پدرش وکیل مجلس به زندان افتاد و چند ماه بعد درگذشت و برادرش ناصر که در تهران تحت نظر پلیس بود موجب گردید خانواده آن ها به تهران انتقال یابند و کلیه املاک آن ها از طرف دولت به ثمن بخس به ابوطالب شیروانی واگذار و فروخته شد. خسرو تا شهریور ۱۳۲۰ در تهران می زیست. پس از استعفا و خروج رضاشاه از ایران، قشقائی ها به فارس میان ایل خود بازگشتند و نیروئی در مقابل دولت تشکیل دادند. دولت ناگزیر املاک آن ها را پس داد ولی ایلات جنوب آرامش منطقه را سلب نمودند. سرلشکر جهانبانی مأمور اعاده امنیت در فارس شد و پس از مذاکرات مفصل با برادران قشقائی کنار آمد. در ۱۳۲۴ پس از سقوط آذربایجان و تشکیل حکومت خود مختار در آن استان، فارس هم به جنبش در آمد و تقاضای استقلال داخلی نمود و خواسته های زیادی را عنوان کرد که از جمله خروج وزراء توده ای از کابینه بود. قوام نخست وزیر وقت، سرلشکر زاهدی را مأمور فارس کرد. پس از مذاکرات اصلاحی و دادن وعده و وعید، فارس آرام گرفت. در انتخابات دوره پانزدهم، قوام السلطنه سه کرسی مجلس را در فارس به برادران قشقائی واگذار کرد و خسرو از فیروز آباد به وکالت رسید. در انتخابات دوره شانزدهم مجدداً از فیروزآباد انتخاب شد. خسرو در این مجلس خود را به دکتر مصدق نزدیک کرد و از طرفداران ملی شدن صنعت نفت شد. وقتی کمیسیون خاص نفت تشکیل شد، خسرو به عضویت کمیسیون درآمد و جزو هیئت رئیسه شد. پس از ملی شدن نفت و نخست وزیری مصدق، به عضویت هیئت مختلط نفت انتخاب شد و تحقیقاً از طرفداران پر و پا قرص نهضت ملی گردید. در انتخابات دوره هفدهم، مجدداً از فیروزآباد وکیل شد و جزو یاران نزدیک جبهه ملی بود. همه جا با مصدق همراهی داشت و در تمام جریانات به نفع مصدق قدم بر می داشت.
خسرو قشقائی در زمره ۲۷ وکیلی بود که در تیرماه ۱۳۳۲ از نمایندگی مجلس استعفا داد و حتی استعفای برادرش محمدحسین قشقائی را که در سوئیس بستری بود به مجلس اعلام کرد.
روز ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ خسرو قشقائی به فارس بازگشت و به اتفاق برادرش ناصر، به میان ایل خود رفته نسبت به مسلح کردن آن ها اقدام نمود تا در مقابل کودتاگران ایستادگی کند. زاهدی به علت روابط دیرینه ای که با آن ها داشت. علی هیئت را با سمت استاندار به فارس اعزام نمود و آن ها را از این کار بر حذر داشت. خسرو و ناصر از همانجا به اروپا رفتند و حق ورود به ایران از آن ها سلب شد. در شورش عشایر فارس که در ۱۳۴۲ به دنبال اجرای قانون اصلاحات ارضی بوجود آمد، دست آشکار و پنهان ناصر و خسرو دیده می شد. روی هم رفته تبعید خسرو ۲۵ سال به طول انجامید. در نیمه دوم ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و مبارزه خود را آغاز نمود. خسرو قشقائی بعد از انقلاب به علل خاصی که مبارزه با جمهوری اسلامی بودو بازداشت و مدتی در زندان بود و سرانجام ضمن یک افشاگری، وابستگی خود را به سیاست خارجی اعلام کرد و پس از چندی به جوخه آتش سپرده شد.

۳ – ۴ سیاست عشایری پهلوی دوم

سقوط رضا شاه و انتقال سلطنت به فرزند بی‌‌تجربه و جوانش (محمدرضا) مصادف با فعال شدن شکاف‌های اجتماعی ساختاری در پیرامون این بود. هرج و مرج و ناامنی مشکل اصلی دولت فروغی طی ۶ ماهه بعد از سقوط (شهریور الی اسفند ۱۳۲۰) بود.س قوط رضا شاه آغازگر سر برآوردن زخم‌های کهنه قبیله‌ای بود. همانطور که آبرهامیان به نقل از کنسول انگلیس آورده است: «… با سقوط رضا شاه، پیاده نظام و قشون پرغرور وی روحیه خود را باخت و در برابر عشایر تسلیم شد. عشایر با بازیافتن آزادی جان تازه‌آی گرفتند. سلاح‌های مدفون شده دوباره با رنگ روشنایی ابد و گرد و خاکشان پاک شد. سلاح‌های تازه‌ای خریداری و تهیه شد. آن دسته از خوانین سابق که سالهادر تبعید یا در حبس مانده بودند نزد قبیله خود بازگشتند ودرصدد برآمدند تا اموال از دست رفته خود را بازیابند و زمین‌های مصادره شده‌‌شان را باز پس گیرند…»
سقوط رضا شاه طبقه مشارکتس یاسی و‌ازادی سیاسی و اقتصادی در دوره محدودی بود. شاه جدید (محمد رضا) درصدد برآمد موقعیت خود را در مقابل ستیز تمامی طبقات اجتماعی، که در صدد کسب قدرت بودند حفظ کند.
سقوط دولت منطقه پهلوی اول، آتش زیر خاکستر را شعله ور ساخت. بنابراین دوران ۳۲-۱۳۲۰ را از منظر شورش های این برضد مرکز می‌توان دوران «ستیز اجتماعی» و از منظر ناتوانی در پذیرفتن رشته‌های هم پیوند دوران «بحران دموکراسی» قلمداد کرد. دو چهره صورت بندی اجتماعی مذکور – ستیز اجتماعی و بحران دموکراسی- نافی وجود نظام کنش معنا، کلام – مفاهیم و گفتگو میان مرکز سیال و جامعه این بودند و بدین ترتیب در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به ثمر نشستند و دوران دیگری از گسترش بوروکراسی، تمرکز و یکسان سازی و سرکوب را پدید آوردند که نتیجه‌ای جز افزایش فاصله مرکز سیال – جامعه ای از یکدیگر نداشت. (شفیعی حسن، اقتدارگرایی سیاسی و ماندگاری نظام این در ایران، پایان نامه دوره دکتری، استاد راهنما دکتر احمد نقیب زاده، دانشگاه تهران، دانشکدهحقوق و علوم سیاسی، شهریور ۱۳۸۰، ص ۱۸۳).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۳۲ بنا به دلایلی چون کاهش توانایی‌های دولت مرکزی، قدرت اندک شاه، حمایت ضمنی برخی از قدرتهای بزرگ از تحرکات این قدمی، تحرکات و فعالیت‌های ایلات بیشتر شد و باعث همسویی برخی از رهبران ایلات با سیاست‌های نخست وزیران قدرتمندی همچون قوام السلطنه و مصدق در قبال شاه شد و ما شاهد رابطه مستقیم وقوع و پایداری ایل قشقایی بادکتر مصدق در این دوره هستیم (تحولات سیاسی اجتماعی ایران (۵۷-۱۳۲۰ به اهتمام دکتر مجتبی مقصودی، چ اول، نشر روزنه، ۱۳۸۰، ص ۷۸-۲۷۷)
در دوره پهلوی دوره، فراز و نشیب مشخصی در تأثیر گذاری مرکز سیاسی و نحوه و شیوه‌های تأثیرگذاری مشاهده می‌شود. دهه اول بعد از سقوط رضا شاه مصارف با غلبه جامعه ایم بر مرکز سیاسی است. علیرغم این، دولت مرکزی با استراتژی‌های عمدتاً غیر سرکوبگرانه و با بهره گرفتن از سیاست بسیج این تا حدود زیادی به بحران‌های به وجود آمده فایق می‌شود. این دهه یعنی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سه مرحله متمایز را طی کرده است. در مرحله اول، سران ایلات و عشایر که از نظارت دولت مرکزی رهیده بودند به میان ایلات خود برگشتند و به احیاء و زنده کردن حقوق لذات رفته خود پرداختند. کما اینکه خانهای قشقایی تا این ایام در تهران تحت نظر بودند که به میان ایل خود برگشتند. سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ وجه مشخصه این مرحله است.
در مرحله دوم ۲۶-۱۳۲۴ ؟؟؟ فرش‌های این با شیوه‌های مشابه واهداف متفاوت بخش‌های بحران خز ایران را فرا می‌گیرد. سالهای ۱۳۲۶ مصادف با تعامل نسبی جامعه ایم و مرکز سیاسی و انجام اصلاحات نسبی اقتصادی اجتماعی در جامعه ایم می‌باشد. قحیقت سالهای همکاری دولت مرکزی و جامعه ایم قشقایی و بختیاری هاست. طی این سالها محمد مصدق توانست با همدمی و جلب قلوب سران عشایر، حمایت آنها را در برابر مخالفین و رقبای سیسی خود به دست آورد. بر این اساس بعد از شورش سال ۱۳۲۵ تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، دولت مرکزی سیاست خشونت باری علیه دوایل اتخاذ نکرد. حتیدر شورش سال ۱۳۲۵ نیز اسناد موجود حکاتی از آن دارند که نه اقدام عشایر نه اقدام دولت هیچ کدام شورش و اقدام خشونت‌بار علیه یکدیگر نبوده‌آند.
بر این اساس بود که بعد از ختم غئله ودر دوره نخست وزیری ابراهیم حیکیم، ناصرخان به جمع آوری اسلحه عشایر قشقایی پرداخته و تا سال ۱۳۲۷ تمامی سلاحها را جمع آوری می‌کند و ایل را با سیاستهای ملی انطباق می‌دهد و دولت مرکزی به پاداش همکاری ایل، سیاست‌ها و برنامه‌های عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی متعددی را در قلمرو ایل اجرا می‌کند. درمرحله اول تمامی املاک ورثه اسماعیل خان صولت الدوله با اراضی دولتی واقع در مرکزیت سیاسی ایل یعنی فیروزآباد معاوضه می‌شود. در مراحل بعدی اعتبارات عمرانی قابل توجهی به تکمیل ساختمان دارالتربیه (مدرسه) عشایری در شیراز، فسا و فیروزآباد جهت تعلیم فرزندان عشایری تخصیص داده می‌شود. ایجاد شورای عالی عشایر جهت جلوگیری از آوراگی و کوچ نشینی عشایر از دیگر اقدامات دولت بود.
به میزانی که ایل قشقایی در دولت مرکزی نفوذ می‌کرد به همان میزان ایل بختیاری در آتش کینه‌های سربر آورده از اختلافات دیرین در حال سوختن بود. مدارک و اسناد معتبر نشان می‌دهد که ایل قشقایی بیش از ایل بختیاری با سیاست‌های ملی و تحولات آن ارتباط داشته و بر آن تأثیر گذار و از آن متأثر می‌شده (حسن شفیعی، ص ۷-۱۹۶)
اما عشایر بعد از کودتای ۲۸/ مرداد ۳۲، در این دوره عشایر وضعیتی تقریباً مشابه با دوره رضاشاه و تا حدودی برعکس سالهای ۱۳۲۰ تا ۳۲ داشتند. چراکه دراین دوره (بعد از کودتا) سیاست سرکوب مخالفین و از جمله رهبران ایلات مخالف به خصوص قشقایی‌ها که در مخالفت با شاه و همسویی با مصدق فعالیت زیادی از خود نشان داده بودند، در دستور کار قرار گرفت. از این زمان شاهد زندانی کردن و تبعید رؤسای ایم، ایجاد ستاد نظامی متخصص در امور عشایری و دستور اجرای خلع سلاح عمومی عشایر هستیم که منجر به کاهش نقش آنها در صحنه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درداخل و فعالیت محدود آنان در خارج از کشور شد. (تحولات سیاسی اجتماعی ایران (۵۷-۱۳۲۰) به اهتمام دکتر مجتبی مقصودی چ اول ۱۳۸۰، روزنه، ص ۷۸-۲۷۷).
دوران بعد ا زکودتا (۴۲-۱۳۳۲) متقارن با افزایش تدریجی قدرت ساخت مرکز، سیاسی با اتکاء به دستگاه پلیس، ارتش ، ساواک و بوروکراسی است. پایان دهه بعد از کودتا، مصادف با موفقیت مرکز سیاسی در منقاد نمودن جامعه ایلی و انجام موفق اصلاحات اجتماعی- سیاسی و اقتصادی بود.
در فردای پس از کودتا، ساختار و سیاست دولت شروع به تغییر کردن نمود. ائتلاف نیروهایی که مصدق را برانداخته بودند – درباره ارتش ، زمینداران و تجارت صورتبندی رژیم بعدی را تشکیل دادند.
در دوران بعد از کودتا دو جهت گیری سیاسی گسترده، استراتژی شاه را مشخص کرد.

 

    1. تلاش منظم به برچیدن تمامی نیروهای اجتماعی مسلط در مرکز و پیرامون از موقعیت برتر سیاسی و منع مشارکت آنها در تصمیم‌گیری‌های مهم اقتصادی

 

    1. اتخاذ استراتژی‌ اقتصادی که روند توسعه سرمایه‌داری وابسته را تسریع می‌ساخت. این ساختار از مدل نظری تبعیت می‌کند که آن را می‌توان «اقتدارگرای بوروکراتیک» نامگذاری کرد. [۳۰۲]

 

