تحقیقات متعددی در خصوص سلامت روانی انجام گرفته است که برخی از این تحقیقات رابط بین سلامت روانی و خانواده و همچنین ازدواج مجدد را مورد بررسی قرار دادهاند، پس لازم است تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است مورد بررسی قرار گیرند.
در مطالعهای که تحت عنوان مقایسهی بهداشت روانی بین دانشجویان مجرد و متاهل خوابگاهی انجام گرفت به شرح زیر میباشد. نمونه تحقیق مذکور۱۲۰ نفر(۶۰ نفر مجرد و۶۰ نفر متاهل ) میباشد که به صورت تصادفی انتخاب شدهاند و نتایج نشان داد که بین دانشجویان مجرد و متاهل نمره کل سلامت روانی(یعنی از نظر اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و علایم جسمانی) تفاوت معنی داری وجود ندارد. محقق علت معنی ندار بودن دو گروه از لحاظ سلامت روان را به علت وجود عوامل مزاحم مانند نمونههای انتخاب شده هر دو گروه خوابگاه دانشجویی زندگی میکنند و چون هر دو گروه از خانواده همسرشان دور هستند وهمچنین مشکلات مربوط به خوابگاهها و مشکلات خاص خود دانشجویان میداند(اختیاری امیری،۱۳۸۳).
در تحقیقی که تحت عنوان: بررسی رابطهی عملکرد خانواده و سلامت عمومی فرزندان انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین عملکرد خانواده به طور کلی و سلامت عمومی دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد. از میان متغییرهای عملکرد خانواده، بین میزان همبستگی خانواده و سلامت عمومی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری به دست میآمد. بین میزان ابزار و بیان خود و سلامت عمومی دانش آموزان نیز رابطهی مثبت و معنی داری مشاهده شد. نتایج بدست آمده چه در ابعاد نظری وچه در بعد تحقیقاتی نشانگر این است که نحوهی تعاملات درون خانواده با میزان سلامت عمومی فرزندان آنها در ارتباط است(حنانی،۱۳۸۳).
در تحقیق دیگری که تحت عنوان: ارتباط بین سازگاری خانواده با سلامت روانی و سطح رضاء نیازهای روانشناختی فرزندان نوجوان انجام گرفت. نتایج نشان داد که عملکرد خانواده در ابعاد شش گانه حل مشکل، ارتباط نقش همراهی عاطفی و کنترل عاطفی و نیز عملکرد با مشکلات روانی(شکایت جسمانی، ناسازگاری اجتماعی، اضظراب و افسردگی) همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. به صورتی که هر چه عملکرد خانواده ضعیفتر باشد مشکلات روانی نیز بیشتر خواهد شد. همچنین عملکرد با میزان احساس نیازهای روانی، آزادی عمل، شایستگی و ارتباط، همبستگی منفی معناداری داشت. به صورتی که هر چه عملکرد خانواده ضعیفتر باشد، عدم ارضای نیازهای روانی، ارتباط، شایستگی و آزادی عمل نیز بیشتر خواهد بود. یافته دیگر نشان داد که عملکرد کل، آمیزش عاطفی و همراهی عاطفی خانوادهها با مقیاس،تفاوت معنی داری نداشت، اما حل مشکل ارتباط کنترل رفتار و نقشها با جامعه، تفاوت معنی داری داشت و ضیعف تر بود. نتایج تحقیق بیانگر اهمیت تاثیر پذیری فرزندان از ناساگاری والدین و محیط ناآرام خانواده بود ونتایج نشان داد که چنانچه خانواده به وظایف خود عمل نکند، سلامت روانی روزه مره فرزندان، ارتباط کلامی و غیر کلامی اعضاء الگوهای رفتاری مناسب و نهایتاً تعیین قواعدی برای کنترل رفتار، دارای عملکرد ضعیف هستند.(رحیمی نژاد و پاک نژاد، ۱۳۸۳).
در پژوهشی که در شهر اهواز تحت عنوان: مقایسهی سلامت روان زنان در خانوادههای تک همسره با زنان در خانوادههای چند همسری انجام گرفت. نتایج نشان داد که احتمالاً فشار روانی ناشی از چند همسر داشتن یک مرد، به تدریج تعادل روانی زنان چنین خانوادههایی را بر هم زده و آنها را مستعد ابتلاء به بیماریهای روانی میکند. آشتفگی ناشی از بر هم خوردن شکل طبیعی خانواده منجر به عقاید ضد سازشی و کاهش رضایت از زندگی، عصانیت، عدم کنترل رفتار و… خواهد شد.(زارعی و همکاران، ۱۳۸۳).
