کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



نقاط قوت (S)

 

نقاط ضعف (W)

 

 

 

فرصت‌ها (O)

 

استراتژی‌های (SO)

 

استراتژی‌های (WO)

 

 

 

تهدیدها (T)

 

استراتژی‌های (ST)

 

استراتژی‌های (WT)

 

 

 

اتخاذ استراتژی های توسعه
این تکنیک بر این اصل استوار است که پدیده در یک محیط رقابتی تحت تأثیر شرایط درونی خود و شرایط محیطی یا بیرونی قرار دارد. شرایط درونی در ارتباط با وضعیت و ماهیت پدیده قرار دارد و از دو جنبه نقاط قوت و نقاط ضعف بررسی می‌گردد. شرایط بیرونی یا محیطی نیرو هایی هستند که از سیستم‌ های بیرون از پدیده بر آن تاثیر می‌گذارند و از دو جنبه فرصت‌ ها و تهدید ‌ها بررسی می‌گردد. لازم به ذکر است مدل‌های ارائه شده جهت غنی شدن مبانی نظری این پژوهش بیان شده و در این پژوهش تنها مدل تحلیلی SWOT به کار گرفته شده است.
فصل چهارم
یافته های تحقیق
۴-۱- موقعیت جغرافیایی شهر رشت
شهرستان رشت تقریبأ در مرکز جلگه‏ی گیلان، بین ۳۷ درجه و ۳۰ ثانیه تا ۳۷ درجه و ۲۷ دقیقه و ۲۰ ثانیه‏ی عرض شمالی و طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۲۷ دقیقه و ۴۲ ثانیه تا ۴۹ درجه و ۵۵ دقیقه و ۱۸ ثانیه‏ی شرقی قرار گرفته است (سالنامه آماری استان گیلان،۱۳۸۹: ۵۸)
شهر رشت در وضع طبیعی خود ، جزء کوچکی از جلگه گیلان است که در دشت های جنوبی دریای خزر واقع شده است. این جلگه در دو حد جنوبی و شمالی خود بین کوه های البرز و نوار ساحلی قرار دارد. این شهر، مرکز شهرستان و استان در طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۳۵ دقیقه‏ی شرقی واقع شده است (همان مأخذ). بنابراین می‏توان گفت این شهر از نظر زمان واقعی شبانه روز-وقت شرعی از ساعت بین المللی گرینویچ ۳ ساعت و ۱۸ دقیقه و ۲۰ ثانیه جلوتر است (عظیمی دوبخشری،۱۳۸۵: ۱۷)
پایان نامه - مقاله - پروژه
جعفر خمامی زاده پژوهش گرگیلان شناس درباره موقعیت شهر رشت نوشت:
«از نظر توپوگرافی، باید رشت را شهری مسطح دانست و می توان گفت که شهر رشت، روی برآمدگی، به در ازای ۴ کیلومتر و به پهنای ۲ کیلومتر قرار دارد. ارتفاع قسمت های مرکزی شهر، میان (۱+)و (۲-) تغییر می کند. خط تراز، در قسمت های پر جمعیت برابر (۷-)متراست. در قسمت های جنوب و جنوب باختری و خاور هم که زمین ها به سوی رودخانه می رود پست می شود» (خمامی زاده،۲۰۴:۱۳۷۵).
روند شکل گیری شهر ابتد از هسته های اولیه، در بین رودخانه گوهررود و زرجوب با کمی تمایل به سمت شرق آغاز شده و در بین دو رودخانه گسترش یافته است. این گسترش در دوران صفویه و قاجاریه نیز بدون تغییر محسوسی در بافت کالبدی محلات جدید ادامه پید کرده و در ابتدای دوران پهلوی، قبل از آغاز خیابان کشی های دوران رضاشاهی، شهر تقریبأ تمام فاصله بین دو رودخانه را اشغال کرده بود.
۴-۲- محله چمارسرا (چومارسرا)
محدوده مورد مطالعه در تحقیق حاضر یکی از محلات قدیمی رشت شامل محله چمارسرا کلان شهر رشت می­باشد. نام غربی ترین محله ی رشت، آخر خیابان بیستون که از پارک سبزه میدان شروع شده، به این محله ختم می گردد. این محله به وسیله پلی به شاهراه رشت- فومن مرتبط می شود. پل مزبور بر روی رودخانه گوهررود است که در این ناحیه رودخانه ی چمارسرا نامیده می شود. از نظر تقسیمات جغرافیایی شمال این محدوده از پل چمارسرا بر روی خیابان طالقانی تا تقاطع طالقانی به سردار جنگل و از شرق از تقاطع خیابان طالقانی بر روی خیابان سردار جنگل تا پل رازی و از جنوب از پل رازی بر روی رودخانه و غرب از ادامه رودخانه گوهررود تا پل چمارسرا منتهی می شود (شهرداری،۱۳۸۹)
ملگونف سیاح روسی که در سال ۱۸۵۸ میلادی (۱۲۳۷٫ش- ۱۲۷۵ه.ق) به گیلان سفر کرده بود، در سفرنامه خود از محله ای به نام چومارسرا نام برده شده که رودی نیز به همین نام دارد. همچنین از مسجد و بقعه آقا دانای علی در آن محله نام برده است. وی می گوید در این محله حدود ۷۴۵ خانه وجود دارد. در سفر نامه گملین نیز از محله چومارسرا و تکیه ای به همین نام در آن محله اسم برده شده است. میرزا رضا فراهانی از محله چومارسرا به عنوان یکی از هفت محله شهر نام برده است. کتاب دائره المعارف سرزمین ایران از این محله نامی نبرده است.
در کتاب سرزمین و مردم گیل و دیلم، ضمن نام بردن از این محله، گفته شده که از زمان صفویه به بعد شهر دارای هفت محله بوده است که محله چمارسرا را در سالهای اخیر هشتمین محله به حساب آورده اند (در کتیبه مسجد جامع شهر نیز از هشت محله نام برده شده است).
در کتاب نامها و نامداران گیلان چنین نوشته شده است: ” نام غربی ترین محله رشت، آخر خیابان بیستون، که از پارک سبزه میدان شروع شده به این محله ختم می گردد. این محله به وسیله پلی به شاهراه رشت و فومن مرتبط می شود. پل مزبور بر روی گوهررود است، که در این ناحیه “رودخانه چمارسرا” نامیده می شود. تا چند سال پیش قسمت شمالی این محله را باغهای چای و صیفی کاری و قلمستان تشکیل می داد که بعدا تبدیل به کوی شده و در آن قطعه بندی و خیابان سازی و خانه سازی با سرمایه های خصوصی به عمل آمد.”
رابینو در کتاب دارالمرز ایران، چومارسرا را جزء محله کیاب به حساب آورده است. بر اساس آمارهای ملگونف و میرزا رضا فراهانی می توانیم چنین نتیجه بگیریم که جمعیت تقریبی محله چومارسرا در سالهای ۱۳۰۲-۳ ه.ق. تقریبا حدود ۵۹۶۰ نفر بوده است (مهندسین مشاور طرح و بنا،۶۵:۱۳۷۹).
نقشه شماره۴-۱- موقعیت
نقشه۴-۲- تصویر رشت قبل از دوره صفویه
مآخذ: طرح ساماندهی بافت قدیم شهررشت.پاییز۷۹
نقشه شماره ۴-۳- تصویر رشت در دوره صفویه
مآخذ: طرح ساماندهی بافت قدیم شهررشت. پاییز۷۹
نقشه شماره ۴-۴- تصویر رشت در اوایل دوره قاجار
مآخذ: طرح ساماندهی بافت قدیم شهررشت. پاییز۷۹
نقشه شماره ۴-۵- تصویر رشت در اواخر دوره قاجار
مآخذ: طرح ساماندهی بافت قدیم شهررشت. پاییز۷۹
نقشه شماره ۴-۶- وضع موجود محله چمارسرا
۴-۳-کاربری مذهبی موجود در رشت
کاربری مذهبی در سطح شهر شامل مساجد، امامزاده ها و تکایا و حسینیه هاست، که به تناسب محلات و توسعه شهر افزایش یافته اند. تعداد کاربری فوق در سطح شهر ۷۷مکان می باشد. وسعت کاربری فوق در شهر ۹٫۶هکتار با سرانه ۱۸% متر مربع است (نقشه شماره ۴-۷)پراکنش و شعاع عملکردی کاربری فوق را نشان می دهد، همانطور که مشاهده می شود پراکنش کاربری فوق عمدتأ در محدوده های مرکز، بازار و اطراف بازار است و محدوده هایی از شهر فاقد کاربری فوق است. علاوه بر آن به دلیل آنکه کاربری فوق عملکردی ناحیه ای دارد و معابری با محدوده عملکردی ناحیه ای و فراتر امکان دسترسی کاربری فوق را کاهش می دهد، محدوده های بیشتری از شهر با کمبود کاربری فوق مواجه می شود(نقشه شماره۴-۸) (طرح جامع،۳۵،۱۳۸۶).
نقشه شماره۴-۷- پراکنش و شعاع عملکردی کاربری مذهبی در سطح شهر
مأخذ نقشه: طرح جامع رشت
نقشه شماره۴-۸- محدودیت های حاصل از دسترسی ها(کاربری مذهبی)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 11:34:00 ق.ظ ]




