کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



حال آنکه اگر زوجه نیز همانند زوج از عین ساختمان ارث می برد یا مازاد به وی رد می گردید حداقل محلی برای سکونت داشت، چشم انداز امروز از واقعیات زندگی انسان با آن چشم انداز که در مقابل فقهای اعصار گذشته قرار داشت بسیار متفاوت است و استنباط های فقهی امروز باید با افق بسیار وسیع این عصر هماهنگ شود[۲۰۷]. به عنوان مثال زمانی که اسلام در سرزمین عربستان درخشید، حق ارث بردن را برای زنان تثبیت نمود که نسبت به تمدن های آن زمان، اسلام مترقی ترین قوانین را برای زنان وضع کرد و حقوقی را که برایشان درنظر گرفت نسبت به میزان مشارکت آنان (که خیلی کم بود) در جامعه آن روز نه تنها امتیاز بزرگی برایشان بود بلکه عین عدالت را نسبت به آنها برقرار کرد. ولی امروز، وقتی که نسبت ها، در مقایسه با آن زمان تغییر نمود و میزان مشارکت زنان در امور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و غیره توسعه یافت و آنان دوشادوش مردان به کار و فعالیت اقتصادی می پردازند و همچنین ریشه های قومی و قبیله ایی که مانع اصلی محرومیت زوجه محسوب می شد از بین رفته است دیگر محرومیت زنان از ارث زمین مبنا و پایه معقول و محکمی ندارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
امروزه زنان در تامین هزینه های مالی خانواده سهم مشترکی با مردان دارند و زنان یکی از بنیان های اصلی خانواده های امروزی از لحاظ تامین معاش را تشکیل می دهند[۲۰۸]. علاوه بر تامین هزینه های خانواده بطور مشترک توسط زن و مرد، حتی طبق آمار ارائه شده سرپرستی بیش از  درصد از خانواده های کشور فقط فقط برعهده زنان است که بطور متوسط هر یک از آنان بیش از ۲نفر را تحت تکفل خود دارند[۲۰۹].
جهان امروز با تنش های ناشی از بحران های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که خود را به صورت گوناگون نشان می دهد همراه است.
در جامعه ایی مثل ایران که غلبه بر بحران ها هدف اصلی سیاست گذاران است باید توجه همه جانبه به نیروی کار زنان در دستور کار آنان قرار گیرد زیرا در عمل ثابت شده است که بی اعتنایی به این نیرو بر قانون گذار بخشوده نیست و واکنش های نامطلوب به بار خواهد آورد. بنابراین هر چه بر میزان مشارکت و مسئولیت آنان در جامعه افزوده می شود باید در مقابل حقی دریافت دارند و یکی از این حقوق، حق ارث بردن زمین می باشد[۲۱۰].
از همه مهمتر هدف قانون سعادت و خوشبختی اعضای جامعه است نه اینکه خوشبختی و سعادت افراد جامعه فدای قانون شود. در زمان های اولیه در صدر اسلام قانون ارث زوجه نه تنها حق زوجه را نادیده نمی گرفت بلکه تمامی حقوق آنان را تضمین می کرد و حد اعلایی هم بر آنان بود ولی امروز به دلیل تحولات اقتصادی و اجتماعی و مشارکت زنان در امور خانواده، این حد، دیگر نه تنها حقوق حقه آنها را تامین نمی کند بلکه خیلی کم می باشد.
بی شک قوانین اسلام ثابت است ولی برداشت های ما باید در هر زمان تفسیرهای نو و جدیدی ارائه دهد و این تفسیر هم با توجه به مقتضیات زمان و تحولات موجود، باید باشد.
تجربه نشان داده است که زنانی با صرف نیروی کار و زحمت خود، شوهرشان را یاری کرده و با کمبود امکانات ساخته اند اما پس از یک عمر تلاش و از دست دادن نیروی جوانی، پس از فوت شوهر کلیه زحمات و دست رنج آنان تابع قانون ولایت و وصایت در دست وکیل و وصی و سایر ورثه به تاراج رفته و آنان را با پشیزی به مقدار یک هشتم هوائی ، از همه حقوق خود محروم نموده اند. لذا لازم است قانون گذار حق ارث بردن از زمین را برای ایشان در نظر بگیرد تا بعد از مرگ شوهر سرپناهی بر ادامه حیات خود داشته باشد[۲۱۱].
۵-۱-۵- تحولات اجتماعی و اثر آن بر اصلاح ارث زوجه
در جامعه های صنعتی و بویژه شهرهای بزرگ، علاقه های خانوادگی و همبستگی اقوام و قبیله ایی رو به سستی نهاده و جای خود را به همبستگی ملی و اعتقادی و سیاسی و اقتصادی داده است. به همین جهت، جامعه شناسان و حقوق دانان به این توافق نسبی دست یافته اند که خانواده بزرگ اعتبار خود را از دست داده و خانواده کوچک، مرکب از زن و شوهر و فزرندان، باید مورد حمایت ویژه قرار گیرد[۲۱۲].
سنت ها نیز در مورد پدر و مادر و تا اندازه ایی برادر و خواهر کارگزارند بنابراین اگر شوهری فوت نماید همسر او ترکه را حق خود و فرزندانش می داند و با اکراه سهم پدر و مادر را نیز می پذیرد. منطق و عدالت نیز امروزه زن و شوهر را مقدم بر کلاله ها و خویشان طبقه سوم می داند[۲۱۳].
تفاوت میان خواستهای اجتماعی و قانون را گاه احترام به سنت ها جبران می کند ولی آن را از بین نمی برد.
در خانواده های پرجمعیت قبلی، فرض زن با خویشان نسبی در تعادل بود و گاه بیش از سهم هر فرزند می شد. برای مثال اگر مردی فوت می نمود وکل ماترک او ۰۰۰/۰۰۰/۸ تومان بود و اگر وراث او یک زوجه و پنج پسر و چهار دختر بودند، زوجه یک هشتم سهم خود را که ۰۰۰/۰۰۰/۱ تومان باشد، می برد، سهم هر پسر نیز ۰۰۰/۰۰۰/۱ تومان می شد و سهم دختران نیز چون یک دوم سهم ذکور می باشد ۰۰۰/۵۰۰ تومان می شد.
چنانکه ملاحظه می کنید در چنین خانواده پرجمعیت قدیمی زوجه معادل سهم پسر و سهمی بیشتر از دختران می برد ولی در خانواده های کنونی که شمار فرزندان کم است فرض یک هشتم گاه ناچیز می نماید.
حال همین مثال را در خانواده کوچک بررسی می نماییم. مردی فوت می کند و دارای یک پسر و دو دختر و یک زوجه می باشد و کل ماترک او ۰۰۰/۰۰۰/۸ تومان می باشد، زوجه باز هم سهم خود را که یک هشتم باشد یعنی ۰۰۰/۰۰۰/۱ تومان را می برد، سهم پسر۰۰۰/۵۰۰/۳ تومان می باشد، سهم دختر نیز ۰۰۰/۷۵۰/۱ تومان می باشد.
ملاحظه می شود که سهم زوجه در خانواده کوچک و هسته ایی چقدر متفاوت با سهم زوجه در خانواده کلان است.
در گذشته مقررات مربوط به ارث زوجه کلاً ریشه در زندگی قومی و قبیله ای داشته که معمولاً رئیس قبیله مرد بوده و می بایست قلمرو حاکمیت خود را حفظ کند؛ به همین جهات اموال حَبوه؛ یعنی انگشتر یا لباس یا شمشیر که مظهر قدرت و منصب دارنده آن بوده به پسر بزرگ که جانشین پدر می شده، داده می شده است تا هنگام استفاده جانشین رئیس قبیله، افراد قبیله همان احترامی را که نسبت به متوفی داشتند به جانشین او نیز در ضمیر خود احساس کنند.
زندگی قومی و قبیله ای آن زمان، هم چنین اقتضا می کرد که قلمروی حاکمیت یک قوم در دست قوم دیگر قرار نگیرد و چون زنی که شوهرش فوت می کرد و از قبیله دیگری بود، پس از مرگ شوهر به قبیله خود بازمی گشت، هر گاه از زمین، یعنی قلمرو حاکمیت شوهر ارث می بُرد، مالکیت قلمرو شوهر را به قبیله پدر می برد و این امر از نظر سیاسی و روابط آن زمان ایجاد اختلاف می کرد؛ به این جهت از ارث زمین محروم شناخته شد، بنابراین عدم توارث زن از زمین جنبه سیاسی و اجتماعی داشته و مطابق مقتضیات اجتماعی آن روز بوده است[۲۱۴].
اما امروزه، با سست شدن علاقه های قبیله ای و عشیره ای، دیگر زن پیوند ناهمگونی از قوم دیگر بر خانواده نیست، یکی از دو ستون اصلی خانواده ی نو بنیاد است. تعصب قومی نیز مانع از ارث بردن او از خانه موروثی، که همچون سرزمین دولت خانوادگی تلقی می شده نیست.
امروزه شوهر کردن زن پس از مرگ شوهر فاجعه ایی نیست که باید از دیدگاه خانواده شوهر دور بماند. درنتیجه محروم ماندن زن از ارث زمین و ابنیه و اشجار مبنای اجتماعی خود را از دست داده است.
این امر در موردی محسوس تر است که زوجه متوفی پس از مرگ او به عقد ازدواج خویشاوندان نسبی او مثل برادر و پسر عمو و غیره درآید که دیگر موضوع مسلط کردن همسر دوم بر خانواده شوهر اول توسط زوجه مصداق پیدا نمی کند.
خواست های اجتماعی و ادعا ها نیز در جهان کنونی دگرگون شده است. اگر زنان در قدیم بدین خشنود می شدند که به عنوان انسان مورد عنایت شوهران باشند و به نیکی و عدل با آنان رفتار شود، امروز ادعای برابر و مساوات و گاه برتری دارند[۲۱۵].
درجهان صنعتی، زنان در اقتصاد خانواده و کشور سهم برجسته ای دارند و دیگر موجود سربار و مصرف کننده و اجیر به حساب نمی آیند تا به سهم ناچیز خود از دارایی سرپرست خانواده قانع باشند، اینان خواهان مشارکت اند نه احسان، وانگهی، نفوذ این نیرو محدود به سازمان های زنان در برابر صف آراسته مردان نیست اخلاق عمومی و سازمان های بین المللی وحقوق بشر نیز با آنان هم داستانند، این امر طرز فکر بسیاری از نظام های حقوقی را بر هم زده است و دولت ها ناچار شده اند در راه برابر ساختن حقوق زن و مرد یا دست کم تعادل نسبی آنها گام بردارند، پس خرد حکم می کند که نظم بخشیدن و آرام کردن و هدایت این نیرو در زمره برنامه های اجتماعی و حقوقی مهم قرار گیرد. غفلت و بی مبالاتی بر قانون گذار و مدیران بخشوده نیست و بی گمان به بنیاد خانواده آسیب می رساند و واکنش های نامطلوب به بار می آورد[۲۱۶].
در ممالکی که اساس حکومت آنها مبتنی بر پایه کار و اقتصاد است زن و مرد در جامعه یکسان کار می کنند. حقوق و مزایای برابر دارند، بدون اینکه خدشه ایی به ارکان خانواده آنها وارد آید زنان همیشه از نظر تولید در تاریخ سابقه مهمی داشته و در ادوار مختلف نقش های عمده برعهده آنها بوده است و به اقتصاد و ثروت کمک شایانی می کرده است[۲۱۷].
