کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



این عوامل به طور کلی دو جنبه دارند: وارثت ومحیط ؛ هوش، استعداد و سایر خصوصیات فردی زمینه ارثی دارند. نقش محیط شکوفا کردن و بالفعل کردن توانایی‌های بالقوه است عوامل محیطی دانش آموز، شامل تمام آنچه او را در بر گرفته در طرح ریزی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شایان توجه است برخی از مهم ‌ترین عناصر محیطی عبارتند از:

    1. خانوده: اعضاء خانواده به ویژه پدر و مادر، در امور تحصیلی فرزندان، نظیر انتخاب رشته تحصیلی آنان دخالت می‌کنند. گاه این دخالت‌ها مناسب و به جا و در پیشرفت وجهت‌گیری صحیح آنها مؤثر است. ولی گاهی این اظهار نظرات باعث عقب ماندگی و یا انتخاب نادرست در جهت گیری تحصیلی فرزندانشان می‌شود. مثلاً خانواده‌ها می‌خواهند فرزندانشان در رشته‌هایی تحصیل کنند، که در خانواده آنان معمول است خانواده‌های روحانی فرزندان خود را برای تحصیل در علوم دینی تشویق می‌کنند. خانواده‌های مالک یا زارع در مواردی تمایل دارند که فرزندانشان در رشته کشاورزی درس بخوانند و … مواردی وجود دارد که خانواده‌ها هدف‌های تحصیلی جاه طلبانه‌ای برای فرزندان خود در نظر می‌گیرند که امکان حصول به آنها وجود ندارد مصداق این مورد دانش آموز ضعیفی است که پدرش اصرار دارد تا وی تا سطح دکتری ادامه تحصیل دهد و وظیفه مشاوران در ایجاد سوق دادن فرد در رشته متناسب با تواتایی ومشاوره با اولیا و افراد خانواده جهت تفهیم مطلب است (حسینی ۱۳۸۱؛ ۱۰۱).

دانلود مقاله و پایان نامه

    1. اقوام و دوستان: این افراد به علت تلقینات یا رقابت‌ها، اعم از بعد سازنده یا مخرب آن، روی انتخاب هدف‌ها و وضعیت تحصیلی دانش آموزان تأثیر می‌گذارند. مشاور در این موارد باید به تصحیح موارد مخرب وجهت گیری‌های نامناسب به دانش آموزان کمک‌های لازم را ارائه دهد.
    2. وضع اقتصادی و طبقه اجتماعی: فرزندان طبقه مرفه که از نظر امکانات مالی شرایط مناسبی دارند و نیز طبقات اجتماعی سطح بالای جوامع، اهداف تحصیلی گوناگون و متفاوتی را با طبقات کارگر و یا فقیر انتخاب می‌کنند. اینان به طرف رشته‌هایی که وجهه اجتماعی دارد، روی می‌آورند و غالباً برای نیل به مدارج بالای تحصیل اهمیت قایلند و از تمام امکانات خود برای تحصیل در داخل یا خارج کشور استفاده می‌کنند. در حالی که طبقات کم درآمد تلاش می‌کنند که هر چه زودتر برای کسب درآمد وارد بازار کار شوند و بیشتر به طرف رشته‌هایی گرایش دارند که فنی و یدی است (کلی، ۱۹۸۶؛ ۵).

