۱٫تعجب : در اثر حوادث ورویدادهای ناگهانی مانند رعد و برق ، طوفان و دیدن یک دوست قدیمی بوجود می اید. ۲٫ترس : هشدارهای هیجانی است و هنگامی بوجود می اید که در معرض اسیب های جسمی یا روانی قرار بگیریم ۳٫خشم : در اثر عدم تحقق هدف و خواسته ها شکل می گیرد. ۴٫انزجار : عامل این هیجان عدم پذیرش و مطرود شدن است. ۵٫اندازه : منفی ترین و ازار دهنده ترین هیجان است و علت ان شکست و جدایی است . .(پالت چیک[۷۲] به نقل آقایار وشریفی ،۱۳۸۶).
محاسن هیجان های مثبت و منفی
فریجد اولازاروس[۷۳] معتقدند که :هیجانهای مثبت دایره تفکر و عمل ادمی را وسعت می بخشد ، این بدین معناست که ادمی را در فشار می گذارند تا به شیوه های خاصی عمل کند .هنگام خشم بجنگد ، هنگام ترس بگریزند یا هنگام نفرت ابراز انزجار کند .هیجانهای مثبت منابع شخصی می افرینند ، هرچند هیجانها معمولاً دیر پا نیستند کوتاه مدت و زود گذرند ، لیکن می توانند اثرات دراز مدت و طولانی بر ادمی بگذارند هیجانها در در زمره توانهای سازگاری تکاملی هستند ارزش سازگاری هیجانهای مثبت در گسترش و ساختن است .هیجانهای منفی ما را برمی انگیزند ، هر هیجان منفی نقش مهمی بازی می کند ،مثلاً ترس واضطراب بی اندازه مفید هستند . اگر ترس نبود بی مهابا به وسط خیابان پر از ماشین تندرو می دویدیم .احساسات منفی به ما اطلاعات می دهند .این هیجانها خیلی بیشتر از احساست مثبت ، اطلاعات در بر دارند .هیجانهای منفی فراوانی از قبیل ترس ، خشم ،اندازه بیزاری ،شرمساری و غیره وجود دارد که هر کدام از اینها اطلاعات خاصی را نشان می دهند . هیجانهای منفی به یادگیری کمک می رسانند. (اتکینسون و همکاران،ترجمه:براهنی و همکاران، ۱۳۸۵).
سرچشمه هیجانات
هیجانها در مغز به ویژه سیستم لیمبیک شکل می گیرند .سیستم لیمبیک ساختار کوچکی دارد که وسط مغز پایین تر از مرکز یا ساقه مغز و بالاتر از مرکز قشر مخ قرار دارد .ساقه مغز، هوشیاری را کنترل و تحریک می کند و پیامهای حسی را از طریق دستگاه لیمبیک به قشر مخ ارسال می کند .بیشترین افکار و یادگیری ها در قشر مخ شکل می گیرند.حافظه نقش مهمی در یادگیری دارد و دستگاه لیمبیک را درگیر می کند (برادبری و گریوز، ترجمه گنجی ، ۱۳۸۴) دستگاه لیمبیک هیجانها و رفتارها را تفسیرو جهت می دهد.خانم پرسیلیا وایل[۷۴] ،کارشناسی در زمینه یادگیری هیجانها اینگونه بیان می کند که : وقتی کلید برق خاموش است ، سیستم غیر فعال است و فقط توان بالقوه یادگیری در ان وجود دارد . وقتی کلید برق روشن باشد مسیر یادگیری باز است.وقتی دستگاه لیمبیک اطلاعات حسی را تفسیر و برای پردازش به قشر مخ ارسال می کند ، در این حالت مجموعه ای از هماهنگی های هیجانی از دریافتهای اطلاعاتی و ارسال ان به قشر مخ برای پردازش صورت می گیرد.اگر دستگاه لیمبیک اطلاعات را مثبت ، تفسیر و ارسال کند پیام می تواند هدف را منتقل و رفتار را به سمت یک هدف سوق و هدایت دهد.وقتی این عمل اتفاق می افتد مشوقی برای فعالیت می شود و فکر کردن و یادگیری ارتقا می یابد در مقابل وقتی تفسیر اطلاعات منفی باشد ، کلید برق خاموش می شود و اندیشیدن و یادگیری متوقف می شود .سیستم تفسیر و برداشت اطلاعات حسی بر مبنای حافظه فرد و واکنش سریع را حوادث جاری صورت می گیرد.هر چه حافظه فرد واکنش او نسبت به حوادث جاری (وضعیت هیجانی )مثبت تر باشد، یادگیری بهتر انجام می شود و بر عکس حالت هیجانی منفی مانند خشم بر یادگیری و انگیزش اثر منفی دارد (آقایار و شریفی ،۱۳۸۶).