بنابراین با توجه به این که امروزه، زنان در جامعه ایرانی از لحاظ تولید و اقتصاد و ثروت خانواده نقش مهمی دارند و به گفته کارشناسان توسعه و جامعه شناسان، توسعه جامعه، بدون حضور این قشر از جامعه که نیمی از افراد اجتماع را تشکیل می دهند امکان پذیر نیست.
پس اگر بگوییم زنان همانند مردان همانطور که در امور خانواده و اجتماع شرکت می کنند، می توانند از حق ارث بردن مخصوصاً از ارث زمین و عرصه برخوردار شوند سخنی به گزاف نگفته ایم.
منتها دشواری این گونه مصلحت گرائیها در مهندسی اجتماعی آن است که در غالب موارد ارزش اخلاقی و اقتصادی و سیاسی در تعارض است و انتخاب ارزش یا مصلحت برتر به سختی صورت می پذیرد، در مساله ارث زن، همانطور که عامل های خواهان اصلاح وجود دارد از سوی دیگر نباید قدرت و اعتبار سنتها و ارزش والایی که موازین اسلامی دارد از یاد برد.
احکام توارث قانون مدنی از یادگارهای فقه امامیه است و در پرتو قواعد اسلامی ریشه آن احترام فراوان دارد و همین احترام و اعتبار، مرز نوگرایی و عدالت خواهی را فشرده می کند[۲۱۸].
۵-۱-۶- حکم حکومتی و مصلحت اجتماعی و تاثیر آن در اصلاح ارث زوجه
این احکام براساس شرایط و ضرورت های ویژه هر جامعه به منظور تامین و رفع نیازها و ضرورت های متغیر جامعه در چارچوب احکام الهی توسط فقیه و حاکم اسلامی وضع می گردد درست همانطور که از احکام الهی اطاعت می کنند باید از مقررات و فرامین حاکم اسلامی نیز پیروی نمایند. به این ترتیب در تعریف احکام حکومتی می توان گفت «آن حکمی است که ولی جامعه بر مبنای ضوابط پیش بینی شده، طبق مصالح عمومی برای حفظ سلامت جامعه و تنظیم امورآن، برقراری روابط صحیح بین سازمان های دولتی و غیردولتی با مردم، سازمان ها با یکدیگر، افراد با یکدیگر در مورد مسائل فرهنگی، نظامی، بهداشتی، عمران و آبادانی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی، تجارت داخلی و خارجی، نظافت و زیبایی شهرها و سرزمین و سایر مسائل صادر می نماید»[۲۱۹].
همچنین گفته شده است که «بخشی از معارف اسلام مقررات و قوانینی هستند که در گذرگاه زمان به جهت بروز مصالح یا دفع مفاسدی توسط ولی امر مسلمانان وضع می گردد. این دسته از احکام که به آن احکام ثانویه می گویند تا هنگامی که مصالح و موجبات و علل صدور آن باقی و پابرجا باشد و یا مفاسد یا موانع برطرف نگردد، ثابت و پابرجااست و هر موقع اسباب آن برطرف شد حکم هم برطرف می گردد درست نظیر تحریم تنباکو»[۲۲۰].
امام خمینی (ره) می گویند: «موضوع ولایت فقیه چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم حکم مرحوم میرزای شیرازی در مورد تنباکو چون حکم حکومتی بود برای فقیه دیگر هم لازم الاتباع بود و همه علما بزرگ ایران جز چند نفر، از این حکم متابعت کردند، حکم قضایی نبود که بین چند نفر سر موضوعی اختلاف شده باشد و ایشان روی تشخیص خود قضاوت کرده باشند، روی مصالح مسلمین و به عنوان ثانوی این حکم را صادر فرمودند و تا عنوان وجود داشت این حکم نیز بود و با رفتن عنوان، حکم هم برداشته شد»[۲۲۱].
و هم چنین در جایی دیگر می فرمایند: «حکومت اسلامی می تواند از حج که از فرائض مهم اسلامی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور باشد جلوگیری کند».
ایشان هم چنین با درک ضرورت وسعت اختیارات حکومت و با ارائه مثال های خرد و کلان آن را یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج قلمداد کرده است که بترتیب ذیل قابل بررسی است:
دفع مفاسد، منع احتکار، جلوگیری از گرانفروشی، جلوگیری از پخش مواد مخدر و غیره
برطرف کردن موانع مزاحم مصالح عمومی، استقرار نظم، احداث طرق و شوارع و اماکن عمومی و … حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند.
لغو یک جانبه قراردادها، حکومت می تواند قرارداهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند[۲۲۲].
بنابراین تامین مصالح اجتماعی، فردی این امکان را برای قانون گذار فراهم می کند که همگام با تحولات نقش زنان در وضعیت اقتصادی و اجتماعی و متناسب با مقتضیات زمان و مکان، قواعد ارث را آن گونه که مصالح اجتماعی و فردی را تواماً تامین نماید، تغییر دهد.
لذا هر چند که ماده ۹۴۶ قانون مدنی طبق نظر مشهور فقهای امامیه بوده است اما با توجه به مقتضیات جامعه کنونی و مصلحت اجتماعی و همچنین نظر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ایی «مدظلّه العالی» درخصوص نحوه ارث بردن زوجه از اموال غیرمنقول که نظری متفاوت با نظر مشهور فقهای امامیه بوده است و طبق استفتاءِ صورت گرفته از معظم له، ایشان بر این امر نظر داشتند که در اموال غیرمنقول از قیمت عرصه هم ارث می برد و این مشکلات زیادی را حل می کند[۲۲۳].
بر همین اساس بود که حکم ماده ۹۴۶ ق.م درخصوص اموال زوج که زوجه را از ارث عین و قیمت زمین و عرصه بنا محروم می ساخت، اصلاح گردید.
۵-۲- تلاش متفکرین و حقوق دانان اسلامی برای یافتن راه حل های مناسب قانونی
حقوق دانان در جستجوی عدالت آزاد نیستند و آرمان های او باید در درون نظام حقوقی صورت پذیرد. قواعد مربوط به ارث زنان چنان صریح است که رویه قضایی و اندیشه های حقوقی توان ایجاد تحول را در این زمینه ندارد. پس ناچار باید از قانون گذار خواست که به ضرورت ها پاسخ گوید. قانون گذار نیز نمی تواند به قواعد مذهبی تجاوز کند.
درنتیجه هر پیشنهاد اصلاحی نیز باید در مرحله نخست راهی را نشان دهد که مقصود را در درون نظام اسلامی قابل تحقق سازد.
اما در ابتدا مقدمتاً باید به دو نکته اصلی توجه نمود:
۵-۲-۱- تمییز فقه از اسلام ضروری است
باید توجه داشت که فقه همان اسلام نیست بلکه فقه مجموعه ای از احکام است که مجتهدین و فقیهان در طول تاریخ از منابع اسلامی استنباط و استنتاج کرده اند و این استنباطات با دخالت عامل زمان و مکان در حال تغییر است، یعنی به تناسب مورد، عامل زمان یا مکان بر موضوعات تاثیر می گذارد و ممکن است موضوعی در یک زمان حرام و در زمان دیگری حلال باشد، مثلاً زمانی که برای خون هیچ گونه منفعت عقلایی متصور نبوده معامله آن حرام است ولی وقتی که برای آن منفعت عقلایی متصور باشد، حکم آن تغییر یافته و معامله آن مباح خواهد بود. در حالی که اسلام، اعم از احکام ثابت و متغیر است که قرآن از آن به عنوان محکمات و متشابهات یاد کرده است و محکمات قابل تغییر و تحول نمی باشند.
بنابراین اسلام و فقه مساوی هم نیستند و برداشت عمومی از این که فقه همان اسلام است باید متحول گردد[۲۲۴].
فقها و حقوق دانان در این خصوص نظرات جدیدی را مطرح کرده اند «اختلاط فتاوی فقیهان اسلامی با منابع و موازین شرعی باعث شده است که بعضی چنین پندارند که هرگونه اصلاح یا تحولی در فقه سنتی مخالف با شریعت است، در حالی که باید پذیرفت که بخش مهمی از فقه، زاده استنباط عقلی و اندیشه ها و آرمان های فقیهان در دوران طولانی عصر اجتهاد است. این سرمایه فرهنگی دارای ارزش والا است ولی امکان اجتهاد تازه و رعایت مصلحت و ضرورت های کنونی را از ما نمی گیرد. آنچه ما را پای بند می کند، لزوم سیر و حرکت در نظام اسلامی و رعایت منابع مسلم آن است.
وانگهی تحول آرامی که فقه در تاریخ انسجام و تکامل خود یافته است، نشان زنده ایی از تغییر برداشت ها و شیوه استدلال در این نظام حقوقی است[۲۲۵].
۵-۲-۲- پذیرش نظرهای نو و جدید در امور اجتماعی
آنچه درباره تمییز حکم شرع از رای فقیه گفته شد به معنی انکار نفوذ نظام فرهنگی و حقوقی فقه و نظرهایی که در آن ابراز شده نیست، شکستن این حصار فرهنگی، در موردی که فقیهان به اتفاق رسیده اند، دشوار است و بویژه اگر شرایط تحقق اجماع در آن اتفاق جمع باشد به معنی تجاوز به موازین اسلامی است. ولی این دلیل نمی شود که نشود در مورد تحولات اجتماعی و اقتصادی و نظم طبیعی زندگی انسان تحقیق نمود و همواره مقلد گذشتگان بود. باید اجتهاد در این مرحله هم کاملاً باز باشد. همچنین در فرضی که فقیهان نیز در استنباط حکم اختلاف دارند، هیچ قاعده ایی، قانون گذار را ناگزیر از پیروی نظر مشهور نمی کند.
اصل ۱۶۷ قانون اساسی می گوید «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر حکم قضیه را صادر نماید و نمی تواند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد». در این اصل پیش بینی شده است که دادرس می تواند، در صورتی که قانونی نباشد، به فتاوی معتبر استناد کند. فتوای غیرمشهور نیز ممکن است معتبر باشد و انتخاب آن با قاضی است. پس باید پذیرفت که نظام حقوقی ما توان تحمل و پذیرش نظرهای نو و جدید را بویژه در صورتی که با فتوای معتبری از فقیهان همراه باشد، دارد.
درنتیجه باید گفت، اگر قاضی بتواند با انتخاب نظری مهجور از شهرت پیروی نکند و عدالت ملموس را بر آن ترجیح دهد، بی گمان قانون گذار نیز به طریق اولی چنین اختیاری دارد و نمی توان بر او خرده گرفت که چرا عدالت را فدای شهرت نکرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 06:36:00 ب.ظ ]