  1. عوامل فرهنگی: عوامل فرهنگی جامعه در جهت گیری تحصیلی مؤثر است. ژاپنی‌ها به امر تحصیل و ارتقای علمی اهمیت زیادی می‌دهند در حالی که در جوامع اروپایی یا آمریکا اشتغال به حرفه پر درآمد بیش از ارتقای علمی مورد توجه است.خانواده‌های مذهبی که از یک فرهنگ اعتقادی برخوردارند کمتر به رشته‌های گروه هنر روی می‌آورند خانواده‌های روستایی گرایش به تحصیل در رشته‌های مهندسی کشاورزی دارند و کارخانه‌داران و ارباب صنایع به رشته‌های صنعتی تمایل نشان می‌دهند (شفیع آبادی۱۳۸۱؛۴۲).در این موقع مشاور نباید مراجع را در حوزه فرهنگی خانواده یا جامعه‌اش محدود کند او باید با توجه به کلیه عوامل به ویژه استعداد و ظرفیت ذهنی فرد، او را به سوی رشته‌ها و اهداف مناسب تحصیلی رهنمون شود.
  2. پیشرفت علوم و تکنولوژی:پیشرفت و علوم و تکنولوژی در گرایش‌های تحصیلی اثر می‌گذارد. با پیشرفت علوم رشته‌های تحصیلی جدیدی ایجاد می‌شود و غالباً این رشته‌ها در بازار کار طالب بیشتری دارد از جمله این علوم که در حال حاضر در همه ابعاد زندگی مردم اثر گذاشته، رایانه است. رشته‌های تحصیلی که در این حوزه تأسیس شده نیاز زیادی در بازار کارایجاد کرده و طالبان تحصیل را به طرف خود جذب کرده است.
  3. مدرسه: شاید بعد از خانواده مهم ‌ترین عامل در تعیین اهداف و پیشرفت تحصیل دانش آموزان مدرسه است حتی با احتیاط می‌توان گفت با این که اثر تربیتی خانواده روی کودک بیش از مدرسه است ولی تأثیر مدرسه در پیشرفت تحصلی از خانواده بیشتر است. در مورد انتخاب رشته، واحدهای درسی و کمک به پیشرفت تحصیلی، مشاور به علت تخصص، در راهنمایی افراد آگاهانه ‌تر از والدین عمل می‌کند. (شفیع آبادی ۱۳۸۷؛ ۴۸).
  4. جنسیت: برخی از تفاوت‌ها در انتخاب رشته تحصیلی بین دختر و پسر علت محیطی دارد. باید اظهار نمود که پسرها و دخترها از نظر رشته تحصیلی گرایش‌های متفاوتی دارند و با توجه به نقش جنسیتی خود به انتخاب دست می‌زنند. دخترها بیشتر به علوم انسانی و هنر و پسرها بیشتر به ریاضیات و رشته‌های فنی علاقه نشان می‌دهند. (حسینی ۱۳۸۱؛ ۷۲).نقش مشاور این است که چنانچه مثلاً در انتخاب رشته تحصیلی برای دختران محدودیتی وجود دارد باید آنان را از این واقعیت آگاه سازد و ترتیبی دهد تا عوامل محدود کننده شناسایی و بررسی بیشتری شوند.
  5. وسایل ارتباط جمعی: رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی شامل کتاب، روزنامه، مجله، تلویزیون و ماهواره، فیلم‌های مختلف، سینما، تئاتر و … همه این موارد در گرایش‌های تحصیلی مؤثر و مشوقند.تبلیغات استخدامی که در جراید و یا تلویزیون و سایر وسایل تبلیغاتی انجام می‌شوند گاه چنان ماهرانه و منطبق بر اصول علمی تهیه شده که دانش آموزان وافراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.وظیفه مشاور این است که با برنامه ریزی مناسب و راهنمایی گروهی و انفرادی در خنثی کردن جاذبه‌های کاذب و آگاه ساختن دانش آموزان تلاش کند (به نقل از قادری مقدم. ۱۳۸۷؛ ۴۳).
  6. تحصیلات والدین: انتخاب رشته تحصیلی تحت نفوذ تحصیلات دانشگاهی پدر قرار می‌گیرد در تحقیقی که در سال ۱۹۵۹ در کشور هلند انجام شد گزارش شد که از میان ۱۶۴۲ نفر پسر که رشته تحصیلی پدرشان پزشکی بوده ۵۴ درصد به رشته پزشکی و ۱۲ درصد به رشته تجربی رفته‌اند و بالعکس از میان ۱۱۲۲ نفر پسر که رشته تحصیلی پدرشان علوم تجربی بوده ۴۷ درصد به رشته علوم تجربی و ۱۷ درصد به پزشکی رفته‌اند از میان ۹۴۲ نفر پسر که رشته تحصیلی پدرشان حقوق بوده ۲۴ درصد به رشته حقوق و ۱۴ درصد به تجربی و ۱۳ درصد به پزشکی رفته‌اند و از میان ۱۷۰ نفر پسر که رشته تحصیلی پدرشان کشاورزی بوده ۲۷ درصد به تجربی و ۲۴ درصد به فیزیک و ۱۵ درصد به کشاورزی رفته‌اند. (یونسک ۱۹۷۶؛ به نقل از (کلی ،۱۹۸۶؛ ۱۷۷). کلی همچنین اظهار داشته که فرزندان متخصص در رشته‌های علوم پایه در انگلستان بیشتر تمایل دارند که رشته‌های علوم را در دانشگاه انتخاب نمایند.والدین در گزینش حرفه‌ای نوجوانان تأثیر عمده‌ای دارند حرفه پدر در تعیین حرفه آتی پسر تأثیر می‌گذارند بخصوص وقتی که رابطه پدر و پسر نزدیک باشد. دختران هم اگر مادران شاغلی داشته باشند بیشتر متمایل به داشتن حرفه‌ای در آینده خواهند بود، به ویژه اگر مادرشان از شغل خود راضی باشد وپدر نیز از کار کردن همسرش احساس رضایت کند. (هنری ماسن، ۱۳۸۹٫ ترجمه یاسانی. ۶۲۸).
  7. تأثیر افراد مطلع وبا نفوذ: برخی از پژوهشگران در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌اند که گفت و شنود محیطی، تماس‌ها و برخوردهای دانش آموزان، از نظارت والدین بر عملکرد تحصیلی و جهت گیری فرزندانشان نسبت به آموزشهای بعد از متوسطه مهم‌ تر بوده است (محمودی ۱۳۸۴). لذا نشست و برخواست کردن در مشاوره‌های گروهی و انفرادی و اطلاع رسانی از مهم‌ ترین وظایف مشاوره است. معلمان، مشاوران، و ارزش‌های همسالان نیز در انتخاب‌های شغلی نوجوانان تأثیر می‌گذارند، پسران خانواده‌های طبقه پایین در صورتی که به یک مدرسه طبقه متوسط بروند و با پسران آنان معاشرت کنند آرزوهای شغلی و تحصیلی بالاتری خواهند داشت (سیمپسون ۱۹۷۲ به نقل از هنری ماسن، ۱۳۸۹٫ ترجمه یاسایی ۵۹۲).
  8. عوامل اقتصادی: در بعضی مواقع فردی که انتخاب رشته می‌کند سعی دارد که به جایگاه اقتصادی رشته انتخابی خویش فکر کند و در میان عوامل اقتصادی به مسئله سهولت دستیابی به کار و جایگزینی شغلی مناسب فکر می‌کند تا هزینه فرصت‌های از دست رفته را جبران کند(کلی ۱۹۸۶؛ ۱۸۸).معلمان با تجربه طی چند نسل به وجود ارتباط مثبت و قابل توجهی بین ادراک دانش آموز از خود و عملکرد او در مدرسه پی برده‌اند و بر این باورند که دانش آموزانی که از خود و تواناییهایشان خشنود هستند به احتمال زیاد، راه موفقیت را در پیش خواهند گرفت بر عکس افرادی که نگرش منفی از توانایی خود دارند از دستیابی به مدارج عالی باز می‌مانند. پس موفقیت و شکست تحصیلی به نظر می‌رسد از عمق تصورات فردی اشخاص ریشه بگیرد. موقعیت آموزشی یک موقعیت ارتباطی دوجانبه بین معلم و شاگرد می‌باشد، تأثیر نقش و نگرش هر یک از این دو در ایجاد یک تعامل مثبت و سازنده و یا بر عکس مخرب و منفی، غیر قابل انکار است لذا این روابط و نگرش‌های متقابل می‌تواند روشنگر میزان اهمیت آن در ثمربخشی فعالیت‌ها باشد. تعامل گرایان نمادی معتقدند که افراد مهم مانند دبیران و مشاوران مدارس تأثیر زیادی روی ادراک افراد دارند و سر نخ‌های مهمی در مورد عملکرد تحصیلی و انتخاب رشته در آینده ارائه می‌کنند (مارش و همکاران ۲۰۰۱).

به طور کلی عوامل مؤثر در انتخاب بسیارند و آگاهی مشاوران از آنها نقش بسزایی دارد. این عوامل در بعد فردی و محیطی عبارتند از: استعداد و توانایی، رغبت، شخصیت، نیازهای جامعه. امروزه بسیاری از مشاغل مستلزم آگاهی و استعدادهای خاص در زمینه‌های به خصوصی از علوم می‌باشد به طور مثال معلمان و نویسندگان نیازمند به استعداد درک کلامی در سطح بالا وحسابداران و متخصصان آمار نیازمند استعداد قوی در قدرت محاسبه می‌باشند. تحصیل در رشته‌های تحصیلی دوره‌های قبل از دانشگاه و دانشگاه ، توانمندی خاصی را در افراد به وجود می‌آورد که برای مشاغل مربوطه مناسب می‌شوند. موفقیت در تحصیل هم با استعدادهای بالقوه افراد و شکوفا نمودن آنها رابطه دارد و هدایت حرفه‌ای مفید از تناسب هدایت تحصیلی مربوطه حاصل می‌شود(عزتی،۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:36:00 ب.ظ ]




شیوه هدایت تحصیلی دانش آموزان و ضوابط آن

ماده ۹۶: هدف: هدایت دانش آموز به مناسب ‌ترین شاخه یا رشته تحصیلی، بر اساس استعداد و علاقه وی و به تناسب امکانات و نیازهای کشور.

ماده ۹۷: ادارات کل آموزش و پرورش استانها خط مشی‌های هدایت تحصیلی را با توجه سیاست‌های کلی توسعه وضوابط هدایت تحصیلی اعلام شده باتأکید بر نیازهای شغلی که توسط وزارت متبوع به آنها ابلاغ می‌شود، به ادارات آموزش و پرورش شهرستان‌، منطقه و نواحی ابلاغ می‌کنند.

ماده ۹۸٫ شهرستان‌ها، مناطق ونواحی، ظرفیت‌های شاخه/ رشته تحصیلی را در هر سال تحصیلی به طور کتبی با توجه به امکانات به واحدهای آموزشی اعلام می‌کنند.

ماده ۹۹٫ مسؤلان منطقه، ناحیه یا شهرستان با همکاری مدیران ومشاوران واحدهای آموزشی در طول هر سال تحصیلی خط مشی‌های توسعه و تعدیل ظرفیت هر شاخه/ رشته را بر اساس علاقه واستعدادها وتقاضاهای دانش آموزان و اولیای آنان به اداره کل آموزش و پرورش استان اعلام می‌کنند.

ادارات کل اطلاعاتی را که به این ترتیب حاصل می‌شود در تدوین خط مشی‌های هدایت تحصیلی منظور خواهند کرد.