طرح فیزیولوژیکی هیجان و هوش هیجانی
خصوصیات هوش هیجانی بیانگر کارکرد مدارهای کورتیکال و سابکورتیکال است. خصوصیاتی که آمیگدار و ساختارهای مربوط را به مناطق پری فرانتال متصل می کند. مطالعات کالبد شکافی بر روی کودکان و نوجوان نشان می دهد که مناطق پری فرنتال که تظاهرات و مهارت های هیجان را تعدیل می کند آخرین قسمتهای مغزند که به بلوغ آناتومی می رسند. این قسمت ها در حدود سن ۱۵ تا ۱۶ سالگی به رشد کامل می رسند. یعنی اینکه مغز از طریق تجارب مکرر شکل می گیرد. این تجارب ارتباطات عصبی همتراز را تقویت می کنند و موارد کم مصرفتر را تضعیف میکند. یافته های مربوط به رشد مداربندی پری فرانتال برای تجدید هیجانات، پنجرهای را به روی روش های کمک به کودکان برای یادگیری بهترین عادات هوش هیجانی می گشاید چنانچه یک کودک عادت خودگردانی[۷۵] هیجانی، همدلی، نظارت های هیجانی و مانند اینها را بیاموزد می توان ادعا کرد نیاز او به آموزش درمانی (مانند روان درمانی) در مراحل بعدی زندگی تقلیل می یابد(گلمن ، ۱۹۹۸).
کارکردهای اجتماعی هیجانات
هیجانها علاوه بر اینکه سازگاری فرد را با محیط فیزیکی آسان می کند، سازگاری وی با محیط اجتماعی را نیز آسان میسازند. کارول ایزارد (۱۹۸۹) فهرستی از کارکردهای اجتماعی هیجانها را ارائه می دهد که درباره چهار مورد از آنها به بحث پرداخته است. او معتقد است جلوه های هیجانی (۱) انتقال حالتهای احساس را آسان میسازد، (۲) چگونگی پاسخدهی دیگران به ما را تنظیم میکنند، (۳) تعامل اجتماعی را آسان می کنند، (۴) رفتار اجتماعی را ترغیب می نماید.
عاطفه مثبت، رفتار اجتماعی را آسان می کند: مردم تحت تأثیر عاطفه مثبت، به نحو چشمگیری با احتمال بیشتری، اجتماعی هستند. یعنی، مردم آمیزترند، حس همکاری بیشتری دارند و به حال دیگران مفیدترند (ریو، ترجمه: سید محمدی، ۱۳۸۶)
هوش هیجانی و مؤلفه های آن
از نظرگلمن (۱۹۹۵) مهمترین مولفه های هوش هیجانی عبارتند از ۱- خود آگاهی ، ۲- خود کنترلی یا مدیریت خود، ۳-هوشیاری اجتماعی یا توانایی همدلی ، ۴- مهارت های اجتماعی،۵- خود انگیزی(گلمن ۱۹۹۵، ترجمه: پارسا، ۱۳۸۰).
خودآگاهی
در اولین نگاه ممکن است چنین به نظر آید که احساسات ما روشن و آشکارند، با تفکر و یادآوری بیشتر ، لحظاتی را به یاد میآوریم که نسبت به احساس واقعی خودمان درباره چیزی واقعی بی خبر بودیم و بعداً نسبت به آن هوشیار شده ایم. روانشناسان برای اشاره به فرایند آگاهی داشتن از فکر از عبارت فراشناخت[۷۶] استفاده می کنند و عبارت فراخلق[۷۷] را به معنای آگاهی نسبت به عواطف خود به کار می برند.گلمن عبارت خود آگاهی را برای تشریح توجه مداوم فرد به حالات درونی خود ترجیح می دهد.
خودکنترلی با مدیریت خود
در واقع کنترل هیجان های درمانده کننده، کلید بهزیستی عاطفی است، موارد افراطی- یعنی هیجان هایی که شدت زیادی پیدا می کنند یا مدت مدیدی به طول می انجامند- ثبات روحی ما را تحلیل می برند. لازم نیست برای احساس رضایت کردن از احساسات ناخوشایند دوری کنیم، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرب بدون کنترل، جانشین تمام حالت های روحی خوشایند گردند.
