تطبیقی، سال اول شماره ۲٫
طبیبیان، سید حمید(۱۳۸۶) “بررسی حروف معانی در عربی و فارسی"، پژوهش نامهی ادبیات و علوم انسانی، ش ۵۴، ص ۳۴۵٫
سرحدی، طاهر (۱۳۸۶) “نهادبندی و ترجمه در عمل"، فصلنامهی مطالعات ترجمه، زمستان ، ش ۲۰، ص ۸۷٫
محرابی، معصومه(۱۳۸۳) “نوسان عینیت زبانی در جملات تک واژهای"، فصلنامهی پازند، ش ۱ ، ص ۳۱٫
مختاری، قاسم"بررسی اسم فعل در زبان عربی"، فصل نامهی پژوهش در زبان و ادبیات عربی، سال اول، ش ۲٫
سوالات اصلی: وجوه اشتراک و افتراق شبه جمله در زبان فارسی و عربی چیست ؟ معادل های ترجمهای شبه جمله‌ها از فارسی به عربی و بالعکس چگونه است؟ ۲- سوالات فرعی: آیا جایگاه شبهجمله‌ها در زبان فارسی و عربی یکی است؟ انواع و کاربرد شبهجمله‌ها در دو زبان به چه شکلهایی است؟ آیا قواعد معنایی و دستوری شبهجملههای زبان فارسی را میتوان به شبهجملههای زبان عربی نیز تعمیم داد؟

اهداف پژوهش

اهداف کلی: بررسی تطبیقی شبه جمله در زبان فارسی و عربی .
اهداف جزئی: ۱- بیان انواع شبهجمله در زبان فارسی و عربی و پرداختن به وجوه اشتراک و افتراق گونه‌های آن ۲- بررسی جایگاه دستوری شبهجمله در زبان فارسی و تطبیق آن با زبان عربی ۳- تبیین کارکرد انواع شبهجمله در دو زبان ۴- ذکر معادلهای ترجمهای ۵- مطالعهی قواعد معنایی و دستوری شبه جمله در دو زبان فارسی و عربی .

فرضیه های پژوهش

 

 

    1. شبهجملهی زبان فارسی و عربی وجوه اشتراکی ندارند.

 

    1. شبهجمله‌ از فارسی به عربی معادل ترجمهای ندارد.

 

    1. جایگاه شبه جمله‌ در زبان فارسی و عربی گوناگون است.

 

    1. شبه جمله‌ در دو زبان فارسی و عربی دارای انواع و کاربرد متفاوت می باشد.

 

    1. قواعد معنایی و دستوری شبهجملههای زبان فارسی را نمی توان به شبه جمله های زبان عربی تعمیم داد.

 

 

روش انجام پژوهش

روش تحقیق بنیادی، از نوع نظری و بر پایهی مطالعه در کتابخانه است.

فصل دوم:

ادبیات تطبیقی

مقدمه

پرداختن به مباحث دستوری با محدودیتهایی همراه است. چرا که طبق اصول و قاعده نوشته شده‌اند . لذا قدرت مانور بر روی مطالب آن محدود است . همچنین ناگفته نماند موضوع مورد بحث - بررسی تطبیقی شبهجمله در زبان فارسی و عربی به طور خاص – نهتنها هیچ سابقهی پژوهشی ندارد بلکه حتی به جرأت میتوان گفت از لحاظ تطبیق در حیطهی دستور جزء اولین فعالیتهاست. به طور کلی هدف پایان نامه این است که با پرداختن به ادبیات تطبیقی ، زبان و دستورفارسی ، زبان و دستور – عربی ، سیر تحول زبان شناسی نوین، شبهجمله در زبان فارسی ، شبهجمله در زبان عربی و مقایسهی مصادیق و وجوه اشتراک و افتراق آن در دو زبان ، راه را برای آشنایی با این مقوله بیشتر و دقیقتر هموار کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

