کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



دیدگاه ها و نظریه ها:
تحقیقات گذشته تا دهه ۱۹۶۰ بیشتر بر دلایل تخطی مجرمان از هنجارها و قوانین استوار بود و اعمال و رفتارهای بزهکارانه و جرمی‌را مورد مطالعه قرار می‌دادند و به اصطلاح بیشتر نظریات این دوران، نظریاتی مجرم محور بود. به طور مثال پل راک طی دسته‌بندی‌ای می‌گوید:
«تا اوایل دهۀ ۱۹۷۰ قربانیان در جرم‌شناسی و دادگستری تماماً نادیده گرفته شدند. با جرم و تخلف بدین صورت برخورد می‌شد:
جرم شناسان نسبت به سایران مثبت‌نگرتر بوده و به صورت بالینی مجرمان را به صورت قائم‌به‌ذات و مجزا و مستقل از بافت اجتماعی و تاریخی مورد مطالعه قرار می‌دادند.
جامعه‌شناسان ارتکاب جرم را ناشی از ویژگی‌های ساختاری مثل نابرابری اقتصادی و تفاوت‌های فرهنگی قلمداد می‌کردند و قربانیان به صورت کاملاً تحلیلی مورد مطالعه قرار می‌گرفتند.
مارکسیستها و رادیکالها مجرمان را جنبه‌ای از اختلالات و بی‌نظمی‌اجتماعی دنیای کاپیتالیسم می‌دانستند و معتقد بودند که‌اینها قربانی نیستند بلکه طبقه قلع و قمع شده کارگران صنعتی هستند که به هوشیاری رسیده‌اند و به اشتباه دست به جرم زده‌اند و در نهایت آن‌ها را قربانیان نالایق و محرومی‌قلمداد می‌کردند که در واکنش گاهی درست‌کارانه و بعضاً مالکانه و فردگرایانه ناشی از محرومیت و آسیب‌های کاپیتالیسم دست به جرم زده اندو
تعامل‌گرایان و پدیدار‌شناسان جرم را به عنوان ساختارهای سمبلیک ایجادشده در تعامل جدل‌آمیز با افراد قدرتمند تلقی می‌کردند که باز هم کنترل ملاک کار بود نه جرم ونه قربانیان اصلاً به حساب نمی‌آمدند »(راک۲۰۰۲؛ ۱).
در برهه‌ای از زمان نیز تعدادی به ایجاد رشته‌ای خاص تحت عنوان قربانی‌شناسی اقدام کردند و مقالات مفاهیم و کتب متعددی در این خصوص نوشتند. وان هتینگ، میندلسون، شافر و سایرین در مورد محدودیت‌های جرم‌شناسی در مورد مسئولیت اساسی قربانی، قربانیان مقصر و قربانی‌گرایی صحبت کردند و رشته‌ای که آن‌ها به وجود آوردند تحت عنوان قربانی‌شناسی مدت مدیدی حجم وسیعی از فهرست مطالبی که با کلید واژه قربانی اشتراکاتی داشتند را جمع‌ آوری کرده و نتیجه‌گیری‌های مؤسسه مطالعات بین المللی در مورد قربانی‌شناسی در سال ۱۹۷۵ منتشر شده‌است(همان ص۲).
«فردریک ورهایم برای اولین بار در سال ۱۹۴۹ از حوزه روانشناسی به قربانی‌شناسی روی آورد اما اولین کتاب مرجع را وان هنتینگ جرم شناس آلمانی با عنوان criminal and his victim نوشته است او با انتقاد از جرم شناسان سنتی به خاطر جرم محور بودنشان معتقد است جرم عملی است که در یک کنش متقابل اتفاق می‌افتد به این معنا که قربانی در بوجود آمدن جرم تأثیر دارد. او به دنبال کشف سهم قربانی در قربانی‌شدنش با مطرح کردن دو نوع قربانی منفعل و مساعد است. مندلسون در ۱۹۵۶ به دنبال تبیین جایگاه قربانی کتابی را منتشر می‌کند اما اشتباه او در رویکرد اخلاقی به مسئله قربانی‌شدن است. او قربانیان را به دو گروه قربانیان گناه‌کار و قربانیان بی‌گناه تقسیم می‌کند ولی قضاوت‌های ارزشی ما نمی‌تواند ملاک مناسبی برای تفکیک آن‌ها باشد. برچسب بی ملاحظگی قربانیان او را در معرض انتقاد قرار داده است ؛ این که او به دنبال تبرئه مجرمان است یا جلوگیری از جرم. اگر چه او نمی‌خواهد مجرم را تبرئه کند اما می‌خواهد بخشی از سرزنش غیر حقوقی را معطوف به قربانی کند و در نتیجه هدف او جلوگیری از جرم است»(رفیعی به نقل از صادقی ۱۳۸۶).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
«امیر نیز به جای بررسی کنش متقابل به سر‌زنش کردن قربانی می‌پردازد. بیشترین منتقدان او را فمنیست تشکیل می‌دهند‌. آن‌ها معتقد‌اند که او و هم فکرانش در بحث خشونت علیه زنان‌، زمینه‌های منزلتی و عدم تساوی را در نظر نگرفته‌است. اسکافر و فاتال، نیز در دهه ۷۰ در چارچوب سرزنش قربانی به قربانی‌شناسی پرداخته‌اند. به اعتقاد فاتال جرم و مجرم معامله‌ای است که قربانی و مجرم در آن نقش بازی می‌کنند و تبیین کردن نقش هر دو ضروری است »(همان).
همچنین می‌توان بیان کرد که با آغاز دهه ۱۹۶۰ و افزایش نرخ جرایم از یک طرف و وارد شدن مباحث زنان و گسترش نظریه‌های فمینیستی در جرم‌شناسی، رویکرد جرم شناسان از مجرم محوری به سوی قربانی محوری و شناخت ویژگی‌ها و خصوصیات افرادی که قربانی جرایم می‌شوند، تغییر جهت یافت.
«آسیب‌های فراوانی که از سوی جرائم متوجۀ افراد آسیب‌پذیر و کودکان و زنان به طور خاص بود آشکار شدند. پزشکان و پلیس بهره‌کشی از کودکان را کشف کردند. فمنیسم و جرم‌شناسی فمینیستی دهۀ ۱۹۷۰ و اوایل دهۀ ۱۹۸۰ حوادث خشونت خانگی گسترده، تجاوز، زنای با محارم، مشکلات خصوصی تغییر شکل یافته به مسائل عمومی ‌از طریق تظاهرات و راهپیمایی‌ها را کشف کردند و عنوان نمودند که خشونت نادیده گرفته شده علیه زنان از سوی پزشکان و دانشگاهیان توجیه ناپذیر است. کودکان و زنان را سخت می‌شد از نظر سیاسی برحق یا قربانیان بی‌اهمیت تلقی کرد و آن‌ها برای جرم شناسان در حال رقابت و به خصوص برای جرم شناسان چپی مسئائل بغرنج جدیدی به وجود آورده بودند. جرم شناسان افراطی نظیر جونز، ماکلین و یانگ اظهار کردند که:
جرم‌شناسی فمینیستی برای الگوی تندروی در جرم‌شناسی مشکلات نظری متعددی را به وجود آورده است‌. جرم‌شناسی افراطی بر جرائم قوی و بر شیوه‌ای متمرکز بود که در آن افراد آسیب‌پذیر در جامعه مجرم می‌شدند ولی قدرت فمینیست به نوعی آشفتگی ادراکی در بین تندروها منجر شده بود. و این افراد آسیب‌پذیر را قربانی قلمداد کرد»( راک۲۰۰۲: ۶).
در خصوص قربانی‌شناسی حتی کار به آنجا رسید که جنبشی به نام جنبش قربانیان به وجود آمد که مدافع کسانی بود که به واسطه همجواری و وابستگی با قربانیان جرایم آسیب می‌دیدند[۱۸]. آن‌ها معتقد بودند که قربانی «طرف فراموش شده سیستم عدالت کیفری است»(همان) فریادشان این بود که«قربانی چه میشود؟ جمله آغازین گزارش ۱۹۸۲ کارگروه رئیس جمهور آمریکا برای قربانیان جرم با تمام احساس بیان می‌کند: قربانیان بی گناه جرم نادیده گرفته شدند، دادخواستشان برای دادگاه سند زده نشده رها می‌شود‌، و به زخم‌هایشان - فردی و عاطفی و مالی- توجهی نمی‌شود»(همان ص ۸).
اهمیت قربانی‌شناسی در مباحث جرم‌شناسی در مواردی نظیر آشکار شدن جرم و بدست آوردن نرخ جرم در سطح جامعه، نمود می‌یابد؛ چرا که بعضی از جرایم به علت عدم شکایت قربانیان هرگز شناخته و مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرند. همچنین در مواردی نظیر شناخت قربانی و بررسی نوع‌شناسی قربانیان و بررسی اثرات قربانی‌شدن و تأثیر جرم بر زندگی قربانیان و اجتماع نیز، در تحقیقات قربانی‌شناسی مثمر ثمر می‌باشد. یکی از مهمترین آثار این دسته از مطالعات، بررسی مسئلۀ ترس از جرم و قربانیان تجاوز است، که با رونق گرفتن رویکرد قربانی محور، مورد توجه قرار گرفته است. افراد مختلفی ترس از جرم را تجربه می‌کنند که با ترس از قربانی‌شدن همراه است. اگر چه آمارها نشان می‌دهد که عده‌ای از مردم همواره امکان این را دارند که قربانی جرایم اجتماعی شوند اما این نکته حائز اهمیت است که تعداد افرادی که از وقوع جرم و قربانی‌شدن می‌ترسند و یا ترس از جرم دارند، بسیار بیشتر از تعداد واقعی قربانیان است. برای مثال تحقیقات جرم‌شناسی انگلستان(BCS) در سال ۲۰۰۱ – ۲۰۰۲ نشان داده است، که آمار دزدی شبانه در انگلیس در حدود ۴ درصد است، در حالیکه میزان ترس از این جرم در این کشور در حدود ۵۱ درصد است، همینطور زورگیری که آمار واقعی آن کمتر از یک درصد گزارش شده‌است، حال آن که ترس از این جرم و نگرانی از قربانی‌شدن در حدود ۴۱ درصد است. میزان ترس از جرم در سطح جامعه همواره اغراق آمیز بوده و چندین برابر آمار واقعی ارتکاب جرم می‌باشد(همان ۶-۸).
به هر حال«اواسط تا اواخر دهه ۱۹۷۰، ترس از جرایم، حوزه عمومی‌تحقیقات در زمینۀ جرم‌شناسی بوده است. مطالعات به این سبک عمدتاً، بر روی شاخصه‌های آسیب‌پذیری فیزیکی و اجتماعی در سطح فردی، به عنوان لازمه‌های اصلی متمرکز بود(سوارتز، دبیلو رنیز، هنسون و ویلکاس،۲۰۱۰: ۵۹)
به هر حال آنچه تا کنون رفت حکایت از این دارد که ارتباط تنگاتنگی بین قربانی‌شدن و ترس از جرم در بین زنان وجود دارد. تجربه قربانی‌شدن و یا اطلاع از تجربیات دیگران و تعریفی که از قربانی‌شدن دارند بر این ترس تأثیرگذار است.
در مجموع با توجه به آنچه گفته شد می‌توان ادبیات نظری قربانیان را در رویکردهای ذیل جستجو کرد:

دیدگاه آسیب شناسی اجتماعی:

بر اساس این دیدگاه افراد قربانی ساختار جامعه ای می‌شوند که بیمار است(رابینگتن و اینبرگ ۱۳۸۶).

بی سازمانی اجتماعی:

افراد قربانی تضاد بین قوانین، فقدان یا نا کارآمدی قوانین می‌شوند. کجرویهایی که به این دلیل صورت می‌گیرد قربانیانی از خود به جای می‌گذارد(همان).

رویکرد تضاد ارزشها:

مفروض این رویکرد این است که افراد از کودکی ارزشهایی را یاد می‌گیرند و آن را درونی می‌کنند. گاه این ارزش‌ها در تضاد هم قرار می‌گیرند و در نزاع بین دو ارزش گاهی برخی افراد قربانی می‌شوند. معمولاً کسانی که ابزار قدرت و سلطه را در دست دارند ارزشهای خود را تحمیل کرده و افرادی که در فرودست هستند قربانی این تضاد ارزشها می گردند. همچنین در این زمینه ممکن است افراد جرائمی را مرتکب شوند که با توجه به ارزشهای نهادینه شده در خودشان جرم تلقی نشود و بدین صورت قربانی تضاد ارزشها گردند(همان).

رویکرد انگ زنی:

مفروض این رویکرد این است که برچسبهایی که به افراد زده می‌شود در دراز مدت تأثیری بر فرد می گذارد که فرد به آن انگ یا برچسب دچار می‌شود. بر اساس این رویکرد کسانی که در زندگی برچسب قربانی را می خورند کم کم دچار همان آسیب شده و قربانی می‌شوند. این نوع قربانی‌شدن می‌تواند قربانی یک جرم باشد و یا یک نگاه و رویکرد. حتی مجرمی که به دلیل برچسبها کم کم نقش خود را باور کرده و دست به جرم زده است در واقع خود قربانی انگی است که قبلا به او زده شده‌(همان).