خودانگیزی:
از نظر گلمن خودانگیزی زبان سائق پیشرفت می باشد و کوششی است در جهت رسیدن به حدمطلوبی از فضیلت، افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهای خود نتیجه محور هستند و سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردهای وجود دارد. این افراد اهداف چالش برانگیز را خیلی سریع مرتب و میزان مخاطرات آنها را حساب می کنند و اطلاعات و راهبردهایی را به کار می گیرند که باعث کاهش عدم اطمینان آنها و افزایش عملکرد آنها شود. این افراد خیلی سریع یاد می گیرند که چگونه بازده کاری خود را افزایش دهندو خیلی سریع با اهداف گروه یا سازمان سازگار شوند. این افراد همیشه انتقاد شدید ولی سازنده در گروه از خود نشان می دهند، موقعیت آنها در گروه طوری است که مدیران همیشه از توانائی های آنها حساب می برند. این افراد همیشه به توانائی های خود اعتماد دارند و همیشه نسبت به آینده امیدوارند.
هوشیاری اجتماعی (همدلی):
عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه های غیر از بیان مستقیم ابراز می شود توانایی دریافت کانالهای غیرکلامی، کلید درک احساسات دیگران است، یعنی لحن کلام، حالت های بدنی ، حالت های چهره و امثال آن، شکست در دریافت احساسات دیگران ، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و شکستی اندوهبار در معنای انسانیت است. در تمام ارتباط ها ، سر منشأ اهمیت دادن به دیگران هماهنگی عاطفی و توانایی همدلی کردن با آنان است.
هوشیاری اجتماعی (همدلی) عبارتست از: درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران و به کارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند (به نقل از همان منبع).
مهارت های اجتماعی:
ما در هر رویارویی با دیگران علائم عاطفی را ارسال می کنیم، و این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر می گذارند. هر قدر از نظر اجتماعی زیرک تر باشیم، بر علائم ارسالی خود، کنترل بیشتری خواهیم داشت. هر چه باشد، آداب دانی در جامعه، وسیله ای است برای حصول اطمینان از اینکه هیچ رخنه ای در روابط عاطفی افراد به وجود نمی آید تا ارتباط میان آنها را سست کند. هوش هیجانی اداره صحیح این تبادلات را در بر میگیرد؛ عبارت های «محبوب» و «مجذوب کننده» را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آنها باشیم که مهارت های عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که می توانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی ارزشمندی را در اختیار دارند. دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته باشند به آنان رجوع می کنند (گلمن ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۰).
مدلهای هوش هیجانی
مدل سالووی و مایر
اصطلاح هوش هیجانی در سال ۱۹۹۰ از سالووی و مایر، به عنوان شکلی از هوش مطرح شد.انها هوش هیجانی را شکلی از هوش دانستند و آن را اینگونه تعریف کردند توانایی شناسایی و بیان احساسات و هیجانات خود و دیگران و تمایز بین انها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال فرد (چرنیس[۷۸] ، ۲۰۰۰) الگوی اولیه انها از هوش هیجانی شامل ۳ حیطه یا گستره از توانایی ها می باشد:
-
- ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیر کلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فردی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.
-
- تنظیم هیجان در خود و دیگران: به این معنا که فرد تجربه فرا خلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معناست که فرد قادر به داشتن تعامل موثر با دیگران می باشد
-
- استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل ومساله گشایی است (احدی، ۱۳۸۶ ). از انجا که در تعریف فوق عوامل خوداگاهی هیجانی و همدردی مد نظر قرار گرفته، (مایرو و سالووی) این بحث را مطرح کردند که این تعریف بر( تفکر در مورد احساسات) تاکید ناکافی دارند انها یک تعریف تجدید نظر شده پیجیده تری را مطرح کردند که چهار شاخه یا مولفه مرکزی سازه را شامل می شود:
شاخه اول : برداشت و اظهارهیجان ادراک ، ارزیابی و بیان هیجان توانایی دریافت و مشاهده احساسات در چهره ها ، تصاویر، تن صداها و مصنوعات فرهنگی و همچنین شامل توانایی تشخیصی احساسات و هیجانات اشخاص می دانند انها مشاهده دریافت احساسات را مهمترین شکل هوش هیجانی بیان می دارند که تمام مراحل دیگر اطلاعات احساسی را در بر می گیرد .به طوری که هوش هیجانی بدون شاخه اول نمی تواند شروع شود.
