«و النّجم: القرآن إذا نزل»[۶۳۸]یعنی: نجم به قرآن گفته می‏شود هنگامی که فرود می‏آید.
۲-۴-اهتمام به مبهمات قرآن
مجاهد اهتمام ویژه‏ای به بیان مبهمات قرآن کریم داشته و سعی‏اش بر آن بوده است که انواع مبهم را در جاهای مختلف بیان کند. از بررسی کتاب «مفحمات الاقرآن فی مبهمات القرآن» سیوطی به دست می‏آید که مجاهد بیشتر از دیگران به مبهمات قرآن توجه داشته است، زیرا در این کتاب ۷۱ روایت از قول وی نقل شده در حالی که از قتاده ۶۸ روایت، از عکرمه ۴۰ روایت، از ابن جبیر ۲۵ روایت و از حسن ۲۲ روایت نقل شده است.
در آیه‏ «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ»[۶۳۹] نوع درخت را مشخص کرده و گفته است «آن درخت انجیر است.» در تفسیر آیه‏ «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها»[۶۴۰]
رفع ابهام نموده و گفته است: «الّذی بین الکتفین»[۶۴۱]
یعنی: آن بین دو کتف است. در آیه شریفه‏ «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیرِ»[۶۴۲] گفته است: «الدّیک و الطّاووس و الغراب و الحمام» یعنی: آن خروس، طاووس، کلاغ و کبوتر است. همچنین در تفسیر آیه‏ وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ‏[۶۴۳] گفته است: «ذلک عبد اللّه بن ابی»یعنی: آن عبد اللّه بن ابی است.
۲-۵- پرداختن به لطایف و ظرائف قرآن کریم
مجاهد تمام هم و غم خویش را در راه آموزش، ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی به کار گرفت. وی در این ارتباط می‏گوید: «إستفرغ علمی القرآن» یعنی: تمام علم و آگاهی من درباره قرآن است[۶۴۴]. به همین دلیل به مسائلی درباره قرآن کریم پرداخته که کمتر مورد توجه دیگر مفسرین بوده است. به عنوان نمونه می‏توان به تعداد واژه‏های قرآن و حروف آن به وسیله وی اشاره نمود. مجاهد گفته است: «مجموع واژه‏های قرآن کریم «۷۹۲۷۷» واژه‏[۶۴۵] و مجموع حرفهای آن «۳۱۱۰۰۰» حرف می‏باشد.»[۶۴۶]
۲-۶- توجه به قرائت آیات در تفسیر آنها
تبحر مجاهد در علم قرائت به اندازه‏ای است که بعضی از اندیشمندان علوم قرآنی وی را از پایه گذاران علم قرائت به حساب آورده‏اند[۶۴۷]. او درباره میزان آگاهی‏اش از قرائت­های قرآن می‏گوید: «کنت أتحدی القراء فأقرأ»[۶۴۸]یعنی: من نخست باقراء دیگر تحدی می‏کردم و سپس قرائت می‏نمودم. ظاهرا قرائت مجاهد تا زمان بیهقی به طور «مسند» نقل گردیده است، زیرا بیهقی می‏گوید: «من قرائت مجاهد را با سند فرا گرفتم.»[۶۴۹]
۲-۷- نقل از صحابه دیگر غیر از ابن عباس
با اینکه مجاهد ارادت ویژه‏ای به ابن عباس داشت و تفسیر را نزد وی آموخت؛ اما مدتی از او جدا شد و تفسیر قرآن را نزد اشخاص دیگر نیز آموخت. او در جاهای متعددی به این مطلب اشاره می‏کند که مطالب تفسیری را از دیگران آموخته است. در جایی می‏گوید: «اگر از قرائت ابن مسعود آگاهی داشتم، از خیلی از سؤالاتی که از ابن عباس پرسیدم، بی‏نیاز می‏شدم.» مجاهد از صحابه دیگر مانند: علی (ع)، سعد بن ابی وقاص، عبادله اربعه، سعید بن ظهیر، ابو سعید خدری، عایشه، و … روایت نقل کرده است. همچنین از صحیفه جابر بن عبد اللّه انصاری نیز حدیث گزارش کرده است.
او می‏گوید: «در مدینه با ابن عمر همدم شدم اما او از نقل حدیث پرهیز می‏کرد و تنها یک حدیث از پیامبر (ص) از وی شنیدم.» ناگفته نماند که مجاهد از روایات اهل کتاب نیز بهره برده و در نقل روایات آنها سهل گیری کرده است.[۶۵۰] هنگامی که از اعمش پرسیدند چه شده است که عده‏ای از تفسیر مجاهد پرهیز می‏کنند؟ او در پاسخ گفت: آنها دیده‏اند که مجاهد از اهل کتاب زیاد روایت نقل می‏کند.