ماده ۱۰۰: مشاوران کلیه اولیاء دانش آموزان پایه اول را مطابق تقویم اجرایی، به واحد آموزشی دعوت می‌کنند و ضمن توضیح اهداف نظام آموزش متوسطه در مورد سیاست‌های آتی کشور، مسائل علمی، فرهنگی، فنی آوری و میزان نیاز جامعه به تخصص های مختلف واهمیت هر یک از شاخه‌ها/ رشته‌های تحصیلی، آنان را راهنمایی می‌کنند و پس از برگزاری جلسات متناوب در نیمه دوم فروردین سال اول،نمون برگ شماره (۴) (نظر والدین دانش آموز در مورد شاخه/ رشته تحصیلی دانش آموز) را ارائه ودر نیمه اول اردیبهشت جمع آوری می‌کنند.

ماده ۱۰۱: مشاور باید، در طول سال تحصیلی پایه اول به طور گروهی و انفرادی طی جلساتی با دانش آموزان، اطلاعات مورد نیاز رادر خصوص رشته‌های تحصیلی، مشاغل مرتبط، سیاست‌های توسعه … در اختیار آنان قرار دهد وسپس نمون برگ شماره ۳ (نظر خواهی از دانش آموز) را در نیمه دوم فروردین سال اول به آنان تحویل و در نیمه اول اردیبهشت جمع آوری کند.

ماده ۱۰۲: مشاور باید، باهمکاری مدیر دروس پس از توجیه معلمان، نمون برگ شماره ۲ (نظر معلمان درسهای مربوط نسبت به وضعیت درسی دانش آموزان) را بعد از امتحانات نوبت اول در اختیار معلم مربوطه قرار دهد وحداکثر دو هفته قبل از شروع امتحانات نوبت دوم (در سال اول) جمع آوری کند وپس از انتقال به نمون برگ شماره ۵ هر دانش آموز امتیاز رشته‌ها را محاسبه کند و مورد استفاده قرار دهد.

ماده ۱۰۳: مشاور، پس از جمع بندی نتایج آزمون‌های استعداد و رغبت، نظر خواهی از معلمان، اولیا، دانش آموز و بررسی مدارک موجود در پرونده‌های تربیتی تحصیلی ونمرات مربوط، نمونه برگ شماره ۵ را تکمیل ونظر خود را در هر یک از شاخه‌ها و رشته‌های تحصیلی در مورد دانش آموز با لحاظ اولویت‌ها در نمونه برگ شماره یک ثبت می‌کند.

تبصره در واحدهای آموزشی که مشاور به میزان مورد نیاز وجود ندارد بر اساس شیوه نامه‌ای که اداره کل مشاوره و بهداشت مدارس با هماهنگی سایر دفاتر ذیربط ابلاغ می‌کند نیروی انسانی مورد نیاز جهت انجام امور هدایت تحصیلی دانش آموزان تأمین خواهد شد.

ماده ۱۰۴: معلمان به منظور بررسی وضعیت آموزشی دانش آموز در درس‌های مختلف با مشاور همکاری لازم را داشته باشند.

ماده ۱۰۵: متصدی امور دفتری یا مسئول ثبت نمرات موظف است نمرات درس‌های مرتبط با شاخه‌ها و رشته‌ها و امتیاز بررسی‌های مشاوره‌ای را در نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی ثبت و امضا کند.

ماده ۱۰۶: مسئولیت حسن اجرای امر هدایت تحصیلی دانش آموزان و تأیید نهایی نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی به عهده مدیر واحد آموزشی می‌باشد.

ماده ۱۰۷: نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی باید هم زمان با اعلام نتایج امتحانات خردادماه سال اول برای دانش آموز صادر شود و پس از تأیید و امضاء آن توسط مسئولان ثبت نمرات، مشاور و مدیر واحدآموزشی با دعوت از اولیاء دانش آموز در اختیار آنان قرار گیرد. در این فصل شرایط وی بررسی وپس از راهنمایی‌های لازم حداکثر تا پایان شهریور ماه مجدداً نسبت به تکمیل نمودن برگ شماره یک هدایت تحصیلی عنداللزوم اقدام خواهد شد.

دانلود مقاله و پایان نامه

ماده ۱۰۸: ملاک‌های هدایت تحصیلی

الف: نمرات دوره راهنمایی تحصیلی و پایه اول متوسطه دانش آموز برابر نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی (به میزان ۵۰ امتیاز).ب: بررسی‌های مشاوره‌ای (به میزان ۵۰ امتیاز)[۲]

ماده ۱۰۹:  ضوابط مربوط به نمرات درسی رشته‌ها و شاخه‌های مختلف

۱- رشته ریاضی فیزیک:

۱-۱ – مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درس‌های ریاضی و علوم تجربی در سه پایه در دوره راهنمایی تحصیلی، بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۱ - نمره درس ریاضی (۱) (پایه اول) دردوره متوسطه حداقل ۱۲ باشد و درس فیزیک (۱) و آزمایشگاه را با موفقیت (کسب حداقل نمره ۱۰) گذارنده باشد.

۳-۱- مجموع نمرات درس‌های مرتبط با رشته دردوره راهنمای وپایه اول دوره متوسطه باید حداقل ۹۶ باشد و یا به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با رشته از ۱۲ کمتر نباشد.

۲ - رشته علوم تجربی:

۱-۲- مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درس‌های ریاضی و علوم تجربی، در سه پایه در دوره راهنمایی تحصیلی، بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۲- در دوره متوسطه درس‌های ریاضی (۱)، شیمی (۱) و آزمایشگاه و علوم زیستی و بهداشت (درس‌های پایه اول) را با موفقیت (کسب نمره حداقل ۱۰) گذرانده باشد و حداقل در یکی از سه درس مذکور نمره ۱۲ اخذ کرده باشد.

۳-۲- مجموع نمرات درس‌های مرتبط با رشته در دوره راهنمایی و پایه اول دوره متوسطه باید حداقل ۱۰۸ باشد یا به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با رشته از ۱۲ کمتر نباشد.

۳- رشته ادبیات و علوم انسانی:

۱-۳-  مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درس‌های ادبیات فارسی (معدل درس‌های فارسی، دستور، املا و انشاء) و عربی در سه پایه در دوره راهنمایی تحصیلی، بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۳-  در درس‌های ادبیات (۱)، زبان فارسی (۱)، عربی (۱) و مطالعات اجتماعی پایه اول متوسطه نمره حداقل ۱۰ را کسب کرده باشد و نمره درس ادبیات (معدل نمرات درس‌های ادبیات فارسی(۱) و زبان فارسی (۱) حداقل ۱۲ باشد.

۳-۳- مجموع نمرات درس‌های مرتبط با رشته در دوره راهنمایی و پایه اول دوره متوسطه باید حداقل ۱۲۰ باشد یا به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با رشته از ۱۲ کمتر نباشد.

 

 

۴- رشته علوم و معارف اسلامی:

۱-۴- مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درس‌های ادبیات فارسی (معدل درس‌های فارسی، دستور، املاء و انشاء) و عربی در سه پایه در دوره راهنمایی تحصیلی، بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۴ – در درس‌های ادبیات فارسی (۱)، زبان فارسی(۱) (که معدل آنها به عنوان نمره درس ادبیات در نمونه برگ ثبت می‌شود) عربی (۱) و تعلیمات دینی و قرآن (۱) نمره حداقل ۱۰ را کسب کرده باشدوحداقل در یکی از دو درس عربی (۱) یا تعلیمات دینی و قرآن (۱) نمره ۱۲ اخذ کرده باشد.

۳-۴- مجموع نمرات درس‌های مرتبط با رشته در دوره راهنمایی و پایه اول دوره متوسطه باید حداقل ۱۲۰ باشد یا به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با رشته از ۱۲ کمتر نباشد.