در این ساختار تحکم آمرانه از بالا و حذف یا نادیده گرفتن نهادهای مدنی و محلی ویژگی اصلی آن را تشکیل می‌دهد. قدرت و تصمیم‌گیری در مرکز سیاسی متمرکز شده بود و رابطه مرکز – پیرامون رانه و نهادهای واسط غیر دولتی منعکس کننده مطالبات پیرامون بلکه نهادهای بوروکراتیک نماینده ساخت مرکز سیاسی جهت اجرای سیاست‌های آن تشکیل می‌داد که ممکن بود با خواسته‌های پیرامون در تعارض یا تضاد باشد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، سران ایل قشقایی در راستای استراتژی نفوذی خودنص بر ورود در دستگاه‌هیا قدرت سیاسی داشتند که نافرمان سناتور شد، محمدحسین خان و خسروخان نماینده مجلس شدند و بر گونه‌ای در قدرت سیاسی، مشارکت کردند. چند ماه بعد از سقوط مصدق، شاه در راستای تقویت دستگاه سرکوب دولتی، شورای عالی عشایر را مرکب از سران قبایل عمده به منظور اعمال قدرت بر آنها تشکیل داد. از این تاریخ بود که سیاست‌های غیر خشونت بار دولت مرکزی علیه عشایر آغاز شد.
خشونت‌های به کار رفته عمدتاً معطوف به اتخاذ سیاست‌های بوروکراتیک وغیر نظامی بود. خسرو قشقایی چند ماه بعد از سقوط زاهدی بخش عمده املاک خود را فروخته راهی خارج از کشور شد. (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۱۵۷۴۳)
مهدی فرخ استاندارد فارس،در اولین اقدام، املاکی را که به موجب قانون جزء اراضی خالصه دولتی در فیروزآباد بودند و با املاک خوانین قشقایی در سایر نقاط کشور معاوضه شده بودند. غیر قانونی اعلام کرد و پیبشنهاد نمود ۲۰ نفر از خوانین قشقایی به مدت ۲۰ سال به سایر مناطق کشور تبعید شوندو املاک آنها در قلمرو ایل با سایر مناطق کشور معاوضه گردد تا بدین ترتیب با قدرت و نفوذ محلی آنها تضعیف شود. از طرف دیگر وی حتی به بومی بودن رؤسای ادارات فارس نیز معترض بود و به بهانه سو استفاده منتقدین محلی سعی به غیر بودن رؤسای ادارات داشت (شفیعی حسن، ص ۲۰۰).
متعاقب این، سیل پرونده‌های بایگانی شده ایل مجدداً به جریان افتاد. حسین علاوه به اداره پشتکاری دارایی و اقتصادی استان فارس و بنادر دستور داد بدهی‌های سران عشایر قشقایی بابت شکرهای مسروقه طی شورش عشایری ۱۳۲۵ فارس سریعاً وصول شود. (اسناد ریاست جمهوری ش ۲۹۰۳۶+ شفیعی حسن ص ۲۰۰ + اسناد کتابخانه ملی).
باغ ارم که جزء املاک موروثی خوانین قشقایی بود به عنوان بخشی از مطالبات دولت از سران عشایر در جریان ۱۳۲۵ بابت شکرهای مسروقه توقیف شد. (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۲۸۹۲۹ + شفیعی حسن ص ۲۰۰)
بخش عمده نقاط قلمرو ایل تحت کنترل مأموران لشکری و کشوری دولت مرکزی درآمد. فرماندهان نظامی بر این راه‌ها مسلط شدند و تنظیم کوچ ایل را مطابق با اهداف سیاسی تنظیم کردند. کمیسیون‌های مختلفی تشکیل شد که به برنامه ریزی و سیاست‌گذاری‌های عشایری دولت مرکزی پرداختند. دولت به اقدامات فوق نیز قانع نشد و منزل شخصی خسروخان قشقایی نیز به بهانه بدهکاری به دولت توسط استانداری فارس ضبط و تصرف شد و شکایت خسروخان در این مورد نیز به نتیجه‌ای نرسید. (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۱۵۳۱۹ متن فرمان محمد رضا پهلوی + شفیعی حسن ص ۲۰۱)
در راستای این اقدامات دولتی، سیاست‌های پوپولیستی محدودی نیز به منظور تهییج مردم علیه خوانین قشقایی اتخاذ شد. کارسازی این سیاست‌ها درست در زمانی بود که قحطی شیوع خشکسالی و کمبود نان سراسر فارس را فرا گرفته بود (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۱۶۸۱۸ + شفیعی حسن ص ۲۰۱)
تمامی مصائب و مشکلات به گردن خوانین انداخته شد در شرایطی که خسرو خان در زمان نخست وزیری مصدق، نماینده مجلس شورای ملی بود بارها به استانداری فارس متذکر شده بود که برای تأمین غله مورد نیاز مردم و غلبه بر قحطی اقدامات مناسبی انجام پذیرد (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۲۰۸۱۸).
علیرغم این، در راستای سیاست‌های دولت، سیل شکایات علیه برادران قشقایی به دولت مرکزی سرازیر شد. شکایات بخشی به بسیح افکار عمومی محلی دولت مربوط می‌شد و بخشی نیز به شرایطی مربوط می‌شد که خوانین قشقایی حمایت دولت مرکزی را از دست داده بودندو دولت با آنها سر ستیز داشت. بر این اساس، مهدی فرخ پیشنهاد تشکیل کمیسیون رسیدگی به شکایات مردم از خوانین قشقایی را می‌دهد. (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۲۰۸۲۵). و اقدامات آنها را غیر قانونی می‌خواند و پیشنهاد اقدامات سرکوبگرانه «علیه خوانین قشقایی» را می‌دهد.
ناصرخان قشقایی که زندگی بسیار رقت باری را در آمریکا پشت سر می‌گذراند علیرغم گزارش‌ از وضع فلاکت بار زندیگ وی و ضرورت بازگشت وی به ایران، دولت مرکزی طرفی نیست (اسناد ریاست جمهوری سند ش ۲۵۵۱۸).
وحتی به درخواست‌های مکرر وی مبنی بر مساعدت مأمورین دولتی جهت رسیدگی به امور املاک وی و جلوگیری از دخالتهای غیر قانونی مأموران، نیز توجهی نکردند (شفیعی حسن، ص ۲۰۲).
علیرغم ضعف نسبی خوانین قشقایی، خسرو خان اقدامات دولت مرکزی در قلمرو ایل را بی‌پاسخ نگذاشت و دستور شاه مبنی بر تبعید به آمریکا را نپذیرفت و نیروهایی را علیه دولت به شیراز اعزام کرد. ملک منصور خان در پاسخ به تهاجم همه جانبه دولت علیه ایل قشقایی اعلام کرد که:‌«… اگر حکومت سربازانی را علیه ما گسیل دارد ما همه به مقابله با آنها می‌پردازیم… حکومت از افرادش اطمینان خاطر ندارد. ما از وضعیت ارتش در فارس بیشتر اطلاع داریم. ما می‌دانیم چند نفر از خلبانان طرفدارا ما هستند. اگر آنها از تانک استفاده کنند ممکن است فیروز آباد را بگیرند… اما ما در کوهها باقی خواهیم ماند.» (شفیعی حسین، ص ۲۰۲)
علیرغم این ، سالهای ۱۳۳۴ به بعد، سالهای غلبه اقتدار بوروکراتیک دولتی بر اقتدار مشروع خوانین این است . خوانین دولتی تاب تحمل در برابر قدرت رو به افزایش دولتی را نداشتند. دولت مرکزی بدون جایگزین نمودن الگوی مناسب توزیع قدرت و برنامه‌های توسعه در پیرامون صرفاً به برچیدن قدرت خوانین بسنده نمود و ایل همچنان در وضعیت نابسامان خود باقی ماند و توانمندی ایل رو به تحلیل گذاشت و برنامه های توسعه دولت به نحوی تنظیم شده بود که در تحلیل نهایی به ضرر و زیان ایل تمام شد.
به هر حال با استیلاء ساخت مرکز سیاسی بوروکراتیک اقتدارگرانه بر پیرامون ایل قشقایی، خوانین قشقایی نیز از قلمرو ایل گریختند. خسرو خان قشقایی ایران راب ه مقصد ایتالیا ترک کرد و سپس در آلمان غربی ساکن شد. ملک منصور خان نیز در سال ۱۳۳۵ به سوئیس و از آنجا به واشنگتن رفت. ۴ برادر (ناصر، ملک منصور، محمد حسین، خسرو) تقاضای تابعیت امریکا رادارند اما مقامات آمریکایی نپذیرفتند. طی سالهای ۳۶-۱۳۳۴ ، القاب ایلخانی و ایل بیگی منسوخ گردید. در سالهای ۱۳۲۷، مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن اراضی خواینن را به کشاورزان یا افرادی که می‌خواهند اسکان یابند بفروشند. بخش عمده اراضی در اختیار مقامات نظامی، دولتی و برخی از خوانین جزء قشقایی قرار داده شد.
اما دهه ۴۰، شاه با اعمال پاره‌ای از سیاست‌های اجتماعی و فرهنگی تحت عنوان انقلاب سفید برای همیشه به نفوذ سنتی خواینن و مالکان در روستاها پایان داد. مخصوصاً با اجرای برنامه‌های اصلاحات اراضی و اصل ملی شدن جنگل‌ها و مراتع ؟؟؟ جبراان ناپذیری به سران ایلات وارد آورد (تحولات سیاسی اجتماعی ایران ۵۷۵-۱۳۲۰) به اهتمام مجتبی مقصودی چ اول، نشر روزنه، ص ۸-۷۷).
۳ – ۵ قشقایی ها و جنگ دوم جهانی
آنگونه که گفتیم پس از شهریور ۱۳۲۰ ناصرخان و برادرش خسرو خان به شیراز بازگشتند. ناصرخان خود را ایلخان خواند. این قشقایی تحت رهبری فعالانه او آنچنان سریع سر و سامان گرفت که فقط در عرض چند ماه به قدرت سیاسی عمده تبدیل شد. ناصر خان بسیاری از قشقایی ها را در ادامه زندگی ایلی یاری داد و زمین هایی که از دولت پس گرفته بود بین افراد بی بضاعت ایل تقسیم نمود و به افراد ایل خود دستور داد بخشی از دارایی هایشان را به کسانی که دامهای خود را از دست داده بودند بدهند. در واقع انگیزه اصلی مبارزه ناصرخان و ایل قشقایی تمایل به احیای کلیه مناطق پیشین این قشقایی و سلطه مجدد قشقایی ها بر فارس بوده است و هدف دوم بدون شک مقابله با متجاوزین انگلیس بود. چون ناصرخان احساسات ضد انگلیسی پدرش را تمام و کمال به ارث برده نابود و حتی معتقد بود که رضا شاه به دستور انگلیسی ها صولت الدوله را به قتل رسانده است.[۳۰۳] این امر به معنی آن بود که قشقایی ها در جنگ جهانی دوم باز هم جانب آلمانی ها (رایش سوم) را خواهند گرفت، گرچه با توجه به نتایج فاجعه بار جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴ م) جای تعجب است که ایلخان قشقایی (ناصر خان) چگونه با آلمان همکاری کند و آزموده را مجدداً بیازماید و دست به چنان مخاطره ای بزند. در واقع در سال های بین دو جنگ جهانی رابطه قشقایی ها با آلمانی ها با برقراری تماسهای جدید بیش از پیش مستحکمتر شد. ملک منصورخان برادر ناصرخان که در دانشگاه آکسفورد تحصیل می کرد کمی قبل از شروع جنگ (۱۹۳۹م / ۱۳۱۸ ش) به آلمان رفته و به برادر کوچکترش محمدحسین خان پیوست که در برلین مشغول تحصیل بود. ملک منصور خان سپس داوطلبانه وارد ارتش آلمان شد و در نخستین حمله آلمان به شوروی نیز شرکت کرد.
احساسات آلمان دوستی قشقایی ها با پیشروی هیتلر در اوکراین و پیروزی های پی در پی آلمان برانگیخته می شد.[۳۰۴]
به نظر می رسید زمان آن فرا رسیده که این قشقایی در ایران قیامی بر پا کنند و همه ایران را به ضد دول متفق، متحد سازند و انتظار می کشیدند که آلمان ها از قفقاز وارد ایران شوند تا ایران را از اشغال متفقین آزاد سازند. در عین اینکه ناصرخان بخت خود را با دول محور می آزمود، قشقایی ها به رهبری پسران صولت الدوله و در رأس آنها ناصرخان به برومندترین قدرت طرفدار آلمان در ایران تبدیل شده بودند و در صورت پیروزی آلمان، ناصرخان ، خود مدعی اصلی تاج و تخت ایران می شد، شایع تر اینکه رضا شاه در سالهای اخیر با آلمان نازی مناسبات نزدیکی برقرار کرد و تعداد قابل توجهی از کارشناسان آلمانی در قسمت های مختلف صنایع نوزاد ایران کار می کنند و تبلیغاتی در ایران علیه متفقین به عمل می آوردند.[۳۰۵]
دولتهای متفق از این افراد به عنوان ستون پنجم و جاسوسان آلمانی نام می برند. سرانجام با حمله آلمان نازی به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ م ستون پنجم آلمان در ایران اهمیت بیشتری پیدا کرد چون ممکن بود که راه آهن سراسری ایران را از کار بیندازندو یگانه راه ارسال کمک و تجهیزات به روسیه را مسدود سازند و در تعقیب همین مسئله بود که قوای انگلیسی و روسیه ایران را اشغال کردند و به سرعت اکثریت آلمانی های مقیم ایران را تحت نظر قرار داده و بازداشت نمودند. البته علیرغم این اقدامات دستگاه ستون پنجم آلمان در ایران به کلی نابود نشد و بر عکس عده ای از جاسوسان ماهر و زبردست آلمان توانستند تشکیلات محرمانه خود را احیا کنند.[۳۰۶] از جاسوسان آلمانی که در این زمان در ایران فعالیت می کردند افرادی چون کاموتاٰ، ویلیهام سانوف، گوستاوبورا، هنریش کلینگر و تراپ که در زیر نقاب مستخدمین تجارتخانه ای آلمانی فعالیت می کردند.این مأمورین آلمانی در سراسر ایران پراکنده بودند.
ازجاسوسان آلمان در ایران یکی لیمپل بود وی یکی از زبر دست ترین اعضای سازمان جاسوسی آلمان هیتلری بود که در واقع می توان او را چشم و چراغ این سازمان دانست. وی در آغاز جنگ دوم جهانی یعنی در سالهای (۴۰-۱۹۳۹ م) در کشور پرو در آمریکای جنوبی اقامت داشت و در آنجا ظاهراً به تجارت مشغول بود و نمایندگی چند کارخانه مهم آلمان را به عهده داشت ولی او در حقیقت یکی از مامورین برجسته سازمان جاسوس و اطلاعات آلمان به شمار می رفت که از طرف ستاد ارتش آلمان ماموریت داشت در پرو شبکه جاسوسان آلمان را اداره کند و اطلاعاتی که از شورای متحد آمریکا بدست می آورد به اطلاع ستاد ارتش آلمان برساند. او همچنین ماموریت مراقبت از حرکت قطارها و کشتی های متفقین و ساعات خروج آنها را از بنادر آمریکا داشت و قرار بود ساعت حرکت و مسیر حرکت آنها را با فرستنده به ستاد ارتش آلمان اطلاع دهد تا زیر دریایی های آلمان به موقع بتوانند آنها را مورد حمله قرار دهند. وی قریب یکسال که در پرو بود گزارشات موثری را به آنها داد ولی سرانجام در سال ۱۹۴۰ م توسط ماموران آمریکایی مورد تعقیب قرار گرفت و دولت پرو از طریق اسناد و مدارک او را دستگیر کرد و از کشور اخراج نمود.
پس از اخراج از پرو مدتی به آلمان رفت و سپس رهسپار فرانسه شد تا اینکه در اوایل سال ۱۹۴۲ م از طریق ستاد ارتش آلمان مامور ایران و تشکیل شبکه های جاسوسان آلمانی و کودتای نظامی در ایران شد. او با یک شناسنامه جعلی و پوشیدن لباس کردی از راه قطور وارد ایران شد. ابتدا به تهران رفت تا با کمک شوستر و مایر نقشه کودتا را اجرا کنند ولی موقعی که متوجه شد قادر به این عمل نیست بعد از دستگیری سر لشکر زاهدی به ناچار به کردستان و سپس به فارس رفت وخیلی زود با رؤسای عشایر فارس تماس گرفت و آنها را آماده فعالیت کرد. به او دستور داده شده بود که اگر در تهران موفق نشد کودتای نظامی بر پا کند فوراً به جنوب برود و در آنجا شروع به کار کند. در واقع علاوه بر تجهیزات عشایری قشقایی که شخص هیتلر به علت اطمینانی که به او داده بودند روی آن حساب می کرد ماموریت دیگری نیز داشت و آن هم خرابکاری در راه آهن سراسری ایران بود که متفقین از طریق آن تجهیزات را برای شوروی میفرستادند ولی متوقف شدن پیشروی آلمان در قفقاز و مقاومت اّرتش شوروی دراستا لینگراد نقشه های او را، در ایران متوقف کرد وی نزدیک بود یکی دو بار به دام افتد ولی به علت کمک های ایرانیان طرفدار آلمان نجات یافت. پس از این جریان او به آلمان بازگشت و برای ماموریت دیگر به امریکا فرتساده شد. در آن زمان تمامی شبکه های جاسوسی آلمان با شکست مواجه شده بود و تنها شبکه ای که سالم مانده بود، در نیویورک بود جاسوس آلمانی دیگری که در این زمان در ایران فعالیت می کرد لوکل بود وی اصلاّ اتریشی بود و هیچگاه نهضت نازی را به علاقه ننگریست و از لحاظ نژاد هم شباهتی با ژرمن ها نداشت و از ایرانیان متنفر بود و با خشونت و نفرت به ایرانیان می نگریست ولی نفرتش را بروز نمی داد. در واقع می توان او را خائن به آرمان آلمان نازی دانست، چون وی در شهریور۱۳۲۰ به موقع خود را به تهران نرسانده بود و سرانجام در تهران همسر و دختر چهار ساله اش به او پیوستند. لوکل درصدد ارتباط با انگلیس ها برآمد تا آنها وسیله بازگشت او را به آلمان فراهم سازند بدین سان وی با کلنل اندرود ارتباط برقرار کرد و قرار بر این شد که اخبار سفارت آلمان را به آنها بدهد و سرانجام هم از سفارت فرار کرد.[۳۰۷] دیگر مامور اطلاعاتی آلمان فرانتس مایر بود وی جوانی ۳۰ ساله و تحصیلکرده علم اقتصاد بود. او پس از موفقیت نازی ها به عضویت سازمان اطلاعاتی درآمد در آن موقع یکی از موسسات فعال آلمانی ها در ایران از لحاظ تجارت و انجام امور حمل و نقل ایران، اکسپرس نو بود که مایر و گاموتا در آن فعالیت داشتند.
محل کار مایر در تهران بود.[۳۰۸] در واقع می توان گفت مایر نفوذ زیادی در میان ایرانیان ژرمنوفیل داشت وی به همراه عده ای از همراهان دولت جنبشی به نام ملیون ایران را سازمان داد …
این جنبش که یک وزیر، سه نماینده، ۱۱ ژنرال و تعداد زیادی افسر ارتش در آن شرکت داشته در بین کردها و دیگر ایالات شمال دست به اقداماتی زده بود تا در صورت شکست شوروی یک شورش سراسری به پا کنند، برجسته ترین عضو جنبش ملیون ایران سر لشکر فضل اله زاهدی بود که فرماندهی ارتش ایران در منطقه اصفهان را بر عهده داشت و ستاد او در اصفهان به مرکز مقاومت علیه انگلیسی ها و روسها تبدیل شده بود[۳۰۹] البته این نهضت بعدها در پی دستگیری سرلشکر زاهدی و دیگر اعضای آن با شکست مواجه شد و نتوانست به اهداف خود دست یابد. آخرین و مهمترین مأمور آلمانی که در واقع نقش بسیار مهمی در تحریک عشایر قشقایی داشت بر تولد شولتز هولتوس بود. وی مردی در حدود ۵۵ سال و بسیار با تجربه بود . او در ارتش آلمان درجه سرگردی داشت و کنسول آلمان در تبریز را عهده دار بود، بر اثر فعالیت و حسن خلق که از خود نشان داده بود محبوبیت خاصی را بدست آورد.[۳۱۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 12:13:00 ب.ظ ]




