دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع تأثیر شناخت قرآن بر هدایت انسان- فایل ۵ |
۲-۲-۴-۱ شفاء روحی و فکری
یکی از نقشهای قرآن جنبهی شفابخشی آن است. در آیهی ۸۲ از سورهی اسراء میخوانیم:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا»؛[۲۶] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل میکنیم و ستمگران را جز خسران نمیافزاید.
در آیهی شریفه، دو جمله است که با در نظر گرفتن آن دو جمله، نکتهی موردنظر استفاده میشود. در جملهی نخست آیه آمده است: «قرآن مایهی شفا و رحمت مؤمنان است» و از طرف دیگر در جملهی پایانی آیه آمده است: «که همین قرآن در حق ظالمان و ستمگران نتیجهی معکوس دارد»؛ یعنی نه تنها در حق آنها شفا و رحمت نیست، بلکه مایهی خسران و زیان آنان است. این نقش از قرآن، تداعیبخش این مطلب است: آنان که خمیرمایهی وجودشان بر اثر ایمان به شکل الهی درآمده است، وقتی که نور حق را مشاهده کردند به استقبال آن میشتابند و آنرا آنگونه که از آنان خواسته شده، مورد توجه قرار میدهند. و همین امر باعث پاکسازی انواع بیماریهای فکری و اخلاقی آنان میشود و این همان نقش شفابخشی قرآن است.
اما در مقابل، آنان که خمیرمایهی وجودشان بر اثر کفر و ظلم و نفاق، هویت دیگری پیدا کرده با مشاهدهی نور حق نه تنها به استقبال آن نمیروند، بلکه به مبارزه با آن برمیخیزند و همین مقابله و ستیز با حق، موجب افزایش پلیدی آنان و نیز موجب تقویت روح طغیانگری و سرکشی در آنان میشود.
بنابراین، استقبال و توجه عملی به قرآن است که پیمودن پلههای بعدی از تکامل روحی را برای ما ممکن میسازد و باعث گشودن درهای عنایت الهی میشود.[۲۷]
خداوند در آیه ۸۲ و ۸۳ سوره اسراء میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ … وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ». نکتهای که از این آیه استنباط میشود این که قرآن کریم عامل شفاء بیماریهای اخلاقی است بعد از این که میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ» به نمونهای از بیماریهای اخلاقی بشر اشاره میکند که هنگامی که به نعمت میرسد به پروردگار خود پشت میکند و با حالت تکبّر دور میشود: «وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ».[۲۸]
نکتهی دیگری که از این آیه استفاده میشود این است که اگر قرآن ذاتاً، شفا شد هرگز هیچ مرضی در آن راه نمییابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه نماید بدون شفا و درمان باز نمیگردد.
خدای سبحان دربارهی قرآن نمیفرمایند که قرآن داروست بلکه میفرمایند او شفاست و اثر شفابخشی آن قطعی است و هر کس به محضر قرآن راه یابد و آنرا بفهمد و بپذیرد و عمل کند، به طور قطع مرضهای درونیاش از بین میرود مگر آنکه خود مریض، به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعهاش از روی میل نباشد یا پس از مراجعه به قرآن، دستور و نسخهی شفابخش آنرا نپذیرد و یا عمل نکند یا عملش نادرست باشد و … .[۲۹]
۲-۲-۴-۲ عاقل شدن انسان
قرآن کریم، کتاب هدایت انسان است و لازم است او را در تمام ابعاد و استعدادهای ارزندهی وجودی وی هدایت و یاری کند و به همین دلیل، بخشی از رهنمودهای قرآن برای پرورش عقل و فکر انسان تنظیم شده و برخی دیگر به پرورش دل و جان او اختصاص دارد. تا آنجا که خدای سبحان گاهی نزول قرآن را برای تفکر و تعقل حصولی مردم و مؤمنان و علمآموزی به آنان معرفی میکند و گاهی برای شفای دل و جان و رسانیدن مردم به سلامت کامل و همیشگی میداند.[۳۰]
در بخش نخست و در زمینهی علم، خطاب به رسول گرامی e میفرماید:
«وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»؛[۳۱] نزول قرآن و کتاب و حکمت، تعلیمی است به تو که خود توانایی کسب آنرا نداشتی.
