کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو


 



 

 

 

 

مقدمه

از زمان‌های بسیار دور، همیشه این سؤال مطرح بوده که چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می­شود. در سالیان اخیر رویکرد آسیب‌شناختی به مطالعه سلامتی انسان مورد انتقاد قرار گرفته است. بر خلاف این دیدگاه که سلامتی را به عنوان نداشتن بیماری تعریف می کند، رویکردهای جدید بر «خوب بودن  ” به‌جای “بد یا بیمار بودن ” تأکید می‌کنند. از این منظر، عدم وجود نشانه‌های بیماری‌های روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبه‌نفس و ویژگی‌های مثبتی ازاین‌دست نشان‌دهنده‌ی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیت‌های خود است. گروهی از روانشناسان به‌جای اصطلاح سلامت روانی از بهزیستی روان‌شناختی استفاده کرده‌اند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می­ کند. هر پژوهشگر عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده‌اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، دارای نسبتی از بهزیستی است. (میکائیلی منیع، ۱۳۸۹).

روان شناسی مثبت نگر

ظهور روانشناسی مثبت نگر به مارتین سلیگمن، رئیس انجمن روانشناسی امریکا برمی گردد. او به پیروی از سایر نظریه پردازان این حیطه معتقد است که بینش اولیه شکل گیری این موضوع در وی به صورت شهودی در اثر گفتگو با دخترش نیکی در مزرعه اش شکل گرفته است (قاسمی، قریشیان،۱۳۸۸).

روان شناسی مثبت نگر به بررسی و مطالعه شرایط، موقعیت ها و فرآیندهایی می پردازد که در رشد انسان مشارکت دارند و عملکرد بهینه در افراد، گروه ها و یا سازمان ها را سبب می گردند. با این تعریف می توان گفت که روان شناسی مثبت تاریخچه ای طولانی دارد؛ تاریخچه ای که به نوشته های ویلیام جیمز بر می گردد و آنچه را که او در سال ۱۹۰۲(ذهنیت سالم) نامید. همچنین به آلپورت و علاقه او به خصوصیات مثبت انسان اشاره دارد؛ و نیز به حمایت مزلو از مطالعه افراد سالم و بهنجار به جای بیماران و افراد نابهنجار. با این همه تا آخرین سالهای قرن گذشته عمده مطالعات روان شناختی بر ناسازگاری ها، نابهنجاری ها و آسیب ها و اختلالات متمرکز بوده است و کمتر به توانمندی ها، نیرومندی ها و محاسن اشخاص توجه شده است. روان شناسی مثبت نگر از نخستین سال قرن اخیر حیات علمی خود را به شکلی جدی آغاز نموده است. در ژانویه سال ۲۰۰۰ میلادی، مارتین سلیگمن روان شناس مشهور امریکایی به همراه همکارانش شماره ویژه ای از نشریه (American Psychology) را به روان شناسی مثبت اختصاص داد. آنها مدعی بودند که روان شناسی تا زمان حاضر هنوز نتوانسته است به خلق دانشی بپردازد که زندگی را ارزشمند سازد. از نظر روان شناسان مثبت گرا، علم روان شناسی تا نیمه قرن بیستم، عمده مطالعات خود را بر حوزه هایی چون نژادپرستی، خشونت، رفتارهای غیر منطقی، افسردگی و رشد تحت شرایط نامطلوب متمرکز کرده است؛ حال آنکه در مورد نیروها و خصوصیات مثبت انسان، پرهیزگاری و تقوا و شرایطی که انسان به کسب رضایت و شادی اصیل و واقعی و یا ایجاد تعهدات اجتماعی نایل می شود، به پیشرفت قابل توجهی دست نیافته است. به بیان استعاره ای می توان گفت روان شناسی تا این زمان آموخته است که چطور مردم را از نقاط منفی به صفر برساند، اما توان هدایت آنها را به سوی نقاط مثبت نداشته است. به طور کلی می­توان گفت روان شناسی مثبت­نگر زاییده درک عدم تعادل در بررسی موضوعات مربوط به انسان بوده است. برای مثال، در حوزه هایی چون روان شناسی بالینی، روان شناسی تندرستی و یا روان شناسی اجتماعی، تنها به یک جنبه از وجود انسان توجه شده است (ریف،۲۰۰۰).

پایان نامه

روانشناسی مثبت نگر به‌عنوان رویکردی تازه در روانشناسی، بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش بینی دقیق عواملی که بر آنها مؤثرند، تمرکز دارد. این رویکرد از منظری مثبت گرایانه با ارتقای احساس ذهنی بهزیستی و شادمانی، در عوض درمان نواقص و اختلالات سروکار دارد. بنابراین، روانشناسی مثبت­نگر تکمیل کننده روانشناسی بالینی سنتی است. فهم، درک و شفاف­ سازی شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی، موضوع محوری روانشناسی مثبت نگراست (سلیگمن، استین، پارک، پترسون،۲۰۰۵).

دانلود پایان نامه

علم تجربه ذهنی مثبت یعنی صفات فردی مثبت و سازمان های مثبت به بهبود کیفیت زندگی و جلوگیری از آسیب های زندگی کسل کننده و بی معنی نوید می دهد. تمرکز صرف بر آسیب شناسی باعث می شود امید، عقل، خلاقیت، تفکر آینده، شجاعت، معنویت، مسئولیت و پشتکار، نادیده گرفته شوند یا به عنوان تبدیل تکانه های منفی اصیل در نظر گرفته شوند (سلیگمن، سیکزنتمیهالی،۲۰۰۰).