 

در فیلم‌های پیش از انقلاب، شخصیت‌های زنی حضور دارند که اولاً در نقش‌مکمل ظاهر شده‌اند، قهرمانان مرد هستند و نقش‌های مکمل درجه یک نیز به بازیگران مرد تعلق دارد. البته شدت حضور این شخصیت‌های زن نقش اول فیلم‌ها در پیشبرد داستان با هم متفاوت است؛ در حالی که زن‌مش‌حسن در فیلم گاو به واقع هیچ تأثیری در پیشبرد داستان نداشته و حذف او اثری در ساختار اصلی درام ندارد، در فیلم آقای هالو، مهری حضور پررنگ‌تری در داستان دارد و اعمال قهرمان تا حدودی زیادی معطوف به اوست و این مسأله اهمیت او را بالاتر از کاراکتر قبلی قرار می‌دهد. منیر و زهرا هر دو به عنوان مکمل نقش قهرمان ایفای نقش می‌کنند. حضور منیر در فیلم پستچی بر قهرمان داستان اثر گذاشته و موجبات جنون او را فراهم می‌آورد. زهرای فیلم دایره‌ی مینا نیز به عنوان نیروی یاری‌گر در داستان حضور می‌یابد، قهرمان را یاری رسانده و او را در جهت اهدافش پیش می‌راند.
از نظر بافت فردی و روانی، شخصیت زن‌مش‌حسن کاملاً مسطح و ساده است و در واقع فاقد شخصیت‌پردازی ویژه‌ای است. از این رو، او را می‌توان یک نوع شخصیت قالبی در نظر گرفت، قالبی کلیشه‌ای از یک زن و همسر در ساختار ابتدایی خانواده و جامعه. زنی که به راحتی قابل شناسایی و ردیابی است و می‌توان نوع رفتار وی را از قبل حدس زد. در فیلم آقای هالو، مهری نیز کاراکتری ساده دارد و قالبی از یک زن روسپی است. او را می‌توان به راحتی شناخت و اعمالش را حدس زد. شخصیت منیر نیز یک شخصیت قالبی است، تصویری از یک ابژه‌ی جنسی که شخصیت‌پردازی دقیقی نیز راجع‌ به آن صورت نگرفته است. شخصیت زهرا شخصیت ساده‌ای است، زن پرستار مهربانی که قابل شناسایی است و ابعاد شخصیتی‌اش در طول داستان پنهان و بدون توضیح باقی می‌ماند.
از نظر بررسی نوع شخصیت بر اساس فعل و انفعال در ساختار داستان فیلم، هر چهار شخصیت را می‌توان شخصیت‌های ایستا در نظر گرفت زیرا هیچ تغییری در نوع و شیوه‌ی تفکر آن‌ها به‌وجود نمی‌آید و ماهیت‌شان در طول داستان قالب اولیه‌ی خود را حفظ می‌کند.
دههی شصت
در دهه شصت، حضور زنان نقش اول فیلم‌ها شکل پررنگ‌تری به خود می‌گیرد. شخصیت مادر در فیلم اجاره‌نشین‌ها، نقشی مکمل است که با میانجی‌گری میان اعضای ساختمان سعی در برقراری ثبات و صلح دارد. دخالت مادر و تأثیر او در طول داستان قادر است درام را به نحو مؤثری پیش براند. شخصیت مادر بیش از نقش‌های مکمل دوره‌ی گذشته پررنگ و تأثیرگذار بوده است. مهشید فیلم‌ هامون نیز حضوری متفاوت دارد. او در نقش ضدقهرمان ظاهر شده و در مقابل قهرمان فیلم قد علم می‌کند و مانعی را برای تحقق اهداف و خواسته‌های قهرمان داستان اعمال می‌دارد. او در تمام طول درام حضور دارد و بخش اعظمی از اعمال و افکار قهرمان معطوف به اوست و از این رو، بسیار در روند داستان تأثیرگذار بوده است. در فیلم بانو، کاراکتر بانو خود در ساحت قهرمان ظاهر می‌شود. او در واقع نخستین زن قهرمان سینمای مهرجویی است که در کانون موضوعی فیلم نقشی محوری دارد.
پایان نامه - مقاله
از نظر بافت فردی و روانی، شخصیت مادر شخصیتی ساده و مسطح است. ابعاد شخصیتی وی مورد پردازش قرار نگرفته و در واقع شناسایی چنین کاراکتری به‌راحتی و وضوح توسط مخاطب صورت می‌گیرد و می‌توان اعمالش را پیش‌بینی کرد. مهشید نخستین شخصیت زن پیچیده‌ی سینمای مهرجویی است که مورد کنکاش، بررسی و بازبینی قرار گرفته و به ابعاد شخصیت او به دقت در محتوای درام پرداخته شده است. او شخصیتی تازه است و شناخته شده نیست، از این رو، پیش‌بینی او به راحتی ممکن نیست. بانو بافت روانی پیچیده‌تری از مهشید دارد و از آن‌جا که قهرمان داستان است، ضرورتاً بیشتر به او پرداخته شده و مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است.
از نظر فعل و انفعال، شخصیت مادر شخصیتی ایستا است و در طول داستان همان‌گونه که بوده، بی هیچ تغییری باقی می‌ماند. اما شخصیت‌های مهشید و بانو حضوری متفاوت از گذشته دارند. مهشید اولین شخصیت زن پویا است. تغییرات فکری و روش زندگی‌اش در مرکز توجهات فیلم قرار دارد. زنی که خواهان تغییر و پیشرفت در زندگی‌اش است و دائماً مسیرش را تغییر می‌دهد و خود نیز اذعان می‌کند که آدم گذشته نیست. بانو نیز همین‌طور است، او در طول داستان دچار کشمکش با خودش می‌شود و این کشمکش راه را برای بازبینی مؤثر خود باز می‌کند و در نهایت به تغییری انقلابی دست می‌زند و این اوج پویایی شخصیت را به نمایش می‌گذارد.
دهه شصت دوره‌ای تعیین‌کننده از نظر نوع حضور زن در سینمای مهرجویی به‌حساب می‌آید. نقش‌مکمل زن در کاراکتر مادر فیلم اجاره‌نشین‌ها در اوج تأثیرگذاری است و در مقایسه با نقش‌های‌مکمل پیشین از اهمیت و نفوذ بیشتری برخوردار است. ورود ضدقهرمانی با نام مهشید و قهرمانی با نام بانو دو گونه حضور متفاوت را معرفی می‌کند. پس از حضور ساده و ایستای شخصیت مادر، دو شخصیت بعدی شخصیت‌های پیچیده و پویا شمرده می‌شوند که تصویر فعالانه‌تری را از خود ارائه می‌دهند. روی‌هم‌رفته می‌توان این دوره را دوره‌ی ظهور شخصیت‌های نوینی به‌حساب آورد که نوع جدیدی از بازنمایی زن را نمایش می‌دهند.
نیمه‌ی اول دهه هفتاد
از نظر نوع حضور زن در فیلم‌های نیمه‌ی اول دهه هفتاد، هر سه شخصیت زن قهرمان‌هایی هستند که داستان حول محوریت آن‌ها ساخته و پرداخته می‌شود. زنان تبدیل به موضوعاتی کانونی در سینمای مهرجویی می‌شوند و این اتفاق در ادامه‌ی تحولات دهه شصت در بازنمایی زنان به نهایت پختگی و قدرت خود می‌رسد.
از نظر بافت فردی و روانی هر سه شخصیت در زمره‌ی شخصیت‌های پیچیده محسوب می‌شوند. زندگی و ویژگی‌های فردی و روانی آن‌ها به شدت مورد بررسی و کنکاش و نیز بازبینی است. آن‌ها هر یک برای خود هویت‌هایی متفاوت دارند که با شخصیت‌های پیشین متفاوت هستند. روند شخصیت‌پردازی در این دوره تکمیل می‌شود و زنان نه الگوهایی کلیشه‌ای و قابل شناسایی دوره‌های قبل، بلکه وجود منحصر بفردی هستند که از ابعاد مختلف فردی و روانی مورد پرسش و بازبینی قرار می‌گیرند.
از نظر فعل و انفعال، سه شخصیت این فیلم‌ها شخصیت‌هایی پویا هستند. سارا قهرمانی است که ضمن جدال با همسر و همکار همسرش در پایان به بازبینی خود و زندگی‌اش می‌پردازد و این بازبینی او را به تغییری انقلابی سوق می‌دهد. پری نیز قهرمانی است که با خودش در جدال است و در نهایت در این جدال بر خودش پیروز می‌گردد و به روال طبیعی زندگی بازمی‌گردد. لیلا نیز در جدال با سیستم پدرسالاری است که در فیلم، مادرشوهرش نماینده‌ی آن است. او در حالی‌که در تمام طول فیلم موضعی منفعلانه را اتخاذ کرده، در پایان شرایطش را رها می‌کند و در این جدال از قالب انسان شکست خورده و تسلیم بیرون می‌آید و در مقابل شرایط تحمیل شده موضعی اعتراضی بگیرد.
در فیلم‌های این دوره ما شاهد ظهور قهرمانانی هستیم که به‌دقت شخصیت‌پردازی شده‌اند و تفاوت فاحشی با زنان دوره‌های قبل دارند. شخصیت‌هایی پیچیده و منحصر بفردی که برای تغییر سرنوشت‌شان در تلاطم و در تلاشند. این دوره را می‌توان دوره‌ای طلایی در کارنامه‌ی مهرجویی در زمینه‌ی بازنمایی زن دانست.
نیمه‌ی دوم دهه هفتاد
از نظر بررسی نوع حضور در فیلم‌های نیمه ی دوم دهه هفتاد، شخصیت میم در فیلم درخت گلابی نقش‌مکمل قهرمان داستان را ایفا می‌کند. دختر نوجوانی که بر دنیای پسرک نوجوان تأثیر می‌گذارد و به نوعی قهرمان اوست. شخصیت دختردایی در فیلم دختردایی گمشده نیز نقش‌مکمل قهرمان داستان (علی) است که عمل قهرمان را معطوف به خویش کرده و از این رو در پیشبرد داستان حضوری مؤثر دارد. همچنین او راوی داستان نیز هست و ماجرا را از زبان خودش روایت می‌کند. در فیلم میکس، خانم منشی‌صحنه نیز نقش‌مکمل است اما برخلاف دو شخصیت قبلی حضوری مؤثر در درام ندارد و حضورش کمرنگ و ناچیز است. فیلم میکس روالی کاملاً مردانه دارد و شخصیت‌های زن حضورشان بسیار فرعی و کم اهمیت است. به‌طوری که حذف شخصیت تأثیر به‌سزایی در ساختار درام نخواهد گذاشت.
از نظر بافت فردی و روانی، میم شخصیتی پیچیده دارد و ابعاد و ویژگی‌های شخصیتی‌اش مورد بررسی و کاوش قرار می‌گیرد و به طرز ظریفی به مخاطب نمایانده می‌شود. شخصیت دختردایی نیز پیچیده است، زنی که چون روحی بر داستان سایه می‌افکند و خود بر پیچیدگی داستان می‌افزاید. اگرچه شخصیت او مورد بررسی دقیق قرار نمی‌گیرد، اما این پیچیدگی در ساختار درام نیاز به بررسی ندارد زیرا قابلیت‌های آن در لحن شاعرانه‌ی زن و دنیای ماورای واقعیت آن واضح و مبرهن است. شخصیت خانم منشی‌صحنه در فیلم میکس شخصیتی بسیار ساده و سطحی است و به راحتی قابل شناسایی و پیش‌بینی است و به نمونه‌ی قالبی از یک منشی جوان نزدیک است.
از نظر فعل و انفعال، شخصیت میم پویا است. نوجوانی که به مرحله‌ی جوانی می‌رسد و در این مسیر بسیاری از جنبه‌ها و روش زندگی‌اش را تغییر می‌دهد، از دلبستگی‌اش به تئاتر و نمایش دست می‌کشد و به تاریخ و ادبیات روی می‌آورد. او پس از گذشتن از عشق دوران نوجوانی، آن را در آینده به‌نحو صریحی می‌طلبد. دو شخصیت بعدی را می‌توان ایستا دانست. دختردایی شخصیتی فاقد زمان و مکان مشخص است. گذشته و آینده‌ای ندارد و عملش معطوف به قهرمان داستان است. شخصیت خانم منشی‌صحنه نیز ایستا و ثابت است و در قالب خود به همان شکلی که بوده، باقی می‌ماند.
با توجه به آن چه که شرح داده شد می‌توان اظهار کرد که فیلم‌های این دوره در طول خود و نیز نسبت به دوره‌ی قبلی، از نظر مؤلفه‌های مورد نظر در شخصیت‌پردازی زنان سیری نزولی داشته‌اند.
دهه هشتاد
شخصیت عفت در فیلم مهمان‌مامان قهرمان داستان است. فیلم حول مهمان‌های مامان و جدال او با شرایط پیش‌آمده می‌گردد و در واقع اوست که در مرکز داستان قرار دارد. شخصیت هانیه در فیلم سنتوری نقش‌مکملی است که ابتدا قهرمان را یاری می‌کند، اما با اعتیاد قهرمان و سلب امید از او رهایش می‌کند و با روی‌گرداندن از او مسیر زندگیش را ادامه می‌دهد. جدایی هانیه از علی بر روند و شکل داستان تأثیرگذار است، به‌طوری که علی نقطه‌ی عطف ناکامی‌هایش را جدا شدن هانیه از خود می‌داند. سایه‌ی هانیه بر تمام ابعاد زندگی علی قابل رؤیت است و این نشان‌گر حضور مؤثر شخصیت است. شخصیت سیمین در فیلم طهران: روزهای‌آشنایی نیز نقش‌مکمل است. فیلم فاقد قهرمان است و شخصیت‌ها همگی در یک سطح هستند. با‌این‌حال، شخصیت در پیشبرد داستان تأثیرگذار است. در فیلم‌های این دوره نیز در زمینه‌ی حضور زنان سیری نزولی وجود دارد، اما نسبت به دوره‌ی قبلی دارای نوسان است. نهال در فیلم نارنجی‌پوش شخصیت ضدقهرمانی است که در نهایت به نقش‌مکمل قهرمان بدل می‌شود. او که ابتدا در مقابل حامد قرار می‌گیرد در پایان داستان به او بازمی‌گردد. تأثیر او در سراسر درون‌مایه ی درام مشهود است. در واقع جدال و کشمکشی که بین او و قهرمان داستان شکل می‌گیرد داستان را در جهت موردنظر پیش می‌راند.
از نظر بررسی بافت فردی و روانی شخصیت عفت را می‌توان شخصیتی پیچیده دانست، زیرا اگرچه به نمونه‌ی قالبی و کلیشه‌ای از یک زن خانه‌دار نزدیک است اما با این‌حال به احوال و خلقیات وی پرداخته می‌شود. شخصیت هانیه نیز شخصیتی پیچیده است، زیرا ابعاد فردی و روانی وی مورد بررسی و کاوش قرار می‌گیرد و قابل پیش‌بینی نیست. شخصیت سیمین در فیلم طهران: روزهای آشنایی را می‌توان ساده و مسطح دانست، زیرا فاقد شخصیت‌پردازی مؤثر و ابعاد شخصیتی است. شخصیت نهال پیچیده است و ابعاد شخصیتی و روانی او بررسی و نشان داده می‌شود.
از نظر بررسی فعل و انفعال شخصیت عفت پویا است، زیرا به‌طور مداوم تا پایان داستان موضعش را نسبت به حضور میهمانان تغییر داده و وادار به پذیرش آن‌ها می‌شود. شخصیت هانیه شخصیتی پویا است، زیرا در طول داستان تغییر می‌کند و روش زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. شخصیت سیمین در فیلم طهران: روزهای آشنایی ایستا است و هیچ گونه تغییر مؤثری در وی اتفاق نمی‌افتد. شخصیت نهال پویا است و در طول درام عقایدش تغییر می‌کند و این تغییر، روش زندگی‌اش را به طور اساسی دگرگون می‌کند.