و این نکته را نیز باید دانست که تعالیم قرآن برای عالم نمودن تنها نیست بلکه برای عاقل ساختن انسان است.
قرآن کریم میفرماید: «وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ»؛[۳۲] ما این مثلهای حکیمانه و دقیق را برای مردم میآوریم ولی غیر از افراد عالم کسی این مثلها را تعقل نمیکند.
این بیان نورانی نشان میدهد که علم، سرمایه و فکر، ابزار کار و عاقل شدن، هدف است.
عالم شدن سخت نیست ولی عاقل شدن دشوار است و تمام تلاش دین برای این است که انسان را پس از عالم شدن عاقل کند و عاقل کسی است که معارف الهی را خوب بفهمد و آن فهمیدهها را خوب معتقد شود و در مقام عمل هم خوب عمل کند.[۳۳]
۲-۲-۴-۳ نجات از فتنهها
پیامبر اکرم r میفرمایند: ای مردم شما در زمان صلح و آرامش هستید و بر مرکب سفر سوارید و شتابان شما را به پیش میبرد. شاهد بودهاید که شب و ر
وز و خورشید و ماه، هر نوی را کهنه میکنند و هر دوری را نزدیک میگردانند و هر وعده و وعیدی را به انجام میرسانند پس برای پیمودن این صحرای دور و دراز، زاد و توشه فراهم آورید.
مقداد برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! میفرمایید چه کنیم؟ فرمود: دنیا سرای بلا و ابتلا و به سرآمدن و نیست شدن است. پس هرگاه کارها همچون پارههای شب تار بر شما تاریک و شبههناک شد به قرآن روی آورید، زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی و حضمی است که شکایتش قبول میشود. هر که قرآن را فراپیش خود قرار دهد او را به سوی بهشت کشاند و هر که آنرا پشت سر خویش نهد به سوی دوزخش کشاند. قرآن راهنمایی است که راه را نشان میدهد. قرآن کتاب تفصیل و روشنگری و تحصیل (حقایق) است، جداکنندهی میان حق و باطل است و شوخیبردار نیست. ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهرش، حکم و دستور خداست و باطنش، علم خدای متعال. پس ظاهر آن محکم و استوار است و باطنش مرزها دارد و مرزهایش، مرزها دارد. شگفتیهایش بیشمار است و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمیشود. چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت در قرآن است.
برای کسی که انصاف داشته باشد راهنمایی به سوی معرفت و شناخت است. پس باید آدمی دقت نظر کند و انصاف را پیش چشمش آورد تا از هلاکت رهایی یابد و از تنگنا به در آید زیرا که اندیشیدن مایهی حیات دل شخص بینا و بابصیرت است. همچنان که آدمی به نور چراغ در تاریکیها راه میپیماید و نیکو میرهد و کم (در شبهات و تاریکیها) منتظر میماند.[۳۴]
فصل سوم
۳- نقش هدایتی قرآن
۳-۱ دامنه هدایت
۳-۲ انواع هدایت
۳-۲-۱ هدایت عامه
۳-۲-۲ هدایت خاصه
۳-۲-۲-۱ هدایت تکوینی
۳-۲-۲-۲ هدایت تشریعی
۳-۳ روشهای هدایتی قرآن
۳-۳-۱ دعوت به تفکر
۳-۳-۱-۱ تعریف تفکر
۳-۳-۲-۱ چگونگی ایجاد تفکر
۳-۳-۲ دعوت به استقلال فکر و اندیشه
۳-۳-۳ دعوت به تعقل
۳-۴ آثار اطاعت از قرآن
۳-۴-۱ تأمین مصالح و منافع واقعی بشر
۳-۴-۲ مایه هدایت انسان
۳-۴-۳ زمینه ساز جلب رحمت الهی
۳-۴-۴ رهایی جامعه از انحطاط
۲-۱ شناخت
۲-۱-۱ دعوت قرآن به شناخت
۲-۱-۲ منابع شناخت
۲-۱-۲-۱ منابع شناخت در وجود انسان
دامنه هدایت
زمانی که جهل و ظلمت، جور و غارت و حیرت و ضلالت، سراسر جهان را فرا گرفته بود، امّتها در خواب غفلت بودند و رشتههای دوستی و انسانیّت از هم گسسته بود، سپس پیامبرe به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نوری، هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قرآن کریم است. [۳۵]
امام علیu میفرماید: «اِنّ هذا القُرآنِ هُوَ ناصِحُ الَّذی لایَغُشُّ و الهِادی الَّذی لایُضَلُّ وَ المُحَدِّثُ الّذی لایَکذِب»؛ به راستی که این قرآن خیرخواهی است که خیانت نکند و هدایتکنندهای است که گمراه ننماید و سخنگویی است که دروغ نگوید. [۳۶]
از تأمل در قرآن و سخنان امام علیu در مییابیم که قرآن، متمسک به خود را به صراط مستقیم و طریق استوار هدایت میکنند.