بیرونی
درونی

 

نقاط قوت(S)

 

نقاط ضعف(W)

 

 

 

S1 : وجود اشتیاق و انگیزه های فردی در بین جوانان
S2 : وجود هیئت های ورزشی فعال به عنوان بدنی عملیاتی مناسب
S3 : وجود ارتباط نزدیک با رسانه ملی و سایر رسانه های دیداری ، شنیداری و نوشتاری
S4 : برگزاری رویدادهای بین المللی و کشوری گسترده از جمله مسابقات کشوری و لیگ
S5 : روند توسعه اماکن و تجهیزات ورزشی کافی در هر رشته ورزشی
S6 : برخورداری از تکنولوژی روز دنیا در زمینه ورزش قهرمانی در ادارات و هیات های ورزشی
S7 : وجود برنامه ریزی مدون جهت توسعه ورزش قهرمانی در ادارات
S8 : بستر مناسب برای حرفه ای شدن برخی رشته های ورزشی
پایان نامه
S9 : وجود نیروهای متخصص در ورزش حرفه ای در سطح استان
S10 : وجود آیین نامه مناسب لیگ حرفه ای در استان

 

w1 : فقدان قوانین مدون توسعه ورزش قهرمانی و عدم وجود ضمانت اجرایی
W2 : فقدان نظام علمی مشخص جهت تدوین و توسعه استعداد یابی ورزش قهرمانی
W3 : عدم وجود سامانه نظام ارتباطی و اطلاعاتی و شیوه بهره برداری مناسب از اطلاعات و ارتباطات فردی با ادارات ، سازمان ها
W4 : کمبود سهم ورزش قهرمانی از اعتبارات دولتی و وابستگی شدید به منابع دولتی
W5 : فقدان دیدگاه اقتصادی و درآمدزایی از بستر فعالیت های فدراسیونها
W6 : عدم وجود استقلال و امنیت در مدیریت هیئت های ورزشی
W7 : نداشتن امکانات ، تجهیزات و فضاهای تخصصی برای هر رشته ورزشی
W8 : عدم ساختار تشکیلاتی منسجم درهر رشته ورزشی
W9 : عدم وجود کمیت و کیفیت قابل توجه نیروی انسانی در ادارات تربیت بدنی
W10 : نبود مدارس تخصصی ورزش و نخبه پروری
W11 : فعال نبودن آموزش و پرورش در امر استعدادیابی
W12 : فقدان معیارهای اولویت‌بندی رشته‌های ورزشی در استان
W13 : فقدان قانون مدون در رابطه با باشگاه داری
W14 : فقدان قوانین مدون در زمینه حامیان مالی ورزش حرفه ای
W15 : وجود خلاء قانونی در زمینه حق پخش تلویزیونی ورزش حرفه ای W16 : نا مناسب بودن اماکن ورزشی ورزش حرفه ای
W17 : عدم مشارکت بخش خصوصی در ورزش حرفه ای

 

 

 

فرصتها(O)

 

استراتژیهایSO

 

استراتژیهایWO

 

 

 

o1 : توجه و حمایت مسئولان
o2 : وجود استعدادهای فراوان در زمینه ورزش قهرمانی
o3: افزایش اقبال عمومی به ورزش قهرمانی
o4: وجود ظرفیت های مناسب برای سرمایه گذاری برای ورزش قهرمانی
o5 : نگرش نگاه مثبت مردم استان به فعالیت‌های ورزش قهرمانی
o6 : جوان بودن جمعیت استان
o7 : پراکندگی جغرافیایی و وجود قومیت های مختلف
o8 : وجود علاقه فراوان برای شرکت در ورزش حرفه ای
o9 : وجود پتانسیل لازم برای مشارکت بخش خصوصی در ورزش حرفه ای