رویکرد انتقادی:

ایده اصلی این رویکرد از مارکسیسم گرفته شده. افرادی که در طبقات اجتماعی اقتصادی فرودست قرار دارند در واقع قربانیان تحت سلطه هستند. در این رویکرد بر عنصر غیر طبیعی بودن جرم توسط افراد صاحب قدرت برساخته می‌شود. افراد ضعیف‌تر خواسته و ناخواسته درگیر آن می‌شود. (صادقی فسایی و ستار ۱۳۸۹). می توان چنین استنتاج کرد که بر اساس این رویکرد به صورت کلان به موضوع نگریسته و افراد را قربانی یک نظام می‌داند. رویکردهای فمنیستی که خود جزئی از این رویکرد به حساب می آیند نیز زنان را قربانی نظام سلطه مردسالار می‌دانند. بر اساس این رویکرد فرد تحت سلطه قربانی است.

رویکرد برساخت گرایی:

بر اساس مفروضات رویکرد برساخت گرایی مسائل اجتماعی، وضعیت‌هایی هستند که به لحاظ فرهنگی، پر دردسر، گسترده، قابل تغییر و نیازمند به تغییر باشند(رابینگتن و واینبرگ ۱۳۸۶،۲۲۶). لذا می توان چنین برداشت کرد که بر اساس این رویکرد قربانی کسی است که به دلیل برساخت مسئله ای اجتماعی در زمره قربانیان قرار گرفته و قبل از برساخت موضوع به چشم قربانی به آن نگریسته نمی‌شد. این می‌تواند در تعریف خود فرد از قربانی بودنش نیز دخیل بوده و فردی که تا قبل از برساخت یک مسئله اجتماعی خود را قربانی نمی دانسته پس از برساخت آن مسئله خود را قربانی قلمداد کند.

 

مفاهیم حساس نظری قربانی‌شدن:
در خصوص مفهوم قربانی‌شدن مفاهیم حساس نظری که از پس نظریه‌ها و تحقیق‌های مختلف نمایان شده‌است به چهار دسته قابل تقسیم است۱- مفاهیم و نظریاتی که در راستای دسته‌بندی انواع قربانی مشاهده شده‌است، ۲- مصادیق قربانی‌شدن و۳- عکس‌العمل‌ها و عوارض قربانی‌شدن ۴- سایر مفاهیم مرتبط با قربانی‌شدن.
دسته‌بندی انواع قربانی: نظریات مجرم محور، قربانی‌شناسی، مسئولیت اساسی قربانی، قربانیان مقصر، قربانی‌گرایی، قربانی منفعل، قربانی مساعد، قربانیان گناهکار، قربانیان بی‌گناه، نوع شناسی.
مصادق قربانی‌شدن: تحرک اجتماعی، احساس نابرابری، خشونت خانگی، مصادیق خشونت خانگی، دزدی، کتک خوردن، آسیب‌های جنسی، تجاوز، آزار و اذیت جنایت‌کارانه، تهدید، خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان، خشونت علیه مردان، همسرکشی، همسر آزاری، آزارهای جنسی در محل کار، آزارهای روحی و روانی، آزارهای جسمی، آزارهای خانگی، اعتیاد، فحشاء، تجاوز محارم، سوء استفاده جنسی، دزدی.
عکس‌العمل‌ها و عوارض قربانی‌شدن: ترس از جرم، ترس از قربانی‌شدن، توجیح‌های مذهبی، تحرک اجتماعی، احساس نابرابری، روح سوء نظر، سکوت، فرار.
سایر مفاهیم مرتبط با قربانی‌شدن: آگاهی فردی، فرهنگ مردسالار، خودپنداره فردی، شناخت از خود، عدم توازن قدرت، اقتدار، مواضع فرودست‌تر، آگاهی فردی، اثرات سوء آسیب‌های جنسی و غیر جنسی، درک موقعیت، مبالغه در اطلاعات، احساس آسیب‌پذیری، آسیب‌پذیری جسمانی و اجتماعی، ریسک غیر واقعی، حوزه عمومی، سطح فردی، شاخصه‌های آسیب‌پذیری فیزیکی و اجتماعی، بی‌سازمانی اجتماعی، ساختار بیمار جامعه، تضاد بین قوانین، تضاد ارزشها، ارزش‌های نهادینه شده، انگ زنی، برچسب، انگ، باور نقش، کنش، رویکرد انتقادی، طبقه‌های فرودست، قربانی تحت سلطه، نظام سلطه مرد سالار، برساخت‌گرایی.

 

بخش سوم: سبک‌زندگی و قربانی‌شدن

تحقیقات گسترده‌ای در حوزه قربانی‌شدن و عوامل موثر بر آن و یا راه‌های مواجهه‌با قربانی‌شدن و یا راهکارهای اتخاذ شده جهت پیشگیری از قربانی‌شدن انجام شده‌است که هر یک به نحوی حکایت از اتخاذ سبک‌هایی زندگی خاصی توسط افراد است که در مواجهه با قربانی‌شدن بر‌می‌گزینند. عده‌ای سبک‌زندگی خود را طوری تنظیم می‌کنند که قربانی مسائل اجتماعی نشوند، عده‌ای سبک‌زندگیشان طوری بوده که آن‌ها را در معرض قربانی‌شدن قرار داده و عده‌ای از افراد پس از قربانی‌شدن تغییراتی در سبک‌زندگی خود داشته‌اند. به طور کلی برخی تحقیقات نشان می‌دهد که الف) ترس از قربانی‌شدن همراه با تغییرات در سبک‌زندگی مردان و زنان همراه است. ب)قربانیان خشونت و سرقت هر دو دچار ترس، خطر و یا رفتارهای تدافعی، پیشگیرانه می‌شوند، ج) کسانی که معتقدند میزان جرائم در جامعه شان در حال افزایش است دچار اضطراب بیشتری هستند، سطح بالاتری از احساس ریسک غیر واقعی را دارند و احتمال بیشتری دارد که به رفتارهای پیشگیرانه روی آورند یک اثر حقیقتاً منفی بر زندگی برخی از مردم دارد. در نتیجه برنامه‌هایی که به مردم درباره خطر قربانی جرائم شدن در اماکن عمومی‌آموزش می‌دهند و هم انتخاب‌هایی که آنان می‌توانند در جهت کاهش احتمال قربانی جرائم شدن داشته باشند؛ (با پیروی رویکردهای تئوریهای مربوط به سبک‌زندگی) آسیب‌پذیری را کاهش داده و در نتیجه محدودیت‌های رفتاری و عاطفی منفی برخاسته از این آسیب‌پذیری را کاهش دهد(مای،رادر و گودرم ۲۰۱۰، ۱۷۶).در ادامه به تفکیک به تحقیقات انجام شده در این سه حوزه پرداخته شده‌است.
سبک‌زندگی و پیش گیری از قربانی‌شدن
مطالعه ادبیات پیشگیری از قربانی‌شدن حکایت از این دارد با اینکه متعرض و مجرم به وضوح مسئول قربانی‌شدن زنان به لحاظ جنسی است ولی معتقدند که تلاش پیشگیرانه‌ای باید توسط زنان در ارتباط با این موضوع در اولویت قرار گیرد و به لحاظ اخلاقی برای زنان ضروری است که با کسب اطلاعات و مهارت‌های لازم برای کاهش ابتلا به خطر تلاش کنند. (گیدنز، مکنمار و ام ادوارد، ۲۰۰۶: ۴۵۶-۴۴۱). اتخاذ هر نوع استراتژی جهت پیشگیری از قربانی‌شدن به عوامل مختلفی چون سن، طبقه، سطح تحصیلات، استقلال مالی و شغلی و برخورداری از حمایت‌های خانوادگی و قانونی و از همه مهمتر نوع خشونت و جدیت آن بستگی دارد. زنان به حمایت‌های قانونی چندان امیدی ندارند چون معتقدند محتوای قانون و اجرای آن به شدت مردانه تعریف شده‌است. از طرفی وفاداری‌های خانوادگی و پایبندی به اجبارهای فرهنگی- اجتماعی آن‌ها را دعوت به سکوت می‌کند. آن‌ها معتقدند که مراجعه به مراجع قانونی باید آخرین مرحله باشد. و قبل از آن به هیچ وجه حاضر نیستند کل خانواده را به خطر اندازند(صادقی فسایی ۱۳۸۹: ۱۰۷).
برخی در تلاش برای یافتن راهکارهایی از درون خانواده جهت کاهش این گونه تعارض‌ها و مشکلات بودند. به طور مثال پژوهشی تحت عنوان جرایم و ناامنی جنسی و راهکارهای پیشگیری از آن در استان قزوین به تحقیق و پژوهش در این حوزه پرداخته و مصادیقی از پرونده‌های موجود در قوه‌قضائیه ارائه کرده است. در این پژوهش راهکارهایی نظیر اجتناب والدین از ستیزه‌های خانوادگی و طلاق، ضرورت تقویت حس مذهبی و اعتقاد فرزندان توسط خانواده‌ها، مهر و محبت در محیط خانوادگی و تأثیر به سزای آن در پیش‌گیری از وقوع جرم، ضرورت توجه به مقتضای شرایط اجتماعی و تربیتی جامعه در تربیت و پرورش فرزندان به عنوان راهکارهای پیشگیری از وقوع جرایم جنسی ارائه گردیده است(محرمخانی ۱۳۸۵).
ترس از جرم می‌تواند احساس امنیت اجتماعی را به چالش بکشد، اگرچه در بسیاری از جوامع زنان کمتر از مردان قربانی جرائم می‌شوند ولی ترس آن‌ها چندین برابر است. تحقیقاتی که اخیراً در شهر تهران انجام شده‌است، نشان می‌دهد که ترس از جرم در زنان به شکل طردهای فضایی و اجتماعی تحقق می‌یابد و این ترس امری پیچیده است که در فرایند زندگی اجتماعی و درک زنان از روابط و مناسبات قدرت جنسیتی شکل یافته و به صورت جدایی گزینی‌های فضایی نمایان می‌شود. محققان علل ترس از جرم در میان زنان را به عواملی چون نوع جامعه‌پذیری، تجربۀ خشونت، ترس از تجاوز جنسی، معماری و طراحی مردانه شهرها، عدم حمایت‌های قانونی، ترس از برچسب خوردن و عوامل دیگری چون مهاجرت، بارداری، غریبگی، بیماری و معلولیت، نسبت می‌دهند(صادقی‌فسایی و میر‌حسینی۱۳۸۸؛۱۲۵).
معمولاً موارد ترس از قربانی‌شدن از کودکی به بچه‌ها انتقال می‌یابد. میزان این هراس در بین دختران و پسران متفاوت است. گویی نگرانی والدین تمامی‌ندارد. نگرانی از قربانی‌شدن در مورد دختران بیشتر از پسران است و این ترس چنان به دختران انتقال می‌یابد که تا سنین بزرگسالی نیز همراه آن‌هاست. در حالی که در مورد پسران از سنین نوجوانی به بعد این ترس کم می‌شود و برایشان نمی‌ماند. کودکان سرنخ‌ها را از والدین خود در هنگام قضاوت در مورد ایمنی موقعیت‌های مختلف، مکان‌ها و اشخاص می‌گیرند. با مشاهده و تقلید رفتار و کردار دیگران، بچه‌ها این رفتارها و کردارها را به عنوان نظرات و رفتارهای خودشان الگوبرداری می‌کنند در واقع کودکان والدین خود را مدل رفتار خود می‌کنند(گاد، ۲۰۰۸‌:۲۷۶- ۲۹۳).
در حوزه استراتژی‌های زنان جهت پیشگیری از قربانی‌شدن تمامی‌ تحقیقات به روش کیفی انجام شده‌است. زنان برای قربانی نشدن در حوزه عمومی ‌و خصوصی از روش‌های متفاوتی استفاده می‌کنند که برخی مبتکرانه بوده و برخی واکنشی است. راه‌هایی مثل تکرار یک مسیر آشنا، استفاده از اقتدار مردانه در محیط بیرون و یا زیر پا گذاشتن هنجارهای معمول و حضور دسته جمعی زنان همراه با بلند صحبت کردن و بلند خندیدن و غیره راهکارهای حوزه عمومی‌است. در حوزه خصوصی از راهکارهایی نظیر عدم مواجهه و تحمل و سکوت و راهکارهای مبتکرانه جهت جلوگیری از ابراز خشونت مردان را می‌توان نام برد(اباذری، صادقی فسایی و حمیدی ۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 12:54:00 ب.ظ ]