در امپراتوری ساسانی بنابر قوانین متداول از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت. یعنی زن شخص فرض نمیشد بلکه شیء پنداشته میگردید[۱۸].
البته این اطلاعات در خصوص وضع زنان و دختران طبقهی ثروتمند است و از زنان طبقه پایین اطلاعی در دست نیست. «زنان و کودکان و حتی بردگان بدون تردید وضعشان در حال ترقی و تحول از پایین به بالا بود. آنان در راهی بودند که میبایست به طرف استقلال و رهایی از بردگی جسمانی و عقلانی هدایتشان کند.[۱۹]»
داشتن مقرری یومیهی دختران از سن معین نشانهی دیگری برای استقلال زنان است[۲۰].
پایان نامه - مقاله
زن در این عهد نقش اجتماعی و جایگاه اقتصادی مهم تر و ارزشمندتری داشته است. «هنوز پرده نشینی وظیفهی اصلی زنان درباری و اطاعت محض به مثابه خصلت کامل و بی منازع زن کوچه و بازار و ده در نیامده بود.[۲۱]»
در نظام خانوادگی دوره ساسانیان تعداد ازدواجها در اختیار زن نبوده بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند، مردان اگر توان مالی داشتند به تعداد زیاد زن میگرفتند. مردان که توان مالی و اقتصاد بالای داشتند به اندازه یک دوره تسبیح، زن در حرمسرای خود، میتوانستند داشته باشند[۲۲].
«در دوره ساسانی مطابق با حقوق ثابت شده آن زمان انواع متعددی زناشویی وجود داشت که تاریخ نگاران این ازدواجها را به سه دسته تقسیم نمودهاند.[۲۳]»
۲-۲-۱- انواع ازدواجهای ساسانی
۱- پادشاه زن و چکر زن
این نوع ازدواج مختص طبقه اشراف بود، بدین معنا بود که در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار وجود داشت، «زنی که دارای مقام اول بود «پادشا زن» وزن که دارای مقام دوم بود «چکر زن» نامیده میشد. با وجود که «پادشاه زن» از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقهی همسر خود بود و کدبانوی منزل محسوب میشد ولی حق به عهده مرد بود. «چکر زن» نقطه مقابل «پادشاه زن» بود. و از خانواده پایین تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری میرساند.
او تمام تلاش خود را میکرد که به مقام «پادشاه زن» ترقی کند، در غیر آن تا آخر عمر خدمت کاری میکرد، شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکر زن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد[۲۴]
۲- ازدواج استقراضی
«ازدواج استقراضی را ازدواج «عاریتی» مینامیدند. بدین معنا بود که یک زن شوهردار مدتی با مرد دیگری زندگی میکرد. در ازدواج استقراضی از لحاظ قانون آن زمان تنها رضایت شوهر اول زن لازم بود که همسر خود را برای مدتی به مرد دیگری قرض بدهد در این معامله زن هیچ اختیار به رد چنین تعهدی نداشت، فقط مانند کالای بود که میتوانست، در اختیار هر کسی باشد. جالب تر این که کودکان که حاصل ازدواج استقراضی بود، متعلق به شوهر اول زن بود و شوهر دوم زن که پدر اصلی کودکان محسوب میشد، فقط تا زمانی که مدت زمان ازدواج استقراضی تمام نشده بود، از کودکان سرپرستی میکرد، بعد از ختم مدت زمان، زن و کودکان حاصل از ازدواج استقراضی را به منزل شوهر اول میفرستاد[۲۵]
۳- ازدواج با محارم
جامعه ایرانی باستانی، ازدواج با محارم را به بهانهی حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد. از «بطریق ماربها» یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است: «عدالت خاصه پرستندگان «اهورا مزدا» به نحوی جاری میشود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند».
او مثالهای را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت میکردهاند، متذکر میشود[۲۶]
۲-۵- طلاق زن در ایران باستان
در ایران باستان طلاق به معنای امروزی وجود نداشته، «در واقع زن حق طلاق گرفتن را نداشت و زمانی که شوهرش او را نمیخواست، او را اختیار میداد که به طور مستقل خود را اداره کند. در این صورت زن میتوانست، شوهر دوم اختیار کند، اما زن مطلقه محسوب نمیشد، فقط اجازه مییافت که ازدواج دیگر نماید[۲۷]
در ازدواج جدید زن «خدمتکار» همسر تازهی خود بود، «فرزندان که در ازدواج تازه و در مدت حیات شوهر اولش به دنیا میآمد، متعلق به شوهر نخستین بود. بنابراین زن همچنان تحت سرپرستی و قیمومیت شوهر اول باقی میماند[۲۸]
۲-۳- سیمای زن در شاهنامه فردوسی
زن در شاهنامه دارای مقامی بلند و ارجمند است و در جای جای شاهنامه ستایش میشود. زنانی که در شاهنامه حماسه میآفرینند کمتر از مردان نیستند. در واقع از لحاظ جنسی، با مرد فرق دارند، اما از لحاظ روحیه و شجاعت و وفاداری چون مردان استوار و پا برجا هستند. برای همین «زنان به تبع مردان اعتباری دارند و برترین زنان، مردانهترین آنان است … و مردانگی فضیلتی است که زنان بزرگوار از آن بهرهای دارند و یا از زن و مرد، آنان که از مردانگی بهره مندند بزرگند.[۲۹]»
فردوسی این بلند آوازه ترین حماسه سرای یکی از معدود کسانی است که در پهنهی ادب فارسی به زن نگاهی مثبت دارد. گاه او را تا مقام فرشتگان بالا میبرد و مظهر خوشبختی میداند[۳۰]. در دور اندیشی و پارسایی و عقل و درایت و دلاوری و تیز هوشی همچون مردان مورد ستایش قرار میگیرد[۳۱].
یکی از مشهورترین زنان شاهنامه فرانک مادر فریدون همسر آبتین است. مادری فداکار که فرزند خود، فریدون را از دست ضحاک ظالم و ستمکار میرهاند.
تهمینه مادر سهراب و همسر رستم پهلوان، زنی مهربان و پر عاطفه است. مادری که پس از مرگ فرزند تنها یک سال دوام میآورد.
یکی از زنان پهلوان و دلیر شاهنامه گرد آفرید خواهر هجیر و دختر گژدهم است. دختری زیبا که برای نجات سپاه و دژ سپید لباس مردان میپوشد و دلیرانه به جنگ سپاه تورانی به فرماندهی سهراب میرود و با سیاستی هوشمندانه از چنگ سهراب فرار میکند.
رودابه همسر زال و مادر رستم از دیگر زنان شاهنامه است. که وقتی با مخالفت در ازدواج با زال روبرو میشود، بر تصمیم خود پا فشاری میکند و دلیل عشق خود را مردانگی زال بیان میکند و سفیدی موی او را بی اهمیت میداند. رستم در جنگ با اسفندیار از مادر خود رودابه نیز نام میبرد و به وجود او میبالد. و در این راه یاوری مهربان و کاردان او را همراهی میکند: مادرش سیندخت.
مهراب به شدت نگران و خشمگین است. میترسد که سام و منوچهر به خاطر عشق رودابه و زال به کابل هجوم آورند. هر چه خشم دارد بر سر زنش سیندخت میریزد. سیندخت زنی است مدیر و فداکار. او خشم شوهر را درک میکند و درد او را درد خود میداند. سیندخت با این احساس نسبت به شوهر، از مهراب میخواهد که نگران نباشد و کار را به دست او بسپارد. مهراب میپذیرد. سیندخت سوار اسب پیش سام میرود، سام این فرستاده را- با آنکه زن است- با کمی تامل میپذیرد. سیندخت با سام به مذاکره مینشیند. سیندخت نظر سام را به ضرورت حفظ صلح جلب میکند.
سام هنوز نمیداند که این زن کیست و آنگاه که پی به حقیقت میبرد با او محبت فراوان میکند، سیندخت نخستین شهبانوی برازندهی شاهنامه است. آمیزش خردمندی و وقار با عواطف زنانه و مادرانه در شخصیت این زن به راستی تحسین برانگیز است. او در نهایت زیرکی و کاردانی کار عشق دختر خویش رودابه را با زال، جهان پهلوان ایرانی به سامان میآورد. زنی چیره زبان و برخودار از توانایی در رام کردن شوی سرکش و آتشین مزاج خویش است.
در شاهنامه رابطه پهلوانان با زنان چنین است که آنها زن را صاحب شخصیت میشناسند. یکی از ازدواجهای سیاسی شاهنامه ازدواج سیاوش با فرنگیس است. فرنگیس بعد از کشته شدن شوهر از فرزندش کی خسرو مراقبت میکند و به تربیت او میپردازد.
یکی دیگر از زنان شاهنامه همای است وی نخستین زن در شاهنامه است که به حکمرانی دست مییابد. او سی و سه سال پادشاهی میکند سراسر عدل و دادگری.
ولی چنان بر قدرت دل میبندد که دیگر جایی برای مهر مادری باقی نمیگذارد و فرزند را پنهانی به آب میسپارد.
دختران شهر کجاران شاهنامه زنانی هستند زیبا و پر تلاش که از دسترنج خود روزگار میگذرانند و شغل آنها ریسندگی است.
فردوسی از همسر انوشروان که زنی مسیحی است با وجودی که هم آیین ایرانیان نیست به نیکویی یاد میکند.
یکی از زنان مشهور شاهنامه سودابه دختر شاه هاماوران است زیبا، بلند قامت چون سرو، گیسو کمند و دهانی پر از در.
سودابه برخلاف میل پدر و به خاطر برقراری صلح با کاووس ازدواج میکند و حتی با تهدیدهای پدر هم همسرش را ترک نمیکند.
او عاشق ناپسری خود سیاوش میشود سیاوش، از نظر زیبایی و خردمندی، چیره زبانی، هوشیاری و بینادلی گوی سبقت را از همگان ربوده است او در واقع نقطه مقابل کاووس شاه که پیرمردی بدخلق است میباشد.
سودابه در راه رسیدن به هدف خویش از سیاست دوگانه ترغیب و ارعاب بهره گرفت. از یک سو وی را به پادشاهی پس از پدر دلگرم داشت و از سوی دیگر تهدید کرد که او را از چشم شاه خواهد انداخت.
سیاوش تمنای سودابه را رد کرد و دلیل آورد: «چنین با پدر بی وفایی کنم؟» و سودابه با مکر و حیله گناه را به گردن سیاوش انداخت.
سودابه برای رسیدن به او دست به حیله و نیرنگ میزند و این نیرنگها باعث نابودی سیاوش میشود. سیاوش به توران زمین میرود و در همان جا بیگناه کشته میشود و در نهایت رستم انتقام او را از سودابه میگیرد:
و چنین است که داستان سودابه که با وفاداری آغاز شده بود با بدفرجامی ناشی از هوس گناه آلود به پایان رسید. فردوسی در مقابل خیانت سودابه که باعث کشته شدن سیاوش است دو بیت سروده است که در آن زنان بد کنش نکوهش شدهاند:
بگیتی بجز پارسا زن مجوی زن بد کنش خواری آرد بروی
زن و اژدها هر دو در خاک نه جهان پاک از این هر دو ناپاک به
با توجه به داستانهای شاهنامه یکی از برجسته ترین خصوصیات زنان ستودهی شاهنامه آزادگی، عفت و فداکاری آنان است و این نکته بسیار مهم که زنان گام اول را در ابراز عشق بر میدارند و تا پایان به مرد محبوب خود وفادارند (مانند تهمینه).
در میان زنان شاهنامه فقط دو مورد خیانت به چشم میخورد یکی سودابه و دیگری گردیه خواهر بهرام چوبین.
در شاهنامه فردوسی چهرهی زنان پاک و روشن است سرشار از فداکاری و گذشت، پر از پند و نصیحت زنان شاهنامه (سیندخت، تهمینه، گرد آفرید، رودابه …) زنانی به تمام معنا هستند؛ اینها هم دلیر و شجاع هستند و هم ظرافتها و خصوصیتهای زنان را دارا هستند.
۲-۴- زن در اساطیر ایران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]




