- توسعه گردشگری فرایند پیچیده ای است که عوامل توسعه بین المللی و ملی و گروه های درگیر با سیاست دولت، برنامه ریزی و قانون گذاری را دربر می گیرد (تفلر و همکاران[۲]، ۲۰۰۸).
توسعه گردشگری به عنوان مجموعه فعالیت های اقتصادی، تأثیر بسزایی در تقویت بنیان های اقتصادی جوامع دارد. نقش گردشگری به عنوان منبع جدیدی برای ایجاد اشتغال، کسب درآمد، دریافت های مالیاتی بیشتر، جذب ارز و تقویت زیرساخت های اجتماعی که موجب رشد و توسعه سایر صنایع می شود، در معادلات متعدد مورد تأکید قرار گرفته است(کاظمی، ۱۳۸۷).
رشد شتابان گردشگری طی دهه های گذشته و آینده نگری های مبتنی بر آن، همراه با تأکیدی که کارشناسان کشورهای رو به رشد بر تقویت و پشتیبانی این فعالیت در جهت اهداف توسعه پایدار در این مملکت روا می دارند، مفهوم تازه ای را در مدیریت توریسم مطرح کرده است که ما از آن به عنوان توسعه پایدار توریسم[۳] یاد می کنیم. این استراتژی نه تنها کشورهای در حال توسعه، بلکه جهان صنعتی را نیز شامل می شود (کهن، ۱۳۷۷).
توسعه گردشگری پایدار[۴] عبارت است از: گسترش این صنعت و جذب گردشگر به کشور با بهره گرفتن از منابع موجود به گونه ای که ضمن پاسخ دادن به نیازهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و ضوابط قانونی جامعه و همچنین انتظارات گردشگران، بتوان وحدت و یکپارچگی، هویت فرهنگی و سلامتی محیط زیست، رشد اقتصادی و رفاه مردم و میهمانان آن ها به گونه ای متوازن و پیوسته تأمین کرد (الوانی، ۱۳۸۵).
هدف اصلی گردشگری پایدار ارائه روش های منطقی در بهره برداری از منابع طبیعی و انسانی و ممانعت از به کارگیری غیر منطقی این منابع است. به دلیل آن که توسعه پایدار گردشگری دارای دو جنبه حفاظت از محیط زیست و منابع و میراث فرهنگی جوامع است، بنابراین گردشگری پایدار باید با سیاست مشخص و مدونی به اجرا درآید تا بتواند حرکت امیدبخش این صنعت در توسعه همه جانبه کشور را تضمین کند (منصوری، ۱۳۸۱).
طبق تجارب جهانی، برنامه ریزی صرفاً کالبدی و تصمیم گیری از بالا، در زمینه هایی که به زندگی اجتماعی و فرهنگ رفتاری مردم مربوط می شود، به هیچ وجه موفق و کارساز نبوده است. به همین دلیل بنیان و نقطه شروع اقدامات گردشگری باید از طریق طرح های محلی-شهری آغاز گردد. از این نظر لازم است که میان برنامه ریزی برای توسعه گردشگری با برنامه ریزی شهری و منطقه ای پیوند استوار و متقابل به وجود آید. بنابر این با در نظر گرفتن مفهوم وسیع گردشگری و ابعاد مختلف فضایی آن، می توان حوزه برنامه ریزی گردشگری را به سه سطح عمده تقسیم کرد: سطح محلی، سطح منطقه ای و سطح ملی. بدیهی است که برنامه ریزی و مدیریت گردشگری در سه سطح به همکاری و هماهنگی نهادهای برنامه ریز در سطوح و بخش های مختلف نیاز دارد. برنامه ریزی در سطح محلی، جایگاه شهرداری ها را به عنوان مسئول اصلی شهر نمایان می سازد که هدف آن اعتلای کیفیت محیط زندگی شهری از طریق ایجاد نیازهای فراغتی و تفریحی مردم است (قره نژاد و دیگران، ۱۳۷۸).