برنامه ریزی راهبردی ابزاری قدرتمند برای تعیین اولویتها و اتخاذ تصمیمات آکاهانه دربارهی آینده است. بنابراین برنامه ریزی راهبردی میتواند چارچوب بلند مدتی برای تصمیمات بودجهی سالیانه ایجاد کند. اگر چه برنامه ریزی راهبردی در سالهای اخیر در میان تصمیم گیران و مجریان طرفداران زیادی یافته است، ولی به سختی می توان ارتباط میان آنچه برنامهی راهبردی مشخص می کند و آنچه در بودجه های سالانه اعمال می شود پیدا کرد. ولی بودجهریزی عملیاتی می تواند این ارتباط مهم را فراهم سازد. به عبارت ساده تر، پیشنهاد بودجهی هر سازمان نمایانگر هزینه اجرا برنامه راهبردی آن سازمان در سال آینده است. .( پناهی،۸۱:۱۳۸۶)
پایان نامه - مقاله
مرحله پنجم: ایجاد سیستم اطلاعات و حسابداری قیمت تمام شده
بودجهریزی عملیاتی نیازمند حسابداری مدیریتی مناسبی است مه بتواند هزینه های غیر مستقیم را ( به ویژه هزینه های خدمات پشتیبانی داخلی هر سازمان )به برنامه سازمان مرتبط کند.
نکتهی دیگری که در این رابطه وجود دارد این است که در بودجهریزی عملیاتی بازبینی ساختارهای برنامه برای اطمینان از اینکه برنامه ها بر حروجی ها استوارند باید همراه با توسعه سیستمهای حسابداری مدیریتی که پیش نیاز آنهاست و نه قبل از آن، انجام شود. برخورداری از ساختار برنامهای کاملا خروجی محور، که بر تخصیص پر نوسان هزینه ها استوار است، چندان سودمند نیست. این نکته در کشورهای در حال توسعه که توسعهی مهارتها و سیستمهای حسابداری مدیریت ممکن است زمان بر باشد، اهمیت بسیاری دارد. به دلیل پیچیدگی سیستمهای حسابداری مدیریتی، تعیین هزینه بر مبنای فعالیت، دست کم در سیستمهای اداری عمومی نسبتا پیچیده، می تواند رویکرد مناسبی برای این کار باشد. سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت موارد زیر را در بر می گیرد:
پیوند فعالیت ها با نتایج عملکرد.
تعیین اولویت راهبردها بر اساس هزینه ها.
شناسایی هزینه های اجرا فعالیت ها یا راهبرهای ویژه. .( پناهی،۸۲:۱۳۸۶)
مرحله ششم: ارزیاب عملکرد و گزارش نتایج
پس از اجرا بودجه، برای تعیین اینکه آیا فعالیتهای هر برنامه به نتایج دلخواه منجر می شود یا خیر، نیاز به تحلیل ادواری اطلاعات عملکردی دارد. برای ازریابی دورهای نیز باید سیستم ارزیابی طراحی کرد و در هنگام طراحی سیستم ارزیابی باید پاسخ سوالهای زیر را مد نظر داشت:
آیا نتایج مورد انتظار تحقق یافته اند؟
آیا داده ای موجود نشان دهندهی بهبود عملکرد یا بدتر شدن آن هستند؟
عملکرد سازمان یا برنامه در مقایسه با استانداردها، اهداف یا عملکرد چگونه است؟
چه عوامل بیرونی ممکن است بر عملکرد سازمن تاتثر بگذارند؟
برای بازگرداندن عملکرد به مسیر صحیح چه باید کرد؟.( پناهی،۸۴:۱۳۸۶)
مرحله هفتم: فراهم کردن زمینه های مدیریتی
اجرا بودجهریزی عملیاتی مستلزم واگذاری برخی اختیارات مدیریتی است، ولی قبل از اقدام برای واگذاری مسولیت های بیشتر به دستگاه های اجرایی در تخصیص منابع، باید اطمینان حاصل کرد که دستگاه ها دارای یک چارچوب موثر و کارآمد مدیریت مالی هستند.کنترل موثر داخلی، یکی از جنبه های مهم این چارچوب است که در فقدان آن مدیران نمی توانند وقوع خطاها یا تخطی از قوانین را در سازمان تحت امر خود تشخیص دهند.( پناهی،۸۵:۱۳۸۶)
مرحله هشتم: اقدامات نهایی
فزاهم کردن زمینه موفقیت استقرار بودجهریزی عملیاتی در سنجش عملکرد، به تنهایی خلاصه نمی شود، بلکه لازم است اطلاعات عملکرد به گونهای ارزشمند به کار روند.در بسیاری از موارد برای تشویق سازمان ها به استفاده از اطلاعات عملکرد جهت بهبود ارائه خدمات از محرکهای انگیزشی استفاده می شود. این محرکهای انگیزشی ( پاداش ها و تنبیه ها ) که از افزایش منابع مالی سازمان تا افزایش مسولیتهای سازمان را در بر می گیرد شامل موارد ذیل است:
پاداش ها:
افزایش منابع مالی کلی برنامه ها.
افزایش انعطاف پذیری بودجهای.
معافیت سازمان از برخی الزامات گزارش دهی.
اجازه انتقال مبالغ صرفه جویی شده توسط سازمان به سال مالی بعد.
تقدیر از کارکنان و مدیران سازمان به خاطر دستاوردها.
پرداخت پاداش به کارکنان.
گسترش مسولیتهای سازمان.
تنبیه ها:
دستور بازرسی مدیریتی.
کاهش یا محدود ساختن منابع مالی سازمان.
حذف منبع مالی سازمان.
کاهش حقوق مدیران.
حدف مسولیتهای سازمانی.
تعویض مدیران یا استقرار یک گروه نظارتی.( پناهی،۸۶:۱۳۸۶)
۲-۳-۲-۶- تجربه کشورها در ایجاد نظام بودجهریزی عملیاتی
۲-۳-۲-۶-۱- کشور ایالات متحده آمریکا:
تاریخچه:
بطور کلی، دلیل انجام اصلاحات بودجه ای در امریکا نارضایتی ایالت ها از شیوه بودجه ریزی سنتی بود. مشکلات این سیستم در دهه ۱۹۳۰ در سطح دولت فدرال و زمانی که مسئولیت های بیشتری به ایالت ها واگذار شد نمایان شد. یکی از کاستی هایی که بودجه ریزی سنتی داشت کارایی پایین آن برای تامین نیازهای مدیران اجرایی بود. علاوه بر این مشکلات دیگری هم وجود داشت از جمله اینکه با گسترش فعالیت های دولت کارایی مدیریتی در سطح ملی مورد توجه قرار گرفت و هم زمان با این در ایالت ها دولت با مالیات های سنگین و بدهی های دست و پاگیر مواجه شد که این امر توسعه فعالیت های دولت را غیر ممکن ساخت. این مشکلات ، باعث شد در سطح دولت محلی هم دفتر مشاوران مالی شهرداری یک مدل طبقه بندی  حسابداری که بر طبقه بندی فعالیت بر مبنای عملکرد تاکید داشت را ارائه کردند، که این مدل تاثیر جدی بر عملکرد شهرداری داشت. در همین زمان بود که کم کم ایده تدوین بودجه ریزی بر مبنای قیمت واحد شکل گرفت. البته این تلاشها در دههی ۱۹۶۰ میلادی به دلایل زیر به شکست انجامید:
این اصلاحات ابتدا در بیشتر موارد برای کمک به مدیران اجرایی در بخش دولتی طراحی شده بودند.
بسیاری از روسای سازمان ها نسبت به شاخص های عملکرد تردید داشتند.
بی علاقگی عمومی به بودجه ریزی عملیاتی و دشواری های اندازه گیری که باعث طراحی شاخص های ضعیف شده بود.
در اوایل دهه نود میلادی به دلیل بدگمانی بیش از حد شهروندان به عملکرد دولتهای وقت باعث شد طرح بودجهریزی عمیاتی دوباره مطرح گردد.( علی پناهی، ۱۳۸۶: ۱۶۷-۱۷۰)
در سال ۱۹۹۳ قانون “عملکرد دولت و نتایج فعالیتهای دولت” از تصویب گنگره گذشت. این قانون مشخصا بر روی نتایج عملیاتی دست گذاشته بود . بر اساس این قانون دستگاه های اجرایی مهم دولت فدرال طرح های عملکرد سالانه را به رییس جمهور و کنگره ارائه می دهند تا عملکرد واقعی آنها قابل مقایسه باشد.
در راستای اجرایی نمودن قانون مذکور اقدامات ذیل انجام گرفت:
۱- ا صلاح برنامه های راهبردی :
برنامه های راهبردی باید دارای ویژگیهای ذیل بوده و دوره ۵ ساله را در برگیرند و شروع آن همان سال مالی که برنامه درآن ارائه شده است و هر سه سال یک بار باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد.
یک بیانیه ماموریت جامع
اهداف و مقاصد کلی سازمان
شرحی از نحوه تحقق اهداف و مقاصد
شرح ارتباط عملکردی با اهداف
شناسایی عوامل بیرونی که از حیطه کنترل سازمان خارج است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ب.ظ ]