۲-۸-آزاد اندیشی در ارائه آرا و دیدگاه های عقلی[۶۵۱]
تشبیه و تمثیل: مجاهد گوید: آیه‏« وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ‏»[۶۵۲] کنایه و تمثیل است و منظور، مسخ قلوب و دلهاست، نه مسخ قیافه و شکل و این خود ضرب المثلی است و به عنوان تمثیل و تشبیه است؛ مانند آیه‏ … کَمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً …[۶۵۳] که مثل می‏باشد.[۶۵۴]
۲-۹-تفسیر عقلی
از مجاهد در تفسیر آیه‏ «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ إِلی‏ رَبِّها ناظِرَهٌ»[۶۵۵] نقل شده است که گفته: یعنی چهره‏های شادمان در روز قیامت منتظر ثواب از طرف پروردگار خویشند،[۶۵۶] نه اینکه آنان پروردگار خود را می‏بینند.
این نظریه از مجاهد موافق دیدگاه شیعه و معتزله‏[۶۵۷] و برخی از اشاعره (مانند فخر رازی)[۶۵۸] می‏باشد؛ اما معروف میان اشاعره، رؤیت پروردگار در آخرت است.
۳-عطاء بن ابی رباح
از فقهای نامدار مکه، از اصحاب خاص ابن عباس، شاگرد و پرورش یافته مکتب اوست. فرزندان ایشان؛ عبد الملک، عبد اللّه و عریف، از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده‏اند.[۶۵۹] او همان کسی است که در آخرین بیماری ابن عباس در طائف همراه با گروهی از بزرگان طائف به حضور وی آمده و حدیث امامت و ولایت را از ایشان نقل کرده است.[۶۶۰]
امام باقر علیه السلام در روایتی او را ستوده،[۶۶۱] و ابو نعیم وی را در شمار تابعانی آورده است که از امام باقر علیه السلام روایت کرده‏اند[۶۶۲].
ذهبی می‏نویسد: عطا؛ ثقه، فقیه، و دانشمند بود و فراوان حدیث نقل می‏کرد و فتوای اهل مکه به او منتهی می‏شود. ابن عباس هنگامی که اهل مکه برای اخذ معارف دینی به او مراجعه می‏کردند، می‏گفت: «تجتمعون الی یا اهل مکه و عندکم عطاء؟» ای اهل مکه آیا گرد من می‏آیید در حالی که عطاء نزد شما است؟
پایان نامه - مقاله - پروژه
روایات تفسیری عطا از نظر کثرت به اندازه مجاهد و سعید بن جبیر نیست (واین دو گوی سبقت را ربوده‏اند) ولی این حقیقت از ارزش مقام او در تفسیر نمی‏کاهد و شاید علت کمی روایات در تفسیر، دوری ایشان از تفسیر به رأی باشد.[۶۶۳] گویند از عطا مسأله‏ای پرسیدند؛ پاسخ داد: نمی‏دانم! به او گفته شد: آیا به رأی خود پاسخ نمی‏دهی؟ او گفت: «استحیی من اللّه ان یدان فی الارض برأیی».
قتاده می‏گوید: سلیمان بن هشام به من گفت: آیا در مکه دانشمندی هست؟ گفتم:
آری، کهن‏ترین دانشمند جزیره العرب. گفت: کیست؟ گفتم عطاء بن ابی رباح.
روایات تفسیری عطا کمتر نقل شده؛ اما در زمان خود تفسیرش مورد توجّه بوده است. طبری نیز از طریق خاصی روایات عطا را نقل نموده و ثعلبی هم در تفسیر الکشف و البیان از روایات ایشان استفاده کرده است. گلدزیهر می‏نویسد: روایات تفسیری عطا و مجاهد از مکتب تفسیری ابن عباس الهام می‏گیرد که اساس کهن‏ترین مصنفات تفسیری است.
۴- ویژگی­های تفسیر عکرمه
از مواردی که عکرمه برخلاف مذهب اهل سنّت رأی داده است موردی است که عکرمه در تفسیر قول اللّه تعالی: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ» گفته است اگر مردی به غلام خود گوید: اگر به تو صد تازیانه زده باشم پس همسرم مطلقّه است اگر غلام خود را تازیانه بزند و همسرش را طلاق دهد این امر از خطوات شیطان می‏باشد.»[۶۶۴]
۴-۱-مفهوم شناسی واژگان
در معنای «مغلوله» از آیه شریفه‏« … یدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ …»[۶۶۵] از عکرمه روایت شده که مغلوله به معنای بخیل است.[۶۶۶]
در معنای‏ «… أَصْحابَ الرَّسِّ …»[۶۶۷]از عکرمه روایت شده است «رس» «هو بئر رسّوا فیها نبیهم ای القوه فیها»[۶۶۸]
۴-۲-بیان مصادیق
در ذیل آیه شریفه‏ «… إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً …»[۶۶۹] از عکرمه روایت شده «البیت و ما حوله بکّه و ماوراء ذلک مکّه» همچنین در آیه شریفه‏ «… وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ‏»[۶۷۰] از عکرمه روایت شده که منظور از مسلمین اذان گویان است.