د- شاخه فنی و حرفه‌ای:

۱-۵- مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درس‌های ریاضی، علوم تجربی و حرفه و فن سه دوره راهنمایی بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۵- در دوره متوسطه از درس ریاضی (۱) نمره حداقل ۱۰ و از درس کارگاه خوداتکائی نمره حداقل ۱۲ کسب کرده باشد چنانچه نمره درس کارگاه خوداتکایی دانش آموز کمتر از ۱۲ باشد در هدایت تحصیلی وی منظور نمی‌شود.

۳-۴-مجموع نمرات با درس‌های مرتبط با شاخه، در دوره راهنمایی وپایه اول دوره متوسطه باید حداقل ۱۳۲ باشد و در صورت عدم انتخاب یا حذف درس کارگاه خوداتکایی ۱۲۰ باشد. یا به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با شاخه از ۱۲ کمتر نباشد.

۶- شاخه کار دانش:

۱-۶- مجموع سه نمره پذیرفته شده خرداد یا شهریور هر یک از درسها‌ی حرفه و فن و هنر، در سه پایه در دوره راهنمایی بدون ضریب کمتر از ۳۰ نباشد.

۲-۶- در دوره متوسطه از درس کارگاه خوداتکایی نمره حداقل ۱۰ کسب کرده باشد. چنانچه نمره درس کارگاه خوداتکایی دانش آموز کمتر از ۱۰ باشد در هدایت تحصیلی وی منظور نمی‌شود.

۳-۶- مجموع نمرات درس‌های مرتبط با شاخه، در دوره راهنمایی و پایه اول دروه متوسطه دانش آموز در صورت انتخاب درس کارگاه خوداتکایی حداقل ۷۰ و در صورت عدم انتخاب با حذف درس کارگاه خوداتکایی حداقل ۶۰ باشد به عبارت دیگر معدل درس‌های مرتبط با شاخه از ۱۰ کمتر نباشد.

۴-۶- دانش آموز برای ورود به برخی از رشته‌های مهارتی در شاخه‌ کاردانش علاوه بر احراز شرایط فوق‌الذکر باید ضوابط خاص رشته (در محدوده درس‌های پایه اول) را که معاونت آموزشی تعیین می‌کند کسب کند.

تبصره: نمرات دوره راهنمایی دانش آموزی که به دلایل موجه نظیر: شرکت در امتحانات جامع دوره راهنمایی، شرکت در امتحان تعیین پایه (موضوع ماده هفتاد (۷۰) این آیین نامه، تحصیل در مدارس غیر ایرانی خارج از کشور، و بروز حوادثی از قبیل، سیل، زلزله، جنگ، آتش سوزی و … فاقد نمرات پایه‌های اول و دوم و سوم راهنمایی تحصیلی است به شرح ذیل محاسبه می‌شود:

الف- چنانچه نمرات پایه اول یا دوم و یا هر دو پایه دوره راهنمایی موجود نباشد نمرات درس‌های مرتبط پایه سوم راهنمایی برای درس‌های همنام پایه‌های مذکور نیز منظور می‌شود و با رعایت سایر ضوابط در نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی ثبت می‌گردد.

ب- چنانچه نمرات پایه سوم دوره راهنمایی موجود نباشد نمونه برگ شماره یک هدایت تحصیلی بر اساس نمرات درس‌های مرتبط پایه اول متوسط با رعایت سایر ضوابط تنظیم می‌شود.

ماده ۱۱۰: بررسی‌های مشاوره‌ای مندرج در بند ب ماده یکصد و هشت (۱۰۸) به شرح زیر می‌باشد:

با توجه به اهمیت بررسی‌های مشاوره‌ای که در طول تحصیل دانش آموز، از طریق گردآوری اطلاعات و به شیوه‌های گوناگون انجام می‌شود. ۵۰ امتیاز به این قسمت اختصاص داده شده است. در این بررسی‌ها مشاور موارد زیر را در نظر می‌گیرد و امتیاز آن را محاسبه می‌کند.

 

۱٫ نظر اولیای دانش آموز ۵ امتیاز
۲-نظر دانش آموز ۵ امتیاز
۳-نظر معلمان درس‌های مربوط ۱۰ امتیاز
۴-نتایج آزمونه‌ای رغبت و استعداد (هر کدام ۱۰ امتیاز) ۲۰ امتیاز
۵- نظر مشاور بر اساس بررسی پرونده تربیتی تحصیلی ۱۰ امتیاز

تبصره: هر یک از موارد یاد شده بر اساس شیوه‌ نامه‌های مربوط و جدول پیوست و با توجه به وظیفه مشاور در این خصوص تنظیم می‌شود.

ماده ۱۱۳: کلید امتیازهای نمرات دانش آموز:

۱-۱۳- امتیاز هر یک از دانش آموزان به شرح زیر تعیین می‌شود و در نمونه برگ هدایت تحصیلی ثبت می‌شود. با در نظر گرفتن ۵۰ امتیاز برای نمره‌ها، امتیاز هر یک نمره برابر ۵/۲ خواهد بود.

(امتیاز هر یک نمره ۵/۲=۲۰:۵۰)  بدین صورت اگر دانش آموزی معدل نمراتش در شاخه یا رشته‌ای ۱۵ باشد در مجموع، امتیاز نمره‌های وی در آن شاخه یا رشته برابر ۵/۳۷ خواهد بود.

(۵/۳۷=۲۵/×۱۵)

تبصره: در محاسبه امتیاز معدل تا یک رقم اعشار محاسبه درج شود.

کلیدهای امتیازهای آزمون:

۲-۱۳- اجرا، تصحیح، نمره‌گذاری و تفسیر نتایج آزمونهای مربوط به هدایت تحصیلی از وظایف مشاور است که در خصوص اجرای آزمونهای مذکور می‌تواند از همکاری سایر عوامل اجرایی واحد آموزشی بهره‌مند شود.

امتیازهای مربوط به آزمون شامل موارد زیر می‌باشد.

آزمون رغبت           ۱۰ امتیاز                        (مطابق با شیوه‌ نامه مربوط)

آزمون استعداد         ۱۰ امیتاز                        (مطابق با شیوه ‌نامه مربوط)

تبصره ۲- امتیاز آزمون استعداد و رغبت رشته علوم و معارف اسلامی همانند رشته ادبیات و علوم انسانی می‌باشد.

تبصره ۳- در مواردی که دانش‌آموز هیچ یک از درسهای هنر یا کارگاه خود اتکایی را انتخاب نکرده باشد امتیاز نظر معلم برای شاخه کاردانش به امتیاز نظر مشاور در نمودن برگ شماره ۵ اضافه می‌شود.

۳-۱۳- امتیازهای نمونه برگ نظر خواهی از دانش آموزان (۵ امتیاز)

انتخاب اول انتخاب دوم انتخاب سوم انتخاب چهارم انتخاب پنجم انتخاب ششم و انتخاب نکرده
پنج امتیاز چهار امتیاز سه امتیاز دو امتیاز یک امتیاز صفر امتیاز

 

۴-۱۱۳- امتیازهای نمونه برگ نظر خواهی از والدین (۵ امتیاز)

انتخاب اول انتخاب دوم انتخاب سوم انتخاب چهارم انتخاب پنجم انتخاب ششم و انتخاب نکرده
پنج امتیاز  امتیاز سه امتیاز دو امتیاز یک امتیاز صفر امتیاز

 

۵-۱۱۳- امتیازهای نمونه برگ نظر خواهی از معلمان (۱۰ امتیاز)

عالی خیلی خوب خوب متوسط ضعیف بی‌جواب
ده امتیاز هشت امتیاز شش امتیاز چهار امتیاز دو امتیاز صفر امتیاز

 

ماده ۱۱۴: هدایت تحصیلی دانش آموزان واحدهای آموزشی بزرگسالان، ایثارگران، استعدادهای درخشان، استثنایی، داوطلبان آزاد و دانش آموز تطبیقی تابع ضوابط خاص خود می‌باشد.