مقوله b- پاسخ آن مربوط به نقل تعاریف است.
مقوله c- پرسشی که برای پاسخ به آن باید از آموخته‌های فصل کتاب در موقعیت‌های جدید استفاده شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مقوله‌ی d- سؤالی که برای پاسخ به آن لازم است دانش‌آموز مسئله‌ای را حل کند.
مقوله‌ی e – درخواستی که در هیچ‌یک از طبقه‌بندی‌های فوق جای نمی‌گیرد.
(مقوله‌های b،a جزء مقوله‌های غیرفعال و مقوله‌های c،d جزء مقوله‌های فعال در نظر گرفته می‌شوند و مقوله e خنثی می‌باشد.)
تصاویر
مقوله a- فقط به‌منظور توضیح یک موضوع به‌کاررفته است.
مقوله b- از دانش آموزان خواسته می‌شود تا آزمایش خاصی را انجام دهد یا مفروضات داده‌شده را به کاربرد یا با بهره گرفتن از مفروضات داده‌شده فعالیتی را انجام دهد.
مقوله c- روش فراهم کردن وسایل برای انجام یک آزمایش را شرح می‌دهد.
مقوله d- در هیچ‌یک از طبقه‌بندی‌های فوق نمی‌گنجد.
(در تحلیل تصاویر مقوله ی a غیر فعال و مقوله b فعال می باشد و مقوله های c,d خنثی می‌باشد.)
فصل دوم
ادبیات پژوهش
فصل دوم: ادبیات پژوهش
۲-۱ مقدمه
تا کنون پژوهشگران زیادی در مورد کارآفرینی و ویژگی‌های کارآفرینان پژوهش‌هایی انجام داده‌اند و تعاریف زیادی از کارآفرینی بیان کرده‌اند در این راستا امامی (۱۳۸۷) معتقد است که کارآفرینی گرچه یک رویداد اقتصادی است اما متأثر از نظام ارزش، نگرش‌ها و هنجارهای رفتار افراد و گروه‌های انسانی است؛ و لیندرزی[۱۱] (۲۰۰۵) بیان می‌دارد شخصیت کارآفرینانه افراد موضوعی فرهنگی است که در بستر زمان و با تکوین روحی و روانی فرد قابلیت بروز پیدا می‌کند و شواهد بسیاری وجود دارد که اثبات می‌کند آموزش کارآفرینی در افزایش نگرش کارآفرینانه افراد و درنتیجه افزایش احتمال وقوع کارآفرینی مؤثر است (رابینسون[۱۲]، ۱۹۹۱، میترا و ماتلی[۱۳]، ۲۰۰۴)؛ بنابراین شیوه سرمایه‌گذاری مطمئن برای ترویج فرهنگ کارآفرینی، فرایند پیشرفت سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش می‌باشد (تلخابی، ۱۳۸۴).
لذا هرچه ارزش‌ها و عقاید موجود در جامعه افراد جامعه را به کار، تولید مداوم، فکر و اندیشه خلاق سوق دهد، در آن جامعه فرهنگ کارآفرینی اشاعه یافته و درون افراد نهادینه می‌شود. بهترین شیوه برای ترویج فرهنگ کارآفرینی، سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش است چراکه کودکان سرمایه‌های آینده کشور هستند و آموزش در دوران کودکی نقش بسزایی در شکل‌گیری شخصیت افراد و آینده او دارد؛ و بر این اساس نوریان (۱۳۸۶) معتقد است آموزش کارآفرینی از مدرسه و در سنین دبستان نقشی بسیار مهم در ترویج فرهنگ کارآفرینی دارد و از طرفی کتاب‌های درسی که از مهم‌ترین رسانه‌های آموزشی است که همه‌روزه معلمان و دانش‌آموزان از آن استفاده می‌کنند و این رسانه دربردارنده بخش‌های نوشتاری، تصاویر و فعالیت‌ها می‌باشد که در راستای تحقق اهداف کتاب انتخاب و سازمان‌دهی می‌شود لذا ارائه و انتخاب محتوا نقش مهمی در انتقال مفاهیم به دانش‌آموزان دارد و بدون شک استفاده از نظریاتی که به فعالیت، تعامل، انگیزش و ارتباط با محیط واقعی دانش‌آموزان توجه دارند در محتوای کتب درسی می‌تواند زمینه رشد همه‌جانبه تفکر منطقی، خلاقیت، مسئولیت‌پذیری را فراهم آورد (پیرانی، ۱۳۸۸)
۲-۲ آموزش کارآفرینی
واژه کارآفرینی[۱۴] از کلمه فرانسوی به معنای «متعهد شدن» نشأت‌گرفته است. واژه‌نامه دانشگاهی و بستر واژه کارآفرین را این‌گونه تعریف نموده است. کارآفرین کسی است که متعهد می‌شود مخاطره‌های یک فعالیت اقتصادی را سازمان‌دهی، اداره و تقبل می‌کند. (احمدی، حسن درویش، ۱۳۸۶) در مورد مفهوم تعریف کارآفرینی با توجه به ماهیت و ساختار نظام آموزشی موردتوجه قرار می‌گیرد. با این نگرش می‌توان کارآفرینی در آموزش‌وپرورش را چنین تعریف کرد: کارآفرینی در آموزش فرایند منظم و مستمری است که از یک‌سو به شناسایی و بهره‌برداری مؤثر از کلیه منابع درونی و بیرونی نظام آموزشی منجر می‌شود و از سوی دیگر موجب ایجاد فرصت‌های جدید یاددهی یادگیری می‌گردد. این فرایند با تکیه‌بر دو محور آموزش فراگیر کارآفرین و فراهم آوردن زمینه‌های بروز و ظهور آن محقق می‌شود. ازآنجاکه صفت کارآفرینی اکتسابی بوده نه ارثی و ژنتیکی، باید آموزش‌وپرورش با برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی، زمینه‌های رشد و خصوصیات روحی دانش‌آموزان را در جهت ایجاد روحیه کارآفرینی فراهم کند و این ویژگی‌ها را در آنان بپروراند. (یعقوبی نجف‌آبادی،۱۳۸۹)
با تحولات  سریع   اقتصادهای  ملی و تعامل  با اقتصاد جهانی  و مطرح‌شدن پدیده‌هایی همانند «جهانی‌شدن اقتصاد» مباحث  اساسی  درخصوص  راهکارهای  مختلف  برای  تسریع فرایند رشد و توسعه  پایدار و رفاه اقتصادی  مطرح  می‌گردد. یکی  از این  مباحث  جدید، نقش  کارآفرینان  در این  فرایند هست. به‌طورکلی  «کارآفرینی» از ابتدای  خلقت  بشر و همراه  با او در تمام  شئون  زندگی  حضورداشته  و مبنای تحولات  و پیشرفته‌ای  بشری  بوده  است. کارآفرینی از اواخر قرن بیستم موردتوجه محافل آموزشی کشورهای جهان قرارگرفته است. این واژه اولین بار در تئوری‌های اقتصادی و توسط اقتصاددانان ایجادشده و سپس وارد مکاتب و تئوری‌های سایر رشته‌های علوم گردیده است. لیکن  تعاریف  زیاد و متنوعی  از آن  در سیر تاریخی  و روند تکامل موضوع  بیان‌شده  است که  برخی  از این  تعاریف  ارائه  می‌گردد:
در اولین تعریف  سی[۱۵] کارآفرین را هماهنگ‌کننده و ترکیب‌کننده عوامل تولید می‌داند اما ویژگی خاصی را برای او در نظر نمی‌گیرد (استونسون[۱۶]، ۱۹۹۰). به‌عبارت‌دیگر فردی باید عوامل تولید (زمین، نیروی کار و سرمایه) را جهت تولید، تجارت یا ارائه خدمات ترکیب کند که به این شخص «کارآفرین» و به کار او «کارآفرینی» گفته می‌شود (عابدی، ۱۳۸۰). تراپ مان[۱۷]  و مورنینگ  استار[۱۸]  در کتاب  «نظام‌های کارآفرینانه  » در دهه  ۱۹۹۰ می‌نویسند: کارآفرین  یعنی  ترکیب  متفکر با مجری، کارآفرین  فردی  است  که  فرصت ارائه  یک  محصول، خدمات، روش  و سیاست  جدید یا راه  تفکری  جدید برای  یک  مشکل  قدیمی  را می‌یابد. کارآفرین  فردی  است  که  می‌خواهد تأثیر اندیشه  محصول  یا خدمات  خود را بر نظام  مشاهده  کند.(به نقل از نوروزی،۱۳۸۹)
یکی دیگر از تعاریف کامل و جامع کارآفرینی توسط شومپیتر[۱۹] ارائه‌شده است. وی در کتاب خود با عنوان «تئوری توسعه اقتصادی» بین مفهوم واژه نوآوری و اختراع تفاوت قائل شده است و نوآوری را استفاده از خطرپذیری اختراع برای ایجاد یک محصول یا خدمت تجاری می‌داند. به نظر وی نوآوری عامل اصلی ثروت و ایجاد تقاضاست؛ بنابراین کارآفرینان مدیران یا مالکانی هستند که با راه‌اندازی یک واحد تولیدی- تجاری از اختراع بهره‌برداری می‌کنند (اسزیلاگی[۲۰]، ۱۹۸۷). پیتر دراکر[۲۱] (۱۹۸۵) معتقد است که کارآفرین کسی است که فعالیت‌های اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع نماید. وی می‌گوید که امروزه در تعریف کاملی از کارآفرینی آشفتگی زیادی وجود دارد و ازاین‌رو نمی‌توان تعریف استاندارد، جامع‌ومانعی از آن به دست داد. علت این امر در طبیعت بین‌رشته‌ای کارآفرینی نهفته است. برخورد صاحب‌نظران با مقوله کارآفرینی همچون برخورد افراد نابینائی است که با موجودی مواجه می‌شوند و هرکدام متناسب با عضوی از حیوان که لمس می کند به توصیف آن می‌پردازند (احمد پور، ۱۳۸۰: ۳۰) و رابرت هیسریچ[۲۲] (۲۰۰۲)«کارآفرینی، فرایند خلق چیزی متفاوت و باارزش از طریق اختصاص زمان و تلاش لازم برای آن است؛ با فرض همراه بودن ریسک‌های مالی، روانی و اجتماعی و نیز دریافت پاداش‌های مالی و رضایت فردی». (به نقل از احمدی، درویش، ۱۳۸۶).
۲-۳ فرهنگ کارآفرینی
فرهنگ کارآفرینی، یک خورده فرهنگ از کل فرهنگ حاکم بر جامعه می‌باشد. ازآنجایی‌که فرهنگ به مفهوم مجموعه ارزش‌ها، نگرش‌ها، هنجارها و رفتارهایی است که هویت یک جامعه را تشکیل می‌دهند. کارآفرینان به‌عنوان بخشی از جامعه پیرامونی، از مجموعه ارزش‌ها، نگرش‌ها و هنجارها و رفتارهای متمایزی برخوردارند که می‌توان به آن خورده فرهنگ کارآفرینی اطلاق نمود. (احمد پور، ۱۳۸۰) ساختار و عملکرد یک خورده فرهنگ و عناصر درونی آن در سطوح مختلف فردی و اجتماعی و همچنین در ارتباط آن بافرهنگ مسلط پیرامونی، به نحوی است که می‌توان گفت: بر اساس اصل تأثیر متقابل حوزه‌های مختلف فرهنگ و اجتماع، فرهنگ کارآفرینی از حوزه‌های دیگر فرهنگ، ازجمله حوزه اخلاق و مذهب، ارزش‌ها، عقاید اقتصادی و سیاسی تأثیر می‌پذیرند. ازاین‌رو ریشه‌های ضعف و قوت فرهنگ کارآفرینی را باید در حضور و وجود ارزش‌ها و عقایدی جست‌وجو کرد که در فرهنگ و سلسله‌مراتب ارزش‌ها جایگاهی فراتر از کار را به خود اختصاص داده‌اند و در تعارض و تقابل باکار و یا هم‌نوا و همساز با کارآفرینی هستند. (رجب‌زاده، ۱۳۷۶).
ژوزف مک گوایر[۲۳] نقش کارآفرینی در جوامع مختلف را با توجه به تنوع فرهنگی متفاوت می‌داند و به نظر وی منابع طبیعی و سرمایه نقدی، ممکن است یکسان باشد اما آنچه باید در درک تفاوت رفتار، موردتوجه قرار گیرد، عواملی است همچون: عقاید اجتماعی، هنجارها، پاداش رفتارها، آرمان‌های فردی و ملی و مکاتب دینی؛ بنابراین اگر چه‌کار آفرینان، ارزش‌ها و باورهایی متمایز از افراد جامعه دارند، ولی فرهنگ کارآفرینی متأثر از فرهنگ حاکم بر جامعه است. درواقع هر چه ارزش‌ها و عقاید موجود در جامعه، افراد جامعه را به کار، تولید مداوم، فکر و اندیشه خلاق و یادگیری و کسب دانش سوق دهند؛ در آن جامعه فرهنگ کارآفرینی اشاعه یافته و درون افراد نهادینه می‌شود و یا به عبارتی در این جامعه افراد بیشتری دست به خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی می‌زنند و افراد کارآفرین بیشتری موفق می‌شوند که ایده‌های نوین خود را در جامعه محقق سازند. از سوی دیگر نیز جامعه کنونی، در حال حاضر با سرعتی شتابان به سمت ((جامعه دانشی)) جامعه که در آن منابع فیزیکی و مادی مزیت خود را نسبت به منابع فکری و علمی ازدست‌داده و سرمایه اصلی آن، استعداد و خلاقیت اعضای آن جامعه به شمار می‌رود؛ بنابراین می‌توان گفت که قسمت اعظم فرهنگ کارآفرینی در جوامع کنونی متأثر از نهادینه شدن فرهنگ علم در جامعه است. واژه‌هایی مانند مدیریت علمی، اقتصاد مبتنی بر دانش، خلاقیت در صنعت و نوآوری در سمینارها و همایش‌ها بسیار به‌کاربرده می‌شود و همه این‌ها گواه این ادعا است که فرهنگ کارآفرینی در محیطی امکان‌پذیر است که هنجارهای غالب بر آن محیط، ارزش‌ها و باورهای فرهنگ کار و علم را تقویت می کند. (سعیدی کیا، مهدی، ۱۳۸۸)
۲-۴ توسعه و تحول کارآفرینی در ایران
علی‌رغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه هم از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع را موردتوجه قرار داده‌اند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم، توجه جدی به کارآفرینی نشده بود، حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به‌جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیش‌بینی حادتر شدن آن در دهه ۱۹۸۰ موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی موردتوجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، جهاد دانشگاهی، جهاد کشاورزی و صنعت و معدن به دلیل ارتباط با فعالیت‌های آن‌ها مطرح‌شده است.
ازآنجاکه درگذشته متأسفانه برنامه‌ریزی جامع و کلان برای ترویج، پرورش، آموزش و گسترش کارآفرینی و حمایت از کارآفرینان توسط دولت انجام‌نشده و تسهیلات مالی حمایتی قانونی و فضای فرهنگی مناسب برای توسعه کارآفرینی در سطح جامعه، ازجمله در سطح دانشگاه‌های کشور به‌عنوان بخش پیشرو در توسعه کارآفرینی کشور، شکل نگرفته است. در برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و توسعه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران موضوع کارآفرینی و بخصوص بعد آموزش‌وپرورش کارآفرینان موردتوجه خاص قرار گرفت و طرح اعتبارات خاصی در قالب این برنامه و برنامه‌های بودجه سالیانه کشور برای گسترش و توسعه کارآفرینی در سطح چند وزارتخانه و سازمان دولتی مرتبط پیش‌بینی‌شده است.
در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری این طرح به سازمان سنجش آموزش کشور سپرده‌شده است و با عنوان ‹‹طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه‌های کشور ›› (کاراد) دنبال می‌شود؛ که هدف اصلی از اجرای این طرح توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سازمان سنجش و آموزش کشور با همکاری دانشگاه، تربیت، پرورش و آموزش کارآفرینان در دانشگاه‌های کشور می‌باشد.
اهداف طرح کاراد:
ترویج، ترغیب و ارتقاء روحیه کارآفرینی و تلاش در جامه دانشگاهی.
ترغیب و جذب جامعه دانشگاهی به آموزش دوره‌های کارآفرینی.
گسترش پژوهش‌های تفصیلی در خصوص کارآفرینان، پروژه‌های کارآفرینی، محیط و فضای کارآفرینان و سایر زمینه‌های مرتبط، با توجه به شرایط و مقتضیات ایران.
آگاه‌سازی جامعه دانشگاهی در مورد کارآفرینی، کارآفرینان و نقش آن‌ها در رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال و رفاه. (سلجوقی، ۱۳۸۷)
۲-۵ ضرورت‌های بومی طراحی نظام خط‌مشی گذاری شده در حوزه آموزش کارآفرینی
۱- رشد و توسعه اقتصادی جوامع مرهون کارآفرینی و فعالیت‌های کارآفرینانه توسط شرکت‌های کارآفرینان است. ازاین‌رو، لازمه دستیابی به توسعه پیشرفت اقتصادی کشورها، آموزش کارآفرینی است. برای مثال مطالعات و بررسی‌های دیده‌بان جهانی کارآفرینی نشان می‌دهد که بین نرخ فعالیت‌های کارآفرینانه و تولید خالص داخلی در برخی از کشورها همبستگی وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر افزایش فعالیت‌های کارآفرینانه همراه با افزایش تولید خالص ملی و درنتیجه افزایش درآمد ملی، رفاه و آسایش در جامعه هست. (زالی، ۱۳۸۶). آموزش کارآفرینی در ایران که اجرایی و عملی‌ترین استراتژی برون‌رفت از بن‌بست‌ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور است، نیازمند خط‌مشی‌هایی است که مبتنی بر تجربیات کشورهای پیشرفته و جهان‌سومی ازیک‌طرف و شرایط بومی کشور از طرف دیگر باشد.
۲- نظام فعلی آموزش عالی به‌طور عام و آموزش کارآفرینی به‌طور خاص در حال حاضر از سوی مشکلات عدیده‌ای مورد تهدید واقع می‌شود. ازجمله این مشکلات می‌توان به برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت، موازی کاری و عدم انسجام در برنامه‌های آموزش کارآفرینی اشاره نمود. جهت رفع این مشکلات نیاز به خط‌مشی گذاری علمی و صحیح می‌باشد و نیل به آن هدف مستلزم مطالعه هدفمند و علمی نظام خط‌مشی گذاری در این حوزه است.
۳- مضامین برنامه چهارم توسعه:
در برنامه چهارم توسعه ضمن درک خوب از نقش کارآفرینان دانا محور و تشخیص این مهم که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نقش استراتژی است را به عهده خواهد داشت، به‌وضوح به این نقش در ماده ۴۲ (بندهای الف و د) در ماده ۴۵ (بندهای الف و ه)، ماده ۲۱ (بند ج)، ماده ۳۹ (بند ز) و ماده ۴۶ (بند پ)، ماده ۴۸ (بند ج)، ماده ۴۹ (بند الف و ب) اشاره گردیده است. (سند قانون برنامه چهارم توسعه، به نقل از الوانی و همکاران،۱۳۹۰)
۴- مضامین سند چشم‌انداز:
همچنین در سند چشم‌انداز ۲۰ ساله نظام در قسمت اهداف آرمانی (بند ۲ سند چشم‌انداز)، بند ۹، بند ۳۷ (سیاست‌های ملی)، بند ۳۷ (سند کلی)، دستیابی به اهدافی چون توسعه کارآفرینی، توسعه شرکت‌های دانش‌بنیاد (تأسیس ۲۰ هزار شرکت توسط کارآفرینان دانا محور تا پایان سند)، افزایش شبکه‌های تحقیقاتی با رویکرد اقتصادی و نهایتاً افزایش شرکت‌های نوپا مستقر در پارک‌ها و مراکز رشد به آن اشاره‌شده است. نیل به چنین اهدافی جز از طریق طراحی یک نظام خط‌مشی گذاری در حوزه آموزش کارآفرینی میسر نمی‌گردد. (طالبی، ۱۳۸۴)
۵- با توجه به رشد روزافزون دانش، فناوری و تکنولوژی لازم است که جمهوری اسلامی ایران نیز بر نظام آموزش خود (به‌ویژه آموزش کارآفرینی) تمرکز خاص نماید تا بتواند حداقل همپای سایر کشورها از عرصه رقابت فناوری و نوآوری عقب نماند. از سوی دیگر آموزش کارآفرینی به‌عنوان راه‌حل برون‌رفت از مشکلات وسایل اقتصادی امروز کشور، نیازمند یک نظام کلان و منسجم در امر تصمیم‌گیری در این حوزه می‌باشد. این امر در سایه تدوین خط‌مشی‌های مناسب و مطلوب امکان‌پذیر است.
۶- در چند سال اخیر در قوانین بودجه دولت بخش قابل‌توجهی به آموزش کارآفرینی ذیل برنامه‌های وزارتخانه‌های مختلف ازجمله وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، رفاه اجتماعی، آموزش‌وپرورش تخصیص داده می‌شود. بهره‌برداری مطلوب و صحیح از بودجه عمومی در بخش آموزش کارآفرینی و پژوهش‌های علمی مرتبط مستلزم نظام خط‌مشی گذاری علمی است.
۷- یکی از حوزه‌های علمی که در رشته مدیریت دولتی موردمطالعه قرار می‌گیرد، حوزه خط‌مشی گذاری است. در ادبیات موجود، مطالعات محض زیادی در این زمینه انجام‌شده است؛ اما مطالعاتی که در یک حوزه عملیاتی و کاربردی موضوع خط‌مشی را بررسی کند کمتر به چشم می‌خورد. پژوهش حاضر از حیث موضوعی به‌نوبه خود به توسعه دانش درزمینه فرایند خط‌مشی گذاری در حوزه آموزش کارآفرینی کمک می‌کند. (الوانی، مقیمی، آذر، رحمتی، ۱۳۹۰)
۲-۶ آموزش و ترویج کارآفرینی در میان دانش‌آموزان
در سیر تحول کارآفرینی، اقتصاددانان بیشتر بر جنبه‌های اقتصادی کارآفرینی توجه داشتند و درنتیجه از ویژگی‌ها و عوامل فردی و اجتماعی که به‌صورت مثبت و منفی بر کارآفرینان تأثیر می‌گذارد غافل بودند و آن‌ها را در خارج از زمینه مطالعات خود می‌دانستند لیکن در سال‌های اخیر، پژوهشگران از جنبه‌های جامعه‌شناسی و روانشناسی به مطالعه این موضوع پرداخته‌اند. روانشناسان ویژگی‌های فردی کارآفرینان را بررسی می‌کنند. دیوید مک کله لند[۲۴]، از استادان روانشناسی دانشگاه هاروارد آمریکا که نخستین بار نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح کرد بر این باور است که عامل عمده عقب‌ماندگی اقتصادی در کشورهای درحال‌توسعه، مربوط به نداشتن خلاقیت فردی است او معتقد است که با یک برنامه درست تعلیم و تربیت، می‌توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت کرد به‌گونه‌ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن آن‌ها فراهم آید. (تفضیلی، ۱۳۷۲).
بر این اساس در این پژوهش ویژگی‌های فردی که یک کارآفرین باید داشته باشد در پنج دسته اقتصادی، عقلانی، اجتماعی، عاطفی و سازمانی قرار گرفته‌اند که هرکدام دارای زیر مؤلفه‌های می‌باشند که در فصل سوم به‌طور کامل به آن‌ها اشاره گردیده است این ویژگی‌ها درصورتی‌که در دانش‌آموز یا فرد درونی و تقویت شوند می‌توان انتظار داشت که فرد در آینده کارآفرینی موفق باشد.
با توجه به مطالب ذکرشده در مورد کارآفرینی و ترویج کارآفرینی در مدارس، نتیجه می‌گیریم که اساس این برنامه‌ها بر دوپایه زیر استوار است:
افزایش توانایی‌های کارآفرینی: شامل تقویت مواردی مانند فکر یابی، نوآوری، خلاقیت، فرصت‌یابی، مخاطره پذیری.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ب.ظ ]