در مورد اینکه جهت گیری روان شناسی مثبت در آینده به کدام سو می باشد، ریف معتقد است که: روان شناسی مثبت که حوزه عملکردانسان را در حد بهینه و مطلوب روشن می سازد، وظیفه آتی اش درک عواملی است که در انسان نیرومندی ها را بنا می کنند و تجارب مثبت را محقق می سازند (لوپز و اشنایدر،۲۰۰۴).

ذکر این نکته ضروری است که هدف روان‌شناسی مثبت نگر آن نیست که جنبه‌های منفی، نامطلوب و پریشان کننده زندگی را نادیده بگیرد و یا با عینک خوش‌بینی به آن نگاه کند. کسانی که حوزه‌ی روان‌شناسی مثبت کار می‌کنند کاملاً به وجود رنج، خودخواهی و عملکرد نامطلوب اشخاص آگاه هستند هدف روان‌شناسی مثبت مطالعه‌ی هردو روی سکه است؛ یعنی علاوه بر آنچه تابه‌حال روانشناسان بدان پرداخته‌اند، در پی آن نیز می‌باشد که شادی‌ها را نیز موردبررسی قرار دهد و به موضوعاتی نظر داشته باشد که در خلق خانواده سالم مؤثر می‌باشند. به‌علاوه روانشناسی مثبت نگر ادعا دارد که بررسی و پژوهش در مورد چنین موضوعات مثبت، در نفس خود دارای اهمیت بسیار است و تنها به‌عنوان سپر بلا در مقابل مشکلات، یعنی محرک‌های تنش‌زا (استرسورها) عمل نمی‌کند اگرچه شواهد بسیاری وجود داردکه نشان می‌دهد بسیاری از فرآیندهای مثبت ما را از نتایج منفی بازمی‌دارند (هادیت و گابل،۲۰۰۵).

[۱]. Ryff

[۲].Seligman

[۳].Steen

[۴].Park

[۵].Peterson

[۶]. Csikszentmihalyi

[۷].Lopez

[۸].Snyder

[۹].Haditt

[۱۰].Gable

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:44:00 ب.ظ ]




بهزیستی روانشناختی

بهزیستی روانشناختی موضوعی است که در سه دهه گذشته مورد بحث های نظری و عملی قرار گرفته است؛ هر چند مفاهیمی که پایه های اساسی این نظریه ها و تحقیقات مربوط به آنها را تشکیل می دهند، از گذشته مورد توجه مورد توجه روانشناسانی چون اریکسون، بوهلر، نوگارتن و راجرز، آلپورت و مزلو بوده است.

یکی از نخستین نظریه پردازی ها را در این زمینه برادبورن (۱۹۶۹) انجام داده است که بین عواطف مثبت و منفی تمایز قائل شده است. وی شادمانی را، به عنوان یک از وجوه اساسی بهزیستی، به صورت وجود تعادل بین عواطف مثبت و منفی، فرض مستقل بودن انها از یکدیگر است، چالشی است که به ایجاد تمایز بین دو وجه عواطف، یعنی شدت و فراوانی آنها، منجر گردید (دینر، لارسن، لوین، امونس،۱۹۸۵).

معنی لغوی بهزیستی یک حالت رضایت از خوشحال بودن، سلامتی و عملکرد است. و به عملکرد و تجربه روان شناختی مثبت اشاره دارد (دسی و ریان،۲۰۰۱؛ به نقل آیشه گورل،۲۰۰۹). بهزیستی همچنین به عنوان یک حالت مثبت و پایدار تعریف شده که به افراد، گروه ها و ملت ها اجازه می دهد به رشد و شکوفایی برسند. و بهزییستی با شادی، رضایت، همدلی، انگیزش، علاقه و نشاط فیزیکی، و رضایت از ارتباطات اجتماعی و تاب آوری تعریف می شود.(هاپرت، بایلیس و کورن،۲۰۰۴؛به نقل آیشه گورل،۲۰۰۹).

بهزیستی روان‌شناختی درباره چطور خوب زندگی کردن است. ترکیبی از احساس خوب و عملکرد مؤثر است.بهزیستی مستلزم احساس خوب همیشگی نیست بلکه عاطفه منفی بخش عادی زندگی است و توانایی مدیریت احساس رنج و منفی برای بهزیستی طولانی‌مدت ضروری است. بهزیستی روان‌شناختی، بهر حال سازشی برای زمانی است که عاطفه‌ی منفی زیاد شده یا طولانی‌مدت ادامه داشته و آن مداخله توانایی فردی برای عمل در زندگی روزانه است( هاپپرت،۲۰۰۹).

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

ریف تعریفی از بهزیستی ارائه کرده و بیان کرده که بهزیستی بیشتر از بیمار نبودن نیست ولی عزت‌نفس و مهارت و خود پیروی و روابط مثبت با دیگران و حس هدفمندی و معناداری در زندگی و احساس رشد و پیشرفت همراه است.به‌موازات این تعریف، کلونینگر اظهار کرد که بهزیستی واقعی عاطفه مثبت و خصوصیات شخصیتی بالیده مثل خود رهبری و همکاری و خود شکوفایی و رضایت از زندگی و ویژگی های مقاوم و با فضیلتی مثل امید و محبت و شجاعت را شامل می شود (کلونینگر،۲۰۰۸).

