کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


 



۲-۳-۴-۱٫ دیدگاه رشدی فارمن

طبق نظر فارمن در مورد امنیت عاطفی توانایی برای کسب امنیت عاطفی از طریق یک فرایند مطالبه کردن تسهیل می­شود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه منجر به شکل خاصی از درگیر شدن با افراد و اشیا می‌شود. توانایی برای تجربه امنیت عاطفی یک پدیده رشدی است. البته امنیت عاطفی ویژگی‌های فوری نیز دارد که کاملا بوسیله توانایی‌های اولیه مشخص نمی‌شود. اما از پیش زمینه‌های اولیه از طریق مجموعه‌ای از انفعالات ناشی می‌شود. در هر مرحله از زندگی کودکی، تجربه با والدین و همسالان ساختارهای زیربنایی که توانایی رفتار صمیمانه با بزرگسالان است را شکل می‌دهد. خودافشایی و امنیت عاطفی در بزرگسالی نتایج کیفی دوران کودکی هستند. هیچ چیز در کودکی بطور مستقیم این توانایی ها را ایجاد نمی‌کند اما رویکرد رشدی به ما اجازه می‌دهد بین کودکی یا تجارب اولیه با همسالان و امنیت عاطفی در بزرگسالی ارتباط برقرار کنیم. یک دیدگاه رشدی همچنین جنبه های پیچیده صمیمیت رفتاری، هیجانی و انگیزش را در نظر می گیرد (فارمن،۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

فرد بزرگسال برای تجربه امنیت عاطفی باید بتواند هیجانات شدید که بخش غیرقابل تفکیک یک رابطه نزدیک است را آزادانه در میان بگذارد. سرانجام فرد باید توانایی خودافشایی، تقابل بالغانه، حساسیت نسبت به احساسات دیگران و علاقه به خوب بودن دیگران را داشته باشد. هر یک از این جنبه های امنیت عاطفی از ترکیب تجارب خانوادگی و همسالان در مراحل اولیه رشد ناشی می‌شود. کودک باید نزدیکی، تقابل و حل تعارض بین گروه‌های همسال را نیز تمرین کند. دیدگاه رشدی از دو بعد توانایی تجربه امنیت عاطفی را بررسی می کند:

الف) روابط اولیه و توانایی برای نزدیکی: از نظر فارمن روابط در کودکی با سه جزء نزدیکی، تعامل و نهایتاً محبت ارتباط دارد. اول: رابطه با مراقبین اولیه که تاریخچه پاسخ دهی و در دسترس بودن منجر به انتظارات مثبت درباره تعاملات با دیگران می‌شود. دوم: این روابط زمینه ای برای یادگیری تعامل با همسر را آماده می‌کند. سوم: از طریق یک تاریخچه مراقبت مسئولانه و حمایت برای استقلال کودک یک حس خود ارزشی را رشد می‌دهد. این ویژگی‌ها احتمالاً زیربنای رفتارهایی است که احتمالاً با الگوهای بعدی مثل خود اطمینانی ارتباط دارد. این تجارب همچنین کودک را به پذیرش و انتظار انواع خاصی از واکنش‌ها از سوی دیگران هدایت می کند.

ب) حساسیت نسبت به طرد و روابط رمانتیک: شواهد تجربی نیز ارتباط این رشد دلبستگی و نزدیکی را نشان می‌دهد. آنچه افراد از روابط قبلی می‌آورند ممکن است روابط رمانتیک را تحت تاثیر قرار دهد. براساس رویکردهای بین فردی کلاسیک (باولبی، اریکسون، هورنای و سالیوان) یک راه کلیدی برای بررسی تاثیر روابط گذشته بر روابط رمانتیک بررسی اثر این روابط روی انتظارات دریافت پذیرش و پرهیز از طرد است. بزرگسالی که انتظارات دفاعی طرد را بعنوان نتیجه طرد از والدین یا همسالان رشد داده، نسبت به طرد همسرش حساس خواهد بود. حساسیت نسبت به طرد یک فرایند شناختی- هیجانی است که از تجربه طرد ناشی می‌شود. بطور خلاصه حساسیت نسبت به طرد این موضوع را مطرح می‌کند که افراد چگونه فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن در رابطه رمانتیک و تصمیم گیری برای تداوم رابطه رمانتیک یا پایان آن را بر اساس تجارب اولیه انتخاب می کنند (فارمن، ۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی، ۱۳۸۷).

دو نوع ارتباط بین ظهور روابط رمانتیک و تغییرات مربوط به قدرت در روابط خانوادگی در خلال دوره انتقال بزرگسالی اولیه وجود دارد. اول رشد علاقه رمانتیک به وظایف جدایی و تفرد مربوط می شود. ظهور فعالیت رمانتیک در نوجوانی می‌تواند بعنوان بخشی از فرآیند کلی رشد استقلال هیجانی در بافت خانواده در نظر گرفته شود. دوم: درگیر شدن نوجوان در روابط رمانتیک همراه با تغییراتی در موقعیتهای بین فردی یا خانواده و وسیله جدا شدن نوجوان از خانواده در ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی است. یکی از مسائل مهم در روابط بین فردی حفظ استقلال و فردیت در عین نزدیکی، قرابت و دلبستگی است که تجارب اولیه دوران کودکی و نوجوانی در رشد این توانایی می تواند نقش اساسی داشته باشد (فالونو اسکوپر،۱۹۹۷؛ به نقل از سامانی،۱۳۸۶).

۲-۳-۴-۲٫ دیدگاه ترکیبی وارینگ

وارینگ (۱۹۸۰، ۱۹۸۳؛ نقل از الیس،۲۰۰۴) امنیت عاطفی بین همسران را به عنوان ترکیبی از هفت عنصر زیر تعریف می‌کند:

محبت یا هیجان: میزانی که احساسات نزدیک هیجانی بوسیله همسر بیان می­شود. وقتی احساسات نزدیک هیجانی و محبت بین همسران ابراز می­شود، امنیت عاطفی ایجاد می­شود.

بیانگر بودن و خودافشایی: میزانی که افکار، عقاید، گرایشات و احساسات در درون رابطه بیان می­شود. خودافشایی با امنیت عاطفی ارتباط مثبت دارد؛ وقتی خودافشایی در رابطه زناشویی تسهیل می­شود، امنیت عاطفی افزایش می­یابد.

تطابق : میزانی که همسران می­توانند با یکدیگر بصورت راحت کار و تفریح داشته باشند. تطابق، امنیت عاطفی را به وسیله افزایش زمان با هم بودن در فعالیت­های مشترک ایجاد می­ کند.

همبستگی و تعهد: میزان تعهد همسران نسبت به رابطه است. تعهد شرط ضروری برای امنیت عاطفی است، زیرا اطمینان و اعتماد در رابطه را تسریع می کند.

روابط جنسی: میزانی که نیازهای جنسی مبادله و ارضاء می شود، ارضاء جنسی منعکس کننده بیشتر  با هم بودنهای شدید است که یک زوج تجربه می کنند.

تعارض: میزان آسانی حل عقاید متفاوت بین همسران است. مهارتهای حل تعارض بعنوان یک پیش بینی کننده سطح نهایی امنیت عاطفی در نظر گرفته می شود.

اختیار: میزان روابط مثبت همسران با خانواده و دوستان است. اختیار مربوط به استقلال در برقراری روابط هیجانی قوی با افراد دیگر مانند خانواده اصلی است که به زوج اجازه یک فضای هیجانی که برای رشد امنیت عاطفی نیاز است، را می‌دهد.

[۱] - Developmental

[۲] - Furman .

[۳] - Fallon

[۴] - Scoper.

[۵] - Waring

[۶] - Affection

[۷] - Expressivness

[۸] - Self- disclusure

[۹] - Compatibility

[۱۰] - Cohesion

[۱۱] - commitment

[۱۲] - Sexuality

[۱۳] - Conflict

[۱۴] - Autonamy.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:32:00 ب.ظ ]




جانسون و ویفن (۲۰۰۳) معتقدند مسئله اساسی در زوج‌هایی که امنیت عاطفی را تجربه نمی‌کنند، دلبستگی نا امن است و نحوه ایجاد این نا امنی و تداوم آن و همچنین تغییر سبک دلبستگی زوجین را تبیین می‌کنند. این رویکرد به درمانگر برای درک و تغییر عملکرد خانواده که منبع درد است اما می‌تواند منبع لذت و رضایت شود کمک می کند.

این دیدگاه معتقد است بسیاری از مشکلات و علائم مراجعین انعکاس مشکلات ناشی از دلبستگی ناامن است، زیرا نامنی دلبستگی، روابط را ناایمن می‌کند و آشفتگی هیجانی ایجاد می کند. دلبستگی ناامن وقتی رشد می‌کند که یک مظهر دلبستگی (مثل مادر یا همسر) از نظر هیجانی غیرقابل دسترس باشد. عدم دسترسی به مظهر دلبستگی به دلایل مختلف می‌تواند بروز کند. اول بخاطر اینکه این مظهر دلبستگی خودش دلبستگی ناامن دارد و از نزدیکی در رابطه اجتناب می‌کند. افرادی که از نزدیکی اجتناب می‌کنند برای صمیمی بودن با دیگران احساس عدم صلاحیت می‌کنند و وقتی دیگران نیاز به دلبستگی به آنان دارند، تمایل به طرد دیگران دارند. غیرقابل دسترس بودن به ویژه در لحظات بحرانی می‌تواند این پیام را ایجاد کند که نیازمند بودن شرم آور است و احتمالاً پرهیز از تماس با دیگران را تسریع می‌کند. غیرقابل دسترس بودن همچنین وقتی اتفاق می‌افتد که مظهر دلبستگی در هیجانات منفی مثل احساس خشم و افسردگی، غوطه ور باشد. این هیجانات منفی بر توانایی فرد برای در دسترس بودن هیجانی اثر می‌گذارد، زیرا درگیری عاطفی باعث می‌شود فرد در تشخیص و درک نیازهای هیجانی فرد دیگر مشکل دشته باشد. این افراد همچنین ممکن است در پاسخ به نیازهای دیگران حتی وقتی نیاز دیگران را تشخیص می‌دهند، صلاحیت نداشته باشند. نیازهای دلبستگی در روابط بزرگسالی مانند روابط والدین و فرزندان در کودکی است و مسائلی مانند نیاز به دانستن این که همسر دوست داشتنی، در دسترس، حمایتگر و ثابت است را شامل می‌شود. بنابراین احساس امنیت عاطفی، به حس اطمینان با توجه به در دسترس بودن و پاسخگو بودن مظهر دلبستگی و احساس خود ارزشی و عدم طرد و غفلت اشاره می کند.