۱۰۰

 

 

 

فرد (تنها)

 

۲۹٫۶

 

۲۷٫۲

 

۴۳٫۲

 

۱۰۰

 

 

 

۳-۳-۴-۴-۱-نظارت پویا بر خلوت
مفهوم قلمرو در فضاهای شهری و نقش طراحی شهری خودی در تحقق آن به طور کلی عوامل بسیاری در نحوه استفاده از فضا و احساس نسبت به آن مؤثر است که می توان آنها را چنین خلاصه نمود: ارتباط با محیط زیست، ادراک محیط و راحتی روانی، توانایی برقراری روابط اجتماعی و تمایل به آن، مالکیت، آسایش فیزیکی، امنیت و نظارت اجتماعی و معنی خوانایی مکان.
محله برای ساکنین آن فرصتی برای وجود آوردن برخوردهای غیر رسمی و انسجام اجتماعی است. شناسایی و تمیز مکان ها و سازمان دهی آنها در ساختار ذهنی، نه تنها به افراد اجازه عملکرد مؤثر را می دهد، بلکه منبع احساس امنیت، دلپذیری، خوشایندی و درک نیز هست. افراد خواهان وضوح کالبدی و مکان هایی قابل درک و مرتبط با احساسات و اهداف خود هستند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بسیاری از رفتارهای اجتماعی دارای جنبه قلمرویی هستند که باید به صورت فضایی تعریف شده و با توجه به مکان ها تتغیر یابند. قلمروها مشخص شده، نظارت شده و دفاع شده هستند. رفتارها نیز به این صورت مشخص می گردند.
عرصه های گروهی نقاط کانونی اجتماعی هستند. و باید توازنی میان خواست ساکنین برای خلوت مورد نیاز ایشان و برقراری درجاتی از برخوردها و یاری خواستن ها برقرار نماید. توجه به با هم بودن و جمع بودن، اصلی مهم در طراحی است و در این میان زنده بودن فضاها، نقشی اساسی در حیات شهر دارد، که هریک از گروه های سنی ارضاء بخشی از از نیازهای اجتماعی خویش را در آن می جوید.
فرم یک مکان، تأثیر بسیاری در درجات خلوت و ازدحام آن دارد که این امر به نوبه خود در احساس راحتی افراد نقش دارد. محصور بودن فضا نیز حسی از امنیت را ایجاد می کند. توجه به مقیاس در راحتی یک مکان امری اساسی است. انسان با فضاهای کوچک و متناسب با مقیاس خود راحت تر ارتباط برقرار کرده و احساس امنیت بیشتری می نماید. جنبه های زیباشناسانه را نباید از نظر دور داشت و به امر وحدت بصری توجه نمود. این همه به معنای اهمیت و ارزش وضوح داشتن و سازگاری متعاقب آن است. حس وحدت هنگامی وجود دارد که استفاده کننده تصوری از کامل بودن، هماهنگی و توازن مابین فضاها، فرم ها، رنگ ها، و بافت ها داشته باشد. شفافیت نیز جنبه دیگری است و اصولا هنگامی که فضا با محرمیت افراد تداخل پیدا نکند از شفافیت بسیاری برخوردار بوده و عرصه عمومی تری است.
عدم استفادۀ بعضی فضاها گاهی مربوط به ترس از حضور در آن فضاهاست. کوچه­های تاریک، فضاهای خلوت و یا خیلی شلوغی که با آدم­های ناجور پر شده ­اند، همچنین فضاهایی که اتفاقات خاصی در آن ممکن است رخ دهد از جمله این فضاهاست. پیاده روهای کم عرض و ورودی به مکان­هایی که توسط گدایان، ولگردها و جوانان، بسته و یا سد می­شوند نیز از جمله این فضاها هستند.
در ساده­ترین تعریف، محله از خانه­های مجاور هم در یک فضای جغرافیایی کامل تشکیل می­ شود. خانواده­ها به محله مسکونی همان احساس خانه مسکونی خود را دارند و با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و مثل خود می­بینند.
میزان امنیت و نظارت اجتماعی بر فضا، عاملی است که بر استفاده فعالانه از فضا و افزایش حس تعلق به آن تأثیر مستقیم و بسزایی دارد. چنین نظری سبب رشد افراد شده و تسلط بر مکان را تداوم می بخشد.
۳-۳-۴-۴-۲-میزان روشنایی و طراحی
میزان روشنایی طبیعی یا مصنوعی محیط هم اهمیت عملی دارد و هم اهمیت نمادین دارد (Hayward, 1974). نورپردازی طبیعی در طول روز متغیر و تجربه ی انسان نیز از آن متفاوت است، ولی منابع نور مصنوعی بیشتر قابل کنترل است. عوامل عملی به ویژگی چشم و فرایندهای تطابق و همسازی ربط دارد. عوامل نمادین به معنای تداعی کننده روشنایی هر محیط ارتباط دارند . این دو دسته از عوامل از یکدیگر قابل تفکیک نیستند.
روشنایی پر کنتراست برای چشم ناراحت کننده است. از سوی دیگر انسان از زیبایی سطوح با کنتراست که در آن نور خیره کننده وجود نداشته باشد و چشم ها امکان تطابق کافی داشته باشند لذت می برد (Heschong, 1979) برای مثال، وقتی که فرد از سایه روشن های متوالی یک مسیر پیاده در روزی دلپذیر عبور می کند، چنین احساسی امکان بروز دارد.
۳-۳-۴-۵-معیارهای برخاسته از مکان و زمان
ایروین آلتمن معتقد است، میزان تماس اجتماعی مطلوب افراد در وضعیت‌ها و حتی در اوقات مختلف روز متفاوت بوده و این تغییرات، برای دستیابی به سطح مطلوب خلوت صورت می‌گیرد (آلتمن، ۱۳۸۲). “ایجاد تعادل میان خلوت و تعامل اجتماعی هم بوسیله مفاهیم کالبدی و هم مفاهیم فرهنگی ـ اجتماعی که زمینه‌های روانی لازم را ایجاد می‌نمایند، میسر است” (عینی فر، ۱۳۷۹). از طرفی دیگر ترستن هاگرستراند شیوه‌ای برای تحلیل فعالیت‌ها در عرصه زمان و مکان ارائه کرده که به “جغرافیای زمان” معروف است. این شیوه به رفتار در زمان و مکان و محیط فیزیکی که فعالیت‌های اجتماعی در آن جریان دارد می‌پردازد و در پی آن است که چگونگی تأثیر محیط فیزیکی بر حرکات روزانه افراد و گروه‌ها را بررسی نماید (گیدنز، ۱۳۷۸).
سازمان فضایی هر طرح می بایست نمایانگر مصداقی از مکان (place) باشد. مکان در معنای عام ، ترکیبی متشکل از بستر بنا، طبیعت، اقلیم، فرهنگ و تاریخ است که پدیدار شده است. بدین منظور در نظر گرفتن طبیعت مکان، طبیعت زمان و طبیعت زمین در طراحی عرصه های گروهی الزامی است. بر این مبنا که طبیعت مکان، مفهومی وسیع تر از محدوده اراضی مورد نظر را در بر می گیرد و کلیه ویژگی های بومی، نشانه های تاریخی و همجوار ها را شامل می شود. طبیعت زمان به برخورداری از چشم انداز گذران فصل ها، شب و روز، تابش ماه و خورشید و سایر حلول های دوره ای طبیعت در سرزمین مورد نظر مربوط می شود، و طبیعت زمین نیز به فرم و فضای مربوط به اراضی، پیش از اجرای عملیات ساختمانی مربوط می شود.