همچنین بهزیستی روان شناختی را می­توان با ۳ عاملی که ابعاد مختلف عملکرد انسان را می­سنجد در نظر گرفت:

الف)نشانه های فشار روانی: دروگاتیس (به نقل از دیزچی،۱۳۸۹) بهزیستی روانشناختی را با نشانه های فشار روانی مثل افسردگی، اضطراب و نشانه های بدنی اندازه گیری کرده است.

ب)بهزیستی ذهنی : عامل دومی که باعث بهزیستی روانشناختی می­شود رضایت از زندگی است که تصویر کلی از احساس یک فرد نسبت به زندگیش است. دینر، ساه و اولیش (۱۹۹۷) اظهارکردن که بهزیستی ذهنی، نحوه ارزیابی فرد از زندگیشان است که شامل متغیر هایی مانند رضایت از زندگی ، رضایت زناشویی، نداشتن افسردگی و اضطراب و داشتن عواطف و خلق و خوی مثبت است.

ج)احساسات مثبت: عامل سوم به جای ارزشیابی زندگی فرد بر حالتهای کنونی او متمرکز است.

 

بهزیستی از دیدگاه های مختلف:

 

از دیدگاه رایان و دسی (۲۰۰۱) بهزیستی به عملکرد روانشناختی بهینه اشاره دارد. دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود دارد:

  • رویکرد لذت گرایی: رویکرد مبتنی بر لذت گرایی معتقد است بهزیستی به معنی به حداکثر رساندن لذت و به حداقل رساندن درد است.این رویکرد در طول تاریخ حامیان خاص خودش را داشته که از آن جمله می­توان به اپیکور، هابز و استوارت میل اشاره کرد.(رایان و دسی)این رویکرد بهزیستی را با خوشی لذت گرایانهیا شادکامی برابر می­دانند.دیدگاه غالب روان شناسان لذت گرا آن است که بهزیستی برابر شادکامی شخصی و مرتبط با تجربه لذت در مقابل تجربه ناخوشی است.چنین برداشتی از بهزیستی، بهزیستی شخصی نامیده می­شود.بهزیستی شخصی متشکل از تعدادی نشانه هاست که بیانگر حضور یا غیاب احساسات مثبت به زندگی است.بهزیستی شخصی را می­توان از طریق ۳ مقیاس حضور عواطف مثبت، غیاب عواطف منفی و رضایتمندی از زندگی سنجید(کیز،۲۰۰۲).
  • رویکرد فضیلت گرایی: رویکرد دوم مبتنی بر فضیلت گرایی ارسطوست، بر اساس این رویکرد، ارضای امیال به رغم ایجاد لذت در ما، همیشه منتهی به بهزیستی نمی­ شود بلکه بهزیستی در بردارنده تلاش برای کمال و تحقق پتانسیل های واقعی فرد است که ممکن است همواره توام با احساس لذت نباشد. نظریه پردازان فضیلت گرا بر این باورند که ارضای امیال به رغم ایجاد لذت در ما همواره بهزیستی را در پی ندارند و در نتیجه بهزیستی نمی­تواند صرفا به معنای تجربه لذت باشد که بهزیستی روانی و اجتماعی را باید جزو این دسته دانست (رایان و دسی،۲۰۰۱).

 

[۱].Buhler

[۲].Neugarten

[۳].Bradburn

[۴]. Diener

[۵].Larsen

[۶]. Levine

[۷].Emmons

[۸].Deci

[۹]. Ryan

[۱۰]. Happert

[۱۱].Baylis

[۱۲].Keverne

[۱۳].Happert

[۱۴]. Cloninger

[۱۵]. Keyes

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:44:00 ب.ظ ]




الگوی ویسینگ و وان دان: ویسینگ(۱۹۹۸) و وان دان(۱۹۹۴)یک سازه بهزیستی روانشناختی کلی را معرفی کردندکه بوسیله احساس انسجام و پیوستگی در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی و زندگی، مشخص و اندازه گیری می­شود. آنها تاکید می­ کنند که بهزیستی روانشناختی، سازه ای چند بعدی یا چند وجهی است و این حیطه ها را در بر می­گیرد:

الف)عاطفه: در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساس منفی غلبه دارد.

ب)شناخت:این افراد رضایت از زندگی را تجربه می­ کنند، به نظر آنها زندگی مقابل درک و

کنترل است.

ج)رفتار: افراد بهزیست چالش های زندگی را می­پذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند.

د)خود پنداره: افراد بهزیست توانایی اثبات خویشتن خود را دارند.

و)روابط بین فردی: افراد بهزیست به دیگران اعتماد می­ کنند و از تعامل اجتماعی هم برخوردارند(غنی زاده،۱۳۸۵؛ به نقل از پولادی،۱۳۹۱).