طرحواره‌های مربوط به دلبستگی نوعاً مربوط به ترس از طرد بوسیله همسر و آرزو برای نزدیکی یا صمیمیت بیشتر با همسر است، و ترس از اینکه همسر وقتی به حمایت نیاز است غیرقابل اعتماد یا غیرقابل دسترس باشد. در روابط زناشویی غیرقابل دسترس بودن هیجانی همسر، دلبستگی ناامن را ایجاد می کند و دلبستگی ناامن منجر به افسردگی و خشم می‌شود. همین طور دلبستگی امن سازگاری را تسهیل می‌کند و آشفتگی هیجانی را کاهش می‌دهد، در حالی که دلبستگی ناامن هم ناامنی عاطفی ایجاد می‌کند و هم روی توانایی فرد برای سازگاری در رابطه اثر می‌گذارد. به منظور اطمینان از این‌که نیاز به دلبستگی ارضا می‌شود، بزرگسالان در دسترس بودن همسر و توانایی او برای ارضاء نیازها را بازنگری می‌کنند. شواهد دال بر غیرقابل دسترس بودن همسر، فقدان حمایت، فقدان عشق و صمیمیت یا طرد منجر به آشفتگی و رشد مشکلات ارتباطی می‌شود (بتانی و لورن،۲۰۰۸).

بنابراین اگرچه مشکل ظاهرا ناشی از مشکلات ارتباطی است اما مشکل زیربنایی تهدید دلبستگی امن است. دلبستگی امن فراتر از فقدان ناامنی و ترس از طرد است و شامل یک باور مطمئن نیز می‌شود که مظهر دلبستگی هم می‌تواند و هم از نظر هیجانی در دسترس و پاسخگو خواهد بود (جانسون و ویفن، ۲۰۰۳).

۲-۳-۴-۴٫ دیدگاه ترکیبی جسلسن

جسلسن به ۸ مقوله یا بعد امنیت عاطفی زوجین همراه با آسیب شناسی آن اشاره می کند:

علاقه یا نگاهداری: اولین تجربه میان فردی ما بعنوان یک انسان نگاه داشته شدن است. نظریه‌های رشدی و روابط شیء متناسب با این مرحله یا بعد امنیت عاطفی است. دنیل استرن می­گوید امنیت عاطفی، صمیمیت و همدلی از گهواره آغاز می­شود. مشاهدات استرن از کنش‌های متقابل والدین و کودک نتایجی را برای امنیت عاطفی بزرگسالان ارائه می‌کند. اگر امنیت عاطفی، صمیمیت و همدلی واقعیت طفولیت را می‌سازند، پس باید در تصور درونی والدین پیگیری شود تا واقعیت طفولیت را شکل دهد. پس در بزرگسالی نیز امنیت عاطفی در تجربه ارتباط با دیگران ایجاد می‌شود. استرن همچنین پیشنهاد می‌کند که مرحله کودکی پیش کلامی یک مرحله رشدی ضروری برای یادگیری رفتارهای پیچیده تعامل غیرکلامی انسان هاست. فرا ارتباط در تقاضاهای غیرکلامی کودک برای نگاهداری بنا نهاده می‌شود (استرن، ۱۹۹۰، به نقل از الیس،۲۰۰۴).

سولومن (۱۹۸۹) معتقد است که ازدواج در بهشت یا آسمان ایجاد نمی­ شود، بلکه در تعاملات پویای اولیه بین والدین و کودک ساخته می‌شود که مکرراً در بزرگسالی دوباره فعال می‌شود. از دیدگاه جسلسن اگرچه نگاه داشتن به عنوان پیش مرحله ای برای وظایف توسعه یافته بعدی و موفقیت در امنیت عاطفی بزرگسالی است، اما افراد می‌توانند مسئولیت روابط شان در زمان حال را به عهده بگیرند (نقل از الیس،۲۰۰۴).

دلبستگی: در این مرحله کودک بین مادر و سایر افراد تمایز قائل می‌شود. قبلاً کودک فردی بود که مورد علاقه بود، اما در این مرحله کودک می‌تواند به مادرش علاقه داشته باشد. رفتار دلبستگی در طول زندگی ادامه می‌یابد. افراد دلبستگی به افراد و اشیاء را در طول زندگی در تلاش برای رهایی از درد و تنهایی جستجو می‌کنند. از این طریق کودک روابط اجتماعی را مطابق با انتظار پاسخ دهی و در دسترس بودن دیگران در کودکی شکل می‌دهد. همین اصل در بزرگسالی ادامه می‌یابد. شیوه دلبستگی افراد ریشه در تجربه آنان با دلبستگی اولیه شان دارد و این انتظارات روی چگونگی انتظارات افراد از روابط اثر می­گذارد. مارگارت ماهلر (۱۹۷۵) رفتار دلبستگی را ناشی از مرحله جدایی- فردیت می‌داند. این مرحله از سن سه ماهگی تا شش ماهگی اتفاق می‌افتد و وظیفه نهایی این مرحله برای کودک درونی کردن حضور شخص مادر است. این دیدگاه اهمیت انتقال روابط در رشد کودک را خاطرنشان می‌کند. لاکار (۱۹۹۲) دو نوع انتقال انحرافی و سالم را مطرح می‌کند. حرکت انتقالی انحرافی پیچیده است و امنیت عاطفی را محدود می‌کند، در حالی که انتقال سالم رشد ارتباط افراد را تسهیل می کند. انتقال می‌تواند امنیت عاطفی رابطه و درک را افزایش دهد یا مانع شود (نقل از الیس،۲۰۰۴).

هیجان یا شهوت: سومین بعد امنیت عاطفی تجربه هیجان یا شهوت است. در حالی که علاقه و دلبستگی آرام و درونی است تجربه هیجانی پرسر و صدا و توجه برانگیز است. جسلسن یک درک روان تحلیلی از ارتباط انسان مبتنی بر غرایز لیبدویی فروید را خاطرنشان می‌کند و مثال فروید از عقیده اودیپال را مطرح می‌کند. اریکسون (۱۹۸۲) یک نظریه آلتی از صمیمیت یا ازدواج را مطرح می‌کند. جسلسن می‌گوید غریزه جستجوی لذت ما را برای غلبه بر فضای بین ما از طریق رابطه جنسی یا لمس تحریک می‌کند و این تجربه هیجانی فضای بین مردم را عایق می‌شود. موضوع دیگر در ارتباط تجربه هیجانی به عنوان کاهش دهنده تنش است. جسلسن می‌گوید ما از کودکی به دنبال کامروایی بوده‌ایم و ارضاء می‌تواند به عنوان کاهش تنش تلقی شود. به هر حال تجربه هیجانی سهم مهمی در هماهنگی صمیمیت و جدایی دارد (الیس،۲۰۰۴).

تصدیق یا اعتباربخشی چشم به چشم: تصدیق یا انعکاس تجربه درونی مطابق با فلسفه من- تو مارتین بوبر است. تجربه تماس جنسی یا ارتباط چشمی برای غلبه بر فضای بین افراد صورت می‌گیرد. در رابطه چشمی یا صمیمی است که ما خودمان را بیدار می‌کنیم و می‌توانیم نتیجه گیری کنیم که ما در حضور دیگری و به خاطر دیگری با ارزشیم و وجود داریم. این بعد صمیمیت مطابق با روانشناسی خود کوهات (۱۹۷۷) نیز هست. کوهات از آیینه یا انعکاس برای توصیف اینکه کودک وقتی شخص دیگر در دسترس باشد یاد می‌گیرد تا آنچه می‌خواهد را بفهمد، استفاده می کند. انعکاس یا همدلی یک ابزار ضروری برای رشد مفهوم خود سالم است. در کودکی ما آگاه می‌شویم که پدر و مادر اشخاص جدایی از ما هستند. کودک شروع به استفاده از لغت دیگری می‌کند و واکنش‌هایش به عنوان یک انعکاس است که می‌تواند به کودک درباره تجربه خود یاد بدهد. بنابراین انعکاس در چشم‌های مادر یعنی آن چیزی که مرکز حس کودک از خود می‌شود در بزرگسالی نیز ادامه خواهد یافت (نقل از الیس،۲۰۰۴).

هویت‌یابی یا کمال طلبی: همان طور که کودک رشد می‌کند، می‌فهمد که دیگران به ویژه بزرگسالان بزرگتر و قوی‌تر از او هستند. هویت یابی و کمال طلبی فرد را به این افراد قدرتمندتر مربوط می‌کند و به فرد کمک می‌کند بیشتر شبیه این افراد شود. این با مفهوم آدلر که می‌گوید برتری طلبی روانشناختی مربوط به نیاز به غلبه بر احساس حقارت در شخص است قابل مقایسه است. در نیاز ما به شبیه شدن به یک فرد یا حتی کنترل روی دیگران ما به شکلی عملی می‌کنیم تا بر فضای بین خودمان غلبه کنیم. ما نردبانی را برای ارتقای جستجو می کنیم تا بر روی آن بایستیم یا با کفش‌های دیگران و در جای دیگران راه می رویم.

تقابل و بازآوایی یا تشدید: تقابل تصویر دو انسان که در کنار یکدیگر با تعادل راه می‌روند را نشان می‌دهد. این مرحله مشابه مرحله صمیمیت در مقابل انزوای اریکسون است و به معنای تناسب با دیگران است.

احاطه شدن: احاطه شدن به معنای تعلق به گروه، شغل، مذهب و خانواده است. مردان به طور سنتی توسط شغل و زنان توسط خانواده یا کودکانشان احاطه می شوند. هر فرد محیطی را جستجو می‌کند تا فرصت پیدا کند نیازهایش را از دیگران بگیرد. تجربه احاطه شدن یک پیش درخواست تکامل از بعد ارتباطی است. این مرحله با مرحله تولید کردن اریکسون منطبق است.

مراقبت: در طول رشد شخص یاد می‌گیرد که دیگران نیز نیازهایی دارند و ما می‌توانیم به وسیله توجه به نیازهای دیگران بر فضای بین خودمان فائق آییم و نیازهای دیگران را به نیازهای خودمان ترجیح دهیم. این مرحله مشابه با عشق رولومی است. مراقبت به عنوان منبعی از آرزوها است، یعنی وقتی ما از دیگران مراقبت می کنیم خودمان را در ارتباط با دیگران کامل می‌بینیم و در بعد عمیق انسان بودن حرکت می کنیم  (الیس،۲۰۰۴).