از دید بارکر یک قرارگاه رفتاری، ترکیبی پایدار از فعالیت و مکان است و از ۴ عنصر اصلی درست شده است: ۱ـ یک الگوی رفتاری که همواره تکرار می­ شود؛ ۲ـ یک بستر با حس و حال ویژه خود و خاص آن رفتار؛ ۳ـ همساختی، به معنای پیوند در خور میان الگوی رفتاری و آن بستر؛ و ۴ـ یک بازۀ زمانی مشخص. به عبارت دیگر برابر این تعریف، اگر در یک بستر رفتاری مشخص، در زمان­های مختلف، الگوهای رفتاری دائمی متفاوتی بروز نمایند، آن محیط به مانند قرارگاهی رفتاری و جداگانه بررسی می­ شود (Lang, 1987: 128).
به گفتۀ لنگ آشفتگی در قلمرو قرارگاه­های رفتاری در چند حالت می ­تواند رخ دهد. گاهی ممکن است فعالیت­هایی که باید از هم جدا باشند، به خوبی از هم جدا نشده باشند. در برخی مواقع نیز ممکن است تفکیک و جدایی بیش از اندازۀ لازم میان فعالیت­ها باعث این اختلال شود. همچنین به گفتۀ او بیشتر مشکلات ویژه دربارۀ شناخت قلمرو یک قرارگاه رفتاری، زمانی رخ می­دهد که برخی از جنبه­ های یک الگوی رفتاری تکرار شونده، تمایل به جدا شدن دارد. (Lang, 1987: 114)
به عنوان مثال در یک پارک شهری در صورتی که فضای بازی کودکان در کنار فضای نشستن سالخوردگان قرار گیرد و به خوبی از هم تفکیک نشده باشد آشفتگی در قلمرو هر دو به گونه ­ای رخ می­دهد که درصد استفاده از این دو فضا کاهش یافته یا با ناراحتی همراه است.
۳-۳-۴-۵-۱- مکان
مکان، فضای دارای معنا است، به همین دلیل مکان را قسمتی از فضا که به وسیله روابط اجتماعی مشخص می شود، تعریف می کنند. بدین ترتیب واقعیت یک مکان همواره پذیرای آن است که تعریف خود را در دل یک فرایند اجتماعی جای دهد (Logan & Molotch, 1987: 47). راپاپورت مکان را یکی از چهار عنصر تعریف کننده فضا معرفی می کند، که در ترکیب با معنی، زمان و ارتباطات، محیط انسان ساخت را شکل می دهند. دل مشغولی فرد یا گروهی با فضا به آن معنای مکان می دهد، دست کم تا اندازه ای که آن را از سایر مکان ها جدا سازد. لینچ هویت مکان را به سادگی منحصر به فرد بودن آن از سایر مکان ها تعریف می کند. مبنای او برای این شناسایی ماهیت جداگانه داشتن است (لینچ، ۱۳۸۳).
مکان های مختلف برای آدم های مختلف معانی مختلفی در بردارند. بنابراین فرایند طراحی باید روحیه و شخصیت مکان یا ساختمان را به گونه ای مرتبط با یکدیگر حفظ کند و همچنین به دنبال پیوند دادن ایده ها و تصاویر ذهنی در قالب رویکردی حساب شده و سنجیده ، با ظاهر فیزیکی ، موارد ، رنگ ها و قالب های ارجاع طرح باشد، به طریقی که به سادگی تشخصیص داده و درک شوند.
مکان، مفهومی بیش از موقعیت یا خاستگاه دارد. مکان ها با معنی و احساسات بشری آمیخته اند و همین مفهوم، تفاوت میان مکان و فضا را مشخص می کند. به تعبیر دیگر، مکان ترکیبی است از خاطره، تجارب حسی و روایت ها.
شناخت یک مکان، پدیده ای اجتماعی است. مکان به عنوان ظرفی که دربرگیرنده و قایع و حوادث است، می تواند به حفظ خاطرات کمک کند.
دوید کانتر (۱۹۷۷) معتقد است، مکان­ها نتیجه ارتباطات سه بعد در هم تنیده فعالیتها، مفاهیم (تصورات ذهنی – عینی) و ویژگی­های فیزیکی (کالبد) هستند. جهت درک و ارزیابی کامل مکان­ها ما باید بدانیم:
چه رفتاری با آن مرتبط است یا انتظار می­رود که در یک مکان معین رخ خواهد داد.
ویژگی­های فیزیکی و جسمی آن مکان چه هستند.
ارزیابی مفاهیمی که مردم در آن محیط در رفتارشان حفظ می­ کنند.
واگنر معتقد است که زمان، مکان و انسان و عمل، هویت غیرقابل تفکیکی را می­سازند، بنابراین معنا و عمل عناصری درهم تنیده­اند که می­بایست در فهم هویت مکان در نظر گرفته شوند. در مجموع، هویت مکان متشکل از عناصر غیرقابل تفکیکی است که در فهم ما از مکان­های مختلف به هم پیوند خورده است. سیمای فیزیکی، فعالیتها و معانی مواد خام هویت مکان­اند و دیالیکتیک (روش مناظره­ای) حاکم بر آنها، روابط ساختاری بین این هویت است
۳-۳-۴-۵-۲- زمان
از آنجایی که زمان حتی در مقام یک واژه ، دارای معنای قطعی و مجردی نیست ، تأثیرگذاری آن بر رفتار نیز نمی تواند به شکل واحدی صورت گیرد و حداقل به دو طریق زیر بر رفتارها اثر می گذارد:
تأثیر مقاطع زمانی بر رفتار:
منظور از مقاطع زمانی در اینجا برش های کوتاه مدتی از زمان است که با تغییرات محسوس همراه می باشد ، مانند فصول ، ساعات شبانه روز ، ایام تعطیل و غیر تعطیل ، اعیاد و ایام عزاداری و… معمولاً با تغییر این مقاطع زمانی دسته ای از رفتارها جایگزین دسته ای دیگر می شوند یا برخی از رفتارها حذف می گردند یا رفتارهایی که در مواقع دیگر به طور عادی انجام نمی شد ، صورت می پذیرند و یا تراکم بعضی رفتارها کم و زیاد می شود. برای مثال در ایام تعطیل افرادی که در حال پرسته زدن و تماشای ویترین مغازه ها هستند ، جای عابرین شتابان در روزهای غیر تعطیل را می گیرند و یا در ایام عزاداری دسته های سینه زنی و… در سطح شهر به حرکت در می آید.
تأثیر مستمر زمان بر رفتار:
تأثیر مستمر زمان در دراز مدت ، معمولاً با متأثیر ساختن فرهنگ ، دستگاه های ارزشی و توقعات اجتماعی را دگرگون می کند و در پیامد آن ، رفتارها در طیف مشروعیت و عدم مشروعیت جابجا می شوند و به عبارت دیگر برخی از آنها متداول یا مطرود می گردند. برای مثال زمانی در جامعه ما حضور بانوان در اماکن عمومی چون رستوران ها و… پسندیده نبود ولی امروز در اکثر شهرها متداول گشته و لذا وجود بخش هایی در فضای این اماکن که بانوان در آنها احساس راحتی نمایند ، توجیه پذیر به نظر می رسد. در گذشته بازه زمانی حدوث این تغییرات رفتاری بسیار طولانی و حتی در قرن و دهه بود. اما با شتاب گرفتن روند زندگی در قرن اخیر بر سرعت تغییرات تطوری رفتارها نیز افزوده شده است و افزایش دامنه تبادلات اطلاعاتی در سطح جهانی نیز بر این شتاب آلودگی دامن می زند به طوری که گاه در خلال چند سال و یا کمتر شاهد تغییر الگوهای رفتاری و جایگزینی الگوهای نه چندان آشنا هستیم.
۳-۳-۵- الگوهای فعالیت و عرصه های گروهی در مجتمع های مسکونی
نگاه کردن، گوش کردن به دیگران و حرف زدن همگی از فعالیت­هایی هستند که تعیین کنندۀ کیفیت یک فضا هستند. وجود فضاهای مناسب همراه با امکانات مطلوب در شکل گیری این قبیل فعالیت­ها نقش مهمی دارد. این فضاها موجب تقویت تماس­های اجتماعی افراد و تأمین نیازهای روانی آنان می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




 

 