ماده ۱۵۵- شیوه نامه اجرایی هدایت تحصیلی دانش آموزان توسط اداره کل مشاوره و بهداشت مدارس تنظیم و به استانها ابلاغ می‌شود.

موضوع: آئین نامه آموزشی دوره سه ساله متوسط روزانه (سالی- واحدی) موضوع بخشنامه شماره ۰۰۲۷۷/۴۰۰-۳۱/۷۸ در جلسات ۲۳۲ و ۲۲۳ و ۲۳۴ و ۲۳۶ و ۲۳۷  مورخ ۴/۷۸ و ۵/۵/۹۷ و ۱۱/۵/۷۹ و ۲۵/۵/۷۹ و ۸/۶/۷۹ مورد بازنگری قرار گرفت و در پنج فصل و ۱۱۵ ماده و ۹۶ تبصره و به تصویب گروه دوم شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش (هیأت اجرایی نظام جدید آموزش متوسطه) رسید، صحیح است به موارد اجرا گذارده شود (مجموعه مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش ۱۳۸۶:۵۰۵ الی ۵۱۵)

[۱]. شیوه نامه هدایت تحصیلی بر گرفته از کتاب مجموعه مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش می‌باشد.

[۲].شرح آن در ماده ۱۱۰ موجود می‌باشد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




آموزش و پرورش، روان درمانی فردی و گروهی ومشاوره خانوادگی شد. آدلر نیز مانند فروید اعتقاد داشت، شش سال اول زندگی هر فرد تأثیر بسیار زیادی بر زندگی بزرگ سالی او دارد، ولی او تنها به کشف وقایع گذشته اکتفا نمی‌کرد؛ بلکه توجه او به ادراک فرد از وقایع گذشته و نحوه تعبیر و تفسیر او از این وقایع معطوف بود. به نظر آدلر اختلال‌های روانی؛ ناشی از یادگیری نامناسب ادراک‌ها وتصورات معیوب و منحرف است.

نظریه آدلر بر «احساس حقارت»[۱] متمرکز است. به نظر اواحساس حقارت نشانه نابهنجاری نیست، بلکه علت پیشرفت‌ها و موفقیت‌های انسان به شمار می‌اید. انسان به منظور غلبه بر احساس حقارت خود تلاش می‌کند تا خود را به جلو براند. هدف زندگی کمال جویی است نه لذت جویی. نظام درمانی آدلر بر یک دیدگاه اجتماعی و هدفمند مبتنی است. در این دیدگاه انسان موجودی خلاق؛ مسئول و در حال کامل شدن است. آدلر رفتار را تحت تأثیر تلاش‌هایی می‌دانست که درصد جبران احساس حقارت هستند. شیوه زندگی فرد یعنی ادراک فرد از خود است و زندگی تحت تأثیر احساس حقارت قرار می‌گیرد. اگر فرد قادر نباشد از احساس حقارت خود رهایی پیدا کند احساس ناکامی می‌کند. بنابراین فردی که به مشاور مراجعه می‌کند، بیمار نیست، بلکه فردی مأیوس و ناکام است که علایق اجتماعی مختلی دارد (کری[۲]، ۲۰۰۱ به نقل از خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۱۸۸ – ۱۷۸).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

از آنجا که تمایل اجتماعی یک قابلیت ذاتی تلقی می‌شود می‌یابد به صورت خود آگاه در طول زمان تکامل پیدا کند (منستر و کورسلین ۱۹۹۲). تمایل اجتماعی یا قدرت بده بستان از طریق تکالیف زندگی که تمام انسان‌ها درگیر آنند قابل رشد است. این تکالیف عبارتند از:

الف. اشتغال          ب. جامعه             ج. جنسیت

وقتی کسی به دنبال درمان می‌آید در یک یاچند زمینه از تکالیف زندگی احساس ناراحتی و ناهماهنگی می‌کند. لذا روند مشاوره ابزاری تلقی می‌شود که طی آن درمانگر و مراجع برای کمک به مراجع در حصول خودآگاهی و دست یافتن به رفتار و نگرش‌های سالم‌ تر با هم کار می‌کنند تا مراجع بتواند به کسب خودآگاهی و رفتار و نگرش‌های سالم ‌تر دست پیدا کند و در جامعه و در بعد مفیدتر زندگی فعال باشد. روند مشاوره‌ای آدلری مستلزم ۴ مرحله است.

الف. ایحاد رابطه               ج. بصیرت/ تعبیر و تفسیر

ب. تشخیص                   د. باز جهت گیری (لندرث،. ترجمه آرین. ۱۳۹۰، ۴۰-۳۹).

 نظریه مراجع – محوری:

این نظریه اساساً به عنوان واکنشی در مقابل آنچه که محدودیت‌های اساسی روان تحلیل تلقی می‌شود توسط کارل راجرز وضع و توصیف شد. این رویکرد به علت نفوذ راجرز غالباً راجرزی خوانده می‌شود. رویکرد انسان – محوری بر مسئولیت وقابلیت مراجع برای یافتن راه‌های موجهه کامل ‌تر با واقعیت تأکید دارد. مراجع که خود را بهتر می‌شناسد کسی است که مناسب ‌ترین رفتار را برای خود پیدا می‌کند. رویکرد انسان محوری بر دنیای پدیداری تمرکز دارد. درمانگر با هم فهمی دقیق و سعی در درک مبنای داوری درونی مراجع؛ توجه خود را عمدتاً معطوف به ادراک مراجع از خود و جهان می‌کند. راجرز این فرضیه را عنوان می‌کند که نگرش‌های خاص درمانگر (صدق، گرمی و پذیرش غیر مالکانه و همفهمی دقیق) شرایط لازم وکافی برای درمانی را تشکیل می‌ دهند.

مراجع باشد و علاوه بر این تجربه کنون – اینجای ناشی از رابطه خود با مراجع تمرکز داشته باشد (کوری، ۱۹۹۲؛  به نقل از خدایاری فرد، ۱۳۸۹٫ ۱۹۹).

به نظر راجرز (۱۹۹۷) برای ایجاد تغییر در شخصیت شش شرط زیر ضروری به نظر می‌رسند:

  1. حضور دو شخص که با یکدیگر تماس روانی داشته باشند.
  2. فرد اول یعنی مراجع، در یک حالت ناهماهنگی روانی به سر می‌برد.
  3. فرد دوم یعنی مشاور، دارای هماهنگی روانی و یک پارچگی شخصیت است.
  4. مشاور، نسبت به مراجع احترام مثبت و بدون قید و شرط ابراز می‌کند.
  5. مشاور شناخت همدلانه‌ای نسبت به حالات درونی مراجع پیدا کرده وبا توجه به آن با مراجع به گفتگو می‌پردازد. او دنیای درون مراجع را همان گونه که هست احساس وتجربه می‌کند و آن را به مراجع نیز منتقل می کند.
  6. درک همدلانه مراجع و احترام مثبت و بدون قید و شرط، حتی اگر در حداقل آن به مراجع ابراز شود موجب پیشرفت او می‌شود. (خدایاری فرد ۱۳۸۷، ۱۹۹). بنابراین دید الگوی مراجع – محوری نسبت به انسان مثبت یا خوش بینانه است. مراجع اساساً خود و صاحب قابلیت‌های خود شناسی، بصیرت، حل مشکل، تصمیم گیری، تغییر و رشد تلقی می‌شود نقش مشاور همانا تسهیل‌گر و منعکس کننده است مشاور خودشناسی مراجع را تسهیل می‌کند ونگرش‌ها و احساسات ابراز شده مراجع را تصریح و به او منعکس می کند.