۲-۱ ادبیات تطبیقی

اگر چه « در مورد ادبیات تطبیقی هرگز تعریفی مشخص و متفق علیه وجود نداشته و نیز برخی معتقدند که برای تحقیقات تطبیقی در بسته وجود ندارد ،» (شورل، ۱۸۵:۱۳۸۶) اما شماری از محققان این رشته در خصوص آن تعاریفی را ارائه کرده‌اند. از جمله :
شورل ادبیات تطبیقی را «مطالعه و بررسی مقایسهای آثاری که برخاسته از زمینه های فرهنگی متفاوتند»میداند. (همان:۲۵)
«ادبیات تطبیقی فن روشمندی است که به بحث در باب تشابهات ، تاثیرات و نزدیک کردن آثار ادبی به یکدیگر یا به اشکال مختلف تعبیر انسانی در زمان و مکان‌های مختلف می‌پردازد مشروط بدان که به زبان‌ها با فرهنگهای مختلف و یا حتی یک فرهنگ منسوب باشند . فایده این نوع پژوهش ادبی، وصف، فهم و درک هرچه بهتر آثار ادبی است… ادبیات تطبیقی توصیف تحلیلی، مقایسه روشمند و تفسیر مرکب پدیده‌های ادبی بین زبان‌ها یا فرهنگ‌ها از طریق تاریخ ، نقد و فلسفه است تا بدین وسیله درک نیکویی از ادبیات انجام شود . » (برونیل و بیشوا و روسو، ۱۹۹۶: ۱۷۲-۱۷۳)
«ادبیات تطبیقی شیوه‌ای است برای فراتر گفتن و خروج از موانعی به نام مرزهای ملی با هدف شناخت گرایش‌ها و تحولات موجود در فرهنگ ملت‌های مختلف و نیز درک رابطه ادبیات با دیگر عرصه‌های فعالیت بشری. به اختصار می‌توان گفت ادبیات تطبیقی مطالعه یک پدیده ادبی از دیدگاه بیش از یک ادبیات است و یا مطالعه یک پدیده ادبی در مقایسه با دانش‌ها و علوم مختلف و مرتبط است». (حسان، ۱۶:۱۹۸۳)
در تعریفی دیگر چنین آمده است: «ادبیات تطبیقی بررسی روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر زبان هاست… و بیانگر انتقال پدیده‌های ادبی از یک ملت به ادبیات دیگر ملت هاست. جابهجایی و انتقال، گاهی در حوزهی واژه‌ها و موضوعات است و زمانی در تصاویر و قالب‌های مختلف بیانی همچون قصیده، قطعه، رباعی، مثنوی، قصه، نمایش نامه، مقاله و…خودنمایی می‌کند.» (ندا، ۱۳۸۳: ۲۵-۲۶)
«ادبیات تطبیقی دلالت و مفهوم تاریخی دارد و موضوع تحقیق در این علم عبارت است از: پژوهش در موارد تلاقی ادبیات در زبان‌های مختلف ، یافتن پیوند‌های پیچیده ومتعدد ادب در گذشته و حال و به طور کلی ارائه‌ نقشی که پیوند‌های تاریخی تأثیر و تأثر داشته باشد چه از جنبه‌های اصول فنی در انواع و مکاتب ادبی و چه از دیدگاه جریان‌های فکری .» (آیت الله زاده‌ی شیرازی، ۱۳۶۲: ۸۷)
در دانشنامهی ادب فارسی این چنین آمده است: «ادبیات تطبیقی از شاخه های نقد ادبی{است} که به سنجش آثار، عناصر، انواع سبکها ، دوره ها ، جنبشها و چهرههای ادبی و به طور کلی مقایسهی ادبیات در مفهوم کلی آن در دو یا چند فرهنگ و زبان مختلف میپردازد . » (انوشه ، ۱۳۷۶: ۴۴)
از اجماع آراء زکر شده چنین استنباط میشود که ادبیات تطبیقی دانشیاست که به بررسی انتقال وجوه اشتراک و افتراق پدیده‌های ادبی از یک ملت به ادبیات دیگر ملتها میپردازد. درشرایطی که ؛ الف) بهتر است از لحاظ زمینه های فرهنگی متفاوت باشند. ب) در زمان و مکان‌های مختلف به وجود آمده باشند. بافرض این شرایط گردآوری و مقابله بین کتاب‌ها و نمونه‌ها و حتی صفحه‌های شبیه به هم برای آگاهی یافتن از همگنی‌ها و برابری‌ها و اختلافات کار تطبیقی محسوب میشود.

