کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



۲-۳-۱٫ مفهوم امنیت

از جمله نیازهای اساسی بشرکه دربیشتر نظریه‌های روان شناسان و نیز پژوهش های آنان درباره خصوصیات انسان، مشاهده می گردد،نیاز به امنیت است

امنیت عبارت است ازآزادی نسبی ازخطر.ایمنی عبارت است از: ۱- آسایش خاطرناشی ازاطمینان شخص به ارضای نیازمندی‌ها وخواهش‌های خود.۲- اطمینان ازاین که هیچ کس او را تهدید نمی کند.به عبارتی امنیت:

الف- حالتی است که در آن، ارضای احتیاجات و خواسته‌های شخصی انجام می‌یابند،

ب- احساس ارزش شخصی،اطمینان خاطر،اعتماد به نفس و پذیرش ازطرف گروه است.

برخلاف احساس امنیت، ناایمنی وضع یاحالتی است که درآن آسایش خاطر وامنیت شخصی، دست خوش تهدید است.ناایمنی،احساس بی یارو یاوری، بیچارگی،عدم محافظت وناشایستگی درمقابل اضطرابهای گوناگون است،که شخص به علت عدم توانایی درتصمیم گیری وشک وتردید از لحاظ هدف ها، ایده آل‌ها، استعدادهای شخصی، و روابط با افراد دیگر با آن مواجه می گردد. امنیت حالتی است که در آن قدرت یا پیروزی بدون مبارزه، حاصل می‌شود.هم چنین، امنیت حالتی است که در آن ارضای نیازها وتمایلات تضمین شده است.

مزلو (۱۹۷۰) تأکید می کند که هر یک از نیازهای عاطفی، شناختی و بیانی یک ارزش به شمار می رود، این نکته همان قدرکه در مورد عشق به حقیقت یا به یقیین صدق می کند، درباره علاقه به ایمنی نیز صادق است. احساس ناایمنی نه تنها انگیزه و محرک سودمندی نخواهد بود، بلکه استعداد فرد را در رو به روشدن وحل کردن مشکلات وخطرات نیزمحدود می نماید.نابهنجاری های روانی و رفتاری درانسان هنگامی شروع می‌شود که احساس ناایمنی بر وجود او حاکم گردد. احساس ناایمنی می تواند از جنبه های مختلف زندگی، شغلی، تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی نمود پیدا کند و با متغیرهای سن، جنس، دین، تأهل، شغل، رشته تحصیلی، شدت یا کاهش یابد. احساس ناایمنی را می توان در دوره های مختلف سنی مشاهده کرد.

جامعه خوب، باثبات، آرام و تحت اداره صحیح، معمولاً به حد کافی موجبات امنیت خاطر اعضایش را در مقابل تغییرات ناخوشایند اقتصادی واجتماعی،تغییرات شدید اقلیمی، تهاجمات جنایی، قتل، آشوب، ظلم ونظایر آن فراهم می‌آورد.

در این میان مزلو، روان شناس معروف انسان گرا از اولین کسانی بود که در این زمینه نظریات اساسی ارائه نموده است. برای روشن نمودن مفهوم ناایمنی او چهارده نشانه فرعی یا عناصر اجزایی این احساس را برشمرد که عبارت بودند از:

۱- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه دیگران نبودن، با سردی و بدون عاطفه با او رفتار کردن و داشتن احساسات نفرت آمیز و خصمانه نسبت به دیگران،

۲- احساس تنهایی، انزوا و دوری از دیگران،

۳- احساس این که همیشه در معرض خطر قرار دارد، احساس مداوم از تهدید، خطر و اضطراب،

۴- ادراک دنیا به عنوان مکانی تاریک، خصمانه و خطرناک، دنیایی که قانون جنگل در آن حکم فرما است، ۵- دیدن دیگران به عنوان افراد بد، شیطانی، تهدید کننده، خودخواه و خطرناک،

۶- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل خصمانه زیاد نسبت به دیگران،

۷- عموماً بدبینی، تمایل به این که همه چیز به طرف بدی است،

۸- گرایش به ناخشنودی و نارضایتی شدید از خود محیط،

۹- احساس تنش، تنیدگی، فشار، کشمکش درونی توأم با عوارض و حالاتی مانند عصبی، پرخاشگری و خستگی،

۱۰- علاقه اجتماعی، مهربانی، علاقه در دیگران و همدلی،

۱۱- احساس گناه و شرمندگی شدید، سرزنش زیاد، دلسردی، یأس و ناامیدی و تمایل به خودکشی،

۱۲- اختلال در سیستم احساس ارزش و پذیرش خود، مانند نیاز شدید به قدرت و مقام اجتماعی، افتخارات، جاه طلبی، پیشرفت اجتماعی، پرخاشگری، ثروت، کلّّّیت، رقابت و بالعکس احساسات خودآزاری، حقارت و اتکای شدید و وابستگی زیاد به دیگران، احساس ضعف و بیچارگی، و درماندگی و تسلیم شدن در برابر ناملایمات،

۱۳- گرایش به عبیب جویی زیاد و بیش از حد و خرده بینی وسواسی نسبت به خود و به ویژه عیوب و ضعف هایش،

۱۴- داشتن امیال دایمی و شدید برای یافتن امنیت به صورت هدف های مکرر و متغیر و کاذب و ناقص و گاه هدف هایی که با هذیان و توهم همراهند.

طبق تعریف کردوا و اسکات (۲۰۰۱) امنیت عاطفی، احساس امنیت وآسودگی نسبت به آسیب پذیر بودن دربافت یک رابطه معین می‌باشد.

۲-۳-۲٫ مفهوم امنیت عاطفی

امنیت عاطفی، حالتی را گویند که در آن شخص از ارضای نیازهای عاطفی خود، به ویژه ارضای نیاز خود به محبوب بودن، احساس اطمینان کند.. احساس امنیت عاطفی بستگی دارد به محبت و عطوفت، مقبولیت و ثبات روابط. احساس امنیت عاطفی به توانایی احساس امنیت و اطمینان، زمانی که شخص درگیر یک رابطه صمیمانه با یک شریک عشقی است، اطلاق می‌شود، به این شرط که با اینکه فرد آسیب پذیر است، ترس از پیامد هیجانی منفی تجربه نشود (کردوا،۲۰۰۷). مهم است که توجه شود که برای شروع فرایند صمیمیت، وجود آسیب‌ پذیری ضروری است و اینکه آسیب‌پذیری در یک بافت آرامش‌بخش و اطمینان‌بخش، فرایند ایجاد احساسات امنیت عاطفی را خلق می‌کند (کردوا،۲۰۰۷).

کردوا و اسکات (۲۰۰۱) به منظور سهولت در مشاهده امنیت عاطفی در تحقیقات تلاش کردند که آن را با واژه‌های رفتاری تعریف کنند. آن‌ها امنیت عاطفی را به عنوان نتیجه تعاملات بین زوج‌هایی که رفتارهای صمیمانه و احساسات مثبت را در روابطشان تجربه می‌کنند، مفهوم سازی می‌کنند. این احساسات، تجربیاتی درونی هستند که در طول زمان به علت صمیمیت و پاسخ‌گویی عاطفی زوجین به یکدیگر بر انگیخته می‌شوند و حاصل آن‌ها احساس آرامش و امنیت عاطفی است. اگر تجارب انباشته شده در طول زمان در یک رابطه صمیمانه غنی باشد، سرانجام امنیت عاطفی بوجود می‌آید (آسایش در مورد آسیب‌پذیر بودن به جای ترس از ضربه خوردن یا طرد شدن از سوی همسر) (کردوا و اسکات، ۲۰۰۱).