۲٫دژنراسیون میعانی یا نکروز سلولهای لایه بازال
۳٫حضور نوار ائوزینوفیلیک درست درزیر غشای پایه که نشانگر پوشش فیبرینی لامینا پروپریا است.
۴٫اینفیلتراسیون نواری شکل لنفوسیتها و ماکروفاژها در لایه ساب اپیتلیال
رسوب آنتی بادیها و اجزای کمپلمان هم قابل مشاهده است اما چون پاتوگنومونیک این ضایعه نمی باشد به عنوان یک تکنیک تشخیصی رایج به کار نمی رود(۲).
داخل اپیتلیوم ،میزان سلولهای لانگرهانس و نسبت سلولهایCD4+/CD8+ افزایش نشان می دهد.احتمالا این سلولها آنتی ژنها را پردازش کرده و به لنفوسیتهای Tمعرفی می کنند.اجسام بیضی شکل ائوزینوفیلیک که نشانگر کراتینوسیتهای آپوپتوتیک می باشد در بافت زمینه دیده می شود.ایمونوفلورسانس مستقیم،حضور فیبرینوژن را در مناطق غشای پایه در ۱۰۰-۹۰درصد موارد نشان میدهد(۱۵).
شکل۸-۲ : نمای هیستوپاتولوژیک لیکن پلان
درمان
بسیاری از بیماران مبتلا به لیکن پلان هیچ شکایتی از زخم های خود ندارند.در چنین مواردی نیازی به درمان فعال نیست و پیگیری دوره ای کفایت می کند. اما در بسیاری از بیمارانی که از انواع اریتماتوز،اروزیو و بولوز لیکن پلان رنج می برند تمایل به تبدیل زخم به SCC وجود دارد. لذا اهداف درمانی لیکن پلان دهانی عبارتند از:تسکین درد و سوزش بیمار،بهبود زخمهای دهانی و پیگیری های طولانی مدت جهت بررسی احتمال تغییرات بدخیمی بویژه در انواع اروزیو و آتروفیک OLPکه تمایل زیادی به بدخیم شدن دارند(۱۹).
Andersenتخمین میزند که ۴۱درصد از ضایعات رتیکولر خود بخود بهبود می یابد در حالیکه ۱۲% از ضایعات آتروفیک،۷درصد ضایعات پلاک مانند و۵درصد ضایعات اولسراتیو بدون درمان بهبود می یابند. از آنجایی که اتیولوژی لیکن پلان دهانی نامشخص است اصول پایه برای ارائه درمانهای پیشگیری کننده وجود ندارد.بنابراین هدف همه استراتژیهای درمانی رایج ،کاهش یا حذف علائم می باشند(۲).
پایان نامه - مقاله - پروژه
اگر ایجاد ضایعه با شروع یک درمان دارویی خاص همراه باشد ممکن است ضایعه،واکنش لیکنوئیدی باشد و باید قطع یا تغییر درمان دارویی مد نظر قرار گیرد. اگر ضایعات در مجاورت ترمیم های آمالگام باشند،حساسیت به آمالگام میتواند فاکتور مهمی باشد و جایگزینی ترمیم ها با ماده دیگر مورد توجه قرار گیرد. اگر هیچ فاکتور مداخله گری شناسایی نشود،درمان تجربی استفاده می شود و به کاهش علائم کمک می کند.
لیکن پلان غیر اروزیو غالبا بدون علامت است وهیچ درمان فعالی برای آن توصیه نمی شود.در صورت وجود سوزش خفیف دهانشویه کلرهگزیدین می تواند در کاهش علائم موثر باشد.در مقابل، انواع اروزیو لیکن پلان نیازمند درمان است (۱۸).
درمانهای معمول برای OLP عبارتند از: کورتیکوستروئیدهای موضعی و سیستمیک،سیکلوسپورین، مایکوفنولات مفیتیل، متوتروکسات،داپسون،گریسئوفولوین، رتینوئیدها ،پیمکرولیموس ،تاکرولیموس، PUVA،لیزر۳۰۸ nm-excimer،هیدروکسی کلروکین و هپارین با وزن مولکولی پایین(enoxaparin)(20).
داروهای موضعی متعددی برای درمان OLP پیشنهاد شده اند که شامل استروئیدها،مهارکننده های کلسی نورین(سیکلوسپورین و تاکرولیموس) و رتینوئیدها می باشد.از بین اینها استروئیدهای موضعی بطور وسیعی استفاده می شوند که اغلب بعنوان اولین انتخاب درمانی پیشنهاد می شوند.برخی تحقیقات استروئیدهای قوی تر نظیر کلوبتازول پروپیونات را در مقابل استروئید های متوسط مثل تریامسینولون استوناید توصیه می کنند.عود ضایعه شایع است و روش معمول پیشگیری از آن شامل استفاده از استروئیدها در پایین ترین دوز ممکن می باشدتا بیمار را بدون علامت نگه دارد.این روش نیاز به تنظیم میزان استروئید برای هر بیمار دارد.زمانی که استروئیدهای موضعی قوی استفاده می شوند عفونت قارچی ممکن است ایجاد شود.هنگامی که دفعات کاربرد استروئیدها بیش ازیک بار در روز باشد درمان همزمان با داروهای ضدقارچ ضرورت می یابد (۲). دلیل استفاده از کورتیکوستروئیدها، توانایی این دسته از داروها برای تنظیم التهاب و پاسخ ایمنی است(۱۵) .
مروری بر مقالات
ضایعات مخاطی لیکن پلان که در برخی موارد زخمی هم هستند ناراحتی و ناتوانی قابل توجهی در بیماران ایجاد می کنند.در چنین مواردی درمان انتخابی،تضعیف سیستم ایمنی بدن می باشد.اما تضعیف جنرالیزه ایمنی بدن عوارض جانبی قابل توجهی دارد بنابراین استفاده از روش های اختصاصی تضعیف ایمنی که قابل تحمل تر هستند و کمترین عوارض جانبی را دارند،عاقلانه تر بنظر می رسد.چند سال قبل داروی ایمنو ساپرسور جدیدی به نامmycophenolate mofetil (MMF) در درمان بیماریهای التهابی و خودایمنی پوستی معرفی شد که به طور اختصاصی و قابل برگشت،تکثیر لنفوسیتهای Tفعال شده را محدود می کند.علاوه بر این MMF به طور موفقیت آمیزی در درمان بیماریهای پیوند علیه میزبان(GVHD)استفاده شده است.مشخصه هر دو بیماریGVHD و لیکن پلان حضور لنفوسیت های Tفعال شده می باشد که نقش محوری در تشکیل زخم دارد.
Uta Frielingوهمکاران مصرف دوکپسول۵۰۰ میلی گرمیMMFرا ۲ بار در روز در بهبودی کامل ضایعات لیکن پلان اروزیو پوستی موثردانسته انددرحالیکه درمانهای قبلی باکورتیکوستروئیدهای سیستمیک وموضعی موجب وخیمترشدن وضعیت در دو مورد از سه بیمارموردبررسی شده بودند.بنابر این مطالعه MMF در درمان لیکن پلان منتشر ولیکن پلان پوستی-مخاطی شدید و مقاوم به درمان موثر بوده است(۴).
در مطالعه ایChoو همکاران در سال ۲۰۱۰ در آمریکا ازنیم گرمMMFخوراکی دوباردرروزبمدت ۴هفته و پس از آن یک گرم MMFدوبار در روز حداقل بمدت ۲۹ هفته بر روی شانزده بیمار استفاده کرده و۸۳درصد موفقیت رادرکاهش علایم لیکن پلانوپیلاریس مقاوم به درمان گزارش کرده اند(۹).
مطالعه دیگری در آلمان در سال ۲۰۰۱ توسط Wohlrab و همکاران بر روی سه بیمار مبتلا به پسوریازیس انجام شده واستفاده از کرم MMF دو درصد دو بار در روز بمدت یک هفته موجب کاهش چشمگیر در قرمزی،التهاب و پوسته پوسته شدن ضایعات پوستی پسوریازیس شده و درمقایسه با کرم۱/۰درصدبتامتازون دقیقا به همان اندازه موثر بوده است(۲۱).
Knappوهمکاران در سال ۲۰۰۳ در آلمان کارآیی قطره چشمی ۱درصدMMFرادرمطالعات حیوانی مورد بررسی قرارداده اندواستفاده موضعی ازاین دارو را پس ازعمل پیوند قرنیه مفید دانسته و همچنین این فرم دارویی را در افزایش میزان جذب دارو در قرنیه موثر گزارش کرده اند(۸).
Nousariوهمکاران در مطالعه ای استفاده ازفرم خوراکی این دارو را با دوز۱۲۵۰-۵۰۰ میلی گرم دو بار در روز بر روی چهار بیمار مبتلا به پمفیگوس ولگاریس،یک بیمار مبتلا به بولوزپمفیگوئید،یک بیمار مبتلا به پمفیگوس فولیاسه،یک بیمار مبتلا به بیماری کرون و یک بیمار مبتلا به پسوریازیس بررسی کرده وآن را دارویی مطمئن وکاملا موثر دانسته اند(۷).
مکانیزم اثر مایکوفنولات مفیتیل (Mycophenolate Mofetil)