در این بررسی، شخصیت‌ها از نقش‌های مکمل کمرنگ و ابعادی ساده و ایستا در دوره‌ی پیش از انقلاب به سمت شخصیت‌های پررنگ‌تر و با تنوع بیشتر در دهه شصت پیش می‌روند و بافتی پیچیده و پویا به خود می‌گیرند. این روند در نیمه‌ی اول دهه هفتاد اوج می‌گیرد و زنان قهرمان و پیچیده و پویا، یکی پس از دیگری به منصه‌ی ظهور می‌رسند. در نیمه‌ی دوم دهه هفتاد و دهه هشتاد این روند سیری نزولی می‌یابد و شخصیت‌ها اهمیت و درخشش کمتری نسبت به دوره‌ی گذشته (نیمه‌ی اول دهه هفتاد) دارند.
۵-۴-۲- نوع رویکرد داستان به زن
در این بررسی سه نوع رویکرد کلی مشخص شده است:
الف) تصویر زنان قالبی تحت استیلای پدرسالاری سنتی (۱۳۴۸ تا ۱۳۶۵)
فیلم گاو مضمونی اجتماعی-انتقادی داشته و به فقر و فلاکت در جامعه‌ی روستایی ایران اشاره دارد. فیلم آشکارا دارای سیاقی پدرسالارانه است و نوع خاصی از زن و زنانگی را در قالب همسر خوب نشان می‌دهد. تصویر زن‌مش‌حسن تصویر همسری وابسته و منفعل در فضای پدرسالار خانه و جامعه است، هیچ اراده‌ای از خود ندارد و دیگران هستند که سرنوشت او را تعیین می‌کنند. در این فیلم جنسیت زن و موقعیت او مورد پرسش قرار نمی‌گیرد. او در سکون و سکوت در پیشامد حوادث قرار می‌گیرد. نه قهرمان است و نه قربانی؛ موجودی خنثی و منفعل است که نادیده گرفته می‌شود و پنهان می‌ماند. فیلم انتقادی است به اوضاع ایران و در این نقد هیچ اندیشه‌ی رهایی‌بخشی برای زنان وجود ندارد.
فیلم آقای هالو نیز مضمونی اجتماعی- انتقادی دارد که به فاصله‌ی جامعه‌ی روستایی و شهری ایران با لحنی طنز اشاره می‌کند و در این مسیر قهرمان داستان را در ماجرای عاشقانه با زنی روسپی قرار می‌دهد. ره‌آورد این سفر مردی است فریب‌خورده که دست از پا درازتر به ولایت خود بازمی‌گردد. مهری شخصیتی است عجین‌شده با تصویر اسطوره‌ای از زن اغواگر که ابژه‌ای جنسی از خود ارائه می‌دهد. زن در موقعیتی فرودستانه در برابر مرد نمایان می‌شود، موجودی طفیلی و منفعل و ضعیف که سرنوشتش توسط حبیب و دیگران تعیین می‌شود. زن روسپی یکی از تلخی‌های موجود در شهر است، زنی که خود قربانی است اما در مقابل قهرمان قربانی کم‌رنگ می‌شود. ماهیت و وضعیت او مورد پرسش و کاوش قرار نمی‌گیرد و در پایان داستان به حال خود رها می‌گردد. دید انتقادی این فیلم اگر به روسپی‌گری به عنوان یک فاجعه‌ی شهری می‌نگرد بدون شک آن را فاجعه‌ای جنسیتی قلمداد نمی‌کند.
فیلم پستچی مضمونی اجتماعی- انتقادی دارد و به تضاد طبقاتی و استثمار طبقه‌ی فرودست کارگر توسط طبقه‌ی مسلط سرمایه‌دار اشاره می‌کند. قهرمان داستان مردی است تنگ‌دست و بدهکار که دچار ناتوانی جنسی است و تمام دارایی‌اش را زنی می‌داند که به او تعلق خاطر دارد، اما این دارایی نیز توسط طبقه‌ی مسلط از او گرفته می‌شود و قهرمان را به جنون می‌کشاند. قهرمان مجنون در پایان داستان زن خیانت‌کار را می‌کشد و خود در حالی‌که تسلیم قانون شده، چون قربانی مفلوکی به تصویر کشیده می‌شود. زن در این فیلم تصویری از اسطوره‌ی زنی اغواگر و طفیلی است که معلوم نیست توسط مهندس جوان فریب خورده یا او را دوست می‌داشته است. او ضعیف و منفعل است و به عنوان وسیله و ابژه‌ای جهت برآوردن اهداف مرد نشان داده می‌شود. زن در پایان این ماجرا «قربانی قربانی» است و باز هم در ساحت یک جسد بی‌جان به حال خود رها و فراموش می‌شود. ماهیت زن و وضعیت او مورد پرسش نیست. او حضور دارد چون قرار است بخشی از مایملک مرد مفلوک باشد تا مخاطب را به اوج همدلی و همدردی با قهرمان برساند.
فیلم دایره‌ی مینا نیز مضمونی انتقادی- اجتماعی دارد و به قاچاق غیرقانونی خون ناسالم در جامعه‌ی ایران می‌پردازد. در این فیلم زن پرستاری که برحسب اتفاق بر سر راه قهرمان داستان قرار می‌گیرد، مدتی به او و پدرش کمک می‌کند. در این فیلم نیز الگوهای جنسیتی زنانگی به‌وضوح دیده می‌شود. زن پرستار تصویری اسطوره‌ای از زنی مهربان و فداکار و مراقب و احساساتی است و در عین‌حال ابژه‌ای جنسی برای کارمندان بیمارستان و نیز شخصیت قهرمان است. آن‌چنان که بر بالای جنازه‌ی بیماری که بر آن می‌گریسته، با قهرمان داستان معاشقه می‌کند. با این وجود می‌توان گفت حضور وی در پیشبرد داستان مؤثر است اما در این داستان، هویت او مورد بررسی و کاوش قرار نمی گیرد و اهمیتی ندارد. این زن نه خنثی، نه قهرمان و نه قربانی است، بلکه نیروی یاری‌گر مثبتی است که داستان و قهرمان را برای پیشبرد اهدافشان یاری می‌کند.
فیلم اجاره‌نشین‌ها فیلمی با مایه‌ی طنز است که به کشمکش مستأجران یک آپارتمان با وکیل خانه می‌پردازد. در این فیلم مادر وکیل در نقش میانجی و واسطه، سعی در برقراری ثبات و صلح میان اعضای ساختمان دارد. عملکرد مادر به پیشبرد هدف داستان و هدف افراد کمک می‌کند و به عنوان نیروی یاری‌گر حضوری مؤثر در داستان دارد. تصویر مادر در این فیلم به اندازه‌ی شخصیت‌های پیشین منفعل نیست و در واقع در ساحت اسطوره‌ای از مادر، گونه‌ای از اقتدار مادرانه را نمایش می‌دهد که توسط افراد ساختمان بدان ارج نهاده و تقدیس می‌شود و می‌تواند به سبب این اقتدار، در ستیزه‌ها دخالت کند. مادر در قالب سنتی خود موجودی مهربان، فداکار، مراقب و احساساتی است. در این فیلم مادر که ساحتی اسطوره‌ای دارد، هویت و زندگی‌اش مورد پرسش قرار نمی‌گیرد و فیلم فاقد بررسی ابعاد جنسیتی است.
ب) باز‌تعریف هویت: زنان تجدد‌خواه، عصیان‌گر و پرسش‌گر (۱۳۶۶ تا ۱۳۷۵)
فیلم‌ هامون به زندگی و دغدغه‌ی یک نویسنده‌ی روشنفکر به نام حمید هامون می‌پردازد که دچار چالشی بزرگ در موضوع پایان‌نامه‌ی دکتری‌اش و نیز گرفتار بحرانی عمیق در زندگی خصوصی و زناشویی‌اش شده‌است. در این فیلم، مهشید همسر هامون چون نیروی متضادی مانع رسیدن قهرمان به اهدافش می‌شود و کشمکشی بی‌پایان بین این دو آغاز می‌گردد. کاراکتر مهشید به خوبی شخصیت‌پردازی شده و مورد بررسی و بازبینی قرار گرفته و بدان پرداخته می‌شود. مهشید تصویری از زن عصیان‌گر و پرسش‌گری است که قالب‌های سنتی گذشته را به زیر سؤال می‌برد و خواستار این است که سهم بیشتری از زندگی واقعی داشته باشد و در این راه از مبارزه ابایی ندارد. تقابل هامون و مهشید و راهی شدن آن‌ها به سمت طلاق، دریچه‌ای را به سوی پرداخت جنسیتی مسأله باز می‌کند؛ همچنان که در سکانس دادگاه، مهشید به نابرابری حقوقی زن و مرد در جامعه‌ی ایران اشاره می‌کند، یا در مطب دکتر روان‌شناس ماجرای خشونت و کتک زدن هامون را نقطه‌ی عطف بی‌علاقگی‌اش عنوان می‌کند. فیلم به طور خفیفی نابرابری‌های جنسیتی را از زبان زنی مدرن و دغدغه‌هایش به نقد می‌کشد، اما این مسأله را به چالش نمی‌کشد. چیزی که در این فیلم اهمیت دارد این است که مهشید که تا مرز کشته شدن توسط هامون پیش می‌رود، از دام قربانی شدن در داستان رها می‌گردد و به عنوان نیروی مقابله کننده‌ی قدرتمند باقی می‌ماند.
فیلم بانو به زندگی زنی به نام بانو می‌پردازد که در تنهایی و آرمان‌گرایی خود گرفتار شده و طی کشف خیانت همسر و پس از آن ورود غریبه‌ها و هجوم نابسامانی‌ها به زندگی‌اش، در نهایت با بازبینی در ماهیت خود، متحول شده و جدایی و سفر و روبرو شدن با تنهایی و در حقیقت رؤیارویی با من حقیقی‌اش را برمی‌گزیند. بانو اولین زن قهرمان در سینمای مهرجویی است که به دقت شخصیت‌پردازی شده و مورد بررسی موشکافانه قرار گرفته است. اگرچه بسیاری بانو را نماد تیپ انسانی آرمان‌گرا دانسته‌اند، اما فیلم را می‌توان حاوی پرداخت‌های جنسیتی دانست. البته این پردازش را نمی‌توان فمینیستی در نظر گرفت، همچنان که بانو دلیل بچه‌دار نشدنش را ورود به تفکرات آزادی و استقلال زنان دانسته و از این بابت متأسف بوده است. داستان به زنی می‌پردازد که در زندگی زناشویی‌اش متهم به اهمال شده و همسرش اهمال زن را دلیل خیانت خود به او می‌داند. زن تنها و منزوی است و تلاش می‌کند خود را به نحوی با عرفان و فال‌بینی چینی آرام کند. نگاه نقادانه‌ی کارگردان نیز این را در سکانس آغازین مورد توجه قرار دهد؛ زن در حالی‌که چمدان همسرش را می‌بندد، به سفرهای پیاپی مرد که باعث تنهایی او می‌شود اعتراض می‌کند و در حالی‌که مرد خیانتش برملا شده به صراحت اعلام می‌دارد که بانو زن خوبی نبوده است! هم‌چنین موضوع ماهیتی زنانه دارد و توانسته به درون زندگی و احوالات و خلقیات زن نفوذ کند. اما با این‌حال، رویکرد فیلم برای زن رویکردی فعالانه نیست، زیرا جنبه‌ای بسیار فردی داشته و تأکید آن بر ماهیت کلی انسان بوده است. بانو که گویا همواره انسانی قربانی بوده، از خواب غفلت سربرآورده و تمام اتفاقات گذشته موجب تقویت خودآگاهی و جسارت وی شده و این آگاهی او را به سوی تغییری کشانده که موجب سازندگی قهرمان در پایان گردیده است؛ او می‌رود و با رنج تنهایی روبرو می‌گردد تا به جای ترس و وابستگی موجبات شکوفایی‌اش را فراهم آورد.
فیلم سارا به زندگی زنی می‌پردازد که برای نجات جان همسر بیمارش (حسام) از همکار وی (گشتاسب) که از رقیبان همسرش بوده، پول قرض می‌گیرد و برای بازپرداخت این قرض، به طور پنهانی و دور از چشم همسر به کار خیاطی در زیرزمین خانه‌اش مشغول می‌شود. پس از چند سال در کشمکشی که بین حسام و گشتاسب صورت گرفته، زن از جانب گشتاسب مورد تهدید قرار می‌گیرد که اگر مانع اخراجش نشود، همه چیز را برملا خواهد کرد. زن قادر به ممانعت نیست و همه چیز برملا می‌شود. حسام پس از آگاهی یافتن از ماجرا زن را سرزنش و طرد می‌کند و حتی به او گمان خیانت می‌برد. در پایان در حالی‌که مرد از ترس بی‌آبرویی نجات یافت زن درمی‌یابد که باید راجع‌ به خود و همسرش بازبینی کند و این منجر به رها کردن شوهر و خانه توسط زن می‌گردد. فیلم سارا آشکارا رهیافتی فمینیستی دارد. اولاً فیلم راجع ‌به قهرمان زنی به نام سارا است و ویژگی‌ها و خصوصیات او را مورد بررسی مو‌شکافانه قرار می‌دهد. دوماً موضعش به سود زنان و پرداختن به نابرابری و ستمگری جنسیتی در سیستم کهنه‌ی پدر‌سالاری است و سوماً دیدی بسیار انتقادی و چالش برانگیز با قضیه دارد. در داستان سارا سه مرد او را مورد ستم قرار می‌دهند؛ حسام همسرش که او را مورد حمایت خود قرار داده و به نحو همه‌جانبه‌ای او را کنترل می‌کند، گشتاسب که وضعیت سارا و نقش جنسیتی همسری او را با تهدید برای رسیدن به مقاصد شخصی مورد کنترل قرار می‌دهد و پدر سارا که آن‌چنان که خود او اظهار می‌دارد، نسبت به خواسته‌های سارا بی‌توجه بوده و او را مورد سرکوب قرار ‌داده است. این فیلم همان‌طور که گفته شد رویکردی آشکارا فمینیستی و انتقادی دارد، همچنان که در سکانس پایانی به نحوی بیانیه‌ی فمینیستی از جانب سارا صادر می‌شود. سارا که در مقابل شوهر بی‌انصافش قرار گرفته، علیه او برمی‌خیزد و او را هم‌پای پدرش و خانه‌ی او را هم‌پای خانه‌ی پدری پر از سرکوب و نادیده‌انگاری قلمداد می‌کند و نظام پدرسالاری را مورد حمله قرار می‌دهد. سارا به نابرابری‌های جنسیتی اشاره می‌کند و فداکاری مداوم زنان را در برابر مردان خودخواه یادآوری می‌کند. در پایان او درباره‌ی خود و همسرش دست به بازبینی اساسی می‌زند و اظهار می‌دارد که «منو تو باید خیلی عوض بشیم» و به این ترتیب خانه و همسر را ترک می‌کند.