دریافت مراجع محوری، دادن اطلاعات برای حل مشکل معمولاً مسئولیت مشاور محسوب نمی‌شود مشاور مراجع محوری متر صد مداخله مستقیم در دنیای درونی مراجع هم نیست بلکه بیشتر در صدد ایجاد جوی است که مراجع در آن بتواند خود را تغییر دهد. در سال‌های اخیر، عنوان دیگری که همان نظریه خود باشد به جای عناوین سنتی مراجع محوری یا راجرزی اشاعه روز افزون یافته واین امر احتمالاً از تأکید بر تعالی خود، قابلیت خود و شکوفایی و ادراک خود شناسی شده است (لندرث، ترجمه آرین. ۱۳۸۹؛ ۲۷۴ – ۲۷۳).

نظریه رفتاری:

در زمینه شرطی سازی کلاسیک یافت. مبانی رویکرد رفتاری بعدها از یک سیستم روان شناسی موسوم به رفتار گرایی گرفته شد. بنیان این سیستم جدید توسط روان شناسی آمریکایی جان، بی، واتسون (۱۹۲۳) گذاشته شد. این نظریه رفتار را مجموعه پاسخ‌های فرا گرفته شده نسبت به وقایع، تجارب یا محرکات تاریخچه زندگی فرد می‌داند. رفتار گرا معتقد است که رفتار را می‌توان با ایجاد تجارب و شرایط یادگیری مناسب، اصلاح کرد. مبانی تجربی رویکرد رفتاری، توجیه کننده بی تفاوتی رفتارگرا نسبت به مفاهیمی است که قابل مشاهده و اندازه گیری تجربی نیستند. بنابراین رفتار گرا به عوض توجه به پویاییهای عاطفی ویژگی‌های رفتاری که در رویکردهای مبتنی بر بصیرت خواه از نوع فرویدی یا راجرزی آن متداول است؛ برهدفهای رفتاری ویژه تمرکز دارد و بر روش‌های دقیق و قابل تکرار تأکید می‌ورزد. لذا مشاوره برای رفتار گرا مستلزم کاربرد منظم روش‌های گوناگون است که بر مبانی هدف‌های متقابلاً توافق شده مراجع و مشاور متوجه تغییر رفتار است روش‌های مورد استفاده گسترده و وسیعی از فنون بر گرفته شده از دانش مربوط به فرایندهای یادگیری را شامل می‌شود.

رهبران فعلی روان شناسی رفتاری، جان. دی. کرومبولنز[۳]  و کارل شورسون[۴] این روش‌ها را در چهار مقوله قرار می‌دهند.

  1. یادگیری عامل: این رویه مبتنی بر کاربرد تقویت و زمان بندی اعمال آن برای تغییر رفتار است تقویت کننده می‌تواند یاد داشت‌های ملموس باشد و یا به صورت تأیید با توجه ابراز شود.
  2. یادگیری تقلیدی: این رویکرد کسب پاسخ‌های جدید را با عرضه سر مشق‌هایی تسهیل می‌کند که به رفتار مطلوب مبادرت می‌ورزند.
  3. یادگیری شناختی: این تکنیک صرفاً با آموزش روش‌های بهتر تطابق باعث یادگیری پاسخ‌های مناسب می‌گردد.
  4. یادگیری عاطفی: مستلزم جایگزین کردن پاسخ‌های عاطفی مورد قبول با واکنش‌های عاطفی نا مطلوب وبا استفاده از فنون بر گرفته شده از شرطی سازی کلاسیک است.

از دید رفتار گرا نتایج مشاوره باید به صورت تغییر رفتارهای آشکار قابل مشاهده باشد (گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸؛ ۱۷۵).

از نقطه نظر کالیس[۵] مهم ‌ترین مشکلی که مردم دارند نارسایی در رفتار است و سه عامل موجب این نارسایی می‌شود: فقدان تجربه؛ ادراک تحریف شده، اشتباه در تعمیم. او معتقد است هیچ روش مشاوره‌ای به تنهایی نمی‌تواند در تصحیح بی کفایتی‌های رفتاری مراجع مؤثر باشد بلکه باید به اقتضای هر یک از مشکلات روش مشاهده‌ای خاصی انتخاب شود، اگر مشکل فقدان تجربه باشد روش مشاهده مستقیم باید استفاده شود. در حالیکه اگر مشکل ادراکی تحریف شده یا تصمیم غلط باشد؛ باید از روش غیر مستقیم استفاده شود (حسینی ۱۳۷۸؛ ۳۱۴).

کرومبولتز (۱۹۸۶) سه ملاک برای اهداف مشاوره عنوان می‌کند:

  1. اهداف مشاوره را باید بتوان به صورت متفاوتی برای هر فرد مراجع بیان کرد.
  2. اهداف مشاوره برای هر مراجع باید هماهنگ و نه لزوماً منطبق بر ارزش‌های مشاور باشد.
  3. این که هر مراجع تا چه حد به اهداف موردنظر مشاوره رسیده باید قابل مشاهده باشد.

فرض مشاوری که نظریه رفتاری را به کار می‌برد آن است که رفتار مراجع معلول شرطی سازی است و هر فردی بسته به آنچه فرا گرفته نسبت به محرک یاشرایط معین به شیوه‌ای قابل پیش بینی واکنش نشان می دهد. به نظر هورن[۶] (۱۹۸۹) بدیهی است که هدف مشاوره رفتاری معطوف به تصمیم گیری اتخاذ یک تصمیم است. پاترسن عنوان می‌کند. هدف رفتار درمانی ایجاد مجموعه کاملی از اصول روان شناختی است. که از اولین مرحله عرض حال بیمار تا هنگام مرخصی او به کار گرفته می‌شود. این امر مستلزم روش‌های منظم جمع آوری اطلاعات به مظور ارزیابی مشکلات بیمار و تصمیم گیری در مورد برنامه درمان است. چارچوب مبتنی بررفتار گرایی مستلزم آن است که درمانگر:

  1. مشکل را موضع یابی کند.
  2. عرض حال اولیه بیمار را به زبان یک مجموعه سؤالات متناسب با تکنولوژی رفتاری امروز ترجمه نماید (هورن ۱۹۷۹؛ ۲۲۶ – ۲۲۵ به نقل از گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸، ۱۷۶).

   نظریه منطقی – عاطفی:

نهضت درمان منطقی – عاطفی توسط آلبرت[۷] الیس به وجود آمده است. این نظریه متکی است بر این فرض که انسان می‌تواند به شیوه‌ای منطقی عمل کند. رفتار منطقی رفتاری مفید و بالقوه ثمر بخش تلقی می‌شود در حالی که رفتار غیر منطقی به ناخرسندی و بطالت منجر می‌گردد. فرض الیس بر این است که بسیاری از انواع مشکلات عاطفی نتیجه الگوهای تفکر غیر منطقی است. الگوهای غیر منطقی از همان اوایل زندگی توسط اشخاص مهم زندگی فرد و کل فرهنگ و جامعه تقویت می‌شود. بنا به نظر الیس، اشخاص دچار مشکلات عاطفی به منظومه باوری می‌رسند که باعث تکلم مکنون و با خودگویی‌های  مبتنی بر مفروضات و منطق غلط منجر می‌شود و آنچه که فرد با خود می‌گوید رابطه نزدیکی با احساس و عمل او دارد.

مبنای اساسی نظریه پردازی الیس در الگو AB.CD به شرح زیر خلاصه می‌شود.