شکل۹-۲ : فرمول شیمیایی مایکوفنولات مفیتیل و مایکوفنولیک اسید
مایکوفنولات مفیتیل(MMF)یک داروی ایمونوساپرسیو و پیش ساز اسیدمایکوفنولیک(MPA)(شکل ۹-۲) می باشدکه پس از مصرف خوراکی در دستگاه گوارش تبدیل به فرم فعال دارو یا مایکوفنولیک اسید می گردد اما این تبدیل شیمیایی توسط تمام انواع آنزیمهای استراز قابل انجام است که در نقاط مختلف بدن و بافتهای مختلف و حتی بصورت داخل سلولی موجود می باشد.سپس MPAموجب مهار شدن آنزیم IMPDHشده وباتوقف تولید پورینها که برای رشد لنفوسیتهایTضروری است،بطور برگشت پذیر سیستم ایمنی را مهارمیکند.(شکل ۱۰-۲)(۱۳).
شکل ۱۰-۲ مکانیزم اثر مایکوفنولات مفیتیل
فصل سوم
مواد و روش کار
نوع مطالعه:کارآزمایی بالینی
جامعه آماری و نمونه مورد مطالعه
در این مطالعه کارآزمایی بالینی ابتدا تعداد ۲۷ نفر از بیماران مبتلا به لیکن پلان دهانی مراجعه کننده به بخش بیماریهای دهان و فک و صورت دانشکده دندانپزشکی تبریز که تمایل به همکاری داشتند انتخاب شدند. از بین این بیماران ۱۰ نفر دارای زخم اولسراتیو دو طرفه بودند و بصورت موردی-شاهدی دوسوکور وارد مطالعه شدند(گروه اول). در ۱۷ نفر ضایعه دو طرف همسان و همخوان نبوده و فقط دارای زخم اولسراتیو یک طرفه بودند و به دلیل محدودیت تعداد نمونه بصورت قبل و بعد وارد مطالعه شدند(گروه دوم).در طی درمان ۲نفر از گروه اول و ۲ نفر از گروه دوم به علت بعد مسافت و عدم توانایی برای رفت و آمد در طول پیگیری های هفتگی،تمایل به همکاری نداشتند و لذا از مطالعه خارج شدند.بنابر این در نهایت ۸ نفر در گروه اول و ۱۵ نفر در گروه دوم، چهارهفته درمان را به پایان رساندند.
روش نمونه گیری
با توجه به بررسی پرونده های چند سال قبل و برآورد تعداد مراجعین در طول مدت پژوهش، از روش نمونه گیری آسان دردسترس استفاده شد.
حجم نمونه
در ابتدا پرونده کلیه بیماران مراجعه کننده به بخش بیماریهای دهان دانشکده دندانپزشکی تبریز از سال ۸۶ تا ۹۱ که تشخیص بیماری لیکن پلان اروزیو در مورد آنها قطعی بود و واجد شرایط ورود و فاقد شرایط خروج از مطالعه بودند انتخاب شدند و با این بیماران در خصوص تمایل به شرکت در مطالعه تماس گرفته شد و نحوه انجام پژوهش به آنها توضیح داده شد،۲۰ نفرازمیان این افراد اعلام آمادگی کردند و برآورد کردیم که حدودا ۷ نفر در طول یک سال اخیر در طی پژوهش، از بین مراجعه کنندگان به دانشکده و افراد ارجاع شده ازمطب های خصوصی ،معاینه شده و وارد مطالعه شوند.لذا حجم نمونه ۲۷بیمار در نظر گرفته شد.
معیارهای ورود
درزمان معاینه در صورت وجود علایم بالینی لیکن پلان(۲) و تشخیص قطعی لیکن پلان اروزیو حاصل از بیوپسی ناحیه درگیر،بیمار انتخاب می گردید.
الف:بیمارانی که دارای ضایعه اولسراتیو لیکن پلان در هر دو طرف بودند بصورت موردی-شاهدی وارد مطالعه شدند(گروه اول).
ب:بیمارانی که دارای ضایعه اولسراتیو لیکن پلان دریک طرف بودند بصورت قبل وبعد وارد مطالعه شدند(گروه دوم).
تمامی بیماران در محدوده سنی۶۵-۱۸ سال انتخاب شده اند.
معیارهای خروج
دریافت درمان دارویی برای لیکن پلان طی یک ماه گذشته
وجود ضایعات لیکنوئید واکنشی
بیماران دارای مشکل سیستمیک یا بیماریهای پوستی که سیستم ایمنی را تحت تاثیر قرار میدهند.
بروز هرگونه عارضه جانبی داروی مایکو فنولات مفیتیل در طی مطالعه
روش های آماری
داده های بدست آمده از مطالعه با بهره گرفتن از روش های آماری توصیفی(میانگین-انحراف معیار)آزمون Tجفت شده و با بهره گرفتن از نرم افزار آماریSPSS v.16 مورد بررسی و تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت.در این مطالعه مقدار P کمتر ۰۵/۰از لحاظ آماری معنی دار تلقی گردید.
روش ساخت دارو
برای ساخت داروی مخاط چسب مایکوفنولات ابتدا یک سیستم حلال مناسب مورد استفاده قرارگرفت که بتواند هم پلیمرهای مورد استفاده و هم دارو را به خوبی در خود حل نماید. این سیستم حلال همچنین باید قابلیت تبخیر بالا داشته باشد تا بتوان آن را از سایر مواد جدا نمود. در این مطالعه از مخلوط آب، اتانول ،استون با نسبتهای ۲۵، ۵۰ و ۲۵ درصد حجمی استفاده شد. استون بعنوان حلال بسیار خوب برای داروی مایکوفنولات به سیستم حلال اضافه گردید. برای فرمولاسیون علاوه بر ماده موثره دارویی از مخلوط پلیمرهای چسبنده و پلیمرهای تشکیل دهنده لایه نازک (Film Former) استفاده گردید. از مخلوط دو نوع پلی اتیلن گلایکول سبک و سنگین بعنوان پلیمرهای تشکیل دهنده لایه نازک و از پلی وینیل پیرولیدون، هیدروکسی پروپیل متیل سلولز (HPMC) بعنوان پلیمرهای چسبنده استفاده شد. همچنین دی اتیل فتالات بعنوان پلاستی سایزر (منعطف کننده) درفرمولاسیون استفاده گردید. فرمولاسیونهای متعدد تهیه شده و با توجه به خصوصیات لایه نازک ایجاد شده درصدهای مواد فوق الذکر مشخص گردید. پلی اتیلن گلایکول های استفاده شده از گریدهای ۳۰۰ و ۲۰۰۰ ساخت مرک آلمان، پلی وینیل الکل گرید K90 ساخت BASF آلمان و هیدروکسی پروپیل متیل سلولز گرید K4M ساخت کمپانی Colorcon انگلستان برای این منظور استفاده گردید. به دلیل اینکه داروی MMF برای اولین بار در دنیا به فرم مخاط چسب تولید می شد لذا نسبتهای مختلف از این مواد بکار برده شده و فرمولاسیونهای بدست آمده از آنها از لحاظ یکنواختی و میزان چسبندگی بررسی شد تا در نهایت یک فرمولاسیون بعنوان فرمولاسیون منتخب تعیین گردید. برای تهیه مخاط چسب ابتدا تمام اجزاء فرمولاسیون در مخلوط حلالهای مورد نظر وارد شده و درب بشر با پارافیلم کاملا مسدود گردید تااز تبخیر حلال جلوگیری گردد. مخلوط حاصل بمدت ۲۴ ساعت در همزن مغناطیسی بهم زده می شد تا آنکه اجزاء مربوطه کاملا حل شده و محلول ویسکوز و یکنواختی ایجاد نمایند سپس این محلول ویسکوز روی یک صفحه صاف سیلیکونی گسترده شده و اجازه داده می شد تا حلالهای آن تبخیر شوند. مواد جامد باقیمانده بصورت یک لایه پلیمری شفاف و بسیار نازک حاوی دارو روی صفحه سیلیکونی باقی می ماند که همان فرمولاسیون مخاط چسب می باشد. برای جلوگیری از خشک شدن فرمولاسیون باید آن را در ظروف مقاوم به رطوبت نگهداری نمود. تمام اجزاء و پلیمرهای بکار رفته در این فرمولاسیون در آب محلول می باشند لذا پس از مصرف به آرامی در بزاق و مایعات دهان حل شده، ماده موثره دارویی خود را آزاد می نماید تا اینکه بطور کامل محو گردد. هر چه ضخامت لایه بیشتر باشد مدت زمان بیشتری برای حل شدن کامل آن نیاز خواهد بود لذا دراین مطالعه ضخامت در حدی تنظیم شد که در عرض ۲ تا ۳ ساعت بطور کامل حل شود(شکل ۱-۳ ).

(b) © (a)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ب.ظ ]