۲-۲ تسمیهی ادبیات تطبیقی

ادبیات تطبیقی که در عربی به آن «الادب المقارن» گفته می‌شود و ترجمه شده از اصطلاح فرانسوی Comprative Literature است، «به اعتقاد تمام تطبیق گران جهان نارسا و مبهم است. اما به سبب کوتاهی و اختصار توانسته است خود را بر سایر اصطلاحات پیشنهادی غالب کند . » (هلال، ۱۶:۱۹۶۲) چرا که علاوه بر عنوان فوق الذکر برای این اصطلاح ، از عناوینی چون : « تاریخ ادبیات تطبیقی، تاریخ ادبی تطبیقی، تاریخ تطبیقیادبیات ، تاریخ روابط ادبی ، علم تطبیقی ادبیات ، ادبیات سنجشی، ادبیات مقایسه ای ، ادبیات همگانی - تطبیقی و ادبیات تطبیقی – همگانی» (منوچهریان، ۲۱۲:۱۳۹۰) نیز استفاده شده است. «دانش ادبیات تطبیقی برای درک تاریخ ادبیات ونقد ادبی جدید امری اساسی است زیرا ادبیات تطبیقی به کشف ریشه‌ی جریان‌های فکری و فنی در ادبیات ملی می‌پردازد . ادبیات ملی ضرورتاً در روند تکاملی خود با ادبیات جهانی تلاقی می‌کند و با تعاون یکدیگر در راهبری و تکامل اندیشه‌های انسانی و ملی تلاش می‌کنند.»(آیت الله زاده‌ی شیرازی ، ۱۳۶۲ :۸۹)
با توجه به وجه وصفی «تطبیقی» ممکن است چنین پنداشته شود که قلمرو ادبیات تطبیقی محدود به مقایسه آثار ادبی دو نویسنده و یا دو شاعر و…است حال آن که تطبیق تنها وسیله‌ای جهت رسیدن به اهداف این مکتب است. « لذا مجرد تشابه و یا تقارب میان متن ادبی و یا هر موضوعی که در ارتباط با ادبیات است بدون توجه به پیوندهای زایندگی و اثرگیری و اثرپذیری نباید موجب شود که اثری را در موضوع ادبیات تطبیقی بگنجانیم.» ( آیت الله زاده‌ی شیرازی ، ۱۳۶۲ :۹۳) این دانش شامل آن گونه مقایسه‌های ادبی است که دارای رابطه‌ی تاریخی و فراملی باشد . پس « هر گونه مقایسه‌ی ادبی که در چهار چوب ادبیات بومی و میان ادیبان هم نژاد و هم زبان بر پا شود از حیطه‌ی مباحث ادبیات تطبیقی خروج موضوعی دارد. خواه میان متون مقایسه شده رابطه‌ی تاریخی باشد و یا نباشد.» (همان:۹۴)
ادبیات همگانی که نخستین بار توسط «بتز» در سال ۱۸۹۶ مطرح گردید و سپس از طرف وان تیگم(ph. van. tieghem) و در تقابل با ادبیات تطبیقی ارائه شد اصطلاحی است که بعدها در کنار ادبیات تطبیقی قرار گرفت تا بهتر بتواند به شرح این رشته نوظهور و در حال تحول بپردازد. چرا که ادبیات همگانی « به مطالعه جنبش‌ها و شیوه‌های ادبی فراتر از مرزهای ادبی می‌پردازد در حالی که ادبیات تطبیقی روابط متقابل دو یا سه قوم مختلف را مورد بررسی قرار می‌دهد.» (ساجدی، ۶۷:۱۳۸۷) بنابراین هر یک از عناوین مطرح شده شاخهای از وسعت علم ادبیات تطبیقی را بیان میکند که برای رسیدن به تعریف و شناختی درست از آن باید مجموعهی عنوان‌ها را در نظر گرفت.