    • الگوی تعادل پویا: بر اساس مدل تعادل پویا پژوهش ها در زمینه بهزیستی روانشناختی براساس این تفکر بوجود آمدند که اگر شخص قادر به دنبال کردن و انجام دادن نیاز های اساسی انسان باشد خوشحالی را تجربه می­ کند. این پژوهش ها عواملی را مشخص می­ کنند که عبارتند از موقعیت های بخصوص، رویدادهای درونی، ویژگی های دموگرافیک که بهزیستی را تحت تاثیر قرار می­ دهند. بر اساس مدل تعادل پویا، شخصیت قوی­ترین پیش بینی کننده بهزیستی است(دینر، لوکاس، ساه، اسمیت،۱۹۹۹). این مدل توسط هیدی کینگ (۱۹۹۲) مطرح شده و بیان می­ کند که افراد دارای حد متوسطی از بهزیستی هستند که توسط شخصیت آنها تعیین می­شود. آنها عقیده دارند که افراد دارای شخصیت برون گرا نسبت به افرادی که دون گرا هستند، احتمال بیشتری دارد که رویداد های معینی را تجربه کنند. این رویدادها سطح پایه بهزیستی روان شناختی را تحت تاثیر قرار می­دهد در حالی که حوادث غیر عادی فرد را در سطح بالا وپایین بهزیستی قرار می­ دهند نه در حد متوسط. مدل تعادل پویا بیان می کندکه افراد زمانی که به موقعیت های بهنجار برخورد می­ کنند به سطح پایه بر می­گردند(دینر، اوشی، لوکاس،۲۰۰۳).
    • نظریه هدف غایی: نظریه هدف غایی در مورد بهزیستی ادعا می­ کند که به دست آوردن شادکامی به دستیابی به یک هدف یا مجموعه ای از نیاز ها بستگی دارد. ساختار و نوع هدف یک فرد در زندگی و رسیدن به این هدف سطح رضایت از زندگی فرد را مشخص می­ کند(دینر،۲۰۰۳). نظریه هدف غایی نشان می­دهد که بعضی عوامل ممکن است مانع بهزیستی باشند. این عوامل شامل فقدان هدف، آرزو و یا تعارضات ناهشیار بین اهداف می­باشند. رویکرد های هدف غایی اشاره می­ کنند که یک شخص ممکن است به خاطر اهداف غیر واقعی یا مشکل در رسیدن به هدفش نتواند به اهداف غایی زندگیش برسد. در نظریه های معروف به هدف غایی، باور بر این است که شادکامی و خوشبختی ذهنی زمانی به دست می­آیدکه افراد به اهداف مبتنی بر ارزش ها و نیازهای خود، جامه ی عمل بپوشانند(دینر، اوشی، لوکاس،۲۰۰۳).
    • الگوی ریف: ریف با تأکید به اینکه سلامت مثبت چیزی فراتر از فقدان بیماری است؛ اشاره کرد که بهزیستی روان‌شناختی به آنچه فرد بدان نیاز دارد اشاره می­ کند. او معتقد است برخی از جنبه‌های کنش وری بهینه، مانند تحقق هدف‌های فرد متضمن قانونمندی و تلاش بسیار است. این امر ممکن است در تعارض کامل با شادکامی کوتاه‌مدت باشد. او معتقد است که بهزیستی را نباید ساده‌انگارانه، معادل باتجربه بیشتر لذت در مقابل درد دانست. در عوض بهزیستی دربرگیرنده تلاش برای کمال و تحقق نیروهای بالقوه فرد است.بهزیستی روان‌شناختی اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت یکپارچگی در تمام جنبه‌های فرد را شامل می­شود. بر این اساس ریف مؤلفه‌های بهزیستی روان‌شناختی را دربرگیرنده ۶ عامل دانست:

پایان نامه - مقاله

الف) پذیرش خود: یکی از مؤلفه‌های کلیدی داشتن احساس مثبت نسبت به خود است. البته نه به معنای خودشیفتگی و عزت‌نفس خیلی بالا و غیرمعمول، بلکه به معنای  احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط ضعف و قوت خود هست به‌طوری‌که فرنز تأکید داشته است که آگاهی از کاستی‌های خود و نیز پذیرش اشتباه‌های خویش یکی از مشخصه‌ های بسیار مهم داشتن شخصیت کامل و تکامل‌یافته است. اریکسون(۱۹۵۹) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی الگو، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزی‌ها و ناامیدی‌ها و شکست‌های گذشته است. چنین خود پذیری بالایی بر اساس خود سنجی واقع‌بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیت‌های خود و عشق نسبت به خود و دیگران بناشده است.

ب)هدفمندی در زندگی: توانایی پیدا کردن معنا و جهت‌گیری در زندگی و داشتن هدف و  دنبال کردن آن‌ها، که تمامی این‌ها در تقابل با خوشبختی قرار دارد. اولین و روشن‌ترین نظریه در  مورد هدفمندی در زندگی را ویکتور فرانکل داده است. فرانکل دیدش نسبت به ارتقای سطح زندگی و اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سال‌های بعد از آزادی‌اش روشی از روان‌درمانی را ارائه کند که با آن افراد می­توانند در برابر سختی‌ها و رنج‌ها پایداری و مقاومت کنند.

ج)رشد شخصی: یا توانایی شکوفا ساختن کلید نیروها و استعدادهای خود، پرورش و به دست آوردن توانایی‌های جدید که مستلزم روبه‌رو شدن با شرایط سخت و مشکلات هست زیرا روبه‌رو شدن با این شرایط باعث می­شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز توانایی جدید را به دست آورد. چه زمانی بیشتر احتمال یافتن این نیروها می­رود؟ زمانی که فرد تحت‌فشار قرار بگیرد این استعدادها مکرراً کشف می­شوند و قدرت خود را در سخت‌ترین شرایط نشان می­ دهند خود شکوفایی انسان‌ها طی چالش‌ها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی  انسان برای کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبت‌ها و بازگشت پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذار از موانع هست.