 

توسعه بنیادی ورزش قهرمانی- حرفه ای
o1,o2, , o5, o6, o8, o9, s1, s2, , s4, , s7, s8, s11
توجه به رویکرد ورزش حرفهای و صنعتورزش
o1 , o7, o8, o9, s1, s2, s7, s8, s9
تدوین و اجرا و برنامه ریزی مدون در زمینه ورزش قهرمانی- حرفه ای

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




۴-۸-۱۴-ادب صحبت کردن با صدای آهسته
مرید زمانی که در محضر شیخ خود بود، صدایش را بلند نمی‌کرد چون با صدای بلند در صحبت شیخ حرف زدن با صدای بلند نوعی بی ادبی به شمار می آمده است. کاشانی در توجیه این ادب مرید نوشته: «چون رفع صوت به حضرت اکابر، نوعی از ترک ادب و تنحیه‌ی جلباب وقار است. وقتی میان ابوبکر و عمر به حضرت رسول در قضیه‌ای تنازع افتاد و آواز بلند کردند. تأدیب ایشان را این آیت آمد که «یا ایّها الّذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوقَ صوت النّبیّ. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۵۷)سهروردی این ادب مرید را خاطرنشان کرده: «چون در پیش او سخن گوید آواز بلند نکند و دست نجنباند و سخن مختصر گوید. و عبدالله خفیف- رحمۀ- گفت که: رویم- قد- مرا گفت: عمل را نمک کن و ادب را آرد. »(سهروردی، ۱۳۸۴: ۱۶۴)
۴-۸-۱۵-ضرورت گرفتن اذن و رخصت از شیخ
مرید نباید بدون اذن و رخصت شیخ خود، در امور دنیوی و دینی و حتّی وجزوی هیچ گونه تصرّفی می‌کرد. پس ایشان باید به شیخ خود مراجعه نموده و در تمامی موارد از او کسب اجازه می‌کرد. کاشانی آورده: «بی مراجعت‌یا ارادت شیخ و اختیار او شروع ننمایند، نخورد و نیاشامد و نپوشد و نخسبد و نگیرد و ندهد، الّا به اجازت شیخ. و هم‌چنین در جمیع عبادات، از صوم و افطار و اکثار نوافل و اقتصار بر فرایض و ذکر و تلاوت و مراقبه، بر اجازت شیخ و تعیین او شروع نکند. شبی رسول‌صلّی الله علیه و سلّم بر در وثاق ابوبکر بگذشت، شنید که او در نماز تهجّد قرآن آهسته می‌خواند، بعد از آن بر در وثاق ابوبکر بگذشت، شنید که او در نماز تهجّد قرآن بلند می‌خواند. بامدادی چون به حضرت رسول- صلّی الله علیه و سلّم- آمدند از ابوبکر پرسید که چرا در صلات تهجّد قرآن آهسته می خواندی؟ گفت: «اَسمعُ من اناجیه. » از عمر پرسید که چرا بلند می خواندی؟ گفت: «طرد الشیطان و اوقظ الوسنان». فرمود که نه آهسته چنان خوانید و نه چنین بلند، بل طریق میانه نگاه دارید. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۵۶)
۴-۹-آداب شیخی در خانقاه
صوفیان خانقاهی مقام شیخ را بعد از مقام نبّوت فاضل ترین مقام ها قلمداد می‌کردند و آن را تنها درجه ای می‌دانستند که شایستگی نیابت نبّوت را در دعوت خلق به سوی حقّ متعال را داراست. هم چنین آیشان بر این عقیده بودند که شیخ پیامبر زمان است و مأموریت اور ا مأموریتی معنوی می‌دانستند. مولانا در این باره آورده:

 

نبی وقت خویش است ای مرید   زآنکه از نورش نبی آمد پدید. »