اولسن (۲۰۰۶) امنیت عاطفی را به احساس امنیت فرد در یک رابطه عاطفی تعریف می‌کند و آن را به عنوان ملاک صمیمیت در نظر می‌گیرد. بعضی از محققان به توضیح این موضوع پرداخته‌اند که چگونه امنیت عاطفی که یک زوج در رابطه‌شان تجربه می‌کنند، به میزان مهارت‌های هیجانی آن‌ها مربوط می‌شود. در این دیدگاه امنیت عاطفی به عنوان پدیده‌ای اکتسابی در نظر گرفته می‌شود که بیشتر به رضایت افراد از رابطه‌شان نزدیک است (دوریان و کردوا،۲۰۰۴). آن‌ها یک نظریه رفتاری از صمیمیت را ارائه دادند که روشن می‌کرد چگونه سطوح بالای مهارت‌های هیجانی درون یک رابطه، رابطه را برای طرفین از این نظر که از دیگری آسیب نبینند، ایمن می‌کند و رضایت و امنیت عاطفی را به ارمغان می‌آورد. از سوی دیگر امنیت عاطفی نقش مهمی در حفظ و بالا نگه داشتن رضایت زناشویی دارد (سیمپسون، هاگ و اشنایدر،۲۰۰۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:32:00 ب.ظ ]




عوامل تاثیرگذار بر امنیت عاطفی

به صورت کلی، ایجاد امنیت عاطفی منوط به شکل‌گیری اعتماد بین‌فردی در رابطه زوجین است، به گونه‌ای که اولا زوجین طرف مقابل را در زندگی خود شریک بدانند، دوما رابطه زوجین به گونه‌ای باشد که وابستگی ایمنی بین طرفین بوجود آید و سوما اینکه تعهد و وفادرای فزاینده‌ای که همراه با تقویت‌های مثبت است، در زوجین مشاهده شود (گریف و مالهرب،۲۰۰۱).

از جمله موضوع های شناخته شده که می‌تواند بر امنیت عاطفی زوجین تاثیرگذار باشد عبارتند از: رابطه جنسی، رابطه خویشاوندی، دوستان، فرزندان، مصرف مواد مخدر، نحوه صرف اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، خیانت جنسی، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، مشکلات مادی، سوء استفاده بدنی (مانند کتک زدن)، مشکلات ارتباطی، (گفت و شنود)، ازدواج در سنین پایین، درگیری های شغلی (ومبل، ۱۹۶۹، پیتمن، ۱۹۸۹؛ به نقل از سیمپسون و همکاران،۲۰۰۷).

عواملی که در ایجاد و میزان امنیت عاطفی در رابطه زناشویی موثر است به شرح زیر می‌باشد:

۲-۳-۳-۱٫ ویژگی‌های شخصیتی

درک افراد از همسرشان با توجه به رفتارها و ویژگی‌های شخصیتی او که شامل مواردی نظیر بدخلقی، کله شقی، افسردگی، لجبازی، حسادت، اجتماعی بودن، منزوی بودن و… می شود، می تواند ازعواملی باشد که امنیت عاطفی را درهمسرتحت تاثیر قرار دهد.معمولا اختلافات شخصیت افراد با چشم‌اندازهای متفاوت آنان ارتباط دارد.هرکدام از همسران خود را منطقی وانعطاف ‌ذیر ودیگری را غیرمنطقی و سرسخت می‌پندارد. بسیاری از برخوردها ناشی از طرز تلقی شخصیتی زن وشوهراست.یکی باعینک شفاف خوش‌بینی به حوادث می‌نگرد و دیگری با عینک تار بدبینی. شخص مستقل پیشنهاد کمک را نشانه تحقیر یا فقدان اعتماد می‌داند، حال آنکه انسان وابسته آن را به حساب توجه و علاقه می‌گذارد. انسان مستقل جدایی را مترادف با آزادی می‌داند و حال آنکه برای انسان وابسته، جدایی نشانه انزوا و تنها ماندن است. همه این موارد به طرق مختلف امنیت عاطفی زوجین را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد (ناوک،۲۰۰۷).

۲-۳-۳-۲٫ ارتباط

رابطه خوب وسالم زناشویی مبتنی برعشق است. عشقی مسئولانه که بدنبال رابطه ای مسئولانه ایجاد می‌شود. رابطه‌ای مبتنی بر مساوات و برابری دو انسان که هردو سعی‌شان فراهم کردن امکانات رشد و شکوفایی دیگری است. بطور کلی برقراری رابطه به دو صورت کلامی و غیر کلامی است.ارتباطات کلامی، بخش عمده‌ای از ارتباطات را شامل می‌شود. بسیاری از زوج ها در انتقال امیال و احساسات خود به یکدیگر با دشواری روبرو هستند و خواسته هایشان را طوری به طرف مقابل منتقل می‌کنند که گویی به دو زبان متفاوت صحبت می‌کنند. در این شرایط هرگز عجیب نیست که دچار سوء تفاهم شوند (میرجین،۲۰۰۳). زوج هایی که از زندگی زناشویی خوبی برخوردار نیستند، در مقایسه با زوج‌هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند، در درک نقطه نظرات واقعی یکدیگر با دشواری بیشتری روبرو هستند. با آنکه هردو خواهان تشریک مساعی هستند، ناتوانی در مبادله و انتقال پیام، آنها را در رسیدن به توافق‌های مهمی نظیر تقسیم وظایف و رسیدگی به فرزندان محروم می‌کند. در مواقعی می‌توان ریشه‌های مشکل را در حساسیت بی حد و روحیه تدافعی جستجو کرد. افراد با گرفتن حالت تدافعی، از دیدن و یا شنیدن آنچه دوست ندارند مصون می‌مانند. در نتیجه قادر نخواهند بود به ارتباط سالم برسند و این نهایتا باعث نا امنی در زندگی زناشویی می شود (بک، ۱۹۸۷، به نقل از روشنی،۱۳۹۰).

۲-۳-۳-۳٫ حل تعارض

در یک ازدواج موفق، زن و شوهر متعهدند که بر سر تفاوت‌های خود به توافق برسند، در تضاد و اختلاف باقی نمانند و بجای بحث و مخالفت برای مصالحه و صمیمیت تلاش کنند. با هم گفتگو کردن بخشی از تماس و مصالحه است. زوج‌های موفق نیز باهم درگیر می‌شوند اما با اختلافات خود برخورد منصفانه می‌کنند. ظرفیت قبول اختلاف، نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است. در خانواده های مساله دار، مسائل را انکار می‌کنند و یا می‌پذیرند که با هم مخالفت نکنند و یا اینکه لب از سخن می‌بندند و منزوی می‌شوند. از آنجا که هر شخص، انسان منحصر به فردی است و از آنجا که مقررات نظام هر خانواده متفاوت است، اختلاف امری نا گزیر است و صد البته که نحوه برخورد با این تفاوت‌ها و حل تعارضات، در میزان امنیت عاطفی بسیار موثر است (برادشاو، ۱۹۹۹، به نقل از میرجین و کردوا،۲۰۰۷).

پایان نامه

۲-۳-۳-۴٫ مسائل مالی

مسائل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات نا امنی در روابط را فراهم می کند. با توجه به نقش دخل و خرج می‌توان انتظار داشت که فعالیت مشترک زن و شوهر در تحصیل اسباب معاش و پرداخت هزینه ها بر وحدت و یکپارچگی میان آنان بیافزاید. در زمینه دخل و خرج، اغلب با انواع مشغله‌های ذهنی در خصوص انصاف، کنترل و رقابت و سایر مبانی سمبلیک که به فعالیت های مشترک لطمه می‌زند، برخورد می‌کنیم (هیل،۲۰۰۵). بسیاری از زوج ها بر سر چگونگی مخارج با یکدیگر اختلاف دارند. زن و شوهر باید در کار بودجه بندی و خرج درآمد های خانواده از سیاستی استفاده کند که بر اساس آن از بروز لجبازی و اقدامات تلافی جویانه اجتناب شود (باکوم و اپستین،۱۹۹۰).

۲-۳-۳-۵٫ فعالیت اوقات فراغت

بسیاری از زوج ها از این شکایت دارند که به قدر کافی با هم وقت صرف نمی کنند. مشکل اصلی در واقع مدت با هم بودن نیست، بلکه مسئله این است که فرصت با هم بودن چگونه می‌گذرد، کم توجهی زن و شوهر به راضی کردن یکدیگر، برای زندگی مشترک بسیار مضر است. زن و شوهر از همدیگر انتظاراتی دارند. انتظار اینکه اوقاتی را نیز به همدیگر اختصاص دهند. عدم توجه به این مسئله عاملی برای ایجاد احساس ناامنی عاطفی در زوج ها می‌شود (بک، ۱۹۸۷، به نقل از فابرت و شولی،۱۹۹۶).