۲-۳-۴-۵٫ دیدگاه تعاملی باگاروزی

امنیت عاطفی یک فرآیند تعاملی است که شامل یک تعداد از ابعاد مرتبط می‌شود. امنیت عاطفی یک نیاز واقعی انسان است و در یک چارچوب نیاز بقا برای دلبستگی رشدی می‌کند. آشفتگی های شدید در مرز دلبستگی مادر- کودک یا شکست دلبستگی کودکی پیامدهایی برای رشد امنیت عاطفی واقعی در زندگی بعدی دارد. نیاز به امنیت عاطفی به عنوان رشد، پختگی، تمایز یافتگی و تظاهر پیشرفته نیاز جهانی بیولوژیکی برای نزدیکی بدنی، ارتباط و تماس با انسانهای دیگر مفهوم سازی می شود (باگاروزی،۱۳۸۷).

باگاروزی (۱۳۸۷) امنیت عاطفی را شامل نه بعد امنیت روانشناختی، عقلانی، جنسی، جسمانی، معنوی، زیبایی شناختی، اجتماعی، تفریحی و فعلی می‌داند. شدت کلی نیاز به امنیت عاطفی و ابعاد نه گانه آن برای هر فرد متفاوت از دیگران است. افراد با ‌توجه به تفاوت‌های فردی در شدت و نوع امنیت عاطفی با یکدیگر متفاوتند. با در نظر گرفتن این تفاوت‌ها بین افراد می‌توان درک کرد که چگونه یک زن و شوهری که نیاز کلی‌شان برای امنیت عاطفی از نظر شدت نیاز مشابه است، هنوز ممکن است از در میان گذاشتن تجربه صمیمیت در رابطه شان ناراضی باشند. متاسفانه بسیاری از همسران این تفاوت‌ها را خوب یا بد، سالم یا ناسالم، خواستنی یا غیرقابل قبول تعبیر و تفسیر می کنند. یکی از وظایف اولیه درمانگران کمک به زوجین برای درک و پذیرش تفاوت در شدت نیازهاست. زوج‌هایی که به خاطر عدم رضایت از نیازهای امنیت عاطفی وارد درمان می‌شوند، به تدریج یاد می‌گیرند که تفاوتشان در شدت نیازهای کلی و شدت ابعاد نیازها یک موضوع ساده مربوط به تفاوت هاست. در ارتباط با ابعاد امنیت عاطفی با گاروزی به دو محور امنیت عاطفی قابل قبول و قابل پذیرش اشاره می کند:

امنیت عاطفی قابل قبول و متقابل: امنیت عاطفی یک فرآیند پویا و تعاملی است که براساس اطمینان و احترام متقابل شکل می‌گیرد. بنابراین هر همسر باید اطمینان کامل برای در میان گذاشتن عمیق ترین افکار و احساساتش بدون ترس از قضاوت و ارزیابی داشته باشد. علاوه بر این برای درک اینکه همسر کاملا آنچه را مطرح می شود می‌پذیرد، یک فرد باید احساس کند که همسرش متقابلاً پذیرفته می شود و سطوح عمیق خودافشایی وجود دارد. این پذیرش قابل قبول و متقابل است که به رابطه اجازه می‌دهد به سمت سطوح عمیق امنیت عاطفی و عشق حرکت کند.

رضایت قابل پذیرش و متقابل: ممکن است از بحث قبلی این طور استنباط شود که اگر دو همسر در شدت نیازها در یک بعد متفاوت باشند احساس عدم رضایت در آن بعد می‌کنند. اما اطلاعات بالینی از این دید حمایت نمی‌کند و وجود اختلاف در ابعاد امنیت عاطفی لزوماً به معنای عدم رضایت نیست و ممکن است علیرغم اختلاف در این زمینه باز هم رابطه رضایت بخش باشد.

رضایت از امنیت عاطفی یک موضوع کاملاً شخصی و ذهنی است. این فرایند ارزیابی ذهنی با در نظر گرفتن دو فرایند رضایت قابل قبول و رضایت متقابل قابل درک است. رضایت قابل قبول یک رضایت درونی است که یک فرد با میزان و کیفیت پذیرش نسبت به همدلی و درکی که همسر در پاسخ به خودافشایی صمیمانه و ابراز یک نیاز احساس شده نشان می‌دهد، تجربه می‌کند. رضایت متقابل یک رضایت درونی است که یک شخص با عمق، میزان، کیفیت خودافشایی همسر و بیان نیاز احساس شده برای ابعاد امنیت عاطفی مشترک تجربه می‌کند (باگاروزی،۱۳۸۷).

[۱] - Attachment

[۲] - Johnson & whiffen

[۳] - Insecunity Attachment

[۴] - Bethany & Lorne

[۵] - Security Attachment.

[۶] - Josselson

[۷] - Holding

[۸] - Stern

[۹] -Solomon

[۱۰] - Mohler.

[۱۱] - Lakar

[۱۲] - Passionate

[۱۳] - Erikson

[۱۴] - Bober

[۱۵] - Kohat

[۱۶] - Adler

[۱۷] - Rolomey

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]




هریک ازالگوهای نظری درمفهوم هوش عاطفی ( هیجانی )ازدودیدگاه طرح می شود:

دیدگاه های توانایی. دیدگاه های مرکب.(مایر،سالوی. گارسو،۲۰۰۰)

دیدگاه های توانایی هوش هیجانی را بطورکامل، برآمده ازتوانایی ذهنی می دانند وازاین روبه عنوان هوش خالص می نامند.

درمقابل دیدگاه های مرکب، هوش هیجانی را ترکیبی ازتواناییهای ذهنی وویژگیهای شخصیتی ازقبیل خوش بینی وخرسندی می دانند. درحال حاضرتنها مدل توانایی هوش هیجانی ازسوی جان مایروپیتر

سالووی ارائه شده است. مدلهای مرکب هوش هیجانی نیزبامفاهیم وروحی متفاوت ارائه شده است. بار- آن، گلمن، دولویکس وهیگس و…. ارائه کننده مدلهای گوناگون مرکب از هوش هیجانی هستند. ودرمجموع مهمترین مدلهای مختلف هوش عاطفی( هیجانی)عبارتند از:۱-مدل مایروسالووی۲- مدل گلمن۳- مدل بار- آن۴- مدل دولویکس وهیگس ۵- مدل رابرت کوپروآیمان  ساواف.

مدل مایر وسالووی، مدل توانایی هوش هیجانی (عاطفی) : این دودانشمند بیان کردند که افراددر توانا- ییشان برای پردازش اطلاعات مربوط به یک واقعه هیجانی و تواناییشان درارتباط دادن پردازش هیجا-

نی جهت شناخت وسیعتر، متفاوتند . مفهوم هوش هیجانی مایروسالووی بیان می کند که هوش هیجانی دارای  حیطه است. حیطه مفهوم هوش تجربی ( توانایی احساس کردن، پاسخگویی و استفاده درست از اطلاعات هیجانی) وحیطه استراتژیک ( توانایی فهم و مدیریت هیجان) ، هرحیطه نیزبه دوشاخه تقسیم می شود. ۱ - احساس وابراز هیجان ۲- تسهیل تفکربوسیله هیجان ۳- فهم ودرک هیجان ۴- تنظیم و مدیریت هیجان.

۱-احساس و ابرازهیجان : هوش هیجانی باظرفیت بیان احساسات شروع می گردد. احساس هیجانی شامل ثبت، توجه ومعنی سازی پیامهای هیجانی است به آن صورتی که درحالات صورت، تن صدا یا محصولات هنری – فرهنگی بیان گردیده اند. توانایی افراددرتوجه با ارزیابی وابراز حالات هیجانی خود ودیگران متفاوت است. بعنوان مثال افراد آلکسی تیمیک احتمالا به دلیل دشواری تشخیص احساسات، قادربه ابرازهیجاناتشان به صورت کلامی نیستند. افرادی که باسرعت ود قت هیجاناتشان راارزیابی وبیان می کنند بهترمی توانند به افراد ومحیط اطراف خود پاسخ دهند.
۲- تسهیل تفکربوسیله هیجان : تسهیل هیجانی تفکر، متمرکزبراین موضوع است که چگونه هیجان برروی سیستم شناختی اثرمی نماید وبه این ترتیب چگونه می تواند برای حل مساله، استدلال، تصمیم گیری و کارهای خلاق به کار رود. شناخت می تواند بوسیله هیجان (ا ضطراب، ترس…) مختل گردد و یا در سیستم شناختی الویت ایجاد کند که به چیزمهمی توجه کند وبه آن بپردازد.
گاهی اوقات هیجانهامی توانند شناختها را تغییردهند. هنگامی که شخص خوشحال است آنها مثبت و وقتی غمگین است منفی می شوند. این تغییرات سیستم شناختی را وادارمی کند که چیزهارا از دیدگاه های مختلف ببیند. تفاوت بین شک نمودن و قبول کردن. این مساله باعث می شود که فرد عمیق تروخلاقانه تردرمورد یک مساله بیاندیشد.

۳- فهم و درک هیجان : اساسی ترین قابلیت دراین سطح، شامل نامگذاری هیجانهابا لغات می باشد. کسی که بتواند هیجانها رادرک کند ومعنی آنها را بفهمد ازنعمت ظرفیت درک روابط بین شخص برخوردارمی باشد. افراد با هوش هیجانی بالا، توانایی تشخیص اصطلاحاتی که برای توصیف هیجانات درمجموعه ای ازکلمات آشنا وگروهی ازعبارات هیجانی که درطبقه ای ازکلما ت  نامشخص ترتیب یافته اندرا دارند.