(مولانا، ۱۳۸۷: ۶۵۵)
سهروردی نیز به این مهّم اشاره کرده: « مرید باید حکم شیخ، حکم خدا و رسول خدا داند، و بیعت با شیخ همان بیعت داند که اصحاب با رسول (ص) کردند. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۴۰)پس شیخ باید با تصّرف در مرید با همان ریاضتی که نفس خود را توانسته با آن جلّا دهد. نفس مرید را نیز جلّا می‌داد و تا به مشاهده‌ی جمال و جلال حقّ متعال نائل می‌آمد.و محبّت الهی به واسطه‌ی او در دل مرید قرار می‌گرفت. و امّا به انجام رساندن این مهّم برای شیخ نیازمند رعایت آدابی بود. همان طور که مرید با شیخ باید ادبی را رعایت می‌کرد و آن ادب حقّ ارادت بود شیخ هم مؤظف به رعایت ادبی بوده که آن حقّ تربیت بود. امّا این ادب با رعایت آدابی با مثمر ثمر بوده که مهّم- ترین این آداب به شرح زیر می‌باشند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۹-۱-رعایت آداب نشستن بر منصب شیخی
شرط برای شیخ آن بوده که تا زمانی که شیخی او را به منصب شیخوخت منصوب نمی کرد در مقام شیخی خانقاه نمی نشست یا هم برای نائل شدن به این منصب باید از جانب حقّ متعال به او الهام می‌شد. باخرزی نوشته: «شرط آن است که مرد در مقام شیخوخت نشیند تا آنگاه که شیخ او را به شیخی بنشاند‌یا خدای تعالی به ربوبیت در سر او القا کند بدان معهود که او را ربّ بوده باشد که معانی و‌ یا اسرار از حقّ تعالی می‌گرفته است، بر همان طریق و الهام در سر او القا کند و او را در مقام شیخی بنشاند. » (باخرزی،۱۳۸۳: ۶۸)
۴-۹-۲-امتحان کردن مرید
در آیین و آداب شیخی، بر شیخ واجب بوده که قبل از تصرّف در مرید، ابتدا در زمینه ارادت و طلب مرید خود را امتحان می‌کرد و آنگاه به اندازه‌ی صدق ارادت مرید در او تصرّف می‌کرد و اقدام به پرورش و تربیت او می‌کرد. باخرزی بیان داشته: «بر شیخ واجب است که مرید را در ارادت و طلب اوّل بیازماید، آنگاه روی به کار او آرد و حرکات و انفاس او را بر وی حساب کند و به قدر صدق او در ارادت و متابعت بر وی سخت و تنگ گیرد. » (باخرزی،۱۳۸۳: ۶۷)کاشانی نیز نوشته: «باید پیش از تصرّف در استعداد مرید نگرد؛ اگر در وی استعداد سلوک طریق مقربان بیند، او را به طریق حکمت و تلویح احوال اهل قرب دعوت کند. و اگر بیند که استعداد طریق ابرار بیش ندارد، او را به موعظه‌ی حسنه و ترغیب و تذهیب و ذکر بهشت و دوزخ دعوت کند. و مستعدان مرتبه‌ی قرب را، بعد از تحریض بر اعمال قوالب و عبادات ظاهره، بر اعمال قلوب چون مراقبه و رعایت سرّ و تمییز خواهد مواظبت فرماید. و معتبدان درجه‌ی ابرار را بر تعبّد محض و اعمال قوالب ترغیب نماید. اگر صلاح مرید در تجرد از اسباب بیند، در حفظ و امساک آن،‌یا در کسب‌یا در ترک آن، او را بدان فرماید که فراخور استعداد و موافق حال بود. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۶۰)
۴-۹-۳-آگاه نکردن مرید از چگونگی زیستن شیخ
در آیین و آداب شیخی خانقاه، شیخ باید جانب احتّیاط را رعایت می‌کرد که مرید از چگونگی و آداب زیستن او آگاه نشود زیرا در غیر اینصورت مرید مقام شیخ خود را آن چنان که باید محترم نمی‌شمرد و هرگونه
اهانتی را در حق او روا می داشت و این امر به ضرر خود شیخ تمام می‌‌شد. باخرزی می‌گوید: «بر شیخ واجب است که بر هیچ حرکتی از حرکات و سرّی از اسرار خود تا طعام وشراب و نوم و‌ یقظه و غیر اینها مرید را مطلّع نگرداند که نباید که چون بر امور شیخ واقف گردد از ضعف و نادانی خود منزلت شیخ در چشم او نقصان بدهد و آن زیان کار او باشد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۷۲)
۴-۹-۴-تنبیه کردن مریدی که بدون رخصت از خلوت گاه بیرون می‌آمد
شیخ خانقاه، باید مطابق آیین اگر مرید خلوت نشین از خلوت گاه خود بیرون می آمد، او را بازخواست می‌کرد که علّت بیرون آمدن از خلوت گاه چه بود؟ در این حال اگر برای تجدید وضو آمده بود از عتاب و عقاب معاف می شد. اما اگر بدلیل بیان و ارادت قلبی خود با شیخ بیرون آمده بود، شیخ وظیفه داشت که او را توبیخ کند. باخرزی اظهار داشته: «واجب است که چون مرید خلوتی را بیند که از زاویه خود بیرون آمده است از او باز طلبد که چرا بیرون آمدی! اگر جهت وضو بیرون آمده است نیکو و اگر حالی بروی طاری شده باشد بیرون آمده است تا با شیخ آن را بگوید شیخ باید که او را منع کند و توبیخ کند و گوید اگر تو را حضور من می‌بایست و بر تو حالی نازل شده بود که محتاج حضور من بودی چرا به قوّه‌ی صدق خود مرا طلب نداشتی و همّت خود را به من متوجّه نکردی تا صدق و توجّه همّت تو مرا در حرکت آوردی تا من پیش تو آمدمی، بدین سخن بر مرید عقاب و عتاب می‌کند به وجهی که مصلحت داند از هجران‌یا اعراض، و او را گوید که از خلوت خانه‌ی خود حرکت مکن تا به ضرورت همّت مرید بزرگ شود. » (باخرزی،۱۳۸۳: ۱۷۲)
۴-۹-۵-کوتاهی نکردن در حقّ مریدان
شیخ خانقاه باید در تمام احوال از ادای حقوق مرید خود کوتاهی نمی کرد. کاشانی در این باره ضمن بیان حکایتی این ادب شیخ را شرح می دهد: «باید که در حال صحّت و مرض، از قضای حقّوق اصحاب تقاعد ننماید و به سبب اعتماد بر صدق ارادت ایشان، اهمال آن جایز نشمرد. حکایت است از «ابومحمّد جریری» که: وقتی از حج بازگشتم و افتتاج به زیارت جنید کردم، گفتم اوّل او را سلامی کنم و آن گاه به خانه روم، تا باری شیخ زحمت نکشد و قدم به دیدن ما رنجه نکند. روز دیگر چون نماز بامداد بگذاردم، دیدم که جنید- رحمه‌الله علیه- می‌آید: گفتم: ای سرورم، من به سلام کردن بر تو آغاز کردم تا به این جا قدم رنجه نکنید. جواب داد که ای محمّد، آن فضل تو و این حقّ توست. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۶۴)
۴-۹-۶-بازخواست کردن مریدان
شیخ وظیفه داشت که به خاطر کوچک ترین اشتباهی که از مرید سر می زد او را مورد بازخواست قرار دهد و به خاطر ادای حقّ مقام خود از خطاهای مریدان چشم پوشی نمی کرد.زیرا در غیر این صورت خیانت بزرگی را مرتکب می‌شد باخرزی می‌نویسد: «و هر اندک خرده ای که از مرید در وجود آید باید که بروی مؤاخذه و عقاب کند و البته هیچ زلّتی را از مرید در نگذارد و اغماض نکند که اگر چنین نکند حقّ مقام شیخوخت و خدمت رب الأرباب بجای نیاورده باشد و غش و خیانت ورزیده باشد که رسول خدای صلّی‌الله علیه و سلّم چنین فرمود: «من ابدالنا صفحته اقمنا علیه الحّد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۶۷-۶۶)
۴-۹-۷-ضرورت رخصت دادن شیخ به مریدان
از آداب شیخی در خانقاه این بود که وی باید چنان اعمال قانون و مقرّرات می‌کرد که مریدان برای خروج از خانقاه، مجبور به گرفتن اذن و رخصت از او بودند و بدون اذن او حقّ خروج از نزل را نداشتند. باخرزی در مورد این ادب شیخی نوشته: «شرط شیخ آن است که البته نگذارد مرید را تا از منزل خود بیرون آید به حاجتی مگر به اذن شیخ. » (همان: ۶۶)
۴-۹-۸-اغماض از خطاهای مریدان
شیخ باید از زلّالت و خطاهای مرید خود اغماض می‌کرد و چنانکه مریدی در خدمت ‌یا ادبی کوتاهی می‌کرد، او را عفو می‌کرد و با رفقی تمام او را برای انجام آن خدمت و ادب بر می- انگیخت. نجم‌الدّین رازی نوشته: «باید که عفو را کار فرماید، تا اگر از مرید حرکتی به مقتضای بشریّت در وجود آید، از آن درگذرد و از وی در گذارد. » (نجم‌الدّین رازی، ۱۳۸۸: ۲۴۶)
کاشانی نیز در مورد این ادب شیخ، از پیامبر اکرم (ص) خاطر نشان کرده: «از رسول- صلّی الله علیه و سلّم- به روایت «ابن عمر» رسیده است که: وقتی مردی به حضرت رسالت آمد و گفت: «یا رسول الله کَم اعفو عن الخادم؟» گفت: کلَّ‌یوم بسعین مرهً. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۶۴)این مطلب را نیز سهروردی در عوارف المعارف آورده: «و اگر مرید تقصیر کند در بعضی از اوامر، شیخ باید که ذیل عفو بر هفوات و تقصیرات وی پوشاند. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۱۶۷)