د)تسلط بر محیط: یکی دیگر از  کلیدهای رسیدن به بهزیستی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است.یعنی هرکس باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط و احاطه داشته باشد و این کار درگرو این است که فرد محیطش را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. چنین تلاش و تسلطی تنها از تلاش و عملکرد خود فرد و در متن کار، خانواده وزندگی اجتماعی او به دست می­آید.داشتن کنترل در زندگی چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبروست.این جنبه تأکید داردکه برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقه او احتیاج دارد. چنین محیطی است که برای فرد و اطرافیانش بهترین‌ها را به همراه را به همراه دارد و زمانی که در این محیط قرار داریم متوجه ­می­شویم که تسلط قوی ترین نیروی انسان است.

ه)خود مختاری: به این معناست که فرد بتواند براساس معیار ها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر بر خلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده جامعه باشد.فرنز(۱۹۶۴) تاکید می­ کند که اگر انسان کاملا رشد یافته و خود شکوفا، کسی است رها از هر گونه قرارداد اجتماعی و سنن. به نظر می­رسد این بعد از بهزیستی کاملا مفهوم فضیلت غربی را می­رساند که در آن فرد برای رسیدن به خود مختاری و انتخاب سبک زندگی بر اساس خواسته ها و دیدگاه های شخصی و درونی خویش، کاملا انزوا طلب می­شود وقتی برخی از ننگ ها را هم می­پذیرد. بنابراین فردی که چنین روش با شکوهی را برای زندگی بر می­گیرد، توانایی زندگی در تنهایی و بی کسی را دارد. چنین طرز زندگی هم شجاعت و هم تنهایی را می­طلبد.

و)روابط مثبت با دیگران: عبارت است از برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق  برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و نیزعشق وزیدن به دیگران.این جنبه اجتماعی-ارتباطی بهزیستی، در برگیرنده بالا و پایین شدن های روابط و تعاملات اجتماعی و بین فردی است. به این معنا که روابط می ­تواند از یک رابطه شدیدا عاشقانه صمیمی تا روابطی پر از مشکل و ناراحتی در نوسان باشد(ریف و سینگر، دینبرگ،۲۰۰۴).

خلاصه اینکه، وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است بلکه نحوه کنار آمدن با این مسایل ناگوار و چگونگی برخورد با آن هاست که تعیین کننده ی  بهزیستی فرد است وبه طور خلاصه خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالش های زندگی، مشکلات و نیاز ها به دست می­آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هرگونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن زندگی یکنواخت و بدون تغییر و پستی و بلندی.

[۱].Lucas

[۲].Suh

[۳].Smith

[۴].Ohshi

[۵].Singer

[۶].Dienberg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




 

ازدواج و دگرگونی آن

(بنیادی در اسلام گذارده نشده است که در نزد خداوند پسندیده تر از بنای ازدواج باشد)

حضرت محمد (ص)

ازدواج یکی از مهم ترین نیاز هایی است که تقریبا تمام ابعاد زندگی انسان را برای حدود نیم قرن تحت تاثیر قرار می­دهد.قدمت ازدواج به اندازه تاریخ است و از روزی که انسان وجود داشته، عشق و محبت، ازدواج و اختلافات زناشویی هم وجود داشته است. در واقع سلامت روانی انسان تاحد زیادی در گرو یک ازدواج خوب و موفق است. تکامل و رشد شخصیت انسان به کم وکیف روابط او بستگی دارد و روابط صمیمانه در واقع حکم یک رابطه درمانی را دارد که می ­تواند سکوی حمایتی و پناهگاه انسان در مقابله با دشواریهای واقعی زندگی باشد .ازدواج بارزترین تجلی عشق و محبت در چهارچوب مورد قبول جامعه است. هرچه عشق و محبت را بیشتر بشناسیم بیشتر می­توانیم مشکلات ناشی از ازدواج را مهار کنیم. عشق و محبت نیز طنینی به طول تمام تاریخ دارد و پایانی برای آن متصور نیست (ثنایی،۱۳۷۵).

ازدواج و بنا نهادن خانواده از صفت های انسان بودن است که آن ها را جزء کامل زندگی اجتماعی می سازد. ازدواج به عنوان عرف معمول نقش تعیین کننده ای در کمک به هریک از زوج دارد تا پیشرفت کنند و زندگی خانواده را غنی سازند. بر همین اساس فاورز(۱۹۹۵) می گوید، عشق و ازدواج یک منبع آغازی برای شادی های شخصی و معنی در زندگی است (عبدل عزیز،۲۰۱۳).

پایان نامه - مقاله - متن کامل

ازدواج در کنار تولد و مرگ یکی از سه حادثه ی مهم زندگی است. هنوز ازدواج بخشی از ساختار جامعه است، اما والدین و واسطه های ازدواج، دیگر انتخاب همسر را تحمیل نمی کنند و در عوض، بیشتر انتخاب آزاد حاکم است یا اینگونه به نظر می رسد، هدف ازدواج در طول زمان تغییر کرده است. ازدواج، به طور سنتی شیوه ای بود که جامعه از طریق آن، رفتار جنسی لازم برای بچه دار شدن را تنظیم می نمود و بقای اقتصاد خانواده را ممکن می­ساخت اما یکی ازدلایل اصلی ازدواج در جامعه امروز عشق است (برنشتاین، ترجمه سهرابی،۱۳۸۲).