۴- تنظیم ومدیریت هیجان : مدیریت هیجان به معنی توانایی ارتباط با یک هیجان براساس کاربرد آن درموقعیتی معین است. سطح مطلوب کنترل وتنظیم هیجانها درتعادل آنهاست. کوشش برای کوچک سازی یا ازبین بردن هیجانها ممکن است هوش هیجانی را سرکوب نماید. افرادازروشها وفنون متعددی برای تنظیم خلق خود استفاده می کنند که ازآن طریق بتوانند هیجان های دیگران را کنترل کنند. روش فعالانه تنظیم خلق شامل ترکیبی ازآرام سازی، کنترل استرس، تلاشهای شناختی وورزش ممکن است مؤثرترین روشها برای تغییرخلق منفی باشد. به طورخلاصه مدل مایروسالوی درجدول شماره ۲-۲ نشان داده شده است. (اکبرزاده،۱۳۸۳ )

 

 

 

 

 

 

جدول شماره۲- ۲ مدل مایر وسالوی

۱- حیطه مفهوم هوش تجربی ( توانایی احساس کردن، پاسخگویی و استفاده درست از اطلاعات هیجانی) ۱- احساس و ابراز هیجان ۲- تسهیل تفکر بوسیله هیجان
۲- حیطه استراتژیک ( توانایی فهم و مدیریت هیجان)،  هرحیطه نیز به دو شاخه تقسیم می شود. ۳- فهم و درک هیجان ۴- تنظیم و مدیریت هیجان

 

مدل گلمن از هوش هیجانی (عاطفی): گلمن مدلی ازهوش ارائه کرد که بیست و پنج شایستگی رادرپنج خوشه جای داده بود یا به عبارت دیگرمدل هوش عاطفی گلمن دارای ۵ حوزه است:

۱-حوزه آگاهی شامل آگاهی هیجانی، ارزیابی صحیح از حوزه اعتماد به نفس.

۲ -حوزه کنترلی شامل قابلیت اعتماد: وجدان، انطباق پذیری،نوآوری، حوزه کنترلی.

۳- خود انگیختگی شامل گام برداشتن به سوی هدف، قصد، پیشگام بودن، خودکنترلی

۴- همدلی شامل درک دیگران، رشد دیگران.

۵- تنظیم روابط شامل تاثیرگذاری، ارتباطات، مدیریت رهبری، تعارض، سرعت دادن به تغییر، برقراری پیوند، همکاری و تعاون.

۱- خود آگاهی یا آگاهی ازهیجانات خود:حوزه آگاهی محوراصلی هوش هیجانی است. گلمن خودآگاهی

رادرک عمیق وروشن ازاحساسات وهیجانات و نقاط قوت وضعف آنها تعریف می کند.

۲- حوزه کنترلی یا کنترل هیجانات :کنترل هیجانات به شیوه ای مناسب مهارتی است که بدنبال حوزه آگاهی ایجادمی شود. اشخاص کارآمددراین حیطه بهترمی توانندازهیجانات منفی نظیر: ناامیدی ، اضطراب، تحریک پذیری رهایی یابند ودرفرازو نشیب های زندگی کمتربا مشکل مواجه می شوند و یا در صورت بروزمشکل به سرعت می توانند ازموقعیت مشکل را به شرایط مطلوب باز گردند. ارسطو:عصبانی شدن آسان است. همه می توانند عصبانی شوند. اماعصبانی شدن درمقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، درزمان صحیح به طریق صحیح وبه دلیل صحیح کارآسانی نیست.

۳-خود انگیختگی : این مؤلفه مربوط به تمرکزهیجان ها برای دستیابی به اهداف موردنظرمی باشد.

بسیاری ازروانشناسان خود انگیزه راشرط بقامی نامند. افرادخود انگیخته ارضا ء وسرکوب خواسته ها را به تأخیرمی اندازند. آنها همواره درتکاپووحرکت هستند، تمایل دارند که همواره، مؤثرومولد باشند. ازنظرگلمن خودانگیزه زبان سا ئق پیشرفت می باشدوکوششی است جهت رسیدن به حدمطلوبی ازفضیلت.

۴- همدلی :همدلی اساس مهارت مردمی است. درک احساسات وهیجانات دیگران وبکارگیری یک عمل وواکنش مناسب، همدلی بیشتربه معنی تأمل و ملاحظه احساسات دیگران است نه تأییدوتحسین احساسات دیگران. شرط واکنش مناسب درمقابل دیگران درک نوع احساسات طرف مقابل است.  متخصصان هوش هیجانی معتقدند که نشانه اصلی هوشیاری اجتماعی توان معمولی می باشد.

۵-تنظیم روابط : مهارت دراین حیطه با توانایی مشترک درکنترل هیجان و تعامل سازگارانه با  دیگران همراه است.  به نظر گلمن افرادی که می خواهند درایجاد رابطه با دیگران مؤثرواقع شوند باید توانایی تشخیص، تفکیک وکنترل احساسات خودرا داشته باشند،سپس ازطریق همدلی یک رابطه مناسب برقرارکنند. به طورخلاصه مدل دانیل گلمن درجدول شماره ۳-۲ نشان داده شده است .

جدول شماره ۳-۲ مدل دانیل گلمن

۱- حوزه آگاهی شامل آگاهی هیجانی ، ارزیابی صحیح از حوزه اعتماد به نفس
۲- حوزه کنترلی شامل قابلیت اعتماد: وجدان ، انطباق پذیری، نو آوری،  حوزه کنترلی
۳-خود انگیختگی شامل گام برداشتن به سوی هدف، قصد ، پیشگام بودن ، خودکنترلی
۴- همدلی شامل درک دیگران ، رشد دیگران
۵- تنظیم روابط شامل تاثیرگذاری، ارتباطات، مدیریت رهبری، تعارض، سرعت دادن به تغییر، برقراری پیوند، همکاری و تعاون

 

مدل هوش هیجانی (عاطفی) بار- آن : بار- آن مفهوم هوش هیجانی را در۵ مولفه و ۱۵عامل تشکیل دهنده آنها ارائه می کند که به شرح زیر معرفی می گردند: الف) مؤلفه درون فردی ب) مؤلفه بین فردی ج) مؤلفه سازگاری د) مؤلفه کنترل استرس ه) مؤلفه خلق عمومی.

الف) مؤلفه درون فردی : ۱- خود آگاهی هیجانی : میزان آگاهی فردازاحساسات رامورد بررسی قرارمی دهیم. پی بردن به این نکته که فرد چه احساسی دارد وچرا این احساس دراو شکل گرفته است. ۲- جرأتمندی : توانایی بیان احساسات، عقاید،افکاروباورهای خودودفاع ازحقوق خود به شیوه ای مطلوب، که خود دارای سه بعد است: توانایی میان احساسات(ابرازخشم، صمیمیت واحساسات جنسی) ، توانایی بیان عقاید( بیان عقاید مخالف واتخاذ موضع مشخص حتی با ازدست دادن امتیاز)، توانایی ایستادگی دربرابرحقوق خود(اجازه ندادن به دیگران جهت اذیّت کردن فردودادن امتیاز– کمرو و خجالتی نیستند).۳- حرمت نفس: توانایی احترام به خودوپذیرش خود بعنوان شخصی که اساساً خوب است. شخص صاحب حرمت نفس، احساس عدم کفایت و حقارت نمی کند. پذیرش جنبه های مثبت و منفی محدودیتها و قابلیتها خود.۴- خود شکوفایی:توانایی شناخت توانمندی های بالقوه، تلاش برای شکوفا کردن آنها، کسب حداکثر رشد توانایی ها، قابلیتها واستعداد ها، تلاش برای داشتن بهترین عملکرد وبهتر کردن خود. ۵- استقلال: توانایی خود کنترلی درتفکر، عمل وعدم وابستگی عاطفی، قابل اتّکا درتصمیم گیری ها و برنامه های مهم، توانایی رفتارخود مختاردرمقابل نیازبه حمایت وحفاظت ، پرهیزازدیگران برای برآوردن نیازهای عاطفی خود.

ب) مؤلفه بین فردی : ۱- همدلی : توانایی شناخت هیجانات وعواطف دیگران، همدلی یعنی ایجاد حس مشترک با یکدیگر، یعنی همان احساسی که دیگری به آن دست یافته است داشته باشیم. افراد همدل به دیگران توجه دارند و به نگرانی وعلایق آنها توجه نشان می دهند. ۲- مسئولیت اجتماعی : نشان دادن خود به عنوان عنصری سازنده، مشارکت کننده ،دارای حس همکاری درگروه خویش و دارای وجدان اجتماعی.۳- روابط بین فردی:توانایی برقراری وحفظ ارتباطات متقابل، توانایی صمیمیت با محبت وانتقال دوستی به شخص دیگراست.

ج) مؤلفه سازگاری : ۱ -حل مساله: توانایی شناسایی وتعریف مشکلات، داشتن کفایت وانگیزه برای مقابله مؤثربا آن، تعیین راه حل های مختلف مسأ له، تصمیم گیری و انجام یکی ازراه حلهای.۲- آزمون واقعیت : سنجش میزان انطباق بین آنچه فردتجربه کرده وآنچه واقعاًوجوددارد، تلاش برای فهم اموربطورصحیح وتجربه رویدادها آنگونه که واقعاً هستند بدون خیا لپردازی . ۳ -انعطاف پذیری: توانایی منطبق ساختن عواطف، افکارورفتارموقعیت ها وشرایط دائماً درحال تغییر، افراد مؤظف افرادی فعال، زرنگ، قادربه واکنش به تغییربدون تعصب، نسبت به ایده ها، جهت گیری ها و…. صبوروگشاده رو.

و) مؤلفه کنترل استرس : ۱- تحمل استرس : توانایی مقاومت دربرابررویدادها وموقعیتها ی فشارزا ، پشت سرگذاشتن موقعیت های مشکل زابدون ازپای درآمدن، این افراد کمتردچارناامیدی می شوند وبحرانها ومشکلات را بهتر می گذرانند.۲ - کنترل تکانه : توانایی به تأخیرانداختن تکانه و سائق، پذیرش تکانه های پرخاشگرانه، خودداربودن و کنترل خشم، اثرنداشتن این مهارت فقدان خود کنترلی، رفتار های کند وغیرقابل پیش بینی و آزارگری است.

ه)- مؤلفه خلق عمومی : ۱ - خوش بینی : توانایی نگاه کردن به نیمه روشن ترزندگی، امید به زندگی ورویکردی مثبت داشتن به زندگی روزمره. ۲- نشاط : لذًت بردن ازخودودیگران، شادبودن، رضایت ازخودولذت بردن اززندگی، داشتن احساس خوب درمحیط کارودراوقات فراغت. به طورخلاصه مدل بار – آن درجدول شماره ۴-۲ نشان داده شده است .

جدول شماره ۴-۲ مدل بار -آن

الف) مؤلفه درون فردی ۱- خود آگاهی هیجانی۲- جراتمندی۳- حرمت نفس۴- خود شکوفایی۵- استقلال
ب) مؤلفه بین فردی ۱- همدلی۲- مسئولیت اجتماعی۳- روابط بین فردی
ج) مؤلفه سازگاری ۱ -حل مساله۲- آزمون واقعیت۳ -انعطاف پذیری
د) مؤلفه کنترل استرس ۱- تحمل استرس۲ -کنترل تکانه
ه) مؤلفه خلق عمومی ۱ -خوش بینی۲- نشاط

مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس : دولویکس وهیگس براساس تحقیقات تجربی خود عناصرمحوری مشترک را درساختارکلی هوش هیجانی شناسایی کرده اند که عبارتند از :

۱- خود آگاهی : آگاهی ازاحساسات شخصی خود وتوانایی تشخیص و مدیریت آنها.

