کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



خود آگاهی[۷]: گولمن خود اگاهی را چنین تعریف می کند که فرد باید بصیرت داشته باشد وازحالات درونی، نقاط قوت و ضعف خود و منابع درونی خود آگاه باشد ودرجای دیگر گفته است شناخت احساسات وعواطف خود به طور آنی وعمیق واستفاده ازآن برای راهنمایی در تصمیم‌گیریهای مناسب.
دانلود پروژه
خود تنظیمی[۸] : مدیریت عواطف یا خود تنظیمی دومین معیارمیباشد که شامل مدیریت کردن حالات درونی، محرکهای آنی و منابع درونی شخص میباشد. و یا توانایی مهارو مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم‌گیری و بهره‌گیری ازتوانمندی‌های شناختی به نحو مناسب، هماهنگی با هیجانات به نحوی که به جای اختلال در کارها، در تسهیل آن به ما یاری رساند.
خود انگیزشی[۹]: سومین معیار گولمن میباشد که شامل کنترل تمایلات عاطفی است که ازطریق، رسیدن به اهداف آسان گردد. ویااستفاده ازعمیق‌ترین علائق خود برای حرکت دادن وهدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیشقدم شده و درجهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم، نه اینکه منتظر مانده تا اینکه یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه وحرکت درما ‌گردد.
آگاهی اجتماعی (مهارتهای همدلی[۱۰]): به مفهوم آگاهی ازاحساسات، احتیاجات وتوجهات دیگران وعلاقهمندی فعالانه به مسایل مورد علاقه دیگران میباشد. ویا درک آنچه افراد احساس می‌کنند، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه‌های دیگران وتوسعه حُسن تفاهم و هماهنگی با انسان‌های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی (به ویژه در محیط کاری و سازمانی).
مهارتهای اجتماعی[۱۱] : به مفهوم مهارتهای فرد درایجاد رابطه های مؤثر میان فردی میباشد. (گولمن ۱۹۹۵) در روابط با دیگران، به خوبی کنار آمدن با عواطف خود و دیگران، فهم دقیق موقعیت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، مهارت خوب گوش کردن و خوب ابرازوجود کردن، حل تضادها و تعارض‌ها و استفاده از این مهارتها برای متقاعدسازی رهبری و مدیریت. (گلمن،۱۹۹۸)
تعاریف عملیاتی متغیرها:
دراین پژوهش منظورازهوش عاطفی براساس نظریه دانیل گلمن بوده، که شامل: ۵ مؤلفه خودآگاهی،خودتنظیمی، خودانگیختگی، مهارتهای همدلی ومهارتهای اجتماعی می باشد. که با استفاده ازپرسشنامه سیبریاشرینگ اندازه گیری شده است .
گلمن برای هوش عاطفی ۲بعد و برای آن ۲ بعد،۵ معیار را بیان میکند که البته هریک از این معیا رها دارای زیرمعیارهایی می باشند، در اینجا به تعریف آنها می پردازیم:
۱-شایستگی های شخصی: عبارتست از اینکه فرد چگونه خود را مدیریت کند. این بعد دارای ۳ معیار خود اگاهی، خود تنظیمی، خود انگیزشی میباشد:
۱-۱- خودآگاهی : گولمن خود اگاهی را چنین تعریف می کند که فردباید بصیرت داشته باشد وازحالات درونی، نقاط قوت وضعف خود ومنابع درونی خود آگاه باشد. این معیارشامل ۳ زیرمعیارمی باشد:
-آگاهی عاطفی : یعنی اینکه فرد نسبت به عواطف خود و تاثیرات آنها آگاهی و شناخت دارد.
-خود ازیابی صحیح و دقیق : به مفهوم آگاهی فرد ازمحدودیتها و نقاط قوت خود است.
-اعتماد به نفس : به معنای اطمینان ازارزشها و ظرفیتهای خود می باشد .
۲-۱-خود تنظیمی : مدیریت عواطف یا خود تنظیمی دومین معیارمیباشد که شامل مدیریت کردن حالات درونی، محرکهای آنی ومنابع درونی شخص میباشد. این معیارشامل ۵ زیرمعیارمی باشد:
-خود کنترلی : به معنای مدیریت کردن عواطف و امیال مخرب است.
- قابلیت اعتماد: به معنی حفظ معیارهای درستی، صداقت ودرستی است که ازاین طریق درافراداطمینان
ایجاد کند.دن درمقابل عملکرد شخصی است.
- سازگاری وانطباق پذیری : به معنای توان اعمال تغییرات سریع، جابجایی اولویتها ومدیریت مستمر تقاضاهای چندگانه می باشد.
-نوآوری : به معنی دنبا ل کردن اید ه های جدید ازمنابع متنوع وخلق اید ه های جدید می باشد.
۳-۱-خودانگیزشی : سومین معیارگولمن میباشد که شامل کنترل تمایلات عاطفی است که ازطریق، رسیدن به اهداف آسان گردد. این معیار شامل ۴ زیرمعیارمیباشد :
- هدایت موفقیت : به معنی تلاش درجهت بهبود یا دست یابی به استانداردهای عالی درعملکرد است.
- تعهد : به معنی همسو بودن با اهداف گروه یا سازمان است بطوری که برای تحقق اهداف سازمانی با فداکاری وازخود گذشتگی عمل می کنند .
- پیشگامی : به معنی آمادگی برای استفاده کردن ازفرصتها است وافراد به دنبا ل اهدافی فراترازنیازها و انتظارات خود هستند.
- خوشبینی: به معنی پافشاری درپیگیری اهداف وکارکردن با امید، علیرغم موانع ومشکلات است.
۲- شایستگیهای اجتماعی : مبین ویژگیهایی است که فرد براساس آنها روابط بین خود ودیگران رامدیریت می کند.
این بعد شامل ۲ معیار یعنی آگاهی اجتماعی (مهارتهای همدلی) ومهارتهای اجتماعی است که به شرح زیر می باشد:
۱-۲- آگاهی اجتماعی (مهارتهای همدلی) به مفهوم آگاهی ازاحساسات، احتیاجات وتوجهات دیگران و علاقه مندی فعالانه به مسایل موردعلاقه دیگران میباشد. این معیارشامل ۴ زیرمعیارمیباشد.
- خدمتمدار: به معنی پیشبینی ، تشخیص وتامین نیازهای مشتریان و همچنین شامل بررسی کردن راه های افزایش وفاداری ورضایت مشتریان میباشد.
- توسعه و بهبود دیگران : به مفهوم احساس کردن نیاز دیگران برای بهبود و تقویت توانایی های آنها میباشد.
- تنوع درنفوذ قدرت : یعنی ازطریق افراد مختلف فرصت ایجاد کنیم به عبارت دیگرازتفاوتهای دیگران به عنوان فرصت استفاده کنیم ومحیطی ایجاد کنیم که افراد بتوانند رشد وشکوفایی پیداکنند.
- آگاهی سیاسی : به مفهوم شناخت روابط کلیدی قدرت در گروه وشناسایی نیروهای تغییردهنده عقاید افراد وشبکه های اجتماعی مهم، میباشد.
۲-۲- مهارتهای اجتماعی: به مفهوم مهارتهای فرد درایجاد رابطه های مؤثرمیان فردی میباشد. این معیاردارای ۸ زیر معیارمی باشد :
- تاکتیکهای نفوذ : به معنی بکارگیری تاکتیکهای مؤثربرای متقاعد کردن افراد میباشد .
- ارتباطات مؤثر: به مفهوم ارسال پیامهای واضح ومطمئن برای مخاطبان، بطوری که درک و فهم متقابل ایجاد شود.
- رهبری : به معنی روحیه بخشی وراهنمایی افراد و گروه ها به عملکرد بهتروهدایت ورهبری افراد ازطریق الگوونمونه بودن می باشد .
- مهارتهای مدیریت تغییر: افراد دارای این مهارت تغییروحذف موانع را تشخیص می دهند وطرفدار مشارکت دادن دیگران درفعالیتهای خود هستند.
- مدیریت تضاد : به معنی مذاکره وحل اختلاف نظرها وتضادها است وافراد دارای این زیرمعیار، به دنبال راه حلهای برد– برد هستند وتعارضات وتضادهای بالقوه راشناسایی وبه حل آن کمک می کنند.
- ایجاد تعهد : به معنی پرورش روایط مؤثرو شبکه های غیررسمی درسازمان وبررسی روابطی که دارای منافع دوطرفه هستند، میباشد.
- همکاری وائتلاف : به مفهوم کارکردن با دیگران درجهت اهداف مشترک میباشد.
-شایستگیهای تیمی : به مفهوم ایجادهم افزایی گروهی برای پیگیری تحقق اهداف جمعی است. (گولمن، ۱۹۹۵)
- دراین پژوهش منظورازعملکردمعلمان براساس شاخصهای مندرج درفرم ارزشیابی معلمان می باشد، که باااستفاده ازپرسشنامه محقق ساخته مورد اندازه گیری قرار گرفته است .
فصل دوم : مرور ادبیات و
پیشینه ی پژوهش
مقدمه
امروزه مدیران ورهبران به اهمیت و نقش تعاملات صحیح و درک متقابل با کارکنان وغیره ازطریق هوش عاطفی پی بردهاند به طوری که طبق آماربسیاری ازسازمانها به آن روی آوردهاند. هوش عاطفی ازطریق مدیریت برخویشتن و درک ومدیریت بردیگران مزایای بسیارزیادی برای سازمانها دارد و اثربخشی مدیران ورهبران ودرنتیجه عملکرد سازمان را بالا میبرد. سازمانها مجموعهای ازگروهها هستند که تعاملات موفق آمیزآنها به انعطاف پذیری سازمانی وانطباقپذیری واعمال تغییرات در سازمان کمک میکند. بنابراین سازمانها برای اینکه اثربخشی سازمان را بالا ببرند ازمهارتهای نرم که مبتنی برعواطف میباشند، استفاده می کنند. بنابراین سازمان می تواند ازمهارتهای عاطفی دراین زمینه کمک بگیرد تا برنامه ها یی برای توسعه کارمندان طرح ریزی کند وعملکرد افراد و درنتیجه اثربخشی سازمان را بالا ببرد.
درسال ۱۹۸۵یک دانشجوی امریکایی مقطع دکتری دررشته هنر، پایان نامه ای را به اتمام رساند که درآن ازعنوان هوش عاطفی استفاده کرد. به نظرمی رسد اولین اصطلاح هوش عاطفی درمحافل علمی وآکادمیک به این دانشجو بازمی گردد. (هینز،۲۰۰۲ ) سپس درسال۱۹۹۰، ۲ تن ازاستادان دانشگاه های امریکا به نام های جان ما یروپیترسا لووی براساس تحقیقات خودشان مقا لهای در زمینه هوش عاطفی به چاپ رسانیدند. آنها برای اثبات هوش عاطفی به عنوان هوش حقیقی به دنبال آزمونهای جامع و فراگیررفتند. هدف آنها این بود که آزمونی ایجاد کنند تا توانمندیهای افراد را درزمینه هیجانات وعواطف به شکل علمی اندازه گیری کند. تحقیقات نشان دادهوش ذهنی و هوش عاطفی ۲ مقوله ی متفاوت می باشند که هرکدام مربوط به بخشی ازفرایند ذهنی محسوب می شوند. به دنبال آنها دانیل گولمن ازتحقیقات آنها و بنیاد” هوشمضاعف” هارواردگاردنر[۱۲]، برای تحقیقات خوداستفاده کرد. گولمن ازبین ۷نوع هوشی که گاردنر بیان کرده بود که آنها عبارتند از:۱) زبان شناختی ۲)منطقی۳)موزیکال ۴)جنبشی ۵)فضایی/بصری۶) هوش درون فردی۷) هوشمیان فردی بودند، از هوش درون فردی به مفهومی به نام” فرا حالتی"رسید که طبق تعریف گولمن یعنی آگاهی ازعواطف خودمان. او با این مفهوم، مدل مایروسالووی را تعدیل کرد. او هوش عاطفی را به ۲مؤلفه یعنی شایستگیهای فردی واجتماعی تقسیم کرد. که به طورمختصرآن شایستگیها به اقلامی چون خودآگاهی وخودتنظیمی وخودانگیزشی وهمدلی یا آگاهی جتماعی ومهارتهای اجتماعی تقسیم شده است. (خان محمدی،۱۳۸۸)
الف – مبانی تئوریکی
تعریف هوش ازدیدگاه صاحب نظران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 12:24:00 ب.ظ ]