۴-۹-۹-تنبیه کردن مرید جهت آوردن دلایل عقلی و رجوع نکردن به سخنان شیخ
در آیین و آداب شیخی، اگر گاه اتّفاق می افتاد که مرید در محضر شیخ در خصوص مسائل، برای استدلال‌های خود از دلایل عقلی و شرعی استفاده می‌کرد و به رأی شیخ خود رجوع نمی- کرد شیخ باید او را طرد و منع می‌کرد و او را از خانقاه بیرون می‌کرد چنان که در غیر این صورت حقّ مقام شیخی خود را، به نحو احسن ادا نمی کرد و در تربیت مرید خود کوتاهی می‌کرد. باخرزی در توجیه این آیین نوشته: «هر گاه شیخ مرید خود را ببیند که در مسائل به ادله‌ی شرعیه‌یا عقلیّه استدلال می‌کند او را زجر و منع نکند و جهت تأدیب او را از او هجرت نکند در تربیت مرید خیانت کرده باشد. از بهر آنکه کلام مرید می باید که بجز از مشاهده عیان از چیزی دیگر نباشد. هر آن شیخی که مرید را در این حالات بگذارد او مرشد نباشد. در هلاک مرید و تضعیف حجاب اوساعی بوده باشد و او را از در خدا طرد کرده باشد و اولی آن است که شیخ چون مرید را ببیند که در
نظریات به استعمال عقل احتجاج می‌کند و به رأی شیخ خود رجوع نمی کند او را از خانقاه براند که نفس بیش فلج نیابد و بقیه اصحاب را به فساد آرد. تشبیه مرید در خانقاه را به حوران بهشت کرده اند «جور مقصورات فی الخیام» چنانکه حوران چشم خود را در غیر خصم خود باز نمی گشایند مرید نیز می باید که چیزی به جز که شیخ او را بدان اشارت کند به هیچ وجه دیگر عمل نکند. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۶۸)
۴-۹-۱۰-تنزّه از مال مریدان
از دیگر آداب شیخی خانقاه، تنزّه و بی طمعی شیخ نسبت به مال مرید بود با این توضیح که نباید تحت هیچ عنوانی امرخطیر خدمت به مرید خود را با امور مادی و اموال او معاوضه می‌کرد. مگر در صورتی که شیخ تصرف در اموال وی را مصلحت می‌دید در این صورت این تصرف در امر خدمت عملی پسندیده بود.کاشانی نوشته: «باید که به هیچ وجه طمع به مال مرید‌یا خدمت او نکند و بدان تعلّق نسازد و تربیت و ارشاد را که بهترین صفت است، در مقابله‌ی قبول عوضی باطل نگرداند. در خبر است که: «ما تَصَدَّقَ مُتَصدِّقٌ بصدقِهِ و افضَلَ من علم‌یثُّبه فی النّاس. الّا وقتی که به تصریف الهی‌یا علمی صریح بداند که او را به جهت مصلحت در آن تصرّف می باید کرد و بدان تعلّق گرفت؛ آن گه شاید که آن را قبول کند در آن متصرّف گردد. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۶۱) نجم‌الدّین رازی نیز بیان داشته: «از مال مرید طمع بریده دارد، تا مرید در اعتراض نیفتد و ارادت فاسد نکند، چه مرید را هیچ آفت و فتنه و رای اعتراض نیست بر احوال شیخ. » (نجم‌الدّین رازی، ۱۳۸۴: ۲۴۵)سهروردی می‌گوید: «شیخ باید که از مال مرید تبرّا جوید و راغب خدمت کردن او باشد. جعفرخلدی- رحمۀ- گفت: نزدیک جنید- رحمۀ- نشسته بودم، مردی از در خانقاه درآمد و گفت: شیخا مرا مالی فراوان است و می خواهم که جمله بر فقرا تفرقه کنم. جنید او را منع کرد و گفت: ایمن نیستم از آنکه نفس دیگر باره از تو مطالبت کند. آنچه ترا به کار باید، برگیر و باقی به درویشان صرف کن. پس اگر شیخ را، به قوّت معرفت و نور فراست معلوم شود، که مرید را التفات نخواهد بود بدان، در آخر شاید که جمله‌ی اموال وامتعه‌ی مرید را قبول کند. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۱۶۷)
۴-۹-۱۱-اخراج مرید از خانقاه جهت بی حرمتی به شیخ
در آیین شیخ بودن صوفیان، اگر شیخی متوجّه بی حرمتی از جانب مریدی می شدواجب بود که آن شیخ مرید را با تنبیه تمام از خانقاه و منزل خود بیرون کند. چرا که از اصول بنیادین آیین شیخ و مرید رعایت ادب و احترام شیخ بر مرید امری واجب بوده است. باخرزی در این باره نوشته: «بر شیخ واجب است که چون دانست که حرمت او از دل مرید ساقط گشت مرید را به سیاست تمام از منزل خود براند که او اکبر الاعداست. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۶۹)
۴-۹-۱۲-رفق و مدارا با مریدان
شیخ باید در اعمال تربیت و پرورش مریدان خود، با مریدان ضعیف العزیمه و کسانی که در مخالفت با نفس سرکش خود صدق ارادت نداشتند با رفق و مدارا رفتار می‌کرد و بر آنها راه را تنگ و دشوار نمی کرد. در کل شیخ باید در امر تربیت و پرورش مریدان آنها را وادار به انجام اموری می‌کرد که حاوی صلاح دین و دنیای آنها باشد تا با این رفتار شیخ خود به صفای قلبی و باطنی نائل می‌شدند.کاشانی می‌نویسد: «هر گاه در مریدی مشاهده‌ی ضعف عزیمت و ارادت کند و داند که در مخالفت نفس و ترک مألوفات صدق عزیمتی دارد، باید که با وی مدارات نماید و بر حدّ رخصتش اقتصار فرماید تا زود متنفّر نگردد و به طول مدّت و کثرت مخالطت با فقرا جنسیتی بیابد. وقتی ‌یکی از ابنای نعمت به صحبت «احمد قلانسی» پیوست و از دنیا انقطاع و تتبّل نمود. «احمد» دروی ضعفی می‌یافت. پس هر گاه که در راهم چیزی حاصل آمدی، جهت نان وی رقاق و بریان و حلوا خریدی و گفتی: «این از آن نعمت دنیا برون آمده است و با آن خو کرده، لایق آن بود که با وی طریق رفق و مواسات سپرند و از حظوظش منع نکنند. » (کاشانی، ۱۳۸۴: ۱۶۲) نجم‌الدّین رازی نیز در این باره نوشته: «باید که بر مرید مشفق باشد و او را بتدریج بر کار حریص می‌کند، و باری بروی ننهد که او تحمّل نتواند کرد، و او را بر وفق و مدارا در کار آورد. » (نجم‌الدّین رازی، ۱۳۸۸: ۲۴۶)سهروردی اظهار داشته: «شیخ باید که با مرید ناصح و مهربان و نیکخواه باشد. و آنچه چیز بدیشان فرماید که صلاح دین و دنیای ایشان در آن باشد. » (سهروردی، ۱۳۸۴: ۱۶۶)
۴-۹-۱۳-منع مرید از ملاقات با شیخ دیگر
شیخ حاضر در خانقاه، باید طبق آیین خانقاهی، باید از رفتن مریدش به حضور شیخی دیگر‌یا نشستن با اصحابی غیر از اصحاب خود، ممانعت به عمل می آوردزیرا نوع تربیت و پرورش هر شیخی متفاوت بوده و ملاقات مرید با شیخی دیگر باعث غفلت او می‌شد. باخرزی در توجیه این آیین می‌گوید: «بر شیخ واجب است که مرید را نگذارد تا نزدیک شیخ دیگر رود،‌یا با اصحاب شیخ دیگر بنشیند که مضرّت به مریدان مبتدی زود راه‌یابد و‌یکی از مضرّت با اصحاب شیخ دیگر بنشیتن آن است که آن شیخ شاید که مریدان خود را به کاری امر کرده باشد و مخالف نفس ایشان در آن باشد و آن امر موافق هوای طبع مرید این شیخ دیگر باشد وشیخ او را مخالف این امر فرموده باشدو این مرید اصحاب آن شیخ را بیند که بر این امر نیز اقدام می نمایند. او پندارد که او را این مضر نیست و بر این امر اقدام نماید.‌یا به صحبت آن شیخ میل کند و چون مرید به دل با شیخی دیگر میل کند منزلت شیخ اوّل به قدر آن میل در دل او ساقط شود و بعد از آن اگر با او صحبت دارد منافق باشد و با خدای نقض آن عهد که شیخ اوّل او را داده است کرده باشد که حال میل دل خود پوشیده باشد و کار او
همه حبط گردد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۷۴-۷۳)
۴-۹-۱۴-منع مرید از هم صحبت شدن با اصحاب دیگر
در آیین و آداب شیخی، شیخ خانقاه وظیفه داشت که مرید خود را از نشست و برخاست و ملاقات به جز با اصحاب خود با دیگران منهی کندهم چنین از این که مرید احوال و ارادت قلبی خود را با سایر اخوان در میان گذارد باید به طور جدّی ممانعت به عمل می آورد. زیرا در غیر این صورت شیخ در حق مرید خود خیانت می‌کرد. باخرزی نوشته: «شرط آن است که شیخ مرید را نگذارد که به جز اصحاب که در تحت اواند با کسی دیگر نشیند‌یا به دیدن و زیارت کسی بیرون آید،‌یا خیر و شرّ خود را با کسی بگوید،‌یا از واردات و کرامات حقّ که بر وی طاری شده باشد با‌یاران خود نیز در میان نهد و از آن باب حدیث کند و اگر گذارد تا مرید به این امور منهی اقدام نماید در حقّ او بد کرده باشد. » (همان: ۷۱)
۴-۹-۱۵-محدودیت شیخ در ملاقات با اصحاب و خواص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