همچنانکه در جریان طبیعی رشد جوانان در صدد تثبیت هویت بزرگسالانه ای برای خود هستند سطوح مختلف افسردگی و استرس مرتبط با مشکلات در میان نسل جوان در حال گسترش است علاوه بر این اسمت و راتر[۷۰] (۱۹۹۵) گزارش کردهاند که از سال ۱۹۴۵، اختلالات روانی، اجتماعی که در برگیرندهی افسردگی، اختلالات تغذیه، و رفتارهای خودکشی است در بزرگسالان به طور اساسی شیوع بیشری یافته است. همچنین بر اساس گزارش سازمان بهداشتی، طی ده سال گذشته، تعداد جوانانی که بیمار تشخیص داده شده و به بیمارستانهای روانی ارجاع داده شدهاند افزایش قابل ملاحظهای یافته است. پژوهشی که روی جوانان ۱۸ ساله در اسکاتلند انجام شده است نشان میدهد که ۳/۱ پسران و ۵/۲ دختران دارای اختلالات روانشناختی هستند(بهرامی، ۱۳۸۱).
نتایج مطالعهات تطبیقی که در سه کشور اروپایی انجام شده است حکایت از آن دارد که حدود ۲۷ درصد افراد از افسردگی رنج میبرند. همچنین کاچر[۷۱] (۱۹۹۴) گزارش کرده است که بین۱۰ تا ۱۵ درصد جوانان دارای مشکلات رجدی هیجانی، رفتاری هستند(بهرامی، ۱۳۸۱).
عوامل موثر در تامین سلامت روان
روان انسان هم تابع عوامل عضوی، روانی و اجتماعی و ارتباط عوامل مذکور با یکدیگر میباشد. به عبارت دیگر محیط طبیعی و محیط انسانی تنظیم کننده سلامت روان است و مقصود از محیط طبیعی عوامل هادی مثل بهداشت، آنان برای حفظ و سلامت روان خود میباید از جهات مختلف روانی دقیقاً تحت کنترل و مراقبت خود و دیگران قرار گیرد. پایههای ریشه روانی و رفتار اجتماعی کودکان و احساس ایمنی و ارضای عاطفی در سالهای نخستین کودکی پایه ریزی میگردد اولین محیط اجتماعی برای انسان خانواده است که درآن شخصیت هر فرد پایه گذاری میشود و خانواده دو امر مهم را برعهده دارد یکی ساخت فرد به عنوان یک انسان و دیگری انتقال میراث انسانها به نسل بعدی است. درخانواده افراد تشریک مساعی میکنند. تحت تاثیر یکدیگر قرار میگیرند و موجبات نمودپیشرفت شخصیت کلیه افراد در خانواده فراهم میشود. خانواده میبایست کانون گرم و محبت آمیز به وجود آورد و زندگی خود را بر مبنای محبت و پذیرش، احترام متقابل و زندگی مسالمت آمیز بنا کند؛ زیرا خانه اولیه مرکز آموزش اخلاقی، تربیتی،اقتصادی، مذهبی،هنری و بهداشتی انسان است، عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبودهای عاطفی و مشکلات روانی گوناگون روبرو میسازد و احتمال اینکه این کودک در آینده به اختلالات رفتاری و روانی خانواده، انگیزه اصلی آشفتگیهای روانی و نشر خوبیهای مثل عصیانهای جوانی فحشا و اعتیاد دانسته شده است.