طوفان فکری باید در گروه‌های کوچک انجام پذیرد. تعداد ۱۲ نفر حد مطلوب برای اعضاء (پیشنهاددهندگان) یک جلسه می‌باشد. در جلسات، یک نفر به عنوان رهبر گروه و یک نفر به عنوان منشی (دبیر) حضور دارند (بوگدال و همکاران، ۱۳۸۷).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
مراحل اجرای روش طوفان مغزی
الف. خلاقیت و تولید اندیشه
آماده‌سازی اعضاء (از لحاظ قوانین جلسه)
ارائه مسأله یا فعالیت (در صورت لزوم اطلاعات جانبی نیز داده می‌شود که اعضاء با موضوع، بیشتر درگیر شوند)
ارائه پیشنهاد به صورت نوبتی
ثبت تمامی پیشنهادها و اندیشه‌ها
ب. قضاوت و ارزشیابی
تعیین معیار جهت امتیازدهی به ایده‌ها
ادغام نظریات مشابه
انتخاب ایده‌های برتر با توجه به امتیازات کسب شده
تعیین روش و زمان لازم برای اجرای ایده‌ها
تلفیق ایده‌های همزمان، تعیین روش و زمان لازم برای اجرا
تعیین برنامه‌های اجرایی ایده‌های منتخب (محمد قلیزاده، ۱۳۹۲).
کاربردهای روش طوفان مغزی
کاربردهای روش طوفان مغزی عبارتند از (بوگدال و همکاران، ۱۳۸۷):
به دست آوردن ایده‌های بزرگ
اولویت‌بندی مسائل و مشکلات
انتخاب بهترین راه‌حل
ترویج کار تیمی و مدیریت مشارکتی
توانمندسازی نیروی انسانی و آموزش
افزایش قدرت ابتکار و خلاقیت در نیروی انسانی
افزایش انگیزه در کارکنان
مزایای روش طوفان مغزی
استفاده از اصل هم‌افزایی یا سینرژی
استفاده از خلاقیت گروهی به جای خلاقیت فردی
تولید شمار زیادی پیشنهاد برای حل موضوع جلسه (محمد قلیزاده، ۱۳۹۲).
معایب روش طوفان مغزی
دشوار بودن ایجاد شرایط جهت اظهارنظر آزاد و بی‌واسطه
دشوار بودن پیروی از اصول جلسات
دشواری دستیابی به پیشنهادات متنوع با توجه به تمایل گروه بر حصول توافق
دشواری ارائه پیشنهادات متنوع با توجه به تمایل گروه به ارائه موارد بدیهی یا ایده‌آل (محمد قلیزاده، ۱۳۹۲).
۳-۳-۴ فرایند تحلیل سلسله مراتبی یا روش AHP [۴۹]
تکنیک فرایند تحلیل سلسله مراتبی یا AHP یکی از انواع تصمیم‌گیری با معیار‌های چندگانه[۵۰] است که شاید نماد این نوع تصمیم‌گیری نیز محسوب شود. روش AHP اولین بار توسط فردی عراقی به نام ساعتی[۵۱]، در دهه ۱۹۷۰ پیشنهاد شد. این روش، مانند آنچه در مغز انجام می‌شود، به تحلیل مسائل می‌پردازد. AHP تصمیم‌گیرندگان را قادر می‌سازد اثرات متقابل و همزمان بسیاری از وضعیت‌های پیچیده و نامعین را تعیین کند. این تکنیک برای حل بسیاری مسائل ساده و پیچیده در زمینه‌های مدیریت، علوم اجتماعی، شهرسازی، مکان‌یابی و مهندسی کاربرد دارد. تکنیک AHP مسائل پیچیده را بر اساس یک رویکرد منطقی مورد بررسی قرار می‌دهد و امکان تحلیل آنها را به شکلی ساده فراهم می‌سازد. از این تکنیک برای پاسخ منطقی و ایده آل به بسیاری از مسائل روزانه می‌توان استفاده کرد. دو کاربرد اساسی تکنیک AHP عبارتند از (مومنی، ۱۳۹۳):
تعیین اولویت و رتبه‌بندی مجموعه‌ای از معیارها و زیر معیارها
تعیین اولویت و انتخاب بهترین گزینه از میان گزینه‌های موجود
در رتبه‌بندی با تکنیک AHP ممکن است همیشه گزینه‌ای در میان نباشد اما همواره کاربرد اول وجود دارد. یعنی خواه هدف انتخاب گزینه بهینه باشد یا خیر در گام نخست باید مجموعه‌ای از عناصر تصمیم (معیارها و زیرمعیارها) رتبه‌بندی شوند. رتبه‌بندی عناصر کاربردهای گوناگونی دارد که موجب شده است تا تکنیک AHP به عنوان مرحله‌ای مقدماتی برای روش‌های دیگر تصمیم‌گیری چند معیاره مانند تاپسیس، ویکور یا پرومته مورد استفاده قرار گیرد.
این فرایند، تصمیم‌گیرندگان را یاری می‌کند تا اولویت‌ها را بر اساس اهداف، دانش و تجربه خود تنظیم نماید؛ به گونه‌ای که احساسات و قضاوت‌های خود را در نظر گیرند. برای حل مسائل تصمیم‌گیری از طریق AHP، باید مسئله به دقت و با همه جزئیات، تبیین و جزئیات آن را به گونه ساختار سلسله مراتبی رسم کرد.
۳-۳-۵ اصول تحلیل سلسله مراتبی
AHP بر اساس سه اصل زیر بنا نهاده شده است (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۳):
اصل ترسیم درخت سلسله مراتبی
اصل تدوین و تعیین اولویت‌ها
اصل سازگاری منطقی قضاوت‌ها.
معیارها و زیرمعیارهایی که برای رتبه‌بندی استفاده می‌شوند می‌توانند کمی یا کیفی باشند. یعنی معیارها می‌توانند اساساً بر اساس مقیاس‌های گوناگون و حتی متضاد مورد سنجش قرار گیرند. این همان توانمندی است که در نهاد تکنیک‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره وجود دارد. اساس این روش تصمیم‌گیری در مقایسه‌های زوجی نهفته است. تکنیک AHP با طراحی درخت سلسله مراتبی تصمیم آغاز می‌شود. سپس مقایسه‌های زوجی در هر خوشه انجام می‌گیرد. در نهایت با بهره گرفتن از تکنیک های میانگین هندسی و نرمال‌سازی خطی، اولویت نهایی مشخص خواهد شد (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۳).
اکنون هر یک از سه اصل زیر را شرح می‌دهیم.
اصل ترسیم درخت سلسله مراتبی
بر اساس این اصل، درک یک مسئله در حالت کلی و پیچیده، برای انسان کاری دشوار است و ممکن است ابعاد مختلف و مهم مسئله مورد نظر، فراموش شود. از این رو، تجزیه یک مسئله کلی، به چندین مسئله جزئی‌تر، در شناسایی مسئله بسیار کارساز است. در واقع، تجزیه یک مسئله بزرگتر به مسائل کوچک‌تر، بیانگر روابط موجود بین عناصر کوچک‌تر است؛ به گونه‌ای که با انجام این عمل، روابط و مفاهیم مسئله مورد تصمیم‌گیری و همچنین ارتباط هر عنصر با عناصر دیگر، به دقت درک می‌شود. با این کار، ”درخت سلسله مراتبی تصمیم“ به وجود می‌آید و در درک مسئله، کمک شایانی می‌کند (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۳).
تعیین اولویت‌ها
در بسیاری از موارد انسان نمی‌تواند یک مسئله را به طور کلی درک نماید. بنابراین، آن را به مسائل کوچکتر تجزیه می‌کند و با توجه به معیارهای مشخص، بین آنها ”مقایسات زوجی“ انجام داده و برتری یک گزینه بر گزینه دیگر را مشخص می‌کند. سپس این نتایج، وارد مدل‌های مختلف تصمیم‌گیری شده تا درک بهتری از کل مسئله ارائه شود (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۳).
سازگاری منطقی قضاوت‌ها
ذهن انسان می‌تواند به گونه‌ای بین اجزا روابط برقرار کند که بین آنها سازگاری منطقی وجود داشته باشد. سازگاری در دو مفهوم به کار می‌رود (حبیبی و همکاران، ۱۳۹۳):
ایده‌ها و اشیاء مشابه با توجه به ارتباطشان، در یک گروه قرار می‌گیرند.
معیار دوم، میزان ارتباط بین ایده‌های مختلف، با توجه به معیار خاص آنهاست.
۳-۳-۶ مدل‌سازی فرایند تحلیل سلسله مراتبی
برای اجرای تکنیک AHP در گام نخست باید مسئله و هدف تصمیم‌گیری به صورت سلسله مراتبی از عناصر تصمیم، نمایش داده شود. این ساختار یک یا چندین خوشه دارد. در طراحی الگوی سلسله مراتبی دو اصل وجود دارد. بر اساس اصل وابستگی، هر عنصر تنها به یک عنصر و آن هم بلا واسطه در یک سطح بالاتر از خود می‌تواند وابسته باشد. این وابستگی به صورت خطی تا بالاترین سطح باید ادامه داشته باشد. همچنین بر اساس اصل انتظارات، هرگاه تغییری در ساختمان سلسله مراتبی رخ دهد فرایند ارزیابی باید از نو انجام گیرد. الگوی نمادین ساختار فرایند سلسله مراتبی در شکل زیر ترسیم شده است (Saaty, 1980).
معیـارهـا
هـدف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]