شاخه دوم : تسهیل تفکر به وسیله هیجان : در مفهوم ، به کارگیری هیجانها به عنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل مساله : توانایی بهره گیری از هیجانات در اسان سازی تفکر از جمله ربط دادن دقیق هیجانات به سایر احساسات ،و استفاده از هیجانات برای ارتقاء و اندیشه را شامل می شود .
شاخه سوم : فهم و درک هیجانی : که در برگیرنده پردازش اتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مساله است . اظهار می دارد که شاخه سوم توانایی درک و شناخت هیجانات و سلسله های هیجانی است و اینکه چگونه هیجانات و عواطف از یک حالت به حالت دیگر در می ایند. این توانایی شامل مهارتهایی از قبیل تمرکز ، تشخیص هیجان ها از یکدیگر (مثلاً تمیز دادن میان دوست داشتن و عشق ورزیدن ) فهم ترکیب پیچیده ای از احساسات است .نمونه ای از این مهارتها فهم این مطلب است که خشم اغلب منجر به خجالت می شود و از دست دادن همراه با غم است .
شاخه چهارم : مدیریت یا تنظیم هیجانها : توانایی عمومی تسهیل و هدایت هیجانها در جهت حمایت از یک هدف اجتماعی است . در این شاخه مهارتهایی مطرح می شوند که امکان برخورد گزینشی با هیجانات را به افراد می دهند.به عبارت دیگر به انها امکان می دهند تا هیجان ها را در خود ودیگران نظارت و مدیریت کنند.سالووی وگراول (۲۰۰۵ ) شاخه چهارم را شامل توانایی به قانون و نظم در اوردن احساسات هم در خود و هم در دیگران می دانند مثلاً زمانی که افراد وقت کوتاهی دارند دستپاچه می شوند و کنترل خود را از دست می دهند بنابراین یک فرد با هوش هیجانی بالا می تواند به شدت هیجانات را کنترل کند و انها را برای دستیابی به اهداف خود تحت هدایت در اورد)مایرو و سالووی به نقل از شفیعی تبار، ۱۳۸۵).
مدل هوش هیجانی بار-اون
یکی دیگر از نظریه پردازان مدلهای هوش هیجانی بار-اون است .هوش هیجانی به وسیله بار-اون به این صورت تعریف شده است :یک دسته از مهارتها، استعدادها، و توانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد (عرفان منش، ۱۳۸۶)مدل بار-اون یک فرایند است تا یک برون داد یا راندمان (پینز ، ۲۰۰۶)این مدل همچنین فرایند مدار است تا نتیجه مدار، در این مدل هوش هیجانی و مهارتهای هیجانی طی زمان رشد می کنند . طی زندگی تغییر می کنند و می توان با اموزش و برنامه های اصلاحی مانند تکنیک های درمانی ان را بهبود بخشید.بار-ان برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰ موضوع هوش هیجانی را مطرح کرد و در همان سال شروع به تهیه و تدوین پرسشنامه هوش هیجانی کرد .او در سال ۱۹۹۷ موفق به تهیه پرسشنامه ای برای سنجش هوش هیجانی شد.(احدی ،۱۳۸۶ )) .بار-ان به نقل علی زاده ،۱۳۸۵) هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و ان را با سلامت عاطفی و در مجموع سلامت روانی افراد مرتبط می داند.از دیدگاه وی هوش هیجانی را می توان با پنج مولفه و ۱۴ عامل تشریح کرد. مولفه های این مفهوم شامل :الف.مولفه درون فردی شامل:)خوداگاهی هیجانی:توانایی برای فهم و بازشناسی احساسات شخصی .قاطعیت:توانایی برای بیان احساسات، باورها،افکار و دفاع از حقایق شخصی به شیوه غیر تخریبی ( مفید ) .عزت نفس: توانایی احترام و پذیرش خویشتن .خود شکوفایی: توانایی شکوفا ساختن ظرفیتهای بالقوه شخصی .استقلال:توانایی برای خود راهبر شدن ( هدایت خویشتن) و خود کنترلی در فکر کردن و فعالیتها و ازاد بودن از وابستگی هیجانی .(ب.مولفه های میان فردی شامل:)همدلی:توانایی اگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به انها .روابط بین فردی:توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی و صمیمیت ، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود .مسئولیت اجتماعی:توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری موثر و سازنده در گروه(.