۲- انعطاف هیجانی : توانایی خوب عمل کردن وسازگاری درموقعیتهای مختلف.

۳- انگیزش: انرژی وانگیزه ای  که برای دستیابی به نتایج وهدفهای کوتاه مدت، بلند مدت وجود دارد.

۴ -حساسیت بین فردی : توانایی آگاه بودن ازاحساسات دیگران ودستیابی به تصمیمات قابل نفوذدرآنها.

۵- تاثیر:توانایی ترغیب دیگران به تغییردیدگاهشان درباره یک مساله.

۶- فراست : توانایی استفاده ازبینش وتعامل درتصمیم گیری هنگام رویارویی با اطًلاعات مبهم .

۷- صداقت: توانایی ایجاد وتعهد درهنگام مواجهه با چالش واقلام ثابت ودرست. به طورخلاصه مدل

دولویکس و هیگس درجدول شماره ۵ نشان داده شده است .(احدی، خورشیدزاده، ۱۳۸۸)

 

 

 

 

جدول شماره  ۵-۲  مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس

۱- خود آگاهی آگاهی از احساسات شخصی خود وتوانایی تشخیص و مدیریت آنها.
۲- انعطاف هیجانی

توانایی خوب عمل کردن و سازگاری در موقعیتهای مختلف.

 

۳- انگیزش 

 

انرژی و انگیزه ای  که برای دستیابی به نتایج وهدفهای کوتاه مدت, بلند مدت وجود دارد.
۴ -حساسیت بین فردی توانایی آگاه بودن ازاحساسات دیگران و دستیابی به تصمیمات قابل نفوذ در آنها.
۵- تاثیر

توانایی ترغیب دیگران به تغییر دیدگاهشان در باره یک مساله.

 

۶- فراست

توانایی استفاده از بینش و تعامل در تصمیم گیری هنگام رویارویی با اطلاعات مبهم .

 

۷- صداقت

توانایی ایجاد و تعهد در هنگام مواجهه با چالش و اقلام ثابت و درست.

 

 

مدل هوش عاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف : این مدل یاالگو متشکل ازچهاراصل است که شعورعاطفی راازحیطه تجزیه وتحلیل روانشناسی ونظریه های فلسفی، خارج وبه حیطه شناخت، کشف وکاربرد مستقیم واردمی کند. عشق وعاطفه اداری ازاصل اول یعنی زمینه عاطفی آغازمی شود. زمینه عاطفی ازطریق صداقت عاطفی، انرژی، آگاهی، واکنش، شهود، مسئولیت وایجاد رابطه، جایگاهی برای اعتماد وتأثیرفردی می سازد. اصل دوم یعنی سلامت عاطفی، اصالت، قابلیت اعتماد وانعطاف پذیری رادرشما افزایش می دهد نارضایتی سودمند را به بیشترین حد می رساند. دراصل سوم یعنی ژرفای عاطفی، باراههایی برای تنظیم زندگی وکارخودباهدف وقابلیت منحصربه فرد آشنا خواهید شدودرراه بازگشت باصداقت، تعهد ومسئولیت همراه خواهید بودکه به نوبه خود اثرپذیری شماراافزایش می دهد. ازاینجا به چهارمین اصل یعنی معجزه عاطفی خواهیدرسید که دراین مرحله استعدادها وظرفیت خلاق شماپرورش می یابد تا باآمادگی بیشتری بر مشکلات وفشارها فائق آیید وبرای آنها راه حل هایی موجودبهره جویید وبرای آینده تلاش کنید. (عزیزی ۱۳۸۶ ، ص۹۴) به طورخلاصه چهاراصل شعورعاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف درجدول شماره۶ -۲ نشان داده شده است.

جدول شماره ۶-۲مدل هوش عاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف

۱- اصل اول زمینه عاطفی: ۱-صداقت  عاطفی ۲-انرژی عاطفی ۳-بازتاب عاطفی ۴- شهود سودمند
۲-اصل دوم سلامت عاطفی: ۵-شخصیت اصیل ۶- شعاع اطمینان ۷- نارضایتی سودمند۸-ازسرگیری وانعطاف پذیری
۳- اصل سوم ژرفای عاطفی: ۹- قابلیت منحصربه فرد۱۰- اعتقاد مسئولیت ووجدان ۱۱- صداقت کاربردی ۱۲- تأثیر بدون قدرت
۴-اصل چهارم معجزه عاطفی: ۱۳- جریان شهودی ۱۴- تغییر زمانی ۱۵- درک موقعیت ۱۶-خلق آینده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]




هوش یکی ازجذابترین وجالب توجه ترین فرآیندهای روانی است که جلوه های آن درموجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود. واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رؤیت نیست. به علت  دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است وازاینروتعاریف متعددی ازآن ارائه شده است. برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند. عده ای  هوش را بیشتر درحل مسایل وامور تلقی می کنند. به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی ازتفکروتخیل است.  به نظر اشخاصی  دیگرهوش درک  روابط علت و معلولی میان پدیده ها است.

تعاریفی که در سالهای اخیر ارائه شده‌اند در یکی از این سه طبقه، جای دارند:

تعاریفی که به سازگاری یا انطباق با محیط تاکید دارند.

تعاریفی که به توانایی یادگیری موضوعات مختلف تاکید دارند.

تعاریفی که برتفکرانتزاعی، یعنی توانایی استفاده ازمفاهیم مختلف، نمادهای کلامی وعددی تکیه دارند. (پورشریفی،۱۳۸۲، ص۱۸)

همانطور که مشاهده می‌شود عمده این تعاریف به سه گروه عملی، تحلیلی و کاربردی تقسیم می‌شوند که به ترتیب : نتیجه عملی هوشمندی درزندگی ، تجزیه عوامل تشکیل‌دهنده هوش وسنجش ازطریق آزمودنی‌های هوشی را مدّ نظر قرار می‌دهند. با توجه به این مطالب برای داشتن تعریف تقریباً کا ملی از هوش باید این سه جنبه مد نظر گرفته شوند : توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور، هماهنگی و سازش با محیط، بهره‌برداری از تجربیات گذشته، بکاربردن قضاوت واستدلال و پیدا کردن راه حل منطقی درمواجه شدن با مشکلات.  (میلانی فر،۱۳۸۳، ص۲۴)

- بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، می‌توان به سه گروه تربیتی (تحصیلی)، تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد:

تعریف تربیتی هوش : به اعتقادروان شناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می‌شود وازاین رویک نوع استعداد تحصیلی به شمار می‌رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می‌کنند که کودکان باهوش نمره‌های بهتری دردروس خود می‌گیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کم هوش دارند.

تعریف تحلیلی هوش: بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده‌های رمزی ویا قدرت ورفتارمؤثرو یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله« دیوید وکسلر»[۱]، روان شناس امریکایی، پیشنهاد شده باشد که بیان می‌کند : هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی ورفتار مؤثردرمحیط.

تعریف کاربردی هوش : درتعاریف کاربردی ، هوش پدیده‌ای است که ازطریق تستهای هوش سنجیده می‌شودوشاید عملی‌ ترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.

دیدگاه های دانشمندان مشهور در باره هوش

   آلفرد بینه[۲]، روان‌شناس فرانسوی می‌گوید : هوش آن چیزی است که آزمونهای هوش آن را می‌سنجد و باعث می‌شود افراد عقب‌مانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند. (همان منبع، ص۳۲ )

بینه و سیمون[۳]: کار بینه براین فرض استوار بودکه هوش قابلیت عمومی درک و استدلال است واین قابلیت می تواند به شکلهای گوناگون جلوه گرشود . وی مدعی بود که هوش یک قوه ذهنی بنیادی است این قوه ذهنی همان قضاوت است که گاه ازآن تحت عنوان عقل سلیم،عقل عملی وتوانایی انطباق با شرایط یاد می شود بینه و سیمون درست قضاوت کردن، درست درک کردن ودرست استدلال کردن را فعالیتهای بنیادی هوش می دانند و برهمین اساس هوش راتوانایی فرد درقضاوت، ادراک واستدلال تعریف می کنند. بینه معتقد است ساختمان هوش ازچهاراستعداد فهم وابتکار، انتظارواستعداد توجیه فکر درجهت معین ترکیب یافته است .

تعریف وکسلرازهوش : ازدید وکسلرهوش نتیجه تأثیردایمی ومتقابل فرد با محیط است واگراین رابطه متقابل به صورت متعادل انجام گیرد، موجب توانایی سازگاری فردبامحیط وپیشرفت هوشی می شود. ازنظروکسلرهوش به مثابه مفهوم کلی مطرح است. وی هوش راجامع می داند و برهدفمندی رفتار نیز تأکید  می ورزد واعمال هوشی را اعمال هدف مدار تلقی می کند.  دیوید وکسلر ازمعروفترین کسانی است که تعریف نا فذی از هوش ارائه نموده است. از نظر وی، هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع درفرد که باعث تفکر منطقی ، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می‌شود. در نظر وی، هوش یک توانایی جامع است، یعنی مرکب ازعناصر یا اجزایی که به‌طور کامل مستقل ازهم نیستند و نشانه‌ هوشمندی فرد آن است که می‌تواند به صورت منطقی بیندیشدو اعمال برخواسته از هوش او اعمالی هدفدارهستند وتوانایی هوش به فرد این امکان را می‌دهد که خود را با شرایط محیط انطباق دهد. (اسماعیلی، گودرزی، ۱۳۸۶، ص۲۵)

به نظر لویس ترمن[۴]: هوش ظرفیت فرد درتفکرانتزاعی است وی پیرامون تعریف خود می نویسد که فرد به همان نسبتی که قادربه تفکرانتزاعی است، هوشمند است .

ثورندایک[۵]: وی فعالیتهای هوشی را در سه گروه جای داده است :

۱- هوش اجتماعی –  توانایی  درک اشخاص وایجاد رابطه با آنهاست.

۲- هوش عینی –  توانایی درک اشیاء کارکردن با آنها مانند تجارب ماهرانه وکاربا ابزارعلمی است.