همانطور که توسط بسیاری از محققان تأکید شده است،BSC یک سیستم ارزیابی ساده نیست،که در واقع یک سیستم مدیریتی است که سازمان را قادر می سازد تا چشم انداز و استراتژی خود را روشن نموده و در عمل آن را به اجرا درآورد. زمانی که BSC به طور کامل استقرار یافت،برنامه ریزی استراتژیک را از یک تمرین صرفا آکادمیک به مرکز قدرت سازمان تجاری تبدیل می کند. (گریگرودیوس و همکاران،۲۰۱۲) در این راستا آنچه کاپلان و نورتون جهت ایجاد،پیاده سازی و استقرار کارت امتیازی متوازن لازم و ضروری دانسته اند را می توان اجمالاًبه شرح زیر دانست:

 

    • تشکیل تیم و انجام ارزیابی های سازمانی

 

    • انتخاب تیم استراتژیک

 

    • برنامه تیمی، زمان بندی و بودجه تعیین شده

 

    • تهیه بیانیه های مأموریت و نگرش سازمان

 

      • تعیین شاخص های کلیدی برای دسترسی به نگرش سازمان

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    • تعیین اهداف استراتژیک

 

    • معین نمودن اهداف استراتژیک بر اساس نگرش و ارزیابی ها

 

    • تمرکز بیشتر بر روی برنامه ریزی

 

    • تعیین چشم اندازها و برون دادهای مطلوب

 

    • ایجاد یک نقشه استراتژی استراتژیک

 

بخش سوم
فنون تصمیم‌گیری
۲-۳ فنون تصمیم گیری کمی
اگر وظایف مختلف مدیریت که همانا، برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و نظارت، رهبری و انگیزش می‌باشند را در نظر بگیریم، به وضوح مشاهده می‌شود که جوهر تمامی فعالیت‌‌های مدیریت، تصمیم‌گیری است.(الوانی،۱۳۸۸) تصمیم گیرنده می‌تواند، مدلی از سیستم مورد نظر خود را ایجاد کرده و سپس به کمک آن، نتایج مختلفی را که از تصمیم های گوناگون حاصل می‌شود، مورد بررسی قرار دهد. با به کارگیری مدل، بدون آن که مخاطره تصمیم گیری در دنیای واقعی را داشته باشیم، می توانیم مطلوب‌‌ترین تصمیم را اتخاذ کنیم.(رضوانی و مهدی پور،۱۸۲:۱۳۸۸)در این راستا، تکنیک‌های تحقیق در عملیات در زمینه‌های مختلف تصمیم گیری و ارزیابی به کمک محققین و تصمیم‌سازان می‌آید و ایشان را در زمینه ساده کردن تصمیمات پیچیده و اتخاذ تصمیمات دشوار یاری می کند. در زمینه مدیریت استراتژیک نیز علم مدیریت به یاری برخاسته و سعی بر ارائه مدل‌هایی جهت انتخاب و ارزیابی استراتژی‌ها نموده است.
فنون تصمیم گیری را با توجه به ماهیت ، شرایط و معیارهای موثر در تصمیم‌گیری به شیوه‌های رایج کلی کیفی(ذهنی)و کمی(عینی)می توان تقسیم نمود.
الف: تصمیم گیری های کیفی یا ذهنی
تصمیم گیری های هستند که در آن ها قضاوت،تجربه و بینش مدیر یا تصمیم گیرنده مبنای تصمیم‌گیری است.
ب: تصمیم گیری های کمی یا عینی
تصمیم گیری هایی هستند که مبنای تحلیل آن ها الگوریتم ها یا توابع ریاضی می باشد(آذر و رجب زاده،۱۱:۱۳۸۹)
۲-۳-۱ تصمیم گیری چند معیاره[۱۵]
یکی از دسته بندی‌های تصمیم گیری کمی، تقسیم آن به تصمیم‌گیری یک معیاره و چند معیاره است.مدل‌های بهینه سازی از دوران انقلاب صنعتی در جهان و به خصوص از زمان جنگ دوم جهانی همواره مورد توجه مدیران بوده است.تأکید اصلی مدل‌های کلاسیک بهینه‌سازی ، داشتن یک معیار سنجش،یا تابع هدف، می‌باشد به طوری که مدل مذکور می‌تواند در مجموع به صورت خطی، غیر خطی یا مخلوط باشد.اما توجه محققین در دهه های اخیر معطوف به مدل های چند معیاره برای تصمیم گیری‌های پیچیده گردیده است.در این تصمیم گیری‌ها به جای استفاده از یک معیار سنجش بهینگی از چندین معیار سنجش ممکن است استفاده گردد(اصغر پور،۱:۱۳۹۰).طبیعی است که حل مسائل تصمیم گیری چند معیاره دارای پیچیدگی است و به راحتی امکان پذیر نمی باشد، به ویژه آن‌که اغلب معیارهای مزبور با یکدیگر تضاد داشته و افزایش مطلوبیت یکی می تواند باعث کاهش مطلوبیت دیگری شود. متأسفانه اغلب سازمان ها به دلیل فقدان اولویت بندی مناسب در شاخصه ها و معیارها، قادر به تعیین ترتیب درست محصولات و خدمات خود در جهت تخصیص منابع نمی باشند و در پی آن بسیاری از منابع موجود خود را از دست خواهند داد(رضوانی و حسین پور،۱۳۸۸:۱۸۰).
۲-۳-۲ تصمیم گیری چند شاخصه[۱۶]
مدل‌های تصمیم گیری چند‌معیاره، به دو دسته عمده تقسیم می‌گردند: مدل‌های چند‌هدفه[۱۷] و مدل‌های چند‌شاخصه،به طوری که مدل‌های چند‌هدفه به منظور طراحی به کارگرفته می‌شوند، در حالی که مدل‌های چند‌شاخصه به منظور انتخاب گزینه برتر استفاده می‌گردد. روش‌های چندشاخصه دارای تراوش‌های متنوعی در مراحل مختلف تصمیم‌گیری هستند که انتخاب روش مناسب اغلب به تجربه و سلیقه محقق مربوط می‌شود و هر چند دسته‌بندی‌‌هایی نیز جهت راهنمایی در انتخاب آن‌ها وجود دارد، اما باز هم نمی‌توان به طور قطع گفت که چه روشی برای چه مسئله‌هایی مناسب است(اصغرپور،۱۳۹۰).در این روش‌ها داده‌های اولیه براساس نظرات تصمیم‌گیرندگان در قالب ماتریس تصمیم گیری جمع آوری شده و مبنای تصمیم گیری نهایی و به‌عبارتی تلفیق نظرات افراد مذکور می‌شود. روش‌های‌ مدل‌های چند‌شاخصه بر پایه استدلالات ریاضی، بهترین‌گزینه تصمیم‌گیری را از بین گزینه‌های موجود با اولویت بندی آن‌ها تعیین می‌کند.به طور کلی در مسائل مختلف مدل‌های چند‌شاخصه خصوصیات زیر مشترک هستند:

 

    1. گزینه‌ها:در این مسائل تعداد مشخصی گزینه مورد بررسی قرار‌گرفته و در مورد آن‌ها الویت‌گذاری، انتخاب و یا رتبه‌بندی صورت می‌گیرد. تعداد گزینه‌ها می‌تواند محدود یا خیلی زیاد باشد.

 

    1. شاخص‌های چند‌گانه :هر مسئله مدل‌های چند‌شاخصه چندین شاخص دارد که باید تصمیم گیرنده در مسئله، آن‌ها را کاملاً مشخص کند.

 

    1. واحدهای بی‌مقیاس:جهت معنادار شدن محاسبات و نتایج از طریق روش های عملی اقدام‌به بی مقیاس کردن داده‌ها می‌شود، به گونه‌ای که اهمیت نسبی داده‌ها حفظ گردد.