نظریات مرتبط با سلامت روانی
جامعه شناسان و روان شناسان بصیرتها و رهنمودهای عمدهای را برای مطالعه سلامت روانی ارائه دادهاند و سلامت روانی را یک مورد مهم میدانند بر نظریات برخی از آنها به طور اختصار اشاره میکنیم:
دیدگاه های اریک اریکسون
به عقیده اریکسون سلامت روانشناختی اصولاً ننیجه عملکرد قوی و قدرتمندی «من» است. سلامت روان شناختی را میتوان در قالب این تواناییها و در هر مرحله از رشد روانی-اجتماعی تعریف کرد. تواناییها مرتبط با اولین مرحله رشد روانی – اجتماعی در طفولیت «امید» است. مرحله دوم رشد روانی- اجتماعی «اراده» است. سومین مرحله رشد روانی – اجتماعی منجر به بروز توانایی احساس «هدف» میشود. چهارمین توانایی بشر «شایستگی» است که در نهایت مشخص کننده مهارت و خبرگی فرد است. توانایی و قدرتی که در نوجوانی بروز میکند «وفاداری» است. عشق توانایی متمایز کننده ششمین مرحله رشد روانی-اجتماعی است. توانایی متناسب برای آخرین مرحله رشد روانی- اجتماعی «خردمندی» است. به عقیده اریکسون سلامت روانشناختی هر فرد به همان اندازهای است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند. سلامت روانشناختی ارائه کرده است: «فردی که در جامعه زندگی میکند بایستی از تعارض عاری باشد بایتسی از استعداد و توانایی بارزی استفاده کند. در کارش ماهر و استاد باشد. ابتکار نامحدود داشته باشد. از انجام لحظه به لحظه حرفهاش را پسخوراند بگیرد و در نهایت در مورد فرایند زندگی نظریه معنوی روشن و قابل درکی داشته باشد (ناصری، ۱۳۸۴ )
دیدگاه کارن هورنای
به عقیده وی انسان برخوردار از سلامت روان دارای ویژگیهای زیر است:
۱- بدون احساس عدم امنیت، پرخاشگری و خودشیفتگی
۲- قابلیت بدست آوردن، تغییر و تحول و جایگزینی نیازهای دهگانه خود را دارد
۳- از هر سه نوع طبقه کلی نیازها با توجه به اوضاع و احوال متناسب استفاده میکند
۴- از خود واقعی خویش، استعدادهای بالقوه آگاهی دارد و تسلیم محیط نمیشود
۵- خودشناسی و کوشش برای تحقق هدفها و استعدادها وظیفه خود میداند
۶- شخصیت و دگرگونی انسان سالم به عهده خود او است نه محیط و اجتماع
۷- انسان سالم خوداگاهی دارد
دیدگاه اریک برن
نظریه «تحلیل ارتباط محاورهای» اریک برن در واقع سازشی است بین روانکاوی و ارتباط متقابل. مختصر اینکه برن معتقد است که انسان برخوردار از سلامت روانشناختی دارای این ویژگی است:
۱- بین حالتهای من او (من والدینی، من کودکی و…) تعادل برقرار است و در صورت برهم خوردن تعادل توانایی سازماندهی مجدد آن را دارد
۲- نتیجه گیری فرد سالم بر اساس وضعیت سالم است (من خوبم، تو خوبی)
۳- انسان سالم در هر لحظه از نوع حالت نفسانی خودش اگاهی دارد.
۴- شخصیت طبیعی و سالم سازمان یافته است و مرزهای شخصیتی آن مشخص شده و در عین حال نفوذپذیر است
۵- شخصیت سالم در ابعاد مختلف شخصیتش «تعصب و تغییرناپذیری» ندارد.
۶- شخص سالم مسولیت رفتار و تفکرش را میپذیرد
۷- انسان سالم جز در مواقع تصمیم گیری و انتخاب در حال زندگی میکند نه گذشته و آینده
۸- شخصیت سالم دارای از احرتام متقابل بین خود و جامعه را دارد
دیدگاه اریک فروم
براساس این نظریه شخصیت سالم یا ناسالم به فرهنگ بستگی دارد. جامعه سالم شیوه کارامدی انسان را تسهیل میکند و سلامت روانی بالاتری را ایجاد میکند. شخصیت سالم نیازهایش را با کمک شیوه های مولد و خلاق ارضا میکند اما انسان ناسالم از طریق شیوه های نا معقول نیازهایش را برطرف میکند. از دیدگاه او تعارض و دوگانگی بین آزادی و تعارض پنج نیاز روانی را در او بر میانگیزاند: وابستگی یا تعالی، اصالت و ریشه داشتن، احساس هویت، چارچوب جهت گیری
دیدگاه کنراد لورنز
از دیدگاه او انسان دارای سلامت روانشناختی کسی است که حداکثر استفاده را از عقل و خرد مینماید نسبت به تکانههای پرخاشگرانهاش اگاهی دارد و آنها را در جهت مورد قبول انسانی سوق میدهد. و به بهترین شکل با بهره گرفتن از مکانیزم والایش خشم خود را از راه هنر، علم و.. به شیوهای مفید تبدیل میکند. سعی در گسترش روابط صمیمانهاش با افراد و اجتماع دارد. به عقیده لورنز اگر انسان از این شیوه ها بهره بگیرد میتواند سایق پرخاشگری خود را در حد قابل تحملی کنترل کند (ناصری، ۱۳۸۴).