۲-۳-۳-۶٫ رابطه جنسی

به اعتقاد بسیاری، رابطه جنسی زن و شوهر یکی از مهم ترین علل تعیین کننده امنیت عاطفی بین آن‌ها است. در هیچ بخشی از روابط زناشویی، معنای سمبلیک آن تا این اندازه فعال و نقش آفرین نیست. اختلاف میان زن و شوهر، در زمان و کیفیت این رابطه نمایان است. احساس صمیمیت و مورد پذیرش بودن که در رابطه جنسی تجربه می‌شود، تضعیف کننده ناامنی عاطفی روابط زناشویی است. از سوی دیگر، کاهش میل جنسی و در نتیجه عملکرد جنسی ممکن است به حساب تخفیف عشق و محبت گذاشته شود، در نتیجه دایره بسته‌ای شکل می‌گیرد که از یک سو این پیام را به طرفین می‌دهد که مانند قبل برای دیگری جذاب نیستند و از سوی دیگر باعث فاصله بیشتر زوجین شده و امنیت عاطفی آن‌ها را کاهش می‌دهد  (دوریان و کردوا،۲۰۰۴).

۲-۳-۳-۷٫ نقش‌های مربوط به برابری زن و مرد

اعتقادات، احساسات و نگرش‌های افراد، سهم و نقش‌های مختلف زناشویی در خانواده را نشان می‌دهد. کار بسیاری از زوج‌ها بر تقسیم وظایف و اینکه زن و شوهر هر کدام موظف به انجام چه مسئولیت هایی هستند به اختلاف برمی‌خورند. با بی اعتبار شدن تدریجی نقش‌های سنتی زن و مرد، تعیین مسئولیت های زن و شوهر در قبال هم دشوار است. از دیرباز بر اساس یک رسم متداول نقش مرد در خانواده، تحصیل درآمد و نقش زن انجام کارهای خانه و نگهداری از بچه‌ها بوده است. اما وقتی هر دو بیرون از منزل کار می کنند، زن اغلب مسئولیت دوگانه ای پیدا می‌کند. با توجه به تحولات تدریجی و موقعیتی که امروزه فراهم آمده، زن و شوهر در کار تامین درآمد و انجام وظایف خانه داری باهم مشارکت می‌کنند. این تحول با آنکه در زمینه‌هایی اسباب تحکیم پیوندهای زندگی زناشویی را فراهم کرده، در بعضی زمینه‌ها و بخصوص در مواردی که نقش‌ها نامشخص و درهم شده اند، اشکالاتی بوجود می‌آورد. گاه زن و شوهر در انجام وظایف و مسئولیت ها کارشان به بحث و اختلاف می کشد و یکدیگر را به زیر پا گذاشتن پیمان نامه ازدواج متهم می کنند که این خود امنیتی که آن‌ها در رابطه‌شان تجربه می‌کنند را زیر سوال می‌برد (ویتاکر،۱۹۹۳؛ نقل از هیل،۲۰۰۵).

[۱] Womble

[۲] Pittman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:32:00 ب.ظ ]




۲-۳-۴-۱٫ دیدگاه رشدی فارمن

طبق نظر فارمن در مورد امنیت عاطفی توانایی برای کسب امنیت عاطفی از طریق یک فرایند مطالبه کردن تسهیل می­شود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه منجر به شکل خاصی از درگیر شدن با افراد و اشیا می‌شود. توانایی برای تجربه امنیت عاطفی یک پدیده رشدی است. البته امنیت عاطفی ویژگی‌های فوری نیز دارد که کاملا بوسیله توانایی‌های اولیه مشخص نمی‌شود. اما از پیش زمینه‌های اولیه از طریق مجموعه‌ای از انفعالات ناشی می‌شود. در هر مرحله از زندگی کودکی، تجربه با والدین و همسالان ساختارهای زیربنایی که توانایی رفتار صمیمانه با بزرگسالان است را شکل می‌دهد. خودافشایی و امنیت عاطفی در بزرگسالی نتایج کیفی دوران کودکی هستند. هیچ چیز در کودکی بطور مستقیم این توانایی ها را ایجاد نمی‌کند اما رویکرد رشدی به ما اجازه می‌دهد بین کودکی یا تجارب اولیه با همسالان و امنیت عاطفی در بزرگسالی ارتباط برقرار کنیم. یک دیدگاه رشدی همچنین جنبه های پیچیده صمیمیت رفتاری، هیجانی و انگیزش را در نظر می گیرد (فارمن،۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی،۱۳۸۷).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

فرد بزرگسال برای تجربه امنیت عاطفی باید بتواند هیجانات شدید که بخش غیرقابل تفکیک یک رابطه نزدیک است را آزادانه در میان بگذارد. سرانجام فرد باید توانایی خودافشایی، تقابل بالغانه، حساسیت نسبت به احساسات دیگران و علاقه به خوب بودن دیگران را داشته باشد. هر یک از این جنبه های امنیت عاطفی از ترکیب تجارب خانوادگی و همسالان در مراحل اولیه رشد ناشی می‌شود. کودک باید نزدیکی، تقابل و حل تعارض بین گروه‌های همسال را نیز تمرین کند. دیدگاه رشدی از دو بعد توانایی تجربه امنیت عاطفی را بررسی می کند:

الف) روابط اولیه و توانایی برای نزدیکی: از نظر فارمن روابط در کودکی با سه جزء نزدیکی، تعامل و نهایتاً محبت ارتباط دارد. اول: رابطه با مراقبین اولیه که تاریخچه پاسخ دهی و در دسترس بودن منجر به انتظارات مثبت درباره تعاملات با دیگران می‌شود. دوم: این روابط زمینه ای برای یادگیری تعامل با همسر را آماده می‌کند. سوم: از طریق یک تاریخچه مراقبت مسئولانه و حمایت برای استقلال کودک یک حس خود ارزشی را رشد می‌دهد. این ویژگی‌ها احتمالاً زیربنای رفتارهایی است که احتمالاً با الگوهای بعدی مثل خود اطمینانی ارتباط دارد. این تجارب همچنین کودک را به پذیرش و انتظار انواع خاصی از واکنش‌ها از سوی دیگران هدایت می کند.

ب) حساسیت نسبت به طرد و روابط رمانتیک: شواهد تجربی نیز ارتباط این رشد دلبستگی و نزدیکی را نشان می‌دهد. آنچه افراد از روابط قبلی می‌آورند ممکن است روابط رمانتیک را تحت تاثیر قرار دهد. براساس رویکردهای بین فردی کلاسیک (باولبی، اریکسون، هورنای و سالیوان) یک راه کلیدی برای بررسی تاثیر روابط گذشته بر روابط رمانتیک بررسی اثر این روابط روی انتظارات دریافت پذیرش و پرهیز از طرد است. بزرگسالی که انتظارات دفاعی طرد را بعنوان نتیجه طرد از والدین یا همسالان رشد داده، نسبت به طرد همسرش حساس خواهد بود. حساسیت نسبت به طرد یک فرایند شناختی- هیجانی است که از تجربه طرد ناشی می‌شود. بطور خلاصه حساسیت نسبت به طرد این موضوع را مطرح می‌کند که افراد چگونه فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن در رابطه رمانتیک و تصمیم گیری برای تداوم رابطه رمانتیک یا پایان آن را بر اساس تجارب اولیه انتخاب می کنند (فارمن، ۲۰۰۲؛ نقل از باگاروزی، ۱۳۸۷).

دو نوع ارتباط بین ظهور روابط رمانتیک و تغییرات مربوط به قدرت در روابط خانوادگی در خلال دوره انتقال بزرگسالی اولیه وجود دارد. اول رشد علاقه رمانتیک به وظایف جدایی و تفرد مربوط می شود. ظهور فعالیت رمانتیک در نوجوانی می‌تواند بعنوان بخشی از فرآیند کلی رشد استقلال هیجانی در بافت خانواده در نظر گرفته شود. دوم: درگیر شدن نوجوان در روابط رمانتیک همراه با تغییراتی در موقعیتهای بین فردی یا خانواده و وسیله جدا شدن نوجوان از خانواده در ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی است. یکی از مسائل مهم در روابط بین فردی حفظ استقلال و فردیت در عین نزدیکی، قرابت و دلبستگی است که تجارب اولیه دوران کودکی و نوجوانی در رشد این توانایی می تواند نقش اساسی داشته باشد (فالونو اسکوپر،۱۹۹۷؛ به نقل از سامانی،۱۳۸۶).