A: مربوطه به یک واقعه خارجی است که شخص مشمول آن قرار می‌گیرد.

B: مربوط به سلسه افکار یا با خودگویی هایی است که شخص در پاسخ واقعه خارجی بدان می‌پردازد.

C: به احساسات و رفتارهای ناشی از B مربوط می‌شود.

D: به تلاش درمانگربرای تغییر سلسله افکار با خودگوییها بر می‌گردد.

E: پیامدهای رفتاری و عاطفی مفروض ناشی از مداخله درمانی درمانگر است.

به طور خلاصه مشاوره منطقی – عاطفی مبتنی بر این فرض است که اکثر افراد جامعه دچار روش‌های متعدد افکار غیر منطقی می‌شوند. همین افکار غیر منطقی به رفتارهای غیر منطقی منجر می‌گردد. لذا هدف مشاوره باید کمک به اشخاص جهت شناسایی و تغییر همه عقاید غیر منطقی باشد. تحقق این هدف مستلزم وجود مشاوری فعال موجه و مقتدر است که بتواند از یک مجموعه فنون گوناگون استفاده کند (هانس و دیگران ۱۹۹۰، ۱۷۳ به نقل از گیبسون، میشل. ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸٫ ۱۷۵).

در روش منطقی – عاطفی مشاور بیشتر یک معلم و مراجع بیشتر یک دانش آموز تلقی می‌شود و روش‌های مشاوره نه فقط شامل تدریس و فعالیت‌های وابسته به آن مانند مطالعه یا سایر تکالیف، بلکه سؤال کردن وزیر سؤال بردن حتی تاکتیک‌های مواجهه، عقد قرار داد، تلقین و ترغیب را هم شامل می‌شود. مشاوره منطقی – عاطفی را می‌توان نه فقط در درمان فردی بلکه در گروه درمانی، گروه‌های مواجهه ماراتون، مشاوره زناشویی و خانواده درمانی هم به کار گرفت. (گیبسون؛ میشل؛. ترجمه ثنایی.۱۳۸۸؛ ۱۷۷: ۱۷۸).

مبنای بنیادی درمان عقلانی – عاطفی و رویکردهای هم خانواده آن این دیدگاه است که واکنش‌های عاطفی و رفتاری انسان را باورهای اشخاص هدایت می‌کنند. فرایند رشد اجتماعی، بسیاری از باورها و ارزش‌هایی را که فرد نسبت به آنها هوشیار نیست و به روشنی بیان نشده‌اند (مانند آزادی، انصاف و حقوق فردی)، به وی تحمیل می‌کنند؛ بنابراین اشخاص به بسیاری از باورهای مهم دیگر به صورت آشکار معتقدند و با توجیه عمل خود از آنها استفاده می‌کنند (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۱).

[۱]. Inferiority feeling

[۲]. Cory

[۳]. John D. Krumbotlz

[۴] .Carl Thoreson

[۵] . Callis

[۶].Horan

[۷].Albert Ellis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




گروهی از نظریه پردازان سعی کرده‌اندکه نظریه‌های مشاوره را در پیوستاری از نظریه‌های عاطفی و شناختی ارائه دهند و نظریه‌های رفتاری را در حد میانی این دو قرار دهند اما بهترین طبقه بندی مربوط به رادولف و تامسون[۱] (۲۰۰۳) می‌باشد که به جای یک پیوستار دو بعدی مدلی از روابط هماهنگ میان افکار، احساسات و رفتار به وجود می‌آورند. آنها با تمرکز بر روی نوع مداخله، ۸ نظریه عمده مشاوره‌ای را به قرار زیر طبقه بندی می‌کنند:

عاطفی (احساس کردن) شامل: مشاوره مراجع محوری، گشتالت درمانی

رفتار (رفتار کردن) شامل: مشاوره رفتاری، واقعیت درمانی، روان شناسی فردی

شناختی (فکر کردن) شامل: رفتار درمانی عقلانی – عاطفی، رفتار درمانی شناختی، مشاوره روان تحلیل گری، و تجزیه و تحلیل مقابله‌ای (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۴۲).

 نظریه روان تحلیلی:

پس از درمان‌های پزشکی، نظریه روان کاوی[۲] «فروید» را شاید بتوان به عنوان شناخته شده‌ترین نظریه در مورد اختلالات معرفی نمود. در واقع این روش، موجب شد که برای اولین بار در تاریخ روان شناسی، احساسات و عواطف، مقام مهمی در حیات آدمی پیدا کرده و آنها را بخش منفی وجود آدمی به شمار نیاورند. این دیدگاه به انسان و آینده وی بدبین است؛ وروشی مبتنی بر گفتار است که با بهره گرفتن از گفتار، سعی دارد فرد را به بینش برساند تا از این طریق مسائل و مشکلات وی، تقلیل پیدا کند.روان تحلیل گری با نام «زیگموند فروید» عجین شده است اگر چه افرادی از قبیل «آنا فروید»، «کلاین»، «هورنای» و «اریکسون» نیز در این زمینه کارهای با ارزشی دارند. هسته مرکزی نظریه «فروید» درباره ذهن بشر، تأکید بر وجود دو نوع غریزه کلی است. طبق نظریه «فروید» این دو غریزه در تمام افراد وجود دارد:

دانلود مقاله و پایان نامه

غریزه زندگی: که انگیزه بشر برای لذت و خشنودی است. انرژی مربوط به این غریزه «لیبدو» یا «انرژی جنسی» نام دارد.

غریزه مرگ: غریزه‌ای ویرانگر و پرخاشگر است و هدفش از بین بردن زندگی است .این دو غریزه برای تمام فعالیت‌های روانی، حکم منبع انرژی را دارند. نظریه «فروید» نظریه‌ای جبری است. یعنی برای تمام رفتارها، حتی رفتارهای کم اهمیت، علت خاصی قائل است. نظریه روان تحلیلی شخصیت را به سه سیستم کلی تقسیم می‌کند: نهاد، خود و فراخود. نهاد تجلی عوامل ارثی است که در دنیای  درون شخصیت فرد عمل می‌کند و لذا عمدتاً ناخودآگاه است. نهاد سیستم اصلی شخصیت تلقی می‌شود که ذاتی بوده واز بدو تولد وجود دارد. بسیاری معتقدند نهاد تحت سیطره اصل ذات است و به دنبال پرهیز از تنش و درد بوده ودر مقابل جویای ارضاء لذت است. به عقیده کوری (۱۹۸۹) نهاد فرزند سرکش شخصیت است. خود تنها عنصر منطقی شخصیت تلقی می‌شود و با دنیای واقعیت در تماس است. خود به خاطر همین تماس با واقعیت خواآگاهی را در کنترل دارد و عامل طرح ریزی و تفکر منطقی و واقع بینانه است. فراخود تجلی خودآگاهی ذهن است و بر اساس واقع گرایی اخلاقی عمل می‌کند. فراخود بازتاب استانداردهای اخلاقی فرداست که مبتنی بر برداشت او از اخلاقیات و ارزش‌های جامعه است. در این مثلث، فراخود به خاطر این که عمدتاً در نیمه آگاه قرار دارد بیش از همه به سائق‌های نهاد واقف است و بر آن است که خود را به سوی کنترل نهاد بکشاند. نتیجتاً نظریه روان تحلیل، تنش، کشمکش و اضطراب انسان را اجتناب ناپذیر می‌کند و لذا رفتار انسان را معطوف به کاهش این تنش می‌داند. لذاکاهش تنش در نظریه روان تحلیل یکی از اهداف عمده مشاوره است. چون تعارض شخصیت در تمام مردم وجود دارد، همه می‌توانند از مشاوره حرفه‌ای، (تخصصی) بهره‌مند شوند (گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸ ؛۱۶۸ – ۱۶۹).