اقتباس از پروچاسکا[۹۳]، نورگراس(۱۳۸۱).
۲-۴ تعارضات زناشویی
حل تعارضات زناشویی یکی از آرزوهای مشاوران خانواده است. اگر بپذیریم که هیچ زندگی مشترکی بدون تعارضات قابل تصور نیست، آن گاه می توانیم خود را از فشار چرایی به وجود آمدن مشکل برهانیم و در عوض به حل آن فکر کنیم. شناسایی تعارضات همسران در زندگی مشترک متأسفانه برخی افراد سر هر موضوع و یا اتفاقی که از طرف فرد مقابلشان صورت می گیرد، پیش‌داوری و یا قضاوت زود هنگام می‌کنند که در زندگی آنها تأثیر منفی می‌گذارد. همه ما در زندگی کم و بیش شاهد مشاجره بین پدر و مادر بوده ایم و یا خود به عنوان والدین گاهی با همسرمان مشاجره کرده ایم. حتماً شنیده اید که قدیمی ها می گفتند دعوا، نمک زندگی است. شاید منظور آن ها این بوده است که هیچ زندگی بدون دعوا نمی شود. اما موضوع این است که اگر این دعواها یا تعارضات در زندگی مشترک حل نشود، دیگر نه نمک زندگی بلکه سمی مهلک خواهد بود که اساس آن را به خطر خواهد انداخت. از این رو حل این تعارضات که مایه اصلی اختلاف در زندگی مشترک است، هم و غم مشاوران و کارشناسان خانواده می باشد و هرچه در این زمینه تلاش شود باز کم است. خوشبختانه با پیشرفت علم مشاوره و آشنایی نسبی مردم با مشاوره ها، استفاده از تکنیک های مختلف برای حل مشکلات زناشویی رواج پیدا کرده است. کتاب های زیادی در این زمینه چاپ می شود و الگوهای مختلفی برای کمک به زوج ها ارائه می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
برونفن برنر[۹۴](۱۹۹۴) در نظریه نظام های بوم شناختی پاسخ های اعضای خانواده را درپیوند با هم می داند. او شخص را به صورتی در نظر می گیرد که در یک نظام پیچیده از روابط رشد می کند، به طوری که چندین سطح از محیط اطراف بر او اثر می گذارند. در این الگوتعاملات رفتاری میان همسران ، یکی از عوامل تأثیر گذار بر رشد روانی کودکان به شمار می رود. تعارض بین والدین ، یکی از مشکلاتی است که کودکان سراسر دنیا با آن مواجهه هستند وتقریباً همه کودکان حدی از تعارض بین والدین را تجربه و آن را به عنوان منبع تنیدگی معرفی می کنند(کامینگز،کوروس وپاپ[۹۵]،۲۰۰۷). زمانی که رابطه زناشویی والدین صمیمی باشد ، فرزندان خود را بیشتر تشویق وتحسین می کنند و کمتر از آنها ایراد می گیرند و یا آنها را سرزنش می کنند . در مقابل، وقتی که زندگی زناشویی تنش زا وخصمانه است، والدین به احتمال بیشتری به فرزندان ابراز خشم ، انتقاد وتنبیه می کنند(ارل وبورمن[۹۶] ،۱۹۹۵ ؛هاروادو کانگر[۹۷] ،۱۹۹۷). تعارض زناشویی، با تأثیر بر روحیات وخلق وخوی کودک موجب تنش ومشکلات رفتاری وعاطفی برای کودکان است وهم با اثرگذاری بر رضایت از زندگی زناشویی پدر ومادر ، به صورت غیر مستقیم موجب اختلال در تعامل والد– کودک و فرزند پروری خواهد بود. چنانچه زن وشوهر نتوانند یک الگوی ارتباطی سالم را در تعاملات خود بکار گیرند ، روابط آنها در تعامل با دیگر اعضای خانواده نیز دچار بحران می شود(فورز[۹۸] ،۱۹۹۸). براساس مطالعه برنان[۹۹] (۱۹۹۰)، در کنشهای متقابل تعارضات خانوادگی، به طور معمول چند الگوی رفتاری مختلف نظیر مقابله منفی ومقابله منفی توأم با خشنوت بروز می کند.
مطالعات نشان داده اند کودکانی که پدر و مادر آنها مرتب با یکدیگر در تعارض هستند اغلب مشکلات رفتاری جدی نظیر عدم اطاعت ، پرخاشگری ، اضطراب وگوشه گیری (امری[۱۰۰] ،۱۹۹۹،دیویس وکامینگز،۱۹۹۴،کاتز وگاتمن[۱۰۱] ،۱۹۹۳) و اختلال در کنش های شناختی ، اجتماعی( مانند احساس بی کفایتی)، افت تحصیلی، روانشناختی ومسایل بهداشتی( الیس وگاربر[۱۰۲] ،۲۰۰۰، دیویس وکامینگز،۱۹۹۴، ماتیسون فورنس[۱۰۳] ،۱۹۹۵) دارند. حتی کودکان نوپا به عواطف منفی وخصمانه در خانه با اضطراب ، اندوه آشکار وخشم پاسخ می دهند ، چه آنها که خود درگیر این مسائل باشند یا نباشند(کامینگز، زان وکسلر ورادک یارو[۱۰۴] ،۱۹۸۱؛ کامینگز ، کوروس وپاپ ،۲۰۰۷ ) نشان دادند که کشمکش های زناشویی به عنوان یک عامل استرس زا می تواند با کاهش احساس ایمنی هیجانی کودک به مشکلات سازگاری او بی انجامد.
سطح بالای تعارض والدین احساس امنیت وایمنی را در کودکان دچار اشکال می کند . این کودکان مرتب دچار این بیم هستند که ثبات فضای خانواده بر هم خورد ومورد خشم والدین قرار گیرند. با مشاهده تعارض ودرگیری های شدید والدین این کودکان روش اداره کردن عواطف منفی را یاد نخواهند گرفت ورفتار والدین الگویی برای برون ریزی عواطف منفی وپرخاشگری خواهد بود( کمپل[۱۰۵] ،۲۰۰۱).
ازدیدگاه دیگری ارتباط بین تعارضات زناشویی ومشکلات کودکان یک ارتباط دو سویه است بدین صورت که کودکان دشوار که رفتار انعطف ناپذیر ، بهانه گیر وسختی دارند خود موجب بالا رفتن تعارض برای والدین خواهند بود و تعارض های والدین هم رفتار کودک را تشدید می کند . والدین در برابر کودکان سخت بیشتر احساس بی کفایتی دارند و مایل هستند بهتر بتوانند رفتارهای انضباطی اعمال کنند وگاهی این عمل منجر به بالا رفتن درگیری بین خود آنها می شود (کمپل ،۲۰۰۱).
بنا به نظریه سیستمی، سطح اضطراب جاری، شیوه های برخورد با اضطراب، و شدت استرسورهای جاری، یا وقایع التهاب زا، که تشدید کننده اضطراب و فرآیندهای آن در سیستم خانواده گسترده است، عوامل اصلی تعیین کننده زمان، شدت و تداوم تعارض زناشویی است (ثنایی، ۱۳۷۸ب). باید توجه داشت که همیشه احتمال برخورد و اصطحکاک در سیستم وجود دارد، لذا این سیستم باید خود را برای ایجاد تغییرات بافتی مورد نیاز آماده کند (مینوچین و فیمشن، ترجمه بهاری و سیا، ۱۳۸۱). به عبارت دیگر، وجود یا عدم تعارض نیست که کیفیت ازدواج را تعیین می کند، بلکه چگونگی مقابله با شرایط تعارضی است که کیفیت رابطه را تعیین می کند (وود، ۱۹۹۷).
روابط زناشویی روی شرکای ارتباطی تأثیر گذاشته و باعث تغییر آنها می شود و همه اینها با تغییر روابط همراه است (کیومینگز و دیویس، ۲۰۰۲). باورها، شناخت و اسطوره هایی که در ذهن افراد، از جمله زوج ها، موجودند در نحوه ارتباطات آنان تأثیرگذار است. شناخت این باورها و نفوذ آنها در زوج ها بر کارکرد خانواده و در سازگاری زناشویی و تداوم این ارتباط نمی تواند نادیده گرفته شود (ذوالفقارپور و دیگران، ۱۳۸۳).
ارتباط، عنصر اصلی تعارض در تمام تعارضات بین فردی است. رابطه بین ارتباط و تعارض به یکی از اشکال زیر است (ویلموت و هاکر، ۲۰۰۱):
-   رفتار ارتباطی اغلب باعث ایجاد تعارض می شود.
-   رفتار ارتباطی تعارض را نشان می دهد.
-   رفتار ارتباطی وسیله ای است برای برخورد سازنده یا تخریب کننده با تعارض.
پاترسون، هیپ، ویس و ترنر (۱۹۷۵، به نقل از منصور و ادیب راد، ۱۳۸۳) منابع تعارض را به این صورت دسته بندی کرده اند:
۱- زمینه های اجتماعی که در بر گیرنده تغییر روابط افراد به دلایل مختلف تغییرات اجتماعی ناشی از دوره های مختلف زندگی زناشویی، تقسیم مسئولیت های والدین، فشارهای اقتصادی و بی ثباتی اجتماعی می باشد.
۲- فشارهای موقعیتی که دربرگیرنده اتفاقات غیرقابل پیش بینی بیماری های کهنه، مرگ والدین و … است.
۳- تفاوت های ادراکی مانند متفاوت دیدن موقعیت برای شروع و ادامه زندگی از طرف زن و همسر.
۴- مشکلات رفتاری که شامل ناهمانندی های رفتاری، مشکلات مربوط به نحوه گفتگو به دلیل تدابیر توافقی ناقص و اختلاف به دلیل تغییر بر اثر مراحل رشدی خانواده که باعث تغییر در چرخه رشد خانواده می شود.
لانگ و یانگ (۱۹۹۷) و نوابی نژاد (۱۳۸۰) نیز دسته بندی هایی را درباره عوامل مؤثر در ایجاد تعارضات زناشویی بیان کرده اند، اما در این میان ثنائی (۱۳۷۸) از عوامل زیر نام می برد:
«پول، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، مصرف مواد مخدر، نحوه صرف اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، خیانت جنسی، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، مشکلات مادی، سوء استفاده جسمی، مشکلات ارتباطی، ازدواج در سنین پایین، درگیریهای شغلی و امثال آنها.» (ص. ۵۰)
به طور کلی، آشفتگی رابطه از طریق ارزیابی ذهنی رابطه به وسیله زوج ها مشخص می شود. آشفتگی مداوم در رابطه غالباً به اقدام برای طلاق و جدایی می انجامد. به هر حال، بعضی از زوج ها با وجود مشکلات ارتباطی جزئی جدا می شوند. در حالی که سایر زوج ها با وجود مشکلات ارتباطی شدید و جدی در کنار هم می مانند. زوج درمانی معمولاً، و نه همیشه، پاسخی مناسب به آشفتگی رابطه است (هالفورد، ترجمه تبریزی و دیگران، ۱۳۸۴).