۲-۳-۴-۲٫ دیدگاه ترکیبی وارینگ

وارینگ (۱۹۸۰، ۱۹۸۳؛ نقل از الیس،۲۰۰۴) امنیت عاطفی بین همسران را به عنوان ترکیبی از هفت عنصر زیر تعریف می‌کند:

محبت یا هیجان: میزانی که احساسات نزدیک هیجانی بوسیله همسر بیان می­شود. وقتی احساسات نزدیک هیجانی و محبت بین همسران ابراز می­شود، امنیت عاطفی ایجاد می­شود.

بیانگر بودن و خودافشایی: میزانی که افکار، عقاید، گرایشات و احساسات در درون رابطه بیان می­شود. خودافشایی با امنیت عاطفی ارتباط مثبت دارد؛ وقتی خودافشایی در رابطه زناشویی تسهیل می­شود، امنیت عاطفی افزایش می­یابد.

تطابق : میزانی که همسران می­توانند با یکدیگر بصورت راحت کار و تفریح داشته باشند. تطابق، امنیت عاطفی را به وسیله افزایش زمان با هم بودن در فعالیت­های مشترک ایجاد می­ کند.

همبستگی و تعهد: میزان تعهد همسران نسبت به رابطه است. تعهد شرط ضروری برای امنیت عاطفی است، زیرا اطمینان و اعتماد در رابطه را تسریع می کند.

روابط جنسی: میزانی که نیازهای جنسی مبادله و ارضاء می شود، ارضاء جنسی منعکس کننده بیشتر  با هم بودنهای شدید است که یک زوج تجربه می کنند.

تعارض: میزان آسانی حل عقاید متفاوت بین همسران است. مهارتهای حل تعارض بعنوان یک پیش بینی کننده سطح نهایی امنیت عاطفی در نظر گرفته می شود.

اختیار: میزان روابط مثبت همسران با خانواده و دوستان است. اختیار مربوط به استقلال در برقراری روابط هیجانی قوی با افراد دیگر مانند خانواده اصلی است که به زوج اجازه یک فضای هیجانی که برای رشد امنیت عاطفی نیاز است، را می‌دهد.

[۱] - Developmental

[۲] - Furman .

[۳] - Fallon

[۴] - Scoper.

[۵] - Waring

[۶] - Affection

[۷] - Expressivness

[۸] - Self- disclusure

[۹] - Compatibility

[۱۰] - Cohesion

[۱۱] - commitment

[۱۲] - Sexuality

[۱۳] - Conflict

[۱۴] - Autonamy.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:32:00 ب.ظ ]




جانسون و ویفن (۲۰۰۳) معتقدند مسئله اساسی در زوج‌هایی که امنیت عاطفی را تجربه نمی‌کنند، دلبستگی نا امن است و نحوه ایجاد این نا امنی و تداوم آن و همچنین تغییر سبک دلبستگی زوجین را تبیین می‌کنند. این رویکرد به درمانگر برای درک و تغییر عملکرد خانواده که منبع درد است اما می‌تواند منبع لذت و رضایت شود کمک می کند.

این دیدگاه معتقد است بسیاری از مشکلات و علائم مراجعین انعکاس مشکلات ناشی از دلبستگی ناامن است، زیرا نامنی دلبستگی، روابط را ناایمن می‌کند و آشفتگی هیجانی ایجاد می کند. دلبستگی ناامن وقتی رشد می‌کند که یک مظهر دلبستگی (مثل مادر یا همسر) از نظر هیجانی غیرقابل دسترس باشد. عدم دسترسی به مظهر دلبستگی به دلایل مختلف می‌تواند بروز کند. اول بخاطر اینکه این مظهر دلبستگی خودش دلبستگی ناامن دارد و از نزدیکی در رابطه اجتناب می‌کند. افرادی که از نزدیکی اجتناب می‌کنند برای صمیمی بودن با دیگران احساس عدم صلاحیت می‌کنند و وقتی دیگران نیاز به دلبستگی به آنان دارند، تمایل به طرد دیگران دارند. غیرقابل دسترس بودن به ویژه در لحظات بحرانی می‌تواند این پیام را ایجاد کند که نیازمند بودن شرم آور است و احتمالاً پرهیز از تماس با دیگران را تسریع می‌کند. غیرقابل دسترس بودن همچنین وقتی اتفاق می‌افتد که مظهر دلبستگی در هیجانات منفی مثل احساس خشم و افسردگی، غوطه ور باشد. این هیجانات منفی بر توانایی فرد برای در دسترس بودن هیجانی اثر می‌گذارد، زیرا درگیری عاطفی باعث می‌شود فرد در تشخیص و درک نیازهای هیجانی فرد دیگر مشکل دشته باشد. این افراد همچنین ممکن است در پاسخ به نیازهای دیگران حتی وقتی نیاز دیگران را تشخیص می‌دهند، صلاحیت نداشته باشند. نیازهای دلبستگی در روابط بزرگسالی مانند روابط والدین و فرزندان در کودکی است و مسائلی مانند نیاز به دانستن این که همسر دوست داشتنی، در دسترس، حمایتگر و ثابت است را شامل می‌شود. بنابراین احساس امنیت عاطفی، به حس اطمینان با توجه به در دسترس بودن و پاسخگو بودن مظهر دلبستگی و احساس خود ارزشی و عدم طرد و غفلت اشاره می کند.

طرحواره‌های مربوط به دلبستگی نوعاً مربوط به ترس از طرد بوسیله همسر و آرزو برای نزدیکی یا صمیمیت بیشتر با همسر است، و ترس از اینکه همسر وقتی به حمایت نیاز است غیرقابل اعتماد یا غیرقابل دسترس باشد. در روابط زناشویی غیرقابل دسترس بودن هیجانی همسر، دلبستگی ناامن را ایجاد می کند و دلبستگی ناامن منجر به افسردگی و خشم می‌شود. همین طور دلبستگی امن سازگاری را تسهیل می‌کند و آشفتگی هیجانی را کاهش می‌دهد، در حالی که دلبستگی ناامن هم ناامنی عاطفی ایجاد می‌کند و هم روی توانایی فرد برای سازگاری در رابطه اثر می‌گذارد. به منظور اطمینان از این‌که نیاز به دلبستگی ارضا می‌شود، بزرگسالان در دسترس بودن همسر و توانایی او برای ارضاء نیازها را بازنگری می‌کنند. شواهد دال بر غیرقابل دسترس بودن همسر، فقدان حمایت، فقدان عشق و صمیمیت یا طرد منجر به آشفتگی و رشد مشکلات ارتباطی می‌شود (بتانی و لورن،۲۰۰۸).

بنابراین اگرچه مشکل ظاهرا ناشی از مشکلات ارتباطی است اما مشکل زیربنایی تهدید دلبستگی امن است. دلبستگی امن فراتر از فقدان ناامنی و ترس از طرد است و شامل یک باور مطمئن نیز می‌شود که مظهر دلبستگی هم می‌تواند و هم از نظر هیجانی در دسترس و پاسخگو خواهد بود (جانسون و ویفن، ۲۰۰۳).

۲-۳-۴-۴٫ دیدگاه ترکیبی جسلسن

جسلسن به ۸ مقوله یا بعد امنیت عاطفی زوجین همراه با آسیب شناسی آن اشاره می کند:

علاقه یا نگاهداری: اولین تجربه میان فردی ما بعنوان یک انسان نگاه داشته شدن است. نظریه‌های رشدی و روابط شیء متناسب با این مرحله یا بعد امنیت عاطفی است. دنیل استرن می­گوید امنیت عاطفی، صمیمیت و همدلی از گهواره آغاز می­شود. مشاهدات استرن از کنش‌های متقابل والدین و کودک نتایجی را برای امنیت عاطفی بزرگسالان ارائه می‌کند. اگر امنیت عاطفی، صمیمیت و همدلی واقعیت طفولیت را می‌سازند، پس باید در تصور درونی والدین پیگیری شود تا واقعیت طفولیت را شکل دهد. پس در بزرگسالی نیز امنیت عاطفی در تجربه ارتباط با دیگران ایجاد می‌شود. استرن همچنین پیشنهاد می‌کند که مرحله کودکی پیش کلامی یک مرحله رشدی ضروری برای یادگیری رفتارهای پیچیده تعامل غیرکلامی انسان هاست. فرا ارتباط در تقاضاهای غیرکلامی کودک برای نگاهداری بنا نهاده می‌شود (استرن، ۱۹۹۰، به نقل از الیس،۲۰۰۴).