حالتی از رضایت جسمانی است که موجب قدرت و انعطاف پذیری کامل مفصل، بهبود کارایی قلبی-تنفسی، ترکیب بدنی متناسب و وزن مطلوب می شود(۶). منظور از آمادگی جسمانی در پژوهش حاضر میزان آمادگی جسمانی آزمودنی ها است که با انجام تست های دازنشست، انعطاف پذیری،کشش بارفیکس و دوی ۵۴۰ متر سنجیده شد تا میزان آمادگی بدنی آزمودنی ها مشخص شود.
آمادگی دستگاه قلبی-تنفسی:
عبارتست از: توانایی دستگاه گردش خون و تنفس برای هماهنگی با فعالیت مورد نظر و توانایی برگشت سریع به حالت اولیه پس از انجام کار. آمادگی مناسب دستگاه قلبی- تنفسی، منتج از توانایی قلبی قوی به همراه عروق خونی مناسب و عملکرد به موقع شش ها می باشد. بهترین نمونهء افرادی که دارای آمادگی کامل این دستگاه هستند، دونده های ماراتن هستند. لازم به ذکر است که برای شرکت در هر فعالیت ورزشی به سطحی از استقامت دستگاه گردش خون و تنفس نیاز است(۳۱). در تحقیق حاضر آمادگی قلبی- تنفسی از طریق آزمون ۵۴۰ متر اندازه گیری می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
استقامت عضلانی:
به آمادگی عضله یا گروهی از عضلات؛ در تکرار حرکات یکسان، مقاومت در برابر فشار یکنواخت و حفظ درجه ای از انقباض در مدت زمان مشخص اطلاق می شود. به عبارت دیگر قابلیت عضلات در انجام فعالیت های نسبتاٌ شدید و دراز مدت را استقامت عضلانی گویند (۳۱). در تحقیق حاضر استقامت عضلانی ناحیه شکم از طریق آزمون درازنشست در یک دقیقه اندازه گیری می شود.
انعطاف پذیری:
عبارت است از قابلیت کشیده شدن عضلات (طول تار عضلانی) به منظور تامین وسعت دامنه حرکتی بیشتر برای مفاصل مربوطه می باشد. حرکات کششی که برای عضلات داده می شود می تواند در بهبود انعطاف پذیری بدن موثر باشند. البته سن و جنس هم در آن بی تاثیر نیستند(۳۱).
قدرت:
واژه قدرت مترادف نیرو، زور، توان و… است ولی از نظر فیزیولوژیکی و مفاهیم علمی عبارت است از آمادگی عضلانی برای وارد کردن حداکثر فشار به یک مقاومت یا مانع ثابت و یا متحرک فقط برای یک مرتبه (۱۹). این عامل برای تمامی ورزشکاران حایز اهمیت فوق العاده ای است و برای آمادگی بدنی و کارایی لازم در هر رشته ورزشی، زیر بنای عوامل بشمار می رود.
تعادل:
توانایی حفظ و پایداری بدن در فضا را تعادل می گویند.
انواع تعادل:
تعادل ایستا: به توانایی حفظ و پایداری در حالت ثابت تعادل ایستا گویند.
تعادل پویا: به توانایی حفظ و پایداری در حالت حرکت تعادل پویا گویند(۳۱).
که در این در این تحقیق از آزمون لک لک (تعادل ایستا) در پایه چهارم مورد برسی قرار گرفت.
BMI[8]
به شاخص توده بدنی گفته می شود که پس از اندازه گیری قد و وزن، توسط آزمونگر و از تقسیم وزن(kg) بر مجذور قد (m) محاسبه شد.
ترکیب بدن
ترکیب بدن به مقادیر نسبی و مطلق اجزای بدن اشاره می کند. با روش های رایج امروزی می توان ترکیب بدن را در سطوح اتمی، شیمیایی، سلولی و بافتی ارزیابی کرد (۴۳). اصطلاح (ترکیب بدن) بطور کلی به اندازه موضعی یا کلی بافت چربی و توده بدون چربی (FFM) یا عضله، آب و استخوان اطلاق می شود. منظور از ترکیب بدن در پژوهش حاضر میزان درصد چربی بدن و درصد توده بدون چربی می باشد که از با بهره گرفتن از کالیپر و اندازه گیری دو نقطه از بدن ( سه سربازو و ساق پا ) مشخص شد.
فصل دوم
۲-۱مقدمه
در هر پژوهشی، ارائه زمینه هایی که به موضوع کمک کند، اجتناب ناپذیر است. بنا براین سوابق پژوهشی، که در فصل پیش به آنها اشاره شد، به نحوی از بحث استنتاج و انشاء شده اند. در تنظیم مطالب این فصل، سعی شده است آمادگی جسمانی، ترکیب بدن و ارتباط آنها در دختران دانش آموز ۱۰ تا ۱۳ ساله ارائه شود و سپس پژوهش های داخلی و خارجی مرتبط با عوامل مذکور را مورد بررسی قرار داده و در نهایت به نتیجه گیری می پردازد.
۲-۲ بخش اول: مبانی نظری پژوهش
سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال ۱۹۹۴ “آمادگی” را چنین تعریف کرده است:
” آمادگی، قابلیت عملکرد رضایت بخش کار عضلانی است(۱۵).
آمادگی جسمانی عبارت است از توانایی انجام کارهای روزانه با قدرت و چابکی بدون احساس خستگی مفرط و داشتن انرژی ذخیره کافی برای پرداختن به کارهای تفریحی در اوقات فراغت و رویارویی با اتفاقات غیر منتظره (۹).هر حرکت جسمانی به وسیله عضلات اسکلتی ایجاد شده و منجر به هزینه انرژی در بدن شود فعالیت بدنی می نامند.آمادگی جسمانی از عناصر متعددی به وجود می آید و این عناصر در سطوح مختلفی قابل طبقه بندی هستند. بعضی از این عناصر با تندرستی و بعضی با اجرای مهارت های حرکتی در ارتباط اند(۲۱).بنابراین می توان آمادگی جسمانی را به دو بخش آمادگی جسمانی مرتبط با سلامتی و آمادگی جسمانی مرتبط با مهارت(اجرا یا عملکرد) تقسیم کرد (۷۸).
وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان می آید مقصود از آن داشتن چنان قلب ، عروق خونی و ریه ها و عضلاتی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیت ها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند.
عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش می کنند این عوامل عبارتند از (قدرت عضلانی، استقامت عضلانی، انعطاف عضلانی و استقامت قلبی ریوی)
قدرت عضلانی
همانطور که می دانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را عضلات تشکیل می دهند این عضلات در خود تولید انرژی می کنند که این نیرو قدرت عضلانی نامیده می شود که البته قابل اندازه گیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی عضلات در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است.
تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای عضلانی می شود و توانایی فرد را در کاربرد نیروی تولید شده افزایش می دهد. قدرت عضلانی اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیت های روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از عضلات بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیت های ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا می شود.
استقامت عضلانی
عضلات در خود انرژی ذخیره می کنند. این عمل به ماهیچه ها امکان می دهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل عضلات را استقامت عضلانی گویند. استقامت عضلانی عبارت است از ظرفیت یک عضله یا گروهی از عضلات برای انقباض مداوم.
معمولاً استقامت عضله را با قدرت عضلانی اشتباه می گیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت عضلانی عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیت هایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت کشش بارفیکس و . . . استقامت عضلانی نقش اساسی دارد که می شود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف پذیری
توانایی در کاربرد عضلات در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر می شود و در نتیجه کارایی عضلات بهبود می یابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد می شود.
انعطاف پذیری در فعالیت های روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیت های ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیت های ورزشی چون ژیمناستیک ، دو میدانی و . . . پر رنگ تر می شود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان داده است که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین می توان آن را ارتقاء بخشید(۶۲).
۲-۳ روش های اندازه گیری ترکیب بدن:
ارزیابی ترکیب بدن اطلاعات مفیدی را برای مربی و ورزشکار، فراتر از اندازه گیری قد و وزن فراهم می کند. مربی و ورزشکار با دسترسی به این اطلاعات متوجه می شوند که ترکیب بدن ورزشکار در حد مطلوبی است و آنها نباید اقدام به کاهش وزن کنند.
۲-۳-۱روشهای آزمایشگاهی ارزیابی ترکیب بدن:
روش های آزمایشگاهی شامل وزن کشی زیر آب (۴۳)، چگالی سنجی ، پرتو نگاری تصور سازی ارتعاش مغناطیسی، آب سنجی، اندازه گیری جذب فَوتون، هدایت الکتریکی کل بدن، اندازه گیری جذب اشعه-x انرژی دوگانه و مقاومت بیو الکتریکی (۳۵) و… می باشد. این روش ها ترکیب واقعی بدن، چربی نسبی بدن، توده چربی بدن و توده بدون چربی بدن را بر آورد می کنند. دقت این روش ها نسبتاٌ بالا است؛ اما اجرای برخی از آنها نیاز به وسایل پیچیده و هزینه زیاد دارد که تشریح جزئیات این روش ها، مورد نظر در این بحث نمی باشد.
در مقابل، روش های میدانی و ساده تری مانند برآورد درصد چربی با اندازه گیری چربی زیر پوست وجود دارد که بطور وسیعی توسط متخصصین مورد استفاده قرار می گیرد که به توضیح آن می پردازیم.
۲-۳-۲ روش های میدانی ارزیابی ترکیب بدن:
روش چین پوستی (چربی زیر پوست)
اندازه گیری ضخامت چربی زیر پوستی با روش های تعیین ترکیب بدنی وسیعی استفاده می شود. دلیل استفاده از این روش برای اندازه گیری چربی بدن، توزیع تقریباً ۵۰% کل چربی بدن در زیر پوست است. در این روش، دو لایه پوست و بافت های چربی زیر آن را با بهره گرفتن از دستگاهی موسوم به کالیپر اندازه گیری کرده و با بهره گرفتن از معادلات مختلف درصد چربی بدن تخمین زده می شود. به دلیل آنکه درصد چربی بدن و نحوه توزیع آن به ویژگی های جنسی ارتباط دارد، برای اندازه گیری چگالی بدن با بهره گرفتن از چربی زیر پوست معادلات جداگانه ای برای مردان و زنان وجود دارد (۵۷-۳۱). به عنوان مثال، معادلات خطی اسلان و ویر، معادله لگاریتمی دورتین و موزلی، معادلات جکسون و پولاک، معادله بروزک برای محاسبه چربی بدن بوده و برای جوامع مختلف ابداع شده اند (۱۶). این معادلات بر اساس مقدار چگالی ۰/۹ گرم بر سی سی برای بافت چربی و ۱/۱ گرم بر سی سی برای بافت بدون چربی می باشد. با توجه به تحقیقات انجام شده چگالی وزن بدون چربی مردان و زنان ۱۵ تا ۱۷ سل به ترتیب ۰۹۶/۱ و ۰۹۴/۱ گرم بر سی سی بدست آمده است (۳۵). شناخت خطا ی درونی در تخمین درصد های چربی بدن از طریق اندازه گیری های چین زیر پوستی مهم است. استفاده معادله های عمومی درصد چربی بدن خطای استاندارد به ترتیب در مردان و زنان ۶/۳-و ۹/۳ -می باشد.
استفاده از جمع زیر پوستی می توانند مانند یک راهنما برای دسترسی به هدف کاهش کل چربی توصیه شود که مستقل از درصد چربی بدن می باشد (۳۵).
در این روش اندازه گیری و ارزیابی لایه های زیر پوستی به عنوان معیار چربی کل بدن محسوب می شود و مستقیماً چربی بین عضله ای یا احشایی را تخمین نمی زنند. همچنین ارزیابی لایه های پوستی برآورد خوبی از تغییر در تجمع بافت چربی زیر پوستی ارائه می دهد؛ اما همیشه تغییرات در نواحی چربی داخلی را نشان نمی دهد. بعلاوه پیش بینی درصد چربی از طریق چین زیر پوستی نشان می دهد که نسبت چربی داخلی به چربی زیر پوست در بین افراد ثابت است؛ در حالیکه در افراد چاق که کاهش وزن اساسی و سریعی دارند ممکن است کاهش نامتناسبی در چربی داخلی نسبت به چربی زیر پوستی وجود داشته باشد.ویلمور[۹]و همکارانش (۱۹۹۴) در نتیجه مطالعات خود اعلام کردند که چین زیر پوستی می تواند درصد چربی بدن را با خطای استاندارد ۳ تا ۴ درصد پیش بینی کند در حالیکه BMI درصد چربی بدن را با خطای استاندارد ۴ تا ۵ درصد پیش بینی می کند (۵۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