پیش درآمد جدایی زوج ها، تعارض های زناشویی است که از بگو مگوهای ساده شروع شده و تا درگیری های لفظی، نزاع و کتک کاری و گاهاً جدایی ممکن است، گسترش پیدا کند. تعارضات زناشویی زمانی بالا می گیرد که درجات مختلف استقلال یا وابستگی زوج ها به یکدیگر جهت همکاری و تصمیم گیری مورد نیاز باشد. درجه اختلافات می تواند در نتیجه حساسیت ها به وجود آید و باعث اختلاف های جزئی تا تعارضات شدید شود (منصور و ادیب راد، ۱۳۸۳).
وقتی یکی از دو طرف احساس عدم تساوی کند و یا در دریافت دستاورد، عدم تعادل را تجربه کند، باعث بروز تعارض می شود (لانگ و یانگ، ۲۰۰۶). کارلسون و دیگران (ترجمه نوابی نژاد، ۱۳۸۴) معتقدند که تعارض زناشویی در مورد هر زوج به طور معناداری با زوج های دیگر متفاوت است. تعارض زناشویی ممکن است آشکار یا پنهان، واقعی یا غیر واقعی، هشیار یا نا هشیار باشد که هر کدام تبعات خاصی را برای کل خانواده در پی دارد (آکرمن،۱۹۸۲ ؛ لانگ و یانگ،۱۹۹۷؛ مینوچین و فیشمن، ترجمه بهاری و سیا، ۱۳۸۱؛ ثنائی، ۱۳۷۸؛ هالفورد، ترجمه تبریزی و دیگران، ۱۳۸۴).
چنانچه در روابط درمانی زناشویی به زخم یا جراحت عاطفی اشاره نشود یا چنانچه زخم های عاطفی به خصوص اگر کهنه و مزمن باشند، زیاد شوند، روابط صمیمانه فرو می پاشد. یعنی به عوض یک زخم، روابط مملو از زخم ها شده یا آسیب پذیر می شوند. در این باره گاتمن، برای توصیف فروپاشی زناشویی از مدلی به نام آبشار[۱۰۶] استفاده می کند. وی می گوید که اولین اقدامات عبارتند از: گلایه کردن، رنجش و اتخاذ موضع دفاعی، یعنی هر گونه حملاتی که از طریق بی ارزش کردن شخص مقابل صورت می گیرد. چنانچه اختلافات زناشویی ادامه یابد، ممکن است به صورت مزمن کنار بکشند، که گاتمن آن را دیوار سنگی کشیدن [۱۰۷]می نامد. اصطلاح دیوار سنگی کشیدن آخرین حد کناره گیری است و حاکی از آن است که واحد زن و شوهری در معرض خطر دفن شدن می باشد و قادر نیست از طریق حتی یک واقعه عاطفی قدرتمند خود را ترمیم کند (لانگ و یانگ، ۲۰۰۶).
در این میان رحمت اللهی، فاتحی و احمدی (۱۳۸۵) اختلالات مرتبط با تعارض های زناشویی را بدین شکل دسته بندی کرده اند:
الف) عوامل درون فردی، شامل: اختلالات شخصیتی، اختلالات روانی، اختلالات جسمی، عادات و صفات شخصیتی آزار دهنده.
ب) عوامل برون فردی، شامل: اختلالات جنسی، الگوهای ارتباطی ناسالم، اختلالات عشق، اختلالات ارتباط کلامی و غیر کلامی، همسر آزاری، خیانت، افکار و باورهای غیر منطقی زوج ها، تفاوت ویژگی های شخصیتی، مشکلات ساختاری، مشکلات مربوط به صرف وقت با یکدیگر، اختلاف ارزشها، اختلافات فرهنگی و مشکلات رشدی.
ج) عوامل فرافردی، شامل: مشکلات اقتصادی، شغلی، مشکلات مربوط به خانواده های اصلی و اقوام، دخالت منفی خانواده های اصلی، اقوام و دوستان، مشکلات مربوط به مسائل سیاسی، مشکلات مربوط به فرزندان، سایر عوامل فشارزا و تغییرات مهم زندگی.
۲-۴-۱ ابعاد تعارض
در زندگی روزمره ما استرس زاهای مختلفی، وجود دارد. عوامل استرس زای بیرونی، با واکنش های درونی همراه است که معمولاً به صورت آشفتگی های هیجانی یا فیزیکی یا روانی تجربه می شود. ناتوانی در مقابله مؤثر با این آشفتگی ها معمولاً باعث ایجاد تعارض بین افراد، بدون توجه به ثبات رابطه آنها، می شود. تعارض در فرهنگ فارسی عمید (۱۳۶۹) به معانی زیر آمده است؛ با هم خلاف کردن، معترض و مزاحم یکدیگر شدن، اختلاف داشتن. البته تعارض به خودی خود منفی نیست و الزاماً نتایج مخرب به بار نمی آورد (کریستنسن و والکینسکی[۱۰۸]، ۱۹۸۸)، بلکه فرآیندی است که می تواند باعث درک بهتر تفاوت ها شود. برای حفظ ثبات عاطفی خود و روابط، داشتن روش های مثبت و منطقی در برخورد با تعارض بسیار مهم است (ویلموت و هاکر[۱۰۹]، ۲۰۰۱). در آموزش برخورد با تعارض است که می فهمیم چه کسی هستیم؟ سپس فرصت پیدا می کنیم تا مهارت های مناسب چگونگی برخورد با فشارهایی که روی ماست، بیاموزیم. چگونگی برخورد ما با تعارض و نتایج آن، بسته به درک مثبت ما از تعارض است (وود[۱۱۰]، ۱۹۹۷).
معمولاً تعارض را به صورت ناهماهنگی و مزاحمت تعریف می کنند اما مطالعه درایور و گاتمن [۱۱۱] (۲۰۰۴) نشان می دهد که بروز عواطف مثبت، مانند شوخی و خنده، در جریان تعارض یک پیش بین خوب برای ثبات و رضایت در رابطه زناشویی است و همین هم، برخلاف آنچه در بالا آمد، باعث هماهنگی می شود. اگرچه در رسانه ها، فیلم ها، کتاب ها، و مقاله هایی که در مجلات منتشر می شود همواره این پیام منتقل می شود که تعارض خوب نیست، اما بهتر است تا دید خود را نسبت به این مفهوم تغییر داده و آن را طور دیگری ببینیم (وود، ۱۹۹۷). 
۲-۴-۲ تعارضات خانوادگی، چرا؟
پنج نیاز اساسی انسان که با او زاده می شود و مبنا و سرچشمه رفتارهای اوست عبارتند از : نیاز به آزادی، قدرت، بقا، سرگرمی، عشق و نحوه تامین آن و شدت و ضعف آن ها در ذهن هر یک از ما تصاویری را به وجود می آورد. به عنوان مثال درباره نیاز به عشق، تصویری از همسر ایده آل در ذهن خود داریم از او توقع برآورده شدن این نیاز را داریم. این تصویر و تصاویری از این دست در دنیای کیفی یا آرمانی ما جا می گیرد. دنیایی که با دنیای واقعی تفاوت دارد. در دنیای آرمانی تصاویر خودمان و چیزهایی را که دوست داریم، می گذاریم اما در دنیای واقعی زندگی می کنیم. یک زوج که عاشق همدیگر می شوند و با هم ازدواج می کنند، در واقع مشابه همسر ایده آل خود در دنیای آرمانی را پیدا کرده اند. اما نباید رفع نیاز به عشق تنها دلیل ازدواج ۲ نفر باشد زیرا زوج ها در زندگی مشترک ممکن است ازجانب دیگر نیازهای اساسی خود با همسرشان دچار تعارض شوند. مثلاً اگر در نیاز به آزادی و دیگری در نیاز به قدرت هم خوانی نداشته باشند، هر یک برای رفع نیاز خود به طرف مقابل فشار می آورند و از این جا تعارضات شروع می شود. آن ها کم کم از تصویری که در دنیای آرمانی خود از همسرشان داشته اند، فاصله می گیرند و به همین دلیل که زوج ها گاه به یکدیگر می گویند: ((تو با آن چیزی که من فکر می کردم، خیلی فاصله داری)). البته نباید شدت و ضعف نیازهای مختلف را در انسان ها فراموش کرد. زوج ها باید در علاقه به نیازهای مختلف با یکدیگر هم خوانی داشته باشند. زوج ایده آل، زوجی است که نیاز به قدرت و آزادی اش پایین باشد، نیاز به بقا و سرگرمی درحد متوسط و هر دو به عشق و تعلق خاطر نیاز بیشتری داشته باشند. انتظار می رود چنین زوجی با هم کمترین تعارض را داشته باشند. توجه به تصاویر دنیای آرمانی و تعارضاتی که با دنیای واقعی در زندگی یک فرد دارد، می تواند زمینه ساز یک سری مشکلات کوچک و بزرگ برای او شود. به عبارتی تعارض یعنی فاصله گرفتن دنیای کیفی از دنیای واقعی. زوج ها درچنین شرایطی در واقع از برآورده نشدن یکی از پنج نیاز اساسی خود و فاصله گرفتن همسر از تصویری که در دنیای آرمانی داشتند، گلایه مند می شوند.
وقتی کلمه تعارض را می شنویم هزاران سؤال در ذهنمان شکل می گیرد از جمله:
۱- تعارض چیست و چگونه در زندگی انسان رخ می دهد ؟
۲- تعارض برای زندگی انسان مفید است یا مضر؟
۳- چه روشهایی  برای حل یا کنار آمدن با آن وجود دارد؟
۲-۴-۳ مفهوم تعارض
در واقع تعارض عبارت است از: عدم توافق و مخالفت دو فرد با یکدیگر، ناسازگاری و نظرات و اهداف و رفتاری که درجهت مخالفت با دیگری صورت می‌گیرد و همچنین ستیزه‌ای بین افراد دراثر منافع  ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراکات مختلف.
تعارض به طور طبیعی درتمام زمینه‌های شغلی،تحصیلی، خانوادگی، ازدواج و درسطح فردی وجمعی روی می‌دهد. روابط خانوادگی فشرده‌ترین موقعیت برای تعارضات بین فردی است. روابط عاطفی وعاشقانه زمینه رابرای محک زدن جدی مهارتهای آموخته شده برای زندگی مهیا می‌کنند. در ارتباط بین افراد، تعارض وقتی بروز می‌کند که فرد بین اهداف، نیازها، یا امیال شخصی خودش و اهداف، نیازها و امیال شخصی طرف مقابلش ناهمسازی و ناهمخوانی می‌بیند. بروز اختلاف و عدم تفاهم درخانواده امری شایع است و هیچ خانواده‌ای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارض‌های شدید منجر می‌شود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانواده‌ها درگیرانواع مختلفی ازتعارضات واختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمی‌ترین نهاد اجتماعی می‌شود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه وشخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی، رفتاری وشخصیتی تبدیل شده است.
۲-۴-۴ تعاریف تخصصی متعددی از تعارض
تعاریف متعددی برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است. درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع برسر تصاحب پایگاه‏ها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری می‏دانند (براتی،۱۳۷۵).