 

    1. وزن شاخص‌ها:تمامی روش‌های مدل‌های چند‌شاخصه مستلزم وجود اطلاعاتی هستند که بر اساس اهمیت نسبی هر شاخص به‌دست آمده باشند . وزن مربوط به شاخص‌ها می‌توانند مستقیماً توسط تصمیم‌گیرنده و یا به وسیله روش‌های علمی موجود، به معیارها تخصیص داده شود. این وزن ها اهمیت نسبی هر شاخص را بیان می‌کنند. یکی از روش‌های مهم وزن‌دهی روش آنتروپی شانون است که در این پژوهش نیز از آن استفاده شده است.(محبوب و قشقایی،۳۵:۱۳۸۸)

 

۲-۳-۲-۱ طبقه بندی روش های چند شاخصه
در معروف‌ترین نوع طبقه‌بندی مدل‌های چندشاخصه به دو بخش کلی تقسیم می‌شوند .
الف: مدل های غیر جبرانی
مدل‌هایی از MADM را شامل می‌شوند که در آن‌ها تبادل بین شاخص‌ها صورت نمی‌گیرد. بدین معنی که نقطه ضعف موجود در یک شاخص توسط مزیت موجود در شاخص دیگر جبران نمی‌شود،بلکه هر شاخص جدا از دیگر شاخص‌ها مبنای ارزیابی گزینه‌های رقیب قرار می‌گیرد.
از آنجایی که در پژوهش پیش رو شاخص‌ها امکان تبادل با یکدیگر را دارند،امکان استفاده از مدل‌های غیر جبرانی در آن ممکن نبوده است.لذا در این بخش به شرح و بسط این مدل ها پرداخته‌نشده و‌تنها به ذکر نام چند مورد از معروف‌ترین آن‌ها بسنده شده است که به شرح زیر می‌باشند:

 

    • تسلط

 

    • لکسیکوگراف

 

    • حذف

 

    • ماکسی مین

 

    • ماکسی ماکس

 

    • رضایت بخش خاص

 

    • رضایت بخش شمول

 

  • پروماتاسیون
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]




فرضیه‌های تحقیق به قرار زیرند:

 

    1. میان وسواس مذهبی – اخلاقی و نشانه های وسواس فکری - عملی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. میان وسواس مذهبی – اخلاقی و باورهای وسواسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. میان وسواس مذهبی – اخلاقی و ادغام فکر و عمل رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

 

۶-۱ تعاریف مفهومی و عملیاتی

 

۱-۶-۱ نشانه‌های اختلال وسواس فکری – عملی

تعریف مفهومی: بر اساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[۶۲]، این اختلال با وجود نشانه‌های فکر وسواسی یا عمل وسواسی تعریف میشود. افکار وسواسی عبارتند از افکار تکانه‌ها، یا تصاویر ذهنی تکراری و مقاوم که زمانی در طول اختلال برای شخص مزاحم و نامتناسب شمرده می‌شوند و اظطراب و ناراحتی بارز به وجود می‌آورند. آنها فقط نگرانی‌های ساده در مورد مسائل زندگی واقعی نیستند و شخص می‌کوشد آنها را نادیده بگیرد، از ذهن خود کنار بزند یا آنها را با فکر یا عملی دیگر خنثی نماید. اعمال وسواسی عبارتند از رفتارها (مثل شستن دست‌ها و وارسی) اعمال ذهنی (مثل دعا و شمارش) تکراری که شخص احساس می‌کند در پاسخ به افکار وسواسی یا مطابقت با اصولی که فرد ناگزیر از انجام دقیق آنهاست مجبور است انجام دهد. اعمال وسواسی برای خنثی‌سازی یا پیشگیری از ناراحتی با وقوع یک اتفاق یا رویداد ترسناک طرح‌ریزی می‌شوند. با این حال، این اعمال رابطه‌ای واقع‌گرایانه با آنچه قرار است خنثی شده یا از آن پیشگیری شود ندارند یا آشکارا افراطی هستند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تعریف عملیاتی: در این پژوهش نشانه‌های اختلال وسواس فکری – عملی شامل پاسخ‌های افراد به پرسشنامه وسواس فکری – عملی (OCI-R) است. زیرمقیاس‌های این آزمون عبارتند از ۱- شستشو ۲- وارسی ۳- وسواس فکری ۴- خنثی‌سازی ۵- نظم و ترتیب ۶- احتکار.

۲-۶-۱ سبک‌های شناختی مرتبط با وسواس

تعریف مفهومی: عقاید، شناخت‌ها، یا باورهایی که به عناون پدیدآورنده و تثبیت‌کننده اختلال وسواس فکری ـ عملی شناخته شده‌اند (نلسون و همکاران، ۲۰۰۶)، که عبارتند از:

 

    1. مسئولیت‌پذیری افراطی: باوری مبنی بر آنکه فرد دارای قدرتی است که در پدید آوردن یا پیشگیری از پیامدهای منفی که برای فرد حیاتی هستند، نقش محوری دارد (گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری – عملی، ۱۹۹۷). قدرت “محوری” مهمترین جنبه از این تعریف است زیرا افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی خود را برای چیزهایی که به اعتقادشان “احتمالاً” تا حد کمی در حیطه تأثیرگذاری آنهاست کاملاً مسئول می‌دانند (سالکووسکیس، ۱۹۹۹).

 

    1. ارزیابی بیش از حد تهدید، گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری - عملی (۱۹۹۷) ارزیابی بیش از حد تهدید را این‌گونه تعریف نموده است: «اغراق در احتمال رخ دادن آسیب جدی» (صفحهٔ ۶۷۸). در این حالت فرد برخی محرّک‌ها را خطرناک‌تراز آنچه هسستند تفسیر یا پردازش می‌کند.

 

    1. اهمیّت افکار: باوری مبنی بر آنکه تنها وجود یک فکر نشان‌دهندهٔ اهمیّت آن است. این حوزه باورهای منعکس کننده ادغام فکر و عمل و تفکر جادویی را شامل می‌شود (گروه‌های شناخت‌های وسواس فکری - عملی، ۱۹۹۷). به عقیدهٔ توردارسون و شافران (۲۰۰۲) اهمیت افکار عبارت است از: الف) افکار مزاحم منفی نشان‌دهنده چیزی منفی درباره فردند. ب) داشتن افکار مزاحم منفی احتمال روی دادن اتفاقات بد را افزایش می‌دهد. ج) افکار مزاحم منفی تنها به این دلیل مهم‌اند که بروز کرده‌اند.

 

    1. اهمیّت کنترل افکار: ارزیابی بیش از اندازه از اهمیّت تحت کنترل درآوردن افکار، تصاویر و یا تکانه‌های مزاحم و این باور که چنین کاری هم امکان‌پذیر و هم مطلوب است. (گروه کاری شناخت‌های فکری - عملی، ۱۹۹۷). اهمیت کنترل افکار به باورهای افراد دربارهٔ داشتن و کنترل کردن برخی افکار یا تصاویر ذهنی اطلاق می‌شود که به باورهای فراشناختی نیز مشهورند و عبارتند از (گروه کاری شناخت های وسواس فکری - عملی، ۱۹۹۷): الف) اعتقاد به اهمیت ردیابی رخدادهای ذهنی و گوش به زنگ بودن برای آنها ب) باورهایی دربارهٔ پیامدهای اخلاقی عدم موفقیت در کنترل افکار ج) باورهایی مبنی بر پیامدهای روانشناختی و رفتاری عدم توانایی در کنترل افکار د) اعتقاد به کارایی در کنترل کردن، بدین معنا که تلاش‌های فرد در کنترل افکار، به‌ خصوص در درازمدت، باید به موفقیت بینجامد.

 

    1. کمال‌گرایی: کمال‌گرای باوری است مبنی بر آنکه برای هر مشکل یک راه‌حل کامل و بی‌نقص وجود دارد، عملکرد کامل (بدون خطا) نه‌تنها ممکن است بلکه ضروری است و حتی اشتباهات جزئی نیز پیامدهای جدی بخ دنبال دارند (گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری - عملی، ۱۹۹۷). این تعریف بر میل به یافتن راه‌ حل ‌های بی‌نقص برای «هرگونه» مشکلی و نیز نگرانی مفرط دربارهٔ اشتباهات تمرکز دارد.

 

    1. ناتوانی در تحمّل عدم قطعیّت: گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری - عملی (۱۹۹۷) ناتوانی در تحمّل عدم قطعیّت را شامل سه دسته از باورها دانسته است: الف) باورهایی دربارهٔ لزوم داشتن اطمینان ب) باورهایی مبنی بر اینکه فرد توانایی کمی برای مقابله با تغییرات غیرمنتظره دارد و ج) عقایدی درباره اینکه داشتن عملکرد مناسب در شرایط مبهم و نامشخص دشوار است.