عاشق شدن و عاشق ماندن ممکن است احساس خوبی باشد ولی پایه و اساس ازدواج نیست. در ازدواج مسائل مهمتر از عشق وجود دارند که سبب پیوند بین دو نفر می شوند. پایه و اساس ازدواج وحدت معنوی است. اگر شخصی زندگیش را بر اساس عشق پایه ریزی کند ممکن است بعد ها در زندگی فشارهای زیادی را متحمل شود که حتی فرصت فکر کردن به عشق را هم نداشته باشد(سیمون،۲۰۰۳ به نقل نویدی،۱۳۸۴).

ازدواج از اوایل سال ۱۹۷۰ تغییر زیادی کرده است. شاید آشکارترین تغییرات، افزایش درنسبت طلاق و در نسبت زوج هایی است که قبل از ازدواج باهم زندگی می کنند.نرخ طلاق از ۴٫۱ در هر هزار نفر از زنان ازدواج کرده در سال ۱۹۷۰ به ۱۲٫۰ در سال ۲۰۰۰ رسیده است.(وایس، کیو و وستون،۲۰۰۳).

میزان بالای طلاق در جوامع تایید کننده این حقیقت است که بسیاری از زوجین تمایلی به ماندن در ازدواج های ناکام ندارند؛ تحقیقات در ایالات متحده نشان میدهد که ۶۰ در صد زوجین در اولین سال ازدواج ، سرخوردگی راتجربه می کنند(کایزر،۱۹۹۳ ؛ به نقل شریفی، کارسولی و بشلیده،۱۳۹۰).

 

تعریف دلزدگی زناشویی

در فرهنگ لغت، واژه to burn out  به عنوان شکست خوردن، کاملا خسته شدن یا خسته و فرسوده شدن به وسیله مطالبه بیش از اندازه انرژی، نیرو یا منابع تعریف شده است.

اولین نوشته هایی که در آن از فرسودگی یادشده است مربوط به شکسپیر در سال ۱۵۹۹ می باشد(بایرن به نقل کایا،۲۰۱۰). عبارت دلزدگی در سال ۱۹۷۰ توسط فرویدنبرگر رشد کرد و ابتدا به عنوان یک مشکل سلامتی و نه به عنوان یک مفهوم ممتاز تشخیص داد (بیانی، باقری، بیانی؛۲۰۱۳). فرویدنبرگر فرسودگی را خاص شاغلین در حرفه هایی می دانست که با خدمات انسانی سروکار داشتند از جمله پزشکان، پرستاران، درمانگران، معلمان و افسران پلیس(بایرن،۱۹۹۹؛به نقل از کایا،۲۰۱۰).

مدل هایی برای توضیح دلزدگی رشد کرده اند، مدل مسلش، مدل روانکاوی، مدل چرنیس، مدل ایدلویچ، مدل وجودی-روانکاوی پاینز، مدل فیشر ، مدل گولمبیوسکی و مونزن ریدر، مدل لیتر، سهم قابل توجهی برای توضیح این مساله داشته اند. تحقیقات زیادی با مدل مسلش انجام شده است بر طبق این مدل دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی عاطفی، زوال شخصیت وکاهش پیشرفت های فردی است که در بین کار کردن در زمینه ی خدمات انسانی پدیدار می شود. برطبق مدل روانکاوی-وجودی که براساس ایده های فرانکل درباره ی بودن انسان و جستجو برای معنی است، دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی جسمی، عاطفی و ذهنی در نتیجه ی احساس دائمی استرس، ناامیدی، یاس و به تله افتادن با از دست دادن اشتیاق، انرژی و آرمانگرایی و چشم انداز و هدف تعریف می شود. شاید دلیل اصلی که چرا مدل روانکاوی-وجودی پاینز تمییز پیدا کرده این باشد که آن یک بعد جدید و با اهمیت به ادبیات پژوهش فرسودگی شغلی در زمینه ازدواج و زوج، اضافه کرده است. زیرا مدل های اخیر گزارش کرده اند که دلزدگی شغلی به زوج و ارتباطات و خانواده گسترش پیدا می کند. هممر و زیمرمن،۲۰۱۰؛ ؛به نقل از چاپری،۲۰۱۳). احساس دلزدگی از طریق یکی از زوجین بر زمینه های دیگرانتقال می یابد و این فرآیند دوسویه است (چاپری،۲۰۱۳).

فرسودگی وضعیت دردناک جسمی و عاطفی و روانی است و کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگی شان معنا ببخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوندعلی رغم تمام تلاش هایشان این رابطه به زندگی شان هیج معنا ومفهوم خاصی نداده و نخواهد داد(ون پلت،۲۰۰۴؛پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

ایدلویچ و بروسکی(۱۹۸۰)، فرسودگی را  به عنوان سرخوردگی پیشرونده در نظر می گیرند که شامل چهار مرحله تصاعدی است. این مراحل شامل ۱٫اشتیاق ۲٫ ایستایی و رکود ۳٫ ناامیدی ۴٫ بی علاقگی و بی احساسی می شود(به نقل از موسوی زاده،۱۳۸۸).

گاهی افراد توقع دارند عشق به زندگیشان معنی دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده اند یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این فرد  می تواند زندگی آن ها را سرشار از شادی کند. در هر حال، هر چه ما به محبوبمان صورت شاعرانه و خیالی بدهیم، او نمی تواند کامل و بی نقص باشد چون انسان است و واقعی. اگر فرد همه چیز ما باشد، در این صورت وجود هرگونه نقصی تهدیدی بزرگ برای ما به حساب می آید(پاینز،۱۹۹۱).