سولومن (۱۹۸۹) معتقد است که ازدواج در بهشت یا آسمان ایجاد نمی­ شود، بلکه در تعاملات پویای اولیه بین والدین و کودک ساخته می‌شود که مکرراً در بزرگسالی دوباره فعال می‌شود. از دیدگاه جسلسن اگرچه نگاه داشتن به عنوان پیش مرحله ای برای وظایف توسعه یافته بعدی و موفقیت در امنیت عاطفی بزرگسالی است، اما افراد می‌توانند مسئولیت روابط شان در زمان حال را به عهده بگیرند (نقل از الیس،۲۰۰۴).

دلبستگی: در این مرحله کودک بین مادر و سایر افراد تمایز قائل می‌شود. قبلاً کودک فردی بود که مورد علاقه بود، اما در این مرحله کودک می‌تواند به مادرش علاقه داشته باشد. رفتار دلبستگی در طول زندگی ادامه می‌یابد. افراد دلبستگی به افراد و اشیاء را در طول زندگی در تلاش برای رهایی از درد و تنهایی جستجو می‌کنند. از این طریق کودک روابط اجتماعی را مطابق با انتظار پاسخ دهی و در دسترس بودن دیگران در کودکی شکل می‌دهد. همین اصل در بزرگسالی ادامه می‌یابد. شیوه دلبستگی افراد ریشه در تجربه آنان با دلبستگی اولیه شان دارد و این انتظارات روی چگونگی انتظارات افراد از روابط اثر می­گذارد. مارگارت ماهلر (۱۹۷۵) رفتار دلبستگی را ناشی از مرحله جدایی- فردیت می‌داند. این مرحله از سن سه ماهگی تا شش ماهگی اتفاق می‌افتد و وظیفه نهایی این مرحله برای کودک درونی کردن حضور شخص مادر است. این دیدگاه اهمیت انتقال روابط در رشد کودک را خاطرنشان می‌کند. لاکار (۱۹۹۲) دو نوع انتقال انحرافی و سالم را مطرح می‌کند. حرکت انتقالی انحرافی پیچیده است و امنیت عاطفی را محدود می‌کند، در حالی که انتقال سالم رشد ارتباط افراد را تسهیل می کند. انتقال می‌تواند امنیت عاطفی رابطه و درک را افزایش دهد یا مانع شود (نقل از الیس،۲۰۰۴).

هیجان یا شهوت: سومین بعد امنیت عاطفی تجربه هیجان یا شهوت است. در حالی که علاقه و دلبستگی آرام و درونی است تجربه هیجانی پرسر و صدا و توجه برانگیز است. جسلسن یک درک روان تحلیلی از ارتباط انسان مبتنی بر غرایز لیبدویی فروید را خاطرنشان می‌کند و مثال فروید از عقیده اودیپال را مطرح می‌کند. اریکسون (۱۹۸۲) یک نظریه آلتی از صمیمیت یا ازدواج را مطرح می‌کند. جسلسن می‌گوید غریزه جستجوی لذت ما را برای غلبه بر فضای بین ما از طریق رابطه جنسی یا لمس تحریک می‌کند و این تجربه هیجانی فضای بین مردم را عایق می‌شود. موضوع دیگر در ارتباط تجربه هیجانی به عنوان کاهش دهنده تنش است. جسلسن می‌گوید ما از کودکی به دنبال کامروایی بوده‌ایم و ارضاء می‌تواند به عنوان کاهش تنش تلقی شود. به هر حال تجربه هیجانی سهم مهمی در هماهنگی صمیمیت و جدایی دارد (الیس،۲۰۰۴).

تصدیق یا اعتباربخشی چشم به چشم: تصدیق یا انعکاس تجربه درونی مطابق با فلسفه من- تو مارتین بوبر است. تجربه تماس جنسی یا ارتباط چشمی برای غلبه بر فضای بین افراد صورت می‌گیرد. در رابطه چشمی یا صمیمی است که ما خودمان را بیدار می‌کنیم و می‌توانیم نتیجه گیری کنیم که ما در حضور دیگری و به خاطر دیگری با ارزشیم و وجود داریم. این بعد صمیمیت مطابق با روانشناسی خود کوهات (۱۹۷۷) نیز هست. کوهات از آیینه یا انعکاس برای توصیف اینکه کودک وقتی شخص دیگر در دسترس باشد یاد می‌گیرد تا آنچه می‌خواهد را بفهمد، استفاده می کند. انعکاس یا همدلی یک ابزار ضروری برای رشد مفهوم خود سالم است. در کودکی ما آگاه می‌شویم که پدر و مادر اشخاص جدایی از ما هستند. کودک شروع به استفاده از لغت دیگری می‌کند و واکنش‌هایش به عنوان یک انعکاس است که می‌تواند به کودک درباره تجربه خود یاد بدهد. بنابراین انعکاس در چشم‌های مادر یعنی آن چیزی که مرکز حس کودک از خود می‌شود در بزرگسالی نیز ادامه خواهد یافت (نقل از الیس،۲۰۰۴).

هویت‌یابی یا کمال طلبی: همان طور که کودک رشد می‌کند، می‌فهمد که دیگران به ویژه بزرگسالان بزرگتر و قوی‌تر از او هستند. هویت یابی و کمال طلبی فرد را به این افراد قدرتمندتر مربوط می‌کند و به فرد کمک می‌کند بیشتر شبیه این افراد شود. این با مفهوم آدلر که می‌گوید برتری طلبی روانشناختی مربوط به نیاز به غلبه بر احساس حقارت در شخص است قابل مقایسه است. در نیاز ما به شبیه شدن به یک فرد یا حتی کنترل روی دیگران ما به شکلی عملی می‌کنیم تا بر فضای بین خودمان غلبه کنیم. ما نردبانی را برای ارتقای جستجو می کنیم تا بر روی آن بایستیم یا با کفش‌های دیگران و در جای دیگران راه می رویم.

تقابل و بازآوایی یا تشدید: تقابل تصویر دو انسان که در کنار یکدیگر با تعادل راه می‌روند را نشان می‌دهد. این مرحله مشابه مرحله صمیمیت در مقابل انزوای اریکسون است و به معنای تناسب با دیگران است.

احاطه شدن: احاطه شدن به معنای تعلق به گروه، شغل، مذهب و خانواده است. مردان به طور سنتی توسط شغل و زنان توسط خانواده یا کودکانشان احاطه می شوند. هر فرد محیطی را جستجو می‌کند تا فرصت پیدا کند نیازهایش را از دیگران بگیرد. تجربه احاطه شدن یک پیش درخواست تکامل از بعد ارتباطی است. این مرحله با مرحله تولید کردن اریکسون منطبق است.

مراقبت: در طول رشد شخص یاد می‌گیرد که دیگران نیز نیازهایی دارند و ما می‌توانیم به وسیله توجه به نیازهای دیگران بر فضای بین خودمان فائق آییم و نیازهای دیگران را به نیازهای خودمان ترجیح دهیم. این مرحله مشابه با عشق رولومی است. مراقبت به عنوان منبعی از آرزوها است، یعنی وقتی ما از دیگران مراقبت می کنیم خودمان را در ارتباط با دیگران کامل می‌بینیم و در بعد عمیق انسان بودن حرکت می کنیم  (الیس،۲۰۰۴).

۲-۳-۴-۵٫ دیدگاه تعاملی باگاروزی

امنیت عاطفی یک فرآیند تعاملی است که شامل یک تعداد از ابعاد مرتبط می‌شود. امنیت عاطفی یک نیاز واقعی انسان است و در یک چارچوب نیاز بقا برای دلبستگی رشدی می‌کند. آشفتگی های شدید در مرز دلبستگی مادر- کودک یا شکست دلبستگی کودکی پیامدهایی برای رشد امنیت عاطفی واقعی در زندگی بعدی دارد. نیاز به امنیت عاطفی به عنوان رشد، پختگی، تمایز یافتگی و تظاهر پیشرفته نیاز جهانی بیولوژیکی برای نزدیکی بدنی، ارتباط و تماس با انسانهای دیگر مفهوم سازی می شود (باگاروزی،۱۳۸۷).