رویکرد مدیریت یکپارچه در مقاصد توریستی شهری، ساحلی و روستایی، ابتکار کمیسیون اروپا در برانگیختن توسعه و تحقق یک رویکرد پایدار نسبت به توریسم در این مقاصد است. شش معیار آی.کیو.ام[۵] برای ایجاد و ترقی یک رویکرد مشارکتی بین مردم، گردشگران، محیط و مدیران شامل:
- وجود یک مدیریت قوی ونهادینه شده که منابع مالی و انسانی لازم را داراست؛
- تشریک مساعی بین همه سازمان های دخیل در سطوح محلی، منطقه ای، ملی، بین المللی بر اساس ایجاد یک رویکرد مشارکتی؛
- ایجاد یک چشم انداز عمومی از توسعه گردشگری با همکاری آژانس های درگیر در گردشگری و مردم محلی؛
- توزیع اثرات مثبت توسعه گردشگری بین بازدیدکنندگان، شاغلان بخش تجاری، پرسنل اداری و مردم محلی؛
- تنظیم سیاستی استوار و یکپارچه در زمینه فعالیت های خدماتی گردشگری؛
- معرفی و ترویج مشوق هایی برای بسط و توسعه ابتکارات (ابداعات، پروژه های جدید) بخش خصوصی در جهت بهبود کیفیت گردشگری (کمیسیون اروپا، ۲۰۰۰).
- ۲-۱-۲-تعریف حکمرانی و انواع آن
- ۲-۱-۸-۱- حکمرانی
واژگان حکمرانی و حکومت[۷]، دارای مفاهیم محض و تخصصی بوده که بعضاً فارغ از مفهوم، معمولاً جایگزین یکدیگر به کار می روند. اما قدمت حکمرانی به تاریخ تمدن بشری بر می گردد. واژه حکمرانی از لغت یونانی “کایبرنان[۸]” و “کایبرنتس[۹]” گرفته شده و معنی آن هدایت کردن و راهنمایی کردن و یا چیزها را در کنار هم نگه داشتن است. در حالی که مفهوم حکومت، دلالت بر واحد سیاسی برای انجام وظیفه سیاستگذاری داشته و برجسته تر از اجرای سیاست هاست. پس می توان گفت واژه حکمرانی اشاره به پاسخگو بودن هم در حوزه سیاستگذاری و هم در حوزه اجرا دارد (شریفیان ثانی، ۱۳۸۰).
حکمرانی طی دهه ۱۹۹۰ میلادی، به یکی از واژه های محوری علوم اجتماعی، به ویژه در حوزه نظریه سیاسی، علوم سیاسی و جغرافیای انسانی تبدیل شده است. بنابراین حکمرانی را می توان کنش، شیوه یا سیستم اداره دانست که در آن مرزهای بین سازمان ها و بخش عمومی و خصوصی در سایه یکدیگر محو می شوند. جوهره حکمرانی به وجود روابط متعامل بین و درون حکومت و نیروهای غیر حکومتی اشاره دارد (برک پور و همکاران، ۱۳۸۸).
با توجه به مفهوم حکمرانی، تعاریف متنوعی ارائه شده که در هر تعریف به جنبه های خاصی از آن مفهوم بیشتر توجه می شود. بنابراین هرچند در بکارگیری این مفهوم، مقصود و منظور واحدی مد نظر همگان است؛ توجه به تفاوت ها و جنبه های مختلف، سطوح گستردگی حوزه این مفهوم را نشان می دهد که خود می تواند مبانی برای سیاستگذاری و نیز اقدام بهینه باشد.
- حکمرانی اعمال اقتدار در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجرایی در مدیریت امور کشوری در همه سطوح است[۱۰].
- حکمرانی به روابط بین دولت و جامعه مدنی، حکمرانان و حکمرانی شوندگان مربوط می شود (مک کارن[۱۱]، ۱۹۹۵).
- حکمرانی اعمال اقتدار اداری، اقتصادی، سیاسی در راستای مدیریت امور کشور در تمام سطوح بوده و ساز و کارها، فرایندها و مؤسساتی را در بر می گیرد که از طریق آنها شهروندان و گروه های جامعه منافع خود را به هم پیوند زده، حقوق خود را پیگیری، تعهدات خود را ادا و اختلافات خود را حل و فصل می نمایند (برنامه توسعه سازمان ملل[۱۲]، ۲۰۰۲).
- حکمرانی موضوعی است که بر نحوه تعامل دولت ها و سایر سازمان های اجتماعی با یکدیگر، نحوه ارتباط با شهروندان و نحوه اتخاذ تصمیمات در جهانی پیچیده تمرکز داشته و فرایندی است که از آن طریق جوامع و سازمان ها تصمیمات خود را اتخاذ و به واسطه آن، مشخص می کنند که چه کسانی در این فرایند درگیر و چگونه وظیفه خود را به انجام برسانند (شریفیان ثانی، ۱۳۸۰).