۲-۳ تاریخچه‌ ادبیات تطبیقی

این نحله نوین علمی است فرانسوی که از نیمه دوم قرن نوزدهم در فرانسه با سخنرانی‌ها و نوشته‌های پژوهش گران فرانسوی همچون آبل– فرانسواویلمن(Abel-Francois Villemain)و ژان-ژاک آمپر(jean-jacques Ampere) معرفی گردید. اگر چه دیر زمانی نیست که ادبیات تطبیقی به صورت علمی، هویتی مستقل یافته است ، اما «این دانش از دیرباز وجود داشته است و بر اثر همین افکار بود که گوته از ادبیات جهانی سخن به میان آورد. گوته می‌گفت: «هر ادبیاتی محتاج توجه به ملل دیگر است و چون این احتیاج توجه به ادبیات ملل دیگر در دوره رمانتیسم بسیار حساس شد بنابراین بی دلیل نیست که زمان شروع تحقیقات در ادبیات تطبیقی را نیز همین دوره بدانیم. » (بهنام، ۱۳۳۲: ۲)
اما ادبیات تطبیقی در آغاز به دو مکتب بزرگ و اولیه یعنی فرانسوی و آمریکایی تقسیم می‌شد که هم اکنون سایر گرایش‌های موجود در جهان (آلمانی، روسی و …) متاثر از این دو مکتب می‌باشند. ادبیات تطبیقی ـ پس از طی سال‌های طفولیت خود در قرن نوزدهم ـ با پذیرش تحولات گوناگون « به واسطه کتاب علمی و جامع پل وان تیگم در مکتب ادبی تطبیقی فرانسه ـ که توسط فرنان بالونسپژر، پل هازار، ژان ماری کاره و ماریوس فرانسواگویارد پایه گذاری شده بود ـ به جهان معرفی شد. از جمله مزایای کتاب فوق آن است که که برای نخستین بار در ادبیات تطبیقی فرانسه تعریفی ارائه می‌کند که بر بین رشتهای بودن ادبیات تطبیقی تاکید می‌ورزد و می‌کوشد تا گرایش‌های مختلف ادبیات تطبیقی را با یکدیگر جمع کند.» (صالح بیگ و نظری منظم، ۱۶:۱۳۸۷)

۲-۴ مکاتب ادبیات تطبیقی

 

۲-۴-۱ مکتب فرانسه

نظریه پردازان فرانسوی وجود رابطه تاریخی بین آثار را اصل اولیه فعالیت‌های پژوهشی خود می‌دانند و در واقع این مکتب متاثر از مکتب پوزیتیویسم (اثبات گرایی) قرن ۱۹ اروپاست. مثلاً گویارد در این باره می‌گوید: « ادبیات تطبیقی به اعتقاد ما شاخه‌ای از تاریخ ادبیات محسوب می‌شود. یعنی رشته‌ای است که در سیر تاریخ ادبیات‌ها اختصاص دارد به مطالعه و بررسی روابط روحی میان ملت ها؛ روابطی از آن نوع که عملاً میان آثار کسانی چون «بایرون» و «پوشکین» میان «گوته» و «کارلایل» و «والتراسکات»و «وینی» وجود دارد . به همین ترتیب وظیفهی آن بررسی روابطی است که میان آثار ادبی جهان به طور عام ، الهام‌های ادبی ، منش و کیفیت نویسندگان مختلف از ادبیات‌های بیگانه یافت می‌شود. حقیقت این است که این رشته مطالعاتی ، اصولا به متون ادبی در ارزش‌های ملیشان نمی‌پردازد بلکه به خصوص ناظر است بر تغییر و تبدیل‌هایی که هر ملت یا هر نویسندهی معین در آثار ادبی که از دیگران وام گرفته به عمل می‌آورد.» (گویارد ، ۱۲:۱۳۷۴)
به عبارت دیگر این مکتب در فرانسه «به نقد و تحلیل اثر ادبی نمی‌پردازد بلکه تنها خود را در مسائل بیرونی اثر که به اثرپذیری و اثرگذاری و بررسی منابع و شهرت و انتشار مربوط است ، محصور می‌کند.» (ولک و وارن، ۴۳:۱۳۷۳)به طور کلی میتوان گفت: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه به محتوای یک اثر توجهی ندارد و بیشتر در پی بررسی واکنشهای دیگران در قبال مواجه شدن با آن اثر است.