این افراد توقع دارند عشق به زندگینشان معنا دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده است، یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این افراد می توانند زندگی آنها را سرشار از شادی کنند.افراد هرگز به این نمی اندیشند که ممکن است شعله عشق آنها به خاموشی گراید. الیس عنوان می کند زوج هایی که به تازگی ازدواج کرده اند، کمتر به این فکر می کنندکه ممکن است زمانی عشق افسانه ای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که فرسودگی اغاز شده است. ناکامی عشق رویایی برای معنابخشیدن به زندگی افراد، ورشکستگی تاریخی آن را شرح می دهد. وقتی توقعات عاشقانه محقق نشوند، احساس سرخوردگی مستقیما به همسر نسبت داده می شود و سبب تحلیل رفتن عشق و تعهد می شود و فرسودگی، جایگزین عشق می شود(پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱ و برنشتاین؛ترجمه توزنده جانی،۱۳۸۰). شروع دلزدگی به ندرت ناگهانی است و معمولا تدریجی و به سختی از یک پدیده ی ناگوار و یا حتی چند ضربه ی ناراحت کننده ناشی می شود (نعیم، ۱۳۸۷ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد،۱۳۸۸).

از نظر لینگرن(۲۰۰۳)، از پا افتادن جسمی و عاطفی و روانی و ناشی از عدم تناسب بین توقعات و واقعیات است. فرسودگی به علت ناکامی در عشق بروز می کند و پاسخی است در برابر مسائل وجودی.

به اعتقاد کایزر(۱۹۹۶)، سرخوردگی و فرسودگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی، بی  علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت همراه است.در یک ازدواج سرخوده یک یا هردو زوج ضمن تجربه احساس  گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباطات متقابل، نگرانی های قابل توجهی در خصوص تخریب فزاینده رابطه و پیشروی به سمت  جدایی و طلاق دارند.کایزر معتقد است با ووجوداینکه تمامی ازدواج ها به نوعی سرخوردگی را تجربه می کنند، اما بسیاری از ازدواج ها با کیفیت پایین ادامه یافته و زندگی متاهلی بی ثباتی را تشکیل می دهند که متمایل به فروپاشی است و اگرچه ممکن است لزوما به طلاق منجر نشود ولی مسلما با فراوانی های افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (نیکرو،۱۳۹۱).

[۱]. Abdul azeez

[۲].Vaus

[۳].Qu

[۴].Weston

[۵].kayzer

[۶]. Kaya

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




علائم دلزدگی زناشویی

فرسودگی معمولا به عنوان مجموعه علائم روانی، اجتماعی مشاهده شده که به نظر می رسد در پاسخ به استرسورهای بین فردی و مزمن در محیط کار ایجاد می شود. فرسودگی از سه بعد تشکیل شده: خستگی عاطفی(EE)، زوال شخصیت(DP) و بدبینی یا کاهش موفقیت شخصی(RPA). EE   به فقدان انرژی و شور و شوق و کاهش منابع عاطفی فرد اشاره دارد. زوال شخصیت به پیشرفت جزئی و غیر شخصی و داشتن نگرش بدبینانه به خود و دریافت کنندگان خدمات اشاره دارد. RPA هم تمایل به درک کار فردی به صورت منفی و بیهوده است (تروزی، والنته، اولستن، انگل هارت، لدوس، انگوال،۲۰۱۲).

دلزدگی با مجموعه ای از رویاها و انتظارات آغاز می شود، هنگامی که این رویاها محقق نمی شوند و در عوض با تنبیه و تجارب استرس زا متوجه می شوند، نتیجه دلزدگی است. این موضوع با زوج ها، والدین و بچه ها مررتبط است (پیپل،۲۰۰۰ به نقل از داور نیا،۱۳۹۲).

پاینز فرسودگی زناشویی را در سه بعد جسمی، عاطفی و روانی مشخص نموده است

خستگی جسمی: به صورت خستگی مزمن بروز می کند که با خواب و استراحت برطرف نمی شود. این افراد گرفتارکابوس شبانه می شوند برای به خواب رفتن از قرص های خواب و یا مشروب استفاده می کنند که بعد از بیمار شدن، خسته ، کسل و بی حال هستند و سردردهای شدید دارند، گاهی دچار سردرد های مزمن، دردهای شکمی و یا کمر درد می  شوند. مستعد ابتلا به انواع بیماری ها بوده و مرتبا دچار سرماخوردگی می شوند ممکن است پرخوری و کم خوری داشته باشند( پاینز،۱۹۹۶، ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

دانلود مقاله و پایان نامه

خستگی عاطفی: شامل کمبود اشتیاق، عدم رضایت، فرسایش هیجانی و کاهش انگیزه است. افرادی که دچار فرسودگی هیجانی می شوند، احساس می کنند با وجود تلاش فراوان به نتیجه دلخواهشان نمی رسند. آنها ممکن است در حالت عادی زودتر خشمگین شوند و احساس می کنند توانایی خوشگذرانی و حس شوخ طبعی را از دست داده اند (نالت،۲۰۰۵؛به نقل از نویدی،۱۳۸۴). فرسودگی عاطفی شامل دلخوری، بی میلی برای حل مشکلات و احساس غم و دلتنگی، ناامیدی، احساس بی معنایی، افسردگی، تنهایی، کمبود انگیزه و در دام افتادگی و اختلالات هیجانی و گاهی در صورت دلزدگی به وجود آمدن افکار خودکشی در فرد دلزده می باشد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ

گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).