درواقع حکمرانی به سازمان ها و افرادی می پردازد که در فرایند تصمیم گیری و اجرای تصمیمات نقش دارند (همدینگر[۱۳]، ۲۰۰۴) و لازم به توجه است که حکمرانی، وجود قدرت در داخل و خارج از اقتدار نهادهای رسمی و غیر رسمی را به رسمیت می شناسد و گروه های اصلی از بازیگران دولتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی را شامل و نیز دربرگیرنده فرایند شناسایی و تشخیص تصمیماتی است که در آن مجموعه پایه ریزی شده اند (برنامه اسکان سازمان ملل[۱۴]، ۲۰۰۹).
هرچند تئوری حکمرانی عمدتاً در چارچوب سرمایه داری جهانی توسعه یافته، اما در حال انتقال تدریجی به کشورهای سوسیالیستی ازجمله چین است و امروزه حکمرانی به عنوان یک مسئله اساسی در راهبرد توسعه کشورهایی به چشم می خورد که عملکرد ضعیفی دارند. مانند چندی از کشورهای آفریقایی. در این رابطه بانک جهانی[۱۵] در سال ۱۹۸۹ به این نتیجه رسید که مسئله حکمرانی یعنی شیوه مدیریت و اداره کشور یا رابطه شهروندان با حکومت کنندگان، موضوع کلیدی توسعه است. این مسئله به تدریج در بانک جهانی مورد مطالعه و بررسی عمیق تر قرار گرفته تا اینکه این موضوع در گزارش سالانه توسعه جهانی[۱۶] در سال ۱۹۹۶ با عنوان “از برنامه تا مازاد” به روشنی انعکاس یافته است (یونی تار[۱۷]، ۲۰۰۳) علاوه بر آن در اعلامیه پیش نویس ونکوور از حکمرانی به عنوان یک پارادایم جدید برای مدیریت بشر نام برده اند (اعلامیه پیش نویس ونکوور[۱۸]، ۲۰۰۶).
- ۲-۱-۸-۲- حکمرانی شهری
حکمرانی شهری، طبق تعریف زیست بوم سازمان ملل عبارت است از مجموعه روش های برنامه ریزی و مدیریت عمومی شهر از سوی افراد، نهادهای عمومی و نهادهای خصوصی ونیز فرایند مستمری است که از آن طریق، منافع متضاد یا متعارض با یکدیگر همراه شده و زمینه کاری و کنش متقابل فراهم می آید. طبق این تعریف حکمرانی شهری، هم نهادهای رسمی و هم اقدامات غیر رسمی و سرمایه اجتماعی شهروندان را دربر میگیرد (یو ان هبیتات، ۲۰۰۶).
بعلاوه نباید از نظر دور داشت تحقق سبک و شیوه مدیریت امور محلی و شهری که از آن به عنوان حکمرانی یاد می شود منوط به شکل گیری یک مجموعه روابط رسمی و ساختارهایی از قبیل قانون مداری ، چارچوب های حقوقی مدون و مشخص، تعریف و تعیین حدود رژیم های سیاسی، تعیین سطوح تمرکز زدایی و فراهم کردن زمینه مشارکت های همگانی در امور تصمیم گیری راجع به خط مشی هاست (اکبری، ۱۳۸۳).
حکمرانی شهری بر خلاف مدیریت شهری، فرایندی مدیریتی است که به اتخاذ و حفظ زیربناها و خدمات شهری می پردازد. حکمرانی شهری فرایندی کاملا سیاسی در نظر گرفته می شود (شریفیان ثانی، ۱۳۸۰) و از آنجا که حکمرانی یا حاکمیت شهری، وظیفه به اجرا در آوردن تصمیمات و سیاست های عمومی در جهت منافع عامه را دارد (پاداش و همکاران، ۱۳۸۶) به عنوان فرایند مشارکتی توسعه، تعریف می شود و به موجب آن همه ذینفعان شامل حکومت، بخش خصوصی و جامعه مدنی تمهیداتی را برای حل مشکلات شهری فراهم می آورند که نتیجه آن رفع نا پایداری توسعه شهری، رفع ناپایداری ها از بدنه نهادهای مدیریتی، برنامه ریزی شهری، کارآمدسازی و مسئولیت پذیری بیشتر در اداره امور شهری و تفویض قدرت، وظایف و صلاحیت ها به حکومت ها و سایر ذینفعان محلی خواهد بود (لاله پور، ۱۳۸۶). بنابراین حکمرانی شهری را می توان فرایندی دانست که بر اساس کنش متقابل میان سازمان ها و نهادهای رسمی اداره شهر از یک طرف و سازمان های غیر دولتی و تشکل های جامعه مدنی از طرف دیگر شکل می گیرد.