 

انتقال دانش به شکل صریح

 

۱۱۷/۴

 

۳۱/۱

 

۱۱۵۷/۰-

 

۱۴۸/۰

 

 

 

منبع: یافته‌های تحقیق
. شاخص سنجش پراکندگی نسبت به توزیع نرمال یا کشیدگی برای کلیه متغیرها مثبت است که نشان می‌دهد که توزیع آن‌ها بلند تر از توزیع نرمال و نشان‌دهنده تمرکز بیشتر داده‌ها حول میانگین در مقایسه با توزیع نرمال است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تحلیل‌های دو متغیره و مدل معادلات ساختاری
مدل معادلات ساختاری (SEM) یک تحلیل چند متغیری بسیار نیرومند از خانواده رگرسیون چند متغیری و به بیان دیگر بسط مدل خطی کلی (GLM[126]) است که به محقق امکان می‌دهد مجموعه‌ای از معادلات رگرسیون را به طور همزمان مورد آزمون قرار دهد (هومن، ۱۳۸۴) . تحلیل مدل معادلات ساختاری را می‌توان توسط دو تکنیک انجام داد:

 

 

  • تحلیل ساختاری کوواریانس یا روابط خطی ساختاری[۱۲۷] (LISERL)

 

 

 

  • حداقل مربعات جزئی[۱۲۸] (PLS)

 

 

تحلیل ساختاری کوواریانس تکنیک لیزرل آمیزه دو تحلیل است:

 

 

  • تحلیل عاملی تابیدی[۱۲۹] (مدل اندازه‌گیری[۱۳۰](

 

 

 

  • تحلیل مسیر[۱۳۱] -تعمیم تحلیل رگرسیون (مدل ساختاری[۱۳۲](

 

 

یک مدل معادلات ساختاری از دو مؤلفه تشکیل شده است: (۱) مدل ساختاری[۱۳۳] که ساختار علی خاصی را بین متغیرهای مکنون فرض می‌کند (۲) مدل اندازه‌گیری[۱۳۴] که روابطی را بین متغیرهای مکنون و شاخص‌های اندازه‌گیری مربوط به آن (متغیرهای آشکار) تعریف می‌کند (آذر، ۱۳۸).
در هنگام تحلیل مدل‌های ساختاری باید توجه نمود که ارزیابی بخش اندازه‌گیری مدل مقدم بر بخش ساختاری آن است.
ارزیابی مدل اندازه‌گیری
برای برآورد مدل اندازه‌گیری بر روی تحلیل عامل تابیدی که بخشی از الگوهای اندازه‌گیری است تمرکز می‌کنیم. این الگو در مورد نحوه سنجش متغیرهای مکنون توسط متغیرهای مشاهده‌شده بحث می‌کند و در واقع ساختار عاملی فرضیه‌هایی است که برای همبستگی‌های مشاهده‌شده به حساب می‌آید. در تحلیل عاملی تابیدی مدلی ساخته می‌شود که در آن فرض می‌گردد داده‌های تجربی بر پایه چند پارامتر، توصیف یا محاسبه می‌گردند. این مدل مبتنی بر اطلاعات قبلی درباره ساختار داده‌ها است، ساختاری که در قالب یک تئوری، فرضیه و یا دانش حاصل از مطالعات پیشین به دست آمده است (سرمد و همکاران،۱۳۸۱).
در حقیقت هدف این بخش تعیین اعتبار یا روایی اندازه‌گیری‌های مورد استفاده است و محقق در این قسمت از کیفیت اندازه‌گیری‌های صورت گرفته اطمینان حاصل می‌کند، برای این منظور ابتدا به بررسی میزان و سطح معنی‌داری مسیرهای بین هر یک از متغیرهای نهفته با شاخص‌های مربوط به آن پرداخته خواهد شد، به عنوان مثال چنانچه بخواهیم متغیر آشکار (X) اندازه‌گیری معتبری برای متغیر نهفته (ξ) باشد، در این صورت مسیر ارتباط مستقیم بین X و ξ باید قابل‌قبول باشد (تفاوت معنی‌داری با صفر داشته باشد). این رابطه مستقیم به وسیله بار عاملی λ در معادله زیر محاسبه می‌شود (کلانتری، ۱۳۸۸).

در این رابطه:
λ : بار عاملی متغیر نهفته ξ
δ: خطای اندازه‌گیری[۱۳۵]
علاوه بر اندازه‌گیری اعتماد و پایایی تک‌تک شاخص‌ها، پایایی ترکیبی نیز برای هر متغیر نهفته محاسبه می‌شود، که این کار به کمک فرمول زیر انجام می‌گیرد (باگزی و یه[۱۳۶]، ۱۹۸۸ به نقل از کلانتری، ۱۳۸۸) :

در این رابطه:
cρ: پایایی ترکیبی
: بار عاملی مربوط به شاخص‌ها λ
: واریانس خطای شاخص‌ها θ
∑ : مجموع شاخص‌های هر متغیر نهفته
جهت برآورد مدل اندازه‌گیری تحقیق از بسته نرم‌افزاری لیزرل ویرایش ۸/۸ استفاده‌شده است. تحلیل عاملی تابیدی در نرم‌افزار لیزرل به بررسی اعتبار افتراقی می‌پردازد، این مفهوم اشاره به این امر دارد که متغیرهای مشاهده‌شده یا گویه‌های پرسشنامه تا چه اندازه سازه مورد نظر خود را مورد سنجش قرار می‌دهند.
مدل پیشنهای تحقیق شامل پنج سازه[۱۳۷] است که عبارت‌اند از:

 

 

  • کسب دانش از هم پیمانان استراتژیک

 

 

 

  • یادگیری نحوه همکاری باهم پیمانان استراتژیک

 

 

 

  • یادگیری نحوه مدیریت پیمانان‌های استراتژیک

 

 

 

  • نوآوری در اجرای پروژه‌ها

 

 

 

  • عملکرد پروژه‌ها

 

 

که از میان این پنج متغیر، سازه عملکرد پروژه‌ها خود دارای ۳ بعد: (۱) عملکرد بر اساس شاخص زمان‌بندی (۲) عملکرد بر اساس شاخص هزینه و (۳) عملکرد بر اساس شاخص کیفیت است. به عبارت دیگر متغیر مکنون[۱۳۸] «عملکرد پروژه‌ها»، خود دارای سه متغیر مکنون است.
همچنین جهت سنجش تأثیر شیوه انتقال دانش به درون سازمان بر نوآوری در اجرای پروژه‌ها دو سازه «انتقال دانش به شکل صریح» و «انتقال دانش به شکل ضمنی» در نظر گرفته‌شده‌اند.
با بیان این توضیحات، در این بخش نتایج انجام تحلیل عاملی تابیدی برای هر یک از سازه‌های مدل در قالب جدول ارائه‌شده و بار عاملی هر شاخص با عامل مربوط تحلیل و بررسی می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]