باگاروزی (۱۳۸۷) امنیت عاطفی را شامل نه بعد امنیت روانشناختی، عقلانی، جنسی، جسمانی، معنوی، زیبایی شناختی، اجتماعی، تفریحی و فعلی می‌داند. شدت کلی نیاز به امنیت عاطفی و ابعاد نه گانه آن برای هر فرد متفاوت از دیگران است. افراد با ‌توجه به تفاوت‌های فردی در شدت و نوع امنیت عاطفی با یکدیگر متفاوتند. با در نظر گرفتن این تفاوت‌ها بین افراد می‌توان درک کرد که چگونه یک زن و شوهری که نیاز کلی‌شان برای امنیت عاطفی از نظر شدت نیاز مشابه است، هنوز ممکن است از در میان گذاشتن تجربه صمیمیت در رابطه شان ناراضی باشند. متاسفانه بسیاری از همسران این تفاوت‌ها را خوب یا بد، سالم یا ناسالم، خواستنی یا غیرقابل قبول تعبیر و تفسیر می کنند. یکی از وظایف اولیه درمانگران کمک به زوجین برای درک و پذیرش تفاوت در شدت نیازهاست. زوج‌هایی که به خاطر عدم رضایت از نیازهای امنیت عاطفی وارد درمان می‌شوند، به تدریج یاد می‌گیرند که تفاوتشان در شدت نیازهای کلی و شدت ابعاد نیازها یک موضوع ساده مربوط به تفاوت هاست. در ارتباط با ابعاد امنیت عاطفی با گاروزی به دو محور امنیت عاطفی قابل قبول و قابل پذیرش اشاره می کند:

امنیت عاطفی قابل قبول و متقابل: امنیت عاطفی یک فرآیند پویا و تعاملی است که براساس اطمینان و احترام متقابل شکل می‌گیرد. بنابراین هر همسر باید اطمینان کامل برای در میان گذاشتن عمیق ترین افکار و احساساتش بدون ترس از قضاوت و ارزیابی داشته باشد. علاوه بر این برای درک اینکه همسر کاملا آنچه را مطرح می شود می‌پذیرد، یک فرد باید احساس کند که همسرش متقابلاً پذیرفته می شود و سطوح عمیق خودافشایی وجود دارد. این پذیرش قابل قبول و متقابل است که به رابطه اجازه می‌دهد به سمت سطوح عمیق امنیت عاطفی و عشق حرکت کند.

رضایت قابل پذیرش و متقابل: ممکن است از بحث قبلی این طور استنباط شود که اگر دو همسر در شدت نیازها در یک بعد متفاوت باشند احساس عدم رضایت در آن بعد می‌کنند. اما اطلاعات بالینی از این دید حمایت نمی‌کند و وجود اختلاف در ابعاد امنیت عاطفی لزوماً به معنای عدم رضایت نیست و ممکن است علیرغم اختلاف در این زمینه باز هم رابطه رضایت بخش باشد.

رضایت از امنیت عاطفی یک موضوع کاملاً شخصی و ذهنی است. این فرایند ارزیابی ذهنی با در نظر گرفتن دو فرایند رضایت قابل قبول و رضایت متقابل قابل درک است. رضایت قابل قبول یک رضایت درونی است که یک فرد با میزان و کیفیت پذیرش نسبت به همدلی و درکی که همسر در پاسخ به خودافشایی صمیمانه و ابراز یک نیاز احساس شده نشان می‌دهد، تجربه می‌کند. رضایت متقابل یک رضایت درونی است که یک شخص با عمق، میزان، کیفیت خودافشایی همسر و بیان نیاز احساس شده برای ابعاد امنیت عاطفی مشترک تجربه می‌کند (باگاروزی،۱۳۸۷).

[۱] - Attachment

[۲] - Johnson & whiffen

[۳] - Insecunity Attachment

[۴] - Bethany & Lorne

[۵] - Security Attachment.

[۶] - Josselson

[۷] - Holding

[۸] - Stern

[۹] -Solomon

[۱۰] - Mohler.

[۱۱] - Lakar

[۱۲] - Passionate

[۱۳] - Erikson

[۱۴] - Bober

[۱۵] - Kohat

[۱۶] - Adler

[۱۷] - Rolomey

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]




هریک ازالگوهای نظری درمفهوم هوش عاطفی ( هیجانی )ازدودیدگاه طرح می شود:

دیدگاه های توانایی. دیدگاه های مرکب.(مایر،سالوی. گارسو،۲۰۰۰)

دیدگاه های توانایی هوش هیجانی را بطورکامل، برآمده ازتوانایی ذهنی می دانند وازاین روبه عنوان هوش خالص می نامند.

درمقابل دیدگاه های مرکب، هوش هیجانی را ترکیبی ازتواناییهای ذهنی وویژگیهای شخصیتی ازقبیل خوش بینی وخرسندی می دانند. درحال حاضرتنها مدل توانایی هوش هیجانی ازسوی جان مایروپیتر

سالووی ارائه شده است. مدلهای مرکب هوش هیجانی نیزبامفاهیم وروحی متفاوت ارائه شده است. بار- آن، گلمن، دولویکس وهیگس و…. ارائه کننده مدلهای گوناگون مرکب از هوش هیجانی هستند. ودرمجموع مهمترین مدلهای مختلف هوش عاطفی( هیجانی)عبارتند از:۱-مدل مایروسالووی۲- مدل گلمن۳- مدل بار- آن۴- مدل دولویکس وهیگس ۵- مدل رابرت کوپروآیمان  ساواف.

مدل مایر وسالووی، مدل توانایی هوش هیجانی (عاطفی) : این دودانشمند بیان کردند که افراددر توانا- ییشان برای پردازش اطلاعات مربوط به یک واقعه هیجانی و تواناییشان درارتباط دادن پردازش هیجا-

نی جهت شناخت وسیعتر، متفاوتند . مفهوم هوش هیجانی مایروسالووی بیان می کند که هوش هیجانی دارای  حیطه است. حیطه مفهوم هوش تجربی ( توانایی احساس کردن، پاسخگویی و استفاده درست از اطلاعات هیجانی) وحیطه استراتژیک ( توانایی فهم و مدیریت هیجان) ، هرحیطه نیزبه دوشاخه تقسیم می شود. ۱ - احساس وابراز هیجان ۲- تسهیل تفکربوسیله هیجان ۳- فهم ودرک هیجان ۴- تنظیم و مدیریت هیجان.

۱-احساس و ابرازهیجان : هوش هیجانی باظرفیت بیان احساسات شروع می گردد. احساس هیجانی شامل ثبت، توجه ومعنی سازی پیامهای هیجانی است به آن صورتی که درحالات صورت، تن صدا یا محصولات هنری – فرهنگی بیان گردیده اند. توانایی افراددرتوجه با ارزیابی وابراز حالات هیجانی خود ودیگران متفاوت است. بعنوان مثال افراد آلکسی تیمیک احتمالا به دلیل دشواری تشخیص احساسات، قادربه ابرازهیجاناتشان به صورت کلامی نیستند. افرادی که باسرعت ود قت هیجاناتشان راارزیابی وبیان می کنند بهترمی توانند به افراد ومحیط اطراف خود پاسخ دهند.
۲- تسهیل تفکربوسیله هیجان : تسهیل هیجانی تفکر، متمرکزبراین موضوع است که چگونه هیجان برروی سیستم شناختی اثرمی نماید وبه این ترتیب چگونه می تواند برای حل مساله، استدلال، تصمیم گیری و کارهای خلاق به کار رود. شناخت می تواند بوسیله هیجان (ا ضطراب، ترس…) مختل گردد و یا در سیستم شناختی الویت ایجاد کند که به چیزمهمی توجه کند وبه آن بپردازد.
گاهی اوقات هیجانهامی توانند شناختها را تغییردهند. هنگامی که شخص خوشحال است آنها مثبت و وقتی غمگین است منفی می شوند. این تغییرات سیستم شناختی را وادارمی کند که چیزهارا از دیدگاه های مختلف ببیند. تفاوت بین شک نمودن و قبول کردن. این مساله باعث می شود که فرد عمیق تروخلاقانه تردرمورد یک مساله بیاندیشد.