 

 

  • تعارض مجادله ای است بر سر اثبات ارزش ها و ادعاها برای دستیابی به موقعیت، قدرت و منابعی که باعث صدمه، تخریب و حذف طرف مقابل می شود (کوزر[۱۱۲]، ۱۹۶۷؛ به نقل از ویلموت و هاکر، ۲۰۰۱).

 

 

 

  • تعارض وقتی بروز می کند که یکی از طرفین درگیر نیازمند تغییر باشد، تا ادامه رابطه و رشد امکان پذیر گردد (جردن[۱۱۳]، ۱۹۹۰؛ به نقل از ویلموت و هاکر، ۲۰۰۱).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




جدول( ۳-۲) : مقادیر بدست آمده از روش آلفای کرونباخ ۹۳
جدول ۴-۱ : بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر مدرک تحصیلی ۹۷
جدول ۴-۲ : بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر جنسیت ۹۸
جدول ۴-۳ : بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر سن ۹۹
جدول ۴-۴ : بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر سمت سازمانی ۱۰۰
جدول ۴-۵ : اماره های توصیفی متغیر مدیریت دانش ۱۰۱
جدول ۴-۶ : اماره های توصیفی متغیر ایجاد نگرش مثبت نسبت به تغییر ۱۰۳
جدول ۴-۷ : اماره های توصیفی متغیر بهبود مستمر کیفیت ۱۰۴
جدول ۴-۸ : اماره های توصیفی متغیر نوآوری ۱۰۵
جدول ۴-۹ : نتیجه آزمون کولموگروف – اسمیرنوف ۱۰۶
جدول ۴-۱۰ : نتایج بررسی فرضیه اول ۱۰۷
جدول ۴-۱۱ : نتایج بررسی فرضیه دوم ۱۰۸
جدول ۴-۱۲ : نتایج بررسی فرضیه سوم ۱۰۹
فهرست اشکال
شکل (۱-۱) : مدل مفهومی پژوهش ۹
شکل۲-۱: تاریخچه کیفیت در جهان ۲۰
شکل ۲-۲: فرهنگ کیفیت محوری از نظر زارعی متین و همکاران (۱۳۹۰) ۳۰
شکل ۲-۳- مدل پیشنهادی گونه شناسی انواع نوآوری سازمانی (رضوانی و گرایلی نژاد، ۱۳۹۰) ۳۹
شکل ۲-۴: مدل پیشنهادی نایت (۱۹۶۷) ۴۰