- ۲-۱-۸-۳- حکومت شهری
حکومت به معانی فرمان دهی کردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، کنترل کردن، تنظیم کردن، نفوذ کردن، تعیین کردن و به طور خاص به معنی فرماندهی از طریق اعمال اقتدار و نیز اداره امور کشور است (راکدی[۲۱]، ۲۰۰۱).
حکومت شهری رویکرد سنتی به اداره شهرها و مدیریت شهری و کلان شهری است و بیشتر به مناسبات حکومت مرکزی با شهرداری ها و سازمان های رسمی و حکومتی پرداخته و بر روابط عمومی بین آنها تاکید دارد (لاله پور،۱۳۸۶ ) و می توان آن را مشخصه ای از نحوه اداره امور شهر دانست که مجموعه سازمان های مسئول را در بر می گیرد و متکی بر نهادهای رسمی است (برک پور، ۱۳۸۲). بنابر این حکومت به مانند ساختار سازمانی رسمی و جایگاه تصمیم گیری اقتدار مآبانه است که هم شاخه های اجرایی و قانون گذاری کشور و هم کسانی که آنها را کنترل می کنند، در بر می گیرد (راکدی، ۲۰۰۱).
طبق فرهنگ بریتانیا سه نوع سیستم اصلی حکومت شهری در جهان وجود دارد که عبارتند از :
- سیستم ناپلئونی یا فرانسوی
- سیستم بریتانیایی
- سیتم فدرالی
البته یک سیستم فرعی نیز با عنوان اروپای شرقی معرفی شده که تاکنون عینیت خارجی نداشته است و تفاوت بین این سیستم ها در نحوه اداره امور شهر، حدود اختیارات و وظایف شورای شهر و شهرداری و نحوه و نوع ارتباط میان این سطح از حکومت با سطوح بالاتر است. ارکان اصلی پدید آورنده حکومت شهری، شورا و شهرداری هستند. بنابر این باید توجه داشت میان دو مفهوم مدیریت شهری و حکومت شهری، تفاوت وجود داشته و نمی توان این دو واژه را جایگزین یکدیگر به کار برد (لاله پور،۱۳۸۶).
- ۲-۱-۸-۴- تفاوت بین حکومت شهری و حکمرانی شهری
تحولات اخیر در ساختار اجتماعی، اقتصادی و فضایی نواحی شهری، با تغییری در شیوه اداره شهرها همراه شده است که در متون مرتبط با بازساخت سیاسی شهرها، این نوع تحولات اغلب به عنوان حرکت از حکومت به حکمرانی تعریف می شود. اما با توجه به تفاوتی که میان این دو مفهوم وجود دارد نمی توان به منظور توجیه حرکت، واژه حکمرانی را جایگزین مفهوم حکومت کرد ( لاله پور، ۱۳۸۶).
استفاده از واژه حکمرانی به جای مفهوم حکومت بر این مسئله دلالت دارد که مدیریت شهری تنها وظیفه سازمان های بخش عمومی نیست، بلکه ارتباطات بین عاملان حکومتی و غیر حکومتی را نیز در بر می گیرد که با الگوی حکومت متفاوت است (راکدی، ۲۰۰۱).
در حقیقت حکومت مبانی رسمی سازمانی را تهیه می بیند در حالیکه حکمرانی تدارک و روند آزمون مشارکت در اعمال قدرت عمومی است ( پلر و پیترز، ۱۳۸۶). حکومت مجموعه ای از نهادهای رسمی و حقوقی با قدرت قانونی است. اما حکمرانی نوعی فرایند است. این فرایند متضمن نظام به هم پیوسته ای است که هم حکومت و هم اجتماع را در بر می گیرد. کل نگری و فراگیری همه ابعاد کنشگران وفرایندهای موثر بر حیات و توسعه شهری را می توان خصلت غالب در تلاش ها و تحولات نظری مدیریت شهری دانست. این تحولات را در خلاصه ترین شکل ممکن می توان به صورت حرکت از الگوی پایه و قدیمی حکومت شهری به الگوی حکمرانی شهری تبیین و تعریف کرد ( کاظمیان، ۱۳۸۶). بنابراین دو مفهوم حکومت شهری و حکمرانی شهری را می توان دو سر یک طیف تصور کرد که مبین نگرش ها و الگوهای بسیار متفاوت و متمایزی هستند که هریک شکل و فرایند متفاوتی از مدیریت شهری را پدید می آورند (کاظمیان، ۱۳۸۶).