۳- فهم و درک هیجان : اساسی ترین قابلیت دراین سطح، شامل نامگذاری هیجانهابا لغات می باشد. کسی که بتواند هیجانها رادرک کند ومعنی آنها را بفهمد ازنعمت ظرفیت درک روابط بین شخص برخوردارمی باشد. افراد با هوش هیجانی بالا، توانایی تشخیص اصطلاحاتی که برای توصیف هیجانات درمجموعه ای ازکلمات آشنا وگروهی ازعبارات هیجانی که درطبقه ای ازکلما ت  نامشخص ترتیب یافته اندرا دارند.

۴- تنظیم ومدیریت هیجان : مدیریت هیجان به معنی توانایی ارتباط با یک هیجان براساس کاربرد آن درموقعیتی معین است. سطح مطلوب کنترل وتنظیم هیجانها درتعادل آنهاست. کوشش برای کوچک سازی یا ازبین بردن هیجانها ممکن است هوش هیجانی را سرکوب نماید. افرادازروشها وفنون متعددی برای تنظیم خلق خود استفاده می کنند که ازآن طریق بتوانند هیجان های دیگران را کنترل کنند. روش فعالانه تنظیم خلق شامل ترکیبی ازآرام سازی، کنترل استرس، تلاشهای شناختی وورزش ممکن است مؤثرترین روشها برای تغییرخلق منفی باشد. به طورخلاصه مدل مایروسالوی درجدول شماره ۲-۲ نشان داده شده است. (اکبرزاده،۱۳۸۳ )

 

 

 

 

 

 

جدول شماره۲- ۲ مدل مایر وسالوی

۱- حیطه مفهوم هوش تجربی ( توانایی احساس کردن، پاسخگویی و استفاده درست از اطلاعات هیجانی) ۱- احساس و ابراز هیجان ۲- تسهیل تفکر بوسیله هیجان
۲- حیطه استراتژیک ( توانایی فهم و مدیریت هیجان)،  هرحیطه نیز به دو شاخه تقسیم می شود. ۳- فهم و درک هیجان ۴- تنظیم و مدیریت هیجان

 

مدل گلمن از هوش هیجانی (عاطفی): گلمن مدلی ازهوش ارائه کرد که بیست و پنج شایستگی رادرپنج خوشه جای داده بود یا به عبارت دیگرمدل هوش عاطفی گلمن دارای ۵ حوزه است:

۱-حوزه آگاهی شامل آگاهی هیجانی، ارزیابی صحیح از حوزه اعتماد به نفس.

۲ -حوزه کنترلی شامل قابلیت اعتماد: وجدان، انطباق پذیری،نوآوری، حوزه کنترلی.

۳- خود انگیختگی شامل گام برداشتن به سوی هدف، قصد، پیشگام بودن، خودکنترلی

۴- همدلی شامل درک دیگران، رشد دیگران.

۵- تنظیم روابط شامل تاثیرگذاری، ارتباطات، مدیریت رهبری، تعارض، سرعت دادن به تغییر، برقراری پیوند، همکاری و تعاون.

۱- خود آگاهی یا آگاهی ازهیجانات خود:حوزه آگاهی محوراصلی هوش هیجانی است. گلمن خودآگاهی

رادرک عمیق وروشن ازاحساسات وهیجانات و نقاط قوت وضعف آنها تعریف می کند.

۲- حوزه کنترلی یا کنترل هیجانات :کنترل هیجانات به شیوه ای مناسب مهارتی است که بدنبال حوزه آگاهی ایجادمی شود. اشخاص کارآمددراین حیطه بهترمی توانندازهیجانات منفی نظیر: ناامیدی ، اضطراب، تحریک پذیری رهایی یابند ودرفرازو نشیب های زندگی کمتربا مشکل مواجه می شوند و یا در صورت بروزمشکل به سرعت می توانند ازموقعیت مشکل را به شرایط مطلوب باز گردند. ارسطو:عصبانی شدن آسان است. همه می توانند عصبانی شوند. اماعصبانی شدن درمقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، درزمان صحیح به طریق صحیح وبه دلیل صحیح کارآسانی نیست.

۳-خود انگیختگی : این مؤلفه مربوط به تمرکزهیجان ها برای دستیابی به اهداف موردنظرمی باشد.

بسیاری ازروانشناسان خود انگیزه راشرط بقامی نامند. افرادخود انگیخته ارضا ء وسرکوب خواسته ها را به تأخیرمی اندازند. آنها همواره درتکاپووحرکت هستند، تمایل دارند که همواره، مؤثرومولد باشند. ازنظرگلمن خودانگیزه زبان سا ئق پیشرفت می باشدوکوششی است جهت رسیدن به حدمطلوبی ازفضیلت.

۴- همدلی :همدلی اساس مهارت مردمی است. درک احساسات وهیجانات دیگران وبکارگیری یک عمل وواکنش مناسب، همدلی بیشتربه معنی تأمل و ملاحظه احساسات دیگران است نه تأییدوتحسین احساسات دیگران. شرط واکنش مناسب درمقابل دیگران درک نوع احساسات طرف مقابل است.  متخصصان هوش هیجانی معتقدند که نشانه اصلی هوشیاری اجتماعی توان معمولی می باشد.

۵-تنظیم روابط : مهارت دراین حیطه با توانایی مشترک درکنترل هیجان و تعامل سازگارانه با  دیگران همراه است.  به نظر گلمن افرادی که می خواهند درایجاد رابطه با دیگران مؤثرواقع شوند باید توانایی تشخیص، تفکیک وکنترل احساسات خودرا داشته باشند،سپس ازطریق همدلی یک رابطه مناسب برقرارکنند. به طورخلاصه مدل دانیل گلمن درجدول شماره ۳-۲ نشان داده شده است .

جدول شماره ۳-۲ مدل دانیل گلمن

۱- حوزه آگاهی شامل آگاهی هیجانی ، ارزیابی صحیح از حوزه اعتماد به نفس
۲- حوزه کنترلی شامل قابلیت اعتماد: وجدان ، انطباق پذیری، نو آوری،  حوزه کنترلی
۳-خود انگیختگی شامل گام برداشتن به سوی هدف، قصد ، پیشگام بودن ، خودکنترلی
۴- همدلی شامل درک دیگران ، رشد دیگران
۵- تنظیم روابط شامل تاثیرگذاری، ارتباطات، مدیریت رهبری، تعارض، سرعت دادن به تغییر، برقراری پیوند، همکاری و تعاون

 

مدل هوش هیجانی (عاطفی) بار- آن : بار- آن مفهوم هوش هیجانی را در۵ مولفه و ۱۵عامل تشکیل دهنده آنها ارائه می کند که به شرح زیر معرفی می گردند: الف) مؤلفه درون فردی ب) مؤلفه بین فردی ج) مؤلفه سازگاری د) مؤلفه کنترل استرس ه) مؤلفه خلق عمومی.

الف) مؤلفه درون فردی : ۱- خود آگاهی هیجانی : میزان آگاهی فردازاحساسات رامورد بررسی قرارمی دهیم. پی بردن به این نکته که فرد چه احساسی دارد وچرا این احساس دراو شکل گرفته است. ۲- جرأتمندی : توانایی بیان احساسات، عقاید،افکاروباورهای خودودفاع ازحقوق خود به شیوه ای مطلوب، که خود دارای سه بعد است: توانایی میان احساسات(ابرازخشم، صمیمیت واحساسات جنسی) ، توانایی بیان عقاید( بیان عقاید مخالف واتخاذ موضع مشخص حتی با ازدست دادن امتیاز)، توانایی ایستادگی دربرابرحقوق خود(اجازه ندادن به دیگران جهت اذیّت کردن فردودادن امتیاز– کمرو و خجالتی نیستند).۳- حرمت نفس: توانایی احترام به خودوپذیرش خود بعنوان شخصی که اساساً خوب است. شخص صاحب حرمت نفس، احساس عدم کفایت و حقارت نمی کند. پذیرش جنبه های مثبت و منفی محدودیتها و قابلیتها خود.۴- خود شکوفایی:توانایی شناخت توانمندی های بالقوه، تلاش برای شکوفا کردن آنها، کسب حداکثر رشد توانایی ها، قابلیتها واستعداد ها، تلاش برای داشتن بهترین عملکرد وبهتر کردن خود. ۵- استقلال: توانایی خود کنترلی درتفکر، عمل وعدم وابستگی عاطفی، قابل اتّکا درتصمیم گیری ها و برنامه های مهم، توانایی رفتارخود مختاردرمقابل نیازبه حمایت وحفاظت ، پرهیزازدیگران برای برآوردن نیازهای عاطفی خود.