۳- هوش انتزاعی – که اختصاص به انسان دارد توانایی درک علایم  کلامی وریاضی وکارکردن با آنها می باشد.

به نظروی هوش استعداد یادگیری ومورد استفاده قراردادن آموخته ها درسازگاری با اوضاع تازه وحل مسایل جدیداست و به عبارت دیگرهوش قابلیت تغییریا انعطاف درسازگاری است. وی معتقد است که هوش ازیک عده استعدادهای ذهنی اولیه ترکیب یافته ست. استعدادهایی مانند : فهمیدن معانی الفاظ، استعدادعددی، استعداد تصوروتجسم روابط مکانی، استعداد ادراک، استعداد یاد آوری یا شناخت مستقیم کلمات یا اعداد  و۰۰۰

وی اعتقاد دارد که هوش استعداد فطری عمومی یاعامل عمومی است که درهمه انواع فعالیت ذهنی مؤثراست .

پیاژه[۶]:به نظرپیاژه عبورازمراحل پایین و رسیدن به مراحل بالاتررشد، بستگی به ساختمان عصبی-بدنی، روابط اجتماعی، رشدهوش و تجارب زندگی او دارد.  نظرپیاژه را می توان دراین جمله خلاصه کرد که : هوش، استعداد انطباق با محیط است .

کلوین : روی یادگیری فرد تکیه می کند وهوش را استعداد یادگیری می داند .

اشترن[۸]: هوش، استعدادعمومی فرد برای سازگاری عقلی با مشکلات واوضاع تازه زندگی است. هوش،  استعداد استفاده ازتجربه های قبلی درحل مسایل تازه وپیش بینی مسایل بعدی است .

کهلر[۹]: هوش استعداد بینش درانسان و حیوان است. هوش ، ظرفیت یادگیری، تامیت دانش که کسب شده است وتوانایی سازگاری یا انطباق با کل محیط بویژه درشرایط جدید است .

کاپلان و سادوک[۱۰]: هوش را می توان توانایی شخص برای همگون سازی معلومات واقعی، یادآوری حوادث گذشته دورونزدیک، استدلال منطقی، ساختن وپرداختن مفاهیم و ۰۰۰ تعریف کرده است .

بورینگ[۱۱]: هوش جیزی است که به وسیله آزمونهای هوشی اندازه گیری  می شود. وی مؤلفه های مختلفی را درهوش شناسایی کرده است :۱- توانایی آموختن و بهره گیری از تجربه.۲- توانایی تفکر یا استدلال به شیوه انتزاعی.۳- توانایی انطباق با نوسانات جهانی نااستواردرحال تغییر۴- توانایی برانگیختن خویش برای انجام سریع  کارها یی که شخص انجام آنها را ضروری تشخیص میدهد.

گلاسه و رابیندویتز[۱۲]: به فراگردهوش توجه دارند و آن راعبارت ازتوانایی اثربخش حل  مسئله می دانند براساس دیدگاه  فراگردهوش، هوش شامل پیچیدگی ازطریق انتخاب، دسته بندی وساخت دهی اطلاعات می شود وافراد تیزهوش کسانی هستند که زودتروکارآمد ترازدیگران این کارراانجام می دهند.

دیدگاه فیزیولوژیستی: از نظر فیزیولوژی، هوش پدیده‌ای است که در اثر فعا لیت یاخته‌های قشر خارجی مغز(کورتکس) آشکارمی‌گردد وازنظرروانی نقش انطباق وسازگاری موجود زنده با شرایط محیطی و زیستی را بر عهده دارد. (عظیمی، ۱۳۸۷)

آر.بی. کاتل وجود دو جزء عمده درفعالیت هوشی را، تحت عنوان هوش متبلوروهوش سیا ل مسلم  فرض  کرده است. هوش سیا ل ظرفیت کلی ادراک رابطه است که معرف هوش بالقوه فرد، مستقل از اجتماعی شدن وآموزش وپرورش اواست. هوش متبلورسالها بعدازپایان یافتن دوران آموزشی به رشد خودادامه می دهد درحالیکه هوش سیال درحدود۱۴سالگی به اوج خود می رسد سپس به فلات درمی آید وآنگاه بعد از۲۰ سالگی سیر نزولی طی می کند.

 

ریموند کتل[۱۳]: هوش را با توجه به توانایی یا استعداد کسب شناختهای تازه وسپس تراکم شنا ختها درطول زندگی(یعنی کاربرد شناخت‌های قبلی درحل مسائل) بدین‌صورت تعریف می‌کند : مجموعه استعدادهایی که با آنها شناخت پیدا می‌کنیم، شناختها را به یاد می‌سپاریم وعناصر تشکیل‌دهنده فرهنگ را بکارمی‌بریم تا مسائل روزانه راحل کنیم و با محیط ثابت ودرحال تغییرسازگارشویم. (عظیمی، ۱۳۸۷)

جانسون : بین سطحI  وسطح  IIهوش تفاوت قایل شد. وی سطحI  را دارای ماهیتی متداعی وسطح II را به طو مستقیم شناختی تلقی کرد. درتواناییهایی که درسطح I قرارمی گیردشکل پاسخ ضرورتاً مشابه و همنواخت با شکل محرک است. تعاریف متعددازهوش راکه روانشناسان ارائه داده اند می توان درسه گروه تعاریف عملی، تحلیلی وکاربردی تقسیم کرد .

ترستون[۱۵]: هوش از هفت استعداد ذهنی بنیادی و مستقل از یکدیگر تشکیل می‌شود که بدین‌قرارند : کلامی، سیالی کلامی، استعداد عددی، استعداد تجسم فضایی، حافظه تداعی، سرعت ادراک و استدلال. گیلفورد، این تعداد را افزایش داده و اظهار داشت: هوش، دست‌کم از ۱۲۰عامل تشکیل می‌شود.

در مورد مفهوم هوش، روان‌شناسان به دو گروه تقسیم شده‌اند :  گروه اول براین اعتقادند که هوش، از یک استعداد کلی و واحد تشکیل می‌شود، اما گروه دوم معتقدند انواع مختلف هوش وجود دارد. آنچه تعریف دقیق از هوش را دچار مناقشه می‌کند آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هوش، یک برچسب کلی برای گروهی از فرآیندها ست که از رفتارها و پاسخ‌های آشکار افراد استنباط می‌شود. (گنجی، ۱۳۸۶، ص ۲۴)

روانشناسان تربیتی معتقدندهوش کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی می شود وازاینروآنرایک نوع استعدادتحصیلی تلقی می کنند.

دسته دیگری ازروانشناسان تعاریف تحلیلی رامطرح می سازند. ازدید این افراد ، هوش توانایی استفاده ازپدیده های رمزی ویا قدرت ورفتارموثرویا سازگاری با موقعیتهای جدیدوتازه ویا تشخیص حالات وکیفیات عوامل محیطی می باشد .

بهترین تعریف تحلیلی هوش را وکسلر بیان کرده است.

- هوش عبارتست ازتفکرعاقلانه، عمل منطقی ورفتارموثردرمحیط.

تعاریف کاربردی هوش اشعاردارد که هوش پدیده ای است که ازطریق آزمونهای هوشی سنجیده می شود.

۱- پیچیدگی فعالیتهای ذهنی.

۲- توجه بعضی به نقش ووظیفه هوش و توجه عده دیگربه ساختمان هوش.

۳- وسواس دربه کاربردن اصطلاحات به طوری که درک روانشناسان رابهترتعبیر کند.

۴- نتیجه گیری تعریف هوش از راه سنجش آن.

به لحاظ این اختلافات وپرداختن به تعریف هوش اصطلاح رفتارهوشیاریا رفتارحاکی ازهوش را که عامل عینی است به کار می برند .

ویژگیهای رفتار هوشیار :۱ - حساس و دقیق بودن به آنچه دراطراف فرد اتفاق می افتد ۲- تجسم و نگهداری ۳- تخیل ابداعی یا ابتکاری ۴- بصیرت یا بینش ۵- انتقاد ازخود ۶- پشتکار واعتماد بر خود ۷- انگیزش قوی آزمونهای هوشی قادربه معرفی تمام تواناییهای بالقوه آزمودنی ها نیستند وتنها نمونه های نسبتاًمحدودی ازتواناییهای خودرا نشان می دهند .

[۱]-Divid Wecsler

[۲]-Binet

[۳]-Binet & Simon

[۴]-Lois Terman

[۵]-Sorendic

[۶]-Piyazheh

[۷]-Kelvin

Eshtern 1-

Kohler 2-

Kaplan&Sadoc  ۳-

Boring 4-

Gelaseh&Rabindoyts 5-

۱-Cattell

[۱۴]-Janson

[۱۵]-Thurston

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]




اندازه گیری بهره هوشی، توزیع و تفسیر آن

هوشبهریک فردممکن است نسبت به نوع آزمون مورد استفاده به اندازه ۲۵تا ۳۰شماره تغییر کند. برای بدست آوردن یک نمره هوشبهر دوروش متفاوت وجود دارد. درروش قدیمیتر، بهره هوشی به این ترتیب به دست می آید که ازکودک بخواهیم به مجموعه پرسشهایی پاسخ  دهد وبدین ترتیب سن عقلی وی را بدست می آوریم وازتقسیم سن عقلی برسن واقعی هوشبهر را بدست می آوریم.

دانلود مقاله و پایان نامه

سن عقلی

————— =(IQ) هوشبهر

سن واقعی

آزمونهای هوشی وکسلروبینه هردو میانگین۱۰۰وانحراف معیاربه ترتیب ۱۵و ۱۶ می باشد. راه دیگربه دست آوردن هوشبهرآن است که به کودک سوالاتی می دهند که معرف گروه سنی  کودک  است وسپس نمره کودک با نمره همه کودکان آن سن مقایسه می شودوبراساس آن یک مقیاس، مقیاس هایی به نام هوشبهرانحراف به دست می آید. یعنی اینکه کودک تا چه درجه ازحدمتوسط عملکرد گروه  سنی خودش منحرف می شود. حاصل نمره هوشبهردرواقع دونوع مقیاس به دست می دهد اول آنکه سطح ذهنی جاری کودک رادرمقایسه با گروه سنی خود وی نشان می دهد و دوم آنکه میزان رشد ذهنی کودک را درآینده پیش بینی می کند. برای  توزیع هوش درمیان افراد جامعه ازمنحنی طبیعی یا بهنجاراستفاده می شود. منحنی طبیعی الگویی است که نحوه پراکندگی تفاوتهای موجود درمیان افراد رابه شیوه های منظم بیان می کند .