قرآن کریم به منظور هدایت همگان تنزل یافته است و تمام افرادی که در پهنه زمین و گستره زمان به سر میبرند از نور رهنمود او برخوردار خواهند شد و در فهم معارف آن، نه فرهنگ خاصی معتبر است که بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسّر باشد و نه تمدّن مخصوصی مانع میشود که با داشتن آن از لطایف قرآنی محروم شد و با ابتلای به آن، بهرهمندی از رهآورد آسمانی او میسّر نباشد. خلاصه آنکه نه عربیّت شرط راهیابی به حقایق قرآنی است و نه عجمیت مانع نیل به ذخایر آن میباشد. «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا».[۳۷]
اگر کتابی از لحاظ وسعت حوزه رهنمود، جهان شمول باشد باید به زبان جهانیان سخن بگوید تا همگان را از فهم، نصیبی باشد و هیچکس بهانه نارسایی آن زبان و دستاویز آشنا نبودن با آن فرهنگ را نداشته باشد، لذا تنها زبانی که جهان گسترده بشریت را هماهنگ میکند همانا زبان فطرت است که فرهنگ مشترک انسانهاست و هر فردی به سهم خود از آن بهرهمند است و هیچکس بهانه بیگانگی با آن را ندارد و همیشه پاک و استوار، باقی است که خداوند فطرتآفرین، صیانت او را از هر گزندی تأمین فرمود:[۳۸] «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ…».[۳۹]
قرآن کتاب هدایت است و هیچگونه ضلالتی در آن راه ندارد و به هیچ وجه ضلالتپذیر نیست. «هَـذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ».[۴۰]
شک و تردید نیز نوعی ضلالت است پس در حریم هدایت قرآن، هیچ شکی وجود ندارد همچنانکه در متن نور، تاریکی را مجالی نیست به همین خاطر میفرماید: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ»[۴۱] یعنی نه شک در محتوای قرآن و نه در مبدأ فاعلی
آن و نه تردید در مبدأ نهایی آن راه ندارد.
قرآن عین هدایت است، اگر حقیقت قرآن، با انسانی باشد همانا او مهتدی خواهد بود و در هدایت او هیچگونه گمراهی راه ندارد و در نتیجه هیچگونه هراسی و نگرانی وجود نخواهد داشت.[۴۲]
در ادامه به توضیحی پیرامون انواع هدایت میپردازیم.
۳-۲ انواع هدایت
۳-۲-۱ هدایت عامّه
هر موجودی که هستی او عین ذاتش نیست در تکامل خود نیازمند هست بالذات است، یعنی در راه رسیدن به کمال و در هدف، به آن نیازمند است یعنی خود کمال، محتاج به کامل بالذات میباشد و آن کامل محض که موجود امکانی را به سوی کمال مقرر او راهنمایی میکند هدایت او را برعهده دارد.
بنابراین هدایت عبارت است از تعیین کمال مناسب یک شیء و راه رسیدن به آن کمال میباشد. بنابراین هر موجودی که کمال او عین ذاتش نیست، نیازمند به هدایت، خواهد بود و در کمال مناسب خود، محتاج به مکمل میباشد؛ خواه همراه کمال، آفریده شده باشد و خواه با پیمودن راه تکامل و خروج از قوه به فعل به آن رسیده باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-30] [ 06:51:00 ب.ظ ]
|