ب) مؤلفه بین فردی : ۱- همدلی : توانایی شناخت هیجانات وعواطف دیگران، همدلی یعنی ایجاد حس مشترک با یکدیگر، یعنی همان احساسی که دیگری به آن دست یافته است داشته باشیم. افراد همدل به دیگران توجه دارند و به نگرانی وعلایق آنها توجه نشان می دهند. ۲- مسئولیت اجتماعی : نشان دادن خود به عنوان عنصری سازنده، مشارکت کننده ،دارای حس همکاری درگروه خویش و دارای وجدان اجتماعی.۳- روابط بین فردی:توانایی برقراری وحفظ ارتباطات متقابل، توانایی صمیمیت با محبت وانتقال دوستی به شخص دیگراست.

ج) مؤلفه سازگاری : ۱ -حل مساله: توانایی شناسایی وتعریف مشکلات، داشتن کفایت وانگیزه برای مقابله مؤثربا آن، تعیین راه حل های مختلف مسأ له، تصمیم گیری و انجام یکی ازراه حلهای.۲- آزمون واقعیت : سنجش میزان انطباق بین آنچه فردتجربه کرده وآنچه واقعاًوجوددارد، تلاش برای فهم اموربطورصحیح وتجربه رویدادها آنگونه که واقعاً هستند بدون خیا لپردازی . ۳ -انعطاف پذیری: توانایی منطبق ساختن عواطف، افکارورفتارموقعیت ها وشرایط دائماً درحال تغییر، افراد مؤظف افرادی فعال، زرنگ، قادربه واکنش به تغییربدون تعصب، نسبت به ایده ها، جهت گیری ها و…. صبوروگشاده رو.

و) مؤلفه کنترل استرس : ۱- تحمل استرس : توانایی مقاومت دربرابررویدادها وموقعیتها ی فشارزا ، پشت سرگذاشتن موقعیت های مشکل زابدون ازپای درآمدن، این افراد کمتردچارناامیدی می شوند وبحرانها ومشکلات را بهتر می گذرانند.۲ - کنترل تکانه : توانایی به تأخیرانداختن تکانه و سائق، پذیرش تکانه های پرخاشگرانه، خودداربودن و کنترل خشم، اثرنداشتن این مهارت فقدان خود کنترلی، رفتار های کند وغیرقابل پیش بینی و آزارگری است.

ه)- مؤلفه خلق عمومی : ۱ - خوش بینی : توانایی نگاه کردن به نیمه روشن ترزندگی، امید به زندگی ورویکردی مثبت داشتن به زندگی روزمره. ۲- نشاط : لذًت بردن ازخودودیگران، شادبودن، رضایت ازخودولذت بردن اززندگی، داشتن احساس خوب درمحیط کارودراوقات فراغت. به طورخلاصه مدل بار – آن درجدول شماره ۴-۲ نشان داده شده است .

جدول شماره ۴-۲ مدل بار -آن

الف) مؤلفه درون فردی ۱- خود آگاهی هیجانی۲- جراتمندی۳- حرمت نفس۴- خود شکوفایی۵- استقلال
ب) مؤلفه بین فردی ۱- همدلی۲- مسئولیت اجتماعی۳- روابط بین فردی
ج) مؤلفه سازگاری ۱ -حل مساله۲- آزمون واقعیت۳ -انعطاف پذیری
د) مؤلفه کنترل استرس ۱- تحمل استرس۲ -کنترل تکانه
ه) مؤلفه خلق عمومی ۱ -خوش بینی۲- نشاط

مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس : دولویکس وهیگس براساس تحقیقات تجربی خود عناصرمحوری مشترک را درساختارکلی هوش هیجانی شناسایی کرده اند که عبارتند از :

۱- خود آگاهی : آگاهی ازاحساسات شخصی خود وتوانایی تشخیص و مدیریت آنها.

۲- انعطاف هیجانی : توانایی خوب عمل کردن وسازگاری درموقعیتهای مختلف.

۳- انگیزش: انرژی وانگیزه ای  که برای دستیابی به نتایج وهدفهای کوتاه مدت، بلند مدت وجود دارد.

۴ -حساسیت بین فردی : توانایی آگاه بودن ازاحساسات دیگران ودستیابی به تصمیمات قابل نفوذدرآنها.

۵- تاثیر:توانایی ترغیب دیگران به تغییردیدگاهشان درباره یک مساله.

۶- فراست : توانایی استفاده ازبینش وتعامل درتصمیم گیری هنگام رویارویی با اطًلاعات مبهم .

۷- صداقت: توانایی ایجاد وتعهد درهنگام مواجهه با چالش واقلام ثابت ودرست. به طورخلاصه مدل

دولویکس و هیگس درجدول شماره ۵ نشان داده شده است .(احدی، خورشیدزاده، ۱۳۸۸)

 

 

 

 

جدول شماره  ۵-۲  مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس

۱- خود آگاهی آگاهی از احساسات شخصی خود وتوانایی تشخیص و مدیریت آنها.
۲- انعطاف هیجانی

توانایی خوب عمل کردن و سازگاری در موقعیتهای مختلف.

 

۳- انگیزش 

 

انرژی و انگیزه ای  که برای دستیابی به نتایج وهدفهای کوتاه مدت, بلند مدت وجود دارد.
۴ -حساسیت بین فردی توانایی آگاه بودن ازاحساسات دیگران و دستیابی به تصمیمات قابل نفوذ در آنها.
۵- تاثیر

توانایی ترغیب دیگران به تغییر دیدگاهشان در باره یک مساله.

 

۶- فراست

توانایی استفاده از بینش و تعامل در تصمیم گیری هنگام رویارویی با اطلاعات مبهم .

 

۷- صداقت

توانایی ایجاد و تعهد در هنگام مواجهه با چالش و اقلام ثابت و درست.

 

 

مدل هوش عاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف : این مدل یاالگو متشکل ازچهاراصل است که شعورعاطفی راازحیطه تجزیه وتحلیل روانشناسی ونظریه های فلسفی، خارج وبه حیطه شناخت، کشف وکاربرد مستقیم واردمی کند. عشق وعاطفه اداری ازاصل اول یعنی زمینه عاطفی آغازمی شود. زمینه عاطفی ازطریق صداقت عاطفی، انرژی، آگاهی، واکنش، شهود، مسئولیت وایجاد رابطه، جایگاهی برای اعتماد وتأثیرفردی می سازد. اصل دوم یعنی سلامت عاطفی، اصالت، قابلیت اعتماد وانعطاف پذیری رادرشما افزایش می دهد نارضایتی سودمند را به بیشترین حد می رساند. دراصل سوم یعنی ژرفای عاطفی، باراههایی برای تنظیم زندگی وکارخودباهدف وقابلیت منحصربه فرد آشنا خواهید شدودرراه بازگشت باصداقت، تعهد ومسئولیت همراه خواهید بودکه به نوبه خود اثرپذیری شماراافزایش می دهد. ازاینجا به چهارمین اصل یعنی معجزه عاطفی خواهیدرسید که دراین مرحله استعدادها وظرفیت خلاق شماپرورش می یابد تا باآمادگی بیشتری بر مشکلات وفشارها فائق آیید وبرای آنها راه حل هایی موجودبهره جویید وبرای آینده تلاش کنید. (عزیزی ۱۳۸۶ ، ص۹۴) به طورخلاصه چهاراصل شعورعاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف درجدول شماره۶ -۲ نشان داده شده است.

جدول شماره ۶-۲مدل هوش عاطفی رابرت کوپر وآیمان ساواف

۱- اصل اول زمینه عاطفی: ۱-صداقت  عاطفی ۲-انرژی عاطفی ۳-بازتاب عاطفی ۴- شهود سودمند
۲-اصل دوم سلامت عاطفی: ۵-شخصیت اصیل ۶- شعاع اطمینان ۷- نارضایتی سودمند۸-ازسرگیری وانعطاف پذیری
۳- اصل سوم ژرفای عاطفی: ۹- قابلیت منحصربه فرد۱۰- اعتقاد مسئولیت ووجدان ۱۱- صداقت کاربردی ۱۲- تأثیر بدون قدرت
۴-اصل چهارم معجزه عاطفی: ۱۳- جریان شهودی ۱۴- تغییر زمانی ۱۵- درک موقعیت ۱۶-خلق آینده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]