لازم به یادآوری است که هوشبهرنمی تواند به طورسطحی ملاک قضاوت درمورد توانایی ها واستعداد های یک فرد تلقی شود. دراکثرموارد هوشبهربه تفسیرمتخصص نیازدارد. هنگام قضاوت درمورد افراد، علاوه برهوشبهربه اطلاعات دیگری نظیرسابقه تحصیلی، حرفه ای، شرایط خانوادگی وحتی پرونده پزشکی آنان نیزاحتیاج داریم. هوشبهر کودکان کمتراز۳ سال یا حتی ۴ سال که به وسیله آزمونهای هوش اندازه گیری می شود درطول زمان پایایی کافی ندارد. هرچه سن کودک بالاترباشد هوشبهراو نیزضریب اطمینان بیشتری خواهدداشت نمی توان هوشبهررایک ضریب ثابت وغیرقابل تغییرتلقی کرد. درمواردی بهره هوشی براثرحوادث مختلف زندگی تغییر می کند. این نوسانها ممکن است به عوامل زیر مربوط باشد : نوع آزمون ، شخصیت آزماینده، تجارب مطلوب ونامطلوب درفاصله بین دوآزمایش، محل آزمایش، انگیزه آزمودنی، بیماریهای جسمی وروانی، اختلافات خانوادگی، وضعیت اقتصادی، فاصله زمانی آزمایش تجربیات نشان می دهدکه هوشبهر ثابت نیست وگاهی به علل مختلف تغییرمی کند مثلاً کودکانی که ازبعضی خواص شخصیتی، مانند اعتماد به نفس، استقلال عمل، رقابت سازنده، انگیزه یادگیری و۰۰۰ برخوردارند، با رفتاروویژگیهای فردی بهره هوشی خود را افزایش می دهند. برعکس کودکانی که ازاین ویژگیها برخوردارنیستند ممکن است درهوشبهرخود اثرسوء بگذارند و سبب کاهش آن شوند. به این ترتیب ملاحظه می شود که شخصیت هم ممکن است بهره هوشی را کم یا زیاد کند. ولی آیا ویژگیهای شخصیتی انسان ارثی هستند یامحیطی؟  به نظرمی رسدکه دراینجا نیز میان وراثت ومحیط تأثیر گذاری وتأثیر پذیری متقابلی وجود دارد که جدایی ناپذیراست.

 

انواع هوش

در سال ۱۹۸۳، هاروارد گاردنر تئوری خود را تحت عنوان هوش چندگانه  معرفی نمود. او این ایده را ایجاد کرد که هوش را نمی توان تحت یک عنوان کلی در نظر گرفت و بعنوان یک چیز منفرد دانست و آنرا با یک ابزار ساده اندازه گیری کرد.وی هفت نوع هوش رادراین تئوری مطرح نمود ودراین اواخر هوش طبیعیدان رااضافه نموده وعنوان کرده که ممکنست احتمالات دیگری شامل روحی[۱] وتجربی[۲] نیزوجود داشته باشد.

هوش دیداری / فضایی[۳]  : این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویرفکرکنند وبرای به دست آوردن اطلاعات نیازدارند یک تصویرذهنی واضح ایجاد کنند. آنها ازنگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیووفیلم خوششان می آید. مهارت های آنها شامل مواردزیراست : درک نمودارها وشکل ها، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره ها وتمثیلهای تصویری، تفسیرتصاویردیداری.

هوش کلامی/ زبانی[۴] : این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرنده ها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند ومعمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر می کنند. مهارتهای آنها شامل مواردزیرمی شود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، درک قالب ومعنی کلمه ها، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها.

هوش منطقی / ریاضی[۵]  :  هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده ازاستدلال، منطق واعداد. این یادگیرنده ها به صورت مفهومی با استفاده ازالگوهای عددی و منطقی فکرمی کنند وازاین طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرارمی کنند. مهارتهای آنها شامل این مواردمی شود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکلهای هندسی.

هوش بدنی/جنبشی[۶] :  این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن واستفاده ازاشیاء. ین یادگیرنده ها خودشان را از طریق حرکت بیان می کنند. آنها درک خوبی ازحس تعادل وهماهنگی دست وچشم دارند(به عنوان مثال دربازی با توپ)مهارتهای آنها شامل این موارد می شود : رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، هنرپیشگی، تقلید حرکات.

هوش موسیقی / ریتمیک[۷]:  این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده ها با بهره گرفتن از صداها، ریتم ها و الگوهای موسیقی فکرمی کنند. آنها بلافاصله چه با تحسین وچه با انتقاد ، به موسیقی عکس العمل نشان می دهند. خیلی از این یادگیرنده ها بسیاربه صداهای محیطی (ما نند صدای زنگ، صدای جیرجیرک وچکه کردن شیرهای آب) حساس هستند. مهارتهای آنها شامل موارد زیرمی شود : آواز خواندن، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، آهنگ سازی، بیاد آوردن ملودی ها.

هوش بین فردی[۸] : یعنی توانایی ارتباط برقرارکردن وفهم دیگران. این یادگیرنده ها سعی می کنند چیزها راازنقطه نظرآدمهای دیگرببینند تا بفهمند آنها چگونه می اندیشند واحساس می کنند.آنها معمولاًتوانایی خارق العا ده ای دردرک احساسات، مقاصد وانگیزه ها دارند. آنها معمولاًسعی می کنند که درگروه آرامش را برقرار کنند وهمکاری را تشویق کنند. ایشان هم ازمهارتهای کلامی (مانند حرف زدن) وهم مهارتهای غیرکلامی (زبان بدن) استفاده می کنند تا کانالهای ارتباطی با دیگران برقرار کنند. مهارتهای آنها شامل موارد زیرمی شود : دیدن مسائل ازنقطه نظردیگران (نقطه نظردوگانه)، گوش کردن، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم.

هوش درون فردی[۹]:  این هوش یعنی توانایی درک خود وآگاه بودن ازحالت درونی خود. این یادگیرنده ها سعی می کنند احساسات درونی، رؤیاها، روابط با دیگران ونقاط ضعف وقوت خودرادرک کنند. مهارتهای آنها شامل مواردزیرمی شود : تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی ازاحساسات درونی، تمایلات و رؤیاها، ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن. (گاردنر،۱۹۸۳)

هوش عاطفی (هیجانی)[۱۰] : گلمن ازبین ۷نوع هوشی که گاردنربیان کرده بودکه آنهاعبارتنداز:۱) زبان شناختی۲) منطقی ۳) موزیکال  ۴) جنبشی ۵) فضایی/بصری۶) هوش درون فردی۷) هوش­میان فردی بودند، ازهوش درون فردی به مفهومی به نام” فرا حالتی"رسید که طبق تعریف گولمن یعنی آگاهی ازعواطف خودمان. او با این مفهوم، مدل مایروسالووی را تعدیل کرد. گلمن درتعریف هوش عاطفی می­گوید: “مهارتی که دارنده­ی آن می ­تواند ازطریق خود اگاهی روحیات خود را کنترل کند وازطریق خود مدیریتی آن را بهبود دهد وازطریق همدلی تأثیرآن را درک کند وازطریق مدیریت روابط ، به شیوه هایی رفتار کند که روحیه خودودیگران رابالا ببرد".(گلمن  ۲۰۰۱). ازدیگر هوشهای ذکر شده می توان به مواردزیرنیز اشاره نمود:

هوش مصنوعی[۱۱]: هوش مصنوعی طبق تعریف، شاخه ای ازدانش به حساب می آید که به ماشینها وابزارهای ساخت دست بشرتوانایی پیدا کردن راه حلهای مناسب برای حل مسائل پیچیده مطرح شده برای آنها را می دهد والبته این ویژگی باید براساس روش های مورداستفاده ذهن انسان باشند وبراساس الگوهای رفتاری هوش انسان بنیانگذاری شده باشد.

هوش معنوی[۱۲]  :اشاره داردبه مهارتها، توانائیهاورفتارهای لازم برای : توسعه وحفظ ارتباط با منشأ غایی همه موجودات، کامیابی درجستجوی معنی زندگی، یافتن یک مسیر اخلاقی که به هدایت ما درزندگی کمک نماید، درک معنویات وارزشها درزندگی شخصی وروابط بین فردی .

برای هوش معنوی ۱۰ جزء را مطرح نموده اند :                                                                  ۱ -عقل شهودی[۱۳]: نوربصیرت که به مااجازه می دهد درموردجنبه های خاصی  ازواقعیت، خیالبافی کنیم. همچنین این ویژگی حس درک هیبت وعظمت خلقت وحس خود شناسی را امکان پذیر می نماید.

۲- ادراک مستدل[۱۴]: نقطه مقابل عقل شهودی است. این فرآیندشامل :  ترسیم، توسعه وتحلیل بصیرت بدست آمده ازطریق شهود بخاطرروشن کردن معنا وجزئیات خاص بصیرت ما است.

۳ - آگاهی بر خواست و نیت : با ترکیب عقل شهودی وادراک مستدل ما قادرخواهیم بود که به یک حالت

دانستن وارد شویم، دانستن کامل هدف خواستهایمان.

۴- عشق و شفقت[۱۵]: نعمت عشق بیانگرجریان نامحدودعشق وانرژی الهی است.

۵- قدرت وعدالت متمرکز[۱۶]: نقطه مقابل عشق، زورومحدودیت است. زمانیکه درشکل مثبت ظهوریابد نشان دهنده عدالت وانصاف خواهد بود. این ویژگی ،ایجاد کننده نظم واحساس مسئولیت، وتوانایی کنترل و ارزشیابی رفتارهای خود شخص است.

۶- شفا و بخشش[۱۷]: وقتی عشق وزورومحدودیت بطورمطلوب، متعادل شوند نتیجه عبارتست از بهبود وتعدیل انرژی های متعادل نشده. شامل بخشش خود ودیگران، ابرازدلسوزی، خارج کردن عصبانیت بدون شکستن حریم د یگران .

۷- زندگی با شوق[۱۸]: بروزکامل عشق درشخصیت فردتوانایی برای زندگی با شادی و شوق است.

۸- زندگی با وقار، یکدلی و تعهد[۱۹]: بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی خودش است.    بدون این حس شخص دچارلاقیدی می شود. دراینحالت شخص می تواند وسوسه رارد کندودررفتارها  وصحبتها یش تعهد به ارزشهای شخصی را نشان دهد ومسیر اخلاقی راهنمای وی درزندگی و کسب و کار خواهد بود.