شکل ۲-۵ : هرم دانش لیبووتیز ۵۵

شکل ۲-۶ - ابعاد مدیریت دانش ۷۶
شکل ۴-۱ – بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر مدرک تحصیلی ۹۷
شکل ۴-۲ – بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر جنسیت ۹۸
شکل ۴-۳ – بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر سن ۹۹
شکل ۴-۴ – بررسی وضعیت پاسخ دهندگان از نقطه نظر سمت سازمانی ۱۰۰
چکیده
هدف این تحقیق” بررسی نقش فرهنگ کیفیت در استقرار مدیریت دانش” می باشد. فرهنگ کیفیت که زیر مجموعه ی فرهنگ سازمانی است، به بهبود مستمر سازمان کمک می کند. فرهنگ کیفیت در سطح دانشگاه، به عنوان مجموعه ای از باورها، نگرش ها، ارزش ها و هنجارها تعریف می شود که اعضای دانشگاه، مدیران و روسای دانشگاه در آن سهیم شده و فعالیت هایی در پیش می گیرند تا کیفیت مطلوب تضمین شود. از سوی دیگر، فرایند مدیریت دانش شامل خلق دانش، ارزشیابی دانش، ارائه ی دانش، توزیع دانش و کاربرد دانش است. مدیریت دانش یک رویکرد همه جانبه برای دستیابی به اهداف سازمان از طریق بهترین استفاده از دانش می باشد. به منظور استقرار یک سیستم سطح بالای آموزشی در دانشگاه که با رویکرد مدیریت دانش منطبق باشد، یک سیستم کیفیت گرا می بایست پیاده سازی شود. این تحقیق رابطه بین فرهنگ کیفیت و مدیریت دانش را بررسی می نماید. به این منظور یک فرضیه ی اصلی و سه فرضیه ی فرعی استخراج شده است. برای ارزیابی فرضیات فرعی یک پرسشنامه بر اساس طیف لیکرت طراحی گردید. تعداد ۱۰۰ پرسشنامه بین مدیران، معاونین و کارمندان دانشگاههای پیام نور استان مرکزی توزیع شد که از این میان، ۹۶ پرسشنامه تکمیل و بازگردانده شد. آزمون فرضیات برای سه فرضیه ی فرعی انجام گرفت و پس از اثبات این سه فرضیه، نتیجه ی نهایی اثبات فرضیه ی اصلی بود.
دانلود پایان نامه
واژگان کلیدی: فرهنگ کیفیت؛ مدیریت دانش؛ نوآوری؛ گرایش به تغییر؛ بهبود مستمر کیفیت
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
تغییرات و مخاطرات پیش روی در هزاره سوم آنچنان پرحجم، عمیق و فراگیر است که عمر اطلاعات و دانش انسانها را بسیار کوتاه کرده است.این بدان معناست که تجارب و راه حل های گذشته برای مسائل جاری و آینده سازمانها دیگر کارگشا نیستند و باید به شیوه ی دیگر اندیشید و به دنبال راهکارهای جدید سازمانی با ساختارهای نوین بود تا بتوان کالا و خدمات را با حداقل هزینه و با کیفیت برتر با نیازهای مشتری تطبیق داد . مدیریت دانش یک تلاش سیستماتیک برای پویایی روند رو به رشد اطلاعات در جهت ارزش گذاری سازمان است (ملکی پور و همکاران،۱۳۹۲، ۱).
آموزش عالی در یک ساختار نظا م مدار می تواند نقش کلیدی در انتقال دانش داشته باشد، آموزش عالی زمانی می تواند بر اساس نیاز ملی و در جهت گسترش فرهنگ و دانش مدیریت نوین استوار باشد که نظام مدیریتی با رویکرد مشتری محور و کیفیت گرا ایجاد شده باشد. مدیریت کیفیت فراگیر فرآیندی متمرکز بر مشتری است و بهبود دایمی خدمات و درک مشتری را می طلبد. در نگرش مدیریت کیفیت فراگیر، توجه اصلی به کیفیت است. کیفیتی از کار و فرآیندها. بنابراین مدیریت کیفیت فراگیر یا مدیریت نتیجه گرا- که تنها به نتیجه و تولید بیشتر توجه دارد در تقابل قرار می گیرد. به طور کلی اصول مهم حاکم بر این دیدگاه عبارت از تعهد مدیریت ارشد، مشتری گرایی، ارزشیابی و تصمیم گیری بر اساس واقعیات، مشارکت و همکاری، آموزش و بهبود مستمر می باشد (بهرامی و همکاران،۱۳۹۱، ۵۵۹).
در این تحقیق قصد داریم تا به بررسی نقش فرهنگ کیفیت در استقرار مدیریت دانش در دانشگاه پیام نور بپردازیم.
۱-۱ بیان مسأله
دلایل عمده برای ورود مراکز آموزشی به عرصه ی کیفیت را می توان الزام اخلاقی، الزام حرفه ای، الزام رقابتی، الزام مسؤولیت پذیری و پاسخگویی برشمرد. این الزام های چهار گانه به کلیه ی مسؤولان آموزشی گوشزد می کند که مشتریان خدمات آموزشی (دانشجویان، خانواده ها و جامعه) لایق برخورداری از خدماتی با بهترین کیفیت ممکن هستند.
بالدریج از جمله کسانی است که در این زمینه دستورالعمل ویژه ای برای دستیابی به کیفیت برتر در سازمان ها ارائه داده است. مدل بالدریج تنها به عنوان یک استاندارد مطرح نیست بلکه در حقیقت موجب یک رقابت فشرده در زمینه ی ارتقای کیفیت می شود، می توان از این مدل برای ارزیابی و اندازه گیری ارتقای کیفی دانشگاه ها نیز استفاده کرد. در ضمن می توان مولفه های مدل بالدریج میزان پذیرش مدیریت کیفیت فراگیر را در دانشگاه ها بررسی نمود.
این مدل داری چند معیار اساسی نظیر رهبری (موتور متحرکه و هدایت کننده ی تمام فعالیت های در مسیر تعالی سازمان است و در راستای ارز ش ها و عملکردهایی که از آن انتظار است، تلاش می کند)، برنامه ریزی استراتژیک (از اجزای کلیدی در هر چهارچوب کیفیت می باشند و فراهم آورند ه ی محرک و موتور فرایند انتقال توسعه ی کیفیت می باشند)، تمرکز بر مشتری (از رسالت های اولیه ی یک مؤسسه، برآورده ساختن نیازها و خواسته های مشتریان می باشد)، اطلاعات و تحلیل آن (اطلاعات و تحلیل چگونگی اطمینان سازمان از دسترسی داده ها و اطلاعات برای کارکنان، تأمین کنندگان، شرکا و مشتریان را توصیف می نماید که برای کمک به تصمیم گیری مدیریت مورد استفاده قرار می گیرد)، مدیریت منابع انسانی (سازمان دانش و توانمندی کارکنان خود را در تمامی سطوح سازمان اداره، توسعه و به کار می گیرد و این فعالیت ها را در جهت حمایت از خط مشی ها و راهبردها و اثربخشی عملیات فرایندها و توجه به کارکنان طر حریزی می کند) و مدیریت فرایند (سازمان برای تبدیل خواسته ها و انتظارات مشتری به طراحی محصول یا خدمات، تولید و تحویل، دارای فرایند نظام مند نیز می باشد) است . امروزه رقابت بین سازمان ها هر روز فشرده تر شده و نرخ نوآوری رو به افزایش است. رقابت بین سازمان ها باعث شده تا به منظور کاهش هزینه ها، نیروی انسانی را کاهش داده و کاهش نیروی انسانی، سازمان ها را بر آن داشته تا نسبت به صریح کردن دانش ضمنی موجود نزد کارکنان اقدام کنند. مدیریت دانش سازمانی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت سازمان ها در شرایط رقابتی و عصر اطلاعات است. اهمیت این موضوع به حدی است که امروزه شماری از سازمان ها، دانش خود را اندازه گیری کرده و آن را به منزله ی سرمایه ی فکری سازمان و نیز شاخصی برای درجه بندی سازمان ها در گزارش های خود منعکس می کنند .
مدیریت دانش، کسب دانش درست برای افراد مناسب، در زمان صحیح و مکان مقتضی است؛ به گونه ای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانش ببرند. فرایند مدیریت دانش شامل خلق دانش، ارزشیابی دانش، ارائه ی دانش، توزیع دانش و کاربرد دانش است. برای تبدیل دانش به یک کالای سرمایه ای، سازمان ها باید در جهت ایجاد تعادل میان فعالی تهای مدیریت دانش بکوشند، ولی موانع متعددی بر سر راه خلق و به کارگیری دانش در سازمان ها وجود دارد و وظیفه مدیریت دانش آن است که این موانع را شناسایی و در جهت رفع آ ن ها برآید.
سماوی و همکاران به منظور بهبود مستمر فرایند آموزش مدیریت کیفیت » در نظام آموزش عالی کشاورزی با کاربرد نشان دادند که میزان بهبود مستمر در فرایند آموزش « فراگیر در دانشگاه ها مطلوب نمی باشد. بالاترین میزان بهبود مستمر مربوط به فرایند تدریس و پایین ترین آن نیز مربوط به فرایند یادگیری ارزیابی شده است . زمانی با مطالعه زیرساخت های استقرار مدیریت دانش در دانشگاه اصفهان از دیدگاه اعضای هیأت علمی، نشان داد که از نظر زیر ساخت های فنی و حرفه ای برای مدیریت دانش در دانشگاه اصفهان هم اکنون مشکلی وجود ندارد، ولی از نظر مدیریتی و فرهنگ سازمانی جو مناسبی وجود ندارد. رهنورد و خاوندکار در شناسایی عوامل کلیدی موفقیت سیستم مدیریت دانش در دانشکد ه ها و مراکز آموزش عالی تهران نشان دادند که عوامل کلیدی موفقیت سیستم مدیریت دانش در این مؤسسات شامل توسعه ی منابع انسانی، جهت گیری استراتژیک دانایی محور، زیر ساخت سیستم های اطلاعاتی، فرهنگ مشارکتی، الگوگیری، ارزیابی و انتقال دانش و درگیری افراد می باشند.
نتایج مطالعه ی مدیریت کیفیت فراگیر در موسسات آموزش عالی مالزی نشان داد که بیشتر موسسات (۵/۸۵ درصد) در مالزی از نظر اندازه کوچک هستند، میانگین سن موسسات آموزش عالی ۷/۱۱ سال و نسبت به اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در موسسات ۵۰ درصد است.
رالی در پژوهشی با عنوان آیا آموزش عالی برای اجرای مدیریت دانش آمادگی دارد؟ نشان داد که ارزش ها، ساختار سازمان ها و شناسایی تعدادی از تسهیلات موجود، نظام ها یا پروژه هایی که باعث شراکت مدیریت دانش در آموزش عالی (کتابخانه ها و مجموعه های آموزشی الکترونیکی، شبکه های آنلاین برای برقراری ارتباط و سیستم مدیریت اطلاعات) می شوند نیز در این زمینه موثر هستند (بهرامی و همکاران،۱۳۹۱، ۵۶۰-۵۵۹).
مدیریت دانش به تلاش هایی اشاره دارد که به طور سیستماتیک برای یافتن، ساماندهی، قابل دسترس نمودن سرمایه های نامشهود سازمان، تقویت فرهنگ یادگیری مستمر و تسهیم دانش در سازمان صورت می گیرد. بسیاری از سازمان ها با تمرکز بر مدیریت دانش و سرمایه گذاری گسترده در زمینه فن آوری اطلاعات به دنبال دسترسی به مزایای حاصل از مدیریت دانش هستند. اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش نیازمند نگرشی همه جانبه و فراگیر به عوامل مختلف سازمانی است . چالش اصلی سازمان ها ، درک مدیریت دانش و چگونگی پیاده سازی آن است (رهنمود و محمدی،۱۳۸۸، ۳۸).
فرهنگ سازمانی یک الزامی برای مدیریت موفق دانش است . فرهنگ معرف اعتقادات، ارزش ها، هنجارها و آداب اجتماعی بوده و بر رفتار و کردار افراد در سازمان ناظر است. در کل یک فرهنگ حامی مدیریت دانش آن است که به دانش ارزش داده و تسهیم، خلق و کاربرد آن را تشویق کند . بزرگ ترین چالش در تلاش های مدیریت دانش در توسعه چنین فرهنگی واقع است (بیدختی و همکاران،۱۳۸۹، ۱۹۳).
در این تحقیق قصد داریم تا به بررسی نقش فرهنگ کیفیت در استقرار مدیریت دانش در دانشگاه پیام نور بپردازیم. بنابراین برای دستیابی به این هدف میزان تأثیر فرهنگ کیفیت بر استقرار مدیریت دانش، میزان تأثیر یادگیری فردی و جمعی بر فرهنگ کیفیت و میزان تأثیر تعهد مدیریت به کیفیت بر فرهنگ کیفیت در دانشگاه ها بپردازیم.
۱-۲ چارچوب نظری تحقیق
چارچوب نظری بنیانی است که تمامی پژوهش برآن استوار میشود. این چارچوب شبکه ای است منطقی،توصیفی مشتمل برروابط موجود میان متغیر هایی که درپی اجرای فرایندهایی چون مصاحبه،مشاهده و بررسی پیشینه شناسایی شده است.چارچوب نظری روابط میان متغیرها راروشن میسازد،نظریه هائی که مبانی این روابط هستند را می پروراند و نیز ماهیت و جهت این روابط را توصیف میکند.همانگونه که بررسی پیشینه مبنای چارچوب نظری را تشکیل میدهد،یک چارچوب نظری خوب نیز درجای خود مبنای منطقی لازم برای تدوین فرضیه های آزمون پذیر را فراهم میاورد (سکاران،۱۳۸۱،ص۹۴.۹۵).
امروزه صاحب نظران مدیریت و مدیران اجرائی براهمیت و نقش به سزائی که فرهنگ سازمانی در راستای تحقق اهداف و پیشبرد امور سازمانها واقف بوده، بنابراین درصدد شناسائی و نیز چگونگی بکارگیری روش های مفید جهت تقویت جنبه های مثبت آن هستند(زارعی متین-۱۳۸۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]