پس حکومت و حکمرانی دو الگوی متفاوت در شیوه اداره شهرها هستند که تفاوت این دو ایده را می توان به میزان قدرت، نفوذ و صلاحیت سه عنصر دولت، بخش خصوصی و بخش مردمی (جامعه) در جامعه شهری نسبت داد (راکدی، ۲۰۰۱).
کانون توجه ایده حکمرانی، گروهی از عوامل بیرون از سازمان های رسمی دولتی است که تاکید عمده ای روی فرایندهای شبکه ای و مشارکتی دارد. در این الگو، ساختار شبکه ای جایگزین نظام های اداری- سیاسی از بالا به پایین حکومت شهری می شوند و در درون شبکه ها نیز به جز نظام اداری- سیاسی، عاملان دیگری از بخش های خصوصی و داوطلبانه و سازمان های همکاری وارد نظام می شوند (همدینگر، ۲۰۰۴).
حکمرانی شهری با بهره گیری از سیاست از پایین به بالا وطراحی شبکه های خودساماندهی، رویکردهای قدیمی سلسله مراتبی از بالا به پایین و دیوان سالاری را کمرنگ و ناکارآمد کرده، زمینه نفوذ پذیری مرزهای بین سازمانی موجود در ساختار دولتی را فراهم آورده است. با توجه به مفاهیم و تعاریف ذکر شده در دو حوزه حکومت و حکمرانی، جدول شماره ۲-۶ تفاوت اصلی میان این دو مفهوم را به خوبی نمایان می سازد.
جدول۲- ۶ تفاوت بین حکومت شهری و حکمرانی شهری، منبع: (اسدی و همکاران، ۱۳۹۰)
نتیجه اینکه حکمرانی شهری با اشکال قدیم حکومت از آن جهت متفاوت است که عاملان مدیریت تنها بخش عمومی نیستند. بلکه بخش های خصوصی و داوطلب نیز در امر مدیریت وارد می شوند. این عاملان در شبکه های مدیریت و مشارکت هایی که عموماً مستقل از دولت هستند؛ فعالیت می کنند (پاداش و همکاران، ۱۳۸۶). علت ورود واژه حکمرانی یا حکمرانی شهری را می توان گسترده شدن پیچیدگی زمینه کاری حکومت محلی دانست و بنابر این ارتباط متقابل دولت و جامعه مدنی در مرکز بحث حکمرانی شهری قرار می گیرد (شریفیان ثانی، ۱۳۸۰).
بنابراین تغییر تدریجی از «حکومت» به سمت «حکمرانی» از پیامدهای مهمی است که هم در داخل دولت و هم در رابطه با جامعه پیرامون رخ می دهد و برای آنکه دولت بتواند وارد اشکال متفاوت حکمرانی شود، بسیاری از الگوهای سنتی فرماندهی و نظارت بخش عمومی باید جای خود را به الگوهای نوین مدیریتی و غیر متمرکز بدهد. علاوه بر آن، برنامه های گسترده تمرکز زدایی که در طی دهه های گذشته در شمار زیادی از دموکراسی های غربی به اجرا در آمده اند، نقشی قابل توجه در تسهیل حکمرانی در سطح محلی ایفا کرده اند (پیترز[۲۲] و همکاران، ۲۰۰۰).
شهرهای ایران نیز از این روند و حرکت دور و جدا نبوده و در مقوله حکمرانی باید در پی فراهم آوردن محیطی باشند که در آن، امکان مشارکت، توافق و برقراری انواع روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به طور آزادانه برای تمامی شهروندان فراهم شود. توجه به این مهم نقش تعیین کننده در جایگاه شهرداری ها داشته که از طریق اتخاذ رویکرد و تدوین راهبردهای مناسب تحقق می یابد.
[۱] Tourism Development
[۲] Tefler and Sharpley
[۳] Sustainable Development of Tourism
[۴] Sustainable tourism development
[۵] IQM
[۶] Governance
[۷] Government
[۸] Kybernan
[۹] Kybernetes
[۱۰] Public private interface in urban environmental in management 2009.
[۱۱] McCarne
[۱۲] UNDP: United Nations Development Programme
[۱۳] Hamedinger
[۱۴] UN-HABITAT 2009
[۱۵] World Bank
World Development
[۱۷] UNITAR: United Nations Institute for Training and Research
[۱۸] The Draft Vancouver Declaration
[۱۹] Urban Governance
[۲۰] Urban Government
[۲۱] Rakodi
[۲۲] Petters
[جمعه 1400-02-31] [ 05:54:00 ب.ظ ]
|