فیلم پری به احوالات دانشجویی به نام پری می‌پردازد که در ذهن خود دچار سردرگمی و چالشی عمیق با محیط اطرافش شده و قادر به برخورد مسالمت‌آمیز با پیرامونش نیست. فیلم ابعاد وجودی و شخصیتی پری را مورد بررسی قرار می‌دهد. «داداشی» برادر پری در طول داستان او را همراهی کرده و در نهایت او را از این ورطه نجات می‌دهد و به زندگی بازمی‌گرداند. پری که به استقبال قربانی کردن خود به سیاق برادرش اسد که او هم خودکشی کرده بود می رود، توسط داداشی آگاه می‌شود و با این آگاهی نجات می‌یابد. با این‌که قهرمان فیلم زن است اما فیلم فاقد پرداخت‌های جنسیتی است. پری در واقع نماینده‌ی تیپی انسانی است، انسانی نخبه و آرمان‌گرا که به همراه برادرانش ارتباطش را با محیط بیرون از دست داده و آن طور که داداشی اظهار می‌دارد عجیب و «اجق وجقی» شده‌اند. پری قهرمانی است که پس از سپری کردن چالشی عمیق با خودش سرانجام نجات می‌یابد.
فیلم لیلا با رویکردی اجتماعی- انتقادی به زندگی زنی به نام لیلا می‌پردازد که به علت بچه‌دار نشدن از سوی خانواده‌ی همسر تحت فشار قرار می‌گیرد. در این میان مادر شوهر لیلا او را وادار به پذیرش همسر جدید برای همسرش رضا می‌کند. لیلا که تاب مقاومت ندارد سرانجام تسلیم شده و با آن موافقت می‌کند. اما هنگامی که رضا همسر جدیدی را اختیار می‌کند از خانه می‌گریزد و به خانه‌ی مادری باز می‌گردد. در سکانس پایانی رضا که همسرش را طلاق داده و دارای فرزندی از همسر دوم است به خانه‌ی لیلا رفته و داستان با چرخشی دیگر به کام لیلا باز می‌گردد. لیلا قهرمان فیلم است، قهرمانی که در کشمکش با مادر شوهر عرصه را واگذار می‌کند، اما درست در زمانی که قربانی شدنش در چارچوب سیستم پدرسالاری تکمیل شد، دست به عمل می‌زند و سرانجام تصمیمی بر خلاف انفعال همیشگی‌اش می‌گیرد و به این ترتیب حریم از دست‌رفته‌اش را ترک می‌کند. اما این رها کردن به معنای پذیرش موقعیت فرودست نیست، بلکه شرایطی را فراهم می‌آورد که او را در موقعیت قدرت و انتخاب قرار می‌دهد. فیلم شخصیت لیلا و زندگی او را با تیزبینی مورد شناسایی و بررسی قرار می‌دهد و با دیدی انتقادی سیستم پدرسالاری را در مورد فشار جامعه به زنان برای تولید فرزند پسر مورد انتقاد و پرسش قرار می‌دهد؛ سیستمی که خود زنان بیش از مردان فشارهای ناشی از آن را به زنان دیگر تحمیل می‌کنند. بنابراین رویکرد فیلم لیلا را نیز می‌توان فمینیستی دانست.
ج) بازگشت به تصویر قالبی زنان در ساحتی مدرن (۱۳۷۶ تا۱۳۹۰)
درخت گلابی فیلمی است که بر پایه‌ی خاطرات کودکی و نوجوانی شاعر و نویسنده‌ای میان‌سال به نام محمود در باغ دماوند ساخته شده است. ماجرا از آن‌جا شروع می‌شود که تمام درختان باغ بار می‌دهند، به جز درخت گلابی و باغبان مرتب مطرح می‌کند که درخت گلابی قهر کرده است. محمود در خاطرات دوران کودکی‌اش فرو رفته و به یاد دختری به نام «میم» می‌افتد که چند سال از او بزرگ‌تر بوده و محمود او را دوست ‌داشته است. میم بزرگ می‌شود و به فرنگ می‌رود و در آن‌جا طی تصادفی جانش را از دست می‌دهد و نویسنده با دریافت این حقیقت در تنهایی خویش فرو می‌رود. شخصیت میم در فیلم به نوعی، قهرمان ذهنی قهرمان داستان است. در مرور خاطرات محمود زنی حضور دارد که در مرکز تحولات و تغییرات محمود قرار گرفته است. فیلم دارای پرداخت‌های ظریف جنسیتی است، زمانی که محمود میم را نمونه‌ای از کمال زنانگی می‌شناسد. زنی جسور، مغرور، هنرمند و آزاد و در عین حال رومانتیک و لطیف و عاشق پیشه که روی قهرمان تأثیر ‌گذاشته است. عملکرد میم به عملکرد فمینیست‌ها نزدیک است. لباس‌های گشاد، موی کوتاه، صدای بم، شیطنت‌های پسرانه، اعتراض به تلاش مادر برای شوهر دادنش، ستایش خردمندی پدر که فعال سیاسی است و قائل شدن جایگاه ویژه برای او، تماماً به نگرش و سبک آزاد میم برای زندگی دلالت می‌کند. اگرچه دید انتقادی فیلم توخالی بودن دنیای روشنفکرانه را نشانه گرفته است، اما از طرف دیگر دختری را در جامعه‌ی سنتی می‌کاود که قرار است با دیگران متفاوت باشد. کسی که در مقابل جامعه‌ی سنتی می‌تواند بایستد و ادامه بدهد، کسی که توان دزدیدن لباس نظامی عمو سرهنگ تریاکی را که به اصطلاح محمود همیشه بالای سر خانواده است دارد و در حرکتی نامتعارفانه با موهایش سبیل مردانه می‌سازد. بدون شک شخصیت میم رهیافتی فمینیستی را در بطن خود دارد، اما در پایان داستان، تصویری دیگر را به نمایش می‌گذارد، نوعی بازگشت به تصویر اسطوره‌ای از یک معشوقه‌ی احساساتی و در انتظار، بیزار از سیاست که در انتها بی‌این‌که سرانجامی بیابد زندگی را وداع می‌گوید و به طریقی قربانی می‌گردد تا به این طریق تلنگری به ذهن فراموش‌کار و خشکیده‌ی قهرمان باشد.
فیلم دختردایی گمشده با فضایی سوررئال[۱۵۳] به داستانی می‌پردازد که در آن یک گروه فیلم‌سازی به جزیره‌ای در جنوب می‌روند. بازیگر مرد (علی) آن چنان با نقشش عجین شده که واقعیت و داستان را در هم‌آمیخته و با آن یگانه شده است. داستان روایت مردی است که معشوقه‌اش (دختردایی) در دریا ناپدید شده و او در جزیره سرگردان می‌گردد تا دختردایی را بیابد. قهرمان در جستجوی زنی گمشده است که خود اذعان می‌دارد که پس از او زندگی برایش ممکن نیست. این زن در ذهن قهرمان ساحتی بت‌واره و اسطوره‌ای مضاعف یافته و عملکرد او را شکل می‌دهد. این زن تنها موجودی طفیلی و ابژه‌ای جنسی نیست، در واقع معشوقه‌ای پاک و فرشته‌وار است که تقدیس می‌شود. فیلم نه رویکردی انتقادی و نه جنسیتی و فمینیستی دارد. از کشمکش‌های میان زن و مرد در داستان‌های پیشین خبری نیست؛ گویا زن و مرد به اتحادی فراتر از محیط در درون خودشان رسیده‌اند و ماهیت یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند.
فیلم میکس به ماجرای کارگردانی می‌پردازد که قرار است فیلم جدیدش را به جشنواره‌ی فیلم فجر برساند، اما با وجود فشارهای بسیار موفق به این کار نمی‌شود و ساختار عصبی بدنش به هم می‌ریزد و کارش به جنون می‌کشد. همکاران او سعی در رساندن فیلم دارند و در نهایت فیلم با کاستی‌های مفتضحانه به جشنواره می‌رسد. در این فیلم، منشی‌صحنه از جمله‌ی همکارانی است که قصد دارند کارگردان را برای رسیدن به مقصود یاری کنند. نیروهای یاری‌کننده‌ای که به طور ناخواسته نیروهای ممانعت‌کننده هم هستند. زن در این فیلم نیز تصویری کلیشه‌ای از یک زن مدرن شهری است. زنی که احساساتی، فرصت‌طلب، مهربان و مراقب است. فیلم فاقد پرداخت‌های جنسیتی و فمینیستی است و رویکردی انتقادی نیز بدان ندارد.
فیلم مهمان مامان با مضمونی اجتماعی و طنز به مستأجران حیاط خانه‌ای در پایین شهر می‌‌پردازد که قرار است مهمان‌های مامان (عفت) به خانه‌شان بیایند. آن‌ها در این ماجرا دست به‌دست هم داده تا بتوانند به اصطلاح جلوی مهمان‌های مامان آبروداری کنند. عفت در این فیلم قهرمان داستان است، مهمان‌هایی که قرار است به خانه‌ی او بیایند و با آمدنشان کشمکش او آغاز می‌شود. عفت در این فیلم نیز تصویری اسطوره‌ای از مادری مهربان، مراقب و نگران امروزی است. فیلم فاقد پرداخت جنسیتی و فمینیستی و نیز رویکرد انتقادی است.
سنتوری فیلمی با مضمون انتقادی- اجتماعی است که به زندگی خواننده‌ای جوان به نام علی می‌پردازد که به علت ممیزی، در انتشار کاستش و نیز برگزاری کنسرت با مشکل روبرو است و در نتیجه‌ی این ناکامی‌ها و ناامیدی‌ها به اعتیاد کشیده می‌شود. هانیه همسر علی او را ترک می‌کند و پس از آن علی آواره‌ی حلبی‌آباد می‌شود. با این حال در پایان داستان علی در مرکز ترک اعتیاد موفق به ترک می‌گردد و سعی می‌کند تا دور از هیاهوی وحشت‌آور جامعه، در محیط کوچک و امن آسایشگاه باقی بماند و هنرش را به دیگران بیاموزد. هانیه همسر علی در حالی‌که در ابتدا در نقش نیروی یاری‌گر ظاهر می‌شود اما زمانی که از تغییر وضعیت علی ناامید شده، او را ترک کرده و ازدواج می‌کند. این فیلم به شخصیت و هویت هانیه تا حدودی می‌پردازد و آن را کنکاش می‌کند. هانیه تصویری از یک معشوقه است که طی کردن مسیرش در گرو انتخاب مردی است که بتواند او را تحت حمایت قرار دهد و از طریق او بتواند آرزوهایش را دنبال کند. پس هنگامی که از علی ناامید می‌شود، رو به مرد دیگری می‌آورد. دید انتقادی فیلم چندان دارای پردازش‌های جنسیتی نیست، اما باز هم جنسیت را از زبان زنی مدرن مورد پرسش قرار می‌دهد و از آن‌جا که به مسأله‌ی طلاق می‌پردازد این بار را دارد، هر چند موضع فیلم آن را به چالش نمی‌کشد.
فیلم روزهای آشنایی فیلمی اجتماعی و تقریباً مستندگونه است و به زن و شوهری می‌پردازد که خانه‌ی قدیمی‌شان در حال فروپاشی است. در همین حین آن‌ها با عده‌ای زن و مرد مسن همراه می‌شوند و به تهران‌گردی می‌روند و در این سیاحت به اهمیت حفظ بناهای قدیمی پی می­برند. در پایان، این گروه دست به‌دست هم داده و خانه‌ی کهنه را بازسازی می‌کنند. این فیلم موضعی جنسیتی و فمینیستی ندارد، زن و مرد در هماهنگی و آشتی به سر می‌برند و یکدیگر را پذیرفته‌اند. سیمین قالبی کلیشه‌ای از یک مادر مهربان و مراقب و احساساتی و نگران است. دید انتقادی فیلم متوجه اهمیت نگهداری از میراث فرهنگی است.
فیلم نارنجی‌پوش نیز دارای مضمونی اجتماعی است. فیلم به مسأله‌ی پاکیزگی شهر و خانه می‌پردازد و در این راه از عکاس جوانی بهره می‌گیرد که به رفتگری روی آورده و در ضمن با همسر نابغه‌اش که در خارج از کشور در حال تحصیل است دچار مشکل است. نهال نهاوندی همسر حامد است، او در این فیلم در ساحت ضد‌قهرمان ظاهر می‌شود و برای رفتن و نماندن با او در جدال است، اما در پایان فیلم خواسته‌هایش را تغییر می‌دهد و به نفع همسر و خانواده‌اش ایثار کرده و به خانواده و وطن باز می‌گردد. این فیلم شخصیت نهال را تا حدودی مورد بررسی قرار می‌دهد، اما محیط را از زاویه‌ی نگاه او نمی‌بیند. فیلم در واقع برسازنده‌ی دنیای مرد است. زن که در پی پیشرفت و دست‌یابی به آرزوهایش است و البته در همین حین سعی در برقراری ارتباطی صلح‌آمیز با همسر و فرزندش دارد، از جانب مرد متهم می‌شود که مادر خوبی نبوده و خانواده را قربانی خودخواهی‌هایش کرده است. دیدگاه کلی فیلم نیز از مخاطب چنین نگرشی را می‌طلبد، زمانی که نهال دادگاه را از حامد می‌بازد و قاضی اعتراض زن را بی‌دلیل تلقی می‌کند و نیز زمانی که خانم نوایی- نقش هدایت‌گر و آموزش‌گر را در فیلم بر عهده دارد- او را دعوت به ایثارگری و بازگشت به خانه و خانواده می‌کند. زن باید بپذیرد مادر و همسر خوبی نیست و نبوده است، چون از عشق همسرش سرباز زده و فرزندش را نادیده گرفته است. پس با عذاب وجدانی که از سوی جمع به او تحمیل شده رو به روست؛ کسی با او همراه نیست و همه با قهرمان عاشق خانواده و وطن همراه و همدل‌اند. نهال باید تغییر کند و می‌کند، اما برخلاف فیلم‌های گذشته‌ی مهرجویی، او زنی است که به خانواده برمی‌گردد، خانوده‌ای که نه تنها در آخرین لحظات قصد رها کردنش را نداشته ، بلکه خواستار همراهی آن‌ها با خودش بوده است. اما نهال علاقه‌ی همسر و خانواده را بر علایق و آرزوهای خود مقدم می‌شمارد. بنابراین حتی اگر این رویکرد فیلم را نوعی بیزاری از افراطی‌گری‌های فمینیستی درنظر بگیریم، اما عملکرد نهال را به هیچ‌وجه نمی‌توان رادیکال تلقی کرد. این فیلم دارای رویکردی ضدفمینسیتی است که عامدانه فمینیسم و تلاش اولیه‌ی زنان یعنی ارتقای سطح آموزشی خود جهت بهبود وضعیت‌شان را مورد حمله قرار داده و آن‌ها را به بازگشت به محیط امن و عاشقانه‌ی خانواده دعوت کرده و با تقدیس نقش مادرانگی و نیز ایده‌آل ساختن آن خواستار احیای مجدد آن شده است. زن در این فیلم تصویری اسطوره ای ندارد، عصیان‌گر و پرسش‌گر است و وضعیت موجود را نقد و برای تغییر آن تلاش می‌کند، اما در نهایت برای پذیرفتن تصویری سنتی از خود به‌عنوان همسر و مادری ایده‌آل در چارچوب خانواده ترغیب می‌شود.
۵-۴-۳- تعیین فیلم فمینیستی
در تعیین فیلم فمینیستی سه شاخص تعیین شده است:
نخست آن‌که موضوع عمده‌ی فیلم موقعیت و تجربه‌های زنان در جامعه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:13:00 ب.ظ ]