۲-۴-۲ مکتب آمریکا

علوم مختلف به ویژه اگر ابتدای راه باشند دوران تحول خود را پشت سر گذاشته و به واسطهی به چالش کشیده شدن ، مسیر رشد و تکامل خود را می‌یابند. ادبیات تطبیقی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با گذشت زمان گرایش‌های متعددی را در خود جای داده است . علم نوظهور ادبیات تطبیقی هم پس از فرانسه در آمریکا شاخه جدید و وسیعی پیدا کرد و محدودیت‌هایی که مکتب فرانسوی در رابطه با ادبیات خود و سایر ملل ایجاد کرده بود - رابطه تاریخی داشتن و مسئلهی تاثیرگذاری و تاثیر پذیری-کنار زده شد . چرا که در سال ۱۹۴۹ کتابی با نام نظریه ادبیات توسط رنه ولک (R. Wellek) منتقد آمریکایی و همکارش آوستن وارن (A. Warren) تالیف شد که در آن به انتقاد از ادبیات تطبیقی فرانسه پرداخته بودند . مکتب تطبیقی آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم با سخنرانی رنه ولک در دومین کنگره بین المللی ادبیات تطبیقی که در سال ۱۹۵۸ در دانشگاه کارلینای شمالی برگزار گردید به پژوهش‌های علمی قدم نهاد. در واقع پیشتازان مکتب آمریکایی (رنه ولک و آوستن وارن) تنها تاثیرات عوامل خارجی را کافی ندانسته و مرزهای ساخته شده توسط مکتب فرانسوی را کنار زده تا بتوانند تجزیه و تحلیل خود اثر را هم در زیر فعالیت‌های خود قرار دهند. (شرکت مقدم،۱۳۸۸: ۶۲-۶۴) همچنین سایر منتقدان آمریکایی نیز بر این باورند که : «ادبیات تطبیقی بدون توجه به موانع سیاسی، نژادی و زبانی به بررسی ادبیات می‌پردازد. بررسی تطبیقی نباید در روابط تاریخی محصور بماند چون پدیده‌های بسیار ارزشمند مشابهی در زبان‌ها با انواع ادبی رایج وجود دارد که با یکدیگر پیوند تاریخی ندارند. علاوه بر این ادبیات را نمی‌توان در تاریخ ادبیات محدود کرد و نقد ادبی و ادبیات معاصر را از آن دور نمود. » (مکی، ۱۹۶:۱۹۸۷) نتیجه این که؛ مکتب آمریکایی بر خلاف مکتب فرانسه ، علاوه بر توجه به مسائل بیرونی اثر یعنی نحوهی تأثیر گذاری و تأثیر پذیری آن ، به خود اثر نیز توجه دارد و کار تطبیقی را در چارچوب خاصی محصور نمیکند.

۲-۵ حیطه‌ی کارکرد ادبیات تطبیقی

«ادبیات تطبیقی در کلیه‌ی زمینه‌هایی که در ارتباط با طبیعت، موضوعات، حوادث واشخاص قرار می‌گیرد و صورت یک بیان ادبی پیدا می‌کند، بحث می کند و به بررسی سبک‌های هنری هر اثر و به افکار جزئی در ایجاد یک اثر ادبی می‌پردازد. در ادبیات تطبیقی انواع ادبی که مختص بعضی ملتهاست ولی انعکاس آن را در ادبیات سایر ملل می‌بینیم ، تحقیق می‌شود.» (آیت الله زاده شیرازی، ۱۳۶۲ : ۸۷-۸۸)شاید با این توضیح ، نتوان در گام اول برای دستور زبان پژوهش تطبیفی قائل شد ، اما وقتی دستور هر زبانی را هنر درست نوشتن و دقیق سخن گفتن بدانیم آنگاه دستور زبان نیز در حیطهی فعالیتهای تطبیقی قرار میگیرد .

۲-۶ فواید و کاربرد ادبیات تطبیقی

گذشته از تعاریفی که دربارهی ادبیات تطبیقی صورت گرفت ، این علم دارای فواید و کارکردهایی است. مانند:
۱-آشنایی با ادبیات بیگانگان و مقایسه با ادبیا ت خویش.
۲- کاهش تعصب بی مورد نسبت به زبان و ادبیات ملل دیگر.
۳-درک بهتر جهت پی بردن به چرایی افکار و عقاید کشورها.
۴-کمک به تفاهم میان ملت ها.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...