۴-۳-بیان ناسخ و منسوخ
از عکرمه و برخی دیگر روایت شده است که آیه شریفه‏ «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها …»[۶۷۱]
به آیه سیف‏ «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیوْمِ الْآخِرِ» نسخ شده؛[۶۷۲] ولی ناسخ و منسوخ بودن این دو آیه در میان مفسران مورد اختلاف است.[۶۷۳]
۴-۴-تفسیر با شأن نزول
در ذیل آیه شریفه‏ «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ …»[۶۷۴] از عکرمه و برخی دیگر روایت شده که شأن نزول این آیه مربوط به افرادی است که در زمان جاهلیت با زن پدر خود ازدواج می‏کردند و آیه آنها را از این کار نهی نموده.[۶۷۵]
۵-روش تفسیری قتاده
۵-۱-توضیح اصطلاح قرآنی
در تفسیر «مُهَیمِناً عَلَیهِ‏»[۶۷۶] که قرآن کریم را بر سایر کتب آسمانی «مهیمن» برشمرده، از قتاده و برخی دیگر از مفسران نقل شده است که معنای مهیمن، امین و گواه است (امینا علیه و شاهدا بانّه الحق).[۶۷۷]
۵-۲-بیان قید آیات و توضیح احکام
آیه شریفه‏ «… فَمَنْ لَمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیامٍ …»[۶۷۸] درباره کفاره یمین است که کفاره اصلی آن، اطعام یا پوشاندن ده مسکین یا آزاد کردن یک برده است؛ اما اگر کسی بر این کفاره‏ها توانایی نداشت، خداوند می‏فرماید: سه روز روزه بگیرد. از بسیاری از مفسران و فقها، از جمله قتاده نقل شده: «یجب التتابع فی صوم هذه الایام الثلاثه».[۶۷۹]
۵-۳-شأن نزول
قتاده در ذیل آیه شریفه‏ اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ [۶۸۰] از انس نقل می‏کند که اهل مکه از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معجزه و نشانه‏ای [بر قدرت خداوند متعال‏] خواستند. دوبار در مکه ماه به دو نیم شد و آیه شریفه‏ اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ از طرف خداوند متعال نازل گردید.[۶۸۱]
از قتاده در تفاسیر شیعه و اهل سنت از جمله مجمع البیان طبرسی، تبیان شیخ طوسی، تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، درّ المنثور سیوطی و جامع البیان طبری روایات فراوانی نقل شده که شایسته است در این باره تفحص و استقصای جمعی صورت گیرد.
۶- روش تفسیر طاووس بن کیسان (متوفای ۱۰۶ ق)
ابو عبد الرحمن طاووس بن کیسان همدانی، از ایرانیان و یکی از مفسران معروف تابعان، از اصحاب امام سجاد(ع) است.[۶۸۲] او شاگرد ابن عباس بوده و با پنجاه صحابی مجالست داشته است؛ ولی با ابن عباس بیش از دیگران رفت و آمد می‏کرد.[۶۸۳] وفات او را سال ۱۰۶ ق می‏داند.[۶۸۴] روایاتی در فضایل و تقوای او بیان شده؛ از جمله اینکه او از عبّاد یمن، مستجاب الدعوه و کسی است که چهل بار حج به جا آورده.[۶۸۵]
او در برابر حاکمان وقت موضع­گیری­های بسیار ارزنده‏ای داشته که نشان می‏دهد شخصی مبارز و شجاع بوده است.
ابن خلکان می‏نویسد: هنگامی که هشام بن عبد الملک برای ادای [اعمال‏] حج به مکه آمد و وارد حرم شد، گفت مردی از صحابه را نزد من آورید. گفتند: همه آنها مرده‏اند. گفت: از تابعان کسی را بیاورید. «طاووس یمانی» را آوردند. همین که بر او وارد شد، کفش­های خود را در کنار اسباب و بساط او بیرون آورد و به او به عنوان امیر المؤمنین سلام نداد و او را با کنیه یاد نکرد و بدون اجازه او در کنارش نشست و گفت: ای هشام! حالت چطور است؟ هشام از برخورد طاووس بسیار خشمگین شد! و آهنگ کشتن او کرد. به او گفتند: تو در حرم الهی هستی، این کار ممکن نیست. گفت: ای طاووس! تو چرا چنین کردی؟ گفت چه کاری؟ خشم و عصبانیت هشام بیشتر شد و گفت: تو کفش­هایت را کنار بساط من در آوردی و به من به طور رسمی سلام ندادی و مرا با کنیه یاد نکردی و بدون اجازه من در کنارم نشستی و گفتی: ای هشام! حالت چطور است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...