۱٫تعجب : در اثر حوادث ورویدادهای ناگهانی مانند رعد و برق ، طوفان و دیدن یک دوست قدیمی بوجود می اید. ۲٫ترس : هشدارهای هیجانی است و هنگامی بوجود می اید که در معرض اسیب های جسمی یا روانی قرار بگیریم ۳٫خشم : در اثر عدم تحقق هدف و خواسته ها شکل می گیرد. ۴٫انزجار : عامل این هیجان عدم پذیرش و مطرود شدن است. ۵٫اندازه : منفی ترین و ازار دهنده ترین هیجان است و علت ان شکست و جدایی است . .(پالت چیک[۷۲] به نقل آقایار وشریفی ،۱۳۸۶).

محاسن هیجان های مثبت و منفی

فریجد اولازاروس[۷۳] معتقدند که :هیجانهای مثبت دایره تفکر و عمل ادمی را وسعت می بخشد ، این بدین معناست که ادمی را در فشار می گذارند تا به شیوه های خاصی عمل کند .هنگام خشم بجنگد ، هنگام ترس بگریزند یا هنگام نفرت ابراز انزجار کند .هیجانهای مثبت منابع شخصی می افرینند ، هرچند هیجانها معمولاً دیر پا نیستند کوتاه مدت و زود گذرند ، لیکن می توانند اثرات دراز مدت و طولانی بر ادمی بگذارند هیجانها در در زمره توانهای سازگاری تکاملی هستند ارزش سازگاری هیجانهای مثبت در گسترش و ساختن است .هیجانهای منفی ما را برمی انگیزند ، هر هیجان منفی نقش مهمی بازی می کند ،مثلاً ترس واضطراب بی اندازه مفید هستند . اگر ترس نبود بی مهابا به وسط خیابان پر از ماشین تندرو می دویدیم .احساسات منفی به ما اطلاعات می دهند .این هیجانها خیلی بیشتر از احساست مثبت ، اطلاعات در بر دارند .هیجانهای منفی فراوانی از قبیل ترس ، خشم ،اندازه بیزاری ،شرمساری و غیره وجود دارد که هر کدام از اینها اطلاعات خاصی را نشان می دهند . هیجانهای منفی به یادگیری کمک می رسانند. (اتکینسون و همکاران،ترجمه:براهنی و همکاران، ۱۳۸۵).
سرچشمه هیجانات
هیجانها در مغز به ویژه سیستم لیمبیک شکل می گیرند .سیستم لیمبیک ساختار کوچکی دارد که وسط مغز پایین تر از مرکز یا ساقه مغز و بالاتر از مرکز قشر مخ قرار دارد .ساقه مغز، هوشیاری را کنترل و تحریک می کند و پیامهای حسی را از طریق دستگاه لیمبیک به قشر مخ ارسال می کند .بیشترین افکار و یادگیری ها در قشر مخ شکل می گیرند.حافظه نقش مهمی در یادگیری دارد و دستگاه لیمبیک را درگیر می کند (برادبری و گریوز، ترجمه گنجی ، ۱۳۸۴) دستگاه لیمبیک هیجانها و رفتارها را تفسیرو جهت می دهد.خانم پرسیلیا وایل[۷۴] ،کارشناسی در زمینه یادگیری هیجانها اینگونه بیان می کند که : وقتی کلید برق خاموش است ، سیستم غیر فعال است و فقط توان بالقوه یادگیری در ان وجود دارد . وقتی کلید برق روشن باشد مسیر یادگیری باز است.وقتی دستگاه لیمبیک اطلاعات حسی را تفسیر و برای پردازش به قشر مخ ارسال می کند ، در این حالت مجموعه ای از هماهنگی های هیجانی از دریافتهای اطلاعاتی و ارسال ان به قشر مخ برای پردازش صورت می گیرد.اگر دستگاه لیمبیک اطلاعات را مثبت ، تفسیر و ارسال کند پیام می تواند هدف را منتقل و رفتار را به سمت یک هدف سوق و هدایت دهد.وقتی این عمل اتفاق می افتد مشوقی برای فعالیت می شود و فکر کردن و یادگیری ارتقا می یابد در مقابل وقتی تفسیر اطلاعات منفی باشد ، کلید برق خاموش می شود و اندیشیدن و یادگیری متوقف می شود .سیستم تفسیر و برداشت اطلاعات حسی بر مبنای حافظه فرد و واکنش سریع را حوادث جاری صورت می گیرد.هر چه حافظه فرد واکنش او نسبت به حوادث جاری (وضعیت هیجانی )مثبت تر باشد، یادگیری بهتر انجام می شود و بر عکس حالت هیجانی منفی مانند خشم بر یادگیری و انگیزش اثر منفی دارد (آقایار و شریفی ،۱۳۸۶).
پایان نامه - مقاله - پروژه
طرح فیزیولوژیکی هیجان و هوش هیجانی
خصوصیات هوش هیجانی بیانگر کارکرد مدارهای کورتیکال و سابکورتیکال است. خصوصیاتی که آمیگدار و ساختارهای مربوط را به مناطق پری فرانتال متصل می کند. مطالعات کالبد شکافی بر روی کودکان و نوجوان نشان می دهد که مناطق پری فرنتال که تظاهرات و مهارت های هیجان را تعدیل می کند آخرین قسمتهای مغزند که به بلوغ آناتومی می رسند. این قسمت ها در حدود سن ۱۵ تا ۱۶ سالگی به رشد کامل می رسند. یعنی اینکه مغز از طریق تجارب مکرر شکل می گیرد. این تجارب ارتباطات عصبی همتراز را تقویت می کنند و موارد کم مصرفتر را تضعیف میکند. یافته های مربوط به رشد مداربندی پری فرانتال برای تجدید هیجانات، پنجرهای را به روی روش های کمک به کودکان برای یادگیری بهترین عادات هوش هیجانی می گشاید چنانچه یک کودک عادت خودگردانی[۷۵] هیجانی، همدلی، نظارت های هیجانی و مانند اینها را بیاموزد می توان ادعا کرد نیاز او به آموزش درمانی (مانند روان درمانی) در مراحل بعدی زندگی تقلیل می یابد(گلمن ، ۱۹۹۸).
کارکردهای اجتماعی هیجانات
هیجانها علاوه بر اینکه سازگاری فرد را با محیط فیزیکی آسان می کند، سازگاری وی با محیط اجتماعی را نیز آسان میسازند. کارول ایزارد (۱۹۸۹) فهرستی از کارکردهای اجتماعی هیجانها را ارائه می دهد که درباره چهار مورد از آنها به بحث پرداخته است. او معتقد است جلوه های هیجانی (۱) انتقال حالتهای احساس را آسان میسازد، (۲) چگونگی پاسخدهی دیگران به ما را تنظیم میکنند، (۳) تعامل اجتماعی را آسان می کنند، (۴) رفتار اجتماعی را ترغیب می نماید.
عاطفه مثبت، رفتار اجتماعی را آسان می کند: مردم تحت تأثیر عاطفه مثبت، به نحو چشمگیری با احتمال بیشتری، اجتماعی هستند. یعنی، مردم آمیزترند، حس همکاری بیشتری دارند و به حال دیگران مفیدترند (ریو، ترجمه: سید محمدی، ۱۳۸۶)

هوش هیجانی و مؤلفه های آن

از نظرگلمن (۱۹۹۵) مهمترین مولفه های هوش هیجانی عبارتند از ۱- خود آگاهی ، ۲- خود کنترلی یا مدیریت خود، ۳-هوشیاری اجتماعی یا توانایی همدلی ، ۴- مهارت های اجتماعی،۵- خود انگیزی(گلمن ۱۹۹۵، ترجمه: پارسا، ۱۳۸۰).
خودآگاهی
در اولین نگاه ممکن است چنین به نظر آید که احساسات ما روشن و آشکارند، با تفکر و یادآوری بیشتر ، لحظاتی را به یاد میآوریم که نسبت به احساس واقعی خودمان درباره چیزی واقعی بی خبر بودیم و بعداً نسبت به آن هوشیار شده ایم. روانشناسان برای اشاره به فرایند آگاهی داشتن از فکر از عبارت فراشناخت[۷۶] استفاده می کنند و عبارت فراخلق[۷۷] را به معنای آگاهی نسبت به عواطف خود به کار می برند.گلمن عبارت خود آگاهی را برای تشریح توجه مداوم فرد به حالات درونی خود ترجیح می دهد.
خودکنترلی با مدیریت خود
در واقع کنترل هیجان های درمانده کننده، کلید بهزیستی عاطفی است، موارد افراطی- یعنی هیجان هایی که شدت زیادی پیدا می کنند یا مدت مدیدی به طول می انجامند- ثبات روحی ما را تحلیل می برند. لازم نیست برای احساس رضایت کردن از احساسات ناخوشایند دوری کنیم، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرب بدون کنترل، جانشین تمام حالت های روحی خوشایند گردند.
خودانگیزی:
از نظر گلمن خودانگیزی زبان سائق پیشرفت می باشد و کوششی است در جهت رسیدن به حدمطلوبی از فضیلت، افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهای خود نتیجه محور هستند و سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردهای وجود دارد. این افراد اهداف چالش برانگیز را خیلی سریع مرتب و میزان مخاطرات آنها را حساب می کنند و اطلاعات و راهبردهایی را به کار می گیرند که باعث کاهش عدم اطمینان آنها و افزایش عملکرد آنها شود. این افراد خیلی سریع یاد می گیرند که چگونه بازده کاری خود را افزایش دهندو خیلی سریع با اهداف گروه یا سازمان سازگار شوند. این افراد همیشه انتقاد شدید ولی سازنده در گروه از خود نشان می دهند، موقعیت آنها در گروه طوری است که مدیران همیشه از توانائی های آنها حساب می برند. این افراد همیشه به توانائی های خود اعتماد دارند و همیشه نسبت به آینده امیدوارند.
هوشیاری اجتماعی (همدلی):
عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه های غیر از بیان مستقیم ابراز می شود توانایی دریافت کانالهای غیرکلامی، کلید درک احساسات دیگران است، یعنی لحن کلام، حالت های بدنی ، حالت های چهره و امثال آن، شکست در دریافت احساسات دیگران ، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و شکستی اندوهبار در معنای انسانیت است. در تمام ارتباط ها ، سر منشأ اهمیت دادن به دیگران هماهنگی عاطفی و توانایی همدلی کردن با آنان است.
هوشیاری اجتماعی (همدلی) عبارتست از: درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران و به کارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند (به نقل از همان منبع).

مهارت های اجتماعی:

ما در هر رویارویی با دیگران علائم عاطفی را ارسال می کنیم، و این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر می گذارند. هر قدر از نظر اجتماعی زیرک تر باشیم، بر علائم ارسالی خود، کنترل بیشتری خواهیم داشت. هر چه باشد، آداب دانی در جامعه، وسیله ای است برای حصول اطمینان از اینکه هیچ رخنه ای در روابط عاطفی افراد به وجود نمی آید تا ارتباط میان آنها را سست کند. هوش هیجانی اداره صحیح این تبادلات را در بر میگیرد؛ عبارت های «محبوب» و «مجذوب کننده» را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آنها باشیم که مهارت های عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که می توانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی ارزشمندی را در اختیار دارند. دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته باشند به آنان رجوع می کنند (گلمن ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۰).

مدلهای هوش هیجانی

مدل سالووی و مایر
اصطلاح هوش هیجانی در سال ۱۹۹۰ از سالووی و مایر، به عنوان شکلی از هوش مطرح شد.انها هوش هیجانی را شکلی از هوش دانستند و آن را اینگونه تعریف کردند توانایی شناسایی و بیان احساسات و هیجانات خود و دیگران و تمایز بین انها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال فرد (چرنیس[۷۸] ، ۲۰۰۰) الگوی اولیه انها از هوش هیجانی شامل ۳ حیطه یا گستره از توانایی ها می باشد:

 

    1. ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیر کلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فردی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.

 

    1. تنظیم هیجان در خود و دیگران: به این معنا که فرد تجربه فرا خلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معناست که فرد قادر به داشتن تعامل موثر با دیگران می باشد

 

    1. استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل ومساله گشایی است (احدی، ۱۳۸۶ ). از انجا که در تعریف فوق عوامل خوداگاهی هیجانی و همدردی مد نظر قرار گرفته، (مایرو و سالووی) این بحث را مطرح کردند که این تعریف بر( تفکر در مورد احساسات) تاکید ناکافی دارند انها یک تعریف تجدید نظر شده پیجیده تری را مطرح کردند که چهار شاخه یا مولفه مرکزی سازه را شامل می شود:

 