 

    1. ادغام فکر و عمل: به عقیده راچمن و شافران (۱۹۹۸)، ادغام فکر و عمل شامل دو دسته از باورهاست: الف) ادغام فکر و عمل اخلاقی یعنی فکر کردن دربارهٔ یک عمل غیراخلاقی به لحاظ بار ارزشی و اخلاقی با انجام آن عمل برابری می‌کند. ب) ادغام فکر و عمل احتمال، بدین معنا که فکر کردن دربارهٔ یک رویداد منفی و بد، احتمال رخ دادن آن را افزایش خواهد داد. این رویداد بد می‌تواند به خود شخص مربوط باشد که اصطلاحاً «ادغام فکر و عمل احتمال برای خود» نامیده می‌شود. اگر رویداد بد دیگران را شامل شود به آن «ادغام فکرو عمل احتمال برای دیگران» می‌گویند.

 

تعریف عملیاتی: در این پژوهش سبک‌های شناختی مرتبط با وسواس عبارتند از:
الف) برای سبک‌های شناختی۱ تا ۶:‌ پاسخ‌های افراد به پرسشنامه باورهای وسواسی (OBQ) که شامل این زیرمقیاس‌هاست:
۱- مسئولیت‌پذیری ارزیابی تهدید، ۲- اهمیّت افکار/ کنترل افکار ۳- کمال‌گرایی/ ناتوانی در تحمّل عدم قطعیت
ب) برای سبک شناختی ۷: پاسخ‌های افراد به مقیاس ادغام فکر و عمل، که دارای این زیرمقیاس‌هاست:
۱- ادغام فکر و عمل اخلاقی ۲- ادغام فکر و عمل احتمال برای خود ۳- ادغام فکر و عمل احتمال برای دیگران.

۳-۶-۱ وسواس مذهبی – اخلاقی

تعریف مفهومی: یک اختلال روانشناختی است که مشخصه اصلی آن وسواس یا احساس گناه بیمارگونه در کورد مسائل اخلاقی یا مذهبی است که اغلب با انجام اجباری اعمال اخلاقی یا مذهبی همراه بوده و بسیار ناراحت‌کننده و غیرسازشی است (ابراموویتز و همکاران، ۲۰۰۲؛ فالون و همکاران، ۱۹۹۰).
تعریف عملیاتی: در این پژوهش، وسواس مذهبی – اخلاقی عبارت است از پاسخ‌های افراد به پرسشنامه‌ وسواس مذهبی – اخلاقی پن (PIOS). این پرسشنامه شامل دو زیرمقیاس است: ۱- ترس از خدا، ۲- ترس از گناه.
فصل دوم
دیدگاه‌های نظری و ادبیات پژوهشی

۱-۲ اختلال وسواس فکری عملی

 

۱-۱-۲ پدیدارشناسی اختلال وسواس فکری - عملی

اختلال وسواس فکری – عملی یکی از انواع اختلالات اضطرابی است که با وجود فکر وسواسی یا عمل وسواسی تعریف می‌شود. افکار وسواسی عبارتند از افکار، تکانه‌ها یا تصاویر ذهنی تکراری و مقاوم که زمانی در طول اختلال برای شخص مزاحم و نامتناسب شمرده می‌شوند و اضطراب و ناراحتی بارز به وجود می‌آورند. آنها فقط نگرانی‌های ساده در مورد مصرف مسائل زندگی واقعی نیستند و شخص می‌کوشد آنها را نادیده بگیرد، از ذهن خود کنار بزند یا آنها را با فکر یا عملی دیگر خنثی نماید. اعمال وسواسی عبارتند از رفتارها (مثل شستن دست‌ها و وارسی) و اعمال ذهنی (دعا و شمارش) تکراری که شخص احساس می‌کند در پاسخ به افکار وسواسی یا مطابقت با اصولی که فرد ناگزیر از انجام دقیق آنهاست، مجبور است انجام دهد. اعمال وسواسی برای خنثی‌سازی یا پیشگیری از ناراحتی یا وقوع یک اتفاق یا رویداد ترسناک طرح‌ریزی می‌شوند. با این حال این اعمال رابطه‌ای واقع‌گرایانه با آنچه قرار است خنثی شده یا از آن پیشگیری شوند ندارند یا آشکارا افراطی هستند.
افکار وسواسی و اعمال وسواسی همیشه همراه با یکدیگر ظاهر نمی‌شوند. ۵۰ درصد از مبتلایان به اختلال وسواسی تنها دارای اعمال وسواسی (بدون افکار وسواسی)، و ۳۲ درصد آنها تنها دارای افکار وسواسی (بدون اعمال وسواسی) می‌باشند (ولکووتیز[۶۳] وهمکاران، ۲۰۰۰، به نقل از راچمن[۶۴]، ۲۰۰۲). بروز این وسواس‌ها خارج از اراده فرد است و اضطراب زیادی را موجب می‌شود.
آن دسته از افراد مبتلا که نسبت به اختلال خود بینش دارند و آن را بیمارگونه و تحمیلی می‌نامند، اصطلاحا مبتلایان به نوع تیپیک[۶۵] OCD نامیده می‌شوند. در واقع، بینش به بیماری یکی از ملاک‌های اصلی تشخیص OCD شمرده می‌شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰). این بیماران معمولا به اختلالات شخصیت مبتلا نیستند، از عملکرد اجتماعی نسبتا خوبی برخوردارند و انگیزه بالایی برای درمان شدن دارند. بر خلاف این گروه، مبتلایان به نوع آتیپیک OCD [۶۶] نسبت به اختلال خود بینش اندکی دارند و آن را بیمارگونه نمی‌دانند. از دیگر ویژگی‌های این گروه، ابتلا به اختلالات شخصیتی، اختلال عمده در کارکردهای اجتماعی و انگیزه پایین برای درمان شدن است (یاریورا - توبیاس[۶۷] و نظیر اغلو[۶۸]، ۱۹۹۷).
۱۵

۱-۱-۱-۲ ملاک‌های تشخیصی

بر اساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM – IV- TR)، ملاک‌های تشخیصی برای اختلال وسواس فکری – عملی به شرح زیر است (به نقل از سادوک[۶۹] و سادوک[۷۰]،۲۰۰۷):
-A وجود فکر وسواسی (obsession) یا عمل وسواسی (compulsion): فکر وسواسی، بطوری که با (۱)، (۲)، (۳) و (۴) تعیین می‌شوند:
(۱) افکار، تکانه‌ها، یا تصاویر ذهنی تکراری و مقاوم که زمانی در طول اختلال برای شخص، مزاحم و نامتناسب شمرده می‌شوند و اضطراب و ناراحتی بارز به وجود می‌آورند.
(۲) افکار، تکانه‌ها و تصاویر ذهنی فقط نگرانی ساده در مورد مسائل زندگی واقعی نمی‌باشند.
(۳) شخص می‌کوشد این افکار یا تکانه‌ها را نادیده گرفته یا از ذهن خود کنار بزند یا آنها را با عمل یا فکری دیگر خنثی نماید.
(۴) شخص واقف است که افکار، تکانه‌ها، یا تصاویر ذهنی وسواسی حاصل خود او هستند (و مثل “تزریق افکار” از خارج تحمیل نمی‌شوند).
اعمال وسواسی، بطوری که با (۱) و (۲) تعیین می‌شوند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:23:00 ب.ظ ]