خستگی روانی: ناشی از فرسودگی نیز معمولا به صورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط، به خصوص رابطه با همسر رخ می دهد.در واقع فرسودگی روانی شامل احساس درماندگی، ناامیدی و فریب می شود (شوفلی و یونگ، ۲۰۰۳؛ به نقل از ادیب راد و ادیب راد، ۱۳۸۴). فرسودگی روانی علائمی همچون کاهش اعتمادبه نفس، خود باوری، نظر منفی درباره همسر، ناامیدی و نارضایتی از خود و کمبود دوست داشتن خود را به همراه دارد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).

مبتلایان به فرسودگی زناشویی احساس می کنند که از نظر هیجانی تباه شده اند، آزرده خاطر و دلسردند، علاقه ندارند چیزی را توضیح بدهند و یا در جهت حل مشکلاتشان گام بردارند. تصور می کنند که دیگر برای آنها در رابطه شان نقطه امیدی باقی نمانده است لذا روز به روز ناراحت تر می شوند. از نظر آنها هر روز بدتر از روز قبل است. زندگی را بی ارزش و بی معنا می پندارند اغلب افسرده اند و اگر هم نیروی کمی برایشان باقی بماند ان را صرف کار و فرزندانشان می کنند، به ایجاد هیچ نوع تغییر و تحولی در رابطه شان امید ندارند و احساس می کنند که برای هر تغییری، بی یار و یاور هستند و در دام افتاده اند (پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).

انباشته شدن فشارهای روانی تضعیف کننده عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی و جمع شدن رنجش های کوچک به بروز فرسودگی کمک می کند (برک، ویر و دورز، ۲۰۰۷ ؛ به نقل از یوسفی و باقریان،۱۳۹۰).

 

متغیر هایی که سبب تشدید فرسودگی می شوند

پاینز(۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱)، سه خصیصه را که بیشترین تاثیر را بر فرسودگی را دارند را از طریق یک پژوهش که از افراد خواسته شده بود تا جنبه های مختلف روابطشان را شرح دهند و آن را با پاسخ هایی که به مقیاس فرسودگی زناشویی داده اند، مرتبط کنند؛ استخراج کرد. این مطالعه ۱۰۰ زوج را شامل می شد که متوسط طول ازدواج آنها ۱۵ سال بود که از چند ماه تا ۳۴ سال متغیر بود:

بار مسئولیت اضافی

نتایج نشان  می دهد که هرچه احساس بار مسئولیت اضافی بیشتر باشد، درجه فرسودگی هم بالاتر می شود. این پدیده برای هردونوع کمی و کیفی بار مسئولیت اضافی صادق است. بار اضافی کمی وقتی رخ می دهند که اشخاص حس می کنند وظایفی که به آنها محول شده است بیش از توانشان است که بتوانند به خوبی آن را انجام دهند یا در زمانی محدود کارهای زیادی بر دوش آنها گذاشته شده است. بار اضافی کیفی زمانی است که فرد احساس می­ کند وظیفه محول شده بیش از توانایی های اوست. چنین مشکلاتی حتی با گذشت زمان می تواند ازدواج را از بین ببرد.

مطالبات متناقض

چند مرتبه حس کرده اید که گرفتار مطالبات متناقضی شده اید که حداقل تا حدی تقصیر همسرتان بوده است؟ هرچه تعداد این مطالبات بیشتر باشد میزان فرسودگی نیز بیشتر است. زوج ها احساس می کنند که گرفتار خواسته های یکدیگر در توجه بیشتر، امنیت مالی و تخصیص زمان بیشتر هستند. چنین خواسته هایی منطقی باشد یا خیر، واقعی باشد یا خیالی، برآورده کردن همه آنها با هم ممکن باشد یا خیر، تنش زا هستند.

۳-تعهدات خانوادگی

هرچه فشار تعهدات خانوادگی بیشتر باشد میزان استیصال و فرسودگی بالاتر است. بار مسئولیت اضافی، مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی، وجه اشتراک مهمی دارند؛ هرسه بیانگر ناکامی در برابر انجام باید ها، برآورده کردن توقعات و معیارها هستند. ناکامی یا ترس از ناکامی سبب ایجاد فشار و تضاد می شود. شباهت دیگر این سه عامل این است که هر سه آنها سبب تخلیه انرژی می شوند. در هر سه مورد، احساس غالب، حس از پا افتادگی است. احساس از پا افتادن و ناکامی، عشق رویایی را از بین می برد. بعضی اشخاص مسائل بیرونی را به خاطر تضعیف عشقشان ملامت می کنند و برخی همسرشان را به طور ناعادلانه ملامت می کنند.

سایر علل دلزدگی

استرس های دیگری از قبیل خستگی، کارهای شاق خانه، لزوم همبستگی ابراز وجود، زندگی در مناطق پر ازدحام، آلودگی های هوا و آلودگی های صوتی نیز مطرح هستند.

 

[۱].Truzzi

[۲]. Valente

[۳]. Ulstein

[۴]. Engelhardt

[۵]. Laks

[۶]. Engedal

[۷]. Burke,R.J. & Weir,T.H. & Duwors,R.E

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]