شاخه اول : برداشت و اظهارهیجان ادراک ، ارزیابی و بیان هیجان توانایی دریافت و مشاهده احساسات در چهره ها ، تصاویر، تن صداها و مصنوعات فرهنگی و همچنین شامل توانایی تشخیصی احساسات و هیجانات اشخاص می دانند انها مشاهده دریافت احساسات را مهمترین شکل هوش هیجانی بیان می دارند که تمام مراحل دیگر اطلاعات احساسی را در بر می گیرد .به طوری که هوش هیجانی بدون شاخه اول نمی تواند شروع شود.
شاخه دوم : تسهیل تفکر به وسیله هیجان : در مفهوم ، به کارگیری هیجانها به عنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل مساله : توانایی بهره گیری از هیجانات در اسان سازی تفکر از جمله ربط دادن دقیق هیجانات به سایر احساسات ،و استفاده از هیجانات برای ارتقاء و اندیشه را شامل می شود .
شاخه سوم : فهم و درک هیجانی : که در برگیرنده پردازش اتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مساله است . اظهار می دارد که شاخه سوم توانایی درک و شناخت هیجانات و سلسله های هیجانی است و اینکه چگونه هیجانات و عواطف از یک حالت به حالت دیگر در می ایند. این توانایی شامل مهارتهایی از قبیل تمرکز ، تشخیص هیجان ها از یکدیگر (مثلاً تمیز دادن میان دوست داشتن و عشق ورزیدن ) فهم ترکیب پیچیده ای از احساسات است .نمونه ای از این مهارتها فهم این مطلب است که خشم اغلب منجر به خجالت می شود و از دست دادن همراه با غم است .
شاخه چهارم : مدیریت یا تنظیم هیجانها : توانایی عمومی تسهیل و هدایت هیجانها در جهت حمایت از یک هدف اجتماعی است . در این شاخه مهارتهایی مطرح می شوند که امکان برخورد گزینشی با هیجانات را به افراد می دهند.به عبارت دیگر به انها امکان می دهند تا هیجان ها را در خود ودیگران نظارت و مدیریت کنند.سالووی وگراول (۲۰۰۵ ) شاخه چهارم را شامل توانایی به قانون و نظم در اوردن احساسات هم در خود و هم در دیگران می دانند مثلاً زمانی که افراد وقت کوتاهی دارند دستپاچه می شوند و کنترل خود را از دست می دهند بنابراین یک فرد با هوش هیجانی بالا می تواند به شدت هیجانات را کنترل کند و انها را برای دستیابی به اهداف خود تحت هدایت در اورد)مایرو و سالووی به نقل از شفیعی تبار، ۱۳۸۵).
مدل هوش هیجانی بار-اون
یکی دیگر از نظریه پردازان مدلهای هوش هیجانی بار-اون است .هوش هیجانی به وسیله بار-اون به این صورت تعریف شده است :یک دسته از مهارتها، استعدادها، و توانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد (عرفان منش، ۱۳۸۶)مدل بار-اون یک فرایند است تا یک برون داد یا راندمان (پینز ، ۲۰۰۶)این مدل همچنین فرایند مدار است تا نتیجه مدار، در این مدل هوش هیجانی و مهارتهای هیجانی طی زمان رشد می کنند . طی زندگی تغییر می کنند و می توان با اموزش و برنامه های اصلاحی مانند تکنیک های درمانی ان را بهبود بخشید.بار-ان برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰ موضوع هوش هیجانی را مطرح کرد و در همان سال شروع به تهیه و تدوین پرسشنامه هوش هیجانی کرد .او در سال ۱۹۹۷ موفق به تهیه پرسشنامه ای برای سنجش هوش هیجانی شد.(احدی ،۱۳۸۶ )) .بار-ان به نقل علی زاده ،۱۳۸۵) هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و ان را با سلامت عاطفی و در مجموع سلامت روانی افراد مرتبط می داند.از دیدگاه وی هوش هیجانی را می توان با پنج مولفه و ۱۴ عامل تشریح کرد. مولفه های این مفهوم شامل :الف.مولفه درون فردی شامل:)خوداگاهی هیجانی:توانایی برای فهم و بازشناسی احساسات شخصی .قاطعیت:توانایی برای بیان احساسات، باورها،افکار و دفاع از حقایق شخصی به شیوه غیر تخریبی ( مفید ) .عزت نفس: توانایی احترام و پذیرش خویشتن .خود شکوفایی: توانایی شکوفا ساختن ظرفیتهای بالقوه شخصی .استقلال:توانایی برای خود راهبر شدن ( هدایت خویشتن) و خود کنترلی در فکر کردن و فعالیتها و ازاد بودن از وابستگی هیجانی .(ب.مولفه های میان فردی شامل:)همدلی:توانایی اگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به انها .روابط بین فردی:توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی و صمیمیت ، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود .مسئولیت اجتماعی:توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری موثر و سازنده در گروه(.
ج.مولفه های سازگاری شامل: )واقع گرایی(ازمون واقعیت):یعنی توانایی ارتباط میان انچه عیناً تجربه می شود با انچه عیناً وجود دارد،سنجش میزان ارتباط واقعیت،شامل تحقیق در مورد شواهد عینی برای تایید،توجیه و اثبات احساسات ،ادراکات و اندیشه ها است.حل مساله:توانایی شناسایی و تعریف مشکلات و یافتن راه حلهای موثربرای آن.
د.مولفه های خلق و خوی عمومی شامل ):خوش بینی :توانایی روشن دیدن زندگی و داشتن نگرش مثبت به هنگام بدشانسی که حاکی از امید به زندگی و رویکرد مثبت به ان است.شادمانی:توانایی رضایت از زندگی ، لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی و توانایی لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی وتوانایی لذت بردن از زندگی است.(
و: مولفه های تنیدگی شامل: تحمل استرس یا تنیدگی : توانایی برای مقاومت در برابر حوادث دردناک و موقعیتهای تنش زا .کنترل تکانه:توانایی برای مقاومت یا به تاخیر انداختن یک تکانه ، کشاننده وسوسه انگیز. (احدی ، ۱۳۸۶).
مدل هوش هیجانی گلمن
تعریف گلمن روانشناس امریکایی (۱۹۹۵)، از هوش هیجانی بدین صورت است که دو شیوه متفاوت از اگاهی ودانستن را بیان می کند :شیوه عقلانی و شیوه هیجانی و زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل کارکرد هر دو عامل می داند. او معتقد است به جای نادیده گرفتن هیجانات ، شخص باید بطور هوشمندانه با انها مواجه شود ؛ تنها با هوش هیجانی می توان خود را برای پایداری در مقابله با ناکامی برانگیخت . حالات روحی و خلق و خوی خود را تنظیم کرد و ارضای نیاز به تعویق انداخت و از غرق شدن تفکر در مسائل نارحت کننده اجتناب کرد یا با دیگران همدلی نمود (ابراهیمی، ۱۳۸۳ )گلمن هوش هیجانی را اینگونه تعریف می کند : (توانایی شناخت احساسات خود ودیگران برای ایجاد انگیزه در خودمان و ارتباطاتمان) هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی است هم بیرونی : عناصر درونی: میزان خوداگاهی، خودانگاره، احساس استقلال و ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت است.عناصر بیرونی: روابط بین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت می شود .همچنین هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات هیجانی و توانایی مقابله با استرس و تکانه ها می شود (احدی، ۱۳۸۶ ). هوش هیجانی را از هوش عقلی جدا کرده و به نظر او هوش هیجانی شیوه بهتر هوش عقلی را از طریق خود کنترلی ، اشتیاق و پشتکار و خود انگیزی شکل می دهد.گلمن می گوید : هوش هیجانی یعنی توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی ترین احساسات دیگران و رفتار ارام و سنجیده در روابط انسانی و خلاصه همانطور که ارسطو گفته است : مهارت در بموقع عصبانی شدن در حدود و اندازه معقول ، در زمان مناسب و با دلیل موجه، به عبارت دیگر کسی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است می تواند به خوبی احساسات خود را مهار کرده و انها را به شکل مناسب بیان کند . چنین فردی به دلیل داشتن احساس همدلی بالا و کنترل مناسب بر هیجانات خود در روابط بین فردی موفق تر است و در نتیجه از امکانات و موقعیتهای بهتری در زندگی برخوردار می شود. از نظر گلمن هوش هیجانی به پنج حوزه زیر تقسیم می شود .۱٫ خوداگاهی : توانایی فرد در درک و اگاه بودن از احساسات دیگران.

 

    1. کنترل هیجانات : این مهارت به افراد کمک می کند تا از یک راه مناسب اجتماعی به اهداف خود برسد .

 

۳٫خود انگیختگی : به افراد کمک می کند که از احساسات خود برای دستیابی به اهداف استفاده نمایند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ب.ظ ]




همیشه دوست داشته ام همان فعالیت های تفریحی را که والدینم انجام می دهند دنبال کنم و هرگز بطور جدی چیز دیگری را درنظر نداشته ام.

 

۲٫۸۳

 

۱٫۲۹

 

۴۵٫۶

 

 

 

بعد از آزمایش شمار زیادی از فعالیت های تفریحی نوع معدودی از آنها را چنین یافته ام که انجام آنها تنهایی یا با دوستان برایم لذت بخش است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

۴٫۰۵

 

۱٫۰۹

 

۲۶٫۹

 

 

 

شمار زیادی از فعالیت های تفریحی را آزمایش کرده ام به قصد آنکه بالاخره چندتای آنها را انتخاب کنم و در آینده بتوانم از آنها لذت ببرم.

 

۳٫۷۹

 

۱٫۱۶

 

۳۰٫۶

 

 

 

تمام ارجحیت های تفریحی را از پدر و مادرم کسب کرده ام و هرگز به فعالیت تفریحی دیگری روی نیاورده ام.

 

۲٫۸۳

 

۱٫۲۲

 

۴۳٫۱

 

 

 

میانگین گویهی « گاهی اوقات به دعوت دیگران در فعالیت های تفریحی شرکت می کنم و خوشم می آید ولی به ندرت خودم برای چنین کاری پیشقدم می شوم» ۸۳/۳(یعنی در حدزیاد) با انحراف معیار ۲۱/۱است. ضریب پراکندگی ۶/۳۱درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری همگن (شبیه به هم)داشتهاست.
میانگین گویهی « درحالیکه هنوز یک فعالیت تفریحی را که واقعاً پایبند آن باشم انتخاب نکرده ام. فعالیت های تفریحی مختلف را تجربه می کنم تا ببینم به کدامیک علاقمند می شوم» ۸۳/۳(یعنی در حدزیاد) با انحراف معیار ۱۸/۱است. ضریب پراکندگی ۸/۳۰درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری همگن (شبیه به هم)داشتهاست.
میانگین گویهی « یک یا چند فعالیت تفریحی را از میان فعالیت های ممکن انتخاب کرده ام که به صورت منظم اوقات فراغت خود را در انها بگذرانم. و از این انتخاب خود راضی هستم» ۹۵/۳(یعنی در حدزیاد) با انحراف معیار ۱۷/۱است. ضریب پراکندگی ۶/۲۹درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری همگن (شبیه به هم)داشتهاست.
میانگین گویهی « گاهی اوقات در فعالیت های مربوط به اوقات فراغت شرکت می کنم اما واقعاً در خودم نیاز به پی گیری منظم یک فعالیت را احساس نمی کنم» ۴۰/۳(یعنی بیشتر از متوسط) با انحراف معیار ۱۷/۱است. ضریب پراکندگی ۴/۳۴درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری باهمگنی متوسط داشتهاست.
میانگین گویهی « همیشه دوست داشته ام همان فعالیت های تفریحی را که والدینم انجام می دهند دنبال کنم و هرگز بطور جدی چیز دیگری را درنظر نداشته ام» ۸۳/۲(یعنی درحد متوسط) با انحراف معیار ۲۹/۱است. ضریب پراکندگی ۶/۴۵درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری باهمگنی متوسط داشتهاست.
میانگین گویهی « بعد از آزمایش شمار زیادی از فعالیت های تفریحی نوع معدودی از آنها را چنین یافته ام که انجام آنها تنهایی یا با دوستان برایم لذت بخش است» ۰۵/۴(یعنی زیاد) با انحراف معیار ۰۹/۱است. ضریب پراکندگی ۹/۲۶درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری همگن (شبیه به هم)داشتهاست.
میانگین گویهی « شمار زیادی از فعالیت های تفریحی را آزمایش کرده ام به قصد آنکه بالاخره چندتای آنها را انتخاب کنم و در آینده بتوانم از آنها لذت ببرم» ۷۹/۳(یعنی درحدزیاد) با انحراف معیار ۱۶/۱است. ضریب پراکندگی ۶/۳۰درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری همگن داشتهاست.
میانگین گویهی « تمام ارجحیت های تفریحی را از پدر و مادرم کسب کردهام و هرگز به فعالیت تفریحی دیگری روی نیاوردهام» ۸۳/۲(یعنی درحدمتوسط) با انحراف معیار ۲۲/۱است. ضریب پراکندگی ۱/۴۳درصد به دست آمده که میتوان گفت نمونه در این موردتقریبا نظری باهمگنی متوسط داشتهاست.

هویت خانوادگی:

 

 

جدول۴-۷ : شاخص های توصیفی مولفه هویت خانوادگی

 

 

 

 

 

میانگین

 

انحراف معیار

 

ضریب پراکندگی

 

 

 

باورهای من درمورد خانواه ام از عقاید پدر و مادرم نشأت می گیرد.

 

۳٫۴۲

 

۱٫۲۲

 

۳۵٫۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ب.ظ ]