اول : ضرورت صدور حکم ورشکستگی
همانگونه که اجرای خیار تفلیس مستلزم احراز افلاس مشتری است در خصوص استرداد مال التجاره از تاجر ورشکسته نیز صدور حکم ورشکستگی ضروری است .
دوم : عدم تسلیم کالا به تاجر در حق حبس و موجود بودن عین کالا در استرداد
با توجه به ماده ۵۳۰ قانون تجارت موجود بودن عین کالا نزد تاجر ورشکسته جهت استرداد آن کالا از تاجر ضروری است همچنین با توجه به ماده ۵۳۳ قانون تجارت شرط امتناع از تسلیم مال التجاره به تاجر ورشکسته عدم تسلیم قبلی کالا به تاجر ورشکسته می باشد .
——————————
۱ - موسوی خمینی ، سید روح الله ، تحریر الوسیله ، پیشین ، ص ۳۸۸ به بعد
سوم : عدم پرداخت بهای مال التجاره به صاحب کالا
یکی دیگر از شرایط استرداد کالا از تاجر ورشکسته یا امتناع از تسلیم کالایی که هنوز به تاجر ورشکسته تحویل نشده است آن است که در فاصله انعقاد عقد و اعمال حق امتناع یا استرداد ، بهای کالا از سوی تاجر ورشکسته به طرف معامله پرداخت نشده باشد ودر مورد پرداخت بهای کالا بعد از صدور حکم ورشکستگی از سوی مدیر تصفیه به نظر می رسد امکان فسخ برای فروشنده وجود ندارد زیرا همانطور که در مورد خیار تفلیس بیان شد به عقیده برخی حقوقدانان علت اعمال خیار تفلیس و حق استرداد کالا یا امتناع از تسلیم کالا به تاجر ورشکسته برای جلوگیری از ضرر فروشنده و صاحبان کالا است و با پرداخت بهای کالا قبل از اقدام صاحب مال جهت فسخ ، موجبی برای تضرر فروشنده و استرداد کالا یا امتناع از تسلیم ما التجاره باقی نمی ماند .
دانلود پایان نامه
مبحث سوم : شروط قراردادی متضمن عدم انتقال مالکیت
گفتار اول : شروط متضمن عدم انتقال مالکیت مبیع به خریدار
الف ) شروط متضمن حفظ مالکیت بایع
۱) شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع به خریدار
یکی از دیدگاههایی که در خصوص شرط عدم انتقال مالکیت مبیع به خریدار به عنوان تضمین پرداخت ثمن در معاملات اقساطی مطرح است این عقیده است که با تنظیم شرط عدم انتقال در عقد بیع ، عقد بطور منجز واقع میشود اما انتقال مالکیت تا زمان پرداخت ثمن به تاًخیر می افتد و اگر چنین شرطی تحقق نیابد و اقساط ثمن تاًدیه نشود بیع باطل شده و بایع اقساط گذشته را به خریدار باز می گرداند . در این دیدگاه مالکیت مبیع تا زمان پرداخت کامل ثمن به بایع تعلق داشته و ضمان تلف نیز از مال بایع جبران خواهد شد . بر این نظر انتقاداتی وارد شده است که بعد از ورود به ماهیت این شرط نظر انتقادی بر این دیدگاه نیز بیان می شود .
۱ . ۱) ماهیت فقهی و حقوقی شرط تاًخیر در انتقال مالکیت در انطباق با مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ قانون مدنی
اولین مسئله ای که در ارتباط با ماهیت شروط ضمن عقد باید مورد بررسی قرار گیرد این است که شرط با کدامیک از شرایط صحت یا بطلان شرایط ضمن عقد قابل انطباق است . در قانون مدنی ایران در مواد ۲۳۲و۲۳۳ شروط باطل و هچنین شروطی که باطل و مبطل عقد می باشند بشرح ذیل احصاء گردیده است .
ماده۲۳۲ قانون مدنی « شروط مفصله ذیل باطل است ولی مفسد عقد نیست :
۱ – شرطی که انجام آن غیر مقدور باشد
۲ – شرطی که در آن نفع و فایده نباشد
۳ – شرطی که نامشروع باشد »
ماده ۲۳۳ قانون مدنی « شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است :
۱ – شرط خلاف مقتضای عقد
۲ – شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود »
اینک وضعیت حقوقی شرط تاًخیر در انتقال مالکیت را به ترتیب مندرج درهر یک از بند های مواد۲۳۲ و ۲۳۳ قانون مدنی مورد انطباق و بررسی قرار می دهیم .
۱ . ۱ .۱) مقدور بودن اجرای شرط ( بند ۱ ماده ۲۳۲ )
با توجه به مقررات ماده ۲۳۴ قانون مدنی اقسام شرط عبارتند از شرط صفت ، شرط نتیجه و شرط فعل ، تعریفی که قانون مدنی در این ماده از شرط نتیجه ارائه می دهد عبارت از شرطی است که تحقق امری در خارج شرط شود . به نظر استاد کاتوزیان شرط نتیجه ناظر به موردی است که موضوع آن به قصد انشاء ایجاد شود و نیاز به کار مادی و خارجی نداشته باشد ، به عقیده ایشان امری که تحقق آن در خارج شرط می شود ممکن است خود عمل حقوقی باشد نه نتیجه آن ما نند آنکه در عقد بیع مالی شرط شود فروشنده به خریدار وکالت می دهد . (۱) بنظر می رسد شرط تاًخیر در انتقال مالکیت یک نوع شرط نتیجه است زیرا موضوع شرط تحقق امری در خارج است و ناظر به فعل و صفت نمی باشد .
در ماده ۲۳۶ قانون مدنی آمده است « شرط نتیجه در صورتی که حصول آن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد آن نتیجه به نفس اشتراط حاصل می شود » . در مورد شرط تاًخیر در انتقال مالکیت نیز اجرای شرط نیاز به تحقق اسباب خاصی ندارد زیرا موضوع آن تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع است که به نفس اشتراط در عقد ، نتیجه آن حاصل می شود .
شرط تاًخیر در انتقال مالکیت زمانی میتواند به عنوان شرط غیر مقدور تلقی شود که موضوع شرط یعنی تاًخیر در انتقال مالکیت خارج از اراده و اختیار طرفین باشد ، یک ادعا این است که گفته میشود در عقد بیع زمان انتقال مالکیت در اختیار متعاملین نمی باشد بلکه به موجب بند یک ماده ۳۶۲ قانون مدنی انتقال مالکیت در عقد بیع به حکم قانون و شرع و به محض انعقاد عقد حاصل می شود و آنچه در اختیار متعاملین است تعهدات فرعی است که در عقد بعهده می گیرند . در پاسخ به این ادعا میتوان گفت شرط تاًخیر در انتقال مالکیت در عقد بیع امری اعتباری و تابع اراده و قرارداد طرفین است و تا زمانی که با قوانین امری در تضاد نباشد نمی توان آن را غیر مقدور پنداشت زیرا همچنان که طرفین می توانند با اراده و اختیار زمان انعقاد عقد بیع را تعیین کنند ، تعیین زمان انتقال مالکیت نیز از اراده طرفین خارج نخواهد بود مگر اینکه فاصله زمانی میان انعقاد عقد بیع تا انتقال مالکیت را مخالف با مقتضای ذات عقد بدانیم که در آن صورت به جهت مخالفت شرط با مقتضای ذات عقد باطل خواهد بود نه از جهت غیر مقدور بودن ، در نتیجه چنانچه ثابت شود شرط تاخیر در انتقال مالکیت با مقتضای ذات عقد مباینتی ندارد مقدور بودن شرط قابل پذیرش است .
——————————
۱ - کاتوزیان ، ناصر ، قانون مدنی در نظم کنونی حقوقی ، پیشین ، ص ۲۲۸