[۱]. Rodolph& Thompson

[۲]. «روان تحلیل گری» یا «پویای روانی».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




نظریه واقعیت درمانی توسط ویلیام گلسر[۱] تدوین شده است. رویکرد گلسر یک رویکرد نسبتاً صریح است که در آن مراجع برای پرداختن به نیازهایش از طریق یک روند منطقی یا واقع بینانه اعتقاد دارد. مشاوره از دید واقعیت درمانی صرفاً یک نوع تعلیم یا کارآموزی ویژه است به فرد آنچه را که باید طی رشد طبیعی خود فرا گیرد در یک مدت زمان نسبتاً کوتاه بیاموزد.

دانلود مقاله و پایان نامه

واقعیت درمانی از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع – محوری شباهت دارد. در همه نظریه‌های یاد شده نحوه دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تأکید قرار می‌گیرد. به نظر گلاسر، مراجع در دنیای بیرونی (دنیای واقعی) و درونی خود زندگی می‌کند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تأثیر نمی‌گذارد، بلکه دریافت و ادراک او از دنیای واقعی بر رفتار او تأثیر گذار است. انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخاب‌های خود را بر عهده بگیرد. در این روش درمانی، مواجه شدن با واقعیت، مسئولیت ‌پذیری و ارزشیابی در مورد رفتارهای درست  نادرست مورد تأکید قرار می‌گیرد. فرد نه تنها در مقابل اعمال خود، بلکه در برابر تفکرات واحساسات خود نیز مسئول است. فرد قربانی گذشته و حال خود نیست، مگر این که خود بخواهد. این رویکرد درمانی هم در مورد رفتارهای بهنجار و هم در مورد رفتارهای نابهنجار و هم در مورد تدوین شیوه‌های مناسب تعلیم و تربیت به کار می‌رود (خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۲۰۷).

واقعیت درمانی بر رفتار فعلی تأکید دارد و لذا به تاریخچه گذشته مراجع تکیه نمی‌کند. واقعیت درمانی بر این فرض مبتنی است که در سراسر زندگی یک نیاز روانی وجود دارد: نیاز به هویت (که شامل نیاز به احساس منحصر به فرد بودن، مجزا بودن و متمایز بودن) است. نیاز به هویت به عنوان محرک رفتار در تمام فرهنگ‌های عمومیت دارد.واقعیت درمانی مبتنی بر این پیش بینی است که مراجع مسئولیت شخصی سلامت خود را خواهد پذیرفت. قبول این مسئولیت به یک معنا به شخص برای حصول استقلال و یا بلوغی کمک می‌کند که نتیجه آن اتکا به حمایت درونی خود اوست. گلسر معتقد است که آموزش و پرورش می‌تواند کلید روابط انسانی موثر باشد و در کتاب مدارای بدون شکست، برنامه حذف شکست، تأکید بر تفکر به عوض کار حفظی، طرح ایده مرتبط بودن برای برنامه درسی قرار دادن انضباط به جای تنبیه، ایجاد محیط یادگیری یعنی جایی که کودک بتواند تجارب موفق و منتهی به هویت موفق خود را به اوج برساند. ایجاد انگیزش، درگیر شدن، کمک به کسب رفتار مسئولانه دانش آموز و برقراری شیوه‌های فعال شدن والدین و جامعه در مدارس را عنوان کرده است. کری رویکرد واقعیت درمانی را چنین خلاصه می‌کند: یک درمان فعال، دستورالعملی، آموزشی، شناختی و رفتار – محورانه اغلب از روش عقد قرارداد استفاده می‌شود و هنگامی که قرارداد انجام شد درمان خاتمه می‌یابد. این رویکرد می‌تواند هم حمایتی و هم مواجه ای باشد از سؤالات چه و چطور ولی نه از سؤالات چرااستفاده می‌شود (کری ۱۹۸۷؛ ۴۹ به نقل از لندرث، ترجمه آرین. ۱۸۷، ۱۳۸۹، ۱۸۹).

نظریه تحلیل مراوده‌ای:

تحلیل مراوده‌ای یک رویکرد رفتاری – شناختی و مبتنی بر این فرض است که انسان از قابلیت انتخاب و تصحیح مسیر یا دوباره شکل دادن سرنوشت خود برخوردار است. این نظریه برای کمک به مراجعان جهت مرور وارزیابی تصمیمات اولیه و اتخاذ تصمیمات جدید و مناسب ‌تر تدوین شده است. تحلیل مراوده‌ای تکیه زیادی بر خود دارد که بنا به این نظریه دارای سه حالت والد، بالغ و کودک است.

در تحلیل مراوده‌ای، از پرسش‌نامه، نمایش‌نامه زندگی، تحلیل ساختی، نقش بازی، تحلیل بازی‌ها استفاده می‌گردد. تحلیل مراوده‌ای بر فرد متمرکز است اما روشی است که طی آن مشاوره فردی در محیط گروه صورت می‌گیرد. مشاوره روش تحلیل مراوده‌ای بر آن است که گروه روند عرضه بازخورد به اشخاص در مورد مناسبات و روابط آنان را تسهیل می‌کند. لذا گروه مشاوره‌ای تجلی جهان کوچکی از عالم واقعی است. در این محیط تک تک اعضای گروه برای کار روی اهداف خود حضور دارند و نقش مشاور در گروه رهبری آنان است (لندرث، ترجمه ارین. ۱۳۸۹، ۱۱۱، ۱۱۲).

نام دیگر این نظریه، نظریه تحلیل رفتار متقابل[۲] است که توسط اریک برن[۳] عنوان شده است. در این روش تأکید ضروری بر رفتارهای متقابل است که آن را برای کار خانواده ومهارت‌های اجتماعی و رفتارهای اجتماعی  و رفتارهای ضد اجتماعی و برخی از مشکلات فردی، مناسب می‌سازد. گرچه محدودیت‌های فنی سبب می‌شود که این روش برای درمان مشکلاتی که به راه حل‌های اضطراری نیاز دارند (نظیر گرایش به خشونت) به کار نبریم.در این روش درمانی، مقدار زیادی اصطلاح تخصصی غیر ضروری وجود دارد. در این روش برای تفسیر ومرور ذهنی، تسلط بر مفهوم‌های پیچیده بازی‌ها و تمرین‌های مربوطه، لازم است. این موضوع، مستلزم آموزش‌های تخصصی است و از این رو کاربرد این روش‌ها را محدود می‌سازد.

از سوی دیگر مبنای نظری و تصوراتی که در این روش درمانی به کار گرفته شده به عنوان ابزاری تحلیلی، انگیزاننده بسیار سودمند است. در روش درمانی تحلیل رفتار متقابل به تأکیدی به جا، بر اهمیت «خود پنداره» در شیوه‌های تعیین کننده تعامل بین کودکان و دیگران بر می‌خوریم. این روش به علت تأکید مشابهی که به شناخت و باورهای تغییر پذیر دارد، به ایجاد ابراز وجود و توانایی شخصی در تعامل‌ها تأکید دارد. برای اجرای این روش، شرایط ویژه‌ای نیاز نیست و می‌توان آن را در مورد طیف وسیعی از افراد در سن‌های متفاوت و با مشکلات مختلف و هم چنین به صورت فردی یا گروهی به کار برد؛ اجرای این شیوه در مقایسه با شیوه‌های دیگر، نگرانی‌های اخلاقی یا حرفه‌ای ایجاد نمی ‌کند. (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۰ – ۱۴۹).

[۱].William Glasser

[۲]. Transactional Snalysis

[۳] . Eric Bern

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]