براساس استکبار و استضعاف
تنظیم نظام رفتاری در جهت دستیابی به اهداف زندگی
در سطوح خرد
با افراد دیگر
با خدا
با خود
با طبیعت
سطح نهادی
تاسیس نهادهای اجتماعی
نهاد تبلیغ
نهاد خانواده
با محور نهاد تعلیم و تریت نهاد زیربنا
در سطح نظام
روابط قوا
با محوریت ولایت
مدار حرکت
در سطح کلان
سطح بین الملل
تنظیم روابط
بلاد کفر
امت اسلام
جامعه توحیدی
فضاهای مکانی و زمانی
بستر رشد و تعالی
و سایر نهادهای اجتماعی
مستکبرین
مستضعفین
تشکیل نظام اسلامی
(نظام ولایی)
تنظیم روابط
جامعه توحیدی
جامعه توحیدی به‌معنی رسوخ فرهنگ اسلامی‌ در همه عرصه‌های زندگی و جهت‌دهنده به آنهاست. فرهنگ اسلامی از طریق ارائه نظام بینشی و نظام ارزشی متخذ از همان نظام بینشی، هدف زندگی در جهت سعادت همه احاد بشر را ترسیم کرده و به شکل‌دهی و یا تحول نظام رفتاری در جهت دستیابی به اهداف زندگی می‌پردازد. به تعبیر دیگر، فرهنگ اسلامی مانند خونی است که در رگ‌های حیات اجتماعی جاری می‌شود و مهمترین کارکرد آن، معنابخشی به زندگی است. تغییر و تحول، در سه عرصه ساختار، رفتار و فضای زندگی (فضای کالبدی) خود را نشان می‌دهد. فرهنگ دینی علاوه بر نهادینه‌کردن ارزش‌های اخلاقی، در حوزه‌های خاص نیز ورود پیدا کرده و از طریق ارائه قواعد لازم، به تنظیم رفتارها و تعاملات اجتماعی افراد می‌پردازد. تنظم رفتارها و ارائه قواعد رفتاری نیز متاثر از همان اصول اخلاقی پیش‌گفته است. ورود دین به حوزه‌های خاص و فرهنگ‌سازی در آن حوزه‌ها و تنظیم رفتارهای انسانی، که از آن به گسترش ارتباطات دین‌مدارانه می‌توان تعبیر کرد، از راهبردهای مهمّی است که رسوخ فرهنگ دینی به تعاملات اجتماعی را تسهیل می‌کند. از این رو، برای دست‌یابی به این مهم نیز باید الگوهای رفتاری حوزه‌های خاص اجتماعی وجود داشته باشد؛ مانند الگوی ارتباطات میان‌فرهنگی.
پایان نامه - مقاله
۱-۳- ارتباطات
تعریف ارتباط به‌صورت جامع که همه گونه‌های ارتباطی را در برگیرد اهمیت زیادی دارد. ارتباط، یکی از فعالیت‌های انسانی است که به‌دشواری می‌توان تعریف قانع‌کننده‌ای از آن ارائه کرد. گریفین می‌نویسد: «پرسش از چیستی ارتباطات در حقیقت دعوت به مشاجره‌ای پایان‌ناپذیر است».[۷۶] مسأله مهم و بغرنج در بررسی ارتباط و نظریه‌های ارتباطی، وجود مجموعه‌ای متنوع از نظریه‌هایی است که درباره ارتباط مفهوم‌سازی کرده‌اند. ناتاشا باکیج ادعا کرده بیش از ۱۲۶ تعریف برای ارتباط وجود دارد.[۷۷] اما کلاوس مِرتِن توانست فقط در متن و زمینه‌های مهم در جامعه‌شناسی یکصدو شصت تعریف گوناگون از ارتباط را شناسایی کند. به احتمال زیاد در این سال‌ها بر شمار این تعریف‌ها افزوده شده است. دلیل اصلی این تنوع آن است که مفاهیم ارتباط، اطلاعات و زبان، برخلاف تصور ما، مفاهیم معمولی نیستند.[۷۸]
مشکل دیگری هم که در تعریف ارتباط وجود دارد این است که بسیاری از تعاریفی که در منابع ارتباطی ارائه شده، بر ارتباطات رسانه‌ای قابل حمل است. محققان، به‌ویژه در جهان سوم، به‌دلایل مختلف پیش از آنکه به مطالعه رشته اصلی این دانش یعنی ارتباطات انسانی بپردازند، توجه، فرصت و بودجه‌های تحقیقاتی را صَرف ارتباط جمعی کرده‌اند و شاید همین کم‌توجهی به ساحت‌های دیگر ارتباط انسانی، در کنار جوان بودن این رشته از دانش بشری، سبب شده است که هنوز تعریف کامل مورد توافق دانش‌پژوهان علوم ارتباط، یعنی رشته‌های گوناگون علوم اجتماعی و علوم تجربی تدوین نشود.[۷۹] این نگاه را که عمدتا بر استعاره انتقال اطلاعات و پیام از جانب یک فرستنده به ‌یک گیرنده است، دیدگاه انتقال پیام[۸۰] یا باختصار دیدگاه انتقالی[۸۱] می‌نامند. به‌عنوان مثال گفته می‌شود: «ارتباطات در ساده‌ترین شکل آن عبارت از عمل انتقال اطلاعات، ایده‌ها و نگرش‌ها از شخصی به شخص دیگر»[۸۲] است. در این دیدگاه که تا حد زیادی تحت تاثیر جنبه‌های تکنولوژیک ارتباطات است، ارتباطات جمعی و رسانه‌ای به‌ عناصر منبع، مخاطب و پیام توجه خاص دارد، اما در همه گونه‌های ارتباطات ما پیامی نمی‌دهیم و یا پیامی نمی‌گیریم. برای مثال، در ارتباطات با طبیعت و با خود و تخیلات درونی که به‌شدت ما را مشغول کرده و حتی در خواب هم ما را راحت نمی‌گذارد، پیامی از سوی منبع ارسال نمی‌شود و یا مثلا «در ارتباطات دینیِ میان خدا و انسان و ارتباطات میان‌فردی، سکوت نیز از اهمیت گفتگو برخوردار است».[۸۳]
در بازخوانی تعاریف موجود از ارتباطات، به این نتیجه می‌رسیم که دو مکتب در خصوص ارتباطات وجود دارد: مکتب انتقالی و مکتب آیینی. مکتب نخست، ارتباط را انتقال پیام‌ها می‌داند. این مکتب بدان می‌پردازد که چگونه فرستندگان و گیرندگان، رمزگذاری و رمزگشایی می‌کنند، و چگونه انتقال دهندگان، مجاری/ مجراها و رسانه‌های ارتباطی را به‌کار می‌گیرند. رویکرد انتقالی ارتباطات همان مدل قدیمی ارسطویی است که ارتباط را شامل گوینده، سخن و شنونده می‌داند. این مدل که به مدل مکانیکی، یک طرفه و از بالا به پایین هم شهرت دارد، در آمریکا بیش از سایر جوامع طرفدار پیدا کرده است. این مدل به کارکرد ابزاری ارتباط توجه دارد. کارآمدی در این مدل براساس موفقیت در کنترل دیگران و دستیابی به اهداف شخصی تعریف شده ارزیابی می‌شود. مدل دیوید برلو، «فرایند ارتباطات»، در این رویکرد جای می‌گیرد. دلمشغولی دیگر این مکتب موضوعاتی هم‌چون کارایی و صحت است. این مکتب ارتباط را روندی می‌داند که شخص از راه آن بر رفتار و ذهنیت دیگری اثر می‌گذارد. اگر اثر از آنچه مورد نظر بود متفاوت و یا کمتر از آن باشد، این مکتب مایل است از آن در چهار چوب شکست ارتباط حرف بزند و در روند کار توجه کند تا دریابد شکست در کجا رخ داده است.
مکتب دوم، ارتباط را تولید و تبادل پیام می‌داند. این مکتب دلبسته آن است که چگونه پیام‌ها یا متن‌ها در کنش متقابل با مردم قرار می‌گیرند تا معنا تولید کنند؛ یعنی به نقش متن‌ها در فرهنگ وابسته است. برای این مکتب مطالعه ارتباط، مطالعه متن و فرهنگ است و روش اصلی آن نشانه‌شناسی(علم نشانه‌ها و معانی) است.[۸۴]
هر مکتب، تعریف ارتباط به‌عنوان کنش متقابل اجتماعی از راه پیام‌ها را به‌شیوه خاص خود تفسیر می‌کند. مکتب انتقال، کنش متقابل اجتماعی را چون فرآیندی وصف می‌کند که شخص از راه آن با دیگران مرتبط می‌شود یا بر رفتار، ذهنیت یا واکنش عاطفی دیگری- و البته برعکس- تاثیر می‌گذارد. این امر به کاربرد متعارف از اصطلاح فهم متعارف نزدیک است اما مکتب نشانه‌شناختی کنش متقابل اجتماعی را این‌گونه تعریف می‌کند که فرد به مدد آن، عضوی از یک فرهنگ یا جامعه خاص می‌شود.[۸۵]
در اینجا بدون اینکه فرصت بررسی تعاریف موجود را داشته باشیم، فقط به تعریف لاری سموار به عنوان تعریف منتخب از ارتباطات اشاره می‌کنم: «ارتباط عبارت است از رفتاری که معنا به آن نسبت داده شود. هنگامی که فردی رفتار ما را مشاهده می‌کند و معنایی به آن می‌دهد ارتباط روی داده است صرف‌نظر از این که رفتار ما آگاهانه یا ناآگاهانه، عمدی یا غیرعمدی باشد».[۸۶]
از نگاه اسلامی، تعیین مولفه‌های ارتباط و عناصر رکنی آن نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. تعیین مولفه‌های ارتباط و عناصر رکنی به‌نوع ارتباط و مدل‌های ارتباطی بستگی دارد. از دیدگاه اسلامی، ارتباط با خدا رکن همه ارتباطات است که همه چیز بر گرد آن می‌چرخد و بدون ارتباط با خدا همه گونه‌های ارتباط بی‌معنی می‌شود. این ارتباطات گونه‌های دیگر ارتباطات را نیز سیراب می‌کند و بدین ترتیب، ارتباطات در اسلام در قالب یک نظام هنجاری تعیین می‌شودنظام هنجاری در ارتباطات فعل و اخلاق است که مشروعیت خود را از دین می‌گیرد. بدین‌نحو که انسان‌ها باید اخلاق خدایی را در ارتباطات مبنا قرار بدهند. هرچند ارتباط با خدا به‌معنی خاص آن در قالب نماز و عبادیات خاص مطرح است، اما ارتباط با خدا یعنی همه چیز این عالم، یعنی خدامحوریِ همه چیز؛ همان‌طور که کل هستی با خداوند ارتباط تنگاتنگ غیرقابل تفکیک دارد، همه انسان‌ها حتی کفار هم بیشترین ارتباط را به‌لحاظ تکوینی با خدا دارند.
ارتباط یک فعل عقلایی و اختیاری است؛ یا به‌عبارت دیگر، یک کنش عقلانی معطوف به‌ هدف است؛ مگر در ارتباطاتی که نقش فاعلیت انسان به ‌حداقل می‌رسد. مثل تخیلات که ناخودآگاه غلبه‌ دارد. باید در اینجا روشن ساخت که هدف ارتباط چیست. یعنی توجه به این امر که ارتباطات اسلامی به‌لحاظ هدف متفاوت از گونه‌های دیگر ارتباطات است. هدف در ارتباطات اسلامی هرچه باشد، تحکیم روابط دینی در آن مطلوبیت دارد؛ به این معنی که، هرکس به‌هر میزان که می‌تواند باید در تحکیم و گسترش دین در جامعه سهیم باشد. فرد مسلمان تلاش می‌کند ارزشی از ارزش‌های دین را تحکیم ببخشد یا از نقض آن جلوگیری کند، که همان امر به‌معروف و نهی از منکر است. بنابراین، نماز خواندن در خانه هم یک ارتباط اسلامی است. اگر هدف در ارتباطات اسلامی محوریت ارتباط با خدا باشد، مبنای محاسبه ‌همه ارتباطات خواهد بود. این هدف در ارتباط تعلیم و تربیت، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، حرفه‌ای و … قابل تعمیم است و در ارائه الگوی ارتباطی مهم است.
۱-۴- فرهنگ
فرهنگ یکی از دشوارترین مفاهیم در علوم اجتماعی و انسانی است که تعریف آن به‌گونه‌های بسیار متفاوت[۸۷] به‌شدت دشوار[۸۸] و پیچیده[۸۹] است. برغم یک قرن تلاش، انسان‌شناسنان هنوز به تعریف واحدی از فرهنگ دست نیافته‌اند.[۹۰] ظاهرا در این که نمی‌توان تعریفی معتبر از فرهنگ ارائه داد، اجماع نسبی وجود دارد.[۹۱] ریموند ویلیامز فرهنگ را «یکی از دو یا سه واژه بسیار پیچیده در زبان انگلیسی»[۹۲] می‌داند. بنظر الکساندر هم، بر سر این که در درون نظام فرهنگی واقعا چه چیزی وجود دارد، اختلاف نظر فوق‌العاده‌ای در میان است.[۹۳] بنظر رفیع‌پور، در موارد قابل‌توجهی مسأله و مفهوم فرهنگ به‌غلط مطرح و به‌کار برده می‌شود.[۹۴]
در نگاه برخی صاحب‌نظران، فرهنگ به‌عنوان مخلوق انسان[۹۵] یا بخش انسانیِ محیط تعریف می‌شود.[۹۶] به‌عبارت دیگر، فرهنگ وجوه غیرزیستی حیات است. فرهنگ فرایند تولید و به اشتراک گذاشتن معنا درون یک نظام اجتماعی است که از ارزش‌ها، هنجارها و شیوه‌های رفتار ترکیب شده است؛ بنابراین فرهنگ مجموعه‌ای از تعامل، رفتار و ارتباط با یکدیگر است. فرهنگ چیزی است که از والدین، مدارس، رسانه و اجتماع گسترده‌تر آموخته می‌شود.[۹۷] گری فیلیپسن فرهنگ را الگوهای به‌لحاظ اجتماعی ساخته‌شده و از نظر تاریخی منتقل‌شده‌ای از نمادها، معانی، مفروضات و قواعد می‌داند.[۹۸] البته فرهنگ‌ها بسته و ثابت نیستند بلکه تغییر پیدا می‌کنند و در هم ادغام می‌شوند هرچند تغییرات ممکن است تدریجی و بی‌قاعده[۹۹] باشد. فرهنگ‌ها از آن‌جا که از طریق تعاملات مشترک تولید و بازتولید می‌شوند، پویا هستند.[۱۰۰] انسان در حکم موجودی مجهز به توانمندی‌های نشانه‌شناختی، خود را با محیط پیرامون سازگار می‌کند و آن را تغییر می‌دهد. «از طریق یک فرایند مستمر دگرگونی، محیط پیرامون ما تغییر می‌کند و به اصطلاح «تاریخی» می‌شود. این جهان تاریخی‌شده پویاست که فرهنگ نامیده می‌شود».[۱۰۱]