ج.مولفه های سازگاری شامل: )واقع گرایی(ازمون واقعیت):یعنی توانایی ارتباط میان انچه عیناً تجربه می شود با انچه عیناً وجود دارد،سنجش میزان ارتباط واقعیت،شامل تحقیق در مورد شواهد عینی برای تایید،توجیه و اثبات احساسات ،ادراکات و اندیشه ها است.حل مساله:توانایی شناسایی و تعریف مشکلات و یافتن راه حلهای موثربرای آن.
د.مولفه های خلق و خوی عمومی شامل ):خوش بینی :توانایی روشن دیدن زندگی و داشتن نگرش مثبت به هنگام بدشانسی که حاکی از امید به زندگی و رویکرد مثبت به ان است.شادمانی:توانایی رضایت از زندگی ، لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی و توانایی لذت بردن از خود و دیگران و شاد بودن که شامل رضایت از خود ، خشنودی کلی وتوانایی لذت بردن از زندگی است.(
و: مولفه های تنیدگی شامل: تحمل استرس یا تنیدگی : توانایی برای مقاومت در برابر حوادث دردناک و موقعیتهای تنش زا .کنترل تکانه:توانایی برای مقاومت یا به تاخیر انداختن یک تکانه ، کشاننده وسوسه انگیز. (احدی ، ۱۳۸۶).
مدل هوش هیجانی گلمن
تعریف گلمن روانشناس امریکایی (۱۹۹۵)، از هوش هیجانی بدین صورت است که دو شیوه متفاوت از اگاهی ودانستن را بیان می کند :شیوه عقلانی و شیوه هیجانی و زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل کارکرد هر دو عامل می داند. او معتقد است به جای نادیده گرفتن هیجانات ، شخص باید بطور هوشمندانه با انها مواجه شود ؛ تنها با هوش هیجانی می توان خود را برای پایداری در مقابله با ناکامی برانگیخت . حالات روحی و خلق و خوی خود را تنظیم کرد و ارضای نیاز به تعویق انداخت و از غرق شدن تفکر در مسائل نارحت کننده اجتناب کرد یا با دیگران همدلی نمود (ابراهیمی، ۱۳۸۳ )گلمن هوش هیجانی را اینگونه تعریف می کند : (توانایی شناخت احساسات خود ودیگران برای ایجاد انگیزه در خودمان و ارتباطاتمان) هوش هیجانی هم شامل عناصر درونی است هم بیرونی : عناصر درونی: میزان خوداگاهی، خودانگاره، احساس استقلال و ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت است.عناصر بیرونی: روابط بین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت می شود .همچنین هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات هیجانی و توانایی مقابله با استرس و تکانه ها می شود (احدی، ۱۳۸۶ ). هوش هیجانی را از هوش عقلی جدا کرده و به نظر او هوش هیجانی شیوه بهتر هوش عقلی را از طریق خود کنترلی ، اشتیاق و پشتکار و خود انگیزی شکل می دهد.گلمن می گوید : هوش هیجانی یعنی توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی ترین احساسات دیگران و رفتار ارام و سنجیده در روابط انسانی و خلاصه همانطور که ارسطو گفته است : مهارت در بموقع عصبانی شدن در حدود و اندازه معقول ، در زمان مناسب و با دلیل موجه، به عبارت دیگر کسی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است می تواند به خوبی احساسات خود را مهار کرده و انها را به شکل مناسب بیان کند . چنین فردی به دلیل داشتن احساس همدلی بالا و کنترل مناسب بر هیجانات خود در روابط بین فردی موفق تر است و در نتیجه از امکانات و موقعیتهای بهتری در زندگی برخوردار می شود. از نظر گلمن هوش هیجانی به پنج حوزه زیر تقسیم می شود .۱٫ خوداگاهی : توانایی فرد در درک و اگاه بودن از احساسات دیگران.
-
- کنترل هیجانات : این مهارت به افراد کمک می کند تا از یک راه مناسب اجتماعی به اهداف خود برسد .
۳٫خود انگیختگی : به افراد کمک می کند که از احساسات خود برای دستیابی به اهداف استفاده نمایند .
[جمعه 1400-07-30] [ 12:12:00 ب.ظ ]
|