کمران و همکاران (۲۰۰۸) در تحقیقی رابطه مدیریت سود وتغییر حسابرس را بااین سوال که آیا الزام تغییر حسابرس باعث ارتقای کیفیت حسابرسی میشود، بررسی نمودند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که در وضعیت داوطلبانه بودن تغییر حسابرس، تغییر باعث افزایش کیفیت حسابرسی میشود و تا زمانی که تغییر حسابرس اجباری است، کاهش کیفیت حسابرسی را به دنبال دارد. ژانگ و همکاران (۲۰۱۰) با بررسی اثرات تغییر سهامداران اصلی و مدیریت بر تغییرات حسابرس نشان دادند که تغییرات مدیریت، و نه تغییرات سهامداران اصلی، منجر به تغییرات حسابرس میشود.
گیگر و راقوناندان (۲۰۰۲) به این نتیجه دست یافتند که حسابرسان در سالهای اولیه ارتباط کاری، به صاحبکارانی گزارش مقبول ارائه می کنند که خطر ورشکستگی آنها را تهدید نمی کند. از طرف دیگر مایرز و همکاران (۲۰۰۳) به این نتیجه رسیدند که همزمان با افزایش دوره تصدی حسابرس، آنان محدودیت های بیشتری را برای درج اقلام تعهدی اختیاری و جاری اعمال می کنند که مدیران اجازه استفاده از آنها را دارند در نهایت نتایج نشان داد که چرخش اختیاری موسسات حسابرسی تاثیر معکوسی بر کیفیت حسابرسی دارد، زیرا حسابرسان در سالهای اولیه حسابرسی در راستای حفظ تمایلات مدیران کار می کنند و کیفیت حسابرسی در این سال ها پائین است.
پایان نامه - مقاله
کری و سیمنت (۲۰۰۶) اثرات دوره تصدی حسابرسان در شرکت صاحبکار را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که کیفیت حسابرسی با افزایش دوره تصدی حسابرس در شرکت صاحبکار کاهش می یابد. نتیجه تحقیق آن ها نشان می دهد که بیطرفی حسابرسان به واسطه روابط بلندمدت با صاحبکار کاهش می یابد. در مقابل، چن و همکاران (۲۰۰۸) به شواهدی در این خصوص در تایوان دست نیافتند
لنکس (۲۰۰۰) در یافت که تغییر حسابرس موجب تغییر در متن گزارش حسابرسی خواهد شد.در تحقیقی دیگر که توسط وو و کو[۵۶] (۲۰۰۱) تحت عنوان بررسی عوامل مرتبط با تغییر حسابرس در سنگاپور انجام شده نتایج تحقیق مذکور حاکی از وجود ارتباط مستقیم بین اهرم مالی و تغییر حسابرسی، عدم ارتباط بین اهرم مالی شرکت و تغییر حسابرس به سطح حسابرسی با کیفیت بالاتر و عدم ارتباط وضعیت مالی شرکت ها با تغییر حسابرس می باشد. وو چای کو(۲۰۰۱) به بررسی رابطه بین تغییر در مدیریت و تغییر در حسابرس می پردازد. نتایج نشان داد که تغییر در مدیریت تاثیری مثبت بر تغییر در حسابرس دارد.
اسماعیل[۵۷] و همکاران (۲۰۰۸) در یک تحقیق درباره تعیین عوامل تاثیرگذار بر تغییر حسابرس در کشور مالزی دریافتند که از میان متغیرهای تغییر مدیریت، تغییر در ریاست کمیته حسابرسی، تغییر نام شرکت، صدور گزارش حسابرسی غیر مقبول در سال قبل از تغییر حسابرس، تغییر مالکیت، تغییر در حق الزحمه حسابرسی، مدت زمانی که حسابرس ، حسابرسی شرکت را به عهده داشته است، سطح نقدینگی شرکت، ریسک مالی شرکت (نسبت اهرمی)، رشد فروش و سودآوری شرکت در میان شرکت های پذیرفته شده در تابلوی دوم بورس اوراق بهادار کوآلا لامپور تنها متغیرهای نسبت اهرمی، رشد فروش ، حق الزحمه حسابرسی و مدت زمانی که حسابرس حسابرسی شرکت را به عهده داشته است، از عوامل تعیین کننده تغییر حسابرس می باشد.
مارتینز و مندز[۵۸] (۲۰۱۰) به بررسی ارتباط بین تغییر حسابرس و مدیریت سود شرکت ها در بورس کشور برزیل پرداختند. آنها با بکارگیری روش اقلام تعهدی سرمایه در گردش (AWCA)، اثرات تغییر حسابرس را بر روی مدیریت سود با تمرکز بر روی دلیل تغییر حسابرس(اجباری یا اختیاری) تجزیه و تحلیل کردند. نتایج مبین این مطلب بود که ارتباط معناداری بین تغییر حسابرس و مدیریت سود شرکت ها وجود ندارد.
۲-۴-۲) پژوهش های داخلی
رضازاده و همکاران (۱۳۸۶) عوامل مؤثر بر تغییر حسابرسان در شرکتهای ایرانی را مورد بررسی قرار دادند. نمونه مورد مطالعه شامل ۷۴ شرکت مشتمل بر دو گروه ۳۷ شرکتی با تغییر حسابرس و بدون تغییر حسابرس طی سال ۱۳۸۱ بود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که حق الزحمه حسابرسی، کیفیت کار حسابرسان، تغییر ترکیب مدیران شرکت و اندازه شرکتهای مورد بررسی، بر تغییر حسابرسان تأثیر مثبت و معنی داری دارد.
حدادی و همکاران (۱۳۹۱) طی تحقیقی به بررسی رابطه بین مدیریت سود و تغییر حسابرسی پرداختند. جامعه آماری مورد مطالعه ۷۲ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۸ انتخاب و برای آزمون فرضیه های تحقیق از رگرسیون لجستیک استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین مدیریت سود و تغییر حسابرسی، رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بین مدیریت سود و دوره تصدی گری حسابرس (دوره تداوم حسابرس) و مدیریت سود و تجربه حسابرس ارتباط وجود دارد.
روحی و ایمان زاده (۱۳۸۸) به بررسی دلایل تغییر حسابرس پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که حق الزحمه حسابرسی، کیفیت حسابرس، تغییر مدیران شرکت، اندازه شرکت و نرخ بازگشت سرمایه بر تغییر حسابرس از سوی شرکت ها تاثیرگذار است.
حساس یگانه و جعفری (۱۳۸۸) طی پژوهشی به بررسی تغییر موسسات حسابرسی بر کیفیت گزارش حسابرسی پرداختند. کیفیت حسابرسی حاصل جمع شایستگی (توانایی کشف اشتباهات) و استقلال حسابرسان (انگیزه گزارش موارد کشف شده) برای ۱۶۷ شرکت بین سالهای ۱۳۸۵ لغایت ۱۳۸۷ می باشد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده نشان می دهد که تغییر موسسات حسابرسی موجب افزایش کیفیت حسابرسی نمی شود.
زارعی مروج (۱۳۸۴) تحقیقی با عنوان شناسایی عوامل موثر بر تغییر حسابرس در ایران انجام داد و به این نتیجه رسید که حق الزحمه حسابرسی، کیفیت کارحسابرس، تغییر مدیران شرکت، اندازه شرکت در سطح اطمینان ۹۵ درصد بر تغییرحسابرسان از سوی شرکتها تاثیر دارد.
پوربهبهانی (۱۳۸۷) در تحقیقی به بررسی رابطه حسابرس-صاحبکار با تاکید بر مدت تصدی حسابرس و تغییر حسابرس در ایران پرداختند. تحقیق ایشان نشان می دهد که تغییر حسابرس با اندازه حسابرس، اندازه صاحبکار و وضعیت مالی صاحبکار دارای رابطه معنادار بوده ولی فاقد رابطه معنادار با رشد صاحبکار است. همچنین افزایش مدت تصدی حسابرسی باعث بهبود حسابرسی بین موسسات حسابرسی کوچک می گردد.
باقرآبادی و طیبی (۱۳۹۰) به بررسی اثر تغییر حسابرس مستقل در شرکت‌های بورسی پرداختند، یافته ها نشان داد که تغییر اختیاری حسابرس طی دوره تحقیق (۱۳۸۳-۱۳۸۷) در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با مدیریت سود شرکت‌ها دارای رابطه معناداری نمی‌باشد. لذا می‌توان نتیجه گرفت در ایران، عوامل دیگری زمینه ساز تغییر حسابرس در شرکت‌ها می‌باشند.
بولو و همکاران (۱۳۸۹) رابطه میان تغییر حسابرس مستقل و شفافیت اطلاعاتی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی نمودند. آنها نشان دادند که تغییر حسابرس مستقل هیچ تاثیری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها ندارد.
کرمی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی رابطه بین دوره تصدی حسابرسی(تغییر حسابرس) و مدیریت سود در ۱۳۳ شرکت از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای ۱۳۷۹ لغایت ۱۳۸۵ پرداختند. نتایج نشان داد که با افزایش دوره تصدی حسابرس و عدم تغییر حسابرس، انعطاف پذیری مدیریت در استفاده از اقلام تعهدی اختیاری افزایش و مدیران از این مدیریت سود برای اهداف منفی استفاده می کنند لذا وجود رابطه طولانی مدت میان صاحبکار و حسابرس و عدم تغییر حسابرس، باعث افزایش انعطاف پذیری مدیریت در استفاده از اقلام تعهدی اختیاری میگردد، اما این استفاده بیشتر برای کاهش سود (محافظه کارانه) است.
کاشانی پور و همکاران (۱۳۹۱) به بررسی رابطه بین دوره تصدی حسابرس و تغییر حسابرس را با اقلام تعهدی اختیاری پرداختند. جامعه آماری پژوهش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار بوده که بر اساس شرایط در نظر گرفته شده برای انتخاب نمونه، ۲۶۰ سال-شرکت طی دوره ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹ انتخاب گردید. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تجزیه و تحلیل پانلی استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه پژوهش نشان می دهد که بین اقلام تعهدی اختیاری و دوره تصدی حسابرس در کلیه شرکت های مورد مطالعه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، لذا تغییر موسسات حسابرسی منجر به کاهش اقلام تعهدی و افزایش کیفیت حسابرسی نمی گردد.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
۳-۱) مقدمه
پژوهش علمی یک کوشش نظام دار برای پاسخ دادن به پرسش هاست و ساختار آن متکی بر یک نظام منطقی که همانا روش علمی نامیده می شود، قرار دارد. توجه پژوهشگری که از آمار استفاده می کند تنها به محاسبه داده ها و استفاده علمی از آنها محدود نمی شود روش های آماری تا هدفهای اساسی توصیف و تحلیل، پیش می روند . هدف نهایی تحقیق به دست آوردن نتایج کلی و قابل تعمیم است که ممکن است برای تبیین پدیده ها و پیش بینی رویدادهای آینده به کار رود. هدف از تعیین روش تحقیق آن است که محقق مشخص نماید، چه شیوه و روش را باید انتخاب کند تا او را به بهترین نحو در پاسخ به پرسش های محقق یاری نماید (دلاور،۱۳۷۶). لذا به منظور “بررسی ارتباط بین مکانیزمهای حاکمیت شرکتی با تغییر حسابرسان شرکت ها پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران” این فصل وارد مرحله دیگری از فرایند تحقیق می شود که در آن به تشریح روش و چگونگی انجام تحقیق پرداخته می شود. در این فصل ساختار و روش تحقیق ، فرضیه های تحقیق و روش آزمون آنها، جامعه و نمونه آماری، نحوه اندازه گیری و طبقه بندی متغیرها و روش جمع آوری اطلاعات و شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده مورد بررسی قرار می گیرد. هر تحقیق علمی در پی شناخت حقیقت ها و کشف روابط بین آنها می باشد. هنگامی که صحبت از روش تحقیق علمی به میان می آید، ذهن هر محقق در ابتدا متوجه اندیشیدن به شیوه علمی می شود. از لحاظ فلسفی روش را مجموعه وسایل و تدابیری معرفی نموده اند که حصول به هدف نهایی و مطلوب را آسان سازد. منظور از روش علمی همه راه ها و روش هایی است که پژوهشگر و محقق را از لحاظ خطا مصون بدارد و امکان رسیدن به حقیقت را برای وی فراهم سازد. یا به تعبیری دیگر روش تحقیق علمی پیروی از رویه منظم و سیستماتیک است که در جریان استفاده از روش های آماری و مرتبط ساختن عوامل موضوع تحقیق باید رعایت گردد(دلاور،۱۳۷۶).
۳-۲) هدف پژوهش
هدف اصلی پژوهش حاضر سنجش تاثیر ارکان نظارتی برخواسته از حاکمیت شرکتی در تغییر حسابرسان می باشد. تضعیف مکانیزم های حاکمیت شرکتی باعث می گردد که مدیران بدنبال دستیابی به منافع خود اقدام به تعویض حسابرسان موجود با حسابرسان کم سابقه تر، کوچکتر و بی کیفیت تر نمایند. این اقدام جهت پنهان کاری در شرکت، نشان داده واهی وضعیت عملیات بنگاه جلوگیری از گزارشهای نامطلوب حسابرسی صورت می پذیرد. لذا پژوهشگر بدنبال توانایی مکانیزمهای حاکمیت شرکتی برای انتخاب حسابرس بزرگتر بوده تا از این طریق یکی از مستقل ترین فرآیندهای نظارتی(حسابرس مستقل) بصورت پرکاربردتری وارد عمل شود.
۳-۲-۱)هدف کاربردی:
اهداف کابردی این تحقیق برای سه دسته از استفاده کنندگان قابل کاربرد است:

 

    1. بهره برداران پژوهش حاضر در وهله اول، مالکان و اعتباردهندگان بنگاه می باشند. این دسته از استفاده کنندگان صورتهای مالی بایستی نسبت به قابلیت اطمینان اطلاعات ارائه شده از طرف شرکت تصمیم بگیرند لذا وجودحسابرسی با کیفیت در بنگاه و یا شناسایی انگیزه هایی که در پشت تغییر حسابرس وجود دارد، ممکن است دلایل مدیریتی آن را آشکار و مالکان و اعتباردهنگان را نسبت به تصمیم گیری در خصوص کیفیت گزارشات هدایت نماید.

 

    1. علاوه بر این مسئله سرمایه گذاران و تحلیلکران بازار سرمایه که اقدام به ارزیابی بنگاه می کنند بایستی نسبت به علت تعویض حسابرس تحلیل ارائه دهند. در حالی که مکانیزمهای داخلی حاکمیت شرکتی خوب عمل نمی کنند شاید تعویض حسابرس مستقل ناشی از خواست مدیران و در خدمت اهداف آنان باشد.

 

    1. در نهایت نتایج حاصل از پژوهش حاضر قادر است الگویی را برای سازمانهای تامین کننده حاکمیت شرکتی فراهم بیاورد تا نسبت به تعویض حسابرسان کنترلهای بیشتر اعمال گردد تا مدیران نتوانند این بازوی مستقل خارج از سازمان را هر زمان که مغایر با اهداف آنها بود تعویض و با آوردن حسابرسان کوچکتر راحتتر با حسابرسان کنار بیایند

 

۳-۳) سئوالات تحقیق
پژوهش حاضر بدنبال بررسی ارتباط بین مکانیزم های حاکمیت شرکتی و چگونگی تغییر حسابرسان در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. لذا سوال اصلی پژوهش بصورت زیر می باشد:
آیا مکانیزم های حاکمیت شرکتی که برای حفظ حقوق ذینفعان وارد عمل می شوند می توانند در انتخاب حسابرسان سهمی داشته باشند یا خیر؟
آیا مکانیزم های حاکمیت شرکتی باعث تغییر حسابرسان مستقل به حسابرسان بزرگتر می شوند یا حسابرسان کوچکتر وارد بنگاه می گردند؟
۳-۴) تبیین فرضیه‌های پژوهش
وجود حسابرس با کیفیت یکی از اهداف اصلی نظارتی بنگاه ها می باشد. از بین معیارهای متفاوتی که برای کیفیت حسابرس مورد بررسی قرار گرفته، اندازه حسابرس یکی از معیارهایی است که بعنوان شاخص استقلال و شایستگی موسسات حسابرسی از آن یاد می شود(ولینبورگ، ۱۹۹۹؛ کوپلی و داتوت، ۲۰۰۲؛ فاربار، ۲۰۰۵).
از اینرو، معیار هایی نظیر اندازه مؤسسات حسابرسی، قدمت و نام تجاری مؤسسات به عنوان جانشینی برای کیفیت حسابرسی در نظر گرفته می شود (فرانسیس و همکاران، ۲۰۰۵؛ کان و همکاران، ۲۰۰۴) نتایج برخی از پژوهش های تجربی انجام شده نیز بیانگر این است که مؤسسه های حسابرسی بزرگ، کیفیت بیشتری درکار حسابرسی پدید می آورند در همین راستا، دی آنجلو (۱۹۸۱) نیز چنین ابراز می دارد که کیفیت مؤسسات حسابرسی با اندازه مؤسسه حسابرسی و سهم این مؤسسات از بازار حسابرسی رابطه مستقیم دارد. برخی از شواهد بیانگر این است که مؤسسات حسابرسی بزرگ همواره کیفیت حسابرسی بالاتری نسبت به مؤسسات حسابرسی کوچک ارائه می کنند(حساس یگانه و آذین فر،۱۳۸۹). لذا با توجه به موارد مطرحه اندازه موسسات حسابرسی معیاری برای کیفیت حسابرسی تلقی می گردد. در نتیجه تغییر حسابرس از موسسات بزرگ به کوچک و یا بلعکس ممکن است ناشی از انگیزه هایی برای افزایش یا کاهش کیفیت حسابرسی باشد. مدیران یا مالکان متمرکز هنگام اختلاف عقیده با حسابرس و یا رویارویی با گزارش مشروط حسابرسان تمایل دارند که حسابرسان را تعویض نموده تا بتوانند تضاد منافع را به نفع خود پایان دهند(اندرسون و همکاران، ۲۰۰۴). در این مواقع تعویض حسابرسان موجود با حسابرسان کوچکتر از لحاظ اندازه مد نظر قرار می گیرد. شرکت هایی که در وضعیت مناسب مالی قرار دارند، فعالیت هایشان پر بازده بود و خطری در خصوص تداوم فعالیت ندارند بهمراه شرکت های سهامی عام بزرگ و شناخته شده همواره برای ایجاد اطمینان در بازار از موسسات حسابرسی بزرگ استفاده می کنند(چانی و فیلیپیچ، ۲۰۰۲). لذا بر همین اساس انگیزه برای تعویض حسابرسان با کیفیت(بزرگتر) هنگام مواجهه با مشکلات مالی، افزایش اهرم مالی و مشکلات داخلی در فرایندهای عملیاتی افزای می یابد(فلتام و همکاران، ۱۹۹۱). کوپلی و داتوت (۲۰۰۲) نشان دادند که تقاضا برای تعویض موسسات حسابرسی با کیفیت و بزرگ هنگام افزایش ریسک های عملیاتی و اهرم های مالی بالا می رود زیرا عدم اطمینان اطلاعاتی برای اینگونه شرکت ها به نسبت سایر شرکت ها کم ریسک تر بسیار کمتر است. لذا باتوجه مطالب ذکر شده در پژوهش حاضر پژوهشگر بدنبال بررسی تاثیر مکانیزمهای حاکمیت شرکتی برای تغییر حسابرسان از موسسات حسابرسی بزرگتر به کوچکتر می باشد. محقق در تلاش است که تغییر موسسات حسابرسی را با توجه میزانی از کیفیت حسابرسی که مدیران، اعضای هئیت مدیره، مالکان و سایر ارکان حاکمیت شرکتی بدنبال آن است مورد سنجش قرار دهد. در این راستا تغییر ات موسسات حسابرسی بزرگ به کوچک تلاش برای ارائه گزارشات بدون کیفی تر محسوب می گردد و تعویض حسابرسان موجود با موسسات حسابرسی بزرگتر را اقدام بنگاه برای ارائه گزارشات مالی با کیفیت تر و بدور از مدیریت سود تفسیر می گردد در همین راستا فرضیات پژوهشی زیر برای دستیابی به اهداف پژوهش طراحی می گردند.
فرضیه اول
شرکتهایی با تمرکز مالکیت بالاتر (حاکمیت شرکتی ضعیفتر) تمایل بیشتری به تغییر حسابرس خود به موسسات حسابرسی کوچکتر دارند.
فرضیه دوم
شرکتهایی با استقلال هئیت مدیره ضعیفتر (حاکمیت شرکتی ضعیفتر) تمایل بیشتری به تغییر حسابرس خود به موسسات حسابرسی کوچکتر دارند.
فرضیه سوم
شرکتهایی که رئیس هیات مدیره و مدیر عامل آن یکسان میباشند(حاکمیت شرکتی ضعیفتر) تمایل بیشتری به تغییر حسابرس خود به موسسات حسابرسی کوچکتر دارند.

۳-۵) متغیرها و مدلهای پژوهش:

۳-۵-۱)
متغیر ها بر اساس نقشی که در پژوهش دارند به دو دسته تقسیم می شوند:

 

    1. متغیر مستقل[۵۹]

 

  1. متغیر وابسته[۶۰]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ب.ظ ]