این‌گونه تعاریف از فرهنگ در حقیقت تنها به جنبه برساختی فرهنگ[۱۰۲] توجه کرده و همه فرهنگ را در جهان‌زیست انسانی جستجو می‌کند و اگر سخن از ارزش‌ها و عقاید به‌میان می‌آورند منظور همان ایدئولوژی یا «مجموعه عقاید، باورها، ارزش‌ها و باید و نبایدهایی است که در اندیشه حصولی و مفهومی بشر برای زندگی و زیست دنیوی تنظیم می‌شوند.»[۱۰۳] همان‌طور که به‌نظر ویل دورانت، «فرهنگ از نظرگاه مدرن، حاصل برخورد انسان و طبیعت است.»[۱۰۴] پوپر فرهنگ را عالم سوم، یعنی عالمِ مصنوعات می‌داند که از برخورد انسان، یعنی عالمِ اول، با اشیاء طبیعی یعنی عالمِ دوم، به‌وجود آمده است. در این نگاه، خدایی در کار نیست؛ موضوعِ فرهنگ، انسان است.[۱۰۵] همان‌طور که تعریف ویلیامز از فرهنگ، در نهایت فرد را خالق فرهنگ معرفی می‌کند،[۱۰۶] هستر و اگلین تاکید می‌کنند که فرهنگ در جریان کنش شکل می‌گیرد و فقط در کنش وجود دارد؛[۱۰۷] هال، بر قدرت به‌عنوان عنصر اصلی فرهنگ تاکید می‌کند،[۱۰۸] هابرماس زیست‌جهان را شالوده‌ی درک جهان‌‌بینی‌های آگانه و تمامی کنش‌های اجتماعی می‌داند.[۱۰۹] جوئل شارون معتقد است فرهنگ ما از زندگی اجتماعی ما ناشی می‌شود و تداوم زندگی اجتماعی ما به فرهنگ ما وابسته است.[۱۱۰]
بخش زیادی از این تشتت در عرصه فرهنگ ناشی از این واقعیت است که فرهنگ تا چند دهه أخیر آن‌چنان‌که شایسته است مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعی قرار نگرفته بود. به‌عنوان مثال، آن‌چنان‌که ویلیامز ادعا می‌کند، «در رده‌بندی‌های سنتی، جامعه‌شناسیِ فرهنگ از جایگاه روشن و مطمئن بی‌بهره بود. عنوان جامعه‌شناسی فرهنگ اگر هم به ‌فهرست عناوین موضوعات جامعه‌شناسی راه یابد، جایگاهش در انتهای فهرست است».[۱۱۱] هالیدی و همکارانش تشتت در تعاریف فرهنگ را با گوناگونی مدل‌های فرهنگی ارائه شده از سوی انسان‌شناسان پیوند می‌زنند؛[۱۱۲] رونالد اسکالون دشواری‌های موجود برای تعریف فرهنگ را ناشی از فراگیری بسیار زیاد محتوای فرهنگ،[۱۱۳] و لاری سماور و همکارانش ناشی از پیچیدگی آن می‌داند.[۱۱۴] بسته ارتباط میان‌فرهنگی[۱۱۵] که انتشارات کمبریج برای معلمان تهیه کرده، فرهنگ را به توده یخ شناوری[۱۱۶] تشبیه می‌کند که تنها آن بخش قابل مشاهده است که در بیرون از آب قرار دارد و بخش زیادی از آن قابل مشاهده نیست.[۱۱۷]
اما علامه جعفری معتقد است جامعه‌شناسان نمی‌توانند تعریف جامعی از فرهنگ ارائه دهند چون «آن هویت اصلی انسان را که پرچم خود را در مرز طبیعت و ماورای طبیعت زده است، جدی نگرفته‌اند.»[۱۱۸] و مولانا ایراد عمده را در بی‌توجهی به معنویت به‌عنوان یک عنصر تاثیرگذار می‌داند: «یکی از موضوعاتی که فرهنگ و ارتباطات و به طور عام‌تر خود ارتباطات در طول قرن‌ها هیچ توجهی به آن نشان نداد، مسأله معنویت است. ما شاهد آن هستیم که تمام موضوعات ارتباطات به مسائل مادی خاتمه پیدا می‌کند. حتی موضوع «دین» با تمام اهمیتی که داشت آنگونه که باید مطرح نمی‌شد. معدود مباحثی نیز که به اسم دین مطرح می‌شد مربوط به برخی موضوعات جزئی مثل رابطه رسانه‌ها و کلیسا بود و هیچ‌گاه دین به‌عنوان یک راه و روش زندگی که در فرهنگ و ارتباطات موثر باشد مورد مطالعه قرار نمی‌گرفت.»[۱۱۹] و رشاد برای مشکلات موجود در تعارف فرهنگ پانزده‌[۱۲۰] دلیل اقامه می‌کند.[۱۲۱]
نگاه دیگری هم وجود دارد که معتقد است فرهنگ دارای لایه‌های مختلف است که بخشی از آن فراتر از جهان‌زیست انسانی قرار دارد. «از نگاه علّامه نفسِ کشیده‌شدن انسان به زندگی اجتماعی، امری طبیعی و مقتضای فطرت و سرشت خدادادی اوست. طبق این تحلیل نتایج بی‌واسطه و ثمرات طبیعی این زندگی نیز همچون فرهنگ به فطرت مستند خواهند بود.»[۱۲۲] علامه طباطبائی ریشه فرهنگ را در طبیعت و ساختمان وجودی انسان، یعنی فطرت او جستجو می‌کند. خلقت انسان به نوعی است که برخی نیازها در آن تعبیه شده است. این نیازها به‌صورت هست‌ها همواره در ساختمان وجود آدمی ثابت‌اند. تامین این نیازها مستلزم اعتباریاتی است که به دو دسته پیش از اجتماع و پس از اجتماع تقسیم می‌شوند. اساس زندگی، «اعتباریات» است و اعتباریات تابع نیازها و یا قوای فعاله طبیعی است. وجوب، خوبی و بدی، ترجیح، استخدام و اجتماع، متابعت علم از سنخ اعتباریات پیش از اجتماع‌اند.[۱۲۳] اصل مِلک، کلام و سخن، ریاست و مرئوسیت و اعتباریات مربوط به تساوی طرفین و مانند آن، از اعتباریات پس از اجتماع‌اند که هر کدام به مروز زمان بسط پیدا کرده و چه بسا تبدیل به نظام‌ها و ساختارهای اجتماعی می‌شوند. مثلا نظام حقوقی بسط اصل اختصاص و مِلک است. قواعد زبانی، بسط کلام است. ارزش‌گذاری‌هایی که اساس نظام‌های اجتماعی و اخلاقی و رفتاری می‌شود، معطوف به اصل استخدام است.[۱۲۴] بدین ترتیب «عمده آنچه در حوزه اعتباریات(فرهنگ) می‌گذرد، مربوط به اصل استخدام است».[۱۲۵] این اعتباریات در ادبیات امروزی همان فرهنگ است. بنابراین می‌توان گفت که فرهنگ، بسط طبیعت(فطرت) در تاریخ است. به‌تعبیر علی‌اصغر مُصلح در تبیین اعتباریات علامه: «فرهنگ صورت انباشته شده اعتباریاتی است که در طول تاریخ، در یک قوم پدید آمده و دائم در حال تطور است»[۱۲۶] به‌طور خلاصه، طبیعت با تعبیه قوای فعاله در انسان، راه استکمال را نشان داده است، اما برای رسیدن به کمال باید علومی ساخته و آفریده شود و این علوم همان اعتباریات است. این علوم اعتباری هرچند آفریده خود آدمی است، بی‌ربط و بدون وابستگی به علوم حقیقی نیست. انسان می‌تواند علومی بنیادی درباره اصل و اساس واقعیت، فارغ از زندگی و عمل خود داشته باشد. این علوم همان حقیقیات است. اینجا اختلافی اساسی میان علامه طباطبائی و متفکران مدرن اروپایی پیش می‌آید. فلسفه مدرن راه خود را با نحوی چشم‌پوشی از چنین علومی طی کرده است. سوبژکتیویسمِ غالب بر فلسفه اروپایی اجازه پذیرش عرصه حقیقیات را به‌معنایی که علامه مطرح می‌کند، نمی‌دهد.[۱۲۷] دین که بخش مهمی از فرهنگ به‌شمار می‌رود به زبان اعتباریات بیان شده است؛ اما در عین حال مبتنی بر حقایق است. بیان علامه در «رساله الولایه» مشعر بر این است که عبارات مقدس معنا و مراتبی فوق بیان لفظی دارند.[۱۲۸] مقصود تعالیم ادیان توجه‌دادن انسان به عوالم والاتر و ترغیب آن‌ها برای رسیدن به کمالات عالم حقایق است. انبیا تعالیم خود را به زبان اعتباریات بیان می‌کنند اما خود به حقایق آگاه‌اند و می‌خواهند انسان را هم به حقایق پیوند دهند و به‌سوی حقایق هدایت کنند.[۱۲۹] علامه در تفسیر آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره[۱۳۰] با اشاره به فلسفه ارسال پیامبران، نقش دین را برگرداندن مردم به مسیر فطرت تلقی می‌کند.[۱۳۱] این تفسیر مطابق کلام حضرت علی علیه‌السلام در بیان فلسفه بعثت است.[۱۳۲] از این نکته مهم هم نباید غفلت کرد که تلقی طبیعت انسان به‌عنوان مبنای همه اعتباریات(فرهنگ) به این معنا نیست که علامه نیز مثل بسیاری از عالمان غربی، طبیعت‌گراست. آنچه از تفسیر المیزان ذیل آیه ۵۰ سوره مبارکه طه استفاده می‌شود این است که خالق انسان او را به این نحو خلق کرده است که راه هدایت و کمال خویش را پیدا کند: «کلمه هدایت[۱۳۳] به‌معناى این است که راه هر چیز را به آن طورى نشان دهیم که او را به مطلوبش برساند، و یا لا اقل راهى که به‌سوى مطلوب او منتهى مى‏شود به او نشان دهیم و هر دو معنا به یک حقیقت بر مى‏گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن مطلوب، حال یا رساندن به خود مطلوب، و یا رساندن به طریق منتهى به آن… انسان را که نطفه است به‌صورت انسان فى‌نفسه مجهز به قوا و اعضایى کرده که نسبت به افعال و آثار تناسبى دارد، که همان تناسب او را به‌سوى انسانى کامل منتهى مى‏کند، کامل در نفس، و کامل از حیث بدن. پس به نطفه آدمى، با استعدادى که براى آدم‌شدن دارد خلقتى که مخصوص او است داده شده و آن خلقت مخصوص همان وجود خاص انسانى است، آن‌گاه همان وجود با آنچه از قوا و اعضاء که دارد بدان مجهز شده به‌سوى مطلوبش که همان غایت وجود انسانى و آخرین درجه کمال مخصوص به این نوع است سیر داده مى‏شود.»[۱۳۴] این بیان آشکارا نشان می‌دهد که علامه بسیار فراتر از بخش برساختی فرهنگ را مورد توجه قرار داده است که جایگاه دین در آن انکار ناپذیر است.[۱۳۵]
شهید مطهری فرهنگ را در سه سطح تحلیل می‌کنند. او بر این باور است که: «در سطح اول انسان بر حسب غرایز به‌معنای عام[فطرت] و استعدادهای دورنی خود، به باورهایی معتقد می‌شود و به رفتارهایی دست می‌زند. در واقع، باورها و رفتارهای انسان با ارجاع به غرایز درونی انسان قابل فهم و تفسیر است. در سطح دوم، انسان که زندگی اجتماعی دارد در جریان تعاملات و ارتباطات با دیگر انسان‌ها الگوها و قواعدی را تولید می‌کند که حاکم بر زندگی اجتماعی او و مقوم نظم اجتماعی خواهد بود و در سطح سوم، یک وجود حقیقی مستقل و موثری ایجاد می‌شود که فراتر از فرد است و فرهنگ خوانده می‌شود».[۱۳۶]
پارسانیا نیز با الهام از حکمت صدرایی، معتقد است فرهنگ صورتی از آگاهی است که به‌وساطت انسان از آسمان وجودی خود نازل شده و به عرصه آگاهی مشترک اجتماعی راه یافته و اراده و رفتار عمومی جامعه را تحت تسخیر و تصرف خود در آورده است: «هر فرهنگی لایه‌ها و سطوح مختلف دارد، عمیق‌ترین لایه‌های فرهنگی، لایه‌هایی است که عهده‌دار تفسیر انسان و جهان می‌باشد، مجموعه معانی‌ای که جغرافیای هستی را ترسیم کرده و انسان را در آن تعریف می‌کند، سعادت و آرمان‌های زندگی را معنا کرده و زندگی و مرگ را تبیین می کند. و این لایه از فرهنگ همان بخشی است که بیشترین بنیادهای معرفتی علم را در خود جای می‌دهد و به‌بیان دیگر مهم‌ترین مبادی منطقی در علم یعنی مبادی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی در این لایه فرهنگ قرار می‌گیرند. این مبادی در سطوح مختلف بعدی فرهنگ یعنی، در علوم و دانش‌های جزئی و کاربردی و در ارزش‌ها، هنجارها و نمادهای اجتماعی پیامدهای خود را به‌دنبال داشته و لوازم خود را نشان می‌دهند. رویکردها، مکاتب، و نظریه‌های علمی مربوط به دانش‌های جزئی به‌همراه شیوه و روش‌های تولید آنان در لایه‌های میانی فرهنگ قرار می‌گیرند.»[۱۳۷]
توضیح این‌که: علت مشترکی که وحدت افراد و رفتار آن‌ها را تامین می‌کند، از نوع عوامل مادی و طبیعی عالم کثرت نیست. این علت صورتی از آگاهی است که به‌وساطت انسان از آسمان وجودی خود نازل شده و به عرصه آگاهی مشترک اجتماعی راه یافته و اراده و رفتار عمومی جامعه را تحت تسخیر و تصرف خود در آورده است. با این بیان، برای صور و حقایق علمی سه مرتبه ‌می‌توان در نظر گرفت:
مرتبه نخست، مرتبه ‌ذات و حقیقت این صور است که از آن با عنوان نفس‌الامر، امر و یا شی در نفس و ذات خود است. صورت حقایق علمی، صرف‌نظر از آگاهی انسان‌ها، روابط، مناسبات و احکامی دارند که مربوط به زمان و مکان خاصی نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ب.ظ ]