۹- پیوند و خدمت خلاق[۲۰]: این ویژگی بردوعملکرداشاره دارد. یکی داشتن خلاقیت و دیگری ارتباط و پیوندداشتن با دیگران. دراینجا شخص ترکیبی ازحضور خداوند،عشق و وقاررا درامورعادی زندگی روزانه اش ازخود نشان می دهدورفتارهای اوبراساس کارهای مثبت ومتعهدانه است.

۱۰- پادشاهی خداوند/ شادی وتکمیل/ زندگی با هوش معنوی مطلوب[۲۱]: یعنی شخص هرچه را درزندگی  با  آن سروکاردارد یا اساساً دردنیا وجود دارد را نشئه ای ازوجود خداوند وحضورخداوند ونظارت اوبراعما لش بداند واینکه همه چیزبه خواست واراده خداوند انجام می گیرد.

هوش فرهنگی [۲۲] : هوش فرهنگی ، نیزیکی دیگراززیرمجموعه‌های هوش است که به عنوان بحثی جدیددرسال‌های اخیر مطرح گردیده است. منظورازهوش فرهنگی، توانایی درک قضاوت ارزشها، باورها، هنجارها و هنجارها وعادتهای فردی و جمعی است. هوش فرهنگی، توانایی افراد برای رشد شخصی ازطریق تداوم یادگیری وشناخت بهترمیراثهای فرهنگی، آداب ورسوم وارزشهای گوناگون ورفتارمؤثربا افرادی با پیشینه فرهنگی وادراک متفاوت است. ارلی و آنگ[۲۳](۲۰۰۴) هوش فرهنگی رابه عنوان قابلیت فرد برای سازگاری مؤثربا قالبهای نوین فرهنگی تعریف می کنند وساختارهوش فرهنگی را به انواع دیگر هوش از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می دانند. (فیاضی، جان نثاراحمدی، ۲۰۰۶)

هوش سازمانی[۲۴] :

هوش سازمانی ازنظر کارل آلبرچت : وی می گوید : وقتی افراد با هوش دریک سازمان استخدام می

شوند تما یل به حماقت گروهی[۲۵]پیدامی کنند. عموماً سازمانها بیش ازآنکه توسط رقبایشان موردآسیب قرارگیرند خودشان بخود آسیب میزنند. عدم تبحراجرایی ، جنگهای اداری، مبارزات سیاسی درهمه سطوح، اختلال سازماندهی، قوانین ورویه های بی معنی، همه توطئه ها برای جلوگیری یک تجارت، ازبکارگیری همه نیروی مغزی است که برای آن پول می پردازدکه می توانیم به آن، حماقت تجمعی بگوئیم. تعریف وی ازهوش سازمانی عبارتست از: ظرفیت یک بنگاه برای بکارگیری همه نیروی مغزی اش، وتمرکزآن نیروی مغزی برانجام مأموریتش. بوسیله آن تعریف، نقش هوش سازمانی ساده است : موفقتر کردن بنگاه درمحیطش.

هوش سازمانی کامپیوتری شده :عبارتست از: اگرسازمانی هیچ سیستم پشتیبان بانک اطلاعاتی، هیچ استراتژی سیستم پشتیبان با نک اطلاعاتی، و هیچ استراتژی اقتضایی سیستم پشتیبان بانک اطلاعاتی نداشته باشد آنگاه آن سازمان دارای هیچ هوش سازمانی نیست.

هوشA   و هوش  B: هوش A توانایی ذاتی فردبرای رشد استعداد ذهنی است وهوشB سطحی است که رشد ذهنی به آن خواهد رسید و بعدها ازطریق مشاهده کنش ذهنی آزمودنی قابل تشخیص خواهد بود. هوشAقابل اندازه گیری نیست چون کنش ذهنی نوزاد قابل مشاهده نمی باشدازاینروضریب هوشی فقط هوش B رااندازه گیری می کند.

آزمون‌های هوش

انواع مختلف آزمونهای هوشی وجود دارد که هریک ازآنها هوش رااززاویه جداگانه وکمی متفاوت از بقیه مطرح می‌کند. با این همه ، اکثراین آزمونها سعی می‌کنند استعدادهایی را اندازه بگیرند که می‌توانند نتایج تحصیلی را بهتر منعکس کنند. ازجمله تقسیم ‌بندی آزمونهای هوش تقسیم براساس فردی یا گروهی بودن آزمونهاست. (گنجی ، ۱۳۷۹، ص۱۳۸)

آزمون‌های فردی هوش:  اولین آزمون هوش که درمقیاس بسیاروسیع مورد استفاده قرارمی‌گیرد، آزمون استنفورد- بینه است. به طورخلاصه، این آزمون ازروی آزمونی که برای اولین باردراوایل قرن ۲۰ به وسیله آلفرد بینه درفرانسه ساخته شده بود بوجود آمد. لوئیزترمن درسال ۹۱۶، آزمون بینه رادر دانشگاه استنفورد آمریکا، به منظور اندازه گیری هوش کودکان ۳ تا ۱۶ سال آمریکایی موردتجدید نظر قرار داد وآن را آزمون استنفورد – بینه نامید. آخرین تجدید نظر این آزمون در سال ۱۹۸۵ انجام گرفت.

منظورازاجرای انفرادی آزمون این است که آزمایشگردرهرنوبت تنها می‌تواند یک آزمودنی را بیازماید درنخستین تجدید نظردراین آزمون، نتیجه آزمودنی به صورت سن عقلی بیان می‌شد. سن عقلی یعنی این که کودک درپاسخگویی به آزمون، توانایی چه سنی را داشت. مثلاً اگریک کودک هفت ساله نتیجه متوسط کودکان هشت ساله را بدست می‌آورد، می‌گفتند که سن عقلی یا توانایی ذهنی  کودکان ۸ سا له را دارد. عیب آزمون سن عقلی این بود که عدد نسبی نبود ومیزان عقب ماندگی پیشرسی را به طور دقیق نشان نمی‌داد. مثلا اگرسن عقلی یک کودک ۶ ساله ،۵ سال وسن عقلی یک کودک ۲ ساله، ۱۱سال بود ظاهراً هر کدام یک سال عقب ماندگی داشت. امّا واقعیت این است که کودک ۶ ساله عقب مانده ترازکودک ۲ ساله بود. زیرا اهمیت عقب‌ماندگی درسنین پایین، بیشتر است. برای از بین بردن این عیب، ضریب هوشی یاهوشبهر رامحاسبه می‌کنند که یک عدد نسبی است ورابطه سن عقلی و تقویمی را نشان می‌دهد. برای محاسبه ضریب هوشی، سن عقلی را برسن  تقویمی تقسیم می‌کنند و برای این که عدد بدست آمده اعشار نداشته باشد، آن را در ۱۰۰ ضرب می‌کنند. بنابراین فرمول محاسبه ضریب هوشی چنین خواهد بود. بدین ترتیب اگر سن عقلی کودک ۷ ساله، ۸ سال باشد، ضریب هوشی او ۱۱۴خواهد بود. دراین فرمول، اگر صورت ومخرج کسربرابرباشند، یعنی اگرسن عقلی وسن تقویمی یکسان باشند، ضریب هوش ۱۰۰ خواهد بود.  بنابراین، می‌توان گفت که کودک عادی یا بهنجار کودکی است که سن عقلی وسن تقویمی او برابرند. به عبارت دیگر، کودک بهنجارتوانایی‌های سن خود را دارد. امروزه نتایج حاصل ازآزمون استنفورد- بینه را به این صورت تفسیرمی‌کنند که نتیجه آزمودنی را با نتایج نمونه‌ای از آمودنیهای همان سن مقایسه می‌کنند.  (همان منبع، ص۱۳۸)

آزمونهای و کسلر:  درمیان سایرآزمونهای انفرادی هوش ، می‌توان به آزمونهای وکسلر اشاره کرد. در سال ۹۳۷ ، دیوید وکسلر، در نیویورک ، تصمیم می‌گیرد، با استفاده ازروش متفاوت ازروش ترمن، آزمون هوشی تهیه کند. ترمن سوالات آزمون استنفورد- بینه را براساس سن تنظیم کرده بود، اما وکسلر، سئوالات آزمون خود را براساس درجه دشواری تنظیم می‌کند. وکسلر، درمجموع سه مقیاس فراهم می‌آورد : برای کودکان ۳ تا ۶ ساله ، برای کودکان ۵ تا ۱۵ ساله وبرای بزرگسالان.
تفاوت دیگربین آزمون استنفورد- بینه وآزمونهای و کسلراهمیت دادن آنها به اندازه‌گیری استعدادهای  کلامی است. آزمون استنفورد - بینه برای اندازه‌گیری استعدادهای کلامی تهیه شده است، درصورتی که مقیاسهای وکسلرطوری تهیه شده‌اند که استعدادهای کلامی وغیرکلامی را بطوریکسان اندازه می‌گیرند (نصف کلامی ونصف غیر کلامی(دیدگاه وکسلردوامتیازدارد. می‌توان استعدادهای کلامی وغیرکلامی را به طورجداگانه یا با هم اندازه گرفت. وافرادی هم که زبان آزمون را نمی‌دانند یا نمی‌توانند حرف بزنند تحت آزمایش قرارگیرند. لزومی نداردکه قسمت کلامی آزمونهااجرا شود. زیراهرآزمون فرعی نتایج مستقل فراهم می‌آورد.  (همان منبع، ص۱۴۱)

[۱]- spiritual

[۲]- existential

[۳]- Visual-Spatial intelligence

[۴]- Linguistic intelligence

[۵]- Mathematical intelligence

[۶]- Kinesthetic intelligence

[۷]- Musical intelligence

[۸]- Interpersonal intelligence

[۹]- Intrapersonal intelligence

intelligence Emotional 4-

[۱۱]- Artificial Intellegince

[۱۲] - Spiritual Intelligence

[۱۳]- Intuitive Wisdom

[۱۴]- Reasoned Understanding

[۱۵]- Compassion and Love

[۱۶]- Focused Power and Justice

[۱۷]- Healing and Forgiveness

[۱۸]- Living with Zeal

[۱۹]- Living with Dignity, Empathy and Commitment

[۲۰]- Creative Connection & Service

[۲۱]- Kingdom of God

Intellegince       ۵- Cultheral

[۲۳]- Earley &Ang

[۲۴]- Organizational Intelligence (OI)

۱-Collective Stupidity

 

[۲۶]-Inteligence Testes

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]