نظریهی زیگموند فروید
به عقیده فروید ویژگیهای خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشاری (خود آگاهی) است. بعضا هر آنچه که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنیهای ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده به را ی نگهداری آنها در ناخودآگاه بایستی به « من» باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فردکمک شود تا شیوه ارضای کودکانه را رها نماید. درنهایت، خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگراینکه کنترل غیرواقعی و غیر ضروری یازاید « من برتر» درهم شکسته شود. زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از این تحریمها، ممنوعیت و ایده ال های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی احترام غیرمنطقی و انعطاف پذیر جایگزین وجدان سخت گیر و اخلاقی میشود. این بدین معنی نیست که اگر کنترلهای ناخود آگاه من برتر تضعیف شوند و خواستههای واپس رانده خودآگاه شوند میتوانیم زندگی لذت آوری را شروع کنیم. خود آگاهی لذت طلبی نیست، خودآگاهی عنصر اصلی سلامت روانشناختی است و در شخص بالغ نتیجه واپس زنی تمایلات غریزی جایگزین محکومیت آنها میشود. به نظر فروید خود آگاهی برای سلامت روانشناختی کفایت کننده نیست. در نتیجه فرد بیگانگی منطقی از علاقمندی ها و اشتقیاقات عمومی را معیار نهایی سلامت روانشناختی میداند(کورسینی[۷۲]، ۱۹۷۳).
نظریهی آدلر
بنا بر نظریه آدلر فرد برخودار از سلامت روانشناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آنها میکنند(کورسینی، ۱۹۷۳). فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروههای اجتماعی به درستی میشناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالیترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق «خویشتن» است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش میپردازد و اشتباهاتش را برطرف میکند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها. آفرینش گری وابتکار فیزیکی از دیگر ویژگیهای سلامت روانشناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز میکند و اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیر ممکن، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزشهای و باورهای غلط میباشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی جراتی است و در نهایت چنین فردی موفق میشود که انگیزهها نامطلوب خود را دگرگون سازد(کورسینی، ۱۹۷۳).
نظریهی سالیون[۷۳]
ویژگیهای سلامت روانشناختی از دیدگاه وی عبارتند از:
۱-شخصیت برخورد از سلامت روانشناختی«انعطاف پذیری» است و با توجه به موقعیتهای بین فردی نوین، در روابطش با دیگران به طور متناسب تغییر پذیر است. ۲-فردسالم قادر به تمایز گذاری بین افزایش و کاهش«تنش» است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف میشود. ۳-به گفته سالیون شخصیت سالم بایستی بنا به گفته چارلز اسپیرمن در حال«آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات»میباشد.۴- زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارایی جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه میسازد که منجر به رضایتمندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. ما برای این شخصیت سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر، واقعی و اعتماد آمیز دارد(سالیوان، ۱۹۵۳).
نظریهی کارل راجرز[۷۴]:
به عقیده راجرز آفرینندگی مهمترین میل ذاتی انسان سالم است همه چنین شیوهای خاصی که موجب تکامل و سلامت فرد میشود و به میزان قسمتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است. ارضای توجه مثبت غیر مشروط و دریافت غیر مشروط محبت تایید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روانی افراد با اهمیت است. شخصیتهای سالم فاقد نقاب، ماسک هستند و با خودشان رو راست هستند. چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند.
به عقیده راجرز اساسیترین خصوصیت سالم زندگی هستی داراست یعنی آماده است که در هر تجربه ساختاری را در یابد و بر اساس مقتضیات تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد میکند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه میکند، انسان سالم محدودیت فکری و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب میکند. انسان سالم آفرینش گری دارد زیرا انسان خلاق با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منقعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید وستایش دیگران نیز دلخوش نمیکند.
نظریهی آلبرت الیس[۷۵]
الیس در پیدایش بیماری عاطفی یا سلامت روانشناختی هر سه عامل فیزیولوژیکی، جسمانی و روانشناختی را مورد توجه قرار میدهد. الیس از لحاظ گرایشهای انسانی تا حدودی زیاد با مازلو شباهت دارد. به نظر سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همه فن حریف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبینانه، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوش رفتاری و خوبی مداوم ازدیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زود رنجی و آشفتگی ناشی میشود. اگر انسان به این تمایلات طبیعی و در عین حال ناسالم خودش نرسد، دیگران و دنیای خارج را مورد سرزنش و نکوهش قرار میدهد. الیس معتقد است که افکار منطقی وعقلی و عواقب و پیامدهای منطقی منتهی میشود و در نتیجه به سلامت روانی فرد ختم میشود. به طور خلاصه ویژگیهای سلامت روانشناختی ازدیدگاه الیس عبارتند از:
۱-عشق ورزیدن به دیگران و جویای محبت آنان شدن، اما فرد سالم در جستن محبت دیگران افراط نمیکند.
[جمعه 1400-07-30] [ 11:00:00 ق.ظ ]
|