۱ . ۱ . ۲) نفع و فایده شرط ( بند ۲ ماده ۲۳۲ )
شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع معمولاً در معاملات با شرایط اقساطی و یا بیع با ثمن موءجل و به سود فروشنده در عقد بیع گنجانده می شود و هدف از این شرط تضمین پرداخت ثمن از سوی خریدار در سررسید تعیین شده می باشد لذا چنین شرطی را نمی توان به عنوان شرطی که در آن نفع و فایده نباشد تلقی نمود ، در نتیجه می توان گفت شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع در مقایسه با بند ۲ ماده ۲۳۲ قانون مدنی شرطی دارای نفع و فایده و صحیح می باشد .
۱ . ۱ . ۳) مشروع یا عدم مشروعیت شرط ( بند ۳ ماده ۲۳۲ )
در ارتباط با مشروع یا نامشروع بودن شرط ضمن عقد بین فقهاء اتفاق نظر وجود ندارد ، برخی از فقهاء شرطی را مشروع می دانند که مخالف با کتاب و سنت نباشد به عبارت دیگر چنانچه در ارتباط با شرطی در شرع مخالفت صریح وجود نداشته باشد و دلیل منع آن در شرع انور اسلام یافت نشود آن شرط صحیح است ، اما نظر برخی دیگر از فقهاء این است که شرطی صحیح است که نه تنهاء مخالف با حکم شرع نباشد بلکه باید موافق با آن باشد . عبارت « المومنون عند شروطهم فیما وافق کتاب الله » که در صحیحه ابن سنان آمده است موءید آن است که شروط زمانی صحیح و الزام آورهستند که با کتاب خدا موافق باشند . طرفداران نظریه بطلان شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع در اثبات عقیده خود به نظر شیخ انصاری استناد می نمایند که می فر ماید آنچه سبب بطلان شرط ضمن عقد می شود انحصاری بودن اسباب در نزد شارع می باشد (۱) لذا به نظر کسانی که عقیده بر بطلان شرط تاًخیر در انتقال مالکیت دارند سبب انحصاری تملک در عقد بیع خود عقد است نه تاًدیه کامل ثمن
در مقابل ، طرفداران صحت شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع عقیده دارند بر خلاف برخی از
عقود از جمله عقد نکاح که آثار آن توسط شارع تعیین می شود در عقد بیع اراده طرفین در آثار بیع تاًثیر بسزایی دارد لذا انتقال مالکیت در عقد بیع را می توان بر اساس توافق طرفین منوط به تحقق امر خارجی یعنی پرداخت اقساط ثمن قرار داد .
بنظر میرسد از مجموع مقررات قانون مدنی ایران لزوم موافقت صریح شرط ضمن عقد با احکامی که قبلاً در شرع تصریح شده باشد استنباط نمی شود از طرفی اگر لزوم موافقت شرط با احکام شرع را بپذیریم در آن صورت شرطی که موافق با احکام شرع نباشد با مقتضای ذات عقد مخالفت داشته و از آن جهت باطل و مبطل عقد خواهد بود لذا دیگر موجبی برای طرح شبهه عدم مشروعیت شرط باقی نمی ماند .
۱ . ۱ . ۴) موافقت یا مخالفت با مقتضای ذات عقد ( بند ۱ ماده ۲۳۳ )
همانگونه که در بحث شروط صحیح و باطل بیان شد شرط خلاف مقتضای ذات عقد به شرطی
——————————
۱ - انصاری ، شیخ مرتضی المکاسب پیشین ، ج ۲ ، ص ۱۸۶
اطلاق می شود که با انجام آن جوهر و موضوع اصلی عقد که مورد تراضی طرفین است از بین برود ، به عنوان مثال مقتضای عقد بیع انتقال مالکیت است بنا بر این اگر متبایعین در عقد بیع شرط عدم انتقال مالکیت را بطور دائم قرار دهند ، چنین شرطی به لحاظ مخالفت با مقتضای ذات عقد ، باطل بوده و موجب بطلان عقد خواهد بود . اما آنچه مورد بحث ما در این تحقیق می باشد شرط عدم انتقال دائم مالکیت نیست بلکه تنها انتقال مالکیت را برای مدتی به تاًخیر می اندازد . برخی حقوقدانان عقیده دارند آنچه در عقد بیع به عنوان مقتضای ذات عقد محسوب می شود تملک است نه فوریت انتقال ، پس هر زمان که انتقال مالکیت انجام شود عقد بیع در آن زمان به نحو صحیح واقع می گردد . (۱) با مداقه در قانون مدنی در عقود تملیکی دیگر ملاحظه می شود قانونگذار در برخی موارد فاصله زمانی بین انعقاد عقد و تملیک را پذیرفته است .
از جمله در ماده ۴۶۹ قانون مدنی آمده است « مدت اجاره از روزی شروع می شود که در بین طرفین مقرر شده است و اگر در عقد اجاره ابتدای مدت ذکر نشده باشد از وقت عقد محسوب است » . یکی دیگر از عقود تملیکی که در آن فاصله زمانی بین انعقاد عقد و انتقال مالکیت پذیرفته شده اس۱۱ت عقد بیع عین کلی است ، اگر چه در ماده ۳۳۸ قانون مدنی ، بیع را تملیک عین به عوض معلوم تعریف کرده است اما در بیع عین کلی ، تملیک با تعیین مصداق محقق می شود که موکول به زمانی پس از انعقاد عقد می باشد . همچنین در ماده ۳۶۴ قانون مدنی آمده است « در بیعی که قبض شرط صحت است مثل بیع صرف انتقال از حین حصول شرط است نه از حین وقوع بیع »
نتیجه آنکه اگر چه انتقال مالکیت و تملیک در عقد بیع جزء مقتضای ذات عقد محسوب می شوند لیکن پیوستگی زمانی انعقاد عقد و انتقال مالکیت در عقد بیع ضرورت ندارد زیرا پیوستگی علت و معلول در امور واقعی مصداق دارد نه امور اعتباری . (۲)
۱ . ۱ . ۵) مجهول بودن شرط ( بند ۲ ماده ۲۳۳ )
طبق بند ۲ ماده ۲۳۳ قانون مدنی شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود باطل و موجب بطلان عقد خواهد بود .
از آنجایی که شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع به خریدار معمولاً برای مدت معین و تا زمان سررسید و پرداخت ثمن منعقد می شود چنین شرطی را نمی توان شرط مجهول تلقی کرد و موجب مجهول ماندن عوضین در عقد بیع نخواهد شد مگر اینکه انتقال مالکیت مبیع به خریدار برای مدت نامشخصی به تاًخیر بیفتد که این فرض از موضوع بحث ما خارج است .
—————————–
۱) کاتوزیان ، ناصر، دوره عقود معین ، پیشین ص ۱۵۸
۲) قاسمی ، محسن ، انتقال مالکیت در عقد بیع ، انتشارات دانشگاه امام صادق ، چاپ اول ، ،۱۳۸۲ص ۲۵۴ به بعد
۱ . ۲) دیدگاه های انتقادی نسبت به شرط تاًخیر در انتقال مالکیت در قانون مدنی
در قانون مدنی ایران غیر از موارد ی که فوقاً اشاره شد از قبیل اجاره و بیع صرف ، در صورت انعقاد عقد و وجود مال نمی توان موردی یافت نمود که به صراحت اشاره به تاًخیر در انتقال مالکیت داشته باشد ، از طرف دیگر در هیچ یک از مواد قانون مدنی مخالفت صریحی با این شرط بعمل نیامده است ، این امر سبب شده است تا دو رویکرد و نگرش مخالف و موافق با شرط تاًخیر در انتقال مالکیت مبیع وجود داشته باